قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ خداوند عالم، جلیل و جبّار درین آیت مؤمنان را فرمود تا خویشتن را در تهلکه نیفکنند، و در جنگ دشمن ساز و عدّت تمام بردارند، و سلاح در پوشند، و از دشمن حذر کنند، و فرمود تا حق جهاد بجای آورند و در آن سستی نکنند. جوک جوک بیرون شوند بجنگ دشمن، یا پس همه بهم بیرون شوند. مفسّران گفتند: این بفرمود، آن گه منسوخ کرد بآنچه گفت: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً. عبد الرحمن بن زید بن اسلم گفت: «فانفروا ثبات» معنی آنست که گروه گروه پراکنده از پس یکدیگر میروید چون رسول خدا با شما نباشد، أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً پس اگر رسول (ص) بیرون شود و شما با وی باشید همه بهم باشید. جماعتی پراکنده که از هم بیفتاده باشند ایشان را ثبات گویند. یکی از آن ثبة گویند، و جمع را ثبون و ثبین گویند، همچون عضین و عزین.
اگر کسی گوید که: کارها همه بتقدیر الهی است و بهیچ حال بتقدیر در نتوان گذشت، پس چرا حذر فرموده است؟ و چه فایده در آنست؟ جواب آنست که حذر فرمودن آرام دل بنده راست، و طمأنینت نفس وی، نه برای آن تا دفع قدر کند.
این همچنانست که اعرابی را گفت حین قال له انّی خلّفت ناقتی بالعراء و توکّلتعلی اللَّه، فقال رسول اللَّه: «اعقلها و توکّل»، و نیز تا بنده خود را در تهلکه نیفکند.
و برای این گفت ربّ العزّة: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ. و معلومست که بیرون از آنچه تقدیر کرد، بنده هیچیز نتواند کرد، و اللَّه تعالی که بنده را بحذر فرمود این هم از جمله قدر است، و بیرون از تقدیر او نیست، پس حذر کردن بنده بقدر است، و آنچه ببنده رسد از نیک و بد بقدر است، و خدای را عزّ و جلّ رسد بحجّت خداوندی و کردگاری هر چه ببنده خواهد، و هر چه با وی کند، و بنده را جز کار کردن و بندگی نمودن و اعتراض ناکردن هیچ روی نیست. خبر درست است که عمر خطاب گفت: یا رسول اللَّه أ نعمل فی امر مستأنف ام فی امر قد فزع منه. قال: «بل فی امر قد فزع منه». قال: «ففیم العمل»؟ قال: اعملوا فکل میسر لما خلق له. و کان رسول اللَّه (ص) اذا مرّ بصدف مائل اسرع المشی. فقیل: یا رسول اللَّه أ تفرّ من قضاء اللَّه؟ فقال: «افرّ من قضائه الی قضائه».
وَ إِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ اصل کلمه، لمن یبطّئ است، و این لام که بر سر کلمت است، و نون مشدّد که بآخر است تحقیق مبالغت را است، یعنی که خواهد بود این لا بدّ. این آیت در شأن عبد اللَّه ابی آمد، سر منافقان، و او را در جمع مؤمنان گرفت بآنچه گفت: وَ إِنَّ مِنْکُمْ، از بهر آنکه اظهار کلمه اسلام کرد، اگر چه نفاق در باطن داشت، و در تحت حکم مسلمانان شد در ظاهر. و نیز گفتهاند که: این خطاب از جهت نسب و جنسیّت با وی رفت، نه از جهت ایمان، که وی از روی نسب و جنسیّت از ایشان بود، و از روی ایمان نه از ایشان بود.
فَإِنْ أَصابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ میگوید: اگر در غزا بشما بلائی و سختی و بیکامی رسد، یا از دشمن گزندی رسد، این مبطی گوید: «قد انعم اللَّه علیّ اذ لم اکن معهمشهیدا»، با من نیکویی کرد که با ایشان در آن غزا نبودم حاضر. وَ لَئِنْ أَصابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ و اگر فتحی یا غنیمتی بشما رسد وی گوید: کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بتاء تأنیث قراءت مکی و حفص و اویس است، زیرا که بظاهر لفظ مودّت نگرند، و مؤنث است، و فعل مسند است با وی، و چون فاعل مؤنث بود علامت تأنیث بفعل آن الحاق کنند، اعلاما بأنّ الفعل مؤنث. باقی بیا خوانند زیرا که نه تاء تأنیث حقیقی است، و نیز فصل میان فعل و فاعل واقع است، و چون فصل میان ایشان واقع شود، ترک علامت تأنیث نیکو باشد.
«کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ مَوَدَّةٌ» عارضی است که در میان سخن در آمد.
اللَّه گفت: گویی خود میان شما و میان آن منافق هیچ معرفت نبوده است، و هیچ عقد با شما نبسته است بدانکه جهاد کند با شما، باین سخن که وی میگوید که: «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً». و فضل در قرآن بهفت معنی آید: یکی اسلام است، چنان که در سورة آل عمران گفت: قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ.
همانست که در سوره یونس گفت: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ. دوم فضل است بمعنی نبوّت، چنان که در سورة النساء گفت: وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً
یعنی النّبوّة و الکتاب. همانست که در سوره بنی اسرائیل گفت: إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبِیراً.
سیوم فضل است بمعنی خلف، چنان که در سورة البقرة گفت: وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا یعنی الخلف للمال عند الصّدقة. چهارم فضل است بمعنی منّت، چنان که جایها است در قرآن: وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ. پنجم فضل بهشت است، چنان که در سورة الاحزاب گفت: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً یعنی الجنّة. ششم فضل رزق است در بهشت، چنان که گفت: یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ یعنی الرّزق فی الجنّة. هفتم فضل است بمعنی رزق در دنیا، چنان که در سورة الجمعة گفت: فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ، و در سورة المزمل گفت: یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ. یعنی الرّزق فی التجارة، و درین آیت ورد گفت: وَ لَئِنْ أَصابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ یعنی الرّزق فی الغنیمة، و نظائر این در قرآن فراوان است.
فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ این مؤمن که منافق وی را میبازنشاند از غزا، ایدون بادا که ننشیناد، یعنی که اللَّه میفرماید وی را که جهاد کند، و باز کوشد با ایشان که میخرند این جهان بآن جهان. باین قول «شری» بمعنی اشتری است.
معنی دیگر: میفرماید که جهاد کنند و باز کوشند با دشمنان خدای، که ایشان این جهان میفروشند، و بآن بهشت و نعیم باقی میخرند، باین قول «شری» بمعنی باع است. و روا باشد که این خطاب منافقان نهند، ایشان که روز احد تخلّف کردند، و از غزا باز پس نشستند، و آن گه معنی آن باشد: آمنوا ثمّ قاتلوا، نخست ایمان آرید پس جهاد کنید، که کافر پیش از آنکه ایمان آرد مأمور نبود. و باین قول «شری» بمعنی اشتری است، یعنی: یشترون الحیاة الدّنیا و یختارونها علی الآخرة.
وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ ای: فیستشهد، أَوْ یَغْلِبْ ای یظفر، فکلاهما سواء، و هو معنی قوله: فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً یعنی: الجنّة. پس مؤمنان را تحریض کرد بر جهاد در راه دین، و از بهر حق، و از بهر رهانیدن آن ضعیفان مسلمانان که در دست مشرکان مکه بودند، از مردان چون حبیب و ابو ذر و غیر ایشان، و از زنان چون مادر اسامة و دختر عقبة بن ابی معیط و غیر ایشان، و کودکان چون اسامة و غیر ایشان، در دست کافران مکه بودند محبوس و معذّب،و دعا میکردند و میگفتند: بار خدایا! ما را ازین شهر مکه که جای کافران و مشرکانست بیرون آر، و به دار الهجرة ما را فرود آر. ربّ العالمین گفت درین آیت: چرا نروید بغزا؟ و ایشان را نرهانید؟ و گفتهاند: قومی زمنان و ضعیفان مؤمنان در مکه مانده بودند، و کافران پیوسته ایشان را اذی مینمودند. پس ایشان دعا کردند و گفتند: اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا. معنی آنست که: ولّ علینا رجلا من المؤمنین یوالینا، بار خدایا! بر گمار بر ما، و والی کن بر ما، مردی از مؤمنان که ما را در خود گیرد، و از رنج کافران برهاند. وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً ینصرنا علی عدوّک. ربّ العالمین دعاء ایشان اجابت کرد، چون مکه گشاده شد، مصطفی (ص) را بر ایشان گماشت، و مصطفی (ص)، عتاب بن اسید را بر سر ایشان عامل کرد، تا انصاف بداد، و ضعیفان را قوّت داد، و مظلومان را از دست ظالمان برهانید، تا پس از آنکه ضعیفان بودند همه عزیزان و مهتران گشتند.
الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ای فی طاعته، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی المشرکین و الیهود، یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ یعنی فی سبیل الشیطان. درین آیت تسلیت مؤمنان است، و قوّت دادن ایشان در جهاد، و وعده دادن بنصرت.
میگوید: مؤمنان از بهر خدا و بفرمان خدا جنگ میکنند، و کافران و بیگانگان از بهر دیو و بفرمان دیو جنگ میکنند. آن گه گفت: ای مؤمنان، شما با این فرمانبرداران شیطان و پس روان شیطان ازین بت پرستان و بیگانگان، جنگ کنید، و از کید شیطان مترسید که کید شیطان تا بود ضعیف بود. او را و پس روان او را خوار داریم، و هلاک کنیم، چنان که روز بدر کردیم، خوار داشتیم و هلاک کردیم.
اگر کسی گوید: چونست که کید شیطان ضعیف خواند، و کید زنان عظیم خواند؟ و ذلک فی قوله: إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ، و معلومست که شیطان بجای صیّاد است و دام نهنده، و زنان بجای داماند، بحکم آن خبر که مصطفی (ص) گفت: «النّساء حبائل الشیطان».
و آن گه صیّاد پنهان، و دام پیدا، و از پیدا حذر کردن بهتر توان از آنچه پنهان. پس چه حکمت است که کید زنان عظیم خواند و کید شیطان ضعیف؟ جواب آنست که کید زنان «عظیم» خواند، زیرا که کید زنان در تو اثر کند بیتو، بی مراد تو، چنان که ترا ارادتی نبود. امّا شیطان تا از تو ارادتی نبود، کید وی بکار نیاید، و وسوسه نتواند کرد. نهبینی که هرگز تو اندر نماز ناندیشی که من جیحون را پلی کنم، زیرا که بیرون از نماز ترا این ارادت نبوده است. لا جرم شیطان مر ترا اندر نماز این وسوسه نتواند کرد، لکن تو اندر نماز اندیشی که مرا بساط چنین میباید، زن چنین میباید، کدخدایی چنین باید، زیرا که بیرون از نماز ارادت تو همین باشد. پس شیطان بر این ارادت تو آلت سازد، و دست افزار کند، و ترا اندر نماز بوسوسه افکند. همین است قصّه آدم (ع) که در بهشت آن همه نعمت و راحت میدید، امّا در دلش افتاد که چه بودی اگر من همیشه اینجا بماندمی! چون ابلیس از وی این ارادت بدانست، با وی هم از در ارادت وی در آمد، و آدم را گفت: هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی؟ مقصود آنست که تا از آدم ارادت جاودانه ماندن در بهشت نبود، ابلیس چیزی نتوانست کرد. چون کید شیطان را با تو دست افزاری بایست از تو، و آن ارادت تست، لا جرم کید او «ضعیف» خواند، و کید زنان را این آلت نباید که آن خود مؤثّر است بیارادت تو، از بهر آن «عظیم» خواند.
دیگر جواب آنست که شیطان به لا حول بگریزد، از آن کید وی ضعیف خواند، و از زنان به لا حول ایمن نگردی، پس کید ایشان عظیم خواند. دیگر ترا ازشیطان جز خیالی و وسوسه مجرّد نیست، که تو او را مینبینی، بیش از آن نیست که اندر دل وسوسهای میکند، ازین جهت کید وی ضعیف خواند، و کید زنان عظیم خواند از آنکه در آن هم دیدار است، و هم خیال. دیگر گفتهاند: کید شیطان ضعیف است چون با رحمت و عصمت اللَّه مقابل کنی، و کید زنان، عظیم است چون با شهوت مردان و میل ایشان با زنان مقابل کنی.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ خداوند عالم، جلیل و جبّار درین آیت مؤمنان را فرمود تا خویشتن را در تهلکه نیفکنند، و در جنگ دشمن ساز و عدّت تمام بردارند، و سلاح در پوشند، و از دشمن حذر کنند، و فرمود تا حق جهاد بجای آورند و در آن سستی نکنند. جوک جوک بیرون شوند بجنگ دشمن، یا پس همه بهم بیرون شوند. مفسّران گفتند: این بفرمود، آن گه منسوخ کرد بآنچه گفت: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً. عبد الرحمن بن زید بن اسلم گفت: «فانفروا ثبات» معنی آنست که گروه گروه پراکنده از پس یکدیگر میروید چون رسول خدا با شما نباشد، أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً پس اگر رسول (ص) بیرون شود و شما با وی باشید همه بهم باشید. جماعتی پراکنده که از هم بیفتاده باشند ایشان را ثبات گویند. یکی از آن ثبة گویند، و جمع را ثبون و ثبین گویند، همچون عضین و عزین.
هوش مصنوعی: خداوند به مؤمنان فرمان میدهد که خود را در خطر نیندازند و در زمان جنگ علیه دشمن، سلاح و تجهیزات لازم را آماده کنند و احتیاط نمایند. این آیات بر اهمیت جهاد تأکید دارند و مؤمنان را از بیتفاوتی باز میدارند. مفسران بر این باورند که این دستورات به عنوان یک راهنمایی در شرایط جنگی مطرح شده و به مؤمنان یادآوری میکند که باید به صورت گروهی یا متحد با یکدیگر در برابر دشمن قرار بگیرند. در صورتی که پیامبر در کنار آنان نباشد، باید به صورت پراکنده و با نظم به جنگ بپردازند و اگر پیامبر در میان آنان باشد، بر اتحاد و همراهی تأکید میشود. همچنین در این متن به اصطلاحاتی اشاره شده که به گروههایی که به صورت هماهنگ عمل میکنند، اشاره دارد.
اگر کسی گوید که: کارها همه بتقدیر الهی است و بهیچ حال بتقدیر در نتوان گذشت، پس چرا حذر فرموده است؟ و چه فایده در آنست؟ جواب آنست که حذر فرمودن آرام دل بنده راست، و طمأنینت نفس وی، نه برای آن تا دفع قدر کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که تمام کارها تحت اراده الهی است و هیچ بر حسب تقدیر نمیتوان تغییری داد، پس چرا باید از مشکلات دوری کرد و مراقب بود؟ و این کار چه فایدهای دارد؟ پاسخ این است که دوری از مشکلات به آرامش دل و آرامش نفس انسان کمک میکند، نه این که بخواهد تقدیر الهی را تغییر دهد.
این همچنانست که اعرابی را گفت حین قال له انّی خلّفت ناقتی بالعراء و توکّلتعلی اللَّه، فقال رسول اللَّه: «اعقلها و توکّل»، و نیز تا بنده خود را در تهلکه نیفکند.
هوش مصنوعی: این به این معناست که فردی از اعراب به پیامبر گفت که من شترم را به حال خود رها کردهام و به خدا توکل کردهام. پیامبر در پاسخ به او فرمود: «شترت را مهار کن و سپس به خدا توکل کن». همچنین این جمله تأکیدی است بر این که انسان نباید خود را در معرض خطر قرار دهد.
و برای این گفت ربّ العزّة: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ. و معلومست که بیرون از آنچه تقدیر کرد، بنده هیچیز نتواند کرد، و اللَّه تعالی که بنده را بحذر فرمود این هم از جمله قدر است، و بیرون از تقدیر او نیست، پس حذر کردن بنده بقدر است، و آنچه ببنده رسد از نیک و بد بقدر است، و خدای را عزّ و جلّ رسد بحجّت خداوندی و کردگاری هر چه ببنده خواهد، و هر چه با وی کند، و بنده را جز کار کردن و بندگی نمودن و اعتراض ناکردن هیچ روی نیست. خبر درست است که عمر خطاب گفت: یا رسول اللَّه أ نعمل فی امر مستأنف ام فی امر قد فزع منه. قال: «بل فی امر قد فزع منه». قال: «ففیم العمل»؟ قال: اعملوا فکل میسر لما خلق له. و کان رسول اللَّه (ص) اذا مرّ بصدف مائل اسرع المشی. فقیل: یا رسول اللَّه أ تفرّ من قضاء اللَّه؟ فقال: «افرّ من قضائه الی قضائه».
هوش مصنوعی: خداوند متعال میفرماید که باید برای مقابله با دشمنان برنامهریزی و اقدام کنید تا آنها را بترسانید. مشخص است که انسان هیچگونه اختیاری فراتر از سرنوشت و تقدیری که برایش رقم خورده ندارد. خداوند هم بندگانش را به احتیاط و مراقبت از خود توصیه کرده که این نیز بخشی از تقدیر است. همه چیزهایی که انسان در زندگی تجربه میکند، چه خوب و چه بد، به تقدیر الهی مربوط میشود. خداوند با حکمت و قدرت خود هر چه بخواهد برای بندگانش رقم میزند و بندگان هیچ کار دیگری جز تلاش برای انجام وظایف خود و عبادت نکردن در برابر تقدیر ندارند. پیامبر اکرم (ص) در گفتوگویی فرمودهاند که ما در امور از پیش تعیینشده چه باید بکنیم و در جواب فرمودند که هر کسی به آنچه برایش مقدر شده، خواهد رسید. همچنین، هنگامی که ایشان از جایی عبور میکردند و زمین ناهموار بود، سریعتر حرکت میکردند و وقتی از ایشان پرسیدند که آیا از قضا و قدر الهی فرار میکنند، پاسخ دادند که من از قضای خدا به سوی قضای خدا میگریزم.
وَ إِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ اصل کلمه، لمن یبطّئ است، و این لام که بر سر کلمت است، و نون مشدّد که بآخر است تحقیق مبالغت را است، یعنی که خواهد بود این لا بدّ. این آیت در شأن عبد اللَّه ابی آمد، سر منافقان، و او را در جمع مؤمنان گرفت بآنچه گفت: وَ إِنَّ مِنْکُمْ، از بهر آنکه اظهار کلمه اسلام کرد، اگر چه نفاق در باطن داشت، و در تحت حکم مسلمانان شد در ظاهر. و نیز گفتهاند که: این خطاب از جهت نسب و جنسیّت با وی رفت، نه از جهت ایمان، که وی از روی نسب و جنسیّت از ایشان بود، و از روی ایمان نه از ایشان بود.
هوش مصنوعی: در این آیه اشاره شده که برخی از شماها کسانی هستند که به کندی حرکت میکنند. در واقع این عبارت بیانگر تأکید بر این است که این موضوع حتمی و غیرقابل انکار است. این آیه به طور خاص به عبدالله ابی، که سرکرده منافقان بود، اشاره دارد. او در کنار مؤمنان قرار گرفت و به خاطر آنچه گفت، مانند این که اعلام کرد مسلمان است، در ظاهر به عنوان یک مسلمان شناخته شد، هرچند در باطن نفاق داشت. همچنین گفته شده که این خطاب به او از نظر نسب و خویشاوندی بوده و نه از نظر ایمان، زیرا او به خاطر خویشاوندیاش با مسلمین مورد خطاب قرار گرفته و از نظر اعتقادی در جمع آنها قرار نداشته است.
فَإِنْ أَصابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ میگوید: اگر در غزا بشما بلائی و سختی و بیکامی رسد، یا از دشمن گزندی رسد، این مبطی گوید: «قد انعم اللَّه علیّ اذ لم اکن معهمشهیدا»، با من نیکویی کرد که با ایشان در آن غزا نبودم حاضر. وَ لَئِنْ أَصابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ و اگر فتحی یا غنیمتی بشما رسد وی گوید: کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بتاء تأنیث قراءت مکی و حفص و اویس است، زیرا که بظاهر لفظ مودّت نگرند، و مؤنث است، و فعل مسند است با وی، و چون فاعل مؤنث بود علامت تأنیث بفعل آن الحاق کنند، اعلاما بأنّ الفعل مؤنث. باقی بیا خوانند زیرا که نه تاء تأنیث حقیقی است، و نیز فصل میان فعل و فاعل واقع است، و چون فصل میان ایشان واقع شود، ترک علامت تأنیث نیکو باشد.
هوش مصنوعی: اگر به شما بلایی یا سختی در جنگی برسد، یا از دشمن آسیبی ببینید، شخصی ممکن است بگوید: "خدا بر من نعمت داده که در آن جنگ حاضر نبودهام." و اگر نصرت یا غنیمتی به شما برسد، او خواهد گفت که گویی در آن جنگ نبودهاید. در اینجا، برای برخی متون قرآنی به دلیل مؤنث بودن فعل، از علامت تأنیث استفاده میشود، با این حال، چون میان فعل و فاعل فاصلهای وجود دارد، عدم استفاده از علامت تأنیث قابل قبول است.
«کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ مَوَدَّةٌ» عارضی است که در میان سخن در آمد.
هوش مصنوعی: «گویی هیچ دوستی و محبت بین شما و او وجود نداشت.»
اللَّه گفت: گویی خود میان شما و میان آن منافق هیچ معرفت نبوده است، و هیچ عقد با شما نبسته است بدانکه جهاد کند با شما، باین سخن که وی میگوید که: «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً». و فضل در قرآن بهفت معنی آید: یکی اسلام است، چنان که در سورة آل عمران گفت: قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: گویی هیچ آگاهی و شناختی میان شما و آن منافق وجود ندارد و او هیچ پیمانی با شما نبسته است که به خاطر آن با شما جهاد کند. به این دلیل که او میگوید: «ای کاش من با آنها بودم تا به پیروزی بزرگی دست یابم». همچنین، در قرآن واژه "فضل" به هفت معنی به کار رفته است: یکی از آنها اسلام است، همانطور که در سوره آل عمران آمده: «بگو، فضل در دست خداست و او به هر که بخواهد آن را میدهد».
همانست که در سوره یونس گفت: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ. دوم فضل است بمعنی نبوّت، چنان که در سورة النساء گفت: وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً
هوش مصنوعی: همانطور که در سوره یونس آمده است، با فضل و رحمت خداوند باید سخن گفت. همچنین، واژه فضل در معنای نبوت نیز به کار رفته است، به طوری که در سوره نساء اشاره شده که فضل خداوند بر تو بسیار بزرگ است.
یعنی النّبوّة و الکتاب. همانست که در سوره بنی اسرائیل گفت: إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبِیراً.
هوش مصنوعی: این متن به مفهوم نبوت و کتاب آسمانی اشاره دارد و در آیهای از سوره بنی اسرائیل بیان شده که در آن بر بزرگی نعمتهای الهی تأکید شده است.
سیوم فضل است بمعنی خلف، چنان که در سورة البقرة گفت: وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا یعنی الخلف للمال عند الصّدقة. چهارم فضل است بمعنی منّت، چنان که جایها است در قرآن: وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ. پنجم فضل بهشت است، چنان که در سورة الاحزاب گفت: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً یعنی الجنّة. ششم فضل رزق است در بهشت، چنان که گفت: یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ یعنی الرّزق فی الجنّة. هفتم فضل است بمعنی رزق در دنیا، چنان که در سورة الجمعة گفت: فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ، و در سورة المزمل گفت: یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ. یعنی الرّزق فی التجارة، و درین آیت ورد گفت: وَ لَئِنْ أَصابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ یعنی الرّزق فی الغنیمة، و نظائر این در قرآن فراوان است.
هوش مصنوعی: در زبان عربی، واژه "فضل" به معانی مختلفی به کار میرود. یکی از معانی آن "خلف" یا جانشینی است. در قرآن به معنای پاداش و برکت نیز اشاره شده است و از آن به عنوان منّت نیز یاد شده است. همچنین، "فضل" به معنای بهشت و نعمتهای آن نیز استفاده میشود. در برخی آیات دیگر، این واژه به رزق و روزی در بهشت و همچنین به رزق دنیوی اشاره دارد. به طور کلی، "فضل" در قرآن به جنبههای مختلفی از نعمتها و برکتهای الهی اشاره کرده است.
فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ این مؤمن که منافق وی را میبازنشاند از غزا، ایدون بادا که ننشیناد، یعنی که اللَّه میفرماید وی را که جهاد کند، و باز کوشد با ایشان که میخرند این جهان بآن جهان. باین قول «شری» بمعنی اشتری است.
هوش مصنوعی: مؤمن باید در راه خدا جنگ کند و نباید از میدان نبرد عقبنشینی کند. خداوند به او میگوید که باید تلاش کند و با کسانی که به دنبال دنیای فانی هستند، مبارزه کند. در این جمله، «شری» به معنای اشتری نیز اشاره دارد.
معنی دیگر: میفرماید که جهاد کنند و باز کوشند با دشمنان خدای، که ایشان این جهان میفروشند، و بآن بهشت و نعیم باقی میخرند، باین قول «شری» بمعنی باع است. و روا باشد که این خطاب منافقان نهند، ایشان که روز احد تخلّف کردند، و از غزا باز پس نشستند، و آن گه معنی آن باشد: آمنوا ثمّ قاتلوا، نخست ایمان آرید پس جهاد کنید، که کافر پیش از آنکه ایمان آرد مأمور نبود. و باین قول «شری» بمعنی اشتری است، یعنی: یشترون الحیاة الدّنیا و یختارونها علی الآخرة.
هوش مصنوعی: در این متن تأکید شده است که افراد باید در راه جهاد و مبارزه با دشمنان خدا تلاش کنند، زیرا این افراد حاضرند دنیای فانی را بفروشند تا بهشت و نعمتهای ابدی را به دست آورند. همچنین اشاره شده که این سخن میتواند خطاب به منافقانی باشد که در جنگ احد عقب نشینی کردند و به عنوان پیامی برای آنها مطرح شده است که ابتدا باید ایمان بیاورند و سپس به جهاد بپردازند. بر این اساس، کسانی که ایمان نمیآورند، مکلف به جهاد نیستند. در نهایت، تعبیری در مورد انتخاب زندگی دنیوی به جای زندگی آخرتی نیز وجود دارد که نشاندهندهٔ اولویت برخی افراد به دنیا بر آخرت است.
وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ ای: فیستشهد، أَوْ یَغْلِبْ ای یظفر، فکلاهما سواء، و هو معنی قوله: فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً یعنی: الجنّة. پس مؤمنان را تحریض کرد بر جهاد در راه دین، و از بهر حق، و از بهر رهانیدن آن ضعیفان مسلمانان که در دست مشرکان مکه بودند، از مردان چون حبیب و ابو ذر و غیر ایشان، و از زنان چون مادر اسامة و دختر عقبة بن ابی معیط و غیر ایشان، و کودکان چون اسامة و غیر ایشان، در دست کافران مکه بودند محبوس و معذّب،و دعا میکردند و میگفتند: بار خدایا! ما را ازین شهر مکه که جای کافران و مشرکانست بیرون آر، و به دار الهجرة ما را فرود آر. ربّ العالمین گفت درین آیت: چرا نروید بغزا؟ و ایشان را نرهانید؟ و گفتهاند: قومی زمنان و ضعیفان مؤمنان در مکه مانده بودند، و کافران پیوسته ایشان را اذی مینمودند. پس ایشان دعا کردند و گفتند: اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا. معنی آنست که: ولّ علینا رجلا من المؤمنین یوالینا، بار خدایا! بر گمار بر ما، و والی کن بر ما، مردی از مؤمنان که ما را در خود گیرد، و از رنج کافران برهاند. وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً ینصرنا علی عدوّک. ربّ العالمین دعاء ایشان اجابت کرد، چون مکه گشاده شد، مصطفی (ص) را بر ایشان گماشت، و مصطفی (ص)، عتاب بن اسید را بر سر ایشان عامل کرد، تا انصاف بداد، و ضعیفان را قوّت داد، و مظلومان را از دست ظالمان برهانید، تا پس از آنکه ضعیفان بودند همه عزیزان و مهتران گشتند.
هوش مصنوعی: هر کس در راه خدا جهاد کند و شهید شود یا پیروز گردد، در هر دو حالت پاداشش برابر است. این به این معناست که خداوند به او پاداش بزرگی خواهد داد که بهشت است. بنابراین، مؤمنان تشویق شدند تا در راه دین جهاد کنند و برای نجات مسلمانان ضعیفی که تحت ظلم کافران مکّه بودند، اقدام کنند. مردان مانند حبیب و ابوذر و زنان مانند مادر اسامه و دختر عقبه بن ابی معیط و کودکانی مانند اسامه، در دست کافران محبوس و آزار دیده بودند و از خداوند درخواست کمک میکردند تا آنها را از این شهر که محل کافران و مشرکان بود نجات دهد و به مکانی امن منتقل کند. خداوند در آیاتش از آنها پرسید که چرا به دفاع از خود اقدام نمیکنند. گفته شده است که عدهای از مؤمنان ضعیف در مکّه باقی مانده بودند و کافران مدام آنان را مورد آزار و اذیت قرار میدادند. لذا، آنها دعا کردند و از خدا خواستند که بر آنان سرپرستی از مؤمنان گماشته شود تا از آزار کافران رهایی یابند و خداوند دعای آنان را اجابت کرد. هنگامی که مکّه فتح شد، پیامبر (ص) را بر آنان منصوب کرد و پیامبر (ص) عتاب بن اسید را به عنوان حاکم بر آنها تعیین کرد تا عدالت را برقرار کند و به ضعیفان حمایت دهد و مظلومان را از دست ظالمان نجات دهد، تا جایی که پس از آن، همهی آن ضعیفان به عزیزان و بزرگان تبدیل شدند.
الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ای فی طاعته، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی المشرکین و الیهود، یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ یعنی فی سبیل الشیطان. درین آیت تسلیت مؤمنان است، و قوّت دادن ایشان در جهاد، و وعده دادن بنصرت.
هوش مصنوعی: کسانی که ایمان آوردهاند در راه خداوند مبارزه میکنند و کسانی که کافر هستند، مانند مشرکین و یهود، در راه طاغوت میجنگند، یعنی در راه شیطان. در این آیه، به مومنان تسلی داده شده و به آنها قوت در جهاد و وعده نصرت داده شده است.
میگوید: مؤمنان از بهر خدا و بفرمان خدا جنگ میکنند، و کافران و بیگانگان از بهر دیو و بفرمان دیو جنگ میکنند. آن گه گفت: ای مؤمنان، شما با این فرمانبرداران شیطان و پس روان شیطان ازین بت پرستان و بیگانگان، جنگ کنید، و از کید شیطان مترسید که کید شیطان تا بود ضعیف بود. او را و پس روان او را خوار داریم، و هلاک کنیم، چنان که روز بدر کردیم، خوار داشتیم و هلاک کردیم.
هوش مصنوعی: مؤمنان برای خدا و طبق دستورات او میجنگند، در حالی که کافران و بیگانگان به خاطر شیطان و تحت فرمان او به جنگ میپردازند. پس به مؤمنان میگوید که با این پیروان شیطان و بتپرستان بجنگند و از توطئههای شیطان نترسند، زیرا نقشههای او همیشه ضعیف خواهد بود. ما او و پیروانش را ذلیل و نابود خواهیم کرد، همانطور که در روز بدر آنها را خوار و نابود کردیم.
اگر کسی گوید: چونست که کید شیطان ضعیف خواند، و کید زنان عظیم خواند؟ و ذلک فی قوله: إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ، و معلومست که شیطان بجای صیّاد است و دام نهنده، و زنان بجای داماند، بحکم آن خبر که مصطفی (ص) گفت: «النّساء حبائل الشیطان».
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که چرا مکر شیطان ضعیف خوانده شده اما مکر زنان بزرگ و قوی به حساب آمده است، باید گفت که دلیلش در آیهای است که میفرماید: "مکر شما زنان بزرگ است". واضح است که شیطان نقش صیاد را دارد و دامی که میگذارد، زنان هستند؛ این موضوع به خاطر سخنی است که پیامبر اسلام (ص) فرمودهاند: "زنان دامهای شیطان هستند".
و آن گه صیّاد پنهان، و دام پیدا، و از پیدا حذر کردن بهتر توان از آنچه پنهان. پس چه حکمت است که کید زنان عظیم خواند و کید شیطان ضعیف؟ جواب آنست که کید زنان «عظیم» خواند، زیرا که کید زنان در تو اثر کند بیتو، بی مراد تو، چنان که ترا ارادتی نبود. امّا شیطان تا از تو ارادتی نبود، کید وی بکار نیاید، و وسوسه نتواند کرد. نهبینی که هرگز تو اندر نماز ناندیشی که من جیحون را پلی کنم، زیرا که بیرون از نماز ترا این ارادت نبوده است. لا جرم شیطان مر ترا اندر نماز این وسوسه نتواند کرد، لکن تو اندر نماز اندیشی که مرا بساط چنین میباید، زن چنین میباید، کدخدایی چنین باید، زیرا که بیرون از نماز ارادت تو همین باشد. پس شیطان بر این ارادت تو آلت سازد، و دست افزار کند، و ترا اندر نماز بوسوسه افکند. همین است قصّه آدم (ع) که در بهشت آن همه نعمت و راحت میدید، امّا در دلش افتاد که چه بودی اگر من همیشه اینجا بماندمی! چون ابلیس از وی این ارادت بدانست، با وی هم از در ارادت وی در آمد، و آدم را گفت: هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی؟ مقصود آنست که تا از آدم ارادت جاودانه ماندن در بهشت نبود، ابلیس چیزی نتوانست کرد. چون کید شیطان را با تو دست افزاری بایست از تو، و آن ارادت تست، لا جرم کید او «ضعیف» خواند، و کید زنان را این آلت نباید که آن خود مؤثّر است بیارادت تو، از بهر آن «عظیم» خواند.
هوش مصنوعی: صیاد پنهان و دامهای آشکار، و اینکه از چیزهای آشکار باید دوری کرد، بهتر است از چیزهای پنهان. در اینجا حکمت این نامگذاری کید زنان به «عظیم» و کید شیطان به «ضعیف» چیست؟ این توضیح دارد که کید زنان «عظیم» خوانده شده، زیرا این نوع کید بدون نیاز به خواست و اراده شما تأثیرگذار است، به گونهای که شما حتی ارادتی نداشتید. اما شیطان تا وقتی که شما ارادهای نداشته باشید، نمیتواند تأثیری بر شما بگذارد و وسوسهای کند. مثلاً در هنگام نماز هرگز به این فکر نمیکنید که باید به جیحون بروید، چرا که در این حال این ارادهای از شما نیست. بنابراین شیطان در این زمان نمیتواند شما را وسوسه کند. اما زمانی که شما در نماز به این فکر میافتید که چه چیزهایی لازم دارید و کدام زن یا کدام مقام اجتماعی مناسب است، این افکار ناشی از ارادهتان است و در اینجاست که شیطان با این اراده شما کار میکند و شما را در نماز به وسوسه میاندازد. داستان آدم (ع) در بهشت نیز به همین صورت است؛ او در بهشت تمام نعمتها را میدید اما در دلش این فکر نقش میبست که آیا میتوانم همیشه اینجا بمانم. ابلیس که از این اراده آدم با خبر شد، به نحوی با او گفتگو کرد و گفت: «آیا میخواهی به درخت جاودانگی و رمزی که هرگز نابود نمیشود، راهنماییات کنم؟» بنابراین تا زمانی که اراده آدم بر ماندن جاودانه در بهشت وجود نداشت، ابلیس نمیتوانست بر او تأثیر بگذارد. کید شیطان نیاز به اراده و تمایل شما دارد، به همین دلیل به آن «ضعیف» گفته شده است. اما کید زنان بدون نیاز به اراده شما مؤثر است و به همین دلیل به آن «عظیم» گفته میشود.
دیگر جواب آنست که شیطان به لا حول بگریزد، از آن کید وی ضعیف خواند، و از زنان به لا حول ایمن نگردی، پس کید ایشان عظیم خواند. دیگر ترا ازشیطان جز خیالی و وسوسه مجرّد نیست، که تو او را مینبینی، بیش از آن نیست که اندر دل وسوسهای میکند، ازین جهت کید وی ضعیف خواند، و کید زنان عظیم خواند از آنکه در آن هم دیدار است، و هم خیال. دیگر گفتهاند: کید شیطان ضعیف است چون با رحمت و عصمت اللَّه مقابل کنی، و کید زنان، عظیم است چون با شهوت مردان و میل ایشان با زنان مقابل کنی.
هوش مصنوعی: جواب دیگر این است که شیطان به دلیل ضعیف بودن نقشهاش، از شما فراری میشود و به این دلیل، کید او کمزور تلقی میشود. در حالی که از زنان نمیتوان به راحتی ایمن بود، چون نقشههای آنها بزرگتر و مؤثرتر است. در واقع، آنچه شیطان انجام میدهد تنها یک خیال و وسوسه است که غیرقابل رؤیت است و فقط در دل ایجاد میشود؛ به همین خاطر کید او ضعیف شمرده میشود. اما کید زنان به دلیل واقعی بودن و تأثیرگذاریاش، بزرگ و تهدیدآمیز است. برخی دیگر میگویند که چرا کید شیطان ضعیف است، چون در مقابل رحمت و مصونیت خداوند قرار میگیرد و در مقابل آن ناتوان میشود، در حالی که کید زنان بزرگ است زیرا در مقابل تمایلات و شهوتهای مردان ایستادهاند.