گنجور

۱۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً از روی اشارت، بر ذوق جوانمردان طریقت این آیت اشارت بفرار است، و فرار با مولی گریختن است، و در تفرّق بر خود ببستن، و از دو جهان رهایی جستن است و گفته‌اند: فرار دو قسم است: یکی از خلق بگریختن، و دیگر قسم با حق گریختن. امّا از خلق بگریختن آسان کاری است، که این صفت عابدان و قاصدان است. کار آن دارد که با حق گریزد، و نه هر کسی با حق تواند گریخت، مگر کسی که عیان او را بار دهد، و مهر او را پرده بردارد، و احدیّت او را در کنف عزّت جای دهد، چنان که آن جوانمرد که بر بو یزید بسطامی شد، و از وی پرسید که: ما سهام اللَّه؟

گفت: آن سهام حق که دلهای درویشان نشانه آنست چیست؟ آن جوانمرد این بگفت، و سر در جنبانید. بو یزید گفت: این سؤال تو نیست، و تو اهل این سؤال نه ای، گفت: چرا؟ گفت: از آنکه این سؤال حضرتیان است، و من بحضرت بودم و ترا بر آن درگاه ندیدم. آن جوانمرد گفت: نهمار در غلطی ای با یزید، من بدرگاه بودم، عیان مرا بارداد، مهر پرده برداشت، احدیّت مرا در کنف عزّت جای داد،پس غیرت پرده فرو گذاشت، تو بر در بماندی، از حال من چه خبر داری! گفت: این را نشانی هست؟ گفت: نشانش آنست که اینک بدرگاه میشوم، بیار اگر شغلی داری، تا ترا پایمردی کنم. این بگفت و کالبد خالی کرد. بو یزید گفت: آه که غوث جهان بود، امّا در پرده غیرت بود، من ندانستم. و زبان حال بو یزید بنعت تحسّر میگوید:

آوه که دلارام دلم برد و گریخت!
پیمان بشکست و اسپ هجران انگیخت
تا دلبر و دل باز بچنگ آرم من
بس خون که زدیدگان فرو باید ریخت‌

گفته‌اند: نشان کسی که با مولی گریخت آنست که همّت یگانه دارد، و از تدبیر خود بیرون شود، و حکم را باستسلام گردن نهد. و این وصف آن جوانمردان است که ربّ العالمین ایشان را مستضعفان خواند، که در دست مشرکان مکه گرفتار بودند. همّت خود یگانه کرده بودند، از همه کس دل برداشته، و دل در حق بسته، و تدبیرها همه در باقی کرده، و بتقدیر حق راضی شده، و از راه تحکّم برخاسته، و حکم حق بجان و دل در گرفته، و بدان راضی شده و تن در داده. لا جرم ربّ العزّة ایشان را نیابت داشت، و مصطفی (ص) و مؤمنان را فرمود که: ایشان را دریابید، و از أذای دشمن باز رهانید. شما در راه خلاص ایشان کوشید، که ایشان در راه رضاء ما میکوشند. آری، بر خدای هیچکس زیان نکند.

کس درین کار ما زیان نکند
کس ما کار ناکسان نکند

هر که روزی گامی برای خدا برداشت آن گام وی را روزی فریادرس سازد،و آن مزد وی را ضایع نکند، و بفضل خود برحمت بیفزاید.

و بدین معنی حکایتی است که بعضی مفسّران آورده‌اند در تفسیر این آیت: رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها. گفتند: مردی از شهری که اهل آن ظالمان و بیگانگان بودند بیرون آمد، و روی نهاد بشهری که اهل آن صالحان بودند.

بنیمه راه فرمان حق بوی در رسید، و چون مخائل مرگ بر وی پیدا شد، بزانو بخیزید، تا پاره‌ای فراتر شود بنزدیک شهر صالحان. پس ربّ العزّة ملائکه رحمت و ملائکه عذاب را بفرستاد، و ایشان را فرمود که بپیمائید، و اندازه برگیرید که بکدام شهر نزدیکتر است، بنیک مردان یا ببدمردان. پس بپیمودند و بیک بدست بشهر صالحان نزدیکتر بود. ربّ العالمین ملائکه عذاب را باز خواند، و ملائکه رحمت را فرمود که: شما روع وی بردارید، و او را ببهشت برید که ما را رحمت از کس دریغ نیست، و آن کس که با وی عنایت ماست پیروزی وی را نهایت نیست.

۱۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ خداوند عالم، جلیل و جبّار درین آیت مؤمنان را فرمود تا خویشتن را در تهلکه نیفکنند، و در جنگ دشمن ساز و عدّت تمام بردارند، و سلاح در پوشند، و از دشمن حذر کنند، و فرمود تا حق جهاد بجای آورند و در آن سستی نکنند. جوک جوک بیرون شوند بجنگ دشمن، یا پس همه بهم بیرون شوند. مفسّران گفتند: این بفرمود، آن گه منسوخ کرد بآنچه گفت: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً. عبد الرحمن بن زید بن اسلم گفت: «فانفروا ثبات» معنی آنست که گروه گروه پراکنده از پس یکدیگر میروید چون رسول خدا با شما نباشد، أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً پس اگر رسول (ص) بیرون شود و شما با وی باشید همه بهم باشید. جماعتی پراکنده که از هم بیفتاده باشند ایشان را ثبات گویند. یکی از آن ثبة گویند، و جمع را ثبون و ثبین گویند، همچون عضین و عزین.۱۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: أَ لَمْ تَرَ نبینی، ننگری، إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ بایشان که ایشان را گفتند: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ دستها فرا دارید، وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ و نماز بپای دارید، وَ آتُوا الزَّکاةَ و زکاة از مال بدهید، فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ چون بر ایشان واجب نوشتند غزا کردن، إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ گروهی از ایشان، یَخْشَوْنَ النَّاسَ از جنگ مشرکان بترسیدند، کَخَشْیَةِ اللَّهِ چنان ترسیدند که از خدا باید ترسید، أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً یا نیز سختتر، وَ قالُوا و چنین گفتند، رَبَّنا خداوند ما! لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ چرا بر ما جهاد کردن نبشتی؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا چرا ما را باز نگذاشتی، إِلی‌ أَجَلٍ قَرِیبٍ تا اجلی که خود نزدیکست. قُلْ ای پیغامبر من گوی، مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ برخورداری درین گیتی‌اند کست، وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ و آن جهان به است، لِمَنِ اتَّقی‌ او را که درین جهان پرهیزکار است، وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا (۷۷) و بر شما ستم نیاید باندازه فتیلی.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً از روی اشارت، بر ذوق جوانمردان طریقت این آیت اشارت بفرار است، و فرار با مولی گریختن است، و در تفرّق بر خود ببستن، و از دو جهان رهایی جستن است و گفته‌اند: فرار دو قسم است: یکی از خلق بگریختن، و دیگر قسم با حق گریختن. امّا از خلق بگریختن آسان کاری است، که این صفت عابدان و قاصدان است. کار آن دارد که با حق گریزد، و نه هر کسی با حق تواند گریخت، مگر کسی که عیان او را بار دهد، و مهر او را پرده بردارد، و احدیّت او را در کنف عزّت جای دهد، چنان که آن جوانمرد که بر بو یزید بسطامی شد، و از وی پرسید که: ما سهام اللَّه؟
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آمادگی خود را حفظ کنید و به هر صورت که صلاح دانستید، در راه خدا حرکت کنید. این آیه به جوانمردان طریقت اشاره می‌کند که به سوی فرار از مشکلات و رهایی از دو جهان می‌روند. فرار به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی فرار از مردم و دیگری فرار به سوی حق. فرار از مردم آسان است و بیشتر مختص عابدان و سالکان است، ولی فرار به سوی حق کار دشواری است و تنها کسانی می‌توانند به این مهم دست یابند که حقیقت را درک کنند و به مقام شناخت برسند، مانند آن جوانمردی که نزد یزید بسطامی آمد و از او پرسید که سهم خدا کجاست؟
گفت: آن سهام حق که دلهای درویشان نشانه آنست چیست؟ آن جوانمرد این بگفت، و سر در جنبانید. بو یزید گفت: این سؤال تو نیست، و تو اهل این سؤال نه ای، گفت: چرا؟ گفت: از آنکه این سؤال حضرتیان است، و من بحضرت بودم و ترا بر آن درگاه ندیدم. آن جوانمرد گفت: نهمار در غلطی ای با یزید، من بدرگاه بودم، عیان مرا بارداد، مهر پرده برداشت، احدیّت مرا در کنف عزّت جای داد،پس غیرت پرده فرو گذاشت، تو بر در بماندی، از حال من چه خبر داری! گفت: این را نشانی هست؟ گفت: نشانش آنست که اینک بدرگاه میشوم، بیار اگر شغلی داری، تا ترا پایمردی کنم. این بگفت و کالبد خالی کرد. بو یزید گفت: آه که غوث جهان بود، امّا در پرده غیرت بود، من ندانستم. و زبان حال بو یزید بنعت تحسّر میگوید:
هوش مصنوعی: این جوانمرد به یزید توضیح می‌دهد که مقام و معرفتی که او به آن دست یافته، موضوعی نیست که هر کسی بتواند آن را درک کند. یزید از او درباره نشانه‌ای سوال می‌کند و جوانمرد می‌گوید که او به مقام قرب الهی رسیده و این چیزی نیست که یزید از آن آگاهی داشته باشد. پس از آن، جوانمرد دعوت می‌کند تا اگر یزید کاری دارد، او را یاری کند. یزید از این که نتوانسته به درک این مقام برسد، حسرت می‌خورد و متوجه می‌شود که او از حال جوانمرد بی‌خبر بوده است.
آوه که دلارام دلم برد و گریخت!
پیمان بشکست و اسپ هجران انگیخت
هوش مصنوعی: آه که محبوبم دل مرا برد و رفت! عهدی که با من بسته بود، شکست و این جدایی دردناک را آغاز کرد.
تا دلبر و دل باز بچنگ آرم من
بس خون که زدیدگان فرو باید ریخت‌
هوش مصنوعی: برای به‌دست آوردن محبوب و دلبرم، باید خون زیادی را که از چشمانم می‌ریزد تحمل کنم.
گفته‌اند: نشان کسی که با مولی گریخت آنست که همّت یگانه دارد، و از تدبیر خود بیرون شود، و حکم را باستسلام گردن نهد. و این وصف آن جوانمردان است که ربّ العالمین ایشان را مستضعفان خواند، که در دست مشرکان مکه گرفتار بودند. همّت خود یگانه کرده بودند، از همه کس دل برداشته، و دل در حق بسته، و تدبیرها همه در باقی کرده، و بتقدیر حق راضی شده، و از راه تحکّم برخاسته، و حکم حق بجان و دل در گرفته، و بدان راضی شده و تن در داده. لا جرم ربّ العزّة ایشان را نیابت داشت، و مصطفی (ص) و مؤمنان را فرمود که: ایشان را دریابید، و از أذای دشمن باز رهانید. شما در راه خلاص ایشان کوشید، که ایشان در راه رضاء ما میکوشند. آری، بر خدای هیچکس زیان نکند.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که نشانه شخصی که با مولای خود فرار کرده، این است که او همتی یگانه دارد و از تدبیر خود خارج می‌شود و با تسلیم خود به حکم الهی تن می‌دهد. این ویژگی جوانمردانی است که خداوند به عنوان مستضعفان از آن‌ها یاد کرده است، افرادی که در دست مشرکان مکه به دام افتاده بودند. آن‌ها فقط به خدا امید بسته و دل به او سپرده بودند، همه تدابیر خود را رها کرده و به قضا و قدر حق راضی شدند. از راه خودسرانه خارج شده و به حکم حق ایمان آوردند و با جان و دل به آن تن دادند. به همین دلیل، خداوند عزت بخشی را به آن‌ها اختصاص داد و پیامبر (ص) و مؤمنان را فرمود که به آن‌ها کمک کنید و از آزار دشمنان برهانید. از شما خواسته شده که در جهت نجات آن‌ها تلاش کنید، زیرا آن‌ها در راه رضا و خشنودی ما می‌کوشند. در حقیقت، هیچ کس نمی‌تواند به خداوند زیان برساند.
کس درین کار ما زیان نکند
کس ما کار ناکسان نکند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این کار ما ضرر نخواهد کرد و هیچ‌کس نمی‌تواند کارهای نادرست ما را خراب کند.
هر که روزی گامی برای خدا برداشت آن گام وی را روزی فریادرس سازد،و آن مزد وی را ضایع نکند، و بفضل خود برحمت بیفزاید.
هوش مصنوعی: هر کس که برای خدا کاری انجام دهد، آن عمل او در روزی دیگر به کمکش خواهد آمد و پاداش آن را از بین نخواهد برد. همچنین خداوند به لطف خود بر رحمتش می‌افزاید.
و بدین معنی حکایتی است که بعضی مفسّران آورده‌اند در تفسیر این آیت: رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها. گفتند: مردی از شهری که اهل آن ظالمان و بیگانگان بودند بیرون آمد، و روی نهاد بشهری که اهل آن صالحان بودند.
هوش مصنوعی: داستانی وجود دارد که برخی مفسران در تفسیر یک آیه مطرح کرده‌اند. در این داستان، مردی از شهری که ساکنان آن ظالم و ناپایدار بودند، خارج شد و به سمت شهری که مردم آن متقی و صالح بودند، حرکت کرد.
بنیمه راه فرمان حق بوی در رسید، و چون مخائل مرگ بر وی پیدا شد، بزانو بخیزید، تا پاره‌ای فراتر شود بنزدیک شهر صالحان. پس ربّ العزّة ملائکه رحمت و ملائکه عذاب را بفرستاد، و ایشان را فرمود که بپیمائید، و اندازه برگیرید که بکدام شهر نزدیکتر است، بنیک مردان یا ببدمردان. پس بپیمودند و بیک بدست بشهر صالحان نزدیکتر بود. ربّ العالمین ملائکه عذاب را باز خواند، و ملائکه رحمت را فرمود که: شما روع وی بردارید، و او را ببهشت برید که ما را رحمت از کس دریغ نیست، و آن کس که با وی عنایت ماست پیروزی وی را نهایت نیست.
هوش مصنوعی: در نیمه راه، فرمان خدا به او رسید و زمانی که آثار مرگ در او نمایان شد، بر زانو ایستاد تا کمی جلوتر برود و به نزدیکی شهر صالحان برسد. سپس خداوند ملائکه رحمت و ملائکه عذاب را فرستاد و به آنها دستور داد که بروند و اندازه بگیرند که به کدام شهر نزدیک‌تر است، به شهر نیکوکاران یا بدکاران. آنها رفتند و مشخص شد که به شهر صالحان نزدیک‌تر است. خداوند ملائکه عذاب را بازگرداند و به ملائکه رحمت فرمود که روح او را بگیرند و او را به بهشت ببرند، چرا که هیچ رحمت خداوندی از کسی دریغ نمی‌شود و کسی که مورد لطف اوست، پیروزی‌اش پایانی ندارد.