گنجور

۱۰ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الآیة کلبی گفت: این آیت در شأن وحشی بن حرب و اصحاب وی فرو آمد. چون حمزه را بکشتند، و به مکه بازگشتند، پشیمان شدند بآنچه کردند. فراهم آمدند، و نامه‌ای نبشتند بر رسول خدا (ص) که: چنین کاری بدست ما رفت، و ما از آن پشیمان شدیم، و خواستیم که در اسلام آئیم، لکن از تو شنیده بودیم به مکه، که این آیت میخواندی: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ، اگر مسلمان کسی است که شرک و قتل و زنا در بار وی نبود، پس ما این همه دربار داریم و کرده‌ایم، اگر نه این آیت بودی ما اتّباع تو کردمانی و باسلام در آمدیمی. پس این آیت فرو آمد که: إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً. رسول خدا این آیت به وحشی و اصحاب وی فرستاد، تا برخواندند. ایشان گفتند: این شرط دشخوار است که اللَّه گفت: وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً. ترسیم که عمل صالح از ما نیاید، آن گه از اهل این آیت نباشیم. ربّ العالمین در تخفیف بیفزود، و این آیت فرستاد: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ. رسول خدا (ص) این آیت بایشان فرستاد، و بر خواندند و گفتند: ترسیم که از اهل مشیّت نباشیم، یعنی که اللَّه میگوید فرود از شرک، گناه آن کس آمرزیم که خود خواهیم. ترسیم که ما از ایشان نباشیم که اللَّه خواهد که ایشان را بیامرزد. ربّ العالمین در کرم بیفزود و این آیت امیدوار بایشان فرو فرستاد: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً. وحشی و اصحاب وی چون این آیت برخواندند، برسول خدا شدند، و مسلمان گشتند. رسول خدا (ص) اسلام از ایشان بپذیرفت.

آن گه گفت: «یا وحشی! أخبرنی کیف قتلت حمزة»؟

وحشی قتل حمزه با وی بگفت. رسول خدا دلتنگ شد، گفت: «غیّب وجهک عنّی»

روی از من بپوش، و با من منشین. وحشی بعد از آن به شام رفت، و آنجا میبود تا از دنیا بیرون شد.

ابن عمر گفت: در عهد رسول خدا (ص) چون یکی از دنیا برفتی از یاران وی بر کبیره، ما گواهی میدادیم که وی از اهل آتش است تا آن روز که این آیت آمد: وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ. زان پس که این آیت فرو آمد آن نگفتیم، و کس را بر کبیره گواهی بآتش ندادیم. و فی ذلک ما

روی جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه (ص): «لا تزال المغفرة تحلّ بالعبد ما لم یقع الحجاب». قیل: یا رسول اللَّه و ما وقوع الحجاب؟

قال: «الا شراک باللَّه عزّ و جلّ»، ثمّ قرأ: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الآیة.

و فی روایة ابن عمر. قال قال رسول اللَّه (ص): «من لقی اللَّه عزّ و جلّ لا یشرک به شیئا دخل الجنّة و لم تضرّه معه خطیئة، کما لو لقیه یشرک به شیئا دخل النّار و لم تنفعه حسنة».

علی (ع) گفت: در همه قرآن آیتی ازین امیدوارتر نیست که إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الآیة. معنی آنست که اللَّه تعالی شرک نیامرزد، یعنی کسی را نیامرزد که که در شرک و کفر بمیرد، امّا کسی که از شرک توبه کند، و در اسلام بمیرد، در تحت این آیت نشود، که جای دیگر گفت: قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ..

و معنی یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ آنست که: فرود از شرک، گناهان اهل توحید هر چه خواهد آن را که خواهد بیامرزد، پیش از توبت. امّا کسی که توبت کند از گناهان، و بر توبت بمیرد، خود در تحت این آیت نشود، که جایی دیگر از بهر وی گفته است: وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً. و گفته‌اند: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ ردّ است بر معتزله، و بر قومی خوارج که میگویند: هر که بر کبائر بمیرد توبه ناکرده، جاوید در آتش بماند، و میگویند میان ایمان و شرک منزلی دیگر نیست، و ضدّ ایمان شرک میپندارد، یعنی که هر چه نه ایمان، همه شرکست نه گناه، تا آن حدّ که قومی از ایشان صغائر و کبائر همه کفر شمرند، و بنده را بگناه صغیره کافر دانند. ربّ العالمین در این آیت بر ایشان ردّ میکند، و دروغ زن میگرداند، که فرق میکند میان شرک و میان گناه. مغفرت در شرک می‌نیارد، و در گناه میآرد. اگر آنست که گناهها همه شرک و کفر است، پس در إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ سخن بریده گشت، و همه نافرمانیها در زیر این شد، وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ بر چه حمل کنند؟ که هیچ محمل نماند! معلوم گشت که سخن ایشان فاسد است، معتقد ایشان باطل.

وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری‌ إِثْماً عَظِیماً ای اختلق ذنبا غیر مغفور.

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ این آیات تا کانَ عَزِیزاً حَکِیماً همه در شأن جهودان است. و تزکیت نفس که میکردند آن بود که گاهی می‌گفتند: نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ، و گاه طفلکان خویش را بر مصطفی (ص) میبردند و میگفتند: ای محمد ایشان را هیچ گناهی هست؟ رسول خدا (ص) گفتی: نه، پس ایشان میگفتند: ما نیز همچون ایشانیم. هر آن گناه که بروز کنیم اندر شب ما را آن گناه بیامرزند، و هر گناه که اندر شب کنیم اندر روز بیامرزند. ربّ العالمین گفت: یا محمد ننگری این جهودان که خود را بی‌عیب و پاک مینمایند، یعنی بدروغ. بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ

نه چنانست که ایشان میگویند، که اللَّه بی‌عیب کند، و بی‌عیبی باز نماید آن کس را که خواهد. آن گه گفت: وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا یعنی که اگر خویشتن را به بی‌عیبی نستایند گناه کسی ایشان را نیالاید، و ایشان را باندازه فتیلی از جرم کس نگیرند. فتیل، النّواة، هو القشرة الرّقیقة الّتی حولها، و قیل هو ما فتلته بین اصبعیک من وسخ و عرق. آن گه گفت یا محمد! انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ در نگر که چون دروغ بر اللَّه میسازند، بآنکه میگویند: گناه ما آمرزیده است، و ما پسران و دوستان اللَّه‌ایم. و گفته‌اند: دروغ که بر اللَّه میساختند آن بود که دروغها میگفتند، و آن را از تورات می‌حکایت کردند. وَ کَفی‌ بِهِ إِثْماً مُبِیناً ای کفی بما قالوا اثما مبینا.

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ اقوال مفسّران مختلف است در معنی جبت و طاغوت. عکرمة گفت: نام دو صنم‌اند که در میان مشرکان معروف بودند، و آن را عبادت میکردند، ضحاک گفت: جبت اینجا حیی اخطب است و طاغوت کعب اشرف. هر دو حاکمان جهودان بودند و سران ایشان. قومی گفتند: جبت نام بتان است و طاغوت نام سدنه بتان. و سدنه خدمتکاران و تیمارداران باشند. و گفته‌اند: جبت نامی است کهانت را، و طاغوت نامی است هر چه را بپرستند جز از خدا. و گفته‌اند هر چه اللَّه تعالی آن را حرام کرد آن را جبت گویند، و به‌

قال النّبیّ (ص): «العیافة و الطّرق و الطّیرة من الجبت».

العیافة زجر الطّیر، و الطّرق الضّرب بالحصی، و هو ضرب من الکهانة. قال الشاعر:

لعمرک ما تدری الطّوارق بالحصی
و لا زاجرات الطّیر ما اللَّه صانع‌

امّا سبب نزول این آیت آن بود که: کعب اشرف بعد از واقعه احد به مکه شد، با هفتاد سوار از جهودان بقصد آنکه تا با مشرکان قریش دست یکی دارد، و قتال رسول خدای را تدبیر سازند. کعب چون در مکه شد بخانه بو سفیان فرو آمد.

بو سفیان او را گرامی داشت، و ترحیب و تقریب کرد، و آن جهودان که با وی بودند هر یکی را بسرایی فرو آورد. آن گه بو سفیان را گفت که: سی مرد از ما و سی مرد از شما باید تا بخانه کعبه رویم، و آنجا عهد کنیم، و پیمان گیریم، که در قتال محمد بکوشیم چندان که توانیم، و فترتی در خود نیاریم تا وی را برداریم.

بو سفیان و اصحاب وی کعب اشرف را گفتند و حیی اخطب با وی که: ما بر شما آمن نباشیم بآنچه می‌گویید؟ نباید که این مکر میسازید بر ما؟ اگر میخواهید که شما را بآنچه گفتید استوار داریم، این دو بت را سجود برید، و بایشان ایمان آرید، و آن دو بت جبت و طاغوت بودند. ایشان مر آن بتان را سجود بردند، و ایشان را پرستیدند. اینست که ربّ العالمین گفت: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ. میگوید: نه بینی ای محمد این علما و حاکمان جهودان را که به جبت و طاغوت ایمان میآرند؟ و ایشان را سجود میبرند؟

پس بو سفیان، کعب را گفت که: تو مردی از اهل کتاب خدایی، و تورات خوانده‌ای و دانسته‌ای، و ما امّیان عرب‌ایم، چون می‌بینی کار محمد؟ دین وی بهتر است یا دین ما؟ راه وی بحق نزدیک‌تر است یا راه ما؟ کعب گفت: با من بگوئید که دین شما و راه شما چیست؟ بو سفیان گفت: ما قومی مهمان داران و مهمان دوستانیم، بروز مهمانی شتران فربه کشیم، و مهمان را گرامی داریم، و حاجیان را سقّایی کنیم، و اسیران را باز خریم، و رحم بپیوندیم، و خانه کعبه را عمارت کنیم، و گرد آن طواف کنیم، و اهل حرم خدا مائیم، و بر دین پدران خویش بمانده‌ایم، و محمددین پدران خویش بگذاشته است، و دین نو آورده است، حرم بگذاشته است، و ما را میفرماید که بر پی من روید. کعب گفت: انتم و اللَّه اهدی سبیلا ممّا علیه محمد، و اللَّه که شما بر راه ترید از محمد، و دین شما نیکوتر است از دین وی. اینست که اللَّه گفت: وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا یعنی لأبی سفیان و اصحابه، هؤُلاءِ أَهْدی‌ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا بمحمّد، و هم اصحابه.

أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ یعنی کعبا و اصحابه. میگوید: کعب و اصحاب وی که این سخن میگویند، اللَّه بر ایشان لعنت کرد. وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً ای: من یباعد اللَّه من رحمته فهو مخذول فی دعواه، و مغلوب فی حجّته.

و الیهود ابین خذلانا فی أنّهم غلبوا من جمیع سائر الادیان، لأنّهم کانوا اکثر عنادا لأهل الاسلام، و انّهم کتموا الحقّ و هم یعلمونه. پس چون آن عهد و میثاق میان کعب اشرف و ابو سفیان برفت، و بر وقت آن کار وعده‌ای نهادند، کعب به مدینه باز رفت، و در سرای خویش آرام گرفت. رسول خدا محمد بن مسلمة الانصاری و ثابت بن معاذ و جماعتی بفرستاد پنهان تا کعب اشرف را بکشتند. محمد بن مسلمه گفت: یا رسول اللَّه دستوری باشد تا در پیش وی هر چه خواهیم گوئیم؟ یعنی بر سبیل خدعت؟

رسول ایشان را دستوری داد. ایشان رفتند تا پیش کعب، و ضجری نمودند از رسول خدا، گفتند: چند بلا که ما کشیدیم از دست محمد! و ضجر گشتیم! و از معیشت خویش بازماندیم! چه بود که تو ما را چند وسق خرما با وام دهی؟ تا ما از محمد بگریزیم، و طلب معیشت خویش کنیم. کعب بخندید، گفت: اکنون او را بشناختید، و دروغ وی بدانستید! آن گه گفت: شما اگر از من چیزی میخواهید زنان و پسران را پیش من بگرو بنشانید. ایشان گفتند ما شرم داریم که زنان را بگرو بنشانیم، و و نیز مردی بس با شکوه و وقاری، و زشت بود ترا که زنان را بگو گیری، و پسران را نیز نتوانیم بگرو کردن، که آن گه عرب زبان در ایشان نهند، که شما را بوسقی خرما بگرو کردند، و ایشان را از آن تشویر بود. کعب گفت: اکنون هر چه خواهید بگرو بنهید. ایشان گفتند: شمشیرهای خویش بنهیم، و بروز نتوانیم آوردن، که اصحاب محمد بدانند، بشب آریم. چون شب در آمد ایشان شمشیرها برداشتند، و بردند. کعب بر آن غرفه بخلوتگاه نشسته بود، و دختر عمّ خویش را نو بزنی کرده بود، و عروس بود، و آن دختر عمّ کاهنه بود. چون کعب برخاست تا بزیر شود، آن کاهنه زن وی گفت: زینهار مشو که من بوی خون از تو میشنوم. کعب گفت: دور از بر من! بازگیر دست از دامن من! کیست که مرا خواهد کشت؟

اینان که آمده‌اند محمد مسلمه برادر همشیر منست، و ثابت معاذ همسایه و دوست من! اگر خفته باشم مرا بیدار نکنند. از آن غرفه بزیر آمد، و بوی مشک بیالوده، که از بر عروس برخاسته بود. مسلمانان چون آن بوی خوش شنیدند، گفتند: واها لهذه الرّیح الطّیبة، دیر است تا ما در آرزوی چنین بوئیم، فراز آی تا حظّی بر گیریم، و دستی بسرت فرو آریم. وی فراز شد، و ایشان در وی آویختند، و شمشیر زدند، و آن دشمن خدا و رسول را بکشتند، و رسول خدا (ص) با ایشان گفته بود که: چون او را کشته باشید تکبیر کنید چنان که من بشنوم، تا من نیز با شما تکبیر کنم. رسول خدا (ص) آن شب با جماعتی از یاران از مسجد بگورستان بقیع میشد، و از بقیع تا مسجد میآید، و بآسمان نظر میکرد که تا خود آواز تکبیر شنود، و یاران که با وی بودند از آن قصه بی‌خبر بودند، تا آن ساعت که تکبیر شنیدند، و رسول خدا (ص) تکبیر کرد، پس معلوم گشت ایشان را که کعب را کشتند. و آن ساعت که زخم کردند سر شمشیر بپای ثابت معاذ رسید، و گوشت و استخوان همه بریده گشت.

رسول خدای که آن بدید، با هم نهاد، و دعا کرد خدای تعالی وی را شفا داد، و بحال صحّت باز شد.

چون کعب را کشته بودند، دیگر روز بامداد رسول خدا (ص) فرمود تا یاران همه سلاح در پوشیدند، و بجنگ جهودان شدند. و ایشان جمعی عظیم بودند از قبیله نضیر، و ایشان را در آن خانها حصار میدادند. پس جهودان چون دانستند که ایشان را از مدینه بیرون خواهند کرد، خانهای خویش بدست خویش خراب میکردند، یعنی که تا مسلمانان در آن ننشینند، و مالهای خویش بفنا میبردند، و درختان خرما میبریدند، که تا مسلمانان را نبود. آخر ایشان را بیرون کرد و به شام فرستاد، و ذلک فی قوله تعالی: هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ الآیات.

أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ میم صلت است، و تقدیر سخن آنست که أ لهم نصیب من الملک، و این بر جهت انکار گفت. معنی آنست که: جهودان را از ملک نصیبی نیست، و این را دو تفسیر گفته‌اند: یکی آنکه ملک، نبوّت است و شرف دین، و جهودان را از آن بهره نیست. دیگر تفسیر آنست که ایشان را هرگز در زمین پادشاهی و فرمانروایی نبوده است. فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیراً میگوید: اگر ایشان را در زمین پادشاهی و فرمانروایی بودی از بیت المال هیچ خداوند حق را از مردمان، مقدار نقیری بندادندی! و این ذمّ ایشانست در بخل و حسد و قلّة الخیر که در ایشانست.

نقیر آن گواست که بر پشت استه خرما است، و درخت خرما از آن روید.

أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ناس اینجا مصطفی (ص) است و نژاد وی. از اسماعیل و آل ابراهیم درین آیت فرزندان یعقوب و نژاد اسحاق را میخواهد. این جهودان حسد میبردند بر رسول خدا (ص) و نژاد اسماعیل، بآنچه اللَّه ایشان را داد از کتاب و نبوّت. ربّ العزّة گفت: ایشان باین حسد میبرند.

و فرزندان یعقوب و نژاد اسحاق را همه نامه دادیم، و دانش و پیغامبری، و ایشان را ملکی عظیم دادیم، ملک بزرگوار، با دین و علم، و مدّت دراز: در سبط لاوی نبوّت، و در سبط یهودا ملک. و گفته‌اند: جهودان بر مصطفی (ص) حسد بردند بآنچه اللَّه تعالی وی را مباح کرده بود از زنان، گفتند: اگر پیغامبری بودی رغبت بزنان نکردی، و از ایشان بسیار نخواستی. ربّ العزّة بجواب ایشان گفت که: وی از آل ابراهیم است، و شما خود اقرار میدهید که در آل ابراهیم پیغامبران بودند که ایشان زنان بسیار داشتند. داود را نود و نه بود، و سلیمان را هفتصد حرّه بود و سیصد سریّت.

پس چرا حسد برید بآنچه بوی دادیم؟ و بطعن می‌بازگوئید؟ و آنچه سلیمان و داود را دادیم از ملک عظیم و زنان بسیار می‌باز نگوئید؟ و انکار می‌ننمائید؟ یعنی که این جز از حسد نیست که شما را برین سخن میدارد.

فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ این «ها» با اللَّه میشود، و با ابراهیم میشود، و با محمد میشود. وَ کَفی‌ بِجَهَنَّمَ سَعِیراً ای: کفی بسعیر جهنّم عذابا لمن لا یؤمن.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً این باز در شأن جهودانست، در بیان مستقرّ ایشان در آن جهان، و رسیدن ایشان بعذاب جاودان. کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ عمر خطاب گفت: شنیدم از رسول خدا (ص) که میگفت: در ساعتی صد بار تبدیل کنند. حسن گفت: هر روز هفتاد بار سوخته شوند، یعنی که هر بار که سوخته شوند فرمان آید که: چنان که بودی بآن باز شو، تا دیگر باره میسوزی! پوست نو میشود پیاپی، تا عذاب نو میشود پیاپی.

و صحّ فی الخبر: انّ غلظ جلد الکافر اثنان و اربعون ذراعا، و انّ ضر سه مثل احد، و انّ مجلسه من جهنّم ما بین مکة و المدینة، و ما بین منکبی الکافر فی النّار مسیرة ثلاثة ایّام للرّاکب.

اگر کسی گوید بر تعنّت که: آن پوست نو که میآفریند عاصی نیست، چونست که وی را عذاب میکنند؟ جواب وی آنست که همان پوست سوخته می نو کند، و باز آرد نه پوستی دیگر، چون قادر است که آن پوست که در خاک می‌بریزد، پس همان نو میکند، و باز می‌آفریند، قادر است که آن پوست در آتش بسوزد، پس بقدرت همان نو کند، و بازآفریند. پس نه تبدّل در اصل آمد، که تغیّر در حال آمد. و بناء این قاعده بر آنست که غیر بر دو معنی استعمال کنند: بر معنی تضادّ و تنافی، و بر معنی تغیّر و تبدّل. و معنی تضاد و تنافی آنست که گویند: اللّیل غیر النهار و الذّکر غیر الأنثی. و معنی تغیّر و تبدّل آنست که ربّ العزّة گفت: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ، و هی تلک الأرض بعینها، غیر انّها بدّلت جبالها و أنهارها و أشجارها. و بعرف و عادت کسی را بینی تندرست، پس او را بینی نزار و ضعیف. چون از وی پرسی گوید: انا غیر الّذی عهدت، من نه آنم که تو دیدی! و او همانست، لکن حالش متغیّر گشت و فی معناه انشد:

فما النّاس بالنّاس الّذی قد عهدتهم
و لا الدّار بالدّار الّتی کنت اعرف

سدی گفت: تأویل این آیت آنست که چون پوست کافر سوخته شود، و عذاب آن بچشد، هم از آن گوشت کافر که عصیان در آن رفته باشد، پوستی دیگر بیرون آرد تا میسوزد. پس هر پوست که سوزد از آن بود که عصیان در آن رفته باشد.

إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزِیزاً ای قویّا، لا یغلبه شی‌ء حَکِیماً فیما دبّر و قدّر.

ثمّ اخبر بمستقرّ المؤمنین، فقال: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ یعنی البساتین، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یموتون، و ما هم منها بمخرجین، لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ لا یبلن و لا یتغوّطن و لا یمتخطن و لا یبصقن و لا یحضن و لا یشبن و لا یلدن و لا یمنین. معنی آیت آنست که مؤمنان و دوستان خدا که در دنیا کارهای نیک کردند، و ایمان بپایان بردند، درآریم ایشان را فردا در آن بهشتهای جاودان، و آن ناز و نعیم بیکران، با جفتهای پاکیزه از هر فضول و هر آلایش، برنگ مروارید، و صفاء یاقوت آفریده، گیسوان دارند بمشک اذفر بیالوده، و بجواهر بیاراسته، بنغمتی خوش این آواز بر داده که: نحن الخالدات فلا نموت ابدا، نحن الجواری الحسان، ازواج اقوام کرام، طوبی لمن کنّا له و کان لنا. قال یحیی بن کثیر: اذا سبّحت المرأة من الحور العین لم تبق فی الجنّة شجرة الا ورّدت. و در خبر است که یکی از حور گوید شوهر خویش را که: یا ولیّ اللَّه! در آن مجلسهای ذکر، و مجمعهای خیر که تو نشستی در دنیا، و مرا از اللَّه می‌بخواستی، من بر تو مشرف بودم، و از آن خواستن تو در ناز و طرب بودم، که من از تو مشتاق‌تر بودم. بخدایی که مرا بتو گرامی کرد، و ترا بمن گرامی کرد، که هر بار که تو مرا از حق بخواستی هفتاد بار من ترا ازو بخواستم، فالحمد للَّه الّذی اکرمنی بک، و أکرمک بی. آن گه در روی خویش خندد، وز آن خندیدن وی نوری تابد، که روشنایی آن بهمه غرفه بهشت برسد.

وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا بعضی مفسّران گفتند که: این ظلّ ظلیل در موقف عرصات قیامت است. و بعضی گفتند: ظلّ ممدود است در بهشت. اگر گوئیم در موقف است احتمال کند که مصطفی (ص) اشارت بآن کرده و گفته: «سبعة یظلّهم اللَّه تحت ظلّه یوم لا ظلّ الّا ظلّه: امام عادل، او حکم عدل، و فتی نشأ فی عبادة اللَّه تعالی، و رجل طلبته امرأة ذات جمال و حسب، فقال: انّی اخاف اللَّه، و رجل قلبه فی المسجد اذا خرج منه، حتّی یرجع الیه، و رجل ذکر اللَّه خالیا، ففاضت عیناه من خشیة اللَّه عزّ و جلّ، و رجل تصدّق بصدقة فکان یخفیها عن شماله، و رجلان تحابّا، فاجتمعا علی حبّ اللَّه تعالی، و تفرّقا علی حبّه».

و اگر گوئیم در بهشت است، آنست که ربّ العزّة گفت: وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ سایه کشیده، نه تابستانی، نه زمستانی، نه باد گرم، نه باد سرد، نه آفتاب، نه زمهریر، راست چون روز نو بهار، همه بنفشه‌زار و گلزار، نسیم خوش، و جفت نیکو و تندرست، و مرد جوان، و جان شاد و دل خرم.

روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): «اوّل زمرة تدخل من امّتی الجنّة، علی صورة القمر لیلة البدر، ثمّ الّذین یلونهم علی اشدّ نجم فی السّماء اضاءة. ثمّ هم بعد ذلک علی منازل لا یتغوّطون و لا یبولون و لا یمتخطون و لا یبزقون».

و روی: «اذا دخل اهل الجنّة الجنّة نادی مناد: یا اهل الجنّة انّ لکم ان تحیوا، فلا تموتوا ابدا، و انّ لکم ان تشبّوا فلا تهرموا ابدا، و انّ لکم أن تصحّوا فلا تسقموا ابدا، و انّ لکم ان تنعموا فلا تبؤسوا ابدا».

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الآیة کلبی گفت: این آیت در شأن وحشی بن حرب و اصحاب وی فرو آمد. چون حمزه را بکشتند، و به مکه بازگشتند، پشیمان شدند بآنچه کردند. فراهم آمدند، و نامه‌ای نبشتند بر رسول خدا (ص) که: چنین کاری بدست ما رفت، و ما از آن پشیمان شدیم، و خواستیم که در اسلام آئیم، لکن از تو شنیده بودیم به مکه، که این آیت میخواندی: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ، اگر مسلمان کسی است که شرک و قتل و زنا در بار وی نبود، پس ما این همه دربار داریم و کرده‌ایم، اگر نه این آیت بودی ما اتّباع تو کردمانی و باسلام در آمدیمی. پس این آیت فرو آمد که: إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً. رسول خدا این آیت به وحشی و اصحاب وی فرستاد، تا برخواندند. ایشان گفتند: این شرط دشخوار است که اللَّه گفت: وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً. ترسیم که عمل صالح از ما نیاید، آن گه از اهل این آیت نباشیم. ربّ العالمین در تخفیف بیفزود، و این آیت فرستاد: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ. رسول خدا (ص) این آیت بایشان فرستاد، و بر خواندند و گفتند: ترسیم که از اهل مشیّت نباشیم، یعنی که اللَّه میگوید فرود از شرک، گناه آن کس آمرزیم که خود خواهیم. ترسیم که ما از ایشان نباشیم که اللَّه خواهد که ایشان را بیامرزد. ربّ العالمین در کرم بیفزود و این آیت امیدوار بایشان فرو فرستاد: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً. وحشی و اصحاب وی چون این آیت برخواندند، برسول خدا شدند، و مسلمان گشتند. رسول خدا (ص) اسلام از ایشان بپذیرفت.
هوش مصنوعی: این آیه به موضوع کسانی اشاره دارد که بعد از انجام کارهای بد و قتل حمزه، از اعمال خود پشیمان شدند و تصمیم گرفتند به اسلام بپیوندند. آنها از پیامبر شنیده بودند که گفتن این آیه باعث ناامیدی‌شان شده بود: کسانی که شرک ورزیده‌اند یا نفس‌های بی‌گناه را کشته‌اند، مشمول رحمت خدا نمی‌شوند. اما پس از نگارش نامه‌ای به پیامبر و ابراز پشیمانی، آیه‌ای نازل شد که امید را به آنها بازگرداند و به آنها اطمینان داد که خداوند می‌تواند تمام گناهان را ببخشد. این آیات باعث شدند که وحشی و همراهانش به سوی پیامبر برگردند و مسلمان شوند، و پیامبر نیز پذیرای اسلام‌ آوردن آنها بود.
آن گه گفت: «یا وحشی! أخبرنی کیف قتلت حمزة»؟
هوش مصنوعی: سپس گفت: «ای وحشی! به من بگو چگونه حمزه را کشتی؟»
وحشی قتل حمزه با وی بگفت. رسول خدا دلتنگ شد، گفت: «غیّب وجهک عنّی»
هوش مصنوعی: وحشی به حمزه حمله کرد و او را کشت. این موضوع رسول خدا را ناراحت کرد و به وحشی گفت: «چهره‌ات را از پیش من دور کن.»
روی از من بپوش، و با من منشین. وحشی بعد از آن به شام رفت، و آنجا میبود تا از دنیا بیرون شد.
هوش مصنوعی: از من دوری کن و با من نمان. سپس او به شام رفت و تا زمان مرگش در آنجا زندگی کرد.
ابن عمر گفت: در عهد رسول خدا (ص) چون یکی از دنیا برفتی از یاران وی بر کبیره، ما گواهی میدادیم که وی از اهل آتش است تا آن روز که این آیت آمد: وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ. زان پس که این آیت فرو آمد آن نگفتیم، و کس را بر کبیره گواهی بآتش ندادیم. و فی ذلک ما
هوش مصنوعی: ابن عمر بیان کرد که در زمان پیامبر (ص) وقتی یکی از یاران او به گناه بزرگ (کبیره) دچار می‌شد و می‌مرد، ما شهادت می‌دادیم که او از اهل آتش است. اما بعد از نزول آیه‌ای که می‌فرماید خداوند جز این (گناهان بزرگ) را برای هر کسی که بخواهد می‌بخشد، دیگر چنین چیزی نگفتیم و به کسی که مرتکب کبیره می‌شد، شهادت بر آتش ندادیم.
روی جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه (ص): «لا تزال المغفرة تحلّ بالعبد ما لم یقع الحجاب». قیل: یا رسول اللَّه و ما وقوع الحجاب؟
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله نقل می‌کند که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «بخشایش همواره به بندگان خواهد رسید تا زمانی که حجاب ایجاد نشود». از پیامبر سؤال کردند: «ای رسول خدا، حجاب چیست؟»
قال: «الا شراک باللَّه عزّ و جلّ»، ثمّ قرأ: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الآیة.
هوش مصنوعی: گفت: «به جز شرک به خداوند عزّ و جلّ»، سپس آیه را خواند: «همانا خداوند شرک به خودش را نمی‌بخشاید».
و فی روایة ابن عمر. قال قال رسول اللَّه (ص): «من لقی اللَّه عزّ و جلّ لا یشرک به شیئا دخل الجنّة و لم تضرّه معه خطیئة، کما لو لقیه یشرک به شیئا دخل النّار و لم تنفعه حسنة».
هوش مصنوعی: در روایتی از ابن عمر آمده است که پیامبر (ص) فرموده‌اند: کسی که در روز قیامت خداوند را ملاقات کند و هیچ چیزی را با او شریک نکند، به بهشت وارد می‌شود و گناهانی که انجام داده برایش زیانی نخواهد داشت. اما اگر کسی خدا را در حالی ملاقات کند که با او شریک قرار داده باشد، به جهنم می‌رود و هیچ حسنه‌ای نیز برایش مفید نخواهد بود.
علی (ع) گفت: در همه قرآن آیتی ازین امیدوارتر نیست که إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الآیة. معنی آنست که اللَّه تعالی شرک نیامرزد، یعنی کسی را نیامرزد که که در شرک و کفر بمیرد، امّا کسی که از شرک توبه کند، و در اسلام بمیرد، در تحت این آیت نشود، که جای دیگر گفت: قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ..
هوش مصنوعی: علی (ع) فرمود: در سراسر قرآن آیه‌ای وجود ندارد که به اندازه این آیه امیدوارکننده باشد که می‌گوید خداوند شرک را نمی‌آمرزد. این بدین معنا است که خداوند کسی را که در حال شرک و کفر بمیرد، نخواهد بخشید. اما اگر کسی از شرک توبه کند و در ایمان بمیرد، مشمول این آیه نخواهد بود؛ زیرا در جایی دیگر آمده است که بگو به کسانی که کافر شده‌اند اگر توبه کنند، گذشته‌هایشان بخشوده خواهد شد.
و معنی یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ آنست که: فرود از شرک، گناهان اهل توحید هر چه خواهد آن را که خواهد بیامرزد، پیش از توبت. امّا کسی که توبت کند از گناهان، و بر توبت بمیرد، خود در تحت این آیت نشود، که جایی دیگر از بهر وی گفته است: وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً. و گفته‌اند: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ ردّ است بر معتزله، و بر قومی خوارج که میگویند: هر که بر کبائر بمیرد توبه ناکرده، جاوید در آتش بماند، و میگویند میان ایمان و شرک منزلی دیگر نیست، و ضدّ ایمان شرک میپندارد، یعنی که هر چه نه ایمان، همه شرکست نه گناه، تا آن حدّ که قومی از ایشان صغائر و کبائر همه کفر شمرند، و بنده را بگناه صغیره کافر دانند. ربّ العالمین در این آیت بر ایشان ردّ میکند، و دروغ زن میگرداند، که فرق میکند میان شرک و میان گناه. مغفرت در شرک می‌نیارد، و در گناه میآرد. اگر آنست که گناهها همه شرک و کفر است، پس در إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ سخن بریده گشت، و همه نافرمانیها در زیر این شد، وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ بر چه حمل کنند؟ که هیچ محمل نماند! معلوم گشت که سخن ایشان فاسد است، معتقد ایشان باطل.
هوش مصنوعی: این متن به این نکته اشاره دارد که خداوند می‌تواند گناهان کسانی که به توحید ایمان دارند را بیامرزد، اما کسانی که از گناهان توبه می‌کنند و با ایمان از دنیا می‌روند، مشمول این آیه نمی‌شوند. در واقع، میان شرک و گناهان تفاوت وجود دارد و گناهان به خودی خود شرک نیستند. این جمله به نقد گروه‌هایی می‌پردازد که معتقدند هر کسی که بر گناهان بزرگ بمیرد و توبه نکند، جاودانه در عذاب خواهد ماند و همچنین نمی‌توانند گناهان را نوعی شرک بدانند. به همین دلیل، آیات الهی تأکید می‌کند که خداوند هر کس را که بخواهد می‌تواند بیامرزد و بین شرک و گناه تمایز قائل می‌شود.
وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری‌ إِثْماً عَظِیماً ای اختلق ذنبا غیر مغفور.
هوش مصنوعی: هر کس که به خدا شریک کند، در حقیقت گناه بزرگی را مرتکب شده است و به نوعی گناهی را ساخته است که قابل بخشش نیست.
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ این آیات تا کانَ عَزِیزاً حَکِیماً همه در شأن جهودان است. و تزکیت نفس که میکردند آن بود که گاهی می‌گفتند: نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ، و گاه طفلکان خویش را بر مصطفی (ص) میبردند و میگفتند: ای محمد ایشان را هیچ گناهی هست؟ رسول خدا (ص) گفتی: نه، پس ایشان میگفتند: ما نیز همچون ایشانیم. هر آن گناه که بروز کنیم اندر شب ما را آن گناه بیامرزند، و هر گناه که اندر شب کنیم اندر روز بیامرزند. ربّ العالمین گفت: یا محمد ننگری این جهودان که خود را بی‌عیب و پاک مینمایند، یعنی بدروغ. بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ
هوش مصنوعی: آیا به کسانی که خود را پاک و بی‌عیب می‌دانند، ننگری؟ این آیات درباره یهودیان نازل شده است. آنها ادعا می‌کردند که ما فرزندان خدا و محبوبان او هستیم و بعضی اوقات فرزندان خود را نزد پیامبر می‌بردند و می‌پرسیدند آیا آنها گناهی دارند؟ پیامبر (ص) می‌فرمودند که نه، و آنها می‌گفتند که ما نیز مانند آنها هستیم. آنها باور داشتند که هر گناهی که در شب مرتکب شوند، در روز بخشیده می‌شود. ولی خدای متعال به پیامبر فرمود که به این یهودیان که خود را بدون گناه می‌پندارند، توجه نکن زیرا این ادعا دروغین است. در حقیقت، خداوند هر کسی را که بخواهد، پاک می‌کند.
نه چنانست که ایشان میگویند، که اللَّه بی‌عیب کند، و بی‌عیبی باز نماید آن کس را که خواهد. آن گه گفت: وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا یعنی که اگر خویشتن را به بی‌عیبی نستایند گناه کسی ایشان را نیالاید، و ایشان را باندازه فتیلی از جرم کس نگیرند. فتیل، النّواة، هو القشرة الرّقیقة الّتی حولها، و قیل هو ما فتلته بین اصبعیک من وسخ و عرق. آن گه گفت یا محمد! انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ در نگر که چون دروغ بر اللَّه میسازند، بآنکه میگویند: گناه ما آمرزیده است، و ما پسران و دوستان اللَّه‌ایم. و گفته‌اند: دروغ که بر اللَّه میساختند آن بود که دروغها میگفتند، و آن را از تورات می‌حکایت کردند. وَ کَفی‌ بِهِ إِثْماً مُبِیناً ای کفی بما قالوا اثما مبینا.
هوش مصنوعی: اینطور نیست که آنها می‌گویند، که خداوند بی‌عیب می‌کند و بی‌عیبی را به کسی که بخواهد نشان می‌دهد. در ادامه گفته شده که هیچ ظلمی بر آنها نمی‌شود، حتی به اندازه فتیل، یعنی اگر خودشان را به بی‌عیب بودن ستایش نکنند، گناه دیگری به آنها آسیب نمی‌زند و به اندازه یک فتیل هم از جرم کسی متحمل نمی‌شوند. فتیل به معنی لایه نازکی است که دور هسته قرار دارد یا ممکن است به چیزی اشاره داشته باشد که از آلودگی و عرق بین انگشتان تشکیل شده است. سپس خطاب به محمد می‌گویند: نگاه کن که چطور دروغ به خدا می‌بافند، به این صورت که می‌گویند: گناه ما بخشیده شده و ما فرزندان و دوستان خدا هستیم. همچنین ذکر شده که آنها به جھت دروغ‌هایی که می‌گفتند و از تورات نقل می‌کردند، دروغ‌هایی را به خدا نسبت می‌دادند. و این کارشان، گناهی آشکار و بزرگ است.
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ اقوال مفسّران مختلف است در معنی جبت و طاغوت. عکرمة گفت: نام دو صنم‌اند که در میان مشرکان معروف بودند، و آن را عبادت میکردند، ضحاک گفت: جبت اینجا حیی اخطب است و طاغوت کعب اشرف. هر دو حاکمان جهودان بودند و سران ایشان. قومی گفتند: جبت نام بتان است و طاغوت نام سدنه بتان. و سدنه خدمتکاران و تیمارداران باشند. و گفته‌اند: جبت نامی است کهانت را، و طاغوت نامی است هر چه را بپرستند جز از خدا. و گفته‌اند هر چه اللَّه تعالی آن را حرام کرد آن را جبت گویند، و به‌
هوش مصنوعی: آیا به کسانی که بخشی از کتاب را دریافت کرده‌اند، نگاه نکردی که به جبت و طاغوت ایمان دارند؟ مفسران در معنی جبت و طاغوت نظرات مختلفی دارند. عکرمه می‌گوید که این دو نام از دو مجسمه‌ای هستند که در بین مشرکان معروف بوده و مورد پرستش قرار می‌گرفته‌اند. ضحاک می‌گوید که جبت به معنای حیی اخطب و طاغوت به معنای کعب اشرف است که هر دو از سران یهودیان بودند. برخی دیگر معتقدند که جبت به معنای بت‌ها و طاغوت به معنای خادمان و پرستش‌کنندگان آنهاست. همچنین گفته شده که جبت به معنای کهانت و طاغوت به هر چیزی اشاره دارد که غیر از خدا مورد پرستش قرار گیرد. در نهایت گفته‌اند هر چیزی که خداوند آن را حرام کرده، جبت نامیده می‌شود.
قال النّبیّ (ص): «العیافة و الطّرق و الطّیرة من الجبت».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «پیشگویی با ابزارهای مختلف و تکیه بر شگفتی‌ها از نشانه‌های جادوگری است.»
العیافة زجر الطّیر، و الطّرق الضّرب بالحصی، و هو ضرب من الکهانة. قال الشاعر:
هوش مصنوعی: علم افاقه به معنای پرواز پرندگان است و طرق به معنای ضربه زدن با سنگ می‌باشد. اینها به نوعی از علم غیب‌گویی مربوط می‌شوند. شاعر در این باره سخن می‌گوید.
لعمرک ما تدری الطّوارق بالحصی
و لا زاجرات الطّیر ما اللَّه صانع‌
هوش مصنوعی: به خدا قسم، تو نمی‌دانی که چه چیزی بر تو می‌گذرد و حوادث چگونه به سراغت می‌آید؛ همان‌طور که پرندگان هم نمی‌دانند که خدا چه چیزی برای آن‌ها رقم زده است.
امّا سبب نزول این آیت آن بود که: کعب اشرف بعد از واقعه احد به مکه شد، با هفتاد سوار از جهودان بقصد آنکه تا با مشرکان قریش دست یکی دارد، و قتال رسول خدای را تدبیر سازند. کعب چون در مکه شد بخانه بو سفیان فرو آمد.
هوش مصنوعی: بعد از واقعه احد، کعب اشرف به مکه رفت و با هفتاد سوار از یهودیان این کار را انجام داد تا با مشرکان قریش هم‌پیمان شود و علیه رسول خدا نقشه‌کشی کند. وقتی کعب به مکه رسید، به خانه ابوسفیان رفت.
بو سفیان او را گرامی داشت، و ترحیب و تقریب کرد، و آن جهودان که با وی بودند هر یکی را بسرایی فرو آورد. آن گه بو سفیان را گفت که: سی مرد از ما و سی مرد از شما باید تا بخانه کعبه رویم، و آنجا عهد کنیم، و پیمان گیریم، که در قتال محمد بکوشیم چندان که توانیم، و فترتی در خود نیاریم تا وی را برداریم.
هوش مصنوعی: بو سفیان او را بسیار محترم شمرد و با احترام و نزدیک شدن به او برخورد کرد. یهودیانی که با او بودند را به منزل برد. سپس به بو سفیان گفت: باید سی نفر از ما و سی نفر از شما به سوی خانه کعبه برویم و آنجا عهد و پیمانی ببندیم که در جنگ با محمد تا جایی که ممکن است تلاش کنیم و هیچگونه وقفه‌ای در این کار ایجاد نکنیم تا او را از بین ببریم.
بو سفیان و اصحاب وی کعب اشرف را گفتند و حیی اخطب با وی که: ما بر شما آمن نباشیم بآنچه می‌گویید؟ نباید که این مکر میسازید بر ما؟ اگر میخواهید که شما را بآنچه گفتید استوار داریم، این دو بت را سجود برید، و بایشان ایمان آرید، و آن دو بت جبت و طاغوت بودند. ایشان مر آن بتان را سجود بردند، و ایشان را پرستیدند. اینست که ربّ العالمین گفت: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ. میگوید: نه بینی ای محمد این علما و حاکمان جهودان را که به جبت و طاغوت ایمان میآرند؟ و ایشان را سجود میبرند؟
هوش مصنوعی: بو سفیان و یارانش به کعب اشرف و حیی اخطب گفتند که آیا ما باید به آنچه شما می‌گویید ایمان بیاوریم؟ آیا این خدعه‌ای است که بر ما می‌کنید؟ اگر می‌خواهید ما به گفته‌هایتان باور کنیم، باید به این دو بت سجده کنید و به آن‌ها ایمان بیاورید. این دو بت، جبت و طاغوت نام داشتند. آن‌ها به این دو بت سجده کردند و آن‌ها را پرستیدند. به همین خاطر، پروردگار عالم می‌فرماید: «آیا نمی‌بینی کسانی را که از کتاب برخوردارند و به جبت و طاغوت ایمان می‌آورند؟» بدین معنا که ای محمد، آیا توجه نمی‌کنی به این علمای یهود که به جبت و طاغوت ایمان می‌آورند و به آن‌ها سجده می‌کنند؟
پس بو سفیان، کعب را گفت که: تو مردی از اهل کتاب خدایی، و تورات خوانده‌ای و دانسته‌ای، و ما امّیان عرب‌ایم، چون می‌بینی کار محمد؟ دین وی بهتر است یا دین ما؟ راه وی بحق نزدیک‌تر است یا راه ما؟ کعب گفت: با من بگوئید که دین شما و راه شما چیست؟ بو سفیان گفت: ما قومی مهمان داران و مهمان دوستانیم، بروز مهمانی شتران فربه کشیم، و مهمان را گرامی داریم، و حاجیان را سقّایی کنیم، و اسیران را باز خریم، و رحم بپیوندیم، و خانه کعبه را عمارت کنیم، و گرد آن طواف کنیم، و اهل حرم خدا مائیم، و بر دین پدران خویش بمانده‌ایم، و محمددین پدران خویش بگذاشته است، و دین نو آورده است، حرم بگذاشته است، و ما را میفرماید که بر پی من روید. کعب گفت: انتم و اللَّه اهدی سبیلا ممّا علیه محمد، و اللَّه که شما بر راه ترید از محمد، و دین شما نیکوتر است از دین وی. اینست که اللَّه گفت: وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا یعنی لأبی سفیان و اصحابه، هؤُلاءِ أَهْدی‌ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا بمحمّد، و هم اصحابه.
هوش مصنوعی: بو سفیان به کعب گفت: تو مردی از اهل کتاب و آشنا به تورات هستی، ما عرب‌های بی‌سوادیم. نظر تو درباره دین محمد چیست؟ آیا دین او بهتر است یا دین ما؟ آیا راه او نزدیک‌تر به حق است یا راه ما؟ کعب در پاسخ گفت: ابتدا بگویید که دین و راه شما چیست؟ بو سفیان توضیح داد: ما مردمی مهمان‌دار و مهمان‌دوست هستیم، در روز مهمانی شتران چاق می‌کشیم و مهمانان را گرامی می‌داریم، به حاجیان آب می‌دهیم و اسیران را آزاد می‌کنیم، فامیل‌مان را به هم پیوند می‌زنیم، خانه کعبه را بازسازی کرده و دور آن طواف می‌کنیم، ما اهل حرم خدا هستیم و بر دین پدران‌مان باقی مانده‌ایم، اما محمد دین پدرانش را رها کرده و دین جدیدی آورده است و از ما می‌خواهد که از او پیروی کنیم. کعب پاسخ داد: شما به خدا قسم از راهی که محمد می‌رود هدایت‌ یافته‌تری، و دین شما بهتر از دین اوست. به همین دلیل خداوند گفته است: و می‌گویند به کسانی که کافرند، یعنی به ابوسفیان و یارانش، این‌ها هدایتی بیشتر از کسانی که به محمد و یارانش ایمان دارند دارند.
أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ یعنی کعبا و اصحابه. میگوید: کعب و اصحاب وی که این سخن میگویند، اللَّه بر ایشان لعنت کرد. وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً ای: من یباعد اللَّه من رحمته فهو مخذول فی دعواه، و مغلوب فی حجّته.
هوش مصنوعی: این افراد کسانی هستند که خداوند بر آن‌ها لعنت کرده است، یعنی کعب و یاران او. این جمله بیان می‌کند که خداوند بر این افراد لعنت کرده است. و هرکسی که خداوند او را دور کند از رحمتش، در ادعایش شکست‌خورده و در دلیلش مغلوب خواهد بود.
و الیهود ابین خذلانا فی أنّهم غلبوا من جمیع سائر الادیان، لأنّهم کانوا اکثر عنادا لأهل الاسلام، و انّهم کتموا الحقّ و هم یعلمونه. پس چون آن عهد و میثاق میان کعب اشرف و ابو سفیان برفت، و بر وقت آن کار وعده‌ای نهادند، کعب به مدینه باز رفت، و در سرای خویش آرام گرفت. رسول خدا محمد بن مسلمة الانصاری و ثابت بن معاذ و جماعتی بفرستاد پنهان تا کعب اشرف را بکشتند. محمد بن مسلمه گفت: یا رسول اللَّه دستوری باشد تا در پیش وی هر چه خواهیم گوئیم؟ یعنی بر سبیل خدعت؟
هوش مصنوعی: یهودیان به شدت در برابر سایر ادیان به ویژه اسلام ایستادگی کردند و حق را که می‌دانستند، پنهان کردند. پس از اینکه عهد و پیمانی میان کعب اشرف و ابوسفیان پایان یافت، کعب به مدینه برگشت و در خانه‌اش استراحت کرد. پیامبر اسلام، محمد بن مسلمة الأنصاری و ثابت بن معاذ و گروهی را به طور مخفیانه فرستاد تا کعب اشرف را به قتل برسانند. محمد بن مسلمه از پیامبر پرسید آیا دستوری هست که در مقابل او هر چه می‌خواهیم بگوییم، به عنوان فریب؟
رسول ایشان را دستوری داد. ایشان رفتند تا پیش کعب، و ضجری نمودند از رسول خدا، گفتند: چند بلا که ما کشیدیم از دست محمد! و ضجر گشتیم! و از معیشت خویش بازماندیم! چه بود که تو ما را چند وسق خرما با وام دهی؟ تا ما از محمد بگریزیم، و طلب معیشت خویش کنیم. کعب بخندید، گفت: اکنون او را بشناختید، و دروغ وی بدانستید! آن گه گفت: شما اگر از من چیزی میخواهید زنان و پسران را پیش من بگرو بنشانید. ایشان گفتند ما شرم داریم که زنان را بگرو بنشانیم، و و نیز مردی بس با شکوه و وقاری، و زشت بود ترا که زنان را بگو گیری، و پسران را نیز نتوانیم بگرو کردن، که آن گه عرب زبان در ایشان نهند، که شما را بوسقی خرما بگرو کردند، و ایشان را از آن تشویر بود. کعب گفت: اکنون هر چه خواهید بگرو بنهید. ایشان گفتند: شمشیرهای خویش بنهیم، و بروز نتوانیم آوردن، که اصحاب محمد بدانند، بشب آریم. چون شب در آمد ایشان شمشیرها برداشتند، و بردند. کعب بر آن غرفه بخلوتگاه نشسته بود، و دختر عمّ خویش را نو بزنی کرده بود، و عروس بود، و آن دختر عمّ کاهنه بود. چون کعب برخاست تا بزیر شود، آن کاهنه زن وی گفت: زینهار مشو که من بوی خون از تو میشنوم. کعب گفت: دور از بر من! بازگیر دست از دامن من! کیست که مرا خواهد کشت؟
هوش مصنوعی: پیامبر به آن‌ها دستوری داد و آن‌ها به نزد کعب رفتند. از سختی‌هایی که به خاطر محمد کشیده بودند، شکایت کردند و گفتند که از او خسته شده‌اند و به خاطر او در تأمین معیشت خود دچار مشکل شده‌اند. از کعب خواستند که چند وسق خرما به آن‌ها وام بدهد تا بتوانند از محمد دور شوند و معیشت خود را تأمین کنند. کعب با خنده گفت که حالا او را شناخته‌اید و دروغ‌هایش را فهمیده‌اید. سپس گفت: اگر چیزی می‌خواهید، باید زنان و فرزندانتان را برای من گرو بگذارید. آن‌ها با شرم گفتند که نمی‌توانند زنان را گرو بگذارند و همچنین نمی‌توانند فرزندانشان را تسلیم کنند، زیرا در این صورت عرب‌ها خواهند گفت که به خاطر چند وسق خرما زنان و فرزندانشان را گرو گذاشته‌اند. کعب به آن‌ها گفت که حالا هر چه می‌خواهند می‌توانند گرو بگذارند. آن‌ها گفتند که می‌خواهند شمشیرهایشان را گرو بگذارند و نمی‌توانند در روز این کار را انجام دهند، چون اصحاب محمد متوجه خواهند شد و شب این کار را خواهند کرد. وقتی شب شد، آن‌ها شمشیرهایشان را برداشتند و به کعب دادند. کعب در محل خلوتی نشسته بود و دختر عمویش که تازه عروس شده بود، کنارش بود. آن دختر عمویش کاهنه بود و وقتی کعب برای خروج برخواست، او به او گفت که از او بوی خون استشمام می‌کند. کعب با عصبانیت گفت که از او دور شود و از او پرسید که کیست که می‌خواهد او را بکشد؟
اینان که آمده‌اند محمد مسلمه برادر همشیر منست، و ثابت معاذ همسایه و دوست من! اگر خفته باشم مرا بیدار نکنند. از آن غرفه بزیر آمد، و بوی مشک بیالوده، که از بر عروس برخاسته بود. مسلمانان چون آن بوی خوش شنیدند، گفتند: واها لهذه الرّیح الطّیبة، دیر است تا ما در آرزوی چنین بوئیم، فراز آی تا حظّی بر گیریم، و دستی بسرت فرو آریم. وی فراز شد، و ایشان در وی آویختند، و شمشیر زدند، و آن دشمن خدا و رسول را بکشتند، و رسول خدا (ص) با ایشان گفته بود که: چون او را کشته باشید تکبیر کنید چنان که من بشنوم، تا من نیز با شما تکبیر کنم. رسول خدا (ص) آن شب با جماعتی از یاران از مسجد بگورستان بقیع میشد، و از بقیع تا مسجد میآید، و بآسمان نظر میکرد که تا خود آواز تکبیر شنود، و یاران که با وی بودند از آن قصه بی‌خبر بودند، تا آن ساعت که تکبیر شنیدند، و رسول خدا (ص) تکبیر کرد، پس معلوم گشت ایشان را که کعب را کشتند. و آن ساعت که زخم کردند سر شمشیر بپای ثابت معاذ رسید، و گوشت و استخوان همه بریده گشت.
هوش مصنوعی: این افراد که آمده‌اند، محمد مسلمه، برادر ناتنی من است و ثابت معاذ همسایه و دوست من! اگر من در خواب باشم، لطفاً مرا بیدار نکنید. او از غرفه پایین آمد و بوی خوش مشک که از عروس به مشام می‌رسید، به گوش رسید. مسلمانان وقتی آن بوی خوش را شنیدند، گفتند: چه بوی خوشی! زمان زیادی است که ما منتظر چنین بویی هستیم. بیا تا کمی از آن بهره‌مند شویم و دستی بر سر او بزنیم. او بالا رفت و آن‌ها به او حمله کردند و با شمشیر او را کشتند. پیامبر (ص) به آنها گفته بود که وقتی او را کشتند، تکبیر بگویند تا او هم بشنود. پیامبر آن شب با جمعی از یارانش از مسجد به سمت گورستان بقیع می‌رفت و به آسمان نگاه می‌کرد تا صدای تکبیر را بشنود. یارانش از آن ماجرا بی‌خبر بودند تا زمانی که صدای تکبیر را شنیدند و پیامبر هم تکبیر گفت. در آن لحظه مشخص شد که آنان کعب را کشته‌اند. در همان زمان که او را زخمی کردند، شمشیر به پای ثابت معاذ برخورد کرد و گوشت و استخوان او آسیب دید.
رسول خدای که آن بدید، با هم نهاد، و دعا کرد خدای تعالی وی را شفا داد، و بحال صحّت باز شد.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا آن شخص را دید، با او صحبت کرد و برایش دعا کرد. خداوند متعال او را شفا داد و به سلامتی بازگشت.
چون کعب را کشته بودند، دیگر روز بامداد رسول خدا (ص) فرمود تا یاران همه سلاح در پوشیدند، و بجنگ جهودان شدند. و ایشان جمعی عظیم بودند از قبیله نضیر، و ایشان را در آن خانها حصار میدادند. پس جهودان چون دانستند که ایشان را از مدینه بیرون خواهند کرد، خانهای خویش بدست خویش خراب میکردند، یعنی که تا مسلمانان در آن ننشینند، و مالهای خویش بفنا میبردند، و درختان خرما میبریدند، که تا مسلمانان را نبود. آخر ایشان را بیرون کرد و به شام فرستاد، و ذلک فی قوله تعالی: هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ الآیات.
هوش مصنوعی: پس از اینکه کعب را کشتند، صبح روز بعد پیامبر (ص) به یاران خود دستور داد که سلاح‌هایشان را بپوشند و به جنگ یهودیان بروند. یهودیان از قبیله نضیر گروه بزرگی بودند و در خانه‌های خود حصار داشتند. وقتی یهودیان متوجه شدند که قرار است از مدینه بیرون شوند، خودشان خانه‌هایشان را خراب کردند تا مسلمانان نتوانند در آن‌ها سکونت کنند. آن‌ها اموالشان را نیز نابود کردند و درختان خرما را بریدند تا مسلمانان نتوانند از آن‌ها استفاده کنند. در نهایت، آنها را بیرون کردند و به شام فرستادند.
أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ میم صلت است، و تقدیر سخن آنست که أ لهم نصیب من الملک، و این بر جهت انکار گفت. معنی آنست که: جهودان را از ملک نصیبی نیست، و این را دو تفسیر گفته‌اند: یکی آنکه ملک، نبوّت است و شرف دین، و جهودان را از آن بهره نیست. دیگر تفسیر آنست که ایشان را هرگز در زمین پادشاهی و فرمانروایی نبوده است. فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیراً میگوید: اگر ایشان را در زمین پادشاهی و فرمانروایی بودی از بیت المال هیچ خداوند حق را از مردمان، مقدار نقیری بندادندی! و این ذمّ ایشانست در بخل و حسد و قلّة الخیر که در ایشانست.
هوش مصنوعی: آیا برای آنها سهمی از حکومت وجود دارد؟ این جمله به معنای این است که یهودیان از حکومت هیچ سهمی ندارند. این موضوع را می‌توان به دو شکل تفسیر کرد: یکی اینکه حکومت به معنای نبوّت و جایگاه دینی است و یهودیان به آن دسترسی ندارند. تفسیر دیگر این است که آنها هرگز در زمین قدرت و فرمانروایی نداشته‌اند. بنابراین، اگر آنها در سلطنتی سهمی داشتند، از بیت‌المال چیزی به مردم نمی‌دادند. این بیان در واقع نکوهش آنها در زمینه بخل و حسادت و کمبود خیرخواهی است که در میانشان وجود دارد.
نقیر آن گواست که بر پشت استه خرما است، و درخت خرما از آن روید.
هوش مصنوعی: نقیر همان چیزهایی است که بر روی پوست درخت خرما وجود دارد و درخت خرما از آن می‌رویید.
أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ناس اینجا مصطفی (ص) است و نژاد وی. از اسماعیل و آل ابراهیم درین آیت فرزندان یعقوب و نژاد اسحاق را میخواهد. این جهودان حسد میبردند بر رسول خدا (ص) و نژاد اسماعیل، بآنچه اللَّه ایشان را داد از کتاب و نبوّت. ربّ العزّة گفت: ایشان باین حسد میبرند.
هوش مصنوعی: آیا آنها به مردم حسادت می‌ورزند به خاطر آنچه خداوند از نعمتش به آنها بخشیده است؟ در اینجا، اشاره به پیامبر مصطفی (ص) و نسل اوست. همچنین در این آیه، فرزندان یعقوب و نسل اسحاق از نسل ابراهیم و اسماعیل مورد اشاره قرار گرفته‌اند. یهودیان به آنچه خداوند به رسول خدا (ص) و نسل اسماعیل داده بود، از جمله کتاب و نبوت، حسادت می‌ورزیدند. پروردگار عزت فرموده است که آنها به خاطر این حسادت، چنین رفتار می‌کنند.
و فرزندان یعقوب و نژاد اسحاق را همه نامه دادیم، و دانش و پیغامبری، و ایشان را ملکی عظیم دادیم، ملک بزرگوار، با دین و علم، و مدّت دراز: در سبط لاوی نبوّت، و در سبط یهودا ملک. و گفته‌اند: جهودان بر مصطفی (ص) حسد بردند بآنچه اللَّه تعالی وی را مباح کرده بود از زنان، گفتند: اگر پیغامبری بودی رغبت بزنان نکردی، و از ایشان بسیار نخواستی. ربّ العزّة بجواب ایشان گفت که: وی از آل ابراهیم است، و شما خود اقرار میدهید که در آل ابراهیم پیغامبران بودند که ایشان زنان بسیار داشتند. داود را نود و نه بود، و سلیمان را هفتصد حرّه بود و سیصد سریّت.
هوش مصنوعی: خداوند به فرزندان یعقوب و نسل اسحاق وعده‌های بسیاری داد و آنان را با دانش و پیامبری آراسته کرد و حکومت بزرگی به آنان عطا کرد. این حکومت با ویژگی‌های شریف و همراه با دین و علم بود و به مدت طولانی ادامه داشت. در میان آنها، نبوّت در نسل لاوی و سلطنت در نسل یهودا قرار داشت. همچنین، گفته شده است که یهودیان نسبت به پیامبر اسلام به خاطر مسائلی که خداوند برای او درباره زنان مجاز دانسته بود حسد ورزیدند و گفتند که اگر او واقعاً پیامبر بود، باید از زنان دوری می‌کرد. خداوند به آن‌ها پاسخ داد که او از نسل ابراهیم است و خود شما نیز قبول دارید که در نسل ابراهیم پیامبران زیادی بودند که زنان زیادی داشتند. داود نود و نه همسر داشت و سلیمان هفتصد همسر و سیصد کنیز.
پس چرا حسد برید بآنچه بوی دادیم؟ و بطعن می‌بازگوئید؟ و آنچه سلیمان و داود را دادیم از ملک عظیم و زنان بسیار می‌باز نگوئید؟ و انکار می‌ننمائید؟ یعنی که این جز از حسد نیست که شما را برین سخن میدارد.
هوش مصنوعی: پس چرا به آنچه که به شما دادیم حسد می‌ورزید و با طعنه درباره‌اش صحبت می‌کنید؟ چرا از آنچه سلیمان و داود از قدرت عظیم و تعدد همسران داشتند صحبت نمی‌کنید؟ چرا این چیزها را انکار می‌کنید؟ در واقع، تنها دلیلی که شما را به این حرف‌ها وادار می‌کند، حسد شماست.
فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ این «ها» با اللَّه میشود، و با ابراهیم میشود، و با محمد میشود. وَ کَفی‌ بِجَهَنَّمَ سَعِیراً ای: کفی بسعیر جهنّم عذابا لمن لا یؤمن.
هوش مصنوعی: برخی به او ایمان آورده‌اند و برخی دیگر از او روی گردانده‌اند. این عبارت به خدا، ابراهیم و محمد اشاره دارد. و به اندازه کافی است که آتش جهنم عذابی سنگین برای کسانی باشد که ایمان نمی‌آورند.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً این باز در شأن جهودانست، در بیان مستقرّ ایشان در آن جهان، و رسیدن ایشان بعذاب جاودان. کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ عمر خطاب گفت: شنیدم از رسول خدا (ص) که میگفت: در ساعتی صد بار تبدیل کنند. حسن گفت: هر روز هفتاد بار سوخته شوند، یعنی که هر بار که سوخته شوند فرمان آید که: چنان که بودی بآن باز شو، تا دیگر باره میسوزی! پوست نو میشود پیاپی، تا عذاب نو میشود پیاپی.
هوش مصنوعی: کسانی که به آیات ما کافر هستند، به زودی ما آنها را به آتش جهنم می‌کشانیم. این سخن درباره سرنوشت آنها در آن دنیا و عذاب永 بر ایشان است. هر بار که پوست آنها بسوزد، ما پوست دیگری برایشان می‌سازیم تا عذاب را بچشند. عمر خطاب از پیامبر اسلام (ص) شنیده بود که در هر ساعت، صد بار پوست آنها تغییر می‌کند. حسن نیز گفت: روزی هفتاد بار آنها به آتش می‌سوزند، به این معنا که هر بار که می‌سوزند، به آنها می‌گویند به حالت قبلی خود بازگردند که دوباره بسوزند. پوست آنان به طور مداوم نو می‌شود تا عذاب پیوسته‌ای را تجربه کنند.
و صحّ فی الخبر: انّ غلظ جلد الکافر اثنان و اربعون ذراعا، و انّ ضر سه مثل احد، و انّ مجلسه من جهنّم ما بین مکة و المدینة، و ما بین منکبی الکافر فی النّار مسیرة ثلاثة ایّام للرّاکب.
هوش مصنوعی: در روایت آمده است که پوست کافر به اندازه چهل و دو ذراع ضخامت دارد و او به اندازه سه برابر کوه احد به شدت آسیب می‌بیند. همچنین گفته شده که محل نشستن او در جهنم بین مکه و مدینه واقع شده و فاصله بین دو شانه کافر در آتش جهنم به اندازه سه روز راه برای یک سوارکار است.
اگر کسی گوید بر تعنّت که: آن پوست نو که میآفریند عاصی نیست، چونست که وی را عذاب میکنند؟ جواب وی آنست که همان پوست سوخته می نو کند، و باز آرد نه پوستی دیگر، چون قادر است که آن پوست که در خاک می‌بریزد، پس همان نو میکند، و باز می‌آفریند، قادر است که آن پوست در آتش بسوزد، پس بقدرت همان نو کند، و بازآفریند. پس نه تبدّل در اصل آمد، که تغیّر در حال آمد. و بناء این قاعده بر آنست که غیر بر دو معنی استعمال کنند: بر معنی تضادّ و تنافی، و بر معنی تغیّر و تبدّل. و معنی تضاد و تنافی آنست که گویند: اللّیل غیر النهار و الذّکر غیر الأنثی. و معنی تغیّر و تبدّل آنست که ربّ العزّة گفت: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ، و هی تلک الأرض بعینها، غیر انّها بدّلت جبالها و أنهارها و أشجارها. و بعرف و عادت کسی را بینی تندرست، پس او را بینی نزار و ضعیف. چون از وی پرسی گوید: انا غیر الّذی عهدت، من نه آنم که تو دیدی! و او همانست، لکن حالش متغیّر گشت و فی معناه انشد:
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که آن پوست تازه‌ای که به وجود می‌آید، گناهکار نیست، پس چرا او را عذاب می‌کنند؟ جواب این است که همان پوست سوخته دوباره به وجود می‌آید و پوست دیگری نمی‌سازد. او توانایی دارد که آن پوست را که در خاک می‌ریزد، دوباره درست کند و دوباره خلق کند. همچنین او قادر است که آن پوست را در آتش بسوزاند، پس با قدرتش دوباره آن را به وجود می‌آورد. بنابراین اینجا تغییر در اصل وجود ندارد، بلکه تغییر در وضعیت و حال صورت می‌گیرد. این قاعده بر اساس دو معنا از واژه "غیر" بنا شده است: یکی به معنای تضاد و تناقض و دیگری به معنای تغییر و تبدیل. این تضاد به این معناست که مثلاً شب غیر از روز و مرد غیر از زن است. و تغییر به این معناست که خداوند می‌فرماید: «روزى که زمین غیر از زمین دیگر شود»، و این همان زمین است، اما کوه‌ها، رودها و درختانش تغییر کرده‌اند. همچنین در عرف و عادت، ممکن است کسی را سالم ببینی و بعد او را ضعیف و نزار ببینی. وقتی از او بپرسی، می‌گوید: «من غیر از آن کسی هستم که تو می‌شناختی»، او همان فرد است، اما حالش تغییر کرده است.
فما النّاس بالنّاس الّذی قد عهدتهم
و لا الدّار بالدّار الّتی کنت اعرف
هوش مصنوعی: مردم آن‌هایی نیستند که قبلاً می‌شناختم و خانه نیز همان خانه‌ای نیست که من می‌شناختم.
سدی گفت: تأویل این آیت آنست که چون پوست کافر سوخته شود، و عذاب آن بچشد، هم از آن گوشت کافر که عصیان در آن رفته باشد، پوستی دیگر بیرون آرد تا میسوزد. پس هر پوست که سوزد از آن بود که عصیان در آن رفته باشد.
هوش مصنوعی: سدی توضیح داد که معنای این آیه این است که وقتی پوست یک کافر سوخته می‌شود و عذاب را تجربه می‌کند، پوست جدیدی از گوشت او که در آن نافرمانی وجود داشته، به وجود می‌آید و دوباره می‌سوزد. به این ترتیب، هر بار که پوستی می‌سوزد، مربوط به نافرمانی‌هایی است که در آن وجود داشته است.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزِیزاً ای قویّا، لا یغلبه شی‌ء حَکِیماً فیما دبّر و قدّر.
هوش مصنوعی: خداوند همواره قدرتمند و نیرومند است و هیچ چیزی نمی‌تواند بر او غلبه کند. او حکیم است و در آنچه که می‌سازد و پیش‌بینی می‌کند، بسیار آگاه و سنجیده عمل می‌کند.
ثمّ اخبر بمستقرّ المؤمنین، فقال: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ یعنی البساتین، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یموتون، و ما هم منها بمخرجین، لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ لا یبلن و لا یتغوّطن و لا یمتخطن و لا یبصقن و لا یحضن و لا یشبن و لا یلدن و لا یمنین. معنی آیت آنست که مؤمنان و دوستان خدا که در دنیا کارهای نیک کردند، و ایمان بپایان بردند، درآریم ایشان را فردا در آن بهشتهای جاودان، و آن ناز و نعیم بیکران، با جفتهای پاکیزه از هر فضول و هر آلایش، برنگ مروارید، و صفاء یاقوت آفریده، گیسوان دارند بمشک اذفر بیالوده، و بجواهر بیاراسته، بنغمتی خوش این آواز بر داده که: نحن الخالدات فلا نموت ابدا، نحن الجواری الحسان، ازواج اقوام کرام، طوبی لمن کنّا له و کان لنا. قال یحیی بن کثیر: اذا سبّحت المرأة من الحور العین لم تبق فی الجنّة شجرة الا ورّدت. و در خبر است که یکی از حور گوید شوهر خویش را که: یا ولیّ اللَّه! در آن مجلسهای ذکر، و مجمعهای خیر که تو نشستی در دنیا، و مرا از اللَّه می‌بخواستی، من بر تو مشرف بودم، و از آن خواستن تو در ناز و طرب بودم، که من از تو مشتاق‌تر بودم. بخدایی که مرا بتو گرامی کرد، و ترا بمن گرامی کرد، که هر بار که تو مرا از حق بخواستی هفتاد بار من ترا ازو بخواستم، فالحمد للَّه الّذی اکرمنی بک، و أکرمک بی. آن گه در روی خویش خندد، وز آن خندیدن وی نوری تابد، که روشنایی آن بهمه غرفه بهشت برسد.
هوش مصنوعی: سپس درباره جایگاه مؤمنان گفت: «و کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، آنان را به بهشت‌هایی که در زیر آن‌ها نهرها جاری است، وارد خواهیم کرد، جاودانه در آن خواهند ماند و از آن خارج نخواهند شد. برایشان همسرانی پاکیزه خواهد بود که هیچ یک از آلودگی‌ها و ناپاکی‌ها را نخواهند داشت.» معانی این آیات بیانگر آن است که مؤمنان و دوستان خدا که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به ایمان خویش وفادار مانده‌اند، در آن بهشت‌های ابدی با نعمت‌های بی‌پایان و همسرانی پاکیزه همچون مروارید، در خوشی و شادابی خواهند بود. آنان با موهای خوشبو و زیبا، به فضایی پرنعمت و دلنواز برمی‌گردند و با نغمه‌هایی زیبا می‌گویند: «ما جاودانه‌ایم و هرگز نمی‌میمیریم، ما دختران زیبا از اقوام نیکوکاریم.» همچنین، یکی از حورالعین می‌گوید: «ای ولیّ خدا! در مجالس ذکر و جمع‌های خیر که در دنیا نشستی و مرا از خدا خواستی، من همیشه نسبت به تو و درخواست‌های تو مشتاق بودم. خدایی که مرا به خاطر تو بزرگداشت، تو را هم به خاطر من گرامی داشت. هر بار که تو مرا از خدا خواستی، من به تو هفتاد بار تمنا کردم.» و در این هنگام، او لبخند می‌زند و از این لبخند نوری ساطع می‌شود که تمام غرفه‌های بهشت را روشن می‌کند.
وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا بعضی مفسّران گفتند که: این ظلّ ظلیل در موقف عرصات قیامت است. و بعضی گفتند: ظلّ ممدود است در بهشت. اگر گوئیم در موقف است احتمال کند که مصطفی (ص) اشارت بآن کرده و گفته: «سبعة یظلّهم اللَّه تحت ظلّه یوم لا ظلّ الّا ظلّه: امام عادل، او حکم عدل، و فتی نشأ فی عبادة اللَّه تعالی، و رجل طلبته امرأة ذات جمال و حسب، فقال: انّی اخاف اللَّه، و رجل قلبه فی المسجد اذا خرج منه، حتّی یرجع الیه، و رجل ذکر اللَّه خالیا، ففاضت عیناه من خشیة اللَّه عزّ و جلّ، و رجل تصدّق بصدقة فکان یخفیها عن شماله، و رجلان تحابّا، فاجتمعا علی حبّ اللَّه تعالی، و تفرّقا علی حبّه».
هوش مصنوعی: برخی از مفسران گفته‌اند که "ظلّ ظلیل" اشاره به سایه‌ای است که در روز قیامت بر برخی افراد فراهم می‌شود. عده‌ای دیگر بر این باورند که این سایه گسترده در بهشت وجود دارد. اگر فرض کنیم که این سایه مربوط به قیامت است، ممکن است اشاره‌ای به سخنان پیامبر اسلام (ص) باشد که فرموده‌اند: هفت گروه در روز قیامت تحت سایه‌ای قرار می‌گیرند که سایه‌ای جز سایه او وجود ندارد. این گروه‌ها شامل یک امام عادل، فردی که در جوانی به عبادت خدا مشغول بوده، مردی که از زنی با زیبایی و مقام خواسته شده اما گفته است که از خدا می‌ترسد، فردی که دلش در مسجد است و هر بار که آن‌جا را ترک می‌کند بازگشته، کسی که خدا را به تنهایی یاد می‌کند و اشکش می‌ریزد از خوف خدا، فردی که صدقه‌ای می‌دهد و آن را مخفی نگه می‌دارد، و دو مردی که به خاطر محبت خدا به یکدیگر علاقه‌مند می‌شوند و به خاطر محبت او از هم جدا می‌شوند.
و اگر گوئیم در بهشت است، آنست که ربّ العزّة گفت: وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ سایه کشیده، نه تابستانی، نه زمستانی، نه باد گرم، نه باد سرد، نه آفتاب، نه زمهریر، راست چون روز نو بهار، همه بنفشه‌زار و گلزار، نسیم خوش، و جفت نیکو و تندرست، و مرد جوان، و جان شاد و دل خرم.
هوش مصنوعی: اگر بگوییم در بهشت است، به این معناست که خداوند متعال فرمود: سایه‌ای گسترده وجود دارد که نه در تابستان و نه در زمستان است، نه وزش باد گرم و نه سرد، نه تابش آفتاب و نه سرما. این سایه مانند روز ابتدایی بهار است که همه جا پر از بنفشه و گل است، نسیم خوشی می‌وزد و همراهی نیکو و تندرست وجود دارد، جوانانی شاداب و روحی خوشحال و دلی شاداب.
روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): «اوّل زمرة تدخل من امّتی الجنّة، علی صورة القمر لیلة البدر، ثمّ الّذین یلونهم علی اشدّ نجم فی السّماء اضاءة. ثمّ هم بعد ذلک علی منازل لا یتغوّطون و لا یبولون و لا یمتخطون و لا یبزقون».
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل کرده است که پیامبر خدا (ص) فرمودند: «اولین گروهی که از امتم وارد بهشت می‌شوند، شبیه ماه در شب نیمه‌ی ماه خواهند بود. سپس کسانی که به آنها نزدیک‌ترند، مانند درخشنده‌ترین ستاره‌ها در آسمان خواهند بود. بعد از این، آنها در جایگاهی خواهند بود که نه نیاز به دفع feces دارند و نه ادرار می‌کنند، و نه بینی خود را پاک می‌کنند و نه تف می‌کنند.»
و روی: «اذا دخل اهل الجنّة الجنّة نادی مناد: یا اهل الجنّة انّ لکم ان تحیوا، فلا تموتوا ابدا، و انّ لکم ان تشبّوا فلا تهرموا ابدا، و انّ لکم أن تصحّوا فلا تسقموا ابدا، و انّ لکم ان تنعموا فلا تبؤسوا ابدا».
هوش مصنوعی: وقتی اهل بهشت وارد بهشت می‌شوند، ندا دهنده‌ای ندا می‌زند: ای اهل بهشت، شما قرار است زندگی کنید و هرگز نمیرید. شما قرار است جوان بمانید و هرگز پیر نشوید. شما قرار است سالم باشید و هرگز بیمار نشوید. شما قرار است از نعمت‌ها بهره‌مند شوید و هرگز در سختی نخواهید بود.