گنجور

۹ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ بدان که در عالم قیامت و میدان رستاخیز و مجمع سیاست و هیبت، بندگان خدای را کارهای عظیم در پیش است، و مقامهای مختلف: اوّل مقام دهشت و حیرت. دوم مقام سؤال و اظهار حجّت، و درخواست شهادت و بیّنت. سیوم مقام حساب و مناقشت. چهارم مقام تمیز و مفاصلت.

مقام اوّل را گفت: یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ. دوم را گفت: فَکَیْفَ إِذاجِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ

سیوم را گفت: وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ.

چهارم را گفت: فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ. امّا مقام سیاست و هیبت آنست که در بدو محشر ربّ العالمین خلق اوّلین و آخرین را از ابتداء آفرینش تا منتهی عالم، بیک نفخه اسرافیلی همه را در بسیط قیامت حاضر کند، سر و پای برهنه، تشنه و گرسنه، سر در پیش افکنده، بکار خود درمانده، آفتاب گرم زیر سر فرو آمده، و نفس گرم و سوز دل در آن پیوسته، و آتش خجل و تشویر در جان افتاده، از زیر هر تار موی چشمه عرق روان شده. مصطفی (ص) گفت: کس بود که تا بدو زانو در عرق نشیند، کس بود که تا کمرگاه، کس بود که تا برابر گوش، و نزدیک آن بود که در عرق غرق شود. در آثار بیارند که بیم و اندوه بجایی رسد که یکی گوید: بار خدایا! برهان ما را ازین بیم، و ازین اندوه، خواه ببهشت خواه بدوزخ. سیصد سال بدین صفت در آن عرصات بمانند، نه طاقت خاموشی، نه زهره سخن گفتن، نه روی گریختن، نه جای آرمیدن!

مؤمنان و کافران استاده مدهوش و حزین
دستها در کش زده، وز جامها عریان شده!
بانگ بردابرد و گیرا گیر باشد در قفا
بینی از پیشت جحیم و دوزخی غرّان شده!

آن گه گریستن بر خلق افتد، و چندان بگریند که بجای اشک خون ریزند، و گویند: من یشفع لنا الی ربّنا حتّی یقضی بیننا؟ کیست که از بهر ما شفاعت کند بحضرت ذو الجلال تا حکم کند میان ما و کار برگزارد؟ رسول خدا گفت: آن ساعت خلق روی به آدم نهند، و گویند: ای آدم! تو آنی که اللَّه تعالی ترا بید صنعت خویش بیافرید، و با تو برابر سخن گفت، و ترا در بهشت بنشاند، و مسجود فریشتگان کرد.

چه بود که برای فرزندان شفاعت کنی باللّه، تا کار میان بندگان برگزارد؟! آدم گوید: من نه مرد این کارم، که من بخود درمانده‌ام، روید بر نوح تا وی شفاعت کند. بر نوح روند جواب همان شنوند. بر ابراهیم روند جواب همان شنوند.

موسی و عیسی همان گویند. مصطفی (ص) گفت: آن گه بر من آیند، من برخیزم پیش عرش ملک بسجود درآیم، آن گه فرمان آید از حضرت عزّت که: یا محمد چه کار داری؟ و چه خواهی؟ و خود عزّ جلاله داناتر بر آنچه من خواهم. گویم: بار خدایا ما را وعده شفاعت داده‌ای در خلق خویش، اکنون میخواهم که ایشان را ازین انتظار و حیرت برهانی، و کار برگزاری و حکم کنی. ربّ العالمین گوید: قد شفعتک انا، آتیکم اقضی بینکم.

قال رسول اللَّه (ص): «فارجع، فأقف مع النّاس، فبینا نحن وقوف اذ سمعنا حسّا من السّماء شدیدا».

و فی الحدیث طول ذکرنا سیاقه فی سورة البقرة.

امّا مقام مسائلت و اقامت بیّنت بر بندگان آنست که ربّ العالمین در آن عرصه عظمی و انجمن کبری، اوّل خطابی که با بندگان کند سؤال از ایشان کند، و اوّل سؤال از پیغامبران کند، و اوّل پیغامبری که از وی سؤال کند نوح بود.

قال رسول اللَّه (ص): «اوّل من یدعی یوم القیامة نوح. فیقال له: هل بلّغت؟ فیقول: نعم یا ربّ انت اعلم. فیقال لقومه: هل بلّغکم نوح؟ فیقولون: ما اتانا من احد، و ما اتانا من نذیر. فیقول اللَّه تعالی له: یا نوح من یشهد لک؟ فیقول: یشهد لی محمد و امّته، فتأتون فتشهدون انّ نوحا قد بلّغ».

و آن گه هر پیغامبری را که بقومی فرستاده بودند از وی این سؤال کنند، و امّت وی همان جواب دهند که امّت نوح دادند، و از پیغامبران کس باشد که میآید، و از امّت وی ده کس با وی باشند که بوی ایمان آورده بودند، و کس بود که پنج، کس بود که دو، و کس بود که یکی. لوط میآید و با وی دو دخترک وی باشند. پس آن گه ربّ العالمین پیغامبران را گوید: پیغام ۶۶رسانیدید؟ ایشان گویند رسانیدیم، و امّت ایشان انکار کنند. ربّ العالمین گواه خواهد. پیغامبران گویند: امّت محمد (ص) گواهان مااند بتبلیغ رسالت. آن گه فرمان آید که ای جبرئیل امّت محمد را حاضر کن، تا گواهی دهند که ما داور دادگرانیم، حکمی که کنیم بعد از ظهور حجّت و ثبوت شهادت کنیم. امّت محمد بیایند تا گواهی دهند. کافران گویند: شما پسینان بودید، از قصّه و داستان ما چه خبر داشتید که ما را ندیدید؟ ایشان گویند: ما در محکم تنزیل قرآن مجید خواندیم و دانستیم: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ، وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ. آن گه کافران تزکیت ایشان خواهند.

فرمان آید که: ای جبرئیل! محمد را حاضر کن تا اینان را تزکیت کند. جبرئیل برود و میکائیل و اسرافیل با وی، مصطفی (ص) را بر براق نشانند، با لواء کرامت، و تاج ولایت، ابو بکر بر راست او، و عمر بر چپ او، و عثمان از پس، و علی (ع) از پیش. منبری نهاده از یاقوت سرخ برابر عرش مجید. مصطفی (ص) بمنبر برآید از حضرت عزّت ندا آید که: ای محمد! انبیاء دعوی کردند که ما رسالت رسانیدیم، و پیغام گزاردیم، بیگانگان منکر شدند. امّت تو پیغامبران را گواهی دادند. اکنون تزکیت گواهان میخواهند. رسول (ص) ایشان را تزکیت کند، گوید: بار خدایا راستگویانند، و نیک مردانند، و تو خود گفته‌ای بار خدایا که: بهینه امّت ایشان‌اند: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً. ربّ العالمین گوید: گواهی‌شان قبول کردم، و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت، و دوستان را مثوبت و رحمت. آن گه پیغامبران گویند: بار خدایا امّت احمد را بر ما حقّی واجب‌گشت که بتبلیغ رسالت ما گواهی دادند. بار خدایا! اگر در میان ایشان گناهکاریست، آن معصیت وی در کار ما کن، و بفضل خود او را بیامرز. ربّ العالمین گوید: بیک شهادت که از بهر شما دادند مستوجب شفاعت شما گشتند، و حقّ ایشان بر شما واجب گشت، پس من خود چه سازم ایشان را از کرامت و نواخت؟ که هفتاد سال از بهر من در سرای بلا غم خوردند، و بار بلاء ما کشیدند، و به یگانگی ما گواهی دادند، جز بر راستی و دوستی نرفتند.

راست کاری پیشه کن کاندر مصاف رستخیز
نیستند از خشم حق جز راستکاران رستگار
این عزیزانی که اینجا گلبنان دولت‌اند
تا نداریّ و ندانی شان بدینجا خوار و خار!

امّا مقام محاسبت در پیش ترازو بود، و خلق عالم درین مقام بر سه قسم‌اند: قسمی آنند که در دیوان ایشان حسنتی نیابند، و بنام ایشان خیری بر نیاید که کرده باشند. ایشان را بی‌حساب و بی‌کتاب، یک سر بدوزخ رانند. و قومی بر عکس این باشند، که در نامه ایشان جز حسنات و فنون طاعات نبود، ایشان را بی‌حساب و بی کتاب یکسر ببهشت فرستند. قومی بمانند در میان، که در جریده ایشان هم نیکی بود، و هم بدی، هم طاعت، و هم معصیت، خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً. اعمال ایشان بترازوی عدل درآرند اگر کفّه طاعت رجحان دارد کلید سعادت و پیروزی جاودان در دست ایشان نهند که: فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.

و اگر نه، که کفّه معصیت راجح شود، «لا یفلح» به پیشانی وی باز بندند، و گویند: فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ.

قال داود الطائی رحمة اللَّه علیه: «قطع نیاط العارفین ذکر احد الخلودین»، و ذلک فی قوله تعالی فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‌ سکر مستی است، و مستی بر تفاوت است، و مستان مختلف‌اند. یکی از شراب خمر مست است، یکی از شراب غفلت، یکی از حبّ دنیا، یکی از رعونت نفس و خویشتن دوستی. و این از همه صعبتر است که خویشتن دوستی مایه گبرکی است، و تخم بیگانگی، و ستر بی دولتی، و اصل همه تاریکی!

اگر صد بار در روزی شهید راه حق گردی
هم از گبران یکی باشی چو خود را در میان بینی‌
تو خود کی مرد آن باشی که دل را بی هوا خواهی
تو خود کی درد آن داری که تن را بی‌هوان بینی؟

او که از خمر مست است و در آن ترسان، و از بیم عقوبت لرزان، غایت کار او حرقتست در آتش عقوبت، گرش نیامرزد، و باشد که خود بیامرزد که گفته است: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً. امّا آن کس که مستی او از نخوت نفس است و کبر و خویشتن پرستی، کار او بر خطر است، و مایه وی زیان، و عمل وی بر وی تاوان، در خطر استدراج و مکر و بیم فرقت جاودان.

وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی‌ تَغْتَسِلُوا اگر دین بقیاس بودی غسل در اراقت بول واجب بودی، و آبدست در خروج منی. آن بول نجس است و این منی پاک، در بول نجس طهارت کهین واجب، و در منی پاک طهارت مهین، تا بدانی که بناء دین بر منقول است نه بر معقول، و بر کتابست نه بر قیاس، و بر تعبّد است نه بر تکلّف.و اصل غسل جنابت از عهد آدم (ع) است. آدم چون از بهشت بدنیا آمد او را با حوا صحبت افتاد. جبرئیل آمد، گفت: ای آدم غسل کن که اللَّه ترا چنین میفرماید. آدم فرمان بجای آورد. آن گه گفت: ای جبرئیل این غسل را ثواب چیست؟ جبرئیل گفت: بهر مویی که بر اندام تست ثواب یک ساله ترا در دیوان بنویسند، و بهر قطره آب که بر اندام تو گذشت، اللَّه تعالی فریشته‌ای آفرید که تا بروز قیامت طاعت و عبادت همی آرد، و ثواب آن ترا همی‌بخشد. گفت: ای جبرئیل این مراست علی الخصوص؟ یا مرا و فرزندانم را علی العموم؟ جبرئیل گفت: تراست و مؤمنان و فرزندان ترا تا بقیامت. پس غسل جنابت اندر همه شرایع انبیاء واجب بوده است، از عهد آدم تا وقت سید عالم صلوات اللَّه و سلامه علیهم اجمعین، تا بعضی از ائمه گفتند: آن امانت که آدم برداشت که اللَّه آن را گفت: وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ آن امانت غسل جنابتست.

ثمّ قال فی آخر الآیة: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً خدای در گذارنده گناهان است، و سترنده عیبهای عذر خواهان است، و ناپیدا کننده جرم اوّاهان. این دو نام از عفو و مغفرت درین موضع نهادن، معنی آنست که هر چه تا امروز کردی، پیش از آنکه امر و نهی فرستادم همه برداشتم، و از تو درگذاشتم. بنده من! هرگز جنایت کسی با عنایت من نتاود، و فضل من که یابد، مگر آنکه آفتاب عنایت برو تابد! بنده من! اگر قصد درست کنی، ترا بر سر راهم، اگر از من آمرزش خواهی، از اندیشه دل تو آگاهم! جرم ترا آمرزگار، و ترا نیکخواهم. هر کجا خراب عمری است، مفلس روزگاری، من خریدار اوأم! هر کجا درویشی است خسته جرمی، درمانده در دست خصمی، من مولای اوام! هر کجا زارنده‌ای است از خجلی، سر فروگذارنده‌ای از بیکسی، من برهان اوام. هر کجا سوخته‌ایست از بیدلی، دردمندی از بی‌خودی، من شادی جان اوام!

کن این شئت من البلاء
د و أنت من ذکری قریب‌

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ بدان که در عالم قیامت و میدان رستاخیز و مجمع سیاست و هیبت، بندگان خدای را کارهای عظیم در پیش است، و مقامهای مختلف: اوّل مقام دهشت و حیرت. دوم مقام سؤال و اظهار حجّت، و درخواست شهادت و بیّنت. سیوم مقام حساب و مناقشت. چهارم مقام تمیز و مفاصلت.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، در جهانی که همه چیز تحت سلطه و هیبت خداوند است، بندگان خدا با امور بزرگی روبرو خواهند شد. در این عرصه، مراحل مختلفی وجود دارد: اولین مرحله ترس و حیرت است. دومین مرحله مربوط به پرسش و ارائه دلایل و شهادت است. سومین مرحله، حسابرسی و بحث و گفتگو است. و چهارمین مرحله، جداسازی و تفاوت گذاشتن بین افراد است.
مقام اوّل را گفت: یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ. دوم را گفت: فَکَیْفَ إِذاجِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ
هوش مصنوعی: نفر اول گفت: در آن روز که مردم برای پروردگار جهانیان برمی‌خیزند. نفر دوم گفت: پس چه حال خواهد بود وقتی از هر امتی شهیدی بیاوریم.
سیوم را گفت: وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ.
هوش مصنوعی: سیوم گفت: و ما ترازوهای عادل را در روز قیامت قرار می‌دهیم.
چهارم را گفت: فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ. امّا مقام سیاست و هیبت آنست که در بدو محشر ربّ العالمین خلق اوّلین و آخرین را از ابتداء آفرینش تا منتهی عالم، بیک نفخه اسرافیلی همه را در بسیط قیامت حاضر کند، سر و پای برهنه، تشنه و گرسنه، سر در پیش افکنده، بکار خود درمانده، آفتاب گرم زیر سر فرو آمده، و نفس گرم و سوز دل در آن پیوسته، و آتش خجل و تشویر در جان افتاده، از زیر هر تار موی چشمه عرق روان شده. مصطفی (ص) گفت: کس بود که تا بدو زانو در عرق نشیند، کس بود که تا کمرگاه، کس بود که تا برابر گوش، و نزدیک آن بود که در عرق غرق شود. در آثار بیارند که بیم و اندوه بجایی رسد که یکی گوید: بار خدایا! برهان ما را ازین بیم، و ازین اندوه، خواه ببهشت خواه بدوزخ. سیصد سال بدین صفت در آن عرصات بمانند، نه طاقت خاموشی، نه زهره سخن گفتن، نه روی گریختن، نه جای آرمیدن!
هوش مصنوعی: گروهی در بهشت و گروهی در آتش جهنم خواهند بود. اما مقام حکمرانی و عظمت آن به این صورت است که در آغاز قیامت، خداوند تمام موجودات، از اولین تا آخرین، را با یک دمیدن در صور به صحنه قیامت می‌آورد. همه برهنه، تشنه و گرسنه هستند، سرها به زمین افکنده و در کار خود درمانده‌اند. خورشید به شدت می‌تابد و نفس‌ها در آن شرایط داغ و سوزان به تنگ آمده‌اند. عرق از زیر هر موی بدن آن‌ها سرازیر می‌شود. پیامبر (ص) فرمود: برخی تا زانو در عرق می‌ایستند، برخی تا کمر، برخی تا گوش و عده‌ای نزدیک است که در عرق غرق شوند. در روایات آمده که شدت بیم و اندوه تا حدی است که یکی فریاد می‌زند: بار خداوند، ما را از این ترس و اندوه نجات ده، چه به بهشت، چه به جهنم. آن‌ها به مدت سیصد سال در این حالت در آن عرصه می‌مانند، بدون هیچ توانایی برای خاموشی، سخن گفتن، فرار کردن یا حتی نشستن.
مؤمنان و کافران استاده مدهوش و حزین
دستها در کش زده، وز جامها عریان شده!
هوش مصنوعی: مؤمنان و کافران در حالتی گیج و غمگین ایستاده‌اند، دستانشان را به بیرون کشیده و از جام‌ها عریان شده‌اند.
بانگ بردابرد و گیرا گیر باشد در قفا
بینی از پیشت جحیم و دوزخی غرّان شده!
هوش مصنوعی: صدای شیپور جنگ به گوش می‌رسد و در پشت سر، جهنم و آتش دوزخی از جلو چشم تو نمایان شده است!
آن گه گریستن بر خلق افتد، و چندان بگریند که بجای اشک خون ریزند، و گویند: من یشفع لنا الی ربّنا حتّی یقضی بیننا؟ کیست که از بهر ما شفاعت کند بحضرت ذو الجلال تا حکم کند میان ما و کار برگزارد؟ رسول خدا گفت: آن ساعت خلق روی به آدم نهند، و گویند: ای آدم! تو آنی که اللَّه تعالی ترا بید صنعت خویش بیافرید، و با تو برابر سخن گفت، و ترا در بهشت بنشاند، و مسجود فریشتگان کرد.
هوش مصنوعی: در آن زمان، مردم به شدت گریان می‌شوند و آنقدر اشک می‌ریزند که به جای اشک، خون جاری می‌شود. آنها می‌پرسند: کیست که برای ما شفاعت کند تا خداوند بین ما حکم کند؟ پیامبر (ص) در پاسخ می‌فرماید: در آن لحظه، مردم به سمت حضرت آدم می‌روند و می‌گویند: ای آدم! تویی که خداوند تو را با دستان خویش آفرید، با تو به گفتگو پرداخت و تو را در بهشت ساکن ساخت و فرشتگان را به سجده‌ات واداشت.
چه بود که برای فرزندان شفاعت کنی باللّه، تا کار میان بندگان برگزارد؟! آدم گوید: من نه مرد این کارم، که من بخود درمانده‌ام، روید بر نوح تا وی شفاعت کند. بر نوح روند جواب همان شنوند. بر ابراهیم روند جواب همان شنوند.
هوش مصنوعی: چرا شفاعت برای فرزندان را پیش خداوند به میان می‌آوری تا کار میان بندگان را مشخص کند؟ آدم می‌گوید: من در این کار صلاحیت ندارم؛ خودم در سختی‌ام، بروید سراغ نوح تا او شفاعت کند. برای نوح هم جواب همان است و به ابراهیم هم می‌روند و او هم پاسخ مشابهی می‌دهد.
موسی و عیسی همان گویند. مصطفی (ص) گفت: آن گه بر من آیند، من برخیزم پیش عرش ملک بسجود درآیم، آن گه فرمان آید از حضرت عزّت که: یا محمد چه کار داری؟ و چه خواهی؟ و خود عزّ جلاله داناتر بر آنچه من خواهم. گویم: بار خدایا ما را وعده شفاعت داده‌ای در خلق خویش، اکنون میخواهم که ایشان را ازین انتظار و حیرت برهانی، و کار برگزاری و حکم کنی. ربّ العالمین گوید: قد شفعتک انا، آتیکم اقضی بینکم.
هوش مصنوعی: موسی و عیسی نیز همین را می‌گویند. مصطفی (ص) فرمود: وقتی که بر من بیایند، من به سوی عرش خدا می‌روم و در برابر او سجده می‌کنم. سپس فرمان می‌رسد از سوی حضرت عزت که: ای محمد، چه کاری داری و چه می‌خواهی؟ و خود خداوند که بلندمرتبه و باجلالت است، بهتر از هر کس می‌داند که من چه می‌خواهم. من می‌گویم: ای خدا، تو به ما وعده شفاعت داده‌ای، اکنون می‌خواهم که بندگانت را از این انتظار و بلاتکلیفی نجات دهی و حکم کنی. پروردگار جهانیان می‌گوید: ما شفاعت تو را پذیرفته‌ایم، به شما می‌آیم تا میان شما قضاوت کنم.
قال رسول اللَّه (ص): «فارجع، فأقف مع النّاس، فبینا نحن وقوف اذ سمعنا حسّا من السّماء شدیدا».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «برگرد، و با مردم بایست. در حالی که ما ایستاده بودیم، ناگهان صدای بلندی از آسمان شنیدیم.»
و فی الحدیث طول ذکرنا سیاقه فی سورة البقرة.
هوش مصنوعی: در این گفتگو به تفصیل درباره موضوعش در سوره بقره صحبت کردیم.
امّا مقام مسائلت و اقامت بیّنت بر بندگان آنست که ربّ العالمین در آن عرصه عظمی و انجمن کبری، اوّل خطابی که با بندگان کند سؤال از ایشان کند، و اوّل سؤال از پیغامبران کند، و اوّل پیغامبری که از وی سؤال کند نوح بود.
هوش مصنوعی: مقام سوال و نشستن در محضر حق، به این معناست که در روز قیامت، خداوند در آن روز بزرگ و در آن جمعیت عظیم، نخستین چیزی که از بندگان خود می‌پرسد، سوال از آن‌ها خواهد بود و اولین سوالی که از پیامبران می‌کند، مربوط به نوح خواهد بود.
قال رسول اللَّه (ص): «اوّل من یدعی یوم القیامة نوح. فیقال له: هل بلّغت؟ فیقول: نعم یا ربّ انت اعلم. فیقال لقومه: هل بلّغکم نوح؟ فیقولون: ما اتانا من احد، و ما اتانا من نذیر. فیقول اللَّه تعالی له: یا نوح من یشهد لک؟ فیقول: یشهد لی محمد و امّته، فتأتون فتشهدون انّ نوحا قد بلّغ».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «نخستین کسی که در روز قیامت مورد سؤال قرار می‌گیرد نوح خواهد بود. از او پرسیده می‌شود: آیا پیام رساندی؟ او پاسخ می‌دهد: بله، پروردگارا، تو خود بهتر می‌دانی. سپس از قومش سؤال می‌شود: آیا نوح به شما پیام رسانده است؟ آن‌ها پاسخ می‌دهند: هیچ کس به سوی ما نیامده و هیچ هشداردهنده‌ای نداشته‌ایم. خداوند به نوح می‌فرماید: ای نوح، چه کسی شهادت می‌دهد که تو پیام رساندی؟ نوح می‌گوید: محمد و امتش بر من شهادت می‌دهند، سپس شما می‌آیید و شهادت می‌دهید که نوح پیام رسانده است.»
و آن گه هر پیغامبری را که بقومی فرستاده بودند از وی این سؤال کنند، و امّت وی همان جواب دهند که امّت نوح دادند، و از پیغامبران کس باشد که میآید، و از امّت وی ده کس با وی باشند که بوی ایمان آورده بودند، و کس بود که پنج، کس بود که دو، و کس بود که یکی. لوط میآید و با وی دو دخترک وی باشند. پس آن گه ربّ العالمین پیغامبران را گوید: پیغام ۶۶رسانیدید؟ ایشان گویند رسانیدیم، و امّت ایشان انکار کنند. ربّ العالمین گواه خواهد. پیغامبران گویند: امّت محمد (ص) گواهان مااند بتبلیغ رسالت. آن گه فرمان آید که ای جبرئیل امّت محمد را حاضر کن، تا گواهی دهند که ما داور دادگرانیم، حکمی که کنیم بعد از ظهور حجّت و ثبوت شهادت کنیم. امّت محمد بیایند تا گواهی دهند. کافران گویند: شما پسینان بودید، از قصّه و داستان ما چه خبر داشتید که ما را ندیدید؟ ایشان گویند: ما در محکم تنزیل قرآن مجید خواندیم و دانستیم: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ، وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ. آن گه کافران تزکیت ایشان خواهند.
هوش مصنوعی: در آن زمان هر پیامبری که به قومی فرستاده شده بود، از او سوال می‌کردند و مردم آن قوم همان پاسخی را می‌دادند که قوم نوح داده بودند. برخی پیامبران با تعدادی از پیروان خود می‌آمدند، مثلاً یکی با ده نفر، دیگری با پنج نفر، و دیگری با تنها یک نفر. لوط نیز می‌آمد و تنها دو دخترش با او بودند. سپس پروردگار عالم به پیامبران می‌فرماید: آیا پیام خود را رسانیدید؟ و آن‌ها پاسخ می‌دهند که بله، اما قومشان انکار می‌کنند. خداوند نیز شاهد خواهد بود. پیامبران می‌گویند: امت محمد (ص) گواهان ما در تبلیغ رسالت هستند. سپس فرمان می‌آید که جبرئیل امت محمد را حاضر کند تا گواهی دهند که ما داورانی هستیم که حکم می‌کنیم بعد از ظهور حجت و اثبات شهادت. امت محمد حاضر می‌شوند تا شهادت دهند. کافران می‌گویند: شما آخرین‌ها هستید، از داستان ما چه می‌دانستید در حالی که ما را ندیدید؟ آن‌ها پاسخ می‌دهند: ما در قرآن کریم خوانده‌ایم که اقوام مختلف پیامبران را تکذیب کردند و از هوای نفس خود پیروی کردند. در آن زمان کافران به تکذیب آن‌ها می‌پردازند.
فرمان آید که: ای جبرئیل! محمد را حاضر کن تا اینان را تزکیت کند. جبرئیل برود و میکائیل و اسرافیل با وی، مصطفی (ص) را بر براق نشانند، با لواء کرامت، و تاج ولایت، ابو بکر بر راست او، و عمر بر چپ او، و عثمان از پس، و علی (ع) از پیش. منبری نهاده از یاقوت سرخ برابر عرش مجید. مصطفی (ص) بمنبر برآید از حضرت عزّت ندا آید که: ای محمد! انبیاء دعوی کردند که ما رسالت رسانیدیم، و پیغام گزاردیم، بیگانگان منکر شدند. امّت تو پیغامبران را گواهی دادند. اکنون تزکیت گواهان میخواهند. رسول (ص) ایشان را تزکیت کند، گوید: بار خدایا راستگویانند، و نیک مردانند، و تو خود گفته‌ای بار خدایا که: بهینه امّت ایشان‌اند: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً. ربّ العالمین گوید: گواهی‌شان قبول کردم، و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت، و دوستان را مثوبت و رحمت. آن گه پیغامبران گویند: بار خدایا امّت احمد را بر ما حقّی واجب‌گشت که بتبلیغ رسالت ما گواهی دادند. بار خدایا! اگر در میان ایشان گناهکاریست، آن معصیت وی در کار ما کن، و بفضل خود او را بیامرز. ربّ العالمین گوید: بیک شهادت که از بهر شما دادند مستوجب شفاعت شما گشتند، و حقّ ایشان بر شما واجب گشت، پس من خود چه سازم ایشان را از کرامت و نواخت؟ که هفتاد سال از بهر من در سرای بلا غم خوردند، و بار بلاء ما کشیدند، و به یگانگی ما گواهی دادند، جز بر راستی و دوستی نرفتند.
هوش مصنوعی: روزی به جبرئیل دستور داده می‌شود که محمد (ص) را به حضور آورد تا شهادت داده شود. جبرئیل به همراه میکائیل و اسرافیل می‌روند و محمد (ص) را بر فرشته‌ای به نام براق سوار می‌کنند، در حالی که با پرچم کرامت و تاج ولایت همراهی می‌شوند. ابوبکر در سمت راست، عمر در سمت چپ، عثمان در پشت و علی (ع) در جلو قرار دارند. منبری از سنگ یاقوت سرخ به نشانه عظمت برای او قرار داده می‌شود. وقتی محمد (ص) بر منبر بالا می‌رود، ندایی از خداوند به او می‌رسد که انبیاء گواهی داده‌اند که رسالت را رسانده‌اند و در این میان، امّت او شهادت داده‌اند. اکنون نیاز به تصدیق آنان است. رسول (ص) این شهادت را تأیید می‌کند و می‌گوید که اینان راستگویان و نیکوکاران‌اند و خداوند خود فرموده است که این امّت بهترین امّت است. خداوند می‌فرماید که شهادت آنان را پذیرفته و برای بیگانگان عذاب و برای دوستانش رحمت مقرر کرده است. سپس انبیاء درخواست می‌کنند که اگر در میان این امّت گناهکاری وجود دارد، خداوند او را به عظمت خود ببخشاید. و خداوند اعلام می‌کند که به خاطر شهادت‌هایی که آنان داده‌اند، مستحق شفاعت شده‌اند و بر او واجب است که به خاطر رنج‌هایی که به مدت هفتاد سال تحمل کرده‌اند، به آنان کرامت و محبت عطا کند.
راست کاری پیشه کن کاندر مصاف رستخیز
نیستند از خشم حق جز راستکاران رستگار
هوش مصنوعی: در زندگی راستگو باش، زیرا در روز قیامت تنها راستگویان از خشم خدا نجات می‌یابند.
این عزیزانی که اینجا گلبنان دولت‌اند
تا نداریّ و ندانی شان بدینجا خوار و خار!
هوش مصنوعی: این افراد محترم که در اینجا در مقام والایی قرار دارند، تا زمانی که نباشی و چیزی را ندانی، به نظر می‌رسد که در اینجا بی‌ارزش و ناچیز هستند.
امّا مقام محاسبت در پیش ترازو بود، و خلق عالم درین مقام بر سه قسم‌اند: قسمی آنند که در دیوان ایشان حسنتی نیابند، و بنام ایشان خیری بر نیاید که کرده باشند. ایشان را بی‌حساب و بی‌کتاب، یک سر بدوزخ رانند. و قومی بر عکس این باشند، که در نامه ایشان جز حسنات و فنون طاعات نبود، ایشان را بی‌حساب و بی کتاب یکسر ببهشت فرستند. قومی بمانند در میان، که در جریده ایشان هم نیکی بود، و هم بدی، هم طاعت، و هم معصیت، خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً. اعمال ایشان بترازوی عدل درآرند اگر کفّه طاعت رجحان دارد کلید سعادت و پیروزی جاودان در دست ایشان نهند که: فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
هوش مصنوعی: اما در روز محاسبه، وضعیت افراد در یک ترازوی بزرگ مشخص می‌شود. انسان‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ای هستند که هیچ کار خوبی در پرونده‌شان ثبت نشده و هیچ خیری از آن‌ها صادر نشده است. این افراد بدون هیچ گونه محاسبه و ثبت‌نامی، مستقیماً به جهنم فرستاده می‌شوند. گروه دیگری وجود دارد که تنها اعمال نیک و عبادات در نامۀ اعمالشان ثبت شده و این افراد نیز بدون هیچ محاسبه‌ای، به بهشت می‌روند. گروه سومی هم هستند که در نامه اعمالشان هم خیر و هم شر، هم اطاعت و هم نافرمانی وجود دارد. اعمال این افراد با ترازوی عدل سنجیده می‌شود و اگر اعمال خوبشان بر اعمال بدشان غالب باشد، کلید سعادت و پیروزی جاودان در دستانشان گذاشته می‌شود.
و اگر نه، که کفّه معصیت راجح شود، «لا یفلح» به پیشانی وی باز بندند، و گویند: فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ.
هوش مصنوعی: اگر کسی معصیت را انتخاب کند، بر چهره او نشانه شکست و ناکامی می‌زنند و می‌گویند: این‌ها کسانی هستند که جان خود را در جهنم از دست داده‌اند و در آنجا جاویدان خواهند بود.
قال داود الطائی رحمة اللَّه علیه: «قطع نیاط العارفین ذکر احد الخلودین»، و ذلک فی قوله تعالی فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.
هوش مصنوعی: داود طائی می‌گوید: «نیاط عارفان را قطع کن، ذکر یکی از جاودان‌ها (دو گروه مردم)»، و این اشاره به آیه‌ای از قرآن کریم است که می‌فرماید: «گروهی در بهشت و گروهی در آتش».
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‌ سکر مستی است، و مستی بر تفاوت است، و مستان مختلف‌اند. یکی از شراب خمر مست است، یکی از شراب غفلت، یکی از حبّ دنیا، یکی از رعونت نفس و خویشتن دوستی. و این از همه صعبتر است که خویشتن دوستی مایه گبرکی است، و تخم بیگانگی، و ستر بی دولتی، و اصل همه تاریکی!
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به نماز نزدیک نشوید در حالی که مست هستید. مستی انواع مختلفی دارد و مستان هر کدام حال و وضعیت متفاوتی دارند. برخی از مستی ناشی از شراب هستند، برخی دیگر از غفلت، بعضی از عشق به دنیا و برخی نیز از خودپرستی و محبت به خویش رنج می‌برند. این نوعی از خودپرستی سخت‌ترین نوع است، زیرا سبب بی‌توجهی و دوری از حقیقت می‌شود و در نهایت تاریکی را به همراه دارد.
اگر صد بار در روزی شهید راه حق گردی
هم از گبران یکی باشی چو خود را در میان بینی‌
هوش مصنوعی: اگر در طول روز چندین بار به خاطر حقیقت جان خود را فدای نکنی، اما خود را فقط در میان گروهی از بی‌ایمانان ببینی، هیچ فرقی با آنها نخواهی داشت.
تو خود کی مرد آن باشی که دل را بی هوا خواهی
تو خود کی درد آن داری که تن را بی‌هوان بینی؟
هوش مصنوعی: تو کی هستی که دل را بدون خواسته‌های خودت می‌خواهی؟ تو کی هستی که درد را حس می‌کنی اما بدن را بدون حسی نسبت به آن می‌بینی؟
او که از خمر مست است و در آن ترسان، و از بیم عقوبت لرزان، غایت کار او حرقتست در آتش عقوبت، گرش نیامرزد، و باشد که خود بیامرزد که گفته است: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً. امّا آن کس که مستی او از نخوت نفس است و کبر و خویشتن پرستی، کار او بر خطر است، و مایه وی زیان، و عمل وی بر وی تاوان، در خطر استدراج و مکر و بیم فرقت جاودان.
هوش مصنوعی: شخصی که تحت تأثیر نوشیدنی‌های الکلی قرار دارد و در حالتی ترسناک به سر می‌برد، از عذاب و مجازات الهی لرزان است و در نهایت سرنوشتش در آتش عذاب خواهد بود، مگر اینکه مورد بخشش قرار گیرد. البته ممکن است خودش به خود امید بدهد که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد. اما آن کسی که به خاطر غرور و خودپسندی‌اش دچار مستی است، در وضعیت خطرناکی به سر می‌برد و اعمالش به او آسیب می‌زند. او در معرض فریب و فضاهای خطرناک قرار دارد و ممکن است همیشه از رحمت الهی دور بماند.
وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی‌ تَغْتَسِلُوا اگر دین بقیاس بودی غسل در اراقت بول واجب بودی، و آبدست در خروج منی. آن بول نجس است و این منی پاک، در بول نجس طهارت کهین واجب، و در منی پاک طهارت مهین، تا بدانی که بناء دین بر منقول است نه بر معقول، و بر کتابست نه بر قیاس، و بر تعبّد است نه بر تکلّف.و اصل غسل جنابت از عهد آدم (ع) است. آدم چون از بهشت بدنیا آمد او را با حوا صحبت افتاد. جبرئیل آمد، گفت: ای آدم غسل کن که اللَّه ترا چنین میفرماید. آدم فرمان بجای آورد. آن گه گفت: ای جبرئیل این غسل را ثواب چیست؟ جبرئیل گفت: بهر مویی که بر اندام تست ثواب یک ساله ترا در دیوان بنویسند، و بهر قطره آب که بر اندام تو گذشت، اللَّه تعالی فریشته‌ای آفرید که تا بروز قیامت طاعت و عبادت همی آرد، و ثواب آن ترا همی‌بخشد. گفت: ای جبرئیل این مراست علی الخصوص؟ یا مرا و فرزندانم را علی العموم؟ جبرئیل گفت: تراست و مؤمنان و فرزندان ترا تا بقیامت. پس غسل جنابت اندر همه شرایع انبیاء واجب بوده است، از عهد آدم تا وقت سید عالم صلوات اللَّه و سلامه علیهم اجمعین، تا بعضی از ائمه گفتند: آن امانت که آدم برداشت که اللَّه آن را گفت: وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ آن امانت غسل جنابتست.
هوش مصنوعی: در مورد غسل جنابت، هیچ‌کس جز مسافران مجاز به کنار گذاشتن آن نیست تا وقتی که غسل کنند. اگر دین بر پایه قیاس بود، آنگاه غسل در مواقعی مثل ادرار کردن واجب می‌شد، و شستن دست‌ها در خروج منی هم ضرورت پیدا می‌کرد. در حالی که ادرار نجس و منی پاک است؛ برای ادرار نجس، طهارت کامل لازم است، و برای منی پاک، طهارت جزئی لازم است. اینها نشان می‌دهد که اصول دین بر اساس علم و فهم نیست، بلکه بر پایه متون دینی است و بر روی تعبّد تأکید دارد. ریشه غسل جنابت به زمان حضرت آدم برمی‌گردد. هنگامی که آدم و حوا به زمین آمدند، جبرئیل به آدم گفت که غسل کند زیرا خداوند این‌گونه فرمان داده است و آدم هم فرمان را اجرا کرد. سپس از جبرئیل پرسید که ثواب این غسل چیست و او جواب داد که به ازای هر مویی که بر بدن آدم است، ثواب یک سال عبادت در دفتر اعمالش ثبت می‌شود و هر قطره آبی که بر بدنش بریزد، فرشته‌ای تا روز قیامت برایش عبادت می‌کند و ثواب آن را به او می‌بخشد. آدم پرسید آیا این خاص اوست یا شامل فرزندانش نیز می‌شود، و جبرئیل گفت که این ثواب برای او و مؤمنانش تا قیامت است. لذا غسل جنابت در همه شریعت‌های انبیاء واجب بوده است، از زمان حضرت آدم تا زمان پیامبر آخرالزمان و حتی برخی از ائمه گفته‌اند که آن امانتی که خداوند درباره‌اش گفت "و حملها الانسان"، همان غسل جنابت است.
ثمّ قال فی آخر الآیة: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً خدای در گذارنده گناهان است، و سترنده عیبهای عذر خواهان است، و ناپیدا کننده جرم اوّاهان. این دو نام از عفو و مغفرت درین موضع نهادن، معنی آنست که هر چه تا امروز کردی، پیش از آنکه امر و نهی فرستادم همه برداشتم، و از تو درگذاشتم. بنده من! هرگز جنایت کسی با عنایت من نتاود، و فضل من که یابد، مگر آنکه آفتاب عنایت برو تابد! بنده من! اگر قصد درست کنی، ترا بر سر راهم، اگر از من آمرزش خواهی، از اندیشه دل تو آگاهم! جرم ترا آمرزگار، و ترا نیکخواهم. هر کجا خراب عمری است، مفلس روزگاری، من خریدار اوأم! هر کجا درویشی است خسته جرمی، درمانده در دست خصمی، من مولای اوام! هر کجا زارنده‌ای است از خجلی، سر فروگذارنده‌ای از بیکسی، من برهان اوام. هر کجا سوخته‌ایست از بیدلی، دردمندی از بی‌خودی، من شادی جان اوام!
هوش مصنوعی: خداوند، آمرزنده گناهان و پوشاننده عیب‌های کسانی است که عذر می‌آورند و باعث پنهان ماندن گناهان افرادی می‌شود که به او پناه می‌برند. این دو اسم از عفو و مغفرت بیانگر این است که هر آنچه که تا امروز مرتکب شده‌ای، پیش از ارسال پیام‌ها و دستورات من همه را لغو کرده و از تو گذشت کرده‌ام. ای بندگان من! هیچ‌گاه گناه کسی نمی‌تواند با لطف و رحمت من تناسبی داشته باشد، و آن فضل و نعمت که نصیب کسی می‌شود، جز با تابش آفتاب رحمت من بر او نیست! اگر قصد نیک داری، من بر سر راهت هستم و اگر از من آمرزش بخواهی، من از نیات قلبت آگاه هستم. گناهان تو را می‌آمرزم و خیرخواه تو هستم. هر کجا که کسی در زندگی خراب شده یا در تنگنا قرار دارد، من یاری‌گر او هستم! هر جا درویشی از دردی رنج می‌برد یا در دست دشمنی درمانده است، من مولای او هستم! هر کس که به خاطر شرمساری غمگین است و سرش را پایین انداخته، من پشتیبان او هستم. هر جا که کسی از دل‌تنگی می‌سوزد یا از خود بی‌خود شده، من شادی‌بخش جان او هستم!
کن این شئت من البلاء
د و أنت من ذکری قریب‌
هوش مصنوعی: به من نزدیک شو، چرا که در این درد و رنج، تو یاد من هستی.