گنجور

۹ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا الآیة این کلمه تعظیم است، بلفظ تعجّب میگوید، و در ضمن آن توبیخ منافقان و جهودان است که صفت ایشان از پیش رفت.

میگوید: چون بود حال آن جهودان و منافقان در آن روز رستاخیز؟ و روا بود که این کلمه تعجّب تعظیم روز رستاخیز را بود، یعنی که چون بزرگوار و چه عظیم روزیست آن روز رستاخیز! که از هر امّتی در هر دوری که بودند پیغامبر ایشان بیاریم، تا بر امّت خویش گواهی دهند، نیکان را بر نیکی و بدان را بر بدی، و گواهی دهند قومی را که رسالت پذیرفتند، و استقبال فرمان حق کردند، و گواهی دهند بر قومی که رسالت نپذیرفتند، و از حق سر کشیدند.

آن گه گفت: وَ جِئْنا بِکَ و ترا نیز بیاریم ای محمد، عَلی‌ هؤُلاءِ شَهِیداً تا برین کافران مکه و منافقان مدینه گواهی دهی، که چه کردند از نابکار؟ و چه گفتند از ناسزا؟ عبد اللَّه مسعود گفت: رسول خدا (ص) مرا فرمود که: از قرآن چیزی بر خوان، سورة النساء بر خواندم، تا اینجا رسیدم که فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ، گریستن برسول (ص) درافتاد، آن گه گفت: بس که خواندی.

یَوْمَئِذٍ یعنی: فی ذلک الیوم، یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی کفّار امّة محمد (ص)، وَ عَصَوُا الرَّسُولَ و هو نبیّنا محمد (ص) لَوْ تُسَوَّی بفتح تا و تشدید سین، بی امالت، مدنی و شامی خوانند، علی بناء الفعل للفاعل، و این از باب تفعّل است مطاوع سوّی، یقال: سوّیته فتسّوّی، و اصل، تتسوّی است مضارع تسوّی. تاء دوم در سین مدغم کردند تسوّی شد. حمزه و کسایی تسوّی خوانند بفتح تا و تخفیف سین بامالت، و اصل هم تتسوّی است، تاء دوم که ایشان مدغم کردند اینان حذف کردند، و امالت این فعل نیکوست، که الفش در تثنیه یاء میگردد و درین هر دو قراءت فعل مسند است با زمین و این بر سبیل اتّساع و مجاز است، و معناه: لو تسوّوا بالأرض فیصیرون مثلها ترابا، کما قال تعالی: یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً.

این همچنانست که گویی: ادخلت الخاتم فی الاصبع. باقی لَوْ تُسَوَّی خوانند بضمّ تاء و تخفیف سین بی‌امالت، علی بناء الفعل للمفعول به، و این از باب تفعیل است، مضارع سوّیت، یقال: سوّیت بفلان الأرض، اذا دفنته فیها فتسوّت به الأرض، و معناه: و یجعلون و الأرض سواء. میگوید: در آن روز منافقان و مشرکان که از استوار داشتن رسول (ص) و پذیرفتن رسالت وی سرکشیدند، خواهند و آرزو کنند که: اگر زمین را با ایشان هموار کنندید، یعنی دوست دارند که ایشان را با زمین یکسان کنند، و ایشان را خاک گردانند. و چون بفتح تاء خوانی معنی آنست که: خواهند و آرزو کنند که اگر زمین با ایشان هموار شدی، یعنی دوست دارند که خاک شدندی و مانند زمین گشتندی، و با آن یکی شدندی. و تفسیر این آیت آنجا است که گفت: یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً، و این آن گه گویند که ربّ العالمین بهایم‌را و جمله طیور و سباع را گوید: کونی ترابا فتصیر ترابا.

تُسَوَّی بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً این کلمه از مشکل قرآن است که جایی دیگر گفت حکایت از مشرکان: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، و جایی دیگر: بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً، ایشان در قیامت خواهند گفت که: ما هرگز مشرک نبودیم، و جز از خدای نپرستیدیم، و این پنهان داشتن کفر و شرک است، و اینجا میگوید: وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً هیچ سخن از اللَّه پنهان ندارند.

معنی آنست که: لا یستطیعون ان یکتموا اللَّه حدیثا. ابن عباس گفت: ایشان در قیامت چون بینند که اللَّه گناهان اهل اسلام میآمرزد، و شرک نمیآمرزد، گویند: ما نیز اهل گناهان بودیم نه اهل شرک. ربّ العزّة با ایشان گوید: أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ؟ کجااند آن انبازان شما با من که میگفتید بدروغ؟ ایشان گویند: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ باللّه خداوند ما که ما هرگز از انباز گیران نبودیم با خدای آن گه مهر بر دهنهای ایشان نهند، و دستها و پایهای ایشان گویا کنند، تا کردهای ایشان همه باز گویند. آن گه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی، و این کتمان نکردندی، که بر اللَّه هیچ چیز پوشیده نشود.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‌ قرب یقرب بر وزن فعل یفعل، قرب وقوع است، و قرب یقرب علی فعل یفعل قرب لزوم است، قرب یعنی گرد چیزی گشت و نزدیک آن گشت، و قرب نزدیک شد، و امّا قرب یقرب فهو من قرب الماء اذا اورده. و سکر مأخوذ است از سکر، و سکر بستن بود، یقال: سکرت الماء ای حبسته، و مستی را از آن سکر گویند که فهم فرو بندد بر صاحب خود، و عقل محتبس شود. میگوید: ای ایشان که بگرویدند گرد نماز مگردید در حالت مستی، یعنی گرد جای نماز مگردید نماز کردن را، و این آیت پیش از آیت تحریم خمر آمده، و شرح این قصّه در سورة البقره رفت. ضحاک بن مزاحم گفت: این نه سکر خمر است، که این سکر خوابست، یعنی که با غلبه خواب و اضطراب عقل، نماز مکنید. و بر وفق این تفسیر خبر مصطفی (ص) است: «اذا نعس الرّجل و هو یصلّی فلینصرف، لعلّه یدعو علی نفسه و هو لا یدری»، و یقرب منه‌

قوله (ص): «اذا قام احدکم من اللّیل، فاستعجم القرآن علی لسانه، فلم یدر ما یقول فلیضطجع».

و روایت کنند از عبیدة السلمانی که گفت: این آیت در شأن کسی است که حاقن بود، و آن خبر بدلیل آرد که مصطفی (ص) گفت: «لا یصلّینّ احدکم و هو یدافع الأخبثین».

و قول درست آنست که: سکر خمر است، و اعتماد بر آنست.

وَ لا جُنُباً نصب علی الحال است، یعنی: لا تقربوا الصّلاة و أنتم جنب.

میگوید: گرد جای نماز مگردید در حال جنابت. اگر گوئیم لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ میگوید: گرد جای نماز مگردید، تقدیر چنان باشد که: لا تقربوا موضع الصّلاة و هو المسجد، فحذف المضاف و أقام المضاف الیه مقامه. جنب نامی است مرد را و زن را، و وحدان را و جمع را، یقال: رجل جنب و امرأة جنب و رجال جنب و نساء جنب. جنابت بایلاج حاصل شود یعنی: بتغییب الحشفة فی ایّ فرج کان، اگرچه انزال با آن نبود، یا بانزال حاصل شود اگرچه ایلاج با آن نبود، و مرد و زن در آن یکسان است.

آن گه گفت: إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ میگوید در حال جنابت گرد مسجد مگردید، مگر در راه رفتن و آنجا بگذشتن، که راهی دیگر نباشد، و ضرورت بود، یا در مسجد خفته بود و جنابتش رسد بیرون رفتن او را ضرورت بود، یا آب که در آن غسل میکند، در مسجد بود، بکناره آب رفتن ضرورت بود. یزید بن ابی حبیب گفت: جماعتی بودند از انصار که درهای سرای ایشان در مسجد بود، و چون بیرون می‌آمدند در حال جنابت ممرّ ایشان در مسجد میبود، و ایشان را از آن کراهیت میآمد. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد، و ایشان را در مسجد گذشتن در حال جنابت رخصت داد. امّا علی و ابن عباس و ابن جبیر و ابن زید و مجاهد و جماعتی میگویند که: إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ معنی آنست که: الّا ان تکونوا مسافرین، و لا تجدون الماء فتیمّموا، و بقول اینان صلاة عین نماز است، نه جای نماز، و در آن حذف مضاف نیست. میگوید در حال جنابت نماز مکنید، تا آن گه که غسل کنید، مگر که مسافران باشید، و آب نیابید، تیمّم کنید در آن حال، و نماز کنید که روا است.

حَتَّی‌ تَغْتَسِلُوا یعنی: من الجنابة. و غسلهای واجب چهاراند: غسل جنابت، و غسل حیض، و غسل نفاس، و غسل دادن مرده. بعد از این چهار غسلها همه مسنون است و آن دوازده‌اند: غسل آدینه، و غسل هر دو عید، و غسل آفتاب و ماه گرفتن، و غسل استسقا، و غسل کافر که مسلمان شود، و غسل دیوانه که باهوش آید، و غسل کردن از شستن مرده، و غسل احرام، و غسل در مکّه رفتن، و غسل وقوف، و غسل رمی، و غسل طواف.

و فرض غسل آنست که همه تن بشوید، و آب بأصل مویها برساند، و نیّت رفع جنابت کند. و کمال غسل آنست که در خبر عائشه است، قالت: «کان رسول اللَّه (ص) اذا اغتسل من الجنابة بدأ فغسل یدیه، ثمّ یتوضّأ کما یتوضّأ للصّلوة، ثمّ یدخل اصابعه فی الماء، ثمّ یخلّل بها اصول الشّعر، ثمّ یصبّ علی رأسه ثلاث غرفات من ماء، ثمّ یفیض الماء علی جلده کلّه».

وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی‌ و اگر بیماران باشید، یعنی بیماری که رسیدن آب بوی زیان دارد، چنان که بر تن جراحتی دارد، یا شکستگی عضوی از اعضاء، یا آبله و مانند آن، وی را درین بیماری رخصت هست که آب بگذارد، و تیمّم کند، بدلیل خبر جابر عبد اللَّه، گفتا: در سفری بودیم و یکی را از رفقاء ما سر بشکستند، و او را احتلام رسید. از یاران خود پرسید که مرا هیچ رخصتی بود آب بگذاشتن و تیمّم کردن؟ ایشان گفتند: ترا هیچ رخصت ندانیم در تیمّم با قدرت آب. آن گه غسل کرد، و فرمان یافت. رسول خدا را از آن خبر کردند، گفت: «قتلوه قتلهم اللَّه، ألا سألوا اذا لم یعلموا؟ فانّما شفاء العیّ السّؤال، انّما کان یکفیه أن یتیمّم، و یعصب علی جرحه خرقة، ثم یمسح علیها، و یغسل سائر جسده».

أَوْ عَلی‌ سَفَرٍ یا در سفری باشد، اگر دراز بود آن سفر یا کوتاه، چون آب نیابد، یا افزونی از آب خوردنی نیابد، و وقت نماز درآید، تیمّم کند. امّا اگر عذر بیماری و سفر نبود، و آب نیابد بمذهب شافعی (رض) آنست که تیمّم کند، و نماز کند، پس چون بآب در رسد آن نماز قضا کند. و مالک و اوزاعی و ابو یوسف میگویند بتیمّم نماز کند، و بر وی قضاء نماز نبود. ابو حنیفه گفت: نه تیمّم کند و نه نماز، تا آن گه که بآب در رسد و بوضو نماز کند.

أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ غائط گو است در زمین، و اینجا کنایت از قضاء حاجت آدمی. و این نام غائط از آن افتاد که عرب را کنف نبود در جدران، در زمان اوّل بصحرا میشدند، و گوها میجستند نشست را.

أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ بی الف اینجا و در سورة المائده قراءت حمزه و کسایی است، از لمس یلمس، و این لمس هم بدست بود، و هم بدیگر جوارح. و بلفظ فعل از آنست که فعل در باب مباشرت و مباضعت مضاف با مرد است، و مثل این در قرآن آمده است بر لفظ فعل، چنان که گفت: لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ، لَمْ یَطْمِثْهُنَّ.

باقی لامَسْتُمُ بألف خوانند در هر دو سورة. و روا باشد که فعل هم از یکی باشد، وگرچه تلفظ فاعل است چون عاقبت اللّصّ، و طارقت النّعل، و عافاک اللَّه.

و روا بود که فعل از هر دو بود، کالمجامعة و المباضعة و المباشرة، لاشتراکهما فی ذلک. و در معنی لمس و ملامسة علما مختلف‌اند. علی بن ابی طالب (ع) و عبد اللَّه بن عباس و ابو موسی و حسن و مجاهد و قتاده گفتند: بمعنی مجامعت است ای جامعتم. و ابو حنیفه و اصحاب او برین‌اند، و کان ابن عباس یقول: اراد اللَّه به الجماع و کنّی عنه لأنّه کریم. و عمرو بن عبد اللَّه مسعود، و عبد اللَّه عمر، و عمار یاسر و شعبی، و نخعی، و ابو عبیده گفتند: التقاء بشرتین است: بشره به بشره رسیدن، و اهل مدینه و اهل حجاز و شام برین‌اند، و مقوّی این قول دلالت لفظ است بر آن، و حمل المعنی علی اللفظ اولی من حمله علی الکنایة عنه من غیر ضرورة دعت الیه.

و در حکم آیت فقها مختلف‌اند: مذهب شافعی آنست که اگر مرد زن را پاسد، یا زن مرد را پاسد بدست یا بغیر دست، چنان که بی‌حائلی بشره ببشره رسد، طهارت پاسنده باطل گشت، و در طهارت پاسیده دو قول است: و مذهب اوزاعی آنست که اگر بدست پاسد طهارت باطل شود، و بغیر دست باطل نشود همچون مسّ فرج، و مذهب مالک و احمد و اسحاق و لیث سعد آنست که: اگر بشهوت پاسد طهارت منتقض شود، و اگر بی‌شهوت بود منتقض نشود. و مذهب ابو حنیفه و ابو یوسف آنست که: اگر پاسیدن تمام باشد بغایتی که از آن انتشار پدید آید، طهارت باطل کند، و اگر چنین نبود باطل نکند. و اگر طفله‌ای باشد که در محلّ شهوت نباشد از صغر، یا زنی از ذوات الرّحم که نکاح وی او را حلال نباشد، شافعی را درین دو قول است. و در پاسیدن موی و ناخن و دندان خلافست، و جماعتی از اصحاب وی بر آنند که بپاسیدن این هر سه، طهارت منتقض نشود قولا واحدا.

أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً میگوید: اگر زنان را پاسیده باشید، و آبدست باید کرد، یا بزن رسیده باشید، و غسل باید کرد، و آب نیابید تیمّم کنید. معنی تیمّم قصد است، یقال یمّم و تیمّم ای قصد، و الصعید التّراب، سمّی صعیدا لأنّه یصعد من باطن الأرض. میگوید: آهنگ خاک پاک کنید، خاکی خشک، آزاد از آمیغ، مگر از ریک. صعید روی زمین است، و «طیّب» آنست که نه پلید باشد نه آمیخته با چیزی، نه از جنس زمین. و تیمّم از خصائص این امّت است، هرگز هیچ امّت را نبودست پیش ازین امّت. مصطفی (ص) گفت: «فضّلنا علی النّاس بثلاث: جعلت الأرض کلّها لنا مسجدا، و جعلت تربتها لنا طهورا، اذا لم نجد الماء، و جعلت صفوفنا کصفوف الملائکة»

و بدو تیمّم آنست که عائشه روایت کند، و این خبر در صحیح است، گفت: یا رسول خدا (ص) در بعضی از سفرها بیرون شدیم، چون به ذات الجیش رسیدیم، عقد من گم شد، و آنجا قطره‌ای آب نبود با کس، و دشتی مجدب بی‌نبات و بی‌آب بود. مصطفی (ص) آنجا بیستاد، و مردمان برجستن آن برخاستند. مردمان ابو بکر را گفتند: بینی که عائشه چه کرد؟ رسول خدا و یاران را اینجا موقوف کرد، و با هیچ کس قطره‌ای آب نه، در دشتی خشک.

ابو بکر آمد نزدیک مصطفی (ص)، و مصطفی سر در کنار من نهاده بود، و در خواب شده، و مرا گفت که: رسول خدا را اینجا در زمینی خشک بی‌آب بداشتی، و با کس قطره‌ای آب نه، و با من عتاب میکرد، و آنچه اللَّه خواست میگفت، و سر دست در پهلوی من میزد. مصطفی (ص) سر بر کنار من داشت در خواب، و من نمیتوانستم جنبیدن که نباید که بیدار شود. آنجا بودیم چون بامداد شد قطره‌ای آب نبود جبرئیل آمد، و فرمان آورد بتیمّم. سید بن حضیر گفت: ما هی بأوّل برکتکم یا آل ابی بکر؟ و چون شتر بر کردیم بر گرفتن را، عقد من از زیر پهلوی شتر بیرون آمد. ۶۵ امّا کیفیّت تیمّم آنست که: چون وقت نماز درآید اوّل آب طلب کند، اگر آب نیابد، یا چندان یابد که خوردن وی را، و رفیقان وی را چیزی بسر نیاید، یا در راه آب دزدی باشد، یا کسی یا چیزی که از وی ترسد، یا آب ملک دیگری بود، و بوی نفروشد مگر بزیادت قیمت آن، یا جراحتی دارد، یا بیماری که اگر آب بکار دارد هالک شود، یا خطر آن بود که بیماری دراز شود، چون این عذرها ظاهر بود، و وقت نماز درآمده باشد، جایی که خاک پاک باشد طلب کند، چنان که در آن هیچ نجاستی نبود، و مستعمل نباشد، و بیرون از خاک جوهری دیگر چون زرنیخ، و گچ، و آهک، و سرمه، در آن نبود، و نه آمیغ زعفران و مشک، و ذریره، و امثال آن. آن گه هر دو دست بر آن زند، چنان که گرد برخیزد، و انگشتان بهم باز نهد، و نیّت استباحت نماز کند نه نیّت رفع حدث، و جمله روی خویش بآن مسح کند، و بر وی نیست که بتکلّف خاک بمیان مویها رساند، پس اگر انگشتری دارد بیرون کند، و دیگر باره دو دست بر خاک زند، انگشتها از یکدیگر گشاده، و باطن انگشتهاء چپ بر پشت انگشتان راست نهد، و بر پشت کف براند، چون بکوع رسد سر انگشتان در خود گیرد، و بر کناره ساعد نهد، پس این باطن انگشتان دست چپ برین صفت بر پشت ساعد راست براند تا بمرفق. آن گه باطن کف چپ بر باطن ساعد راست نهد، و ابهام بردارد و براند تا بکوع، چون بکوع رسد باطن ابهام جهت پشت ابهام راست براند.

پس دست راست بر دست چپ همچنین کند که گفتیم، و براند، و بدین صفت که بیان کردیم آن را مسح کند. آن گه کف هر دو دست بهم درمالد، و انگشتان بمیان یکدیگر برآرد، و بمالد. و اگر زیادت ازین کند چندان که غبار بجمله دست رسد روا باشد. و آن گه باین یک تیمّم یک فریضه نماز بیش نگزارد، و نوافل چندان که‌ خواهد. و چون فریضه دیگر خواهد کرد، دیگر بار تیمّم کند. این شرح و بیان مذهب شافعی است. و ابو حنیفه در بعضی ازین مسائل می‌خلاف کند، گفت: وقت نماز درآمدن در تیمّم شرط نیست، و طلب آب کردن پیش از تیمم واجب نیست، و گفت: بیک تیمّم بیش از یک فریضه گزاردن رواست. هم چنان که بیک طهارت چندان که خواهد فرائض نماز گزارد، تیمّم همچنانست. و گفت: در تیمّم اعتبار بخاک نیست، بلکه اگر دست بر سنگ سخت زند، و مسح کند رواست، و هر چه از جنس زمین بود چون کحل و زرنیخ و گچ و سنگ و مثل آن تیمّم بر آن روا بیند. و بمذهب مالک اعتبار بزمین است و هر چه بزمین متّصل، چون درخت و نبات. اگر دست بر درخت زند و مسح کند روا بیند. و ثوری و اوزاعی درین بیفزودند، و گفتند: اعتبار بزمین و هر چه بر زمین است اگرچه متصل نباشد، تا آن حدّ که اگر بر زمین برف و تگرگ بود دست بر برف و تگرگ زند و مسح کند، روا دارند. امّا شافعی گفت: اعتبار بخاکست، که مصطفی (ص) خاک مخصوص کرد، گفت: «و جعل ترابها لنا طهورا».

و طلب آب واجب است که اللَّه گفت: فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا، و تا طلب در پیش نبود، فلم تجدوا معنی ندهد و قصد کردن بزمین نقل خاک را واجب است، که اللَّه گفت: فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً.

گفته‌اند که: طیّب آن زمین و آن خاکست که نبات بیرون دهد، هر چه نبات از آن نروید طیّب نبود، یدلّ علیه قوله تعالی: وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ.

روی عمران بن حصین: انّ رسول اللَّه (ص) رأی رجلا معتزلا لم یصلّ مع القوم، فقال: «یا فلان! ما منعک انّ تصلّی مع القوم؟» فقال: یا رسول اللَّه اصابتنی جنابة و لا ماء.

قال: «علیک بالصّعید، فانّه یکفیک».

قال: عمرانی: صلّیت خلف رسول اللَّه (ص)، و کان فینا رجل جنب، فأمره النّبیّ (ص) أن یتیمّم و یصلّی، فلمّا وجد الماء امره النّبیّ (ص) أن یغتسل، و لم یأمره ان یعید الصّلاة.

و عن ابی ذر (رض) قال: قال رسول اللَّه (ص): «الصّعید الطّیّب وضوء المسلم و لو لم یجد الماء عشر سنین».

فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً و در دعاء پیغامبر است: «اللّهمّ انّک عفوٌّ تحبّ العفو فاعف عنّی، اللّهمّ انّی ظلمت نفسی ظلما کثیرا، و لا یغفر الذّنوب الّا انت، فاغفر لی مغفرة من عندک، و ارحمنی انّک انت الغفور الرّحیم».

هر دو نام بمعنی نام متقارب‌اند، «عفو» محو است، و «غفر» تغطیه، یعنی: یمحو آثار الاجرام بجمیل المغفرة.

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ الآیة کتاب اینجا تورات است، و آیت در شأن جهودان است. یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ یعنی یختارونها علی الهدی بتکذیب محمد (ص).

وَ یُرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ ان تخطئوا طریق الهدی، کما انّهم اخطؤوها.

میگوید: آن جهودان که پیش از بعثت محمد، بوی ایمان داشتند، اکنون آن ایمان که بوی داشتند بتکذیب وی بفروختند، و ضلالت بر هدی اختیار کردند، و تحریف و تبدیل در صفت وی آوردند، و میخواهند که شما نیز که مؤمنان‌اید راه راست گم کنید، و تحریف و تبدیل ایشان بخرید. از ایشان نصیحت مخواهید و مپذیرید، که ایشان دشمنان شمااند، و اللَّه تعالی دشمنان شما از شما به شناسد.

وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَلِیًّا وَ کَفی‌ بِاللَّهِ نَصِیراً ای: و کفی اللَّه ولیّا و کفی اللَّه نصیرا.

و «باء»، تأکید را درآورد، و بمعنی امر است، ای اکتفوا باللّه عزّ و جلّ.

مِنَ الَّذِینَ هادُوا خواهی بآیت پیش در رسان، یعنی: اوتوا نصیبا من الکتاب من الّذین هادوا، تا تفسیر آن باشد، و خواهی از آن بریده کن، یعنی: من الّذین هادوا قوم یحرّفون الکلم. کلم سخنان خدا است در نبوّت محمد (ص) در کتاب تورات.

وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا بظاهر میگفتند که فرمان برداریم، امّا در دل میداشتند که فرمان نبریم و سرکشیم. وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ این چنان است که گویند: اسمع لا سمعت، بشنو که مشنوایا. «و راعنا» بزبان عربی میگفتند، یعنی: ارعنا سمعک، و این بزبان عرب از طریق مراعات است، امّا بزبان عبری هجو است و سبّ، از رعونت برگرفته‌اند.

لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ اصل لیّا، لویا است، امّا «واو» در «یا» مدغم کردند.

وَ طَعْناً فِی الدِّینِ ای وقیعة فی دین الاسلام. یعنی که ایشان بطعن میگویند که: دین آنست که ما درآنیم، نه دین محمد. و گفته‌اند که: دین اینجا محمد (ص) است او را دین خواند از آنکه معقل دین است و مایه دین.

ربّ العالمین گفت: وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا اگر آن جهودان بجای عصینا، اطعنا گفتندید، و بجای راعنا، اسمع و انظرنا گفتندید، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ، ایشان را آن به بودی، و بعدل و صوابتر بودی، از تحریف که آوردند، و طعن که کردند.

وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فلذلک لا یقولون ما هو خیر لهم. میگوید: اللَّه بر ایشان لعنت کرد، و از بر خود براند، آنست که آنچه ایشان را به است نمیگویند.

فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا میگوید: آنچه ایشان بآن ایمان آوردند در جنب آنچه بآن کافر شدند اندکیست، و آن آنست که میگفتند: اللَّه خدای ماست، و بهشت و دوزخ حقّ است. میگوید: این با تکذیب محمد (ص) و کافر شدن به قرآن هیچ چیز نیست، و ایشان را از عذاب نرهاند.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) با دانشمندان جهودان سخن گفت، عبد اللَّه صوریا و کعب اسید و مالک ضیف، گفت: یا معشر الیهود! از خدا بترسید، و مسلمان شوید که شما میدانید که من راست میگویم، و آنچه آوردم حق است و راست. ایشان منکر شدند، و بر کفر خویش اصرار نمودند. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد که ای اهل تورات! ایمان آرید به محمد، و به قرآن که فرو فرستادیم، استوار گیر و گواه آن تورات که با شما است.

مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی‌ أَدْبارِها طمس آنست که چشم و بینی و دهن و حاجب همه از آن محو کنند، و رویها همچون پایهای شتر کنند، و همچون قفاهای ایشان کنند. أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ ای نجعلهم قردة و خنازیر کما فعلنا بأوائلهم. اگر کسی پرسد چون که ایشان را بیم داد بعقوبت طمس اگر ایمان نیارند، پس ایمان نیاوردند و عقوبت طمس بر ایشان هم نرفت؟

جواب آنست بقول مبرد که: این وعید در حقّ جهودان باقی است و منتظر، که پیش از قیامت بایشان در رسد لا محالة تحقیق این وعید را. و گفته‌اند این وعید بشرط آن بود که اگر از ایشان هیچکس مسلمان نشود، ایشان را روی بگردانند، پس عبد اللَّه سلام و اصحاب وی و کعب احبار مسلمان شدند، و این عقوبت از باقی برداشتند. آن روز که این آیت فرو آمد عبد اللَّه سلام این وعید بشنید، پیش از آنکه باهل خود بازگشت، آمد بر رسول خدا گفت: یا رسول اللَّه از آن پس که آن وعید بشنیدم ترسیدم که اگر مرا روی باز پس گردانند پیش از آنکه بتو رسم، و عمر خطاب این آیت بر کعب احبار خواند. کعب از بیم آنکه این عقوبت درو رسد گفت: یا ربّ! آمنت، یا ربّ اسلمت.

قول حسن و مجاهد و سعید جبیر درین سؤال آنست که: طمس ایشان ارتداد ایشان بود، یعنی که جهودان پیش از مبعث مصطفی (ص) بوی ایمان داشتند، و پس از مبعث وی بوی کافر شدند، روی دل ایشان از آن هدی و بصیرت که در آن بودند برگردانیدند، و در کفر و ضلالت بماندند. و قال ابن زید: طمسهم محو آثارهم من وجوههم و نواحیهم الّتی هم بها.

فَنَرُدَّها عَلی‌ أَدْبارِها حتّی یعودوا الی حیث جاءوا منه بدیا، و هو الشام، ذلک فی اجلاء بنی النضیر الی الشام قصة طویلة.

وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا لا رادّ لحکمه، و لا ناقض لأمره. میگوید: کاری که اللَّه گوید که کنم، آن در حکم وی کردنی است. معنی دیگر: فرمانی که اللَّه دهد بآن کار کردنی است. ابو مسلم خلیلی را گفتند استاد کعب احبار که: چه چیز ترا بر مسلمان شدن داشت؟ که در روزگار رسول خدا و در روز ابو بکر مسلمان نشدی؟! گفت: آواز قرآن خوانی شنیدم از لشکرگاه سپاه عمر خطاب در شام، که این آیت میخواند، همه شب بر روی خود میترسیدم که نباید که صورت من مطموس شود. بامداد پگاه آمدم و مسلمان شدم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا الآیة این کلمه تعظیم است، بلفظ تعجّب میگوید، و در ضمن آن توبیخ منافقان و جهودان است که صفت ایشان از پیش رفت.
هوش مصنوعی: این جمله به شکل تعجب‌آمیز بیان می‌کند که در روز قیامت چه حالتی خواهد بود، و در واقع نوعی هشدار و انتقاد به منافقین و یهودیان است که خصوصیات و ویژگی‌های آنها قبلاً ذکر شده است.
میگوید: چون بود حال آن جهودان و منافقان در آن روز رستاخیز؟ و روا بود که این کلمه تعجّب تعظیم روز رستاخیز را بود، یعنی که چون بزرگوار و چه عظیم روزیست آن روز رستاخیز! که از هر امّتی در هر دوری که بودند پیغامبر ایشان بیاریم، تا بر امّت خویش گواهی دهند، نیکان را بر نیکی و بدان را بر بدی، و گواهی دهند قومی را که رسالت پذیرفتند، و استقبال فرمان حق کردند، و گواهی دهند بر قومی که رسالت نپذیرفتند، و از حق سر کشیدند.
هوش مصنوعی: سوال می‌کند: حال و روز یهودیان و منافقان در آن روز رستاخیز چه خواهد بود؟ آیا شایسته نیست که از این کلمه نشانه‌ای بر بزرگداشت و عظمت روز رستاخیز باشد؟ چه روز عظیم و بزرگ‌مغزی است آن روز رستاخیز! در آن روز ما از هر ملتی، پیامبران آن ملت را فرا می‌خوانیم تا بر قوم خود گواهی دهند؛ نیکوکاران را بر نیکویی و بدکاران را بر بدی. همچنین گواهی خواهند داد بر قومی که رسالت را پذیرفتند و فرمان حق را استقبال کردند، و بر قومی که رسالت را نپذیرفتند و از حق سرپیچی کردند.
آن گه گفت: وَ جِئْنا بِکَ و ترا نیز بیاریم ای محمد، عَلی‌ هؤُلاءِ شَهِیداً تا برین کافران مکه و منافقان مدینه گواهی دهی، که چه کردند از نابکار؟ و چه گفتند از ناسزا؟ عبد اللَّه مسعود گفت: رسول خدا (ص) مرا فرمود که: از قرآن چیزی بر خوان، سورة النساء بر خواندم، تا اینجا رسیدم که فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ، گریستن برسول (ص) درافتاد، آن گه گفت: بس که خواندی.
هوش مصنوعی: سپس فرمود: "ما تو را نیز به عنوان شاهد بر این کافران مکه و منافقان مدینه می‌آوریم تا شاهدی بر اعمال نادرست و سخنان ناپسندشان باشی." عبد اللَّه مسعود می‌گوید: پیامبر (ص) به من گفتند که از قرآن چیزی بخوان. من سوره نساء را خواندم تا جایی که به آیه رسیدم که می‌گوید: "پس چه می‌شود هنگامی که از هر امتی شاهدی بیاوریم." در این لحظه، پیامبر (ص) به گریه افتادند و سپس فرمودند: "بس است که خواندی."
یَوْمَئِذٍ یعنی: فی ذلک الیوم، یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی کفّار امّة محمد (ص)، وَ عَصَوُا الرَّسُولَ و هو نبیّنا محمد (ص) لَوْ تُسَوَّی بفتح تا و تشدید سین، بی امالت، مدنی و شامی خوانند، علی بناء الفعل للفاعل، و این از باب تفعّل است مطاوع سوّی، یقال: سوّیته فتسّوّی، و اصل، تتسوّی است مضارع تسوّی. تاء دوم در سین مدغم کردند تسوّی شد. حمزه و کسایی تسوّی خوانند بفتح تا و تخفیف سین بامالت، و اصل هم تتسوّی است، تاء دوم که ایشان مدغم کردند اینان حذف کردند، و امالت این فعل نیکوست، که الفش در تثنیه یاء میگردد و درین هر دو قراءت فعل مسند است با زمین و این بر سبیل اتّساع و مجاز است، و معناه: لو تسوّوا بالأرض فیصیرون مثلها ترابا، کما قال تعالی: یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً.
هوش مصنوعی: در آن روز، کافران امت محمد (ص) که به پیامبرمان محمد (ص) نافرمانی کردند، آرزو می‌کنند که اگر زمین با آنها یکسان می‌شد. این عبارت به نحوی به بیان آرزویی اشاره دارد که در آن کافران دوست دارند بر روی زمین تسوی (همسطح) شوند و به حالت خاک بازگردند. در واقع، این بیان نشان‌دهنده تأسف و اندوه آنها از شرایطی است که در آن قرار گرفته‌اند و آرزوی آنها این است که کاش مانند خاک بودند تا از عذاب‌ها و مشکلاتی که با آن مواجه‌اند، رهایی یابند.
این همچنانست که گویی: ادخلت الخاتم فی الاصبع. باقی لَوْ تُسَوَّی خوانند بضمّ تاء و تخفیف سین بی‌امالت، علی بناء الفعل للمفعول به، و این از باب تفعیل است، مضارع سوّیت، یقال: سوّیت بفلان الأرض، اذا دفنته فیها فتسوّت به الأرض، و معناه: و یجعلون و الأرض سواء. میگوید: در آن روز منافقان و مشرکان که از استوار داشتن رسول (ص) و پذیرفتن رسالت وی سرکشیدند، خواهند و آرزو کنند که: اگر زمین را با ایشان هموار کنندید، یعنی دوست دارند که ایشان را با زمین یکسان کنند، و ایشان را خاک گردانند. و چون بفتح تاء خوانی معنی آنست که: خواهند و آرزو کنند که اگر زمین با ایشان هموار شدی، یعنی دوست دارند که خاک شدندی و مانند زمین گشتندی، و با آن یکی شدندی. و تفسیر این آیت آنجا است که گفت: یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً، و این آن گه گویند که ربّ العالمین بهایم‌را و جمله طیور و سباع را گوید: کونی ترابا فتصیر ترابا.
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای این است که مانند این است که انگشتری را در انگشت قرار داده‌ایم. واژه "تساوی" به معنی یکسان شدن و هموار کردن است و به طرز خاصی به عمل روی زمین اشاره دارد؛ به نوعی که اگر کسی در زمین چیزی را دفن کند، آن زمین با آن چیز هم‌سطح می‌شود. در اینجا به روزی اشاره شده است که منافقان و مشرکان که به پیامبری رسول خدا (ص) نپرداختند، آرزو می‌کنند که کاش زمین بر آن‌ها هموار می‌شد، یعنی می‌خواهند که با زمین یکسا شوند و به نوعی به خاک تبدیل گردند. این آرزو به معنای خواستن از بین رفتن و نابودی آنان است و در ادامه به حالتی اشاره می‌کند که افراد کافر آرزو می‌کنند ای کاش به شکل خاک درمی‌آمدند. آیه‌ای در قرآن نیز به این موضوع اشاره کرده و نشان می‌دهد کافران آرزو می‌کنند که ای کاش تنها خاک بودند و هیچ وجودی نداشتند.
تُسَوَّی بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً این کلمه از مشکل قرآن است که جایی دیگر گفت حکایت از مشرکان: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، و جایی دیگر: بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً، ایشان در قیامت خواهند گفت که: ما هرگز مشرک نبودیم، و جز از خدای نپرستیدیم، و این پنهان داشتن کفر و شرک است، و اینجا میگوید: وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً هیچ سخن از اللَّه پنهان ندارند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، افرادی که به شرک متهم شده‌اند، ادعا خواهند کرد که هرگز مشرک نبوده‌اند و تنها خدا را عبادت کرده‌اند. این نشان‌دهنده این است که آن‌ها کفر و شرک خود را پنهان کرده‌اند. همچنین در آنجا می‌گویند که هیچ سخنی از خدا را نمی‌توانند پنهان کنند.
معنی آنست که: لا یستطیعون ان یکتموا اللَّه حدیثا. ابن عباس گفت: ایشان در قیامت چون بینند که اللَّه گناهان اهل اسلام میآمرزد، و شرک نمیآمرزد، گویند: ما نیز اهل گناهان بودیم نه اهل شرک. ربّ العزّة با ایشان گوید: أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ؟ کجااند آن انبازان شما با من که میگفتید بدروغ؟ ایشان گویند: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ باللّه خداوند ما که ما هرگز از انباز گیران نبودیم با خدای آن گه مهر بر دهنهای ایشان نهند، و دستها و پایهای ایشان گویا کنند، تا کردهای ایشان همه باز گویند. آن گه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی، و این کتمان نکردندی، که بر اللَّه هیچ چیز پوشیده نشود.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، افرادی که در دنیا به نوعی از خداوند شرک ورزیده‌اند، وقتی ببینند که خداوند گناهان مسلمانان را می‌بخشد اما شرک را نمی‌بخشد، به خود می‌گویند که ما نیز مانند آنان اهل گناه بودیم اما اهل شرک نبوده‌ایم. در آن زمان، خداوند از آنان می‌پرسد که کجایند مشرکان و انبازانی که به آن‌ها دروغ می‌گفتید؟ ایشان پاسخ می‌دهند که به خدا قسم، ما هرگز مشرک نبوده‌ایم. سپس خداوند بر دهن‌هایشان مهر می‌زند و اعضای بدنشان گویای اعمالشان می‌شوند. در این حالت، آن‌ها آرزو می‌کنند که ای کاش با زمین یکسان می‌شدند و از اعتراف به شرک خودداری کرده بودند، زیرا در برابر خداوند هیچ چیزی قابل پنهان کردن نیست.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‌ قرب یقرب بر وزن فعل یفعل، قرب وقوع است، و قرب یقرب علی فعل یفعل قرب لزوم است، قرب یعنی گرد چیزی گشت و نزدیک آن گشت، و قرب نزدیک شد، و امّا قرب یقرب فهو من قرب الماء اذا اورده. و سکر مأخوذ است از سکر، و سکر بستن بود، یقال: سکرت الماء ای حبسته، و مستی را از آن سکر گویند که فهم فرو بندد بر صاحب خود، و عقل محتبس شود. میگوید: ای ایشان که بگرویدند گرد نماز مگردید در حالت مستی، یعنی گرد جای نماز مگردید نماز کردن را، و این آیت پیش از آیت تحریم خمر آمده، و شرح این قصّه در سورة البقره رفت. ضحاک بن مزاحم گفت: این نه سکر خمر است، که این سکر خوابست، یعنی که با غلبه خواب و اضطراب عقل، نماز مکنید. و بر وفق این تفسیر خبر مصطفی (ص) است: «اذا نعس الرّجل و هو یصلّی فلینصرف، لعلّه یدعو علی نفسه و هو لا یدری»، و یقرب منه‌
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به نماز نزدیک نشوید در حالتی که مست هستید. در اینجا کلمه "قرب" به معنای نزدیک شدن است و اشاره به این دارد که انسان باید نزدیک چیزی شود. "سکر" از واژه‌ای گرفته شده که به معنای بسته شدن است و به حالتی اطلاق می‌شود که عقل آدمی مختل می‌شود. این آیه به مؤمنان می‌گوید که در حالت مستی یا خواب نمی‌توانند به نماز نزدیک شوند و قبل از این آیه، آیه دیگری در مورد حرمت نوشیدنی‌های الکلی آمده است. برخی مفسران مانند ضحاک بن مزاحم بر این باورند که این "سکر" به حالت خواب و غفلت اشاره دارد و نماز در چنین حالتی درست نیست. همچنین حدیثی از پیامبر (ص) به این موضوع اشاره دارد که اگر کسی در حین نماز خوابش بیفتد، باید نماز را ترک کند چون ممکن است به خودش دعا کند در حالی که آگاه نیست.
قوله (ص): «اذا قام احدکم من اللّیل، فاستعجم القرآن علی لسانه، فلم یدر ما یقول فلیضطجع».
هوش مصنوعی: پیام این روایت این است که اگر کسی در شب از خواب بیدار شد و هنگام خواندن قرآن نتوانست به درستی آن را بیان کند یا متوجه نشد چه چیزی می‌گوید، بهتر است دوباره به بستر خود برگردد و دراز بکشد.
و روایت کنند از عبیدة السلمانی که گفت: این آیت در شأن کسی است که حاقن بود، و آن خبر بدلیل آرد که مصطفی (ص) گفت: «لا یصلّینّ احدکم و هو یدافع الأخبثین».
هوش مصنوعی: عبیده سلمانی نقل کرده است که این آیه درباره شخصی است که در حال حبس ادرار است. این مطلب به این خاطر است که پیامبر (ص) فرمودند: "هیچ یک از شما نباید نماز بخواند در حالی که در حال دفاع از دو چیز نجس است.”
و قول درست آنست که: سکر خمر است، و اعتماد بر آنست.
هوش مصنوعی: و سخن صحیح این است که نشئه ناشی از شراب است و بر آن تکیه شده است.
وَ لا جُنُباً نصب علی الحال است، یعنی: لا تقربوا الصّلاة و أنتم جنب.
هوش مصنوعی: جمله به این معناست که: "به حالت جنب نزدیک نشوید." این به این معنی است که افرادی که در حالت جنابت هستند، نباید به نماز نزدیک شوند.
میگوید: گرد جای نماز مگردید در حال جنابت. اگر گوئیم لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ میگوید: گرد جای نماز مگردید، تقدیر چنان باشد که: لا تقربوا موضع الصّلاة و هو المسجد، فحذف المضاف و أقام المضاف الیه مقامه. جنب نامی است مرد را و زن را، و وحدان را و جمع را، یقال: رجل جنب و امرأة جنب و رجال جنب و نساء جنب. جنابت بایلاج حاصل شود یعنی: بتغییب الحشفة فی ایّ فرج کان، اگرچه انزال با آن نبود، یا بانزال حاصل شود اگرچه ایلاج با آن نبود، و مرد و زن در آن یکسان است.
هوش مصنوعی: می‌گوید: در حال جنابت به دور محل نماز نگردید. اگر بگوییم به نماز نزدیک نشوید، منظور این است که به محل نماز نروید، یعنی مسجد، و در اینجا بخش اضافی حذف شده و بخش مرتبط به آن جایگزین شده است. جنابت به وضعیتی اطلاق می‌شود که هم مرد و هم زن را شامل می‌شود و در جمع نیز همین‌طور است. به عنوان مثال، می‌گویند: مرد جنب، زن جنب، مردان جنب و زنان جنب. جنابت به وسیله دخول حاصل می‌شود، یعنی زمانی که آلت تناسلی در هر نوع فرجی وارد شود، حتی اگر منی خارج نشود، یا با خروج منی حاصل شود، حتی اگر دخول صورت نگرفته باشد؛ و در این مورد مرد و زن هیچ تفاوتی ندارند.
آن گه گفت: إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ میگوید در حال جنابت گرد مسجد مگردید، مگر در راه رفتن و آنجا بگذشتن، که راهی دیگر نباشد، و ضرورت بود، یا در مسجد خفته بود و جنابتش رسد بیرون رفتن او را ضرورت بود، یا آب که در آن غسل میکند، در مسجد بود، بکناره آب رفتن ضرورت بود. یزید بن ابی حبیب گفت: جماعتی بودند از انصار که درهای سرای ایشان در مسجد بود، و چون بیرون می‌آمدند در حال جنابت ممرّ ایشان در مسجد میبود، و ایشان را از آن کراهیت میآمد. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد، و ایشان را در مسجد گذشتن در حال جنابت رخصت داد. امّا علی و ابن عباس و ابن جبیر و ابن زید و مجاهد و جماعتی میگویند که: إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ معنی آنست که: الّا ان تکونوا مسافرین، و لا تجدون الماء فتیمّموا، و بقول اینان صلاة عین نماز است، نه جای نماز، و در آن حذف مضاف نیست. میگوید در حال جنابت نماز مکنید، تا آن گه که غسل کنید، مگر که مسافران باشید، و آب نیابید، تیمّم کنید در آن حال، و نماز کنید که روا است.
هوش مصنوعی: گفته شده که در حالت جنابت نباید دور مسجد راه بروید، مگر اینکه در حال عبور از آنجا باشید و این ضروری باشد، یا اینکه در مسجد خوابیده باشید و نیازمند بیرون رفتن شوید، یا اینکه آب برای غسل در مسجد موجود باشد و لازم باشد که به کنار آب بروید. یزید بن ابی حبیب اشاره می‌کند که گروهی از انصار بودند که درهای خانه‌شان به مسجد باز می‌شد و وقتی در حال جنابت از خانه خارج می‌شدند، مجبور بودند در مسجد عبور کنند و از این بابت احساس ناخوشایندی داشتند. خداوند در شأن آن‌ها این آیه را نازل کرد و به آن‌ها اجازه عبور در حال جنابت را داد. اما افرادی مانند علی و ابن عباس و دیگران بر این باورند که این آیه به معنای مسافر بودن است؛ یعنی اگر مسافر باشید و آب پیدا نکنید، می‌توانید تیمم کنید. به اعتقاد آن‌ها، نماز در حالت جنابت جایز نیست تا وقتی که غسل کنید، مگر اینکه در حال سفر باشید و نتوانید آب بیابید، که در این صورت تیمم کرده و می‌توانید نماز بخوانید.
حَتَّی‌ تَغْتَسِلُوا یعنی: من الجنابة. و غسلهای واجب چهاراند: غسل جنابت، و غسل حیض، و غسل نفاس، و غسل دادن مرده. بعد از این چهار غسلها همه مسنون است و آن دوازده‌اند: غسل آدینه، و غسل هر دو عید، و غسل آفتاب و ماه گرفتن، و غسل استسقا، و غسل کافر که مسلمان شود، و غسل دیوانه که باهوش آید، و غسل کردن از شستن مرده، و غسل احرام، و غسل در مکّه رفتن، و غسل وقوف، و غسل رمی، و غسل طواف.
هوش مصنوعی: غسل کردن بعد از حالت جنابت واجب است و به طور کلی چهار نوع غسل واجب وجود دارد: غسل جنابت، غسل حیض، غسل نفاس و غسل مرده. سایر غسل‌ها که تعدادشان دوازده می‌باشد، مستحب هستند. این دوازده غسل شامل غسل روز جمعه، غسل در روزهای عید، غسل هنگام خسوف و کسوف، غسل استسقاء، غسل کسی که به اسلام می‌گراید، غسل کسی که دیوانه بوده و به هوش می‌آید، غسل پس از شستن مرده، غسل هنگام احرام، غسل در سفر به مکه، غسل در وقوف، غسل رمی جمار و غسل طواف می‌باشد.
و فرض غسل آنست که همه تن بشوید، و آب بأصل مویها برساند، و نیّت رفع جنابت کند. و کمال غسل آنست که در خبر عائشه است، قالت: «کان رسول اللَّه (ص) اذا اغتسل من الجنابة بدأ فغسل یدیه، ثمّ یتوضّأ کما یتوضّأ للصّلوة، ثمّ یدخل اصابعه فی الماء، ثمّ یخلّل بها اصول الشّعر، ثمّ یصبّ علی رأسه ثلاث غرفات من ماء، ثمّ یفیض الماء علی جلده کلّه».
هوش مصنوعی: برای انجام غسل، باید تمام بدن شسته شود و آب به ریشه موها برسد و نیت پاک شدن از جنابت باید انجام گیرد. کامل‌ترین روش غسل، طبق روایت عایشه اینگونه است: او می‌گوید: «پیامبر (ص) هنگامی که از جنابت غسل می‌کرد، ابتدا دست‌هایش را می‌شست، سپس وضو می‌گرفت مانند وضو برای نماز. بعد انگشتانش را در آب می‌کرد و با آنها ریشه‌های موهایش را می‌شکافت. سپس سه پیمانه آب بر سرش می‌ریخت و در نهایت آب را بر تمام بدنش می‌ریخت».
وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی‌ و اگر بیماران باشید، یعنی بیماری که رسیدن آب بوی زیان دارد، چنان که بر تن جراحتی دارد، یا شکستگی عضوی از اعضاء، یا آبله و مانند آن، وی را درین بیماری رخصت هست که آب بگذارد، و تیمّم کند، بدلیل خبر جابر عبد اللَّه، گفتا: در سفری بودیم و یکی را از رفقاء ما سر بشکستند، و او را احتلام رسید. از یاران خود پرسید که مرا هیچ رخصتی بود آب بگذاشتن و تیمّم کردن؟ ایشان گفتند: ترا هیچ رخصت ندانیم در تیمّم با قدرت آب. آن گه غسل کرد، و فرمان یافت. رسول خدا را از آن خبر کردند، گفت: «قتلوه قتلهم اللَّه، ألا سألوا اذا لم یعلموا؟ فانّما شفاء العیّ السّؤال، انّما کان یکفیه أن یتیمّم، و یعصب علی جرحه خرقة، ثم یمسح علیها، و یغسل سائر جسده».
هوش مصنوعی: اگر شما بیمار باشید، به گونه‌ای که استفاده از آب برایتان مضر باشد، مثل وقتی که جراحتی دارید یا عضوی از شما شکسته است، یا به بیماری‌هایی مانند آبله مبتلا شده‌اید، در این شرایط می‌توانید از آب استفاده نکنید و به جای آن تیمّم کنید. بر اساس روایتی از جابر عبدالله، در سفر بودیم که یکی از دوستان ما سرش شکست و در آن وضعیت احتیاج به غسل داشت. او از دیگران پرسید که آیا برای او مجاز است آب استفاده کند یا تیمّم کند. دوستانش گفتند که هیچ مجوزی برای تیمّم ندارد چون آب در دسترس است. او در نتیجه غسل کرد و بعد از آن مسئله به رسول خدا گزارش شد. ایشان فرمودند که آیا آنها سؤال نکردند وقتی که یقین نداشتند؟ زیرا درمان نادانی سؤال کردن است. او تنها نیاز داشت که تیمّم کند، بر روی جراحتش پارچه‌ای ببندد و بر آن دست بکشد و بقیه بدنش را بشوید.
أَوْ عَلی‌ سَفَرٍ یا در سفری باشد، اگر دراز بود آن سفر یا کوتاه، چون آب نیابد، یا افزونی از آب خوردنی نیابد، و وقت نماز درآید، تیمّم کند. امّا اگر عذر بیماری و سفر نبود، و آب نیابد بمذهب شافعی (رض) آنست که تیمّم کند، و نماز کند، پس چون بآب در رسد آن نماز قضا کند. و مالک و اوزاعی و ابو یوسف میگویند بتیمّم نماز کند، و بر وی قضاء نماز نبود. ابو حنیفه گفت: نه تیمّم کند و نه نماز، تا آن گه که بآب در رسد و بوضو نماز کند.
هوش مصنوعی: اگر فرد در حال سفر باشد، چه سفر طولانی باشد و چه کوتاه، اگر به آب دسترسی نداشته باشد و وقت نماز فرا رسد، باید تیمم کند. اما اگر مشکلی مانند بیماری یا سفر وجود نداشته باشد و باز هم به آب دسترسی پیدا نکند، بر اساس مذهب شافعی باید تیمم کند و نماز را بخواند و سپس وقتی به آب رسید، آن نماز را قضا کند. در مقابل، مذاهب مالک، اوزاعی و ابو یوسف معتقدند که فرد تنها باید تیمم کرده و نیازی به قضا کردن نماز ندارد. ابو حنیفه هم بر این عقیده است که نه باید تیمم کند و نه نمازی بخواند تا وقتی که به آب برسد و با وضو نماز بخواند.
أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ غائط گو است در زمین، و اینجا کنایت از قضاء حاجت آدمی. و این نام غائط از آن افتاد که عرب را کنف نبود در جدران، در زمان اوّل بصحرا میشدند، و گوها میجستند نشست را.
هوش مصنوعی: آیا یکی از شما از دستشویی آمده است؟ "غائط" به معنای فضولات است و در اینجا به معنای انجام نیازهای طبیعی انسان به کار رفته است. این اصطلاح به این خاطر به کار رفته که در زمان‌های قدیم، عرب‌ها امکانات مناسبی برای استفاده از سرویس بهداشتی نداشتند و بیشتر در صحرا رفت و آمد می‌کردند.
أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ بی الف اینجا و در سورة المائده قراءت حمزه و کسایی است، از لمس یلمس، و این لمس هم بدست بود، و هم بدیگر جوارح. و بلفظ فعل از آنست که فعل در باب مباشرت و مباضعت مضاف با مرد است، و مثل این در قرآن آمده است بر لفظ فعل، چنان که گفت: لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ، لَمْ یَطْمِثْهُنَّ.
هوش مصنوعی: آیه به لمس کردن زنان اشاره دارد که در اینجا به معنای برقراری ارتباط نزدیک یا تماس بدنی است. در قرائت‌های خاصی از آیات قرآن، این لمس هم می‌تواند به وسیله دست و هم به وسیله اعضای دیگر بدن انجام شود. همچنین بیان شده است که این فعل به نوعی رابطه مستقیم و نزدیک با مردان دارد. در قرآن نیز مثال‌هایی وجود دارد که این مفهوم را بیان می‌کند، مانند عبارتی که می‌گوید: "هیچ بشری به من دست نزده است" یا "هیچ کس به آنها نزدیک نشده است".
باقی لامَسْتُمُ بألف خوانند در هر دو سورة. و روا باشد که فعل هم از یکی باشد، وگرچه تلفظ فاعل است چون عاقبت اللّصّ، و طارقت النّعل، و عافاک اللَّه.
هوش مصنوعی: هر دو سوره، واژه "لامَسْتُمُ" را با هفت حرف می‌خوانند. همچنین این امکان وجود دارد که فعل از یک نفر باشد، هرچند که فاعل از نظر تلفظ متفاوت است؛ مانند "عاقبت اللّصّ"، "طارقت النّعل"، و "عافاک اللَّه".
و روا بود که فعل از هر دو بود، کالمجامعة و المباضعة و المباشرة، لاشتراکهما فی ذلک. و در معنی لمس و ملامسة علما مختلف‌اند. علی بن ابی طالب (ع) و عبد اللَّه بن عباس و ابو موسی و حسن و مجاهد و قتاده گفتند: بمعنی مجامعت است ای جامعتم. و ابو حنیفه و اصحاب او برین‌اند، و کان ابن عباس یقول: اراد اللَّه به الجماع و کنّی عنه لأنّه کریم. و عمرو بن عبد اللَّه مسعود، و عبد اللَّه عمر، و عمار یاسر و شعبی، و نخعی، و ابو عبیده گفتند: التقاء بشرتین است: بشره به بشره رسیدن، و اهل مدینه و اهل حجاز و شام برین‌اند، و مقوّی این قول دلالت لفظ است بر آن، و حمل المعنی علی اللفظ اولی من حمله علی الکنایة عنه من غیر ضرورة دعت الیه.
هوش مصنوعی: و روا بود که عمل از هر دو طرف باشد، یعنی هم در معنای مجامعت و هم در معنای نزدیک شدن و تماس. در معنای لمس و ملامسه میان علما اختلاف نظر وجود دارد. علی بن ابی‌طالب (ع)، عبد اللَّه بن عباس، ابو موسی، حسن، مجاهد و قتاده بر این عقیده‌اند که این واژه به معنای مجامعت است. ابو حنیفه و پیروان او نیز همین را تایید کرده‌اند و ابن عباس گفته است که خداوند به مجامعت اشاره کرده و از این لفظ کنایه زده است زیرا او کریم است. در مقابل، عمرو بن عبد اللَّه مسعود، عبد اللَّه عمر، عمار یاسر، شعبی، نخعی و ابو عبیده معتقدند که این واژه به معنای برخورد دو پوست است، یعنی به صورت رو در رو رسیدن. اهل مدینه و اهل حجاز و شام نیز بر این نظر هستند و دلیل بر قوت این دیدگاه، دلالت لفظی است که اولویت دارد بر اینکه معنای آن را به کنایه تفسیر کنیم، مگر در شرایط خاصی که ضرورت ایجاب کند.
و در حکم آیت فقها مختلف‌اند: مذهب شافعی آنست که اگر مرد زن را پاسد، یا زن مرد را پاسد بدست یا بغیر دست، چنان که بی‌حائلی بشره ببشره رسد، طهارت پاسنده باطل گشت، و در طهارت پاسیده دو قول است: و مذهب اوزاعی آنست که اگر بدست پاسد طهارت باطل شود، و بغیر دست باطل نشود همچون مسّ فرج، و مذهب مالک و احمد و اسحاق و لیث سعد آنست که: اگر بشهوت پاسد طهارت منتقض شود، و اگر بی‌شهوت بود منتقض نشود. و مذهب ابو حنیفه و ابو یوسف آنست که: اگر پاسیدن تمام باشد بغایتی که از آن انتشار پدید آید، طهارت باطل کند، و اگر چنین نبود باطل نکند. و اگر طفله‌ای باشد که در محلّ شهوت نباشد از صغر، یا زنی از ذوات الرّحم که نکاح وی او را حلال نباشد، شافعی را درین دو قول است. و در پاسیدن موی و ناخن و دندان خلافست، و جماعتی از اصحاب وی بر آنند که بپاسیدن این هر سه، طهارت منتقض نشود قولا واحدا.
هوش مصنوعی: فقهای مختلف در مورد حکم لمس کردن و تاثیر آن بر طهارت اختلاف نظر دارند. مذهب شافعی بر این باور است که اگر مردی زنی را با دست خودش لمس کند یا برعکس، هرچند با دست نباشد و فقط پوست به پوست تماس پیدا کند، طهارت باطل می‌شود. در مورد طهارت پس از لمس، دو دیدگاه وجود دارد. مذهب اوزاعی معتقد است که اگر تماس با دست باشد، طهارت باطل می‌شود ولی اگر بدون دست باشد، باطل نمی‌شود، مشابه لمس فرج. مذهب مالک و احمد و اسحاق و لیث سعد بر این عقیده‌اند که اگر لمس با شهوت باشد، طهارت باطل می‌شود، اما بدون شهوت، اینگونه نیست. اما ابو حنیفه و ابو یوسف می‌گویند اگر لمس کامل باشد و باعث انتشار شهوت شود، طهارت باطل می‌شود و در غیر این صورت باطل نمی‌شود. همچنین اگر کودک یا زنی که نکاحش حلال نیست تماس داشته باشد، شافعی دو نظریه دارد. درباره لمس مو، ناخن و دندان نیز اختلاف وجود دارد و بسیاری از اصحاب او بر این باورند که لمس این سه مورد، طهارت را باطل نمی‌کند.
أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً میگوید: اگر زنان را پاسیده باشید، و آبدست باید کرد، یا بزن رسیده باشید، و غسل باید کرد، و آب نیابید تیمّم کنید. معنی تیمّم قصد است، یقال یمّم و تیمّم ای قصد، و الصعید التّراب، سمّی صعیدا لأنّه یصعد من باطن الأرض. میگوید: آهنگ خاک پاک کنید، خاکی خشک، آزاد از آمیغ، مگر از ریک. صعید روی زمین است، و «طیّب» آنست که نه پلید باشد نه آمیخته با چیزی، نه از جنس زمین. و تیمّم از خصائص این امّت است، هرگز هیچ امّت را نبودست پیش ازین امّت. مصطفی (ص) گفت: «فضّلنا علی النّاس بثلاث: جعلت الأرض کلّها لنا مسجدا، و جعلت تربتها لنا طهورا، اذا لم نجد الماء، و جعلت صفوفنا کصفوف الملائکة»
هوش مصنوعی: اگر با زنان تماس داشته‌اید و نیازی به غسل دارید، اما آب نمی‌یابید، می‌توانید با خاک پاک تیمّم کنید. تیمّم به معنای نیت است و اشاره به خاک دارد؛ خاکی که از دل زمین برمی‌خیزد. در اینجا گفته می‌شود که باید به خاکی خشک و پاک دست بزنید، خاکی که هیچ چیز ناپاکی با آن آمیخته نشده باشد. همچنین تیمّم ویژگی خاص این امت اسلامی است و هیچ امتی پیش از این، چنین سنتی نداشته است. پیامبر اسلام (ص) فرمود: «ما برتر از سایر مردم هستیم به سه چیز: تمام زمین برای ما مسجد شده، خاک آن برای ما پاک‌کننده است وقتی آب نباشد، و صف‌های ما مانند صف‌های فرشتگان است.»
و بدو تیمّم آنست که عائشه روایت کند، و این خبر در صحیح است، گفت: یا رسول خدا (ص) در بعضی از سفرها بیرون شدیم، چون به ذات الجیش رسیدیم، عقد من گم شد، و آنجا قطره‌ای آب نبود با کس، و دشتی مجدب بی‌نبات و بی‌آب بود. مصطفی (ص) آنجا بیستاد، و مردمان برجستن آن برخاستند. مردمان ابو بکر را گفتند: بینی که عائشه چه کرد؟ رسول خدا و یاران را اینجا موقوف کرد، و با هیچ کس قطره‌ای آب نه، در دشتی خشک.
هوش مصنوعی: عایشه روایتی دارد که در آن آمده است: در یکی از سفرها، وقتی به محلی به نام ذات الجیش رسیدیم، گردنبند من گم شد و در آنجا هیچ آبی نبود و زمین نیز خشک و بدون گیاه بود. پیامبر (ص) در آنجا ایستاد و مردم نگران شدند. به ابوبکر گفتند: آیا می‌دانی عایشه چه کرده است؟ زیرا پیامبر و همراهانش در آنجا متوقف شده بودند و هیچ آبی برای وضو گرفتن در آن دشت خشک وجود نداشت.
ابو بکر آمد نزدیک مصطفی (ص)، و مصطفی سر در کنار من نهاده بود، و در خواب شده، و مرا گفت که: رسول خدا را اینجا در زمینی خشک بی‌آب بداشتی، و با کس قطره‌ای آب نه، و با من عتاب میکرد، و آنچه اللَّه خواست میگفت، و سر دست در پهلوی من میزد. مصطفی (ص) سر بر کنار من داشت در خواب، و من نمیتوانستم جنبیدن که نباید که بیدار شود. آنجا بودیم چون بامداد شد قطره‌ای آب نبود جبرئیل آمد، و فرمان آورد بتیمّم. سید بن حضیر گفت: ما هی بأوّل برکتکم یا آل ابی بکر؟ و چون شتر بر کردیم بر گرفتن را، عقد من از زیر پهلوی شتر بیرون آمد. ۶۵ امّا کیفیّت تیمّم آنست که: چون وقت نماز درآید اوّل آب طلب کند، اگر آب نیابد، یا چندان یابد که خوردن وی را، و رفیقان وی را چیزی بسر نیاید، یا در راه آب دزدی باشد، یا کسی یا چیزی که از وی ترسد، یا آب ملک دیگری بود، و بوی نفروشد مگر بزیادت قیمت آن، یا جراحتی دارد، یا بیماری که اگر آب بکار دارد هالک شود، یا خطر آن بود که بیماری دراز شود، چون این عذرها ظاهر بود، و وقت نماز درآمده باشد، جایی که خاک پاک باشد طلب کند، چنان که در آن هیچ نجاستی نبود، و مستعمل نباشد، و بیرون از خاک جوهری دیگر چون زرنیخ، و گچ، و آهک، و سرمه، در آن نبود، و نه آمیغ زعفران و مشک، و ذریره، و امثال آن. آن گه هر دو دست بر آن زند، چنان که گرد برخیزد، و انگشتان بهم باز نهد، و نیّت استباحت نماز کند نه نیّت رفع حدث، و جمله روی خویش بآن مسح کند، و بر وی نیست که بتکلّف خاک بمیان مویها رساند، پس اگر انگشتری دارد بیرون کند، و دیگر باره دو دست بر خاک زند، انگشتها از یکدیگر گشاده، و باطن انگشتهاء چپ بر پشت انگشتان راست نهد، و بر پشت کف براند، چون بکوع رسد سر انگشتان در خود گیرد، و بر کناره ساعد نهد، پس این باطن انگشتان دست چپ برین صفت بر پشت ساعد راست براند تا بمرفق. آن گه باطن کف چپ بر باطن ساعد راست نهد، و ابهام بردارد و براند تا بکوع، چون بکوع رسد باطن ابهام جهت پشت ابهام راست براند.
هوش مصنوعی: ابوبکر به نزد پیامبر (ص) آمد و پیوسته سرش را بر شانه من گذاشته بود و در خواب بود. او به من گفت که رسول خدا در یک زمین خشک و بی‌آب بودند و هیچ قطره آبی در آنجا نبود و پیوسته با من صحبت می‌کرد. در آن لحظه، پیامبر سرش را بر شانه من گذاشته بود و من نمی‌توانستم حرکت کنم، چون نمی‌خواستم او بیدار شود. وقتی صبح فرا رسید، هیچ آبی وجود نداشت و جبرئیل آمد و دستوری برای تیمم آورد. سید بن حضیر گفت: «این برکت شما اهل ابوبکر است.» هنگامی که شتر را آماده کردیم، دستبند من از زیر پهلوی شتر افتاد. تیمم به این صورت است که وقتی وقت نماز فرا می‌رسد، ابتدا باید آب جستجو کند، و اگر آب نیافت یا آب به میزان کافی نداشت، به دلیل ترس از دزدی یا بیماری یا موارد مشابه، باید مکانی پاک و بدون نجاست را پیدا کند و تیمم انجام دهد. پس از آن، باید دستانش را بر خاک بزند تا گرد و خاک برآید و انگشتانش را از هم باز کند. همچنین باید نیت نماز کند و صورتش را با خاک مسح کند. نیازی به رسوندن خاک به موی سر نیست و اگر انگشتر دارد، باید آن را درآورد و دوباره دستانش را بر خاک بزند و در ادامه مراحل مختلف تیمم را انجام دهد تا به آرنج‌ها برسد.
پس دست راست بر دست چپ همچنین کند که گفتیم، و براند، و بدین صفت که بیان کردیم آن را مسح کند. آن گه کف هر دو دست بهم درمالد، و انگشتان بمیان یکدیگر برآرد، و بمالد. و اگر زیادت ازین کند چندان که غبار بجمله دست رسد روا باشد. و آن گه باین یک تیمّم یک فریضه نماز بیش نگزارد، و نوافل چندان که‌ خواهد. و چون فریضه دیگر خواهد کرد، دیگر بار تیمّم کند. این شرح و بیان مذهب شافعی است. و ابو حنیفه در بعضی ازین مسائل می‌خلاف کند، گفت: وقت نماز درآمدن در تیمّم شرط نیست، و طلب آب کردن پیش از تیمم واجب نیست، و گفت: بیک تیمّم بیش از یک فریضه گزاردن رواست. هم چنان که بیک طهارت چندان که خواهد فرائض نماز گزارد، تیمّم همچنانست. و گفت: در تیمّم اعتبار بخاک نیست، بلکه اگر دست بر سنگ سخت زند، و مسح کند رواست، و هر چه از جنس زمین بود چون کحل و زرنیخ و گچ و سنگ و مثل آن تیمّم بر آن روا بیند. و بمذهب مالک اعتبار بزمین است و هر چه بزمین متّصل، چون درخت و نبات. اگر دست بر درخت زند و مسح کند روا بیند. و ثوری و اوزاعی درین بیفزودند، و گفتند: اعتبار بزمین و هر چه بر زمین است اگرچه متصل نباشد، تا آن حدّ که اگر بر زمین برف و تگرگ بود دست بر برف و تگرگ زند و مسح کند، روا دارند. امّا شافعی گفت: اعتبار بخاکست، که مصطفی (ص) خاک مخصوص کرد، گفت: «و جعل ترابها لنا طهورا».
هوش مصنوعی: دست راست باید بر دست چپ کشیده شود و مسح شود به همان طریقی که توضیح داده شده است. سپس باید کف هر دو دست به هم مالیده شود و انگشتان بین یکدیگر قرار گیرد و به هم مالیده شود. اگر برای پاک کردن بیشتر از این عمل شود به طوری که غبار بر روی دست‌ها بیفتد، اشکالی ندارد. با یک تیمّم می‌توان یک فریضه نماز را ادا کرد و تا هر مقدار که بخواهد می‌تواند نمازهای نفل بخواند. اما هنگام برگزاری فریضه دیگر، باید دوباره تیمّم کند. این توضیح مربوط به مذهب شافعی است. در برخی از مسائل، ابوحنیفه نظر متفاوتی دارد و می‌گوید که ورود وقت نماز برای تیمّم شرط نیست و واجب نیست که پیش از تیمّم آب پیدا کند. او همچنین می‌گوید که با یک تیمّم می‌توان بیش از یک فریضه را ادا کرد و مثل طهارت که می‌تواند چندین فریضه با آن خوانده شود، تیمّم نیز همینطور عمل می‌شود. او اعتقاد دارد که در تیمّم نیاز به خاک نیست و اگر دست بر سنگ سخت زده شود و مسح شود، کافی است. هر چیزی که از جنس زمین باشد، مانند کحل، زرنیخ، گچ، و سنگ، برای تیمّم مناسب است. اما مذهب مالک بر اعتبار زمین تأکید دارد و هر چیزی که به زمین مرتبط باشد، مانند درخت و گیاه، شامل این اعتبار می‌شود. اگر دست بر درختی زده شود و مسح شود، کافی است. ثوری و اوزاعی نیز در این زمینه افزوده‌اند که باید به زمین و تمام چیزهایی که بر آن هستند، توجه کرد حتی اگر متصل نباشند، به حدی که اگر برف یا تگرگ روی زمین باشد، می‌توان بر آن‌ها دست زد و مسح کرد. اما شافعی اعتقاد دارد که باید به خاک توجه شود، زیرا پیامبر (ص) خاک خاصی را برای پاکی تعیین کرده است و گفته است: «خاک آن را برای ما طهور قرار داد.»
و طلب آب واجب است که اللَّه گفت: فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا، و تا طلب در پیش نبود، فلم تجدوا معنی ندهد و قصد کردن بزمین نقل خاک را واجب است، که اللَّه گفت: فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً.
هوش مصنوعی: طلب آب واجب است، زیرا خداوند فرموده است: "اگر آبی نیافتید، به خاک پاک تيمم کنید." و تا زمانی که طلب آب مطرح نباشد، نمی‌توان گفت که آب یافت نمی‌شود. بنابراین، نیت کردن برای استفاده از خاک به عنوان جایگزین ضروری است، چرا که خداوند فرموده است: "به خاک پاک تيمم کنید."
گفته‌اند که: طیّب آن زمین و آن خاکست که نبات بیرون دهد، هر چه نبات از آن نروید طیّب نبود، یدلّ علیه قوله تعالی: وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ.
هوش مصنوعی: گفته شده که زمین و خاکی پاک و خُوب است که گیاه از آن رشد کند و اگر گیاهی از آن زمین نروید، آن زمین پاک نیست. این موضوع با آیه‌ای از قرآن نیز تأکید شده است که می‌فرماید: "زمین خوب گیاهش را با اجازه پروردگارش می‌روید."
روی عمران بن حصین: انّ رسول اللَّه (ص) رأی رجلا معتزلا لم یصلّ مع القوم، فقال: «یا فلان! ما منعک انّ تصلّی مع القوم؟» فقال: یا رسول اللَّه اصابتنی جنابة و لا ماء.
هوش مصنوعی: عمران بن حصین نقل می‌کند که پیامبر اکرم (ص) مردی را دید که به تنهایی در کنار دیگران نماز نمی‌خواند. ایشان از او پرسید: «ای فلانی! چه چیزی مانع تو شده که با دیگران نماز نخوانی؟» آن مرد پاسخ داد: «یا رسول اللَّه، من نجاستی پیدا کرده‌ام و آبی برای غسل کردن ندارم.»
قال: «علیک بالصّعید، فانّه یکفیک».
هوش مصنوعی: او گفت: «بر خاک (و زمین پاک) تکیه کن، زیرا همین برای تو کافیست».
قال: عمرانی: صلّیت خلف رسول اللَّه (ص)، و کان فینا رجل جنب، فأمره النّبیّ (ص) أن یتیمّم و یصلّی، فلمّا وجد الماء امره النّبیّ (ص) أن یغتسل، و لم یأمره ان یعید الصّلاة.
هوش مصنوعی: عمرانی گفت: من در کنار رسول الله (ص) نماز خواندم و در میان ما مردی بود که جنب بود. پیامبر (ص) به او دستور داد تا تیمم کند و نماز بخواند. وقتی او آب پیدا کرد، پیامبر (ص) به او گفت که باید غسل کند، اما به او نگفت که نماز را دوباره بخواند.
و عن ابی ذر (رض) قال: قال رسول اللَّه (ص): «الصّعید الطّیّب وضوء المسلم و لو لم یجد الماء عشر سنین».
هوش مصنوعی: ابوذر (رض) نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: «زمین پاک طهارت مسلمانی است، حتی اگر او به مدت ده سال آب پیدا نکند.»
فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً و در دعاء پیغامبر است: «اللّهمّ انّک عفوٌّ تحبّ العفو فاعف عنّی، اللّهمّ انّی ظلمت نفسی ظلما کثیرا، و لا یغفر الذّنوب الّا انت، فاغفر لی مغفرة من عندک، و ارحمنی انّک انت الغفور الرّحیم».
هوش مصنوعی: صورت و دستان را با آب بشویید، چرا که خداوند بسیار بزرگوار و آمرزنده است. در دعای پیامبر آمده است: «پروردگارا، تو بسیار آمرزنده‌ای و عفو را دوست داری، پس از من بگذر. پروردگارا، من ظلم زیادی به خودم کرده‌ام و هیچ کس جز تو گناه را نمی‌بخشاید. پس از جانب خودت مرا ببخش و بر من رحم کن، که تو همان بخشنده و مهربانی».
هر دو نام بمعنی نام متقارب‌اند، «عفو» محو است، و «غفر» تغطیه، یعنی: یمحو آثار الاجرام بجمیل المغفرة.
هوش مصنوعی: هر دو واژه به نوعی به نام‌های نزدیک به هم اشاره دارند. «عفو» به معنای محو و از بین بردن است و «غفر» به معنای پوشاندن و سرپوش گذاشتن می‌باشد. به عبارت دیگر، این اصطلاحات به معنای محو آثار گناه با زیبایی بخشیدن به بخشش هستند.
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ الآیة کتاب اینجا تورات است، و آیت در شأن جهودان است. یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ یعنی یختارونها علی الهدی بتکذیب محمد (ص).
هوش مصنوعی: آیا نگا کرده‌ای به افرادی که بخشی از کتاب را گرفته‌اند؟ این کتاب در اینجا به معنای تورات است و این آیه درباره یهودیان نازل شده است. آن‌ها گمراهی را بر هدایت ترجیح می‌دهند و ایمان آوردن به حضرت محمد (ص) را انکار می‌کنند.
وَ یُرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ ان تخطئوا طریق الهدی، کما انّهم اخطؤوها.
هوش مصنوعی: آنها می‌خواهند شما از راه درست منحرف شوید و به اشتباه به راهی نادرست بروید، همان‌طور که خودشان نیز به اشتباه رفته‌اند.
میگوید: آن جهودان که پیش از بعثت محمد، بوی ایمان داشتند، اکنون آن ایمان که بوی داشتند بتکذیب وی بفروختند، و ضلالت بر هدی اختیار کردند، و تحریف و تبدیل در صفت وی آوردند، و میخواهند که شما نیز که مؤمنان‌اید راه راست گم کنید، و تحریف و تبدیل ایشان بخرید. از ایشان نصیحت مخواهید و مپذیرید، که ایشان دشمنان شمااند، و اللَّه تعالی دشمنان شما از شما به شناسد.
هوش مصنوعی: او می‌گوید: آن یهودیانی که پیش از ظهور محمد بوی ایمان را استشمام کرده بودند، اکنون همان ایمان را که داشتند انکار کرده و به بیراهه رفته‌اند. آنها در توصیف او تغییراتی ایجاد کرده و می‌خواهند شما که مؤمن هستید نیز راه را گم کنید و از تغییرات و تحریفات آن‌ها پیروی نمایید. از آنها نصیحت نگیرید و به سخنانشان گوش ندهید، زیرا آنها دشمنان شما هستند و خداوند نیز دشمنان شما را به خوبی می‌شناسد.
وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَلِیًّا وَ کَفی‌ بِاللَّهِ نَصِیراً ای: و کفی اللَّه ولیّا و کفی اللَّه نصیرا.
هوش مصنوعی: خدا برای شما به عنوان حامی و یار کافی است و او بهترین کمک‌کننده است.
و «باء»، تأکید را درآورد، و بمعنی امر است، ای اکتفوا باللّه عزّ و جلّ.
هوش مصنوعی: و حرف «باء» برای تأکید به کار رفته و به معنی دستور است، ای افرادی که به خداوند عز و جل‌ّ تکیه کنید.
مِنَ الَّذِینَ هادُوا خواهی بآیت پیش در رسان، یعنی: اوتوا نصیبا من الکتاب من الّذین هادوا، تا تفسیر آن باشد، و خواهی از آن بریده کن، یعنی: من الّذین هادوا قوم یحرّفون الکلم. کلم سخنان خدا است در نبوّت محمد (ص) در کتاب تورات.
هوش مصنوعی: از میان کسانی که به دین یهودیت ایمان آورده‌اند، بخواهی به آیات الهی دسترسی پیدا کنی، یعنی: آنها بخشی از کتاب را که مختص به خودشان است، دریافت کرده‌اند. تفسیر این موضوع نیز به این شکل است که برخی از این افراد به تحریف کلمات خداوند پرداخته و سخنان الهی را تغییر می‌دهند، که مثال آن در نبوت پیامبر اسلام (ص) و کتاب تورات دیده می‌شود.
وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا بظاهر میگفتند که فرمان برداریم، امّا در دل میداشتند که فرمان نبریم و سرکشیم. وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ این چنان است که گویند: اسمع لا سمعت، بشنو که مشنوایا. «و راعنا» بزبان عربی میگفتند، یعنی: ارعنا سمعک، و این بزبان عرب از طریق مراعات است، امّا بزبان عبری هجو است و سبّ، از رعونت برگرفته‌اند.
هوش مصنوعی: آن‌ها می‌گفتند که ما شنیدیم و اطاعت می‌کنیم، اما در دل به این فکر بودند که نافرمانیم و سرپیچی می‌کنند. و می‌گویند: بشنو اما نشنیده بگیر. همچنین عبارت "و راعنا" را به زبان عربی به کار می‌بردند که به معنای "به ما گوش بده" است، اما در زبان عبری به معنی توهین و بی‌احترامی است و از کلمه رعونت نشأت می‌گیرد.
لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ اصل لیّا، لویا است، امّا «واو» در «یا» مدغم کردند.
هوش مصنوعی: تلفظ «لیًّا» به زبان‌های مختلف تغییر کرده و در اینجا به شکل خاصی در آمده است. در اصل، فرم اولیه آن «لویا» بوده است، اما در گفتار برخی افراد، «واو» با «یا» ترکیب شده و به این شکل درآمده است.
وَ طَعْناً فِی الدِّینِ ای وقیعة فی دین الاسلام. یعنی که ایشان بطعن میگویند که: دین آنست که ما درآنیم، نه دین محمد. و گفته‌اند که: دین اینجا محمد (ص) است او را دین خواند از آنکه معقل دین است و مایه دین.
هوش مصنوعی: اینجا به نقدی در مورد دین اسلام اشاره شده است. گفته می‌شود که برخی افراد می‌گویند دین واقعی آن چیزی است که ما به آن معتقدیم و نه دین محمد (ص). آن‌ها بیان کرده‌اند که دین محمد همان دین است و او به عنوان پایه‌گذار و ریشه‌دار آن شناخته می‌شود.
ربّ العالمین گفت: وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا اگر آن جهودان بجای عصینا، اطعنا گفتندید، و بجای راعنا، اسمع و انظرنا گفتندید، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ، ایشان را آن به بودی، و بعدل و صوابتر بودی، از تحریف که آوردند، و طعن که کردند.
هوش مصنوعی: خداوند عالم فرمود: اگر آنها به جای این که بگویند "عصیت" (نخواستیم) می‌گفتند "سمعنا و اطعنا" (شنیدیم و اطاعت کردیم) و به جای "راعنا" (گوش کن) می‌گفتند "اسمع و انظرنا" (گوش بده و نگاه کن)، برای آنها بهتر و درست‌تر بود. این رفتار برای آنها مفیدتر و عادلانه‌تر بود تا این که به تحریف و طعنه‌زنی روی آوردند.
وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فلذلک لا یقولون ما هو خیر لهم. میگوید: اللَّه بر ایشان لعنت کرد، و از بر خود براند، آنست که آنچه ایشان را به است نمیگویند.
هوش مصنوعی: اما خداوند به خاطر کفرشان بر آن‌ها لعنت کرده و از رحمت خود دورشان ساخته است، به همین دلیل آنچه برای آن‌ها خیر است را نمی‌گویند.
فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا میگوید: آنچه ایشان بآن ایمان آوردند در جنب آنچه بآن کافر شدند اندکیست، و آن آنست که میگفتند: اللَّه خدای ماست، و بهشت و دوزخ حقّ است. میگوید: این با تکذیب محمد (ص) و کافر شدن به قرآن هیچ چیز نیست، و ایشان را از عذاب نرهاند.
هوش مصنوعی: آن‌ها تنها به مقدار کمی از آنچه که به آن ایمان دارند، باور دارند. این ایمان محدود شامل این است که می‌گویند: خداوند خدای ماست و بهشت و دوزخ حقیقت دارد. اما این باور در مقایسه با انکار پیامبر محمد و کفر به قرآن، بسیار ناچیز است و نمی‌تواند آن‌ها را از عذاب نجات دهد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) با دانشمندان جهودان سخن گفت، عبد اللَّه صوریا و کعب اسید و مالک ضیف، گفت: یا معشر الیهود! از خدا بترسید، و مسلمان شوید که شما میدانید که من راست میگویم، و آنچه آوردم حق است و راست. ایشان منکر شدند، و بر کفر خویش اصرار نمودند. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد که ای اهل تورات! ایمان آرید به محمد، و به قرآن که فرو فرستادیم، استوار گیر و گواه آن تورات که با شما است.
هوش مصنوعی: ای کسانی که کتاب دارید، به چیزی که نازل کرده‌ایم ایمان بیاورید که تصدیق‌کننده آنچه در دست شماست. ابن عباس نقل کرده که پیامبر (ص) با دانشمندان یهود سخن گفت و به آنها گفت: ای گروه یهود! از خدا بترسید و مسلمان شوید، زیرا شما می‌دانید که من راست می‌گویم و آنچه آورده‌ام حق است. اما آنها این سخنان را انکار کردند و بر کفر خود پافشاری کردند. پروردگار عالمیان در این باره آیه‌ای نازل کرد که به اهل تورات بگوید: به محمد ایمان بیاورید و به قرآن که نازل کرده‌ایم، ایمان آورید که تصدیق‌کننده آنچه در دست شماست.
مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی‌ أَدْبارِها طمس آنست که چشم و بینی و دهن و حاجب همه از آن محو کنند، و رویها همچون پایهای شتر کنند، و همچون قفاهای ایشان کنند. أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ ای نجعلهم قردة و خنازیر کما فعلنا بأوائلهم. اگر کسی پرسد چون که ایشان را بیم داد بعقوبت طمس اگر ایمان نیارند، پس ایمان نیاوردند و عقوبت طمس بر ایشان هم نرفت؟
هوش مصنوعی: قبل از آنکه چهره‌ها را به هم بزنیم و آن‌ها را به پشت برگردانیم، طمس به معنای محو کردن چشم و بینی و دهان و ابرو است، به طوری که چهره‌ها مانند پاهای شتر شود و مانند پشت آن‌ها گردد. یا اینکه آن‌ها را لعنت کنیم، مانند لعنتی که بر اهل هفته کردیم، یعنی آن‌ها را به میمون و خوک تبدیل کنیم، همان‌طور که بر نخستین آنان کردیم. اگر کسی بپرسد که چرا آن‌ها را به عذاب طمس تهدید کردید و اگر ایمان نیاورند، حال آنکه وقتی ایمان نیاورده‌اند، عذاب طمس بر آن‌ها نرفت؟
جواب آنست بقول مبرد که: این وعید در حقّ جهودان باقی است و منتظر، که پیش از قیامت بایشان در رسد لا محالة تحقیق این وعید را. و گفته‌اند این وعید بشرط آن بود که اگر از ایشان هیچکس مسلمان نشود، ایشان را روی بگردانند، پس عبد اللَّه سلام و اصحاب وی و کعب احبار مسلمان شدند، و این عقوبت از باقی برداشتند. آن روز که این آیت فرو آمد عبد اللَّه سلام این وعید بشنید، پیش از آنکه باهل خود بازگشت، آمد بر رسول خدا گفت: یا رسول اللَّه از آن پس که آن وعید بشنیدم ترسیدم که اگر مرا روی باز پس گردانند پیش از آنکه بتو رسم، و عمر خطاب این آیت بر کعب احبار خواند. کعب از بیم آنکه این عقوبت درو رسد گفت: یا ربّ! آمنت، یا ربّ اسلمت.
هوش مصنوعی: جواب این است که بر اساس گفته مبرد، این تهدید به یهودی‌ها مربوط می‌شود و انتظار می‌رود که در آینده، قبل از قیامت، به آنها برسد. گفته شده این تهدید مشروط به این است که اگر هیچ‌یک از آنها مسلمان نشوند، آنها را طرد خواهند کرد. اما عبد الله سلام و یارانش و کعب احبار مسلمان شدند و به همین دلیل این عذاب از باقی شان برداشته شد. وقتی این آیه نازل شد، عبد الله سلام این تهدید را شنید و قبل از اینکه به خانه‌اش برگردد، نزد پیامبر آمد و گفت: "ای رسول خدا، از زمانی که این تهدید را شنیدم ترسیدم که مبادا پیش از اینکه به تو برسم، مرا طرد کنند." عمر خطاب این آیه را برای کعب احبار خواند و کعب از ترس اینکه این عذاب به او برسد گفت: "خدایا، من ایمان آوردم، خدایا، من تسلیم شدم."
قول حسن و مجاهد و سعید جبیر درین سؤال آنست که: طمس ایشان ارتداد ایشان بود، یعنی که جهودان پیش از مبعث مصطفی (ص) بوی ایمان داشتند، و پس از مبعث وی بوی کافر شدند، روی دل ایشان از آن هدی و بصیرت که در آن بودند برگردانیدند، و در کفر و ضلالت بماندند. و قال ابن زید: طمسهم محو آثارهم من وجوههم و نواحیهم الّتی هم بها.
هوش مصنوعی: حسن و مجاهد و سعید جبیر در این مورد می‌گویند که دلیل نابود شدن آن‌ها، ارتدادشان بود. یعنی یهودیان قبل از ظهور پیامبر اسلام (ص) به ایمان گرایش داشتند، اما پس از بعثت ایشان، به کفر گراییدند و دل‌هایشان از هدایت و بصیرتی که داشتند، منحرف شد و در کفر و گمراهی باقی ماندند. ابن زید نیز بیان می‌کند که نابود شدن آن‌ها به معنای محو آثار آن‌ها از چهره‌ها و نواحی‌شان بود که با آن مشخص می‌شدند.
فَنَرُدَّها عَلی‌ أَدْبارِها حتّی یعودوا الی حیث جاءوا منه بدیا، و هو الشام، ذلک فی اجلاء بنی النضیر الی الشام قصة طویلة.
هوش مصنوعی: ما اینها را به عقب برمی‌گردانیم تا به جایی که از آنجا آمده‌اند، یعنی شام، بازگردند. این داستان در مورد گروهی از بنی نضیر در شام یک داستان طولانی است.
وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا لا رادّ لحکمه، و لا ناقض لأمره. میگوید: کاری که اللَّه گوید که کنم، آن در حکم وی کردنی است. معنی دیگر: فرمانی که اللَّه دهد بآن کار کردنی است. ابو مسلم خلیلی را گفتند استاد کعب احبار که: چه چیز ترا بر مسلمان شدن داشت؟ که در روزگار رسول خدا و در روز ابو بکر مسلمان نشدی؟! گفت: آواز قرآن خوانی شنیدم از لشکرگاه سپاه عمر خطاب در شام، که این آیت میخواند، همه شب بر روی خود میترسیدم که نباید که صورت من مطموس شود. بامداد پگاه آمدم و مسلمان شدم.
هوش مصنوعی: خداوند کارهایی را که اراده کند، حتما انجام می‌شود و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را تغییر دهد یا نادیده بگیرد. به این معنا که هر فرمانی که خدا بدهد، باید انجام شود. شخصی به نام ابومسلم خلیلی از استاد کعب احبار پرسیدند که چه چیزی او را به سوی اسلام آورد، چرا که در زمان پیامبر و ابوبکر مسلمان نشده بود. او پاسخ داد که صدای قرآن را از لشکر عمر در شام شنید و به شدت مضطرب بود که نکند مورد قضاوت قرار گیرد. صبح روز بعد، تصمیم به مسلمان شدن گرفت.