گنجور

۲۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ... محمد (ص) هر چند ستوده و گزیده از میان همه مردمان است، و نواخته خدای جهانیانست، قطب جهان و چراغ زمین و آسمان است. صدر و بدر عالم، مقتدای خلق، مهتر کائنات، و خاتم پیغامبرانست، با این همه بشر است، مرگ بر وی روا، و فنا در وی روان، چندی که بودند در جهان، ازین پیغامبران همه رفتند. نه حق ناپیدا شد نه اللَّه را زیان.

حق از همه باز مانده و اللَّه بکمال عزّ خویش نگه دارنده.

از روی اشارت خطاب با اهل تحقیق میرود که کمال عزّت ما مستغنی است از لم یکن ثم کان. خداوندی ما را از نبود بسی بود پیوندی در نیاید. وحدانیت ما را موجدی در می‌نباید. هستی ما را مقوّی درنباید. کبریاء ما را عزّت ما شناسد، عزّت ما را احدیّت ما داند.

و لوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحل‌

و صحّ‌ فی الخبر أنّه عزّ جلاله یقول: «یا عبادی لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی اتقی قلب رجل منکم لم یزد ذلک فی ملکی شیئا! یا عبادی لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا».

قوله: أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی‌ أَعْقابِکُمْ الآیة. این آیت دلالت کند بر شرف صدیق اکبر که چون مصطفی (ص) را ازین سرای حکم بیرون بردند، و طلعت نبوت او را مرکب مرگ فرستادند. و حضرت الهیّت بنعت عزّت آن طلعت را از مرکب مرگ در ربود، و در کنف احدیّت گرفت، اهل تفرقت در اضطراب افتادند، و دیدهاشان در حجاب شد. مگر بصیرت صدیق اکبر که مصطفی (ص) نقطه جمع را در صدق وی مسجّل کرده بود، باین خبر که «خلقت و أخی ابو بکر من طینة واحدة فسبقته بالنبوّة فلم یضرّه، و لو سبقنی بها ما کان یضرّنی».

لا جرم چون عمر تیغ بر کشید و گفت: هر که گوید که: مصطفی (ص) بمرد سرش برگیرم، ابو بکر که قدم صدق او در دائره جمع مستحکم بود، بمنبر بر آمد و بانگ بر عمر زد و بر دیگران، که: «من کان یعبد محمدا فانّ محمدا قد مات، و من کان یعبد اله محمد فانّه حیّ لا یموت». عظیما! خدایا! جبارا! کردگارا، که همه اوست! بود خلقان بداشت او! نابود ایشان بحکم او! بقاء عالمیان بارادت او! فناء آدمیان بمشیّت او! باقی همیشه و زنده پاینده او! کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ».

قولهُ: وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ الآیة. نفسها آنست که اللَّه شمرد، زندگیها آنست که وی ساخت. اجلها آنست که وی نهاد. روزیها آنست که وی داد. نه افزود و نه کاست! این است سخن راست! یکی را با دنیا داد، یکی با عقبی یکی با مولی. و هر یک را مراد خود بداد. دنیادار را گفت: وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها. عقبی جوی را گفت: وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها، باز مولی جویان را از هر دو جدا کرد. و ایشان را شاکران خواند و گفت: وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ جزاء ایشان در ارادت ایشان نیست که ایشان را خود ارادت نیست. ارادت ایشان فداء ارادت حق بود.

به موسی (ع) وحی فرستاد که: یا موسی! خواهی که بجایی رسی، مراد خود فداء مراد ازلی ما کن، و ارادت خود در باقی کن. پیر طریقت جنید وقتی در اثناء مناجات از حق درخواستی کرد، بسرّش ندا آمد که: «یا جنید خلّ بینی و بینک» میان من و تو می‌درآیی؟ من خود دانم که ترا چه سازد. و چه بکار آید؟

آنچه فرستم بپذیر، و آنچه فرمایم بکن. پس چون بنده را خواستی نبود، ربّ العالمین وی را به از آن دهد که بنده خواهد، چنان که در خبر است: «من شغله ذکری عن مسألتی اعطیته افضل ما اعطی السّائلین».

فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ در ثواب آخرت «حسن» گفت: یعنی نیکو است آن ثواب، و در ثواب دنیا آن نگفت. از بهر آنکه ثواب آخرت پاینده است و ثواب دنیا گذرنده، آن بودنی است بر دوام بی‌آفت، و بی‌فتنت. و این بریدنی است عن قریب، هم با آفت و هم با محنت.

وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ این محسنان آن شاکرانند که درین آیت گفت.

و جزا که آنجا اشارت کرد محبت است که این جا بیان کرد. و احسان آنست که مصطفی (ص) گفت بجواب جبرئیل: «ان تعبد اللَّه کأنّک تراه».

احسان صفت‌مراقبانست، و حال واجدانست، و مقام راضیان است، و نشان دوستان است. محبّت خدای ایشان را شعار، و یاد اللَّه ایشان را دثار، و مهر اللَّه ایشان را نثار، نثاری که بر روی جان گویی نگار است، و درخت شادی از وی ببارست، و جان را خوش بهار است!

الا ای خوش نسیم نو بهاری
تو بوی زلف آن بت روی داری
۲۵ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ. الآیة... مفسّران گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که مصطفی (ص) آن روز که بغزاء احد بیرون شد چون بمقام رسید بشعبی از شعبهای احد فرو آمد، و پنجاه مرد تیرانداز از لشکر خود برگزید، و عبد اللَّه بن جبیر انصاری برادر خوات جبیر بر سر ایشان امیر کرد، و ایشان را بپایان کوه بر گذرگاه دشمن بداشت، و گفت: اگر بینید که ما را نصرت است یا هزیمت، هر چون که باشد، شما از اینجا مروید و برمگردید مبادا که برگردید و آن گه دشمن از پس در آید و ما را دریابد. پس لشکر قریش در رسید. خالد بن ولید بر میمنه ایشان، و عکرمة بن ابی جهل بر میسره ایشان و زنان قریش نیز با ایشان بیرون آمده، دف میزدند و شعر میگفتند، چنان که عادت ایشان بود. مصطفی (ص) و یاران حمله بردند، و کافران را هزیمت کردند، و قومی را بکشتند. از ایشان یکی ابی بن خلف جمحی بود، وقتی رسول خدا (ص) را گفته بود مرا مادیانی است وی را علف میدهم و نیکو میدارم تا بر پشت آن ترا کشم. رسول خدا جواب داد که من ترا کشم انشاء اللَّه. پس روز احد، ابی بن خلف نزدیک رسول (ص) درآمد و قصد وی میکرد، رسول خدا (ص) بگذاشت تا نزدیک درآمد، حربه‌ای ستد از حارث بن الصمة و بر گردن وی زد از اسب بیفتاد. چنان که گاو بانگ میکرد و میگفت: «قتلنی محمد.»۲۶ - النوبة الاولى: قوله تعالی: سَنُلْقِی آری می‌درافکنیم، فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا در دلهای ناگرویدگان، الرُّعْبَ بیم و ترس، بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ بآنچه انباز گرفتند با خدای، ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً چیزی که اللَّه آن را از آسمان حجّتی نفرستاد، وَ مَأْواهُمُ النَّارُ و بازگشتگاه ایشان فردا آتش است، وَ بِئْسَ مَثْوَی الظَّالِمِینَ (۱۵۱) و آن بد بودن گاهی است کافران را.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ... محمد (ص) هر چند ستوده و گزیده از میان همه مردمان است، و نواخته خدای جهانیانست، قطب جهان و چراغ زمین و آسمان است. صدر و بدر عالم، مقتدای خلق، مهتر کائنات، و خاتم پیغامبرانست، با این همه بشر است، مرگ بر وی روا، و فنا در وی روان، چندی که بودند در جهان، ازین پیغامبران همه رفتند. نه حق ناپیدا شد نه اللَّه را زیان.
هوش مصنوعی: محمد (ص) تنها یک پیامبر است و با وجود این که او برگزیده و ستوده‌ترین فرد از میان انسان‌هاست، و مورد محبت خداوند جهانیان قرار دارد، باز هم او جزء بشر محسوب می‌شود. او قطب عالم و نور زمین و آسمان است و مقام والایی دارد. او پیشوای مخلوقات و آخرین پیامبر است. اما با این حال، مرگ برای او هم ممکن است و همه چیز فانی می‌شود. اگرچه پیامبران دیگر از دنیا رفته‌اند، اما حقیقت از بین نرفته و خداوند آسیب نخواهد دید.
حق از همه باز مانده و اللَّه بکمال عزّ خویش نگه دارنده.
هوش مصنوعی: حق از همه غایب است و تنها خداوند با کمال قدرت و عظمت خود، آن را نگه می‌دارد.
از روی اشارت خطاب با اهل تحقیق میرود که کمال عزّت ما مستغنی است از لم یکن ثم کان. خداوندی ما را از نبود بسی بود پیوندی در نیاید. وحدانیت ما را موجدی در می‌نباید. هستی ما را مقوّی درنباید. کبریاء ما را عزّت ما شناسد، عزّت ما را احدیّت ما داند.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی بیان می‌کند که عظمتی که ما داریم، نیازی به دلیل و نشانه ندارد. وجود ما مستقل از هر چیزی است و تنها به خودی خود معنا دارد. یگانه بودن ما نیازی به کسی برای اثبات ندارد و هویت ما به خودی خود می‌باشد. عظمت ما به واسطه عزتی که داریم شناخته می‌شود و این عزت به یگانگی ما مرتبط است.
و لوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحل‌
هوش مصنوعی: چهره‌اش همچون ماه زیباست و چشم‌هایش مانند سرمه درخشان و جذاب.
و صحّ‌ فی الخبر أنّه عزّ جلاله یقول: «یا عبادی لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی اتقی قلب رجل منکم لم یزد ذلک فی ملکی شیئا! یا عبادی لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا».
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «ای بندگان من! اگر اول و آخر شما، انسان‌ها و جنیان، همگی به تقوای قلب یکی از شما دست یابند، این امر هیچ افزایشی در پادشاهی من نخواهد داشت! و اگر همه شما به فساد قلب یکی از شما دچار شوید، این نیز هیچ کاستی در پادشاهی من ایجاد نخواهد کرد».
قوله: أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی‌ أَعْقابِکُمْ الآیة. این آیت دلالت کند بر شرف صدیق اکبر که چون مصطفی (ص) را ازین سرای حکم بیرون بردند، و طلعت نبوت او را مرکب مرگ فرستادند. و حضرت الهیّت بنعت عزّت آن طلعت را از مرکب مرگ در ربود، و در کنف احدیّت گرفت، اهل تفرقت در اضطراب افتادند، و دیدهاشان در حجاب شد. مگر بصیرت صدیق اکبر که مصطفی (ص) نقطه جمع را در صدق وی مسجّل کرده بود، باین خبر که «خلقت و أخی ابو بکر من طینة واحدة فسبقته بالنبوّة فلم یضرّه، و لو سبقنی بها ما کان یضرّنی».
هوش مصنوعی: این آیه نشان‌دهنده مقام والای ابوبکر صدیق است. زمانی که پیامبر (ص) از دنیا رفت یا کشته شد، پیروان او دچار سردرگمی و تردید شدند و چشمانشان حقیقت را نمی‌دید. اما ابوبکر صدیق با بینش خاص خود که پیامبر (ص) او را به عنوان نقطه‌ای برای اتحاد معرفی کرده بود، در این شرایط ثابت‌قدم ماند و به یاد داشت که خود و ابوبکر از یک جوهرة واحد خلق شده‌اند. اگرچه ابوبکر بر پیامبری پیشی گرفت، این پیشی گرفتن به او آسیب نرساند و اگر پیامبر نیز بر او سبقت می‌گرفت، به او ضرری نمی‌رساند.
لا جرم چون عمر تیغ بر کشید و گفت: هر که گوید که: مصطفی (ص) بمرد سرش برگیرم، ابو بکر که قدم صدق او در دائره جمع مستحکم بود، بمنبر بر آمد و بانگ بر عمر زد و بر دیگران، که: «من کان یعبد محمدا فانّ محمدا قد مات، و من کان یعبد اله محمد فانّه حیّ لا یموت». عظیما! خدایا! جبارا! کردگارا، که همه اوست! بود خلقان بداشت او! نابود ایشان بحکم او! بقاء عالمیان بارادت او! فناء آدمیان بمشیّت او! باقی همیشه و زنده پاینده او! کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ».
هوش مصنوعی: زمانی که عمر شمشیر را کشید و گفت: هر کس بگوید که محمد (ص) مرده است، سرش را خواهم برداشت، ابو بکر که از ایمان و صداقت او مردم به او اعتماد داشتند، بر منبر رفت و به عمر و دیگران گفت: «هر کسی که محمد را می‌پرستید، بدانید که محمد مرده است، و هر کسی که خدا را می‌پرستید، بدانید که خدا زنده است و هرگز نمی‌میرد». عظمت و بزرگی خداوند را ستایش می‌کنم! او است که همه چیز به واسطه‌اش وجود دارد! او است که خلایق را به وجود آورده و به حکم او نابود می‌شوند! بقای جهان به اراده اوست! فناء انسان‌ها به مشیت اوست! او همیشه باقی و زنده است! «هر چیزی غیر از وجه او نابود شدنی است».
قولهُ: وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ الآیة. نفسها آنست که اللَّه شمرد، زندگیها آنست که وی ساخت. اجلها آنست که وی نهاد. روزیها آنست که وی داد. نه افزود و نه کاست! این است سخن راست! یکی را با دنیا داد، یکی با عقبی یکی با مولی. و هر یک را مراد خود بداد. دنیادار را گفت: وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها. عقبی جوی را گفت: وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها، باز مولی جویان را از هر دو جدا کرد. و ایشان را شاکران خواند و گفت: وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ جزاء ایشان در ارادت ایشان نیست که ایشان را خود ارادت نیست. ارادت ایشان فداء ارادت حق بود.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند بمیرد مگر با اجازه خدا. نفس انسان همان چیزی است که خداوند ثبت کرده، زندگی‌ها همان‌هایی هستند که او خلق کرده، مدت عمر هر کس به تعیین اوست و روزی‌ها نیز به دست او تقسیم می‌شود. نه چیزی به آن اضافه می‌کند و نه چیزی کم می‌کند؛ این حقیقتی است مسلم. برخی از انسان‌ها زندگی دنیوی را طلب می‌کنند، در حالی که بعضی دیگر در جستجوی پاداش آخرت هستند. خداوند به دنیاداران می‌گوید که پاداش دنیا به آن‌ها داده خواهد شد و به آخرت‌جویان می‌گوید که پاداش آخرت به آن‌ها تعلق خواهد گرفت. اما بندگان خاص خدا، که نه به دنیای فانی و نه به آخرت محدود می‌شوند، از هر دو عالم جدا شده و به عنوان شکرگزاران شناخته می‌شوند. ثواب و پاداش آن‌ها به خاطر شکرگزاری‌شان خواهد بود و اراده آن‌ها در واقع فدای اراده الهی است.
به موسی (ع) وحی فرستاد که: یا موسی! خواهی که بجایی رسی، مراد خود فداء مراد ازلی ما کن، و ارادت خود در باقی کن. پیر طریقت جنید وقتی در اثناء مناجات از حق درخواستی کرد، بسرّش ندا آمد که: «یا جنید خلّ بینی و بینک» میان من و تو می‌درآیی؟ من خود دانم که ترا چه سازد. و چه بکار آید؟
هوش مصنوعی: به موسی (ع) وحی شد که: ای موسی! اگر می‌خواهی به مقصدی برسی، باید آرزوها و خواسته‌های خود را فدای خواسته‌های ازلی ما کنی و اراده‌ات را در این مسیر قرار دهی. جنید، عارف بزرگ، در حین مناجات از حق طلبی کرد و صدایی به او رسید که گفت: «ای جنید، چرا میان من و خودت حائل می‌شوی؟» من خود می‌دانم که چه باید با تو بکنم و این درخواست برای تو چه فایده‌ای دارد؟
آنچه فرستم بپذیر، و آنچه فرمایم بکن. پس چون بنده را خواستی نبود، ربّ العالمین وی را به از آن دهد که بنده خواهد، چنان که در خبر است: «من شغله ذکری عن مسألتی اعطیته افضل ما اعطی السّائلین».
هوش مصنوعی: آنچه من به تو می‌گویم بپذیر و آنچه خواهش می‌کنم انجام بده. بنابراین وقتی که بنده تو را نخواست، پروردگار جهان به او خواهد داد آنچه را که بنده می‌خواهد، همانطور که در حدیث آمده است: «کسی که یاد من او را از درخواستش منصرف کند، به او بهترین چیزی را می‌دهم که به خواستاران داده می‌شود».
فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ در ثواب آخرت «حسن» گفت: یعنی نیکو است آن ثواب، و در ثواب دنیا آن نگفت. از بهر آنکه ثواب آخرت پاینده است و ثواب دنیا گذرنده، آن بودنی است بر دوام بی‌آفت، و بی‌فتنت. و این بریدنی است عن قریب، هم با آفت و هم با محنت.
هوش مصنوعی: خداوند به آنها پاداش دنیوی و پاداش نیکویی در آخرت عطا می‌کند. در مورد پاداش آخرت، به نیکو بودن آن اشاره شده است، اما در مورد پاداش دنیوی چنین اشاره‌ای نشده است. زیرا پاداش آخرت دائمی و پایدار است و از هر گونه آفت و آسیب دور است، در حالی که پاداش دنیوی موقتی و نه چندان مطمئن است و به زودی از بین می‌رود و همواره تحت تأثیر مشکلات و چالش‌ها قرار دارد.
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ این محسنان آن شاکرانند که درین آیت گفت.
هوش مصنوعی: خداوند نیکوکاران را دوست دارد. این نیکوکاران همان شکرگزارانی هستند که در این آیه به آنها اشاره شده است.
و جزا که آنجا اشارت کرد محبت است که این جا بیان کرد. و احسان آنست که مصطفی (ص) گفت بجواب جبرئیل: «ان تعبد اللَّه کأنّک تراه».
هوش مصنوعی: محبت اشاره به نوعی احساس عمیق و میانه‌رو دارد که در اینجا بررسی و توضیح داده شده است. همچنین، احسان به معنای انجام بهترین کارها و با نیت خالصانه است، به طوری که پیامبر اسلام (ص) در پاسخ به جبرئیل فرمود: "به گونه‌ای خداوند را عبادت کن که انگار او را می‌بینی."
احسان صفت‌مراقبانست، و حال واجدانست، و مقام راضیان است، و نشان دوستان است. محبّت خدای ایشان را شعار، و یاد اللَّه ایشان را دثار، و مهر اللَّه ایشان را نثار، نثاری که بر روی جان گویی نگار است، و درخت شادی از وی ببارست، و جان را خوش بهار است!
هوش مصنوعی: احسان خاصیت افرادی است که مراقب دیگران هستند، و در حال دریافت نعمت‌ها و برکات الهی قرار دارند. این ویژگی نشان‌دهنده رضایت و دوست‌داشتن آن‌هاست. عشق به خداوند برایشان نماد و نشانه است، و ذکر نام خدا بر تن آنها مانند پوششی زیباست. محبت پروردگار به ایشان گویی نذری است که بر جانشان نشسته و درخت شادی از آن بارور می‌شود. همچنین، این احساس به جان آنها لطافت و بهاری خوش می‌بخشد!
الا ای خوش نسیم نو بهاری
تو بوی زلف آن بت روی داری
هوش مصنوعی: ای نسیم خوش و تازه بهاری، تو بوی موی آن معشوق زیبا را به همراه داری.