قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ مقاتل حیان گفت: قصه نزول این آیت آنست که: میان اوس و خزرج در زمانه جاهلیت عداوتی و قتالی رفته بود چون مصطفی (ص) به مدینه آمد، ایشان را صلح داد و از سر آن عداوت و کینه برخاسته بودند. روزی ثعلبة بن غنم از اوس و اسعد بن زراره از خزرج بر یکدیگر رسیدند و تفاخر کردند. ثعلبه گفت: مائیم که خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین از ماست، و حنظله غسیل ملائکه از ماست، سعد بن معاذ، الّذی اهتزّ له عرش الرحمن و رضی اللَّه بحکمه فی بنی قریظه از ماست، عاصم بن ثابت بن افلح سالار لشکر اسلام از ماست. اسعد بن زراره جواب داد که: چهار کس از بزرگان صحابه که حمله و حفظه قرآناند از مااند. ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، و ابو زید.
و سعد بن عباده که خطیب و رئیس انصار است، از ما است. آن گه سخن میان ایشان درشت شد. خزرجی گفت: و اللَّه اگر آن نیستی که اسلام در پیوست و مصطفی (ص) آن عداوت و خصومت ما برداشت و صلح داد، ما سران و سالاران شما بکشتیمی، و فرزندان را ببردگی ببردیمی، و زنان را بقهر و بیکاوین بزنی کردیمی! اوسی گفت: دیدیم روزگاری دراز که این اسلام و این صلح نبود و شما این نتوانستید، و آن گه شما را زدیم و کشتیم و کوفتیم!! ازین جنس سخن میان ایشان بسیار برفت، و آوازه بهر دو قبیله افتاد. سلاح برداشتند و قصد جنگ کردند. خبر به مصطفی (ص) رسید، برخاست، و بر مرکوبی نشست، و بانجمن ایشان شد، و این آیات که در صلح و جنگ ایشان فرود آمده بود، بر ایشان خواند گفت: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای شما که انصارید از اوس و خزرج، و گرویدهاید اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ این عظیم آیتی است از عظیمهای قرآن که ربّ العالمین بندگان خود را بحقّ خود مطالبت کرد، و سزاء حق خویش از ایشان طلب کرد. چنان که جای دیگر گفت: وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ و ازین معنی هم طرفیست در آنچه گفت: وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ.، وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ. بر مسلمانان این خطاب صعب آمد، گفتند: سزاء حق اللَّه کی تواند؟ و کی بآن رسد؟ پس ربّ العالمین منسوخ کرد و ناسخ آن فرستاد: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ. قومی گفتند: درین آیت نسخ نیست، و حق تقوی بر حسب استطاعت است، بدلیل
خبر معاذ (رض) قال: اردفنی رسول اللَّه (ص) و قال: یا معاذ! أ تدری ما حقّ اللَّه علی العباد؟ قلت: اللَّه و رسوله اعلم. فقال: ان یعبدوه، و لا یشرکوا به شیئا. ثم قرأ: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ.
و در تفسیر گفتهاند: حَقَّ تُقاتِهِ ان یطاع فلا یعصی، و یذکّر فلا ینسی، و یشکر فلا یکفر. و معلوم است که فرمان برداری خدای عزّ و جلّ و یاد کرد و سپاسداری وی منسوخ نشود. و قال الزجاج: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ای اتّقوه فیما یحقّ علیکم ان تتّقوه فیه.
و عن انس بن مالک (رض) قال: لا یتقی اللَّه عبد حقّ تقاته حتّی یخزن من لسانه.
ثم قال: وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ای کونوا علی الاسلام حتّی اذا اتاکم الموت صادفکم علیه. میگوید: بر مسلمانی پاینده باشید تا چون مرگ در رسد شما بر مسلمانی بید. پس حقیقت نهی از ترک اسلام است نه از مرگ. اگر کسی گوید: چه فائدت را گفت: إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ و نگفت: «الّا مسلمین»؟ جواب آنست که: «الّا مسلمین» اقتضاء آن کند که اسلام در حالت مرگ بود لا متقدما علیه و لا متأخرا عنه نه پیش از آن بود نه پس از آن، و چون گویی إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ظاهر آنست که اسلام پیش از مرگ بوده باشد، و در وقت پاینده بر استصحاب حال.
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا الآیة... این هم خطاب به اوس و خزرج است. میگوید: دست در دین خدا و کتاب و عهد وی زنید، و سنّت و جماعت بپای دارید، و چنان که در جاهلیت پراگنده دل و پراگنده روزگار بودید، اکنون پس از آنکه در اسلام آمدید بمپراکنید و جوق جوق بمگسلید.
«اعتصام» دست در چیزی زدن بود، و اینجا کنایت از اتّباع و استقامت. و «حبل اللَّه» اینجا قرآن است، که پیوند رهی به اللَّه بآنست، و پیمان اللَّه با بنده در آن است.
روی عن النّبی (ص) انّه قال: «انّی تارک فیکم کتاب اللَّه هو حبل اللَّه من اتّبعه کان علی الهدی و من ترکه کان علی الضّلالة.
و گفتهاند که: بِحَبْلِ اللَّهِ اینجا سنّت و جماعت است.
و فی ذلک ما روی عن ابن مسعود قال: «ایّها النّاس! علیکم بالطّاعة و الجماعة، فانّها حبل اللَّه الّذی امر به، و انّ ما تکرهون فی الجماعة و الطاعة خیر ممّا تحبّون فی الفرقة».
و عن النّبی قال: انّ اللَّه عزّ و جلّ رضی لکم ثلاثا و کره لکم ثلاثا: رضی لکم ان تعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئا، و أن تعتصموا بحبل اللَّه جمیعا و لا تفرّقوا، و اسمعوا و اطیعوا لمن ولّاه اللَّه امرکم، و کره لکم قیل و قال، و کثرة السّؤال و اضاعة المال.
قوله: وَ لا تَفَرَّقُوا ای لا تتفرقوا کما کنتم فی الجاهلیة مقتتلین علی غیر دین اللَّه، بل تناصروا و اصطلحوا و اجتمعوا علی الاسلام اخوانا.
قال النّبی: «لا تقاطعوا و لا تدابروا و لا تحاسدوا و لا تباغضوا و کونوا عباد اللَّه اخوانا».
و قال (ص): لا تجتمع هذه الأمّة علی الضّلالة ابدا. و ید اللَّه علی الجماعة، فاتّبعوا السّواد الاعظم فانّ من شذّ شذّ فی النّار».
و قال: من یسّره ان یسکن بحبوحة الجنّة فلیلزم الجماعة، فانّ الشّیطان مع الفذّ و هو من الاثنین ابعد.
و روی عن النّبی (ص) انّه قال: تفترق هذه الامّة علی ثلاث و سبعین فرقة کلّها فی النّار الّا واحدة. قیل و ما تلک الواحدة؟ قال: ما نحن علیه الیوم انا و اصحابی.
این خبر بچند روایت مختلف آوردهاند: احدی و سبعین، و اثنتین و سبعین، و ثلاث و سبعین. روایت سعد هفتاد و یک فرقت است، و ما
روی عن النّبی قال: انّ بنی اسرائیل افترقوا احدی و سبعین ملّة، و لیس یذهب اللّیالی و الأیّام حتی تفترق امّتی علی مثل ذلک.
و روایت ابو امامة و انس بن مالک هفتاد و دو فرقت است، و ذلک فی
قوله (ص): انّ امّتی ستفترق علی اثنتین و سبعین فرقة، کلّها فی النّار الّا واحدة و هی الجماعة.
و روایت ابو هریره هفتاد و سه فرقت است، هو قوله علیه السلام تفرّقت الیهود علی احدی او اثنتین و سبعین فرقة، و تفرّقت النّصاری علی احدی او اثنتین و سبعین فرقة، و تفترق امّتی علی ثلاث و سبعین فرقة.
و روی انّه علیه السلام قال انّ اهل الکتابین افترقوا فی دینهم علی اثنتین و سبعین ملّة، و انّ هذه الامّة ستفترق علی ثلاث و سبعین ملة.
و بر علی علیه السّلام موقوف است که گفت: لتفترقنّ هذه الامّة علی ثلاث و سبعین فرقة، کلّها فی النّار الّا واحدة.
یقول اللَّه تعالی: وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. و ازین اختلاف روایات، هفتاد و سه فرقت معروفتر است و بصحّت و قامت اصول نزدیکتر، که بزرگان دین و ائمه سلف تفسیر این هفتاد و سه کردهاند، و بچهار اصل از اصول بدعت باز آوردهاند، و هر یکی بهشتده تقسیم کرده، فرقهای ناجیه از آن بیرون کرده، فقالوا: اصول البدع الخوارج، و الرّوافض، و القدریّة، و المرجئة، کلّ واحدة افترقت علی ثمانیة عشر فرقة، فذلک اثنتان و سبعون فرقة. و اهل الجماعة الفرقة النّاجیه.
قوله تعالی: وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً اوس و خزرج را میگوید یاد کنید آن وقت که یکدیگر را دشمن بودید یعنی در زمان کفر. آنچه مهاجران بودند با یکدیگر متکالب بودند و آنچه انصار بودند، دو گروه بودند و با یکدیگر متعصب و یکدیگر را متقاطع. ربّ العالمین میان دلهای ایشان الفت نهاد، و فراهم آورد، و نعمت دین اسلام بر ایشان روان داشت، و بران منّت نهاد، گفت: فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً شما پس از آن که در کفر دشمنان یکدیگر بودید باسلام دوستان و برادران یکدیگر گشتید.
قال رسول اللَّه (ص): انّ حول العرش منابر من نور علیها قوم لباسهم نور و وجوههم نور لیسوا بأنبیاء و لا شهداء، یغبطهم الأنبیاء و الشّهداء. فقالوا یا رسول اللَّه صفهم لنا. فقال: المتحابّون فی اللَّه، و المتزاورون فی اللَّه.
قوله: وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ میگوید: شما بر کناره دوزخ بودید، و میان شما و میان آتش بقیه عمر مانده بود، ربّ العالمین شما را دین اسلام کرامت کرد و از آتش باز رهانید.
کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ ای مثل البیان الّذی یتلی علیکم، یبیّن اللَّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون.
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ الآیة... این لام لام امر است، میگوید: ایدون بادا که از شما گروهی با نیکی میخوانند و امر معروف و نهی از منکر بپای میدارند. معروف و منکر همانست که باختلاف عبارات گویند: حق و باطل، صلاح و فساد، نیک و بد.
هر چند که الفاظ مختلف است امّا بمعنی یکساناند. پارسی «معروف» و «عرف» نیکوکاریست و «عارفه» صنیعت برّ است. یقال فلان کثیر العوارف. و معروف بآن معروف خوانند که هر نفس او را شناسد و پذیرد و ستاید. و منکر نامیست هر مستنکر را، و منکر ضد معروف است، و نکر ضد عرف است. و این امر معروف و نهی منکر قطبی است از اقطاب دین که انبیاء را باین فرستادند، و باین دعوت کردند، اگر مندرس شود شعاع دین باطل گردد. پس بر هر مسلمان واجب است و فریضه بجای آوردن آن و بپای داشتن آن. امّا فرض کفایت است، که اگر گروهی بآن قیام کنند کفایت بود، و از دیگران بیفتد. اما اگر نکنند همه خلق بزهکار شوند. جای دیگر امر معروف و نهی منکر در نماز و در زکاة بست، و دینداران را بآن موصوف کرد و بستود و گفت: الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ
الآیة... و قال تعالی: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ الآیة. و قال النّبی (ص): انّ الناس اذا رأوا منکرا فلم یغیّروه یوشک ان یعمّهم اللَّه بعقابه.
و قال: «اذا اعملت الخطیئة فی الأرض، من شهدها فکرهها کان کمن غاب عنها، و من غاب عنها فرضها کان کمن شهدها.»
و قال: «من أمر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفة اللَّه فی ارضه و خلیفة رسوله و خلیفة کتابه».
و قال علی بن ابی طالب (ع): افضل الجهاد الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر و شنآن الفاسقین، فمن أمر بالمعروف شدّ ظهر المؤمن، و من نهی عن المنکر ارغم انف المنافق، و من غضب للَّه غضب اللَّه له.
و گفتهاند که: نهی منکر از امر معروف عظیمتر است و وجوب مؤکدتر، و ترک آن بعقوبت نزدیکتر. ازین جا است که ربّ العالمین ترک نهی منکر بذکر مخصوص کرد آنجا که گفت: «کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ». و آن گه فعل معروف نه بر هر کس واجب است، و ترک منکر واجب بر همه کس در همه حال. گفتهاند که انکار منکر بر سه ضرب است: اول آنست که بدست تغییر کنند، دوم آنست که بزبان تغییر کنند، سوم آنست که بدل انکار کنند. مصطفی (ص) گفت: من رأی منکم منکرا فلیغیّره بیده، فان لم یستطع فبلسانه، فان لم یستطع فبقلبه، و ذلک اضعف الایمان.
رتبه اول سلاطین راست، دوم علما راست، و سوم عوام را. اگر کسی گوید چونست که مسلمان را درین آیت حثّ کرد بر امر معروف، و جای دیگر گفت: عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ؟ جواب وی از دو وجه است: یکی آنکه «علیکم انفسکم» حثّ است بر تغییر منکر نخست بر خویشتن آن گه بر دیگران.
ازین جاست که ربّ العالمین به عیسی (ع) وحی فرستاد که: «یا عیسی عظ نفسک فان اتّعظت فعظ النّاس و الّا فاستحی منّی».
و وجه دیگر آنست که: ابو ثعلبه خشنی روایت کرد، قال: لقد سألت رسول اللَّه، فقال اتمروا بالمعروف و تناهوا عن المنکر، فاذا رأیت شحّا مطاعا، و هوی متّبعا، و اعجاب کلّ ذی رأی برأیه، فعلیک نفسک، و دع امر العوام.
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ مفسّران گفتند که: داعیان الی الخیر علماءاند و مؤذّنان. یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ علماءاند و نصیحت کنندگان. یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ غازیاناند و علماء و سلطان عادل. و گفتهاند خیر درین آیت اسلام است، و «معروف» اتّباع محمد (ص) و «منکر» کافر شدن بوی، ای و لتکن کلّکم کذلک، و دخلت من لتخصیص المخاطبین من غیرهم.
وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «مفلح» نامی است کسی را که بنیکی پاینده رسد، و پیروزی همیشه.
قوله: وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا تفرق بر سه ضرب است: یکی بتن، یکی بفعل، سدیگر باعتقاد. و «اختلاف» را همین تقسیم است، امّا اختلاف در قول و فعل و اعتقاد بیشتر گویند، و تفرّق بتن بیشتر گویند. ربّ العالمین درین آیت هر دو جمع کرد هم تفرق و هم اختلاف، که صفت جهودان و ترسایان است. و ایشان هم بتن متفرق بودند، هم بقول و فعل و اعتقاد مختلف. ربّ العالمین مؤمنان را میگوید که: شما چون جهودان و ترسایان مباشید که جهودان پس از موسی (ع) در دین گروه گروه گشتند، و ترسایان بعد از عیسی (ع) همچنین. ابو امامة این آیت بر خواند آن گه گفت: «هم الحروریة کانوا مؤمنین فکفروا بعد ایمانهم» آن گه سرانجام اهل تفرق و تعذیب ایشان بگفت، و در منزلت و شرف مؤمنان بست.
گفت ایشان را عذابی بزرگست در آن روز که مؤمنان سپید روی باشند.
«یوم» نصب علی الظّرف است، قیل: یوم تبیضّ وجوه المهاجرین و الانصار و تسودّ وجوه بنی قریظة و النضیر. و قیل: تبیضّ وجوه المخلصین و تسودّ وجوه المنافقین.
و قیل: تبیضّ وجوه اهل السّنة و تسودّ وجوه اهل البدعة. و قیل: تبیض وجوه المؤمنین و تسودّ وجوه الکافرین. آن گه حال ایشان بیان کرد و مآل و مرجع ایشان بگفت: فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ ای یقال لهم: أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ؟ ایشان را گویند: از پس ایمان کافر گشتید؟ اگر جهودانند و نبوت محمد (ص) در تورات یافته بودند و ایمان داشتند که تورات راست است، و منتظر وی بودند، پس از بعثت وی کافر گشتند بوی. و اگر منافقاناند بزبان اظهار ایمان کردند آن گه بنفاق که در دل داشتند کافر شدند، و اگر مبتدعاناند بر جمله ایمان آوردند و بر تفصیل کافر گشتند. و اگر کافراناند بر عموم روز میثاق که ایشان را گفتند: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا بَلی اقرار آوردهاند بربوبیّت و وحدانیّت اللَّه و گفتند: «بلی»، آن گه پس از آن کافر گشتند. ایشان را روز قیامت گویند: فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ، وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ ای فی جنّته. هُمْ فِیها خالِدُونَ لا یموتون. درین آیت گفت: تبیضّ، و ابیضّت، تسودّ و اسودّت، جای دیگر گفت: تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ و نگفت: وجوههم سود، گفت مسودّة یعنی سیاه گشته از بهر آنکه از گور سپید روی برخاستند، چنان که از مادر زادند، پس آن رویهاشان سیاه کردند. همانست که جای دیگر گفت: سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا، کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ، عَلَیْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ، مِنَ الْمَقْبُوحِینَ، تَغْشی وُجُوهَهُمُ النَّارُ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ، لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ، نَزَّاعَةً لِلشَّوی این همه از یک بابست.
قوله تعالی: تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ ای القرآن، نتلوه علیک بالصّدق. این دلیل که خدای را عزّ و جلّ خواندن است، و ازین باب در قرآن فراوان است: نَتْلُوا، نَقُصُّ، فَإِذا قَرَأْناهُ
و امثاله. قوله: وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ عالمین اینجا جنّ و انس است. میگوید: اللَّه نه آنست که بر بندگان ظلم کند و ایشان را بیجرم عقوبت کند. جای دیگر گفت: وَ ما ظَلَمْناهُمْ ما بر ایشان ظلم نکردیم، یعنی که ما بینیازتر از آنیم که ظلم کنیم. جای دیگر گفت: وَ ما ظَلَمُونا و نه ایشان بر ما ظلم کردند، یعنی که ما عزیزتر از آنیم که بر ما ظلم کنند.
قوله: وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ای تصیر امور الخلائق الیه فی الآخرة، اشارت میکند بدو کار عظیم: یکی بفناء عناصر بر خلاف قول طبایعیان که گویند عناصر فانی نشود. دیگر اشارتست که باقی ببقاء خویش و اوّلیّت خویش و آخریّت خویش حق است جلّ جلاله، و دیگر اعیان و افعال همه فانیاند، و نابودن آن در نهایت عجب نیست و از قدرت اللَّه بدیع نیست، چنان که در بدایت نبود. اهل معانی گفتند: وجه این آیت درین موضع آنست که در آیت پیش نفی ظلم از خود کرد و عدل خویش بخلق نمود، آن گه درین آیت بیان کرد که ما خود بینیازیم از ظلم، که ظلم آن کس کند که حق دیگری طلب کند، و آنچه وی را نیست جوید، و هر چه هست در هفت آسمان و هفت زمین همه ملک و ملک اوست، از قدرت وی بر آمد و بحکم وی باز شود. خداوند و پادشاه بحقیقت اوست، و همه صنع اوست، و در صنع خویش تصرف کردن بپنداشتن ظلم در آن خطاست، و این اعتقاد کردن در دین نه رواست. و اللَّه اعلم.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ مقاتل حیان گفت: قصه نزول این آیت آنست که: میان اوس و خزرج در زمانه جاهلیت عداوتی و قتالی رفته بود چون مصطفی (ص) به مدینه آمد، ایشان را صلح داد و از سر آن عداوت و کینه برخاسته بودند. روزی ثعلبة بن غنم از اوس و اسعد بن زراره از خزرج بر یکدیگر رسیدند و تفاخر کردند. ثعلبه گفت: مائیم که خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین از ماست، و حنظله غسیل ملائکه از ماست، سعد بن معاذ، الّذی اهتزّ له عرش الرحمن و رضی اللَّه بحکمه فی بنی قریظه از ماست، عاصم بن ثابت بن افلح سالار لشکر اسلام از ماست. اسعد بن زراره جواب داد که: چهار کس از بزرگان صحابه که حمله و حفظه قرآناند از مااند. ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، و ابو زید.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند از مؤمنان میخواهد که از او پرهیز کنند و به حقی که حق پرهیزکاری است، توجه داشته باشند. داستان نزول این آیه به زمان جاهلیت و عداوت و جنگ میان دو قبلی اوس و خزرج برمیگردد. وقتی پیامبر (ص) به مدینه آمد، آن دو قبیله را صلح داد. روزی دو نفر از این قبایل، یعنی ثعلبه بن غنم از اوس و اسعد بن زراره از خزرج، با یکدیگر دیدار کردند و درباره فضائل خود تفاخر کردند. ثعلبه گفت که از اوس بزرگانی چون خزیمه بن ثابت، حنظله غسیل ملائکه، سعد بن معاذ و عاصم بن ثابت وجود دارند. در مقابل، اسعد بن زراره نیز به بزرگانی از خزرج اشاره کرد که حافظان قرآن بودند، از جمله ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابو زید.
و سعد بن عباده که خطیب و رئیس انصار است، از ما است. آن گه سخن میان ایشان درشت شد. خزرجی گفت: و اللَّه اگر آن نیستی که اسلام در پیوست و مصطفی (ص) آن عداوت و خصومت ما برداشت و صلح داد، ما سران و سالاران شما بکشتیمی، و فرزندان را ببردگی ببردیمی، و زنان را بقهر و بیکاوین بزنی کردیمی! اوسی گفت: دیدیم روزگاری دراز که این اسلام و این صلح نبود و شما این نتوانستید، و آن گه شما را زدیم و کشتیم و کوفتیم!! ازین جنس سخن میان ایشان بسیار برفت، و آوازه بهر دو قبیله افتاد. سلاح برداشتند و قصد جنگ کردند. خبر به مصطفی (ص) رسید، برخاست، و بر مرکوبی نشست، و بانجمن ایشان شد، و این آیات که در صلح و جنگ ایشان فرود آمده بود، بر ایشان خواند گفت: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای شما که انصارید از اوس و خزرج، و گرویدهاید اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ این عظیم آیتی است از عظیمهای قرآن که ربّ العالمین بندگان خود را بحقّ خود مطالبت کرد، و سزاء حق خویش از ایشان طلب کرد. چنان که جای دیگر گفت: وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ و ازین معنی هم طرفیست در آنچه گفت: وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ.، وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ. بر مسلمانان این خطاب صعب آمد، گفتند: سزاء حق اللَّه کی تواند؟ و کی بآن رسد؟ پس ربّ العالمین منسوخ کرد و ناسخ آن فرستاد: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ. قومی گفتند: درین آیت نسخ نیست، و حق تقوی بر حسب استطاعت است، بدلیل
هوش مصنوعی: سعد بن عباده که سخنران و رهبر انصار است، به ما متعلق است. آنگاه بحث بین آنها بالا گرفت. یکی از خزرجیها گفت: سوگند به خدا اگر نبود که اسلام آمد و پیامبر (ص) دشمنی و کینه ما را کنار گذاشت و صلح کرد، ما رهبری و بزرگان شما را به قتل میرساندیم، فرزندانتان را به اسارت میبردیم و زنانتان را بدون کنترل به بردگی میگرفتیم! یکی از اوس گفت: ما مدتی طولانی دیدیم که نه اسلام بود و نه صلح، و آن زمان شما نتوانستید این کارها را انجام دهید، ما شما را زدیم و کشتیم و تحت فشار قرار دادیم! اینگونه سخنان بین آنها زیاد رد و بدل شد و آوازه به هر دو قبیله رسید. آنها سلاح برداشتند و قصد جنگ کردند. خبر به پیامبر (ص) رسید، او از جا برخاست، بر مرکبش سوار شد و به جمع آنها رفت و آیات مربوط به صلح و جنگ را بر آنها خواند. او گفت: ای کسانی که ایمان آوردهاید، ای شما انصاری از اوس و خزرج، تقوای الهی را به طور کامل رعایت کنید. این آیه نشاندهندهای از بزرگی قرآن است که خداوند از بندگانش حق خود را طلب کرده است. همانطور که در آیهای دیگر آمده است: و در راه خدا به حق جهاد کنید. او همچنین به معنای دیگر فرمود: او را به یاد آورید همانطور که شما را هدایت کرده است و خوبی کنید همانگونه که خداوند به شما نیکی کرده است. این سخنان برای مسلمانان سخت آمد و گفتند: حق خدا چگونه میتواند رعایت شود و کی به این مقام میرسد؟ سپس خداوند آیهای را نازل کرد که شرایط را تسهیل کرد: تقوای الهی را تا جایی که میتوانید رعایت کنید. عدهای گفتند: در این آیه نسخی وجود ندارد و حق تقوا بر اساس توانایی انسان تعیین میشود.
خبر معاذ (رض) قال: اردفنی رسول اللَّه (ص) و قال: یا معاذ! أ تدری ما حقّ اللَّه علی العباد؟ قلت: اللَّه و رسوله اعلم. فقال: ان یعبدوه، و لا یشرکوا به شیئا. ثم قرأ: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ.
هوش مصنوعی: معاذ (رض) روایت میکند که پیامبر اکرم (ص) او را به دنبال خود فراخواند و پرسید: «ای معاذ! آیا میدانی حق خداوند بر بندگان چیست؟» معاذ پاسخ داد: «خداوند و پیامبرش داناتر هستند.» پیامبر ادامه داد: «این است که خدا را بپرستند و هیچچیز را با او شریک نکنند.» سپس آیهای قرائت کرد که در آن به تقوای خداوند به نحو احسن توصیه شده است.
و در تفسیر گفتهاند: حَقَّ تُقاتِهِ ان یطاع فلا یعصی، و یذکّر فلا ینسی، و یشکر فلا یکفر. و معلوم است که فرمان برداری خدای عزّ و جلّ و یاد کرد و سپاسداری وی منسوخ نشود. و قال الزجاج: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ای اتّقوه فیما یحقّ علیکم ان تتّقوه فیه.
هوش مصنوعی: در تفسیر آمده است که حق خداوند بر شما این است که فرمانهای او را اطاعت کنید، گناه نکنید، یاد او را همواره زنده نگه دارید و سپاسگزاریاش را فراموش نکنید. همچنین مشخص است که اطاعت از خداوند و یادآوری و شکرگزاری از او هرگز منسوخ نخواهد شد. زجاج نیز گفته است که «از خداوند بترسید» یعنی در آنچه که باید از او بترسید، واقعا بترسید.
و عن انس بن مالک (رض) قال: لا یتقی اللَّه عبد حقّ تقاته حتّی یخزن من لسانه.
هوش مصنوعی: انس بن مالک (رض) میگوید: هیچ بندهای نمیتواند خدا را به درستی بپرستد و از او بترسد تا زمانی که کنترل زبانش را در دست گیرد.
ثم قال: وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ای کونوا علی الاسلام حتّی اذا اتاکم الموت صادفکم علیه. میگوید: بر مسلمانی پاینده باشید تا چون مرگ در رسد شما بر مسلمانی بید. پس حقیقت نهی از ترک اسلام است نه از مرگ. اگر کسی گوید: چه فائدت را گفت: إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ و نگفت: «الّا مسلمین»؟ جواب آنست که: «الّا مسلمین» اقتضاء آن کند که اسلام در حالت مرگ بود لا متقدما علیه و لا متأخرا عنه نه پیش از آن بود نه پس از آن، و چون گویی إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ظاهر آنست که اسلام پیش از مرگ بوده باشد، و در وقت پاینده بر استصحاب حال.
هوش مصنوعی: سپس گفت: «و نَمیرید، مگر اینکه شما مسلمان باشید». یعنی باید بر اسلام باقی بمانید تا زمانی که مرگ به سراغ شما بیاید و شما در حال مسلمانی باشید. در واقع، این جمله نهی از ترک اسلام است، نه نهی از مرگ. اگر کسی بپرسد که چرا گفته «مگر اینکه شما مسلمان باشید» و نگفته «مگر مسلمین»، پاسخ این است که «مگر مسلمین» به این معناست که اسلام در لحظه مرگ حاکم باشد و نه قبل یا بعد از آن. اما وقتی گفته میشود «مگر اینکه شما مسلمان باشید»، این نشان میدهد که باید پیش از مرگ، مسلمان بوده و در حال اسلام باقی بمانید.
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا الآیة... این هم خطاب به اوس و خزرج است. میگوید: دست در دین خدا و کتاب و عهد وی زنید، و سنّت و جماعت بپای دارید، و چنان که در جاهلیت پراگنده دل و پراگنده روزگار بودید، اکنون پس از آنکه در اسلام آمدید بمپراکنید و جوق جوق بمگسلید.
هوش مصنوعی: به یکدیگر چنگ بزنید و در مسیر خدا متحد باشید و از هر گونه تفرقه و جدایی بپرهیزید. به یاد داشته باشید که این سخن به گروههای اوس و خزرج خطاب شده است. به آنها میگوید که به دین خدا، کتاب و عهد او وابسته شوند، سنت و جمعیت را حفظ کنند و از پراکندگی که در دوران جاهلیت داشتند، دوری کنند. اکنون که به اسلام گرویدهاند، باید با هم united و متحد باشند.
«اعتصام» دست در چیزی زدن بود، و اینجا کنایت از اتّباع و استقامت. و «حبل اللَّه» اینجا قرآن است، که پیوند رهی به اللَّه بآنست، و پیمان اللَّه با بنده در آن است.
هوش مصنوعی: «اعتصام» به معنای چنگ زدن به چیزی است و در این متن کنایه از پیروی و استقامت دارد. همچنین، «حبل اللَّه» به قرآن اشاره دارد که راهی به سوی خداوند میباشد و پیمان خداوند با بندگان در آن ثبت شده است.
روی عن النّبی (ص) انّه قال: «انّی تارک فیکم کتاب اللَّه هو حبل اللَّه من اتّبعه کان علی الهدی و من ترکه کان علی الضّلالة.
هوش مصنوعی: پیامبر(ص) فرمود: «من در میان شما چیزی را ترک میکنم که کتاب خداست. این کتاب رشتهای است از سوی خدا. کسی که به آن پیروی کند، بر راه هدایت خواهد بود و کسی که آن را رها کند، در گمراهی خواهد بود.»
و گفتهاند که: بِحَبْلِ اللَّهِ اینجا سنّت و جماعت است.
هوش مصنوعی: گفتهاند که "بِحَبْلِ اللَّهِ" به معنی پیوستگی به سنت و جمعیت مسلمانان است.
و فی ذلک ما روی عن ابن مسعود قال: «ایّها النّاس! علیکم بالطّاعة و الجماعة، فانّها حبل اللَّه الّذی امر به، و انّ ما تکرهون فی الجماعة و الطاعة خیر ممّا تحبّون فی الفرقة».
هوش مصنوعی: ای مردم! به اطاعت و جماعت توجه کنید، زیرا اینها رشتهای از سوی خداست که به آن امر شده است. آنچه که در جمع و اطاعت ناخوشایند است، بهتر از آن چیزی است که در تفرقه و جدایی مورد پسند شماست.
و عن النّبی قال: انّ اللَّه عزّ و جلّ رضی لکم ثلاثا و کره لکم ثلاثا: رضی لکم ان تعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئا، و أن تعتصموا بحبل اللَّه جمیعا و لا تفرّقوا، و اسمعوا و اطیعوا لمن ولّاه اللَّه امرکم، و کره لکم قیل و قال، و کثرة السّؤال و اضاعة المال.
هوش مصنوعی: خداوند متعال از شما سه چیز را پسندیده و سه چیز را ناپسند میدارد: او از شما خواسته که تنها او را پرستش کنید و چیزی را با او شریک نسازید، همه به یکدیگر متصل باشید و پراکنده نشوید، و از کسانی که خداوند مسئولیت شما را به آنها سپرده، شنونده و فرمانبردار باشید. اما خداوند ناپسند میدارد که در مورد مسائل بیاساس گفتوگو کنید، زیاد سوال کنید و مال را هدر دهید.
قوله: وَ لا تَفَرَّقُوا ای لا تتفرقوا کما کنتم فی الجاهلیة مقتتلین علی غیر دین اللَّه، بل تناصروا و اصطلحوا و اجتمعوا علی الاسلام اخوانا.
هوش مصنوعی: یعنی: با یکدیگر تفرقه نیندازید، همانطور که در دوران جاهلیت به خاطر نداشتن دین الهی، با هم در جنگ و خشونت بودید. بلکه باید در کنار هم حمایتی از یکدیگر داشته باشید، صلح کنید و به عنوان برادران در دین اسلام جمع شوید.
قال النّبی: «لا تقاطعوا و لا تدابروا و لا تحاسدوا و لا تباغضوا و کونوا عباد اللَّه اخوانا».
هوش مصنوعی: پیامبر فرمودند: «از قطع ارتباط و کینهورزی و حسد و دشمنی پرهیز کنید و به عنوان بندگان خدا، با هم برادر باشید».
و قال (ص): لا تجتمع هذه الأمّة علی الضّلالة ابدا. و ید اللَّه علی الجماعة، فاتّبعوا السّواد الاعظم فانّ من شذّ شذّ فی النّار».
هوش مصنوعی: حضرت رسول (ص) فرمودند: این امت هرگز بر گمراهی تجمع نخواهد کرد و ید خداوند بر جماعت است. پس باید از جمعیت بزرگ پیروی کرد، زیرا کسی که جدایی از آنها اختیار کند، به آتش خواهد افتاد.
و قال: من یسّره ان یسکن بحبوحة الجنّة فلیلزم الجماعة، فانّ الشّیطان مع الفذّ و هو من الاثنین ابعد.
هوش مصنوعی: و گفت: هر کس میخواهد در دل بهشت سکنا گزید، باید به جمع گروه بپیوندد؛ زیرا شیطان با فرد تنهاست و از دو نفر دورتر است.
و روی عن النّبی (ص) انّه قال: تفترق هذه الامّة علی ثلاث و سبعین فرقة کلّها فی النّار الّا واحدة. قیل و ما تلک الواحدة؟ قال: ما نحن علیه الیوم انا و اصحابی.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: این امت به 73 فرقه تقسیم خواهد شد که همه آنها در آتش خواهند بود به جز یک فرقه. از ایشان پرسیدند که آن یک فرقه کدام است، ایشان پاسخ دادند: آنچه ما امروز با پیامبران و یاران ما بر آن هستیم.
این خبر بچند روایت مختلف آوردهاند: احدی و سبعین، و اثنتین و سبعین، و ثلاث و سبعین. روایت سعد هفتاد و یک فرقت است، و ما
هوش مصنوعی: این خبر به چند شکل مختلف بیان شده است: یکی هفتاد، دیگری هفتاد و دو، و سومی هفتاد و سه. روایت سعد به هفتاد و یک فرقه اشاره دارد.
روی عن النّبی قال: انّ بنی اسرائیل افترقوا احدی و سبعین ملّة، و لیس یذهب اللّیالی و الأیّام حتی تفترق امّتی علی مثل ذلک.
هوش مصنوعی: پیامبر(ص) فرمودند: بنیاسرائیل به هفتاد و یک ملت تقسیم شدند و مدت زیادی نمیگذرد که امت من نیز به همین شکل تقسیم خواهد شد.
و روایت ابو امامة و انس بن مالک هفتاد و دو فرقت است، و ذلک فی
هوش مصنوعی: ابو امامة و انس بن مالک روایت کردهاند که تعداد فرقهها به هفتاد و دو میرسد.
قوله (ص): انّ امّتی ستفترق علی اثنتین و سبعین فرقة، کلّها فی النّار الّا واحدة و هی الجماعة.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند که امت من به 72 فرقه تقسیم خواهند شد، که همه آنها در آتش هستند به جز یک فرقه و آن هم جماعه است.
و روایت ابو هریره هفتاد و سه فرقت است، هو قوله علیه السلام تفرّقت الیهود علی احدی او اثنتین و سبعین فرقة، و تفرّقت النّصاری علی احدی او اثنتین و سبعین فرقة، و تفترق امّتی علی ثلاث و سبعین فرقة.
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل میکند که یهود به هفتاد و یک یا هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، مسیحیان نیز به هفتاد و یک یا هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، و امتم به هفتاد و سه فرقه میشوند.
و روی انّه علیه السلام قال انّ اهل الکتابین افترقوا فی دینهم علی اثنتین و سبعین ملّة، و انّ هذه الامّة ستفترق علی ثلاث و سبعین ملة.
هوش مصنوعی: امام علی(ع) میفرمایند که اهل دو کتاب آسمانی (یعنی یهود و مسیحیت) به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدهاند، و این که امت اسلامی نیز به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد.
و بر علی علیه السّلام موقوف است که گفت: لتفترقنّ هذه الامّة علی ثلاث و سبعین فرقة، کلّها فی النّار الّا واحدة.
هوش مصنوعی: علی علیهالسلام فرمودند که این امّت به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد، و همه آنها در آتش خواهند بود جز یک فرقه.
یقول اللَّه تعالی: وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. و ازین اختلاف روایات، هفتاد و سه فرقت معروفتر است و بصحّت و قامت اصول نزدیکتر، که بزرگان دین و ائمه سلف تفسیر این هفتاد و سه کردهاند، و بچهار اصل از اصول بدعت باز آوردهاند، و هر یکی بهشتده تقسیم کرده، فرقهای ناجیه از آن بیرون کرده، فقالوا: اصول البدع الخوارج، و الرّوافض، و القدریّة، و المرجئة، کلّ واحدة افترقت علی ثمانیة عشر فرقة، فذلک اثنتان و سبعون فرقة. و اهل الجماعة الفرقة النّاجیه.
هوش مصنوعی: خداوند متعال میفرماید: و از میان خلق خود، گروهی هستند که به حق هدایت میکنند و بر اساس آن عدالت را برقرار میسازند. در مورد اختلاف روایات، معروفترین آنها هفتاد و سه فرقه است که به صحت و اصول نزدیکتر میباشد. بزرگانی از دین و ائمه در تفسیر این هفتاد و سه فرقه توضیحاتی دادهاند و از چهار اصل به بدعتها اشاره کردهاند. هر یک از این فرقهها بهشتی را برای خود تقسیم کرده و یک فرقه را به عنوان نجاتیافته معرفی کردهاند. به همین ترتیب، اصول بدعتها شامل خوارج، رافضیان، قدرىها و مرجئهها هستند که هر کدام به هجده فرقه تقسیم میشوند و در مجموع به هفتاد و دو فرقه میرسند. اهل جماعت به عنوان فرقه نجاتیافته شناخته میشوند.
قوله تعالی: وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً اوس و خزرج را میگوید یاد کنید آن وقت که یکدیگر را دشمن بودید یعنی در زمان کفر. آنچه مهاجران بودند با یکدیگر متکالب بودند و آنچه انصار بودند، دو گروه بودند و با یکدیگر متعصب و یکدیگر را متقاطع. ربّ العالمین میان دلهای ایشان الفت نهاد، و فراهم آورد، و نعمت دین اسلام بر ایشان روان داشت، و بران منّت نهاد، گفت: فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً شما پس از آن که در کفر دشمنان یکدیگر بودید باسلام دوستان و برادران یکدیگر گشتید.
هوش مصنوعی: خداوند به یادآورید نعمتش را بر شما زمانی که دشمن یکدیگر بودید. در آن زمان، قبل از اسلام، گروههای مهاجر و انصار با یکدیگر خصومت داشتند و متعصب بودند. اما خداوند میان دلهای آنها الفتی ایجاد کرد و با ارسال دین اسلام، زمینه دوستی و برادری را فراهم آورد. اکنون شما که قبلاً در کفر با یکدیگر دشمن بودید، به برکت اسلام و نعمتهای خدا، به دوست و برادر یکدیگر تبدیل شدهاید.
قال رسول اللَّه (ص): انّ حول العرش منابر من نور علیها قوم لباسهم نور و وجوههم نور لیسوا بأنبیاء و لا شهداء، یغبطهم الأنبیاء و الشّهداء. فقالوا یا رسول اللَّه صفهم لنا. فقال: المتحابّون فی اللَّه، و المتزاورون فی اللَّه.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: در اطراف عرش الهی منبرهایی از نور وجود دارد که افرادی بر روی آنها نشستهاند. لباس و چهره آنها نورانی است و آنها نه پیامبر هستند و نه شهید. انبیاء و شهیدان به آنها حسرت میخورند. اصحاب از پیامبر خواستند که آنها را توصیف کند. پیامبر فرمود: آنها کسانی هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و برای خدا یکدیگر را ملاقات میکنند.
قوله: وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ میگوید: شما بر کناره دوزخ بودید، و میان شما و میان آتش بقیه عمر مانده بود، ربّ العالمین شما را دین اسلام کرامت کرد و از آتش باز رهانید.
هوش مصنوعی: در اینجا آمده است که شما در آستانه سقوط به جهنم قرار داشتید و تنها فاصلهای کم تا آتش عذاب داشتید. اما خداوند با عطای دین اسلام، به شما کرامت بخشید و شما را از آتش نجات داد.
کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ ای مثل البیان الّذی یتلی علیکم، یبیّن اللَّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون.
هوش مصنوعی: بدین ترتیب، خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد تا شاید به راه هدایت بیفتید.
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ الآیة... این لام لام امر است، میگوید: ایدون بادا که از شما گروهی با نیکی میخوانند و امر معروف و نهی از منکر بپای میدارند. معروف و منکر همانست که باختلاف عبارات گویند: حق و باطل، صلاح و فساد، نیک و بد.
هوش مصنوعی: باید از میان شما گروهی وجود داشته باشد که به نیکی دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر را رعایت کنند. معروف و منکر در واقع به معنای حق و باطل، صلاح و فساد، نیک و بد است که با عبارات مختلف بیان میشود.
هر چند که الفاظ مختلف است امّا بمعنی یکساناند. پارسی «معروف» و «عرف» نیکوکاریست و «عارفه» صنیعت برّ است. یقال فلان کثیر العوارف. و معروف بآن معروف خوانند که هر نفس او را شناسد و پذیرد و ستاید. و منکر نامیست هر مستنکر را، و منکر ضد معروف است، و نکر ضد عرف است. و این امر معروف و نهی منکر قطبی است از اقطاب دین که انبیاء را باین فرستادند، و باین دعوت کردند، اگر مندرس شود شعاع دین باطل گردد. پس بر هر مسلمان واجب است و فریضه بجای آوردن آن و بپای داشتن آن. امّا فرض کفایت است، که اگر گروهی بآن قیام کنند کفایت بود، و از دیگران بیفتد. اما اگر نکنند همه خلق بزهکار شوند. جای دیگر امر معروف و نهی منکر در نماز و در زکاة بست، و دینداران را بآن موصوف کرد و بستود و گفت: الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ
هوش مصنوعی: هرچند واژهها متفاوت هستند، اما معناهای آنها یکسان است. در زبان فارسی، «معروف» به نیکوکاری و «عرف» معنای مشابه دارد و «عارفه» به معنای صنعت نیکو است. گفته میشود کسی که کثیر العوارف است، دارای ویژگیهای نیکو بسیار است. معروف به چیزی گفته میشود که هر کسی آن را بشناسد، بپذیرد و ستایش کند. در مقابل، «منکر» به چیزی اطلاق میشود که مورد انکار قرار میگیرد و منکر ضد معروف است. در دین، امر به معروف و نهی از منکر از مسائل اساسی است که پیامبران به خاطر آن فرستاده شدهاند و دعوتشان طبق این اصل است. اگر این اصول تضعیف شود، نور دین نیز خاموش میگردد. بنابراین، برای هر مسلمان واجب است که به انجام این واجبات بپردازد و از آنها پاسداری کند. انجام این وظیفه بر عهده گروهی خاص است؛ اگر گروهی به آن عمل کنند، وظیفه از دیگران ساقط میشود، اما اگر تمام مردم ترک کنند، همه مسئول خواهند بود. در جای دیگر هم در مورد نماز و زکات صحبت شده و دینداران به خاطر رعایت این اصول مورد ستایش قرار گرفتهاند.
الآیة... و قال تعالی: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ الآیة. و قال النّبی (ص): انّ الناس اذا رأوا منکرا فلم یغیّروه یوشک ان یعمّهم اللَّه بعقابه.
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که خداوند میفرماید: مردان و زنان مؤمن، یکدیگر را یاری میکنند و به کارهای نیک فرمان میدهند و از کارهای زشت بازمیدارند. همچنین پیامبر (ص) اشاره کردهاند که اگر مردم، زشتیها را ببینند و آنها را تغییر ندهند، به زودی عذاب الهی گسترده بر آنها نازل خواهد شد.
و قال: «اذا اعملت الخطیئة فی الأرض، من شهدها فکرهها کان کمن غاب عنها، و من غاب عنها فرضها کان کمن شهدها.»
هوش مصنوعی: او گفت: «اگر گناهی در زمین انجام شود، کسی که آن را ببیند و از روی تنفر آن را بداند، مانند کسی است که در آنجا نبوده است، و کسی که آن را ندیده ولی بر آن اصرار ورزد، مانند کسی است که آن را دیده است.»
و قال: «من أمر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفة اللَّه فی ارضه و خلیفة رسوله و خلیفة کتابه».
هوش مصنوعی: او گفت: «هرکس به خوبان امر کند و از بدیها نهی کند، خلیفه خداوند در زمین و خلیفه پیامبر و خلیفه کتابش خواهد بود.»
و قال علی بن ابی طالب (ع): افضل الجهاد الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر و شنآن الفاسقین، فمن أمر بالمعروف شدّ ظهر المؤمن، و من نهی عن المنکر ارغم انف المنافق، و من غضب للَّه غضب اللَّه له.
هوش مصنوعی: علی بن ابی طالب (ع) فرمودند: بهترین جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و دشمنی با فاسقان است. کسی که امر به معروف میکند، به مؤمنان پشتوانه میدهد و کسی که از منکر نهی میکند، به منافقین بیاعتباری میبخشد. کسی که برای خدا خشمگین میشود، خدا نیز برای او خشمگین خواهد شد.
و گفتهاند که: نهی منکر از امر معروف عظیمتر است و وجوب مؤکدتر، و ترک آن بعقوبت نزدیکتر. ازین جا است که ربّ العالمین ترک نهی منکر بذکر مخصوص کرد آنجا که گفت: «کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ». و آن گه فعل معروف نه بر هر کس واجب است، و ترک منکر واجب بر همه کس در همه حال. گفتهاند که انکار منکر بر سه ضرب است: اول آنست که بدست تغییر کنند، دوم آنست که بزبان تغییر کنند، سوم آنست که بدل انکار کنند. مصطفی (ص) گفت: من رأی منکم منکرا فلیغیّره بیده، فان لم یستطع فبلسانه، فان لم یستطع فبقلبه، و ذلک اضعف الایمان.
هوش مصنوعی: گفته شده که جلوگیری از کارهای نادرست از انجام کارهای خوب مهمتر و ضروریتر است، و ترک آن نزدیکتر به عذاب خداست. به همین دلیل، پروردگار جهانیان ترک جلوگیری از کارهای نادرست را در آیهای مشخص کرده که میفرماید: «آنها از کارهای نادرستی که انجام میدادند، نهی نمیکردند». در اینجا انجام کارهای خوب بر عدهای خاص واجب نیست، اما ترک کارهای نادرست بر همگان در همه زمانها واجب است. گفتهاند که انکار کارهای نادرست به سه شکل انجام میشود: اول با اقدام عملی، دوم با صحبت و زبان، و سوم با قلب و احساس. پیامبر اسلام (ص) فرمود: اگر کسی از شما یک کار نادرست ببیند، باید آن را با دستش تغییر دهد؛ اگر نتوانست، باید با زبانش آن را تغییر دهد؛ و اگر باز هم نتوانست، باید در دلش آن را انکار کند، و این ضعیفترین ایمان است.
رتبه اول سلاطین راست، دوم علما راست، و سوم عوام را. اگر کسی گوید چونست که مسلمان را درین آیت حثّ کرد بر امر معروف، و جای دیگر گفت: عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ؟ جواب وی از دو وجه است: یکی آنکه «علیکم انفسکم» حثّ است بر تغییر منکر نخست بر خویشتن آن گه بر دیگران.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده است که ابتدا باید سلاطین (حکمرانان) درستکار، سپس علما (دانشمندان) و در نهایت عوام (مردم عادی) مورد توجه قرار گیرند. همچنین به سوالی که ممکن است مطرح شود، پاسخ داده شده است. این سوال این است که چرا در یک آیه مسلمانان را به کارهای نیک تشویق میکند، در حالی که در آیه دیگر گفته شده است که باید به خودتان بپردازید و نگران انحراف دیگران نباشید. پاسخ به این سوال از دو جنبه است: یکی اینکه عبارت "علیکم انفسکم" به تشویق در تغییر منکر ابتدا بر خود فرد اشاره دارد و سپس باید به اصلاح دیگران پرداخت.
ازین جاست که ربّ العالمین به عیسی (ع) وحی فرستاد که: «یا عیسی عظ نفسک فان اتّعظت فعظ النّاس و الّا فاستحی منّی».
هوش مصنوعی: از این جاست که خداوند به عیسی (ع) وحی فرستاد که: «ای عیسی، خود را نصیحت کن، اگر بر خود پند گرفتی، مردم را هم پند ده، وگرنه از من شرم کن.»
و وجه دیگر آنست که: ابو ثعلبه خشنی روایت کرد، قال: لقد سألت رسول اللَّه، فقال اتمروا بالمعروف و تناهوا عن المنکر، فاذا رأیت شحّا مطاعا، و هوی متّبعا، و اعجاب کلّ ذی رأی برأیه، فعلیک نفسک، و دع امر العوام.
هوش مصنوعی: ابو ثعلبه خشنی نقل کرده که از رسول خدا سوال کرده است. ایشان فرمودند که باید به کارهای خوب دستور دهید و از کارهای بد نهی کنید. سپس افزودند که اگر دیدید مردم به طمع و کیش خود عمل میکنند و هر کسی به نظر خود میبالد، پس مراقب خود باشید و از کار مردم عادی کناره بگیرید.
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ مفسّران گفتند که: داعیان الی الخیر علماءاند و مؤذّنان. یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ علماءاند و نصیحت کنندگان. یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ غازیاناند و علماء و سلطان عادل. و گفتهاند خیر درین آیت اسلام است، و «معروف» اتّباع محمد (ص) و «منکر» کافر شدن بوی، ای و لتکن کلّکم کذلک، و دخلت من لتخصیص المخاطبین من غیرهم.
هوش مصنوعی: باید در میان شما گروهی وجود داشته باشد که به نیکی دعوت کرده و مردم را به خوبیها ترغیب کنند. مفسران بیان کردهاند که این دعوتکنندگان به نیکی، دانشمندان و مؤذنان هستند. آنها همچنین باید به انجام کارهای خوب امر کنند و دیگران را به نصیحت و راهنمایی تشویق کنند. علاوه بر این، باید از کارهای زشت جلوگیری کنند، که این مسئولیت نیز به عهده دانشمندان و فرمانروایان عادل است. خیر در این آیه به معنای اسلام، معروف به معنای پیروی از پیامبر اسلام (ص) و منکر به معنای کفر است. این صحبتها به ویژه برای مخاطبان خاصی مطرح شده است.
وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «مفلح» نامی است کسی را که بنیکی پاینده رسد، و پیروزی همیشه.
هوش مصنوعی: آنها کسانی هستند که به موفقیت دست پیدا کردهاند. "مفلح" به معنای کسی است که به خوبی و دوام در موفقیت، و همچنین به پیروزیهای مکرر میرسد.
قوله: وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا تفرق بر سه ضرب است: یکی بتن، یکی بفعل، سدیگر باعتقاد. و «اختلاف» را همین تقسیم است، امّا اختلاف در قول و فعل و اعتقاد بیشتر گویند، و تفرّق بتن بیشتر گویند. ربّ العالمین درین آیت هر دو جمع کرد هم تفرق و هم اختلاف، که صفت جهودان و ترسایان است. و ایشان هم بتن متفرق بودند، هم بقول و فعل و اعتقاد مختلف. ربّ العالمین مؤمنان را میگوید که: شما چون جهودان و ترسایان مباشید که جهودان پس از موسی (ع) در دین گروه گروه گشتند، و ترسایان بعد از عیسی (ع) همچنین. ابو امامة این آیت بر خواند آن گه گفت: «هم الحروریة کانوا مؤمنین فکفروا بعد ایمانهم» آن گه سرانجام اهل تفرق و تعذیب ایشان بگفت، و در منزلت و شرف مؤمنان بست.
هوش مصنوعی: آیهای وجود دارد که میگوید نباید مانند کسانی باشید که پراکنده و مختلفالقول شدهاند. پراکندگی به سه شکل وجود دارد: یکی در جسم، یکی در عمل و دیگری در اعتقاد. در مورد «اختلاف» نیز به همین صورت است، اما معمولاً به اختلاف در گفتار و عمل و اعتقاد بیشتر اشاره میشود، در حالی که پراکندگی بیشتر به شکل فیزیکی مطرح میشود. خداوند در این آیه هر دو را جمع کرده و به ویژگیهای یهودیان و مسیحیان اشاره کرده است، زیرا آنها هم در جسمهایشان پراکنده بودند و هم در گفتار و عمل و اعتقاد مختلف بودند. خداوند به مؤمنان میگوید که مانند یهودیان و مسیحیان نباشید که پس از موسی (ع) و عیسی (ع) به گروههای مختلف تقسیم شدند. همچنین ابو امامه این آیه را خوانده و اشاره کرده که گروههایی مانند حروریه که قبلاً مؤمن بودند، بعد از ایمان خود کافر شدند. در پایان، او به وضعیت و مقام مؤمنان پرداخته است.
گفت ایشان را عذابی بزرگست در آن روز که مؤمنان سپید روی باشند.
هوش مصنوعی: در آن روز، مؤمنان با رویی روشن و شاداب خواهند بود و عذابی بزرگ برای کسانی که کافرند در انتظار است.
«یوم» نصب علی الظّرف است، قیل: یوم تبیضّ وجوه المهاجرین و الانصار و تسودّ وجوه بنی قریظة و النضیر. و قیل: تبیضّ وجوه المخلصین و تسودّ وجوه المنافقین.
هوش مصنوعی: «یوم» به عنوان یک ظرف زمانی معرفی شده است. گفته شده است که این روز روزی است که چهرههای مهاجرین و انصار روشن میشود و چهرههای بنیقریظه و نضیر تاریک میگردد. همچنین گفته شده است که چهرههای مخلصین در این روز روشن و چهرههای منافقین تیره خواهد شد.
و قیل: تبیضّ وجوه اهل السّنة و تسودّ وجوه اهل البدعة. و قیل: تبیض وجوه المؤمنین و تسودّ وجوه الکافرین. آن گه حال ایشان بیان کرد و مآل و مرجع ایشان بگفت: فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ ای یقال لهم: أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ؟ ایشان را گویند: از پس ایمان کافر گشتید؟ اگر جهودانند و نبوت محمد (ص) در تورات یافته بودند و ایمان داشتند که تورات راست است، و منتظر وی بودند، پس از بعثت وی کافر گشتند بوی. و اگر منافقاناند بزبان اظهار ایمان کردند آن گه بنفاق که در دل داشتند کافر شدند، و اگر مبتدعاناند بر جمله ایمان آوردند و بر تفصیل کافر گشتند. و اگر کافراناند بر عموم روز میثاق که ایشان را گفتند: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا بَلی اقرار آوردهاند بربوبیّت و وحدانیّت اللَّه و گفتند: «بلی»، آن گه پس از آن کافر گشتند. ایشان را روز قیامت گویند: فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ، وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ ای فی جنّته. هُمْ فِیها خالِدُونَ لا یموتون. درین آیت گفت: تبیضّ، و ابیضّت، تسودّ و اسودّت، جای دیگر گفت: تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ و نگفت: وجوههم سود، گفت مسودّة یعنی سیاه گشته از بهر آنکه از گور سپید روی برخاستند، چنان که از مادر زادند، پس آن رویهاشان سیاه کردند. همانست که جای دیگر گفت: سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا، کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ، عَلَیْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ، مِنَ الْمَقْبُوحِینَ، تَغْشی وُجُوهَهُمُ النَّارُ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ، لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ، نَزَّاعَةً لِلشَّوی این همه از یک بابست.
هوش مصنوعی: در این متن به توصیف سرنوشت افرادی با ایمان و بیایمان پرداخته شده است. آنجا که چهره مؤمنان سفید و چهره کافران سیاه میشود. برای کسانی که چهرههایشان سیاه میشود، سوال میشود که آیا پس از ایمان کافر شدهاند؟ اگر این افراد یهودی بودند و انتظار پیامبر محمد (ص) را میکشیدند ولی پس از بعثت او کافر شدند، یا اگر منافق بودند و به دروغ اظهار ایمان کردند، یا مبتدعانی که تحت عنوان ایمان به بدعتها روی آوردند و در حقیقت کافر شدند. همچنین، افرادی که کافر هستند و در روز میثاق بر وحدانیت خداوند اقرار کردند اما بعداً کافر شدند، در روز قیامت عذاب خواهند دید. اما کسانی که چهرههایشان سفید است، در رحمت خدا و بهشتی که دائماً در آن خواهند ماند، قرار دارند. این آیات به تفاوتهای وضعیت چهرهها و عواقب آن در دنیا و آخرت اشاره میکند.
قوله تعالی: تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ ای القرآن، نتلوه علیک بالصّدق. این دلیل که خدای را عزّ و جلّ خواندن است، و ازین باب در قرآن فراوان است: نَتْلُوا، نَقُصُّ، فَإِذا قَرَأْناهُ
هوش مصنوعی: این آیات، نشانههای خداوند هستند که ما آنها را با حقیقت و صداقت برای تو میخوانیم، ای قرآن. این نشاندهنده این است که خداوند را باید با عزت و جلال نامید و در قرآن موارد مشابهی نیز وجود دارد که به خواندن و بیان حقایق اشاره دارد.
و امثاله. قوله: وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ عالمین اینجا جنّ و انس است. میگوید: اللَّه نه آنست که بر بندگان ظلم کند و ایشان را بیجرم عقوبت کند. جای دیگر گفت: وَ ما ظَلَمْناهُمْ ما بر ایشان ظلم نکردیم، یعنی که ما بینیازتر از آنیم که ظلم کنیم. جای دیگر گفت: وَ ما ظَلَمُونا و نه ایشان بر ما ظلم کردند، یعنی که ما عزیزتر از آنیم که بر ما ظلم کنند.
هوش مصنوعی: خداوند هرگز نمیخواهد به بندگانش ظلم کند و آنها را بدون دلیل مجازات نماید. او به قدری بینیاز است که نیازی به ظلم کردن ندارد و نمیتواند مورد ظلم قرار گیرد. در واقع، او از آنچه که بندگانش انجام میدهند آگاه است و بر آنها ظلم نمیکند.
قوله: وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ای تصیر امور الخلائق الیه فی الآخرة، اشارت میکند بدو کار عظیم: یکی بفناء عناصر بر خلاف قول طبایعیان که گویند عناصر فانی نشود. دیگر اشارتست که باقی ببقاء خویش و اوّلیّت خویش و آخریّت خویش حق است جلّ جلاله، و دیگر اعیان و افعال همه فانیاند، و نابودن آن در نهایت عجب نیست و از قدرت اللَّه بدیع نیست، چنان که در بدایت نبود. اهل معانی گفتند: وجه این آیت درین موضع آنست که در آیت پیش نفی ظلم از خود کرد و عدل خویش بخلق نمود، آن گه درین آیت بیان کرد که ما خود بینیازیم از ظلم، که ظلم آن کس کند که حق دیگری طلب کند، و آنچه وی را نیست جوید، و هر چه هست در هفت آسمان و هفت زمین همه ملک و ملک اوست، از قدرت وی بر آمد و بحکم وی باز شود. خداوند و پادشاه بحقیقت اوست، و همه صنع اوست، و در صنع خویش تصرف کردن بپنداشتن ظلم در آن خطاست، و این اعتقاد کردن در دین نه رواست. و اللَّه اعلم.
هوش مصنوعی: خداوند مالک تمام آنچه در آسمانها و زمین است، و همه امور در نهایت به سوی او باز میگردند. این جمله به چند نکته مهم اشاره دارد: اولاً، اشاره به نابودی عناصر دارد بر خلاف دیدگاه کسانی که میگویند عناصر هرگز نابود نمیشوند. ثانیاً، تنها خداوند باقی و بینیاز از همه چیز است و او اول و آخر است. سوم، همه موجودات و اعمال دیگر، فانی هستند و نابودی آنها در نهایت جای تعجبی ندارد و این امر برخلاف قدرت خداوند نیست. همچنین، در اینجا تأکیدی بر عدالت الهی است؛ زیرا خداوند هیچ نیازی به ظلم ندارد و ظلم از کسی سر میزند که حقوق دیگران را طلب کند. آنچه در آسمانها و زمین است، همه ملک و مخلوق خداوند است و او بر همه امور تسلط دارد. بنابراین، تصور ولایت و قدرت خداوند به عنوان ظلم، نادرست است و باید در دین به آن دقت کرد.