گنجور

۱۸ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ مجاهد گفت: مسلمانان و جهودان در کار قبله سخن گفتند، و تفاخر کردند هر کس ازیشان بقبله خویش. جهودان گفتند: بیت المقدس فاضلتر و شریفتر، و قبله آن است که مهاجر انبیاست در زمین مقدّسه.

مسلمانان گفتند: قبله کعبه است و کعبه شریفتر و عظیم‌تر و نزدیک خدا بزرگوارتر و دوستر از همه روی زمین، فأنزل اللَّه عزّ و جلّ: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ ایشان درین منازعت بودند که ربّ العالمین تفضیل کعبه را این آیت فرستاد.

فصل فی فضائل مکة

اکنون پیش از آنکه در تفسیر و معانی خوض کنیم، از فضائل مکه و خصائص کعبه طرفی بر گوئیم، هم از کتاب خدا عزّ اسمه، و هم از سنّت مصطفی (ص): قال اللَّه: جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ و وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً و وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ. و طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ و إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها. و رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً. و وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ. وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ و فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ. و أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ. و إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ و وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا... الی غیر ذلک من الآیات الدّالّة علی شرفها و فضلها. این آیات هر یکی بر وجهی دلالت کند بر شرف کعبه و فضیلت آن، و بزرگواری و کرامت آن نزدیک خداوند عزّ و جلّ. آن را عتیق خواند، و عتیق کریم است و از دعوی جبّاران آزاد یعنی که: بزرگوارست آن خانه بنزدیک خداوند عزّ و جلّ، و آزاد است، که هرگز هیچ جبار سرکش دعوی در آن نکرد و قصد آن نکرد. مسجد حرام خواند و شهر حرام و بیت حرام، یعنی که با آزرم است، و با شکوه، و با وقار. بازگشتن‌گاه جهانیان و جای امن ایشان، و نزول‌گاه انبیاء و مستقرّ دوستان، منبع نبوّت و رسالت و مهبط وحی و قرآن.

و از دلائل سنّت بر شرف آن بقعت آنست که: مصطفی (ص) گفت آن گه که بر خروره بیستاد: «و اللَّه انّی لاعلم انّک أحبّ البلاد الی اللَّه و احبّ الارض الی اللَّه، و لو لا انّ المشرکین اخرجونی منک ما خرجت.

و قال (ص): «انّ الارض دحیت‌ من مکة، و أوّل من طاف بالبیت الملائکة و ما من نبیّ هرب من قومه الی اللَّه الّا هرب الی الکعبة، یعبد اللَّه فیها حتّی یموت» و «انّ قبر نوح و هود و شعیب و صالح فیما بین زمزم و المقام» و «انّ حول الکعبة لقبور ثلاثمائة نبیّ» و «انّ بین الرّکن الیمانی الی الأسود لقبر سبعین نبیّا، و انّ بین الصّفا و المروة لقبر سبعین الف نبیّ»

و روی: «ان اسماعیل بن ابراهیم (ع) شکا الی ربّه حرّ مکة، فأوحی اللَّه الیه انّی افتح علیک بابا من الجنّة فی الحجر، یجری علیک الرّیح و الرّوح الی یوم القیامة»، و قال (ص): «انّ ما بین الرّکن الیمانی و الرّکن الأسود روضة من ریاض الجنّة، و ما من احد یدعو اللَّه عند الرّکن الأسود و عند الرّکن الیمانی و عند المیزاب الّا استجاب اللَّه له الدّعاء.»

و قال: «من نظر الی البیت ایمانا و احتسابا غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر» و «من صلّی خلف المقام رکعتین غفر له، و یحشر فی الآمنین یوم القیامة» و «من صبر علی حرّ مکة ساعة من النّهار تباعدت منه النّار مسیرة خمسمائة عام.»

و قال (ص): «الحجون و البقیع یؤخذ باطرافهما و ینثران فی الجنّة و هما مقربا مکة و المدینة».

و قال علیه السلام: «انّ الرکن و المقام یأتیان یوم القیامة کلّ واحد منهما مثل ابی قبیس لهما عینان و شفتان یشهدان لمن وافاهما.»

و قال وهب بن منبه: مکتوب فی التّورات انّ اللَّه عزّ و جلّ یبعث یوم القیامة سبعمائة الف ملک من الملائکة المقرّبین بید کلّ واحد منهم سلسلة من ذهب الی البیت الحرام، فیقال لهم اذهبوا الی البیت الحرام فزمّوه بهذه السلاسل ثمّ قوّدوه الی المحشر، فیأتونه، فیزمونه، بسبعمائة الف سلسلة من ذهب ثمّ یمدّونه، و ملک ینادی: یا کعبة اللَّه سیری! فتقول لست بسائرة حتی اعطی سؤلی، فینادی ملک من جوّ السّماء: «سلی». فتقول الکعبة: «یا ربّ! شفّعنی فی جیرتی الّذین دفنوا حولی من المؤمنین» فیقول اللَّه سبحانه: قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ قال: فیحشر موتی مکة من قبورهم بیض الوجوه کلّهم محرمین، مجتمعین، یلبّون.

ثم تقول الملائکة: سیری یا کعبة اللَّه. فتقول: «لست بسائرة حتّی اعطی سؤلی.» فینادی ملک من جوّ السّماء: «سلی، تعطی». فتقول الکعبة: «یا ربّ! عبادک المذنبون الّذین وفدوا الیّ من کلّ فجّ عمیق شعثا غبرا قد ترکوا الأهلین و الاولاد، و خرجوا شوقا الیّ، زائرین، طائفین، حتی قضوا مناسکهم کما امرتهم، فاسألک ان تؤمنهم من الفزع الاکبر، فتشفّعنی فیهم و تجمعهم حولی.» فینادی الملک: «انّ منهم من ارتکب الذّنوب و اصرّ علی الکبائر حتّی وجبت له النّار.» فتقول الکعبة: «انّما اسألک الشّفاعة لأهل الذّنوب العظام!» فیقول اللَّه تعالی: «قد شفعتک فیهم و أعطیتک سؤلک». فینادی مناد من جوّ السّماء الا من زار الکعبة فلیعتزل من بین النّاس، فیعتزلون، فیجمعهم اللَّه حول البیت الحرام بیض الوجوه، آمنین من النّار، یطوفون و یلبّون. ثمّ ینادی ملک من جوّ السّماء: «الا یا کعبة اللَّه سیری!» فتقول الکعبة: «لبّیک، لبّیک! و الخیر فی یدیک، لبّیک لا شریک لک، لبّیک! انّ الحمد و النعمة لک، و الملک لک، لا شریک لک!» ثمّ یمدّونها الی المحشر.

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ علماء را اختلاف است در معنی این آیت. روایت کنند از علی علیه السلام که گفت: «هو اوّل بیت وضع للنّاس مبارکا و هدی للعالمین»

میگوید: اوّل خانه که در آن برکت کردند و نشانی ساختند جهانیان را، تا آن را زیارت کنند و قبله خود سازند، و خدای را در آن عبادت کنند، آنست که به «بکة».

ابن عباس، کلبی، و حسن همین تفسیر کردند، قالوا: هو اول بیت وضع للناس یحجون الیه و یعبد اللَّه فیه. برین قول «بیت» بمعنی مسجد است کقوله: «أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً» ای مساجد. و کقوله تعالی: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یعنی المساجد.

و ابو ذر از مصطفی (ص) پرسید که: اوّل مسجد که مردمان را نهادند در روی زمین کدام است؟ مصطفی (ص) گفت: «مسجد حرام». ابو ذر گفت: «و بعد از آن کدام؟» مصطفی (ص) گفت: «بعد از آن مسجد اقصی». گفت: میان آن هر دو چند زمان بود؟ مصطفی (ص) گفت: چهل سال. آن گه گفت:

«حیثما ادرکتک الصلاة فصلّ فانّه مسجد.»

قومی گفتند: اعتبار این اوّلیّت بزمان است، نه بشرف و منزلت یعنی: هو اوّل بیت ظهر علی وجه الماء عند خلق السّماء و الارض، خلقه اللَّه قبل الأرض بألفی عام، و کان زبدة بیضاء علی الماء، فدحیت الارض من تحته.»

و قیل: «هو اوّل بیت بعد الطّوفان» و هو الّذی قال تعالی: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ. و قیل: هو اوّل بیت بناه آدم و اتّخذه قبلة. و فی ذلک ما

روی: انّ اللَّه عزّ و جلّ انزل من السّماء یاقوتة من یواقیت الجنّة، لها بابان من زمرّد اخضر: باب شرقی و باب غربی، و فیها قنادیل من الجنّة فوضعها علی موضع البیت، ثمّ قال یا آدم: انّی اهبطت لک بیتا تطوف به کما یطاف حول عرشی، و تصلّی عنده کما یصلّی عند عرشی».

قوله لَلَّذِی بِبَکَّةَ گفته‌اند: بکه نام مسجدست و مکه نام حرم. و گفته‌اند: بکه خانه کعبه است و مکه همه شهر. قریش آن گه که خانه باز کردند نو کردن را اساس آن بجنبانیدند، سنگی دیدند سیاه و عظیم از آن اساس که خانه بر آن بود، بر آن نبشته بسپیدی هموار: «بکة بکة» از آنست که بکه نام نهادند. و گفته‌اند که: مکه و بکه هر دو یکیست، همچون لازم و لازب. و اصل مکه از امتکاک است، یقال مکّ الفصیل ضرع امّه و امتکّه، اذا امتصّه، فکأنّه یجمع اهل الآفاق و یؤلّفهم. و سمّیت بکّة لأنّها تبکّ اعناق الجبابرة ای تقطعها اذا همّوا بها و قیل: لأنّ النّاس یتباکون علیه ای یتزاحمون علیه فی الطّواف.

مُبارَکاً من البرکة، و هی ثبوت الخیر فی الشّی‌ء ثبوت الماء فی البرکة و سمّیت البرکة لثبوت الماء فیها.

وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ آن خانه از خداوند عزّ و جلّ راه نمونی‌ست بندگان را سوی حق، و شناخت قبله حق. گفته‌اند که: کعبه قبله اهل مسجد است و مسجد قبله اهل حرم، و جمله حرم قبله اهل زمین.

روی: أنّ النّبی (ص) قال: من صلّی فی المسجد الحرام رکعتین فکأنّما صلّی فی مسجدی الف رکعة، و من صلّی فی مسجدی صلاة کانت افضل من الف صلاة فیما سواه من البلدان. ثم ما اعلم الیوم علی وجه الارض بلدة یرفع فیها من الحسنات بکلّ واحدة منها مائة الف ما یرفع من مکّة، ثم ما اعلم من بلدة علی وجه الارض انّه یکتب لمن صلّی فیها رکعتین واحدة بمائة الف صلاة ما یکتب بمکّة، و ما اعلم من بلدة علی وجه الارض یتصدّق فیها بدرهم واحد یکتب له الف درهم ما یکتب بمکّة، و ما اعلم علی وجه الأرض بلدة فیها شراب الأبرار الّا زمزم و هی بمکّة، و ما اعلم علی وجه الارض مصلّی الاخیار الّا بمکّة. و ما اعلم علی وجه الارض بلدة ان احد یمشی فیها مشیا یکون مشیته تلک تکفیرا لخطایاه و انحطاطا لذنوبه، کما یحطّ الورق من الشّجرة الا بمکّة.

قوله: فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ. در آن خانه نشانهای روشن است. آن گه بر عقب آن نشانها را تفسیر کرد: مَقامُ إِبْراهِیمَ گفته‌اند که: همه مسجد هم کعبه و هم جز از آن مقام ابراهیم (ع) است. و در سیاق این آیت این وجه مستقیم‌تر است. و گفته‌اند: مقام ابراهیم که درین آیت نامزد است، آن سنگ است که اکنون هنوز بجای است، دو قدم درو نشسته، یکی چپ و یکی راست، که فرا پیش خانه نهاده‌اند برابر مشرق، و پوشیده می‌دارند در حقّه و غلاف و طیب. و ازین وجه است قراءت آن کس که خواند: فیه آیة بینة علی التّوحید.

و قصّه مقام ابراهیم و بدو کار او آن است که: از ابن عباس روایت کردند. گفت: ابراهیم، اسماعیل و هاجر را به مکه برد و آن‌جا بنشاند. روزگاری بر آمد، تا جرهمیان بایشان فرو آمدند و اسماعیل زن خواست از جرهم، و مادر وی هاجر از دنیا رفته، ابراهیم آن جا که بود از ساره دستوری خواست تا به مکه شود بزیارت ایشان. ساره شرط کرد و با وی پیمان بست که زیارت کند و از مرکوب فرو نیاید تا باز گردد. ابراهیم (ع) آمد و اسماعیل (ع) بیرون از حرم بصید بود. ابراهیم گفت: زن اسماعیل را: «این صاحبک؟» شوهرت کجا است؟ جواب داد: «لیس هاهنا، ذهب یتصیّد.» این جا نیست، بصید رفته است. گفت: هیچ طعامی و شرابی هست که مهمان داری کنی؟ گفت: نه، بنزدیک من نه کس است، نه طعام! ابراهیم گفت: چون شوهرت باز آید سلام بدو رسان و بگوی عتبه در سرای بگردان. این سخن بگفت و بازگشت. پس اسماعیل باز آمد و بوی پدر شنید و آن زن قصّه با وی بگفت و پیغام بگزارد. اسماعیل وی را طلاق داد و زنی دیگر خواست، بعد از روزگاری ابراهیم باز آمد هم بران عهد و پیمان که با ساره بسته بود. اسماعیل بصید بود. گفت: «این صاحبک؟» جواب داد که اسماعیل بصید است هم اکنون در رسد ان شاء اللَّه، فرود آی و بیاسای که رحمت خدای بر تو باد. گفت: هیچ توانی که مهمان داری کنی؟

گفت: آری توانم. گوشت آورد، و شیر آورد، ابراهیم ایشان را دعا گفت و برکت خواست. آن گه گفت: فرود آی تا ترا موی سر بشویم و راست کنم. ابراهیم فرو نیامد که با ساره عهد کرده بود که فرو نیاید. زن اسماعیل رفت و آن سنگ بیاورد و سوی راست ابراهیم فرو نهاد، ابراهیم قدم بر آن نهاد و اثر قدم ابراهیم در آن نشست. و یک نیمه سر وی بشست. آن گه سنگ، با سوی چپ برد، و ابراهیم قدم دیگر بر آن نهاد و اثر قدم در آن نشست. و نیمه چپ وی بشست. آن گه گفت: چون شوهرت باز آید سلام من برسان، و گوی عتبه در سرایت راست بیستاد نگه‌دار.

پس چون اسماعیل باز آمد، قصّه با وی بگفت و اثر هر دو قدم وی باو نمود. اسماعیل گفت: ذاک ابراهیم علیه السّلام.

روی عبد اللَّه بن عمر. قال: سمعت رسول اللَّه یقول: الرّکن و المقام یاقوتتان من یاقوت الجنّة، طمس نورهما و لولا ان طمس نورهما، لاضاء بین المشرق و المغرب.

قوله: وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً این أمن از دعوت ابراهیم (ع) است که گفت: رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً ابراهیم دعا کرد تا مکه حرمی بود ایمن، چنان که هر جایی که گریزد، ایمن بود که او را نرنجانند و هر صید و وحش که در آن شود ایمن روی، که او را نگیرند و آهو و سگ هر دو بهم بسازند. ربّ العالمین آن دعاء وی اجابت کرد و در آن منّت بر ابراهیم و بر جهانیان نهاد و گفت: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ. جای دیگر گفت: مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً، و وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ. در روزگاری که مشرکان حرم می‌داشتند، آن را چندان حرمت داشتند که اگر کسی خونی عظیم کردی و در آن خانه گریختی از ثار آن ایمن گشتی، و اکنون هر که از حاجّ و از معتمران و زائران باخلاص و با توبه آنجا درشد، از آتش ایمن است.

ابو النجم الصوفی مردی قرشی بود. گفتا: شبی طواف می‌کردم، گفتم یا سیّدی! تو گفته‌ای وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً هر که در خانه کعبه شود ایمن است! از چه چیز ایمن است؟ گفتا: هاتفی آواز داد که: «آمنا من النّار» یعنی از آتش دوزخ ایمن است.

عن انس بن مالک قال: قال رسول اللَّه (ص): من مات فی احد الحرمین بعثه اللَّه من الآمنین.

قوله: وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ حمزة و علی و حفص حجّ البیت بکسر «حا» خوانند باقی بفتح خوانند و بکسر لغت تمیم است و بفتح لغت اهل حجاز و فرق آن است که چون بفتح گویی مصدر است و بکسر اسم عمل، و معنی «حجّ» قصد است. وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ این لام را لام ایجاب و الزام گویند، یعنی که فرض است و واجب حجّ کردن بر مردمان، یعنی بر آن کس که مسلمان باشد و عاقل و بالغ و آزاد و مستطیع، این پنج شرط است هر که در وی مجتمع گردد حجّ بر وی لازم گردد. و اولی‌تر آنکه با وجود شرائط، تقدیم کند و تأخیر نیفکند. لقوله تعالی اسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ‌

پس اگر تأخیر کند روا باشد، که فریضه حجّ در سنه خمس فرود آمد، و مصطفی (ص) تا سنه عشر در تأخیر نهاد، که در سینه ستّ بیرون آمد بقصد مکه، تا عمره کند کافران او را بازگردانیدند به حدیبیه. و در سنه سبع باز آمد و عمره قضاء کرد و حج نکرد، و در سنه ثمان فتح مکه بود و بی‌عذری که بود حج نکرد و به مدینه باز شد، و در سینه تسع بو بکر را امیر کرد بر حاجّ و خود نرفت، و در سنه عشر رفت و حجة الوداع کرد. پس معلوم شد که تأخیر در آن رواست.

امّا چون تأخیر کند بی‌عذری، بر خطر آن بود که بمیرد پیش از اداء حجّ. و آنکه عاصی بر اللَّه رسد و حجّ در ترکه او واجب شود، اگر چه وصیت نکند، همچون دینها و حقّها که از آدمیان بر وی بود. بریده روایت کرد، گفت: زنی پیش مصطفی (ص) در آمد گفت: یا رسول اللَّه انّ امّی ماتت و لا تحجّ، أ فاحجّ عنها؟ قال: نعم حجّی عن امّک.

و روی ابن عباس انّ امرأة من خثعم أتت النّبی (ص) فقالت: یا رسول اللَّه انّ فریضة اللَّه فی الحجّ علی عباده ادرکت ابی شیخا کبیرا لا یستطیع ان یستمسک علی الرّاحلة، أ فاحجّ عنه؟ قال: نعم. قالت: أ ینفعه ذلک؟ قال: نعم. کما لو کان علی ابیک دین فقضیته نفعه.

این دو خبر دلیل‌اند که نیابت در فرض حجّ رواست در حال حیات و در حال ممات.

امّا در حال حیات شرط آنست که آن کس که از بهر وی حجّ کنند زمن باشد، یا پیری سخت پیر چنان که بر راحله و رامله آرام نتواند گرفت، چنان که در خبر گفت: لا یستطیع ان یستمسک علی الراحلة.

استطاعت و قدرت و طاقت و جهد و وسع بمعنی متقارب‌اند. و اصل الاستطاعة استدعاء الطّاعة، کأنّ النفس بالقدرة تستدعی طاعة الشّی‌ء لها. و آنچه گویند: فلان کس را استطاعت نیست، بر دو معنی باشد: یکی نفی قدرت را که خود توانایی ندارد و راه‌ بآن نبرد. دیگر نفی خفّت را که بر وی گران شود و آسان نبود و هو المعنی بقوله: لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً ای لا یستقلّونه، لأنّهم لا یقدرون علیه. و استطاعت عبادت بر قول مجمل سه ضرب است: یکی استطاعت نفسی یعنی که معرفت دارد بعمل، یا وی را تمکّن معرفت بود. دیگر استطاعت بدنی یعنی که تندرست بود، و قوّت و قدرت دارد بر اداء عمل. سدیگر استطاعت بیرون از تن است، و آن وجود آلت است، یعنی زاد و راحله و مانند آن، که تحصیل عمل بی‌وجود آلت ممکن نشود. و چون این هر سه مجتمع شد، استطاعت تمام حاصل گشت. و آنچه مصطفی (ص) گفت: الاستطاعة الزاد و الراحلة

اشارت بآن رتبت سوم کرد که بیرون از تن است. از بهر آنکه قومی پرسیدند که ایشان را مسافت دور بود و زاد و راحله نبود، و بشک بودند که فریضه حج بر ایشان لازم است یا نه؟ و مصطفی (ص) گفت: استطاعت زاد و راحله است، چون زاد و راحله نبود فریضه حج لازم نیاید. و زاد و راحلة آنست که نفقه خویش بتمامی دارد از رفتن تا باز آمدن، با سر عیال و بقعت خویش، بیرون از نفقت ایشان که نفقت شان بر وی لازم باشد، و بیرون از مسکن و خادم و قضاء دیون.

و از استطاعت آنست که راه آسان و ایمن بود بی‌دریای مخطر، و بی‌راهزن، و قصد دشمن، و بی مکس و خفارة و رصد. روی ابو امامة قال قال رسول اللَّه (ص): من لم یمنعه فی الحجّ حاجة او مرض حابس او سلطان جائر فمات، فلیمت ان شاء یهودیّا او نصرانیّا.

قوله تعالی: وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ کفر این جا «جحود» است بقول ابن عباس و جماعتی از مفسّران، و معنی آنست که هر که در دین حجّ فریضه نبیند بر توانا و ترک حج معصیت نبیند از توانا، اللَّه غنی است از جهانیان، یعنی که تا بداند این جاحد که بر خود زیان کرد که جحود آورد نه بر اللَّه، که اللَّه بی‌نیاز است‌ وی را حاجت نیست بطاعت مطیعان و عمل عاملان. بنده اگر عمل کند خود را سود کند که بثواب و نفع آن رسد و اگر معصیت کند، بر خود زیان کند که از ثواب درماند.

قوله: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ الآیة... اگر کسی سؤال کند که چون است که جهودان و ترسایان اگر بمقتضی کتاب عمل کنند یا نکنند ایشان را اهل کتاب گویند، گاه بر سبیل مدح و گاه بر سبیل ذمّ، و مسلمانان را جز بر طریق مدح اهل قرآن نگویند؟ تا ایمان و عمل نبود این نام بر ایشان نیوفتد؟

جواب آنست که: کتاب لفظی مشترک است میان تورات که از آسمان فرو آمد و میان آنچه جهودان در افزودند و نبشتند، چنان که ربّ العالمین گفت: یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. پس ایشان را بر سبیل ذمّ بآن دست نبشته خویش باز خواند، یعنی که یا اهل کتاب مبدّل محرّف! و این تحریف و تبدیل بحمد اللَّه در قرآن نیست. و قرآن جز نام خاص آیات منزّل نیست، ازین جهت جز بر سبیل مدح و بر مقتضی ایمان کسی را از اهل قرآن نگویند.

قوله: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ این در شأن جهودان آمد که نبوت محمد (ص) را منکر بودند، و حجّ کردن را واجب نمی‌دیدند، و آیات که در وجوب آن فرو آمد در کتب منزّل نمی‌پذیرفتند. آن گه گفت: وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلی‌ ما تَعْمَلُونَ پوشیده میدارید بر خدای آنچه بر وی پوشیده نشود؟ ندانید که وی عزّ و جلّ حاضر است بعلم هر جای و دانا بهر جزای و گواه بهر نهان و پیدای.

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ الآیة... البغیة، الطلبة. یقال بغیته کذا، و بغیت له، و ابغنی شیئا ای ابغ لی، تَبْغُونَها عِوَجاً ای تبغون لها عوجا بالشبه الّتی تلبسون بها علی سفلتکم. هر کژی که درک آن بفکرت بود، عوج گویند، بکسر عین. و هر چه درک آن بچشم بود، عوج گویند بفتح عین. این جا کژی راه دین میخواهد که درک آن بفکرت بود. میگوید: که شما عیب و کژی میجوئید راهی را که اللَّه راست نهاد، و خود میدانید و گواهانید براستی آن راه. و آن آنست که در تورات خوانده‌اید که: ان الدین عند اللَّه الاسلام و ان محمدا رسول اللَّه و لفظ شهادت دو معنی را استعمال کنند: یکی معرفت عقل، و دیگر عقد زبان. امّا معرفت عقل آنست که گفت: أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ ای عارف بعقله.

اما عقد زبان آنست که گفت: فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ. و بر هر دو معنی وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ تفسیر کرده‌اند: یعنی و انتم عقلاء تعرفون ذلک بعقولکم. و قیل أَنْتُمْ شُهَداءُ ای انتم قد اخذ علیکم العهد بقوله وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ، الآیة... و قیل و أنتم شهدتم بنبوّته قبل بعثته.

قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ الایة...

این در شأن اوس و خزرج فرو آمد که قومی جهودان میان ایشان اغرا کردند و قصد آن کردند که ایشان را در فتنه افکنند، و از دین برگردانند. ربّ العالمین گفت: اگر شما فرمان برید گروهی را از اهل تورات، و آن گروه عالمان ایشان بودند، و از بهر آن گروه مخصوص کرد که نه هم چنان بودند. نه بینی که گفت: مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ، تخصیص از آنست که تا این گروه پسندیده در تحت آن خطاب نشوند. میگوید: اگر شما ایشان را فرمان برید، شما را از ایمان باز پس آرند. و ایمان را دو طرف است: یکی ابتدا که بنده در روش آید و آهنگ ایمان دارد. دیگر کمال ایمان، چنان که در وصف ایشان گفت: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ الآیة و درین آیت که گفت: یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ ابتداء ایمان خواهد نه کمال ایمان، که آن کس که بکمال ایمان رسد محال باشد که وی را باز پس آرند. بزرگان دین ازین جا گفته‌اند: ما رجع من رجع الا من الطریق.

قوله تعالی: وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلی‌ عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ این آیت از بزرگترین آیتهای قرآن است در شأن دین، که دین بکتاب و سنت رسول وی است، و مرد مخاطب بآنست و محجوج بآن. و ایمان سمعی است. جای دیگر میگوید: وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ.

ثمّ قال: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. اعتصام و تفویض و توکّل و استسلام بر ترتیب مقامات روندگان نهادند، اول اعتصام است و آخر استسلام.

اعتصام در منازل اهل بدایت است، و استسلام در مقامات اهل نهایت. اولیاء را اعتصام فرمودند، چنان که گفت: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً. انبیاء را استسلام فرمودند، چنان که گفت: أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ ازین جاست که اهل تحقیق گفتند: الاعتصام للمحجوبین، فاما اهل الحقائق فهم فی القبضة. و صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ درین آیت همانست که مؤمنین بدعا خواستند که: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ. و مصطفی (ص) را فرمان آمد که: بندگان را بران خوان، و ذلک فی قوله: ادْعُ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و مصطفی (ص) بحکم فرمان، خلق خدای را بران خواند، و ذلک فی قوله: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ‌

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ مجاهد گفت: مسلمانان و جهودان در کار قبله سخن گفتند، و تفاخر کردند هر کس ازیشان بقبله خویش. جهودان گفتند: بیت المقدس فاضلتر و شریفتر، و قبله آن است که مهاجر انبیاست در زمین مقدّسه.
هوش مصنوعی: آیه‌ای بیان می‌کند که نخستین خانه‌ای که برای مردم بنا شده، کعبه است. مجاهد می‌گوید: مسلمانان و یهودیان در مورد قبله بحث کردند و هر یک به ویژگی‌های قبله خود افتخار کردند. یهودیان ادعا کردند که بیت المقدس برتر و شریف‌تر است و قبله‌ای که مهاجران پیامبران در سرزمین مقدس به سوی آن نماز می‌خواندند، همانجا است.
مسلمانان گفتند: قبله کعبه است و کعبه شریفتر و عظیم‌تر و نزدیک خدا بزرگوارتر و دوستر از همه روی زمین، فأنزل اللَّه عزّ و جلّ: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ ایشان درین منازعت بودند که ربّ العالمین تفضیل کعبه را این آیت فرستاد.
هوش مصنوعی: مسلمانان معتقدند که قبله، کعبه است و کعبه از سایر مکان‌ها برتر و عزیزتر است و نزد خداوند محبوب‌تر و نزدیک‌تر از همه جاهای روی زمین می‌باشد. در همین زمینه، خداوند آیه‌ای نازل فرموده است که بیان می‌کند: «اولین خانه‌ای که برای مردم قرار داده شده، کعبه است.» این آیه برای تأکید بر فضیلت کعبه در میان مسلمانان نازل شده است.
فصل فی فضائل مکة
هوش مصنوعی: فصل بررسی فضایل مکه.
اکنون پیش از آنکه در تفسیر و معانی خوض کنیم، از فضائل مکه و خصائص کعبه طرفی بر گوئیم، هم از کتاب خدا عزّ اسمه، و هم از سنّت مصطفی (ص): قال اللَّه: جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ و وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً و وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ. و طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ و إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها. و رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً. و وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ. وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ و فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ. و أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ. و إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ و وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا... الی غیر ذلک من الآیات الدّالّة علی شرفها و فضلها. این آیات هر یکی بر وجهی دلالت کند بر شرف کعبه و فضیلت آن، و بزرگواری و کرامت آن نزدیک خداوند عزّ و جلّ. آن را عتیق خواند، و عتیق کریم است و از دعوی جبّاران آزاد یعنی که: بزرگوارست آن خانه بنزدیک خداوند عزّ و جلّ، و آزاد است، که هرگز هیچ جبار سرکش دعوی در آن نکرد و قصد آن نکرد. مسجد حرام خواند و شهر حرام و بیت حرام، یعنی که با آزرم است، و با شکوه، و با وقار. بازگشتن‌گاه جهانیان و جای امن ایشان، و نزول‌گاه انبیاء و مستقرّ دوستان، منبع نبوّت و رسالت و مهبط وحی و قرآن.
هوش مصنوعی: پیش از اینکه به تفسیر و معانی پرداخته شود، بهتر است درباره فضائل مکه و ویژگی‌های کعبه صحبت کنیم. طبق متون مذهبی، خداوند کعبه را به عنوان خانه‌ای محترم و مکانی برای مردم قرار داده است و این مکان به عنوان پناهگاهی امن نیز محسوب می‌شود. ابراهیم و اسماعیل بناهای کعبه را پایه‌گذاری کرده و دستور داده‌اند که این مکان پاکیزه شود. همچنین یادآوری شده که خداوند، این سرزمین را امن قرار داده و از آن به عنوان محل مناسک عبادی یاد گردیده است. آیات مختلفی بر این واقعیت تأکید دارند که کعبه دارای فضیلت و شرافت ویژه‌ای نزد خداوند است. این خانه به عنوان عتیق و آزاد ذکر شده که هرگز کسی جرأت تعدی به آن را نداشته و به منزله مسجد حرام شناخته می‌شود که با وقار و عظمتش، مکانی است برای بازگشت جهانیان، امن و آرام، محلی برای نزول وحی و منبع رسالت و نبوّت.
و از دلائل سنّت بر شرف آن بقعت آنست که: مصطفی (ص) گفت آن گه که بر خروره بیستاد: «و اللَّه انّی لاعلم انّک أحبّ البلاد الی اللَّه و احبّ الارض الی اللَّه، و لو لا انّ المشرکین اخرجونی منک ما خرجت.
هوش مصنوعی: یکی از دلایل اهمیت و ارزش آن مکان این است که پیامبر (ص) در زمانی که بر روی شتر ایستاده بود، گفت: "به خدا قسم، می‌دانم که تو محبوب‌ترین مکان نزد خدا و محبوب‌ترین زمین برای خدا هستی و اگر مشرکان مرا از تو بیرون نکرده بودند، هرگز از تو خارج نمی‌شدم."
و قال (ص): «انّ الارض دحیت‌ من مکة، و أوّل من طاف بالبیت الملائکة و ما من نبیّ هرب من قومه الی اللَّه الّا هرب الی الکعبة، یعبد اللَّه فیها حتّی یموت» و «انّ قبر نوح و هود و شعیب و صالح فیما بین زمزم و المقام» و «انّ حول الکعبة لقبور ثلاثمائة نبیّ» و «انّ بین الرّکن الیمانی الی الأسود لقبر سبعین نبیّا، و انّ بین الصّفا و المروة لقبر سبعین الف نبیّ»
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: «زمین از مکه به وجود آمده و نخستین کسانی که دور خانه کعبه طواف کردند، ملائکه بودند. هیچ پیامبری نیست که از قومش به سوی خدا فرار کرده باشد جز اینکه به کعبه پناه برده و در آنجا خدا را عبادت کرده تا بمیرد.» همچنین اشاره کرده است که قبرهای نوح، هود، شعیب و صالح در میان «زمزم» و «مقام» قرار دارند، و دور کعبه قبرهای سیصد پیامبر وجود دارد. همچنین گفت که در فاصله بین «رکن یمانی» و «رکن اسود» قبر هفتاد پیامبر و در بین «صفا» و «مروه» قبر هفتاد هزار پیامبر قرار دارد.
و روی: «ان اسماعیل بن ابراهیم (ع) شکا الی ربّه حرّ مکة، فأوحی اللَّه الیه انّی افتح علیک بابا من الجنّة فی الحجر، یجری علیک الرّیح و الرّوح الی یوم القیامة»، و قال (ص): «انّ ما بین الرّکن الیمانی و الرّکن الأسود روضة من ریاض الجنّة، و ما من احد یدعو اللَّه عند الرّکن الأسود و عند الرّکن الیمانی و عند المیزاب الّا استجاب اللَّه له الدّعاء.»
هوش مصنوعی: ابن ابراهیم (ع) به خداوند از گرمای مکه شکایت کرد، و خدا به او وحی کرد که در حجر، دری از بهشت برای او باز می‌کند که باد و روح در آن جاری است تا روز قیامت. همچنین پیامبر (ص) فرمودند که بین رکن یمانی و رکن سیاه، باغی از باغ‌های بهشت است و هیچ‌کس هنگام دعا کردن در کنار رکن سیاه و رکن یمانی و زیر میزاب دعا نکند، مگر اینکه خداوند دعایش را مستجاب می‌کند.
و قال: «من نظر الی البیت ایمانا و احتسابا غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر» و «من صلّی خلف المقام رکعتین غفر له، و یحشر فی الآمنین یوم القیامة» و «من صبر علی حرّ مکة ساعة من النّهار تباعدت منه النّار مسیرة خمسمائة عام.»
هوش مصنوعی: و گفته شده است: «هر کس با ایمان و امید به پاداش الهی به کعبه نگاه کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‌آمرزد.» همچنین آمده است که «هر کسی دو رکعت نماز خلف مقام ابراهیم بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد و در روز قیامت در جمع ایمنین محشور می‌شود.» همچنین گفته شده است: «هر کسی در گرمای مکه یک ساعت صبر کند، آتش جهنم از او به اندازه راهی پنجهزار سال دور خواهد شد.»
و قال (ص): «الحجون و البقیع یؤخذ باطرافهما و ینثران فی الجنّة و هما مقربا مکة و المدینة».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «حجون و بقیع را از طرفین آن‌ها می‌گیرند و در بهشت می‌پاشند و این دو مکان به مکه و مدینه نزدیک هستند.»
و قال علیه السلام: «انّ الرکن و المقام یأتیان یوم القیامة کلّ واحد منهما مثل ابی قبیس لهما عینان و شفتان یشهدان لمن وافاهما.»
هوش مصنوعی: امام می‌فرماید: "در روز قیامت، رکن و مقام به شکل کوهی مشابه کوه ابی قبیس خواهند آمد، و هر یک از آن‌ها دو چشم و دو لب دارند که به نفع کسانی که به آن‌ها مراجعه کرده‌اند، شهادت می‌دهند."
و قال وهب بن منبه: مکتوب فی التّورات انّ اللَّه عزّ و جلّ یبعث یوم القیامة سبعمائة الف ملک من الملائکة المقرّبین بید کلّ واحد منهم سلسلة من ذهب الی البیت الحرام، فیقال لهم اذهبوا الی البیت الحرام فزمّوه بهذه السلاسل ثمّ قوّدوه الی المحشر، فیأتونه، فیزمونه، بسبعمائة الف سلسلة من ذهب ثمّ یمدّونه، و ملک ینادی: یا کعبة اللَّه سیری! فتقول لست بسائرة حتی اعطی سؤلی، فینادی ملک من جوّ السّماء: «سلی». فتقول الکعبة: «یا ربّ! شفّعنی فی جیرتی الّذین دفنوا حولی من المؤمنین» فیقول اللَّه سبحانه: قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ قال: فیحشر موتی مکة من قبورهم بیض الوجوه کلّهم محرمین، مجتمعین، یلبّون.
هوش مصنوعی: وهب بن منبه نقل می‌کند که در تورات نوشته شده است که در روز قیامت، خداوند هفتصد هزار ملک از ملائکه نزدیک به خود را فرستاده و هر یک از آنها زنجیری از طلا به دست دارند که به خانه کعبه مربوط می‌شود. به این ملائک گفته می‌شود که به سمت خانه کعبه بروند و آن را به وسیله این زنجیرها محکم کنند و سپس به سمت محشر هدایت کنند. آنها به کعبه می‌آیند و آن را با هفتصد هزار زنجیر طلا محکم می‌کنند. سپس یکی از ملائک ندا می‌دهد: «ای کعبه خدا، حرکت کن!» کعبه پاسخ می‌دهد که «من حرکت نمی‌کنم تا خواسته‌ام را برآورده نکنید.» یک ملک از آسمان می‌نالد: «خواسته‌ات را بگو.» کعبه می‌گوید: «ای پروردگار! از تو می‌خواهم که در مورد کسانی که در اطراف من دفن شده‌اند و مومن هستند، شفاعت کنی.» خداوند می‌فرماید: «خواسته‌ات برآورده شد.» سپس مردگان مکه از قبورشان با چهره‌های نورانی، در حالی که احرام پوشیده‌اند، گرد هم می‌آیند و لبیک می‌گویند.
ثم تقول الملائکة: سیری یا کعبة اللَّه. فتقول: «لست بسائرة حتّی اعطی سؤلی.» فینادی ملک من جوّ السّماء: «سلی، تعطی». فتقول الکعبة: «یا ربّ! عبادک المذنبون الّذین وفدوا الیّ من کلّ فجّ عمیق شعثا غبرا قد ترکوا الأهلین و الاولاد، و خرجوا شوقا الیّ، زائرین، طائفین، حتی قضوا مناسکهم کما امرتهم، فاسألک ان تؤمنهم من الفزع الاکبر، فتشفّعنی فیهم و تجمعهم حولی.» فینادی الملک: «انّ منهم من ارتکب الذّنوب و اصرّ علی الکبائر حتّی وجبت له النّار.» فتقول الکعبة: «انّما اسألک الشّفاعة لأهل الذّنوب العظام!» فیقول اللَّه تعالی: «قد شفعتک فیهم و أعطیتک سؤلک». فینادی مناد من جوّ السّماء الا من زار الکعبة فلیعتزل من بین النّاس، فیعتزلون، فیجمعهم اللَّه حول البیت الحرام بیض الوجوه، آمنین من النّار، یطوفون و یلبّون. ثمّ ینادی ملک من جوّ السّماء: «الا یا کعبة اللَّه سیری!» فتقول الکعبة: «لبّیک، لبّیک! و الخیر فی یدیک، لبّیک لا شریک لک، لبّیک! انّ الحمد و النعمة لک، و الملک لک، لا شریک لک!» ثمّ یمدّونها الی المحشر.
هوش مصنوعی: سپس فرشتگان می‌گویند: «ای کعبه‌ی خدا، پیش برو!» و کعبه پاسخ می‌دهد: «من حرکت نخواهم کرد تا زمانی که درخواست من برآورده شود.» در این لحظه، ملکی از آسمان ندا می‌دهد: «پرسش کن، به تو داده می‌شود.» کعبه خطاب به خداوند درخواست می‌کند: «خداوند! بندگان گناهکار تو که از هر گوشه‌ای به سمت من آمدند، در حالی که آشفته و غبارآلود بودند و خانواده و فرزندان را رها کرده‌اند، با شوق به دیدنم آمده‌اند تا مناسک خود را به طور کامل برگزار کنند. از تو می‌خواهم که آنها را از ترس بزرگ در امان داری و برایشان شفاعت کن و آنها را دور من جمع کن.» ملک اعلام می‌کند: «برخی از آنها مرتکب گناهان و کبائر شده‌اند به گونه‌ای که سزاوار آتش جهنم هستند.» کعبه پاسخ می‌دهد: «من فقط برای گناهکاران بزرگ شفاعت می‌طلبم!» خداوند می‌فرماید: «من شفاعت تو را در مورد آنها پذیرفتم و درخواست تو را برآورده کردم.» سپس ندا دهنده‌ای از آسمان می‌گوید: «هر کس که به کعبه سفر کرده، از میان مردم جدا شود.» آنها جدا می‌شوند و خداوند آنها را دور کعبه‌ی محترم جمع می‌کند؛ با چهره‌های سفید و در امن از آتش، در حال طواف و لبیک‌گویی هستند. پس از آن، ملک دیگری از آسمان ندا می‌دهد: «ای کعبه‌ی خدا، پیش برو!» و کعبه پاسخ می‌دهد: «لبیک، لبیک! همه خیرها در دست توست، لبیک! تو شریکی نداری، لبیک! همه سپاس و نعمت از آن توست و حکمرانی از آن توست، تو شریکی نداری!» سپس آنها را به سوی محشر می‌برند.
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ علماء را اختلاف است در معنی این آیت. روایت کنند از علی علیه السلام که گفت: «هو اوّل بیت وضع للنّاس مبارکا و هدی للعالمین»
هوش مصنوعی: در مورد این آیه، علمای دین اختلاف نظر دارند. روایت شده است که علی علیه‌السلام فرمودند: "این، نخستین خانه‌ای است که برای مردم بنا شده و مایه برکت و هدایت برای جهانیان است."
میگوید: اوّل خانه که در آن برکت کردند و نشانی ساختند جهانیان را، تا آن را زیارت کنند و قبله خود سازند، و خدای را در آن عبادت کنند، آنست که به «بکة».
هوش مصنوعی: می‌گوید: خانه‌ای که اولین بار در آن برکت داده شده و نشانه‌ای برای مردم ایجاد شده، تا به آن مراجعه کنند و آن را قبله خود قرار دهند و خداوند را در آن عبادت کنند، همان خانه‌ای است که «بکة» نامیده می‌شود.
ابن عباس، کلبی، و حسن همین تفسیر کردند، قالوا: هو اول بیت وضع للناس یحجون الیه و یعبد اللَّه فیه. برین قول «بیت» بمعنی مسجد است کقوله: «أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً» ای مساجد. و کقوله تعالی: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یعنی المساجد.
هوش مصنوعی: ابن عباس، کلبی و حسن به همین تفسیر اشاره کرده‌اند که «این نخستین خانه‌ای است که برای مردم بنا شده تا به سوی آن بروند و خدا را در آن عبادت کنند.» در اینجا واژه «بیت» به معنای مسجد است، مانند عبارت «شما را به خانه‌هایی در مصر فرود آوریم» که منظور از آن مساجد است. و همچنین در آیه‌ای آمده است که «در خانه‌هایی که خدا اجازه داده تا بنا شوند و در آنجا یاد او به میان آید»، که در اینجا نیز اشاره به مساجد دارد.
و ابو ذر از مصطفی (ص) پرسید که: اوّل مسجد که مردمان را نهادند در روی زمین کدام است؟ مصطفی (ص) گفت: «مسجد حرام». ابو ذر گفت: «و بعد از آن کدام؟» مصطفی (ص) گفت: «بعد از آن مسجد اقصی». گفت: میان آن هر دو چند زمان بود؟ مصطفی (ص) گفت: چهل سال. آن گه گفت:
هوش مصنوعی: ابو ذر از پیامبر (ص) پرسید که اولین مسجدی که بر روی زمین ساخته شد کدام بود؟ پیامبر (ص) پاسخ داد: «مسجد حرام». ابو ذر دوباره پرسید: «و بعد از آن کدام؟» پیامبر (ص) گفت: «بعد از آن مسجد اقصی». ابو ذر پرسید: «مدت زمان بین این دو مسجد چقدر بود؟» پیامبر (ص) پاسخ داد: «چهل سال».
«حیثما ادرکتک الصلاة فصلّ فانّه مسجد.»
هوش مصنوعی: هر گاه به نماز رسیدی، نماز بخوان، زیرا آنجا مسجد است.
قومی گفتند: اعتبار این اوّلیّت بزمان است، نه بشرف و منزلت یعنی: هو اوّل بیت ظهر علی وجه الماء عند خلق السّماء و الارض، خلقه اللَّه قبل الأرض بألفی عام، و کان زبدة بیضاء علی الماء، فدحیت الارض من تحته.»
هوش مصنوعی: گروهی معتقدند که این نخستین بودن، به زمان مربوط می‌شود نه به مقام و اعتبار. به عبارت دیگر، نخستین چیزی که در آسمان و زمین پدیدار شد، آب بود که خداوند آن را قبل از زمین به مدت دو هزار سال خلق کرد و در این زمان، تنها چیزی که وجود داشت، کف سفیدی بود که روی آب قرار داشت و زمین از زیر آن ایجاد شد.
و قیل: «هو اوّل بیت بعد الطّوفان» و هو الّذی قال تعالی: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ. و قیل: هو اوّل بیت بناه آدم و اتّخذه قبلة. و فی ذلک ما
هوش مصنوعی: گفته شده است که این مکان اولین خانه‌ای است که بعد از طوفان بنا شده است و خداوند نیز در قرآن درباره‌اش می‌فرماید: «وقتی که ابراهیم پایه‌های این خانه را بالا می‌برد». همچنین گفته شده که این خانه اولین بنایی است که آدم ساخته و آن را قبله خود قرار داده است. در این مورد اطلاعات بیشتری وجود دارد.
روی: انّ اللَّه عزّ و جلّ انزل من السّماء یاقوتة من یواقیت الجنّة، لها بابان من زمرّد اخضر: باب شرقی و باب غربی، و فیها قنادیل من الجنّة فوضعها علی موضع البیت، ثمّ قال یا آدم: انّی اهبطت لک بیتا تطوف به کما یطاف حول عرشی، و تصلّی عنده کما یصلّی عند عرشی».
هوش مصنوعی: خداوند متعال از آسمان یاقوتی را از جواهرات بهشت نازل کرد که دو در دارد، یکی در شرقی و دیگری در غربی، و درون آن قندیل‌هایی از بهشت قرار دارد. سپس آن را در مکانی قرار داد که خانه‌ای مشابه آن باشد و به آدم گفت: «من برای تو خانه‌ای فرود آورده‌ام که باید دور آن بگردی همان‌طور که دور عرش من گردش می‌شود و در آنجا نماز بخوانی همچنان که در نزد عرش من نماز گزارده می‌شود.»
قوله لَلَّذِی بِبَکَّةَ گفته‌اند: بکه نام مسجدست و مکه نام حرم. و گفته‌اند: بکه خانه کعبه است و مکه همه شهر. قریش آن گه که خانه باز کردند نو کردن را اساس آن بجنبانیدند، سنگی دیدند سیاه و عظیم از آن اساس که خانه بر آن بود، بر آن نبشته بسپیدی هموار: «بکة بکة» از آنست که بکه نام نهادند. و گفته‌اند که: مکه و بکه هر دو یکیست، همچون لازم و لازب. و اصل مکه از امتکاک است، یقال مکّ الفصیل ضرع امّه و امتکّه، اذا امتصّه، فکأنّه یجمع اهل الآفاق و یؤلّفهم. و سمّیت بکّة لأنّها تبکّ اعناق الجبابرة ای تقطعها اذا همّوا بها و قیل: لأنّ النّاس یتباکون علیه ای یتزاحمون علیه فی الطّواف.
هوش مصنوعی: در مورد نام‌های بکه و مکه، آمده است که بکه به مسجد اشاره دارد و مکه به حرم. بکه همچنین به خانه کعبه مربوط می‌شود در حالی که مکه به کل شهر اشاره دارد. قریش وقتی که ساختمان خانه کعبه را بازسازی کردند، توجهشان به سنگ سیاه و بزرگی از همان بنا جلب شد و بر روی آن نوشته‌ای را یافتند که نشان می‌دهد این محل «بکه» نامیده شده است. برخی بر این باورند که مکه و بکه به یک معنا هستند، مشابه کلماتی که به یکدیگر وابسته‌اند. جذر واژه مکه به معنای فشردن است و به نوعی به جمع‌کردن مردم از نقاط مختلف اشاره دارد. بکه به دلیلی نام‌گذاری شده که به گردن‌های گردنکشان آسیب می‌زند، یعنی آنها را قطع می‌کند، و یا به این دلیل که مردم بر سر طواف به دور آن جمع می‌شوند و به هم می‌زنند.
مُبارَکاً من البرکة، و هی ثبوت الخیر فی الشّی‌ء ثبوت الماء فی البرکة و سمّیت البرکة لثبوت الماء فیها.
هوش مصنوعی: برکت از واژه "برکة" به معنی استقرار و وجود خیر در چیزی است، مانند وجود آب در برکه. به همین دلیل، برکت نامیده شده است چون آب در آن مستقر است.
وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ آن خانه از خداوند عزّ و جلّ راه نمونی‌ست بندگان را سوی حق، و شناخت قبله حق. گفته‌اند که: کعبه قبله اهل مسجد است و مسجد قبله اهل حرم، و جمله حرم قبله اهل زمین.
هوش مصنوعی: آن خانه، که به خداوند اختصاص دارد، راهنمایی برای بندگان در مسیر حق و شناخت قبله‌ی واقعی است. برخی گفته‌اند که کعبه، قبله‌ی کسانی است که در مسجد هستند و مسجد، قبله‌ی کسانی است که در حرم قرار دارند و در نهایت، کل حرم قبله‌ی تمامی مردم در زمین به شمار می‌آید.
روی: أنّ النّبی (ص) قال: من صلّی فی المسجد الحرام رکعتین فکأنّما صلّی فی مسجدی الف رکعة، و من صلّی فی مسجدی صلاة کانت افضل من الف صلاة فیما سواه من البلدان. ثم ما اعلم الیوم علی وجه الارض بلدة یرفع فیها من الحسنات بکلّ واحدة منها مائة الف ما یرفع من مکّة، ثم ما اعلم من بلدة علی وجه الارض انّه یکتب لمن صلّی فیها رکعتین واحدة بمائة الف صلاة ما یکتب بمکّة، و ما اعلم من بلدة علی وجه الارض یتصدّق فیها بدرهم واحد یکتب له الف درهم ما یکتب بمکّة، و ما اعلم علی وجه الأرض بلدة فیها شراب الأبرار الّا زمزم و هی بمکّة، و ما اعلم علی وجه الارض مصلّی الاخیار الّا بمکّة. و ما اعلم علی وجه الارض بلدة ان احد یمشی فیها مشیا یکون مشیته تلک تکفیرا لخطایاه و انحطاطا لذنوبه، کما یحطّ الورق من الشّجرة الا بمکّة.
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) فرمودند: کسی که در مسجد الحرام دو رکعت نماز بخواند، مثل این است که در مسجد من هزار رکعت نماز خوانده است. و هر کسی که در مسجد من نماز بخواند، پاداشش بهتر از هزار نماز در دیگر جاهاست. سپس، نمی‌شناسم امروز در هیچ نقطه‌ای از زمین که برای هر حسنه‌ای که انجام می‌شود، صد هزار حسنه در مقایسه با مکه ثبت شود. همچنین نمی‌دانم در هیچ شهر دیگری در زمین که برای خواندن دو رکعت نماز، پاداشی به اندازه صد هزار نماز مشابه در مکه نوشته شود. و هیچ شهری را نمی‌شناسم که در آن صدقه دادن یک درهم، برابر با هزار درهم پاداش در مکه باشد. همچنین، هیچ مکانی را نمی‌شناسم که آب بهشتیان جز زمزم که در مکه است، وجود داشته باشد. و هیچ جایی را نمی‌شناسم که در آن نمازگزاران نیکوکار وجود داشته باشند، غیر از مکه. و هیچ شهری را نمی‌شناسم که کسی بخواهد در آن قدم بزند و این قدم‌ها به عنوان کفاره‌ای برای گناهان او و سبک شدن بار خطاهایش باشد، به همان شکل که برگ‌ها از درخت می‌افتند، جز مکه.
قوله: فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ. در آن خانه نشانهای روشن است. آن گه بر عقب آن نشانها را تفسیر کرد: مَقامُ إِبْراهِیمَ گفته‌اند که: همه مسجد هم کعبه و هم جز از آن مقام ابراهیم (ع) است. و در سیاق این آیت این وجه مستقیم‌تر است. و گفته‌اند: مقام ابراهیم که درین آیت نامزد است، آن سنگ است که اکنون هنوز بجای است، دو قدم درو نشسته، یکی چپ و یکی راست، که فرا پیش خانه نهاده‌اند برابر مشرق، و پوشیده می‌دارند در حقّه و غلاف و طیب. و ازین وجه است قراءت آن کس که خواند: فیه آیة بینة علی التّوحید.
هوش مصنوعی: در این خانه نشانه‌های روشنی وجود دارد. سپس به توضیح این نشانه‌ها پرداخته شده است: مقام ابراهیم (ع) که گفته‌اند شامل تمام مسجد و همچنین کعبه و دیگر اجزاء آن است. این تفسیر در متن آیه معنادارتر به نظر می‌رسد. همچنین گفته شده که مقام ابراهیم در این آیه به سنگی اشاره دارد که هنوز هم در محل خود قرار دارد، و دو جای پا بر روی آن وجود دارد، یکی در سمت چپ و دیگری در سمت راست، که در برابر خانه و به سمت مشرق قرار گرفته و با پوشش و عطر محافظت می‌شود. از این‌رو، برخی از قاریان این آیه را به این صورت خوانده‌اند: در آن نشانه‌ای روشن بر وحدت خداوند وجود دارد.
و قصّه مقام ابراهیم و بدو کار او آن است که: از ابن عباس روایت کردند. گفت: ابراهیم، اسماعیل و هاجر را به مکه برد و آن‌جا بنشاند. روزگاری بر آمد، تا جرهمیان بایشان فرو آمدند و اسماعیل زن خواست از جرهم، و مادر وی هاجر از دنیا رفته، ابراهیم آن جا که بود از ساره دستوری خواست تا به مکه شود بزیارت ایشان. ساره شرط کرد و با وی پیمان بست که زیارت کند و از مرکوب فرو نیاید تا باز گردد. ابراهیم (ع) آمد و اسماعیل (ع) بیرون از حرم بصید بود. ابراهیم گفت: زن اسماعیل را: «این صاحبک؟» شوهرت کجا است؟ جواب داد: «لیس هاهنا، ذهب یتصیّد.» این جا نیست، بصید رفته است. گفت: هیچ طعامی و شرابی هست که مهمان داری کنی؟ گفت: نه، بنزدیک من نه کس است، نه طعام! ابراهیم گفت: چون شوهرت باز آید سلام بدو رسان و بگوی عتبه در سرای بگردان. این سخن بگفت و بازگشت. پس اسماعیل باز آمد و بوی پدر شنید و آن زن قصّه با وی بگفت و پیغام بگزارد. اسماعیل وی را طلاق داد و زنی دیگر خواست، بعد از روزگاری ابراهیم باز آمد هم بران عهد و پیمان که با ساره بسته بود. اسماعیل بصید بود. گفت: «این صاحبک؟» جواب داد که اسماعیل بصید است هم اکنون در رسد ان شاء اللَّه، فرود آی و بیاسای که رحمت خدای بر تو باد. گفت: هیچ توانی که مهمان داری کنی؟
هوش مصنوعی: مقام ابراهیم و داستان او اینگونه است: ابن عباس نقل می‌کند که ابراهیم، اسماعیل و هاجر را به مکه برد و در آنجا ساکن کرد. پس از مدتی، گروهی از جرهم به آنجا آمدند و اسماعیل از آنها زن خواست، چرا که مادرش هاجر فوت کرده بود. ابراهیم از ساره خواست تا به مکه بیاید و آنها را ببیند. ساره شرط کرد که او هنگام بازگشت از سوارکار پایین نیاید. ابراهیم به مکه آمد و اسماعیل در خارج از حرم مشغول شکار بود. ابراهیم از همسر اسماعیل پرسید: «همسرت کجاست؟» او پاسخ داد: «اینجا نیست، او به شکار رفته است.» ابراهیم از او خواست که آیا غذایی یا نوشیدنی برای مهمانی دارد؟ زن گفت که هیچگونه چیزی ندارد. ابراهیم به او گفت وقتی شوهرت برگشت، سلام مرا به او برسان و بگو در خانه‌اش تغییراتی بدهد. پس ابراهیم برگشت. زمانی که اسماعیل برگشت و بوی پدرش را حس کرد، زن قصه را برای او تعریف کرد و پیام پدرش را منتقل کرد. اسماعیل از او طلاق گرفت و همسر جدیدی خواست. مدتی بعد، ابراهیم دوباره برای دیدن اسماعیل به مکه آمد و بر اساس همان عهد و پیمانی که با ساره بسته بود، به دیدار آنها رفت. این بار نیز اسماعیل در شکار بود. زن به ابراهیم گفت: «اسماعیل در حال شکار است و به زودی برمی‌گردد، خواهش می‌کنم کمی استراحت کنید و مهمان خوش آمدید.» ابراهیم از او پرسید آیا توانایی دارد که برای او مهمانی تدارک ببیند؟
گفت: آری توانم. گوشت آورد، و شیر آورد، ابراهیم ایشان را دعا گفت و برکت خواست. آن گه گفت: فرود آی تا ترا موی سر بشویم و راست کنم. ابراهیم فرو نیامد که با ساره عهد کرده بود که فرو نیاید. زن اسماعیل رفت و آن سنگ بیاورد و سوی راست ابراهیم فرو نهاد، ابراهیم قدم بر آن نهاد و اثر قدم ابراهیم در آن نشست. و یک نیمه سر وی بشست. آن گه سنگ، با سوی چپ برد، و ابراهیم قدم دیگر بر آن نهاد و اثر قدم در آن نشست. و نیمه چپ وی بشست. آن گه گفت: چون شوهرت باز آید سلام من برسان، و گوی عتبه در سرایت راست بیستاد نگه‌دار.
هوش مصنوعی: ابراهیم گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد. او گوشت و شیر آورد و ابراهیم برای آن‌ها دعا کرد و برکت خواست. سپس گفت: بیا پایین تا موهای سرت را بشویم و مرتب کنم. اما ابراهیم پایین نیامد زیرا با ساره قول و قرار گذاشته بود که پایین نیاید. همسر اسماعیل رفت و سنگی را آورد و آن را به سمت راست ابراهیم گذاشت. ابراهیم بر روی آن قدم گذاشت و اثر قدمش بر روی سنگ باقی ماند. او نیمه‌ای از سرش را شست. سپس سنگ را به سمت چپ برد و ابراهیم قدم دیگری بر آن گذاشت و اثر قدمش در آن نشست. او نیمه دیگر سرش را نیز شست. سپس گفت: وقتی شوهرت برگردد، سلام من را به او برسان و بگو که عتبه در ورود تو در انتظار است.
پس چون اسماعیل باز آمد، قصّه با وی بگفت و اثر هر دو قدم وی باو نمود. اسماعیل گفت: ذاک ابراهیم علیه السّلام.
هوش مصنوعی: وقتی اسماعیل به خانه برگشت، داستان را برای او تعریف کرد و نشان داد که هر دو قدم او در کجا بود. اسماعیل گفت: آن ابراهیم است.
روی عبد اللَّه بن عمر. قال: سمعت رسول اللَّه یقول: الرّکن و المقام یاقوتتان من یاقوت الجنّة، طمس نورهما و لولا ان طمس نورهما، لاضاء بین المشرق و المغرب.
هوش مصنوعی: عبدالله بن عمر گفته است: من شنیدم که رسول الله (ص) فرمودند: رکن و مقام، دو یاقوت از یاقوت‌های بهشت هستند. نور آنها پوشیده شده است و اگر نورشان پنهان نشده بود، میان مغرب و مشرق را روشن می‌کردند.
قوله: وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً این أمن از دعوت ابراهیم (ع) است که گفت: رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً ابراهیم دعا کرد تا مکه حرمی بود ایمن، چنان که هر جایی که گریزد، ایمن بود که او را نرنجانند و هر صید و وحش که در آن شود ایمن روی، که او را نگیرند و آهو و سگ هر دو بهم بسازند. ربّ العالمین آن دعاء وی اجابت کرد و در آن منّت بر ابراهیم و بر جهانیان نهاد و گفت: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ. جای دیگر گفت: مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً، و وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ. در روزگاری که مشرکان حرم می‌داشتند، آن را چندان حرمت داشتند که اگر کسی خونی عظیم کردی و در آن خانه گریختی از ثار آن ایمن گشتی، و اکنون هر که از حاجّ و از معتمران و زائران باخلاص و با توبه آنجا درشد، از آتش ایمن است.
هوش مصنوعی: آیه‌ای بیان می‌کند که هر کس وارد مکه شود در امان خواهد بود. این امنیت ناشی از دعای حضرت ابراهیم است که از خداوند خواست تا مکه را به سرزمینی ایمن تبدیل کند. به همین دلیل، در مکه هر کسی که به آن جا پناه ببرد، در امان خواهد بود و هیچ کس نخواهد توانست به او آسیب برساند. همچنین، حیوانات وحشی که در این منطقه زندگی می‌کنند، محفوظ بوده و کسی نمی‌تواند به آنها آسیب بزند. پروردگار دعای ابراهیم را اجابت کرد و با این کار بر او و بر مردم جهان نعمت بزرگتری ارزانی داشت. در زمان‌های قدیم، وقتی که بت‌پرستان حرم را محترم می‌شمردند، کسی که مرتکب جنایت می‌شد و به آنجا می‌پناه برد، از پیگرد در امان می‌ماند. بنابراین، هر کس به نیت زیارت و با خلوص نیت وارد مکه شود، از عذاب آتش در امان خواهد بود.
ابو النجم الصوفی مردی قرشی بود. گفتا: شبی طواف می‌کردم، گفتم یا سیّدی! تو گفته‌ای وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً هر که در خانه کعبه شود ایمن است! از چه چیز ایمن است؟ گفتا: هاتفی آواز داد که: «آمنا من النّار» یعنی از آتش دوزخ ایمن است.
هوش مصنوعی: ابو النجم الصوفی، که از قبیله قریش بود، در یک شب در حال طواف دور کعبه بود. در آن لحظه این سوال را مطرح کرد: «ای سرور من! تو گفته‌ای که هر کسی وارد خانه کعبه شود، ایمن خواهد بود. اما از چه چیزی ایمن است؟» در این هنگام، صدایی از آسمان پاسخ داد که «آدمی از آتش دوزخ ایمن است».
عن انس بن مالک قال: قال رسول اللَّه (ص): من مات فی احد الحرمین بعثه اللَّه من الآمنین.
هوش مصنوعی: انس بن مالک بیان می‌کند که رسول خدا (ص) فرمودند: هر کس در یکی از دو حرم (مکه یا مدینه) بمیرد، خداوند او را از افرادی که در امنیت هستند، برمی‌انگیزد.
قوله: وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ حمزة و علی و حفص حجّ البیت بکسر «حا» خوانند باقی بفتح خوانند و بکسر لغت تمیم است و بفتح لغت اهل حجاز و فرق آن است که چون بفتح گویی مصدر است و بکسر اسم عمل، و معنی «حجّ» قصد است. وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ این لام را لام ایجاب و الزام گویند، یعنی که فرض است و واجب حجّ کردن بر مردمان، یعنی بر آن کس که مسلمان باشد و عاقل و بالغ و آزاد و مستطیع، این پنج شرط است هر که در وی مجتمع گردد حجّ بر وی لازم گردد. و اولی‌تر آنکه با وجود شرائط، تقدیم کند و تأخیر نیفکند. لقوله تعالی اسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ‌
هوش مصنوعی: عبارت «و اللّه بر مردم حجّ خانه خود را واجب کرده است» به این معناست که انجام مناسک حج برای مسلمانان ملزم و الزامی است. این واجب بودن به ویژه شامل کسانی می‌شود که مسلمان، عاقل، بالغ، آزاد و توانمند هستند. این پنج شرط باید در یک فرد جمع شود تا حج بر او واجب گردد. همچنین بهتر است که چنین فردی در انجام حج، اهمال نکرده و آن را به تأخیر نیندازد، چرا که در قرآن آمده است که باید در انجام کارهای نیک پیشی گرفت.
پس اگر تأخیر کند روا باشد، که فریضه حجّ در سنه خمس فرود آمد، و مصطفی (ص) تا سنه عشر در تأخیر نهاد، که در سینه ستّ بیرون آمد بقصد مکه، تا عمره کند کافران او را بازگردانیدند به حدیبیه. و در سنه سبع باز آمد و عمره قضاء کرد و حج نکرد، و در سنه ثمان فتح مکه بود و بی‌عذری که بود حج نکرد و به مدینه باز شد، و در سینه تسع بو بکر را امیر کرد بر حاجّ و خود نرفت، و در سنه عشر رفت و حجة الوداع کرد. پس معلوم شد که تأخیر در آن رواست.
هوش مصنوعی: اگر به تأخیر بیفتد، اشکالی ندارد؛ چون فریضه حج در سال پنجم نازل شد و پیامبر (ص) تا سال دهم این فریضه را به تأخیر انداخت. او در سال ششم با نیت رفتن به مکه به سمت آنجا حرکت کرد، اما مشرکان او را در حدیبیه بازگرداندند. در سال هفتم دوباره به مکه آمد و عمره‌اش را انجام داد، اما حج نکرد. سال هشتم، فتح مکه به وقوع پیوست، اما او بدون هیچ بهانه‌ای حج نکرد و به مدینه برگشت. در سال نهم، ابوبکر را به عنوان امیر حج فرستاد و خودش شرکت نکرد. سرانجام در سال دهم به حج رفت و حجة الوداع را انجام داد. بنابراین، مشخص می‌شود که تأخیر در انجام این فریضه اشکالی ندارد.
امّا چون تأخیر کند بی‌عذری، بر خطر آن بود که بمیرد پیش از اداء حجّ. و آنکه عاصی بر اللَّه رسد و حجّ در ترکه او واجب شود، اگر چه وصیت نکند، همچون دینها و حقّها که از آدمیان بر وی بود. بریده روایت کرد، گفت: زنی پیش مصطفی (ص) در آمد گفت: یا رسول اللَّه انّ امّی ماتت و لا تحجّ، أ فاحجّ عنها؟ قال: نعم حجّی عن امّک.
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون عذر معقول تأخیر کند، این خطر وجود دارد که قبل از انجام حجّ بمیرد. همچنین، اگر کسی بر خداوند نافرمانی کند و حجّ بر او واجب شود، حتی اگر وصیت نکند، مانند دین‌ها و حقوقی است که بر او از دیگران باقی مانده است. در یک روایت آمده است که زنی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: "ای رسول خدا، مادرم فوت کرده و حجّ نکرده، آیا من می‌توانم به جای او حجّ به جا بیاورم؟" پیامبر (ص) فرمود: "بله، تو می‌توانی به جای مادرت حجّ کنی."
و روی ابن عباس انّ امرأة من خثعم أتت النّبی (ص) فقالت: یا رسول اللَّه انّ فریضة اللَّه فی الحجّ علی عباده ادرکت ابی شیخا کبیرا لا یستطیع ان یستمسک علی الرّاحلة، أ فاحجّ عنه؟ قال: نعم. قالت: أ ینفعه ذلک؟ قال: نعم. کما لو کان علی ابیک دین فقضیته نفعه.
هوش مصنوعی: ابن عباس روایت می‌کند که زنی از قبیله خثعم به پیامبر (ص) مراجعه کرد و گفت: یا رسول‌اللَّه، وظیفه‌ی خدا در حج بر بندگانش واجب است و من پدرم را دارم که مردی سالخورده است و نمی‌تواند بر روی شتر بنشیند. آیا می‌توانم به نیابت از او حج به‌جای او انجام دهم؟ پیامبر (ص) پاسخ داد: بله. زن پرسید: آیا این کار برای او مفید خواهد بود؟ پیامبر (ص) پاسخ داد: بله، مانند این است که اگر بر گردن پدرت دینی باشد و تو آن را ادا کنی، به او سود می‌رساند.
این دو خبر دلیل‌اند که نیابت در فرض حجّ رواست در حال حیات و در حال ممات.
هوش مصنوعی: این دو خبر نشان می‌دهند که می‌توان در زمان حیات و حتی پس از مرگ نیز به نیابت از دیگران اعمال حج را انجام داد.
امّا در حال حیات شرط آنست که آن کس که از بهر وی حجّ کنند زمن باشد، یا پیری سخت پیر چنان که بر راحله و رامله آرام نتواند گرفت، چنان که در خبر گفت: لا یستطیع ان یستمسک علی الراحلة.
هوش مصنوعی: اما در زمان حیات، شرط این است که کسی که برای او حج به جای آورده می‌شود، بتواند در مسیر حج بماند یا به عبارتی، شخصی را که بسیار پیر است و نتواند به طور راحت بر روی شتر یا وسیله نقلیه بنشیند، در نظر بگیرند. به گونه‌ای که در یک روایت آمده است: او نمی‌تواند به راحتی بر روی شتر نشسته و خود را نگه دارد.
استطاعت و قدرت و طاقت و جهد و وسع بمعنی متقارب‌اند. و اصل الاستطاعة استدعاء الطّاعة، کأنّ النفس بالقدرة تستدعی طاعة الشّی‌ء لها. و آنچه گویند: فلان کس را استطاعت نیست، بر دو معنی باشد: یکی نفی قدرت را که خود توانایی ندارد و راه‌ بآن نبرد. دیگر نفی خفّت را که بر وی گران شود و آسان نبود و هو المعنی بقوله: لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً ای لا یستقلّونه، لأنّهم لا یقدرون علیه. و استطاعت عبادت بر قول مجمل سه ضرب است: یکی استطاعت نفسی یعنی که معرفت دارد بعمل، یا وی را تمکّن معرفت بود. دیگر استطاعت بدنی یعنی که تندرست بود، و قوّت و قدرت دارد بر اداء عمل. سدیگر استطاعت بیرون از تن است، و آن وجود آلت است، یعنی زاد و راحله و مانند آن، که تحصیل عمل بی‌وجود آلت ممکن نشود. و چون این هر سه مجتمع شد، استطاعت تمام حاصل گشت. و آنچه مصطفی (ص) گفت: الاستطاعة الزاد و الراحلة
هوش مصنوعی: استطاعت، قدرت و توانایی به معنای مشابهی اشاره دارند. در اصل، استطاعت به معنای نیاز به طاعت است، به گونه‌ای که نفس با داشتن قدرت، طاعت چیزی را درخواست می‌کند. وقتی گفته می‌شود که کسی استطاعت ندارد، می‌تواند به دو معنا باشد: اول، این که او قدرت ندارد و نمی‌تواند کار را انجام دهد، و دوم، این که کار برای او دشوار و سنگین است. در مورد استطاعت عبادت، به طور کلی سه نوع وجود دارد: اول، استطاعت نفسی که به معنی داشتن معرفت و شناخت نسبت به عمل است. دوم، استطاعت بدنی که به معنای تندرستی و داشتن قدرت جسمی برای انجام عمل است. سوم، استطاعت بیرونی که شامل وجود ابزار و وسایل لازم برای انجام عمل می‌شود، مانند زاد و راحله. وقتی که این سه نوع استطاعت جمع شوند، استطاعت کامل به وجود می‌آید. پیامبر (ص) نیز فرمودند که استطاعت به معنی زاد و راحله است.
اشارت بآن رتبت سوم کرد که بیرون از تن است. از بهر آنکه قومی پرسیدند که ایشان را مسافت دور بود و زاد و راحله نبود، و بشک بودند که فریضه حج بر ایشان لازم است یا نه؟ و مصطفی (ص) گفت: استطاعت زاد و راحله است، چون زاد و راحله نبود فریضه حج لازم نیاید. و زاد و راحلة آنست که نفقه خویش بتمامی دارد از رفتن تا باز آمدن، با سر عیال و بقعت خویش، بیرون از نفقت ایشان که نفقت شان بر وی لازم باشد، و بیرون از مسکن و خادم و قضاء دیون.
هوش مصنوعی: در این متن به یک بحث مذهبی درباره فریضه حج اشاره شده است. برخی افراد از پیامبر (ص) سوال کردند که آیا با توجه به فاصله دوری که دارند و نبود وسائل سفر، بر آنها واجب است که به حج بروند یا خیر؟ پیامبر فرمودند که برای انجام فریضه حج، داشتن نفقه و وسائل سفر ضروری است. اگر کسی این موارد را نداشته باشد، حج بر او واجب نیست. همچنین، نفقه لازم شامل هزینه سفر به همراه خانواده و بازگشت است و باید از دیگر هزینه‌ها و نیازهای مالی جدا باشد.
و از استطاعت آنست که راه آسان و ایمن بود بی‌دریای مخطر، و بی‌راهزن، و قصد دشمن، و بی مکس و خفارة و رصد. روی ابو امامة قال قال رسول اللَّه (ص): من لم یمنعه فی الحجّ حاجة او مرض حابس او سلطان جائر فمات، فلیمت ان شاء یهودیّا او نصرانیّا.
هوش مصنوعی: از ویژگی‌های استطاعت این است که مسیر سفر آسان و ایمن باشد، بدون خطر دریا، بدون راهزنی، و بدون تهدید دشمن، همچنین باید بدون تأخیر و مراقبت‌های ناخواسته باشد. ابو امامة نقل کرده که پیامبر (ص) فرمودند: هر کسی که موانعی مانند نیاز ضروری، بیماری، یا ظلم حکومتی مانع او در انجام حج شود و او بمیرد، می‌تواند هر طور که بخواهد بمیرد، چه به شکل یهودی و چه به شکل مسیحی.
قوله تعالی: وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ کفر این جا «جحود» است بقول ابن عباس و جماعتی از مفسّران، و معنی آنست که هر که در دین حجّ فریضه نبیند بر توانا و ترک حج معصیت نبیند از توانا، اللَّه غنی است از جهانیان، یعنی که تا بداند این جاحد که بر خود زیان کرد که جحود آورد نه بر اللَّه، که اللَّه بی‌نیاز است‌ وی را حاجت نیست بطاعت مطیعان و عمل عاملان. بنده اگر عمل کند خود را سود کند که بثواب و نفع آن رسد و اگر معصیت کند، بر خود زیان کند که از ثواب درماند.
هوش مصنوعی: در این آیه بیان شده که اگر کسی کفر ورزد و نپذیرد که حج فریضه‌ای از سوی خداوند است، باید بداند که خداوند از تمامی جهانیان بی‌نیاز است. این کفر در واقع به معنی انکار است؛ یعنی اگر کسی به انجام واجب حج اعتنا نکند و آن را معصیت نبیند، در حقیقت تنها خود را ضرر زده است و نه خداوند. زیرا خداوند نیازی به طاعت بندگانش ندارد. اگر بنده‌ای عمل کند، خود را به نفع و پاداش می‌رساند و اگر معصیت کند، تنها به خویش آسیب می‌زند و از پاداش محروم می‌شود.
قوله: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ الآیة... اگر کسی سؤال کند که چون است که جهودان و ترسایان اگر بمقتضی کتاب عمل کنند یا نکنند ایشان را اهل کتاب گویند، گاه بر سبیل مدح و گاه بر سبیل ذمّ، و مسلمانان را جز بر طریق مدح اهل قرآن نگویند؟ تا ایمان و عمل نبود این نام بر ایشان نیوفتد؟
هوش مصنوعی: این آیه خطاب به اهل کتاب است. اگر کسی بپرسد چرا یهودیان و مسیحیان با اینکه ممکن است طبق کتاب‌های خود عمل کنند یا نکنند، به عنوان اهل کتاب شناخته می‌شوند، در حالی که مسلمانان فقط به عنوان اهل قرآن مورد مدح قرار می‌گیرند، باید گفت که این نام بر مسلمانان زمانی اطلاق می‌شود که ایمان و عمل صحیح داشته باشند.
جواب آنست که: کتاب لفظی مشترک است میان تورات که از آسمان فرو آمد و میان آنچه جهودان در افزودند و نبشتند، چنان که ربّ العالمین گفت: یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. پس ایشان را بر سبیل ذمّ بآن دست نبشته خویش باز خواند، یعنی که یا اهل کتاب مبدّل محرّف! و این تحریف و تبدیل بحمد اللَّه در قرآن نیست. و قرآن جز نام خاص آیات منزّل نیست، ازین جهت جز بر سبیل مدح و بر مقتضی ایمان کسی را از اهل قرآن نگویند.
هوش مصنوعی: پاسخ این است که کلمه "کتاب" به معنای مشترکی در تورات که از آسمان نازل شده و آنچه یهودیان به آن افزوده و نوشته‌اند، به کار می‌رود. همان‌طور که خداوند فرموده است: "آنها کتاب را با دست‌های خود می‌نویسند، سپس می‌گویند این از سوی خداست." بنابراین، خداوند به آن‌ها به خاطر نوشتن‌های خود سرزنش کرده است، به این معنا که ای اهل کتاب، شما تغییر و تحریف کرده‌اید! این تحریف و تغییر در قرآن وجود ندارد. قرآن به عنوان آیات نازل شده، تنها به نیکی یاد می‌شود و به همین دلیل، هیچ کس را از اهل قرآن نمی‌نامند، مگر با ایمان و به نیکویی.
قوله: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ این در شأن جهودان آمد که نبوت محمد (ص) را منکر بودند، و حجّ کردن را واجب نمی‌دیدند، و آیات که در وجوب آن فرو آمد در کتب منزّل نمی‌پذیرفتند. آن گه گفت: وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلی‌ ما تَعْمَلُونَ پوشیده میدارید بر خدای آنچه بر وی پوشیده نشود؟ ندانید که وی عزّ و جلّ حاضر است بعلم هر جای و دانا بهر جزای و گواه بهر نهان و پیدای.
هوش مصنوعی: این آیه به اهل کتاب اشاره می‌کند و از آنها می‌پرسد که چرا به آیات خدا کفر می‌ورزند. این موضوع به خصوص درباره یهودیان مطرح شده که نبوت پیامبر محمد (ص) را انکار می‌کردند و حج را واجب نمی‌دانستند. آنها آیات نازل شده در مورد وجوب حج را در کتب خود قبول نمی‌کردند. سپس بیان شده که خداوند بر کارهای آنها شاهد است؛ آیا می‌توانند چیزی را از خداوند پنهان کنند در حالی که او بر همه چیز آگاه است و به جزای اعمال همه آگاه است؟ خداوند تمام امور نهان و آشکار را می‌داند.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ الآیة... البغیة، الطلبة. یقال بغیته کذا، و بغیت له، و ابغنی شیئا ای ابغ لی، تَبْغُونَها عِوَجاً ای تبغون لها عوجا بالشبه الّتی تلبسون بها علی سفلتکم. هر کژی که درک آن بفکرت بود، عوج گویند، بکسر عین. و هر چه درک آن بچشم بود، عوج گویند بفتح عین. این جا کژی راه دین میخواهد که درک آن بفکرت بود. میگوید: که شما عیب و کژی میجوئید راهی را که اللَّه راست نهاد، و خود میدانید و گواهانید براستی آن راه. و آن آنست که در تورات خوانده‌اید که: ان الدین عند اللَّه الاسلام و ان محمدا رسول اللَّه و لفظ شهادت دو معنی را استعمال کنند: یکی معرفت عقل، و دیگر عقد زبان. امّا معرفت عقل آنست که گفت: أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ ای عارف بعقله.
هوش مصنوعی: ای اهل کتاب، چرا از راه خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند، باز می‌دارید؟ آیا می‌خواهید این راه را با شبهات خود انحراف دهید، در حالی که خود شاهد بر حقانیت آن هستید؟ شما دنبال کژی و عیب در راهی هستید که خداوند آن را راست و صحیح قرار داده و خودتان آن را می‌دانید. در حقیقت، شما در کتاب‌های خود خوانده‌اید که دین نزد خداوند، اسلام است و محمد پیامبر خداست. در اینجا لفظ شهادت به دو معنا استفاده می‌شود: یکی شناخت عقلانی و دیگری گواهی زبانی. شناخت عقلانی یعنی اینکه کسی با فهم خود به حقیقت واقف است.
اما عقد زبان آنست که گفت: فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ. و بر هر دو معنی وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ تفسیر کرده‌اند: یعنی و انتم عقلاء تعرفون ذلک بعقولکم. و قیل أَنْتُمْ شُهَداءُ ای انتم قد اخذ علیکم العهد بقوله وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ، الآیة... و قیل و أنتم شهدتم بنبوّته قبل بعثته.
هوش مصنوعی: ولی سخن این است که گفته شد: «شما شاهد باشید و من نیز از شاهدان هستم.» و دو تفسیر برای عبارت «شما گواهان هستید» ارائه شده است: یکی اینکه منظور این است که شما عقل دارید و با عقل خود این را می‌فهمید. دیگر اینکه «شما گواهان هستید» به این معناست که شما قبلاً بر این عهد که خداوند از کسانی که به آن‌ها کتاب داده می‌باشد، گواهی داده‌اید. همچنین گفته شده که شما به نبوت او قبل از بعثت او گواهی داده‌اید.
قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ الایة...
هوش مصنوعی: ای افرادی که ایمان آورده‌اید، اگر به گروهی از کسانی که کتاب به آنها داده شده است، اطاعت کنید...
این در شأن اوس و خزرج فرو آمد که قومی جهودان میان ایشان اغرا کردند و قصد آن کردند که ایشان را در فتنه افکنند، و از دین برگردانند. ربّ العالمین گفت: اگر شما فرمان برید گروهی را از اهل تورات، و آن گروه عالمان ایشان بودند، و از بهر آن گروه مخصوص کرد که نه هم چنان بودند. نه بینی که گفت: مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ، تخصیص از آنست که تا این گروه پسندیده در تحت آن خطاب نشوند. میگوید: اگر شما ایشان را فرمان برید، شما را از ایمان باز پس آرند. و ایمان را دو طرف است: یکی ابتدا که بنده در روش آید و آهنگ ایمان دارد. دیگر کمال ایمان، چنان که در وصف ایشان گفت: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ الآیة و درین آیت که گفت: یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ ابتداء ایمان خواهد نه کمال ایمان، که آن کس که بکمال ایمان رسد محال باشد که وی را باز پس آرند. بزرگان دین ازین جا گفته‌اند: ما رجع من رجع الا من الطریق.
هوش مصنوعی: این موضوع مربوط به دوران اوس و خزرج است که گروهی از یهودیان سعی در ایجاد فتنه و منحرف کردن آن‌ها از دین داشتند. خداوند فرمود: اگر شما از اهل کتاب، به ویژه گروهی از علمای آن‌ها، پیروی کنید، آن‌ها شما را به کفر بازمی‌گردانند. در واقع، ایمان دو مرحله دارد: یکی آغاز ایمان که فرد تمایل به ایمان دارد و دیگری کمال ایمان که در آن انسان به عمق ایمان می‌رسد. خداوند در آیات اشاره کرده که اگر شما از آن‌ها پیروی کنید، بعد از اینکه به ایمان رسیده‌اید، به کفر بازمی‌گردید. عالمان دین بیان داشته‌اند که کسی که به کمال ایمان برسد، نمی‌تواند به عقب برگردد.
قوله تعالی: وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلی‌ عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ این آیت از بزرگترین آیتهای قرآن است در شأن دین، که دین بکتاب و سنت رسول وی است، و مرد مخاطب بآنست و محجوج بآن. و ایمان سمعی است. جای دیگر میگوید: وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ.
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانید کافر شوید در حالی که آیات خداوند بر شما خوانده می‌شود و رسول او در میان شماست؟ این آیه یکی از مهم‌ترین آیات قرآن در خصوص دین است، که نشان‌دهنده پیوند دین با کتاب و سنت پیامبر اوست و مومنان را مخاطب قرار می‌دهد و در حقانیت آنها دلیل می‌آورد. ایمان به خداوند باید به صورت شنیداری و با گوش دادن به دعوت پیامبر باشد. همچنین، در جای دیگری اشاره می‌شود که چرا به خدا ایمان نمی‌آورید در حالی که پیامبر شما را دعوت می‌کند تا به پروردگارتان ایمان بیاورید.
ثمّ قال: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. اعتصام و تفویض و توکّل و استسلام بر ترتیب مقامات روندگان نهادند، اول اعتصام است و آخر استسلام.
هوش مصنوعی: سپس گفته شده است: هر کس به خدا پناه ببرد، به راهی راست هدایت خواهد شد. در مسیر کسانی که می‌خواهند به کمال دست یابند، مراحل مختلفی وجود دارد که شامل پناه جستن، تفویض کارها، توکل و در نهایت تسلیم شدن است. در این تسلسل، آغاز کار پناه جستن و پایان آن تسلیم است.
اعتصام در منازل اهل بدایت است، و استسلام در مقامات اهل نهایت. اولیاء را اعتصام فرمودند، چنان که گفت: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً. انبیاء را استسلام فرمودند، چنان که گفت: أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ ازین جاست که اهل تحقیق گفتند: الاعتصام للمحجوبین، فاما اهل الحقائق فهم فی القبضة. و صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ درین آیت همانست که مؤمنین بدعا خواستند که: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ. و مصطفی (ص) را فرمان آمد که: بندگان را بران خوان، و ذلک فی قوله: ادْعُ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و مصطفی (ص) بحکم فرمان، خلق خدای را بران خواند، و ذلک فی قوله: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ‌
هوش مصنوعی: اتکا در زندگی مادی به معنای پناه بردن به کسانی است که در درجات پایین‌تری از معرفت قرار دارند، در حالی که تسلیم شدن به معنای پذیرش و تسلیم در برابر حقیقت‌های عمیق‌تری است که در مراحل عالی‌تری از شناخت قرار دارد. اولیاء الهی به اهمیت اتکا اشاره کرده‌اند و در آیات به عدم تفرقه میان مومنان تأکید شده است. در عوض، انبیاء به تسلیم کامل در برابر خداوند اشاره می‌کنند. از این رو، پژوهشگران به این نتیجه رسیده‌اند که کسانی که در مسیر حقایق قرار دارند از تسلیم شده‌ها هستند و درک عمیق‌تری از حقیقت دارند. در آیه‌ای نیز درخواست هدایت به صراط مستقیم مطرح شده که مؤمنان از خداوند خواسته‌اند. پیامبر (ص) نیز مأمور شده‌اند که بندگان خدا را به راه راست دعوت کنند و این دعوت به صراط مستقیم الهی مربوط است.