گنجور

۱۷ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ مفسّران گفتند: بر اینجا بهشت است و انفاق بیرون کردن زکاة از مال. میگوید: تا زکاة از مال بیرون نکنید، و بدرویشان ندهید، ببهشت نرسید. این قول خطاب با توانگران است علی الخصوص، و گفته‌اند که: این خطاب با عامّه مؤمنانست، توانگران و درویشان هر کسی بر اندازه و توان خویش باین انفاق مخاطب است، و آن از ایشان پسندیده.

چنان که جای دیگر ایشان را در هزینه کردن و ایثار نمودن با فقر و فاقه بستود و بپسندید، و گفت: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ.

آن روز که این آیت آمد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ زید بن حارثه آمد و اسپی آورد و گفت: «یا رسول اللَّه هذا ممّا احبّه»

این اسپ دوست دارم، خواهم که در راه خدای خرج کنم، از من بپذیر. مصطفی (ص) اسامة بن زید را بخواند و اسپ بوی داد. زید دلتنگ گشت، گفت: «من این از بهر صدقه آوردم. مصطفی (ص) گفت: «اما انّ اللَّه قد قبلها منک!»

دل تنگ مکن یا زید! که اللَّه آن صدقه از تو پذیرفت. و بو طلحه انصاری را بستانی بود برابر مسجد، در آن نخل فراوان و آب روان. چون این آیت آمد گفت: یا رسول اللَّه! از مال خویش هیچ چیز دوست‌تر ازین بستان ندارم، و خدای میگوید: آنچه دوستر دارید خرج کنید تا بآن نواخت رسید که از من می‌پیوسید. اکنون این بستان در راه خدا بصدقه دادم و امید دارم که مرا ذخیره‌ای باشد آن جهانی نزدیک خداوند عزّ و جلّ.

مصطفی (ص) گفت: «بخٍّ بخٍّ، ذلک مال رابح لک».

نیک آمد نیک آمد، سودمند است این مال ترا. آن گه گفت: یا ابا طلحه من چنان بینم که در خویشان خود نفقت کنی و صلة رحم در آن بجای آری. بو طلحه همان کرد، بابنای اعمام و نزدیکان خویش قسمت کرد و بایشان داد. ابو ذر غفاری را مهمانی رسید، بآن مهمان گفت که: این ساعت مرا عذری است که بیرون نتوانم شد. تو بفلان جایگه شو که شتران من ایستاده‌اند، یکی نیکوتر فربه‌تر بیار، تا خرج کنیم. آن مهمان رفت و یکی ضعیف‌تر نزارتر بیاورد. ابو ذر گفت: این چه بود که کردی؟ که آن نزارتر آوردی، و فرمان من نبردی؟ گفت: آن فربه‌تر نیکوتر از آن نیاوردم تا روز حاجتت بود که حاجت ازین مهم‌تر افتد. ابو ذر گفت: «حاجت من این است که با من در خاکست، و مهم من این است که در گور با من قرین است.» این چنین است! و بر سر این آنست که ربّ العالمین گفت: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.

در آثار بیارند که سائلی بر در ربیع خثیم باستاد. ربیع گفت: اطعموه سکّرا، او را شکر دهید. گفتند: یا ربیع او را شکر چه بکار آید؟ او را طعام و خوردنی باید. ربیع گفت: «ویحکم! اطعموه سکرا فانّ الرّبیع یحبّ السّکّر و ربّ العالمین یقول: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.

و یقال احضر ذات یوم داره مجنونا و امر ان یتّخذ له فالوذجا من السّکر الأبیض. فقیل له: و کیف یدری هذا المجنون انّه اتّخذ من السّکّر الأبیض؟ فقال: هو لا یدری و لکن ربّه یدری. و روی انّ ابن عمر کان یهوی جاریة فاشتراها و اعتقها، فقیل له، هویتها فاشتریتها ثمّ اعتقتها قبل ان تصیب منها؟ فقرأ هذه الآیة: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.

آورده‌اند که زبیده مادر جعفر مصحفی ساخته بود، نود پاره، همه بزر نبشته، آن گه مجلّدها زر کرده مرصّع بجواهر، روزی از آن مصحف میخواند باین آیت رسید: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ آن در وی اثر کرد گفت: من از مال و ملک خویش هیچیز دوست‌تر ازین مصحف ندارم، آن گه زرگران و جوهریان را بخواند تا آن برگرفتند و بفروختند و در وجه آن عمارتها نهاد از حوضها و مصنعها که در بادیه فرمود.

لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ اشتقاق بر از بر است، و برّ جای فراخ است و زمین گشاده، و مؤمنان را بآن ابرار خوانند که دلهاشان فراخ است و سینه‌ها گشاده، بحکم این آیت که گفت: فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، و کافران را ضدّ این گفت: وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً. و ازین جا بود که ابو ذر غفاری (رض) از مصطفی (ص) پرسید که بر چیست؟ جواب داد: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ... الآیة. از بهر آنکه درین آیت افعال خیر و مکارم اخلاق فراخ بگفت و فراوان برداد، پس معنی برّ توسّع است در افعال خیر، و خدای عزّ و جلّ خود را «برّ» خواند و بنده را «برّ» نام نهاد اکنون «بر» بنده با خدا آنست که وی را مطیع و فرمان بردارست، و برّ خدا با بنده آنست که بر وی نیکوکار است و نوازنده و روزی گمارست.

گفته‌اند که برّ بر سه معاملت است: یکی با خدا در معنی عبادت کردن و وی را پرستیدن، و الیه الاشارة

بقوله (ص) «لا یزید فی العمر الا البر، و ان الرجل لیحرم الرزق بالذنب یصیبه».

دیگر با قرابت و نزدیکان خویش در معنی پیوستن بایشان، و شناختن حق ایشان. و الیه الاشارة

بقوله (ص): «دخلت الجنة فسمعت فیها قراءة فقلت من هذا؟

قالوا حارثة بن نعمان، کذلکم البر، کذلکم البر، و کان ابر الناس بامه».

قال: «و ان من ابر البر صلة الرجل اهل ود ابیه بعد ان یولی».

سدیگر با اجنبیان در معنی انصاف دادن ایشان، و شفقت اسلام نمودن بر ایشان، و خوش داشتن خلق در صحبت ایشان، و الیه الاشارة

بقوله (ص): «البرّ شی‌ء هیّن، وجه طلق و لسان لیّن».

وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ یعنی من صدقة فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ عالم بنیّاتکم فیجازیکم علیه.

قوله تعالی: کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرائِیلَ جهودان بر مصطفی (ص) منکر بودند که گوشت اشتر بحلال داشت و میخورد. گفتند: این بر ابراهیم (ع) حرام بود، دین ابراهیم این بود، و در تورات چنین خواندیم. چونست که محمد (ص) در تحلیل گوشت شتر مخالفت دین ابراهیم میکند؟ ربّ العالمین آن جهودان را درین آیت دروغ‌زن کرد، و بیان کرد که گوشت شتر بر ابراهیم و بر فرزندان او حلال بود، تا آن گه یعقوب (ع) بر خود حرام کرد. پس علماء را اختلاف است که یعقوب چرا بر خود حرام کرد؟ گفته‌اند که: وی را بیماری رسید که در آن بیماری گوشت شتر و شیر شتر وی را ناسازگار بود. پس دفع مضرّت را بگذاشت خوردن آن، و بر خود حرام کرد نه تحریم شرعی را. ابن عباس و حسن گفتند: یعقوب را علّت عرق النّساء پدید آمد، نذر کرد که اگر خدای تعالی وی را از آن علّت شفا دهد آن طعامی که دوست‌تر دارد، خوردن آن بگذارد و بر خود حرام کند تقرّبا الی اللَّه عزّ و جلّ. پس گوشت و شیر شتر بر خود حرام کرد وفاء نذر خویش را. ضحاک گفت: سبب این عارض که یعقوب را رسید آن بود که قصد بیت المقدس داشت نذر کرد که اگر تندرست، بی‌عیبی و رنجی به‌ بیت المقدس فرود آید آخرترین فرزندان قربان کند خدای را عزّ و جلّ. پس فریشته‌ای براه وی آمد و از وی مصارعت خواست. یعقوب (ع) اجابت کرد، ساعتی درهم آویختند آن گه فریشته دست بر گوشت ران یعقوب زد از آن علت عرق النّساء پیدا شد.

آن گه گفت با یعقوب: این بآن کردم تا تو تندرست در بیت المقدس نروی، تا فرزندت قربان نباید کرد بحکم نذر خویش. پس رفت و در بیت المقدس شد و فراموش کرد آنچه فریشته وی را گفته بود. قصد ذبح فرزند کرد. فریشته‌ای آمد و گفت: یا یعقوب تو از نذر خویش بیرون آمدی و مخرج پیدا شد، لا سبیل لک الی ولدک.

آن گه گفت: «لئن شفانی اللَّه لحرّمت علی نفسی لحوم الإبل و البانها». و روی «انّه قال لئن شفاه اللَّه لحرّم علی نفسه العروق او طعاما فیه عرق. فجعل بنوه بعد ذلک یتبعون العروق و یخرجونها من اللّحم».

پس جهودان بوی اقتدا کردند، و آنچه یعقوب بر خود حرام کرد ایشان بر خود محرّم داشتند. آن گه دعوی کردند که این تحریم در تورات است. ربّ العالمین ایشان را دروغ‌زن کرد، گفت: قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.

اگر کسی گوید چونست که در آن آیت پیش إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ گفت، و در اینجای إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا صفت جهودان و ذمّ ایشان کرد؟ پس آیت لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ که حدیث مؤمنان و ذکر انفاق ایشان است در آن پیوست؟ آن گه دیگر باره بذمّ جهودان بازگشت، بر عقب گفت: کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرائِیلَ. یعنی که لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ... در میان این دو قصّه چه لائق است؟ جواب آنست که: ربّ العالمین در آن دو آیت ذمّ جهودان کرد، و هزینه ایشان باطل کرد. یعنی که آن هزینه ایشان با کفر است و طاعت با کفر مقبول نبود. پس خطاب با مؤمنان گردانید که انفاق شما نه چون انفاق ایشان است، از شما پذیریم و قبول کنیم، چون باین شرط باشد که فرمودیم. و آنچه بشرط خویش باشد من که خداوندم خود دانم و جزا دهم. این است که گفت: فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ. آن گه باز بترتیب آیت پیش باز شد و تمامی ذمّ جهودان گفت: فَمَنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ‌

این هم چنانست که جای دیگر گفت: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً. و إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ و أَفْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ و وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ. گفته‌اند که: دروغ بر دو قسم است: یکی آنکه از بر خویش سخنی اختراع کند که آن را هیچ اصل نبود. دیگر قسم آنست که: در سخنی زیادت آرد یا از رمّت و قاعده خویش بگرداند، و آن را اصلی باشد. این هر دو قسم ناپسندیده و نشان نفاق است. مصطفی (ص) گفت: «دروغ بابی است از ابواب نفاق». و فرمود: چنان دیدم که مردی مرا گفتی: «بر خیز»، برخاستم. دو مرد را دیدم، یکی بر پای و یکی نشسته. او که بر پای بود آهنی کژ در دهن این نشسته افگنده و یک گوشه دهن وی میکشید تا بسر دوش. و دیگر جانب هم چنین، پس هر دو طرف با هم می‌شد، و دیگر باره قلاب در می‌افکند. گفتم این چیست؟ گفتند: این دروغ زنی است، هم این عذاب میکنند وی را در گور تا بقیامت. میمون بن ابی شبیب می‌گفتند: نامه‌ای می‌نبشتم کلمه‌ای فراز آمد که اگر بنویسم آراسته شود لیکن دروغ بود، عزم کردم که ننویسم. هاتفی آواز داد که: «یثبّت اللَّه الّذین آمنوا بالقول الثّابت فی الحیاة الدّنیا و فی الآخرة». و صحّ‌

عن النّبی (ص) انّه قال: «ویل لمن یحدّث فیکذب لیضحک به القوم، ویل له! ویل له!»

و قال: «کبرت خیانة ان تحدّث اخاک حدیثا، هو لک مصدّق، و انت به کاذب»

اهل معانی گفتند که دروغ از آن حرام است که دل از آن می‌تباه شود و تاریک می‌گردد، امّا اگر بدروغ حاجت افتد و بر قصد مصلحت گوید، و آن را نیز کاره بود پس حرام نباشد. و از آن در دل هیچ تاریکی و کژی نیاید، نه بینی که اگر مسلمانی از ظالمی بگریزد نه رواست که بوی راه نمونی کند، بل که دروغ اینجا واجب است اگر خلاص مسلمانی در آنست، و رسول (ص) خدا رخصت دادست بدروغ گفتن در سه جایگه: یکی در حرب که عزم خویش با خصم راست نتوان گفتن، دیگر در صلح دادن میان دو کس، سدیگر کسی که دو زن دارد، با هر یکی گوید که ترا دوستر دارم.

و بزرگان دین چون حاجت افتادی بدروغ گفتن مصلحتی را، تا توانستندی از دروغ پرهیز کردندی و سخن با معاریض گردانیدندی. چنان که مطرف در نزدیک امیری شد، امیر گفت: چرا کمتر آیی بنزدیک ما؟ جواب داد که تا از نزدیک امیر برفتم پهلو از زمین برنگرفته‌ام الّا آنچه خدای نیرو داده است. امیر پنداشت که او بیمار بوده است، و آن سخن در نهاد خویش راست بود. و شعبی کنیزک خویش را گفت: اگر کسی مرا طلب کند تو دائره‌ای می‌برکش، و دست خویش بران نه و گوی که درین جا نیست. و معاذ جبل (رض) عامل عمر بود چون از عمل باز آمد عیال او گفت: ما را چه آوردی؟ معاذ گفت: نگهبانی با من بود چیزی نتوانستم آورد، یعنی که خداوند عزّ و جلّ با من بود. زن او پنداشت که عمر بر وی مشرفی گماشته بود، پس بخانه عمر شد آن زن و عتاب کرد، و گفت: معاذ امین رسول خدا (ص) بود و امین بو بکر.

چونست که تو با وی مشرفی فرستادی؟ عمر معاذ (رض) را بخواند و از وی پرسید که این زن چیست که میگوید. معاذ معلوم وی کرد آنچه که گفته بود. آن گه عمر بخندید و با وی نیکویی کرد.

فَمَنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ‌

یعنی باضافة هذا التحریم الی اللَّه تعالی علی ابراهیم فی التوریة، مِنْ بَعْدِ ذلِکَ‌

ای من بعد ظهور الحجّة بانّ التّحریم انّما کان من جهة یعقوب، فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌.

قوله: قُلْ صَدَقَ اللَّهُ ای اعتقد و اخبر انّ ذلک من قول اللَّه و هو صادق.

میگوید: یا محمد! اعتقاد کن و قوم را خبر ده که این بیان که رفت از قول خداست،و خدا بهر چه گفت و خبر داد راست گویست، راست دان، پاک دان، همه دان. جای دیگر گفت: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثاً» و «مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا» آن کیست که راست سخن‌تر، راست گوی‌تر از خدای است؟

فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً اشتقاق ملّت از امللت الکتاب است. و ملّت و دین دو نام‌اند آن شرع را که خدای عزّ و جلّ نهاد میان بندگان بر زبان انبیاء، تا بآن شرع بثواب آن جهانی رسند. اهل معانی گفتند: این شرع را دو طرف است: یک طرف با حق دارد جلّ جلاله، و یک طرف با بنده. امّا آنچه با حق دارد راه نمونی وی است بفرستادن پیغامبران، و دعوت ایشان، و فرو فرستادن کتاب است، و بیان امر و نهی و اثبات حجّت در آن. و آنچه به بنده تعلّق دارد اجابت دعوت پیغامبران است و امتثال اوامر و نواهی. پس آن طرف که با حق دارد «ملت» گویند، و آن طرف که با بنده دارد «دین» گویند.

فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ این جواب ایشان است که بدعوی گفتند که دین ما دین ابراهیم است. ربّ العالمین گفت که دین شما دین ابراهیم نیست، که شما مشرکانید و ابراهیم هرگز مشرک نبود.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ مفسّران گفتند: بر اینجا بهشت است و انفاق بیرون کردن زکاة از مال. میگوید: تا زکاة از مال بیرون نکنید، و بدرویشان ندهید، ببهشت نرسید. این قول خطاب با توانگران است علی الخصوص، و گفته‌اند که: این خطاب با عامّه مؤمنانست، توانگران و درویشان هر کسی بر اندازه و توان خویش باین انفاق مخاطب است، و آن از ایشان پسندیده.
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه می‌فرماید: «هرگز به نیکی نخواهید رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.» مفسران گفته‌اند که منظور از نیکی در اینجا بهشت است و انفاق به معنای پرداخت زکات از مال می‌باشد. بنابراین، تا زمانی که زکات خود را نپردازید و به نیازمندان ندهید، به بهشت نخواهید رسید. این پیام به ویژه به افراد ثروتمند خطاب شده است، اما گفته شده که این پیام شامل تمامی مؤمنان می‌شود. هر کس باید با توجه به توان خود به انفاق بپردازد و این امر نزد خداوند پسندیده است.
چنان که جای دیگر ایشان را در هزینه کردن و ایثار نمودن با فقر و فاقه بستود و بپسندید، و گفت: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ.
هوش مصنوعی: ایشان در جای دیگری به خاطر هزینه کردن و ایثار در شرایط فقر و تنگدستی ستایش کرده و آن را پسندید. او گفت: "آنها کسانی هستند که دیگران را بر خود ترجیح می‌دهند، حتی اگر خودشان به تنگنا بیفتند."
آن روز که این آیت آمد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ زید بن حارثه آمد و اسپی آورد و گفت: «یا رسول اللَّه هذا ممّا احبّه»
هوش مصنوعی: در روزی که این آیه نازل شد، زید بن حارثه آمد و یک اسب را به حضور پیامبر آورد و گفت: «ای رسول خدا، این از چیزهایی است که من آن را دوست دارم.»
این اسپ دوست دارم، خواهم که در راه خدای خرج کنم، از من بپذیر. مصطفی (ص) اسامة بن زید را بخواند و اسپ بوی داد. زید دلتنگ گشت، گفت: «من این از بهر صدقه آوردم. مصطفی (ص) گفت: «اما انّ اللَّه قد قبلها منک!»
هوش مصنوعی: من این اسب را دوست دارم و می‌خواهم در راه خدا خرج کنم، لطفاً آن را از من قبول کن. پیامبر (ص) اسامه بن زید را خواست و اسب را به او داد. زید ناراحت شد و گفت: «من این اسب را برای صدقه آورده‌ام.» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: «اما خداوند این را از تو پذیرفته است!»
دل تنگ مکن یا زید! که اللَّه آن صدقه از تو پذیرفت. و بو طلحه انصاری را بستانی بود برابر مسجد، در آن نخل فراوان و آب روان. چون این آیت آمد گفت: یا رسول اللَّه! از مال خویش هیچ چیز دوست‌تر ازین بستان ندارم، و خدای میگوید: آنچه دوستر دارید خرج کنید تا بآن نواخت رسید که از من می‌پیوسید. اکنون این بستان در راه خدا بصدقه دادم و امید دارم که مرا ذخیره‌ای باشد آن جهانی نزدیک خداوند عزّ و جلّ.
هوش مصنوعی: دل خود را ناراحت نکن، ای زید! خداوند این صدقه‌ات را قبول کرده است. و بو طلحه انصاری دارای باغی بود که در مقابل مسجد قرار داشت و در آن نخل‌ها و آب فراوان بود. هنگامی که این آیه نازل شد، گفت: ای رسول خدا! هیچ چیزی از مال خود نزد من محبوب‌تر از این باغ نیست و خداوند می‌فرماید: آنچه را که محبوب‌تر دارید به خدا بدهید تا به مقام و نیکی که از من می‌خواهید دست یابید. اکنون این باغ را در راه خدا صدقه دادم و امید دارم که برای من در آن دنیا نزد خداوند ذخیره‌ای باشد.
مصطفی (ص) گفت: «بخٍّ بخٍّ، ذلک مال رابح لک».
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) گفت: «به به! این ثروت برای تو سود زیادی دارد».
نیک آمد نیک آمد، سودمند است این مال ترا. آن گه گفت: یا ابا طلحه من چنان بینم که در خویشان خود نفقت کنی و صلة رحم در آن بجای آری. بو طلحه همان کرد، بابنای اعمام و نزدیکان خویش قسمت کرد و بایشان داد. ابو ذر غفاری را مهمانی رسید، بآن مهمان گفت که: این ساعت مرا عذری است که بیرون نتوانم شد. تو بفلان جایگه شو که شتران من ایستاده‌اند، یکی نیکوتر فربه‌تر بیار، تا خرج کنیم. آن مهمان رفت و یکی ضعیف‌تر نزارتر بیاورد. ابو ذر گفت: این چه بود که کردی؟ که آن نزارتر آوردی، و فرمان من نبردی؟ گفت: آن فربه‌تر نیکوتر از آن نیاوردم تا روز حاجتت بود که حاجت ازین مهم‌تر افتد. ابو ذر گفت: «حاجت من این است که با من در خاکست، و مهم من این است که در گور با من قرین است.» این چنین است! و بر سر این آنست که ربّ العالمین گفت: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.
هوش مصنوعی: خوب آمدی و مال تو سودمند است. سپس گفت: ای ابا طلحه، من می‌بینم که باید با خویشاوندانت خوب رفتار کنی و صله رحم را بجا آوری. ابو طلحه همین کار را کرد و مالش را میان بستگان و نزدیکانش تقسیم کرد. ابو ذر غفاری مهمانی داشت و به مهمانش گفت: اکنون عذری دارم که نمی‌توانم بیرون بروم. تو به آنجا برو و برای من یکی از شتران خوب و چاق را بیاور تا از آن استفاده کنیم. مهمان رفت و یکی از شتران ضعیف‌تر و نازا آورد. ابو ذر پرسید: چرا چنین کردی؟ چرا شتر نازا آوردی و به فرمان من توجه نکردی؟ مهمان پاسخ داد: شتر چاق‌تر و بهتر را نیاوردم چون فکر می‌کردم در روز نیاز شما، نیازی بزرگ‌تر از این وجود خواهد داشت. ابو ذر گفت: نیاز من این است که در خاک باشم و مهم‌ترین چیز این است که در گور با من باشد. این به همین دلیل است که خداوند فرموده: «هرگز به نیکی نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید.»
در آثار بیارند که سائلی بر در ربیع خثیم باستاد. ربیع گفت: اطعموه سکّرا، او را شکر دهید. گفتند: یا ربیع او را شکر چه بکار آید؟ او را طعام و خوردنی باید. ربیع گفت: «ویحکم! اطعموه سکرا فانّ الرّبیع یحبّ السّکّر و ربّ العالمین یقول: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.
هوش مصنوعی: در داستانی آمده است که فردی در مقابل ربیع خثیم ایستاده بود. ربیع به حاضرین گفت: به او شراب بدهید و از او تشکر کنید. آن‌ها پرسیدند: "ای ربیع، تشکر برای او چه فایده‌ای دارد؟ او به غذا و خوراک نیاز دارد." ربیع پاسخ داد: "آیا نمی‌دانید؟ به او شراب بدهید زیرا ربیع دوستدار شراب است و پروردگار جهان می‌فرماید: 'شما هیچگاه به نیکی نخواهید رسید تا چیزی از آنچه دوست دارید انفاق کنید.'"
و یقال احضر ذات یوم داره مجنونا و امر ان یتّخذ له فالوذجا من السّکر الأبیض. فقیل له: و کیف یدری هذا المجنون انّه اتّخذ من السّکّر الأبیض؟ فقال: هو لا یدری و لکن ربّه یدری. و روی انّ ابن عمر کان یهوی جاریة فاشتراها و اعتقها، فقیل له، هویتها فاشتریتها ثمّ اعتقتها قبل ان تصیب منها؟ فقرأ هذه الآیة: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.
هوش مصنوعی: روزی یک دیوانه حاضر شد و دستور داد تا برایش نوشیدنی‌ای از شراب سفید تهیه کنند. از او پرسیدند: چگونه این دیوانه می‌داند که از شراب سفید تهیه شده؟ او پاسخ داد: او نمی‌داند، اما پروردگارش می‌داند. همچنین روایت شده که ابن عمر به یک کنیز علاقه‌مند شد، او را خرید و آزاد کرد. به او گفتند: تو به او علاقه‌مند بودی و او را خریدی و قبل از اینکه از او بهره‌مند شوی، او را آزاد کردی؟ ابن عمر این آیه را خواند: "هرگز به نیکی نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید، انفاق کنید."
آورده‌اند که زبیده مادر جعفر مصحفی ساخته بود، نود پاره، همه بزر نبشته، آن گه مجلّدها زر کرده مرصّع بجواهر، روزی از آن مصحف میخواند باین آیت رسید: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ آن در وی اثر کرد گفت: من از مال و ملک خویش هیچیز دوست‌تر ازین مصحف ندارم، آن گه زرگران و جوهریان را بخواند تا آن برگرفتند و بفروختند و در وجه آن عمارتها نهاد از حوضها و مصنعها که در بادیه فرمود.
هوش مصنوعی: زبیده، مادر جعفر مصحفی، دفتری را به نام مصحف ساخت که دارای نود صفحه بود و تمام آن‌ها با خط زیبا نوشته شده بودند. سپس این صفحات را با طلا تزئین کرد و با جواهرات زینت داد. روزی که او از این مصحف می‌خواند، به آیه‌ای رسید که می‌فرمود: «شما هرگز نیکی را نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه را که دوست دارید خرج کنید». این آیه به او تأثیر گذاشت و او گفت: «هیچ چیزی برای من عزیزتر از این مصحف نیست». سپس زبیده زرگران و جواهرسازان را احضار کرد و آنها را وادار کرد تا آن صفحات را از او بگیرند و بفروشند. درآمد حاصل از فروش را صرف ساختن حوض‌ها و کارخانه‌ها در بیابان کرد که خود او دستور ساخت آن‌ها را داده بود.
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ اشتقاق بر از بر است، و برّ جای فراخ است و زمین گشاده، و مؤمنان را بآن ابرار خوانند که دلهاشان فراخ است و سینه‌ها گشاده، بحکم این آیت که گفت: فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، و کافران را ضدّ این گفت: وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً. و ازین جا بود که ابو ذر غفاری (رض) از مصطفی (ص) پرسید که بر چیست؟ جواب داد: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ... الآیة. از بهر آنکه درین آیت افعال خیر و مکارم اخلاق فراخ بگفت و فراوان برداد، پس معنی برّ توسّع است در افعال خیر، و خدای عزّ و جلّ خود را «برّ» خواند و بنده را «برّ» نام نهاد اکنون «بر» بنده با خدا آنست که وی را مطیع و فرمان بردارست، و برّ خدا با بنده آنست که بر وی نیکوکار است و نوازنده و روزی گمارست.
هوش مصنوعی: در این متن به معنای حقیقی "برّ" پرداخته شده است. "برّ" به معنای وسعت و گشایش است و به افرادی که دل‌های بزرگ و سینه‌های گشاده‌ای دارند، مؤمنان نیکوکار می‌گویند. براساس آیات قرآن، کسانی که خداوند بخواهد آن‌ها را هدایت کند، دل‌هایشان برای پذیرش اسلام گشاد می‌شود، در حالی که کافران دل‌های تنگ و سختی دارند. همچنین اشاره شده که ابوذر غفاری از پیامبر (ص) درباره مفهوم "برّ" پرسید و آن حضرت توضیح داد که "برّ" تنها به رو به قبله کردن نیست، بلکه شامل اعمال نیک و فضائل اخلاقی می‌شود. در نهایت، "برّ" به معنای انجام نیکی‌ها و پیروی از دستورات خداوند است و به رابطه بین خدا و بندگانش اشاره دارد، جایی که خداوند نسبت به بندگانش مهربان و نوازشگر است.
گفته‌اند که برّ بر سه معاملت است: یکی با خدا در معنی عبادت کردن و وی را پرستیدن، و الیه الاشارة
هوش مصنوعی: به گفته‌ها، برّ به سه نوع معامله تقسیم می‌شود: اولی معامله با خداوند، که شامل عبادت و پرستش او می‌شود.
بقوله (ص) «لا یزید فی العمر الا البر، و ان الرجل لیحرم الرزق بالذنب یصیبه».
هوش مصنوعی: پیام او این است که هیچ چیزی جز نیکی عمر انسان را زیاد نمی‌کند و گاهی ممکن است یک فرد به خاطر گناهی که مرتکب شده، از روزی و خیرات محروم شود.
دیگر با قرابت و نزدیکان خویش در معنی پیوستن بایشان، و شناختن حق ایشان. و الیه الاشارة
هوش مصنوعی: با نزدیکان و اعضای خانواده‌ام ارتباط برقرار کرده و حقوق آنها را شناخته و به آنها توجه می‌کنم.
بقوله (ص): «دخلت الجنة فسمعت فیها قراءة فقلت من هذا؟
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «وارد به بهشت شدم و صدای قرائتی را شنیدم. گفتم: این صدای چه کسی است؟»
قالوا حارثة بن نعمان، کذلکم البر، کذلکم البر، و کان ابر الناس بامه».
هوش مصنوعی: آنها گفتند: "این حارثة بن نعمان است، او همانند شما با برکت و نیکوکار است و بهترین فرد در میان قومش به شمار می‌رود."
قال: «و ان من ابر البر صلة الرجل اهل ود ابیه بعد ان یولی».
هوش مصنوعی: گفته شده است که از بزرگ‌ترین اعمال نیکو، ارتباط با دوستان و نزدیکان پدر بعد از وفات او است.
سدیگر با اجنبیان در معنی انصاف دادن ایشان، و شفقت اسلام نمودن بر ایشان، و خوش داشتن خلق در صحبت ایشان، و الیه الاشارة
هوش مصنوعی: سدیگر در مورد بیگانگان به انصاف رفتار کردن، بر آنها محبت و رحمت اسلامی نشان دادن، و خوش‌نودی در کنار آنها بودن، و نشان دادن به سوی این موضوع.
بقوله (ص): «البرّ شی‌ء هیّن، وجه طلق و لسان لیّن».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «نیکی کار ساده‌ای است؛ لبخند آرام و زبانی نرم.»
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ یعنی من صدقة فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ عالم بنیّاتکم فیجازیکم علیه.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در راه خدا انفاق کنید، خداوند به آن آگاه است و او از نیات شما باخبر است و شما را بر اساس آن پاداش می‌دهد.
قوله تعالی: کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرائِیلَ جهودان بر مصطفی (ص) منکر بودند که گوشت اشتر بحلال داشت و میخورد. گفتند: این بر ابراهیم (ع) حرام بود، دین ابراهیم این بود، و در تورات چنین خواندیم. چونست که محمد (ص) در تحلیل گوشت شتر مخالفت دین ابراهیم میکند؟ ربّ العالمین آن جهودان را درین آیت دروغ‌زن کرد، و بیان کرد که گوشت شتر بر ابراهیم و بر فرزندان او حلال بود، تا آن گه یعقوب (ع) بر خود حرام کرد. پس علماء را اختلاف است که یعقوب چرا بر خود حرام کرد؟ گفته‌اند که: وی را بیماری رسید که در آن بیماری گوشت شتر و شیر شتر وی را ناسازگار بود. پس دفع مضرّت را بگذاشت خوردن آن، و بر خود حرام کرد نه تحریم شرعی را. ابن عباس و حسن گفتند: یعقوب را علّت عرق النّساء پدید آمد، نذر کرد که اگر خدای تعالی وی را از آن علّت شفا دهد آن طعامی که دوست‌تر دارد، خوردن آن بگذارد و بر خود حرام کند تقرّبا الی اللَّه عزّ و جلّ. پس گوشت و شیر شتر بر خود حرام کرد وفاء نذر خویش را. ضحاک گفت: سبب این عارض که یعقوب را رسید آن بود که قصد بیت المقدس داشت نذر کرد که اگر تندرست، بی‌عیبی و رنجی به‌ بیت المقدس فرود آید آخرترین فرزندان قربان کند خدای را عزّ و جلّ. پس فریشته‌ای براه وی آمد و از وی مصارعت خواست. یعقوب (ع) اجابت کرد، ساعتی درهم آویختند آن گه فریشته دست بر گوشت ران یعقوب زد از آن علت عرق النّساء پیدا شد.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که برخی از یهودیان به پیامبر اسلام (ص) انتقاد کردند که چرا گوشت شتر را حلال می‌داند، در حالی که معتقد بودند این گوشت برای ابراهیم (ع) حرام بوده است. آنها بر این باورند که پیامبر در تفسیر دین ابراهیم دچار اشتباه شده است. اما متن سپس توضیح می‌دهد که براساس آیات قرآن، گوشت شتر در واقع برای ابراهیم و نسل او حلال بوده، و تنها یعقوب (ع) خود آن را بر خود حرام کرده است. درباره علت این کار یعقوب نظری‌های مختلفی وجود دارد. برخی می‌گویند او به دلیل بیماری، خوردن گوشت شتر و شیر شتر را بر خود حرام کرد تا از ضرر آن جلوگیری کند. همچنین، گفته شده که او نذری کرده بود که اگر از بیماری شفا یابد، غذایی که بیشتر از همه دوست دارد را ترک کند. برخی دیگر نیز معتقدند که او نذر کرده بود که اگر با سلامت به بیت المقدس برود، آخرین فرزندانش را قربانی کند و در این راستا دچار مشکلی شد که باعث حرام کردن گوشت شتر شد.
آن گه گفت با یعقوب: این بآن کردم تا تو تندرست در بیت المقدس نروی، تا فرزندت قربان نباید کرد بحکم نذر خویش. پس رفت و در بیت المقدس شد و فراموش کرد آنچه فریشته وی را گفته بود. قصد ذبح فرزند کرد. فریشته‌ای آمد و گفت: یا یعقوب تو از نذر خویش بیرون آمدی و مخرج پیدا شد، لا سبیل لک الی ولدک.
هوش مصنوعی: یعقوب به او گفت: من این کار را کردم تا تو به سلامت به بیت‌المقدس نروی و فرزندت را طبق نذرت قربانی نکنی. سپس او به بیت‌المقدس رفت و آنچه فرشته به او گفته بود را فراموش کرد. تصمیم به ذبح فرزندش گرفت. فرشته‌ای آمد و گفت: ای یعقوب، تو از نذرت خارج شدی و راهی برای قربانی کردن فرزندت نیست.
آن گه گفت: «لئن شفانی اللَّه لحرّمت علی نفسی لحوم الإبل و البانها». و روی «انّه قال لئن شفاه اللَّه لحرّم علی نفسه العروق او طعاما فیه عرق. فجعل بنوه بعد ذلک یتبعون العروق و یخرجونها من اللّحم».
هوش مصنوعی: سپس او گفت: «اگر خداوند من را شفا دهد، گوشت شترها و شیر آن‌ها را برای خود حرام می‌کنم». و در ادامه گفت: «اگر خداوند من را شفا دهد، حرام می‌کنم بر خودم عروق یا غذایی که حاوی عروق باشد». بعد از این صحبت، فرزندان او شروع کردند به پیگیری عروق و خارج کردن آن‌ها از گوشت.
پس جهودان بوی اقتدا کردند، و آنچه یعقوب بر خود حرام کرد ایشان بر خود محرّم داشتند. آن گه دعوی کردند که این تحریم در تورات است. ربّ العالمین ایشان را دروغ‌زن کرد، گفت: قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.
هوش مصنوعی: یهودیان به پیروی از یعقوب پرداختند و چیزهایی را که او بر خود حرام کرده بود، بر خود هم حرام کردند. سپس ادعا کردند که این تحریم‌ها در تورات ذکر شده است. خداوند آن‌ها را دروغ‌گو خواند و فرمود: «بگویید: اگر راست می‌گویید، تورات را بیاورید و آن را بخوانید.»
اگر کسی گوید چونست که در آن آیت پیش إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ گفت، و در اینجای إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا صفت جهودان و ذمّ ایشان کرد؟ پس آیت لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ که حدیث مؤمنان و ذکر انفاق ایشان است در آن پیوست؟ آن گه دیگر باره بذمّ جهودان بازگشت، بر عقب گفت: کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرائِیلَ. یعنی که لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ... در میان این دو قصّه چه لائق است؟ جواب آنست که: ربّ العالمین در آن دو آیت ذمّ جهودان کرد، و هزینه ایشان باطل کرد. یعنی که آن هزینه ایشان با کفر است و طاعت با کفر مقبول نبود. پس خطاب با مؤمنان گردانید که انفاق شما نه چون انفاق ایشان است، از شما پذیریم و قبول کنیم، چون باین شرط باشد که فرمودیم. و آنچه بشرط خویش باشد من که خداوندم خود دانم و جزا دهم. این است که گفت: فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ. آن گه باز بترتیب آیت پیش باز شد و تمامی ذمّ جهودان گفت: فَمَنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ‌
هوش مصنوعی: در این متن، پرسش مطرح شده است که چرا در یک آیه به کفار اشاره شده و در آیه دیگر به ذمّ یهودیان پرداخته شده است. همچنین پرسش می‌شود که چگونه آیه‌ای که درباره انفاق مؤمنان است، در اینجا مطرح می‌شود. پاسخ این است که خداوند در دو آیه اول به نکوهش یهودیان پرداخته و هزینه‌های آنان را به خاطر کفرشان بی‌ارزش دانسته است. در حقیقت، انفاق آنان به دلیل کفر پذیرفته نمی‌شود. سپس خداوند به مؤمنان خطاب می‌کند که انفاق شما با انفاق یهودیان متفاوت است و شرط قبولی آن را بیان می‌کند. بنابراین، انفاق مؤمنان با ایمان واقعی مورد قبول است و خداوند به جزای آن می‌پردازد. در نهایت، بحث دوباره به ذمّ یهودیان برمی‌گردد و بیان می‌شود که هر کس بر خداوند دروغ ببندد، عذاب خواهد شد.
این هم چنانست که جای دیگر گفت: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً. و إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ و أَفْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ و وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ. گفته‌اند که: دروغ بر دو قسم است: یکی آنکه از بر خویش سخنی اختراع کند که آن را هیچ اصل نبود. دیگر قسم آنست که: در سخنی زیادت آرد یا از رمّت و قاعده خویش بگرداند، و آن را اصلی باشد. این هر دو قسم ناپسندیده و نشان نفاق است. مصطفی (ص) گفت: «دروغ بابی است از ابواب نفاق». و فرمود: چنان دیدم که مردی مرا گفتی: «بر خیز»، برخاستم. دو مرد را دیدم، یکی بر پای و یکی نشسته. او که بر پای بود آهنی کژ در دهن این نشسته افگنده و یک گوشه دهن وی میکشید تا بسر دوش. و دیگر جانب هم چنین، پس هر دو طرف با هم می‌شد، و دیگر باره قلاب در می‌افکند. گفتم این چیست؟ گفتند: این دروغ زنی است، هم این عذاب میکنند وی را در گور تا بقیامت. میمون بن ابی شبیب می‌گفتند: نامه‌ای می‌نبشتم کلمه‌ای فراز آمد که اگر بنویسم آراسته شود لیکن دروغ بود، عزم کردم که ننویسم. هاتفی آواز داد که: «یثبّت اللَّه الّذین آمنوا بالقول الثّابت فی الحیاة الدّنیا و فی الآخرة». و صحّ‌
هوش مصنوعی: این متن بیان می‌کند که دروغ گفتن به خداوند یکی از بزرگ‌ترین ظلم‌ها به شمار می‌آید و کسانی که به آیات الهی ایمان ندارند، دروغ می‌گویند. در روز قیامت، چهره افرادی که به خدا دروغ بسته‌اند، تیره و تار خواهد بود. همچنین انواع دروغ را ذکر می‌کند؛ یکی دروغی که کاملاً بی‌اساس است و دیگری دروغی که در آن بر اساس مطلبی، چیزی اضافه یا تغییر می‌شود. هر دو نوع دروغ ناپسند و نشانه نفاق هستند. پیامبر اکرم (ص) نیز در این زمینه هشدار داده و مثالی از عذاب دروغ‌گویان در قبر ارائه می‌دهد. در نهایت، شخصی به تمسک به راستگویی و پرهیز از دروغ تأکید می‌کند و به آیه‌ای اشاره می‌کند که مؤمنان را به ثبات در گفتار و عمل تشویق می‌کند.
عن النّبی (ص) انّه قال: «ویل لمن یحدّث فیکذب لیضحک به القوم، ویل له! ویل له!»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «وای بر کسی که در مورد من صحبت کند و دروغ بگوید تا مردم را بخنداند، وای بر او! وای بر او!»
و قال: «کبرت خیانة ان تحدّث اخاک حدیثا، هو لک مصدّق، و انت به کاذب»
هوش مصنوعی: او گفت: «این بسیار بزرگ و زشت است که به برادرت سخنی بگویی که او آن را باور می‌کند، در حالی که تو به آن دروغ می‌گویی.»
اهل معانی گفتند که دروغ از آن حرام است که دل از آن می‌تباه شود و تاریک می‌گردد، امّا اگر بدروغ حاجت افتد و بر قصد مصلحت گوید، و آن را نیز کاره بود پس حرام نباشد. و از آن در دل هیچ تاریکی و کژی نیاید، نه بینی که اگر مسلمانی از ظالمی بگریزد نه رواست که بوی راه نمونی کند، بل که دروغ اینجا واجب است اگر خلاص مسلمانی در آنست، و رسول (ص) خدا رخصت دادست بدروغ گفتن در سه جایگه: یکی در حرب که عزم خویش با خصم راست نتوان گفتن، دیگر در صلح دادن میان دو کس، سدیگر کسی که دو زن دارد، با هر یکی گوید که ترا دوستر دارم.
هوش مصنوعی: گفته شده که دروغ به خودی خود حرام است زیرا باعث می‌شود دل انسان تاریک و آشفته شود. اما اگر دروغی برای رفع نیاز و با هدفی نیکو بیان شود و شخص هم در آن نقشی داشته باشد، در این صورت دروغ حرام نیست و تأثیری منفی بر دل ندارد. برای مثال، اگر یک مسلمان بخواهد از ظلم فرار کند، در اینجا گفتن دروغ مجاز است چون هدف آن نجات یک مسلمان است. همچنین، پیامبر (ص) اجازه داده‌اند که در سه موقعیت خاص دروغ گفته شود: اول در جنگ که نمی‌توان به دشمن حقیقت را گفت، دوم هنگام مصالحه بین دو نفر، و سوم در صورتی که کسی دو همسر دارد و برای هر کدام ادعا کند که او را بیشتر دوست دارد.
و بزرگان دین چون حاجت افتادی بدروغ گفتن مصلحتی را، تا توانستندی از دروغ پرهیز کردندی و سخن با معاریض گردانیدندی. چنان که مطرف در نزدیک امیری شد، امیر گفت: چرا کمتر آیی بنزدیک ما؟ جواب داد که تا از نزدیک امیر برفتم پهلو از زمین برنگرفته‌ام الّا آنچه خدای نیرو داده است. امیر پنداشت که او بیمار بوده است، و آن سخن در نهاد خویش راست بود. و شعبی کنیزک خویش را گفت: اگر کسی مرا طلب کند تو دائره‌ای می‌برکش، و دست خویش بران نه و گوی که درین جا نیست. و معاذ جبل (رض) عامل عمر بود چون از عمل باز آمد عیال او گفت: ما را چه آوردی؟ معاذ گفت: نگهبانی با من بود چیزی نتوانستم آورد، یعنی که خداوند عزّ و جلّ با من بود. زن او پنداشت که عمر بر وی مشرفی گماشته بود، پس بخانه عمر شد آن زن و عتاب کرد، و گفت: معاذ امین رسول خدا (ص) بود و امین بو بکر.
هوش مصنوعی: بزرگان دین در مواقعی که نیاز به دروغ گفتن داشتند، تلاش می‌کردند که از آن پرهیز کنند و به شکل‌های مختلف صحبت کنند تا حقیقت را بیان کنند. برای مثال، مطرف وقتی نزد امیر رفت، امیر از او پرسید که چرا کمتر به نزد او می‌آید. مطرف پاسخ داد که هرگز پا از زمین برنداشته مگر به اندازه‌ای که خداوند به او نیرو داده است. امیر فکر کرد که او بیمار است و در واقع سخنش صحیح بود. همچنین، شعبی به کنیزک خود دستور داد که اگر کسی او را خواست، به جای اینکه بگوید در آنجا نیست، دایره‌ای بزند و به نحوی ردش کند. معاذ جبل که کارگزار عمر بود، وقتی به خانه برگشت، همسرش از او خواست که چیزی برایشان بیاورد. معاذ گفت که نتوانسته چیزی بیاورد چون نگهبانی با او بوده و در حقیقت، خداوند با او بود. همسرش فکر کرد که عمر برای او نگهبانی تعیین کرده است و به خانه عمر رفت و از او انتقاد کرد، و گفت که معاذ امین رسول خدا و امین ابوبکر بوده است.
چونست که تو با وی مشرفی فرستادی؟ عمر معاذ (رض) را بخواند و از وی پرسید که این زن چیست که میگوید. معاذ معلوم وی کرد آنچه که گفته بود. آن گه عمر بخندید و با وی نیکویی کرد.
هوش مصنوعی: چرا تو با او پیامی فرستادی؟ عمر به معاذ (رض) دستور داد تا بیاید و از او بپرسد که این زن چه گفته است. معاذ آنچه را که او گفته بود برای عمر توضیح داد. سپس عمر خندید و با او رفتار خوبی داشت.
فَمَنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ‌
هوش مصنوعی: پس هر کس به خدا دروغ ببندد...
یعنی باضافة هذا التحریم الی اللَّه تعالی علی ابراهیم فی التوریة، مِنْ بَعْدِ ذلِکَ‌
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این ممنوعیت به فرمان خداوند بر ابراهیم در کتاب مقدس، بعد از آن مسئله، اضافه شده است.
ای من بعد ظهور الحجّة بانّ التّحریم انّما کان من جهة یعقوب، فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌.
هوش مصنوعی: ای من بعد از ظهور حجت، بدان که حرام کردن چیزی تنها از جانب یعقوب بوده است، پس آن‌ها هستند که ظلم کردند.
قوله: قُلْ صَدَقَ اللَّهُ ای اعتقد و اخبر انّ ذلک من قول اللَّه و هو صادق.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بگوید: "خداوند راست می‌گوید" و اعتقاد داشته باشد که این گفته، از طرف خداوند است و او همواره در گفتارش صداقت دارد.
میگوید: یا محمد! اعتقاد کن و قوم را خبر ده که این بیان که رفت از قول خداست،و خدا بهر چه گفت و خبر داد راست گویست، راست دان، پاک دان، همه دان. جای دیگر گفت: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثاً» و «مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا» آن کیست که راست سخن‌تر، راست گوی‌تر از خدای است؟
هوش مصنوعی: می‌گوید: ای محمد! ایمان بیاور و قوم را مطلع کن که این گفته از جانب خداست و خدا به هر آنچه که فرموده و اعلام کرده، حقیقت را بیان کرده است. او را به عنوان کسی که همواره راستگو، پاک و دانا است بشناس. در جای دیگری گفته شده است: "کیست که از الله راستگوتر در گفتار باشد؟"
فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً اشتقاق ملّت از امللت الکتاب است. و ملّت و دین دو نام‌اند آن شرع را که خدای عزّ و جلّ نهاد میان بندگان بر زبان انبیاء، تا بآن شرع بثواب آن جهانی رسند. اهل معانی گفتند: این شرع را دو طرف است: یک طرف با حق دارد جلّ جلاله، و یک طرف با بنده. امّا آنچه با حق دارد راه نمونی وی است بفرستادن پیغامبران، و دعوت ایشان، و فرو فرستادن کتاب است، و بیان امر و نهی و اثبات حجّت در آن. و آنچه به بنده تعلّق دارد اجابت دعوت پیغامبران است و امتثال اوامر و نواهی. پس آن طرف که با حق دارد «ملت» گویند، و آن طرف که با بنده دارد «دین» گویند.
هوش مصنوعی: به دنبال آئین ابراهیم باشید که همیشه توحیدی و راستگو بود. واژه "ملّت" از "امللت" (به معنای راهنمایی) گرفته شده است. ملّت و دین دو نام هستند برای قواعدی که خداوند میان بندگان خود از طریق پیامبرانش قرار داده است تا آن‌ها با رعایت این قواعد به پاداش‌های دنیوی و اخروی برسند. علما بر این باورند که این قواعد دو جنبه دارند: یک جنبه مربوط به حق خداوند و جنبه دیگر مربوط به بندگان است. جنبه‌ای که به حق خدا مربوط می‌شود شامل فرستادن پیامبران، دعوت ایشان، نازل کردن کتاب‌ها و توضیح دستورات و منع‌ها است. جنبه‌ای که به بندگان مربوط می‌شود، پاسخ به دعوت پیامبران و پیروی از دستورها و نهی‌های آن‌هاست. بنابراین، جنبه‌ای که به حق مربوط می‌شود "ملّت" نامیده می‌شود و جنبه‌ای که به بندگان مربوط است "دین" نام دارد.
فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ این جواب ایشان است که بدعوی گفتند که دین ما دین ابراهیم است. ربّ العالمین گفت که دین شما دین ابراهیم نیست، که شما مشرکانید و ابراهیم هرگز مشرک نبود.
هوش مصنوعی: پس از دین ابراهیم پیروی کنید و او را با ایمان می‌شناسید، زیرا ابراهیم هرگز از مشرکان نبود. این پاسخی است به کسانی که ادعا کردند که دینشان دین ابراهیم است. پروردگار جهان تأکید می‌کند که دین شما دین ابراهیم نیست، زیرا شما مشرک هستید و ابراهیم هرگز مشرک نبوده است.