گنجور

۱۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: ما کانَ لِبَشَرٍ الآیة... مقاتل گفت: «بشر» اینجا عیسی (ع) است و «کتاب» انجیل، و آیت در شأن ترسایان نجران آمد، که در عیسی دعوی باطل کردند و غلوّ نمودند. میگوید: روا نبود و سزا نباشد و هرگز خود نبود عیسی را که خدای او را پیغامبری و کتاب انجیل دهد پس آن گه بمردم گوید: مرا بندگان باشید! و مرا بخدایی گیرید فرود از خدای. ابن عباس و عطا گفتند: بشر اینجا محمد (ص) و کتاب قرآن. و سبب نزول آن بود که بو رافع جهود و رئیس ترسایان نجران گفتند: یا محمد (ص) تو میخواهی که ما ترا بنده باشیم و ترا بخدایی گیریم! رسول اللَّه گفت: معاذ اللَّه که من این گویم یا فرمایم، «ما بذلک بعثنی و بذلک امرنی»

خدای که مرا به پیغامبری فرستاد نه باین فرستاد که شما می‌گویید و نه باین فرمود. ربّ العالمین بر وفق قول او این آیت فرستاد. حسن گفت: مردی از مصطفی (ص) در خواست که تا ترا سجود کنم، فضل از این سلام که بر یکدیگر میکنیم. رسول او را از آن نهی کرد، و آیت در شأن وی آمد.

ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ اگر برفع خوانی بر استیناف است، و اگر بنصب خوانی بر عطف، ای لا یجتمع له الأمران: ایتاء النبوة و قوله: کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ.

میگوید: هرگز نبود بشری را که پیغامبری و علم و حکمت دهند آن گه این سخن گوید: کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ. آن گه بیان کرد که پیغامبر چه میگوید: وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ ای و لکن یقول کونوا ربّانیّین پیغامبر بامّت خویش این گوید: که راستان و استواران و نیک خواهان باشید و بمهربانی در آموزندگان بید. اصل ربّانیّ در معنی آنست که: کسی بعلم خلق خدای را می‌پروراند، ابتدا بکمینه علم آن درآموزد، پس آن گه مهینه علم و طاقت هر متعلّم می‌نگرد، و فهم هر طالب میکوشد، و ترتیب هر چه می‌درآموزد نگاه میدارد. قال الزّجاج هو منسوب الی الرّبّ، فزید فیه الالف و النّون للمبالغة فی النسبة. و قیل هو منسوب الی الرّبّان و هو فعلان من ربّ یربّ. و معناه المتخصص بالعلم الّذی یربّه باستفادته و افادته. آن روز که ابن عباس را در طائف بخاک.

کردند، ابن الحنفیه محمد بن علی بن ابی طالب گفت: «مات الیوم ربّانیّ هذه الامّة».

قومی گفتند: ربّانیّ عالمی بود خدایی. و گفته‌اند «ربّانیّ» کسی بود که در وی هم فقه بود هم حکمت و هم ولایت، و آن گه خلق را دین خدای درمی‌آموزد و ایشان را بر آن میدارد.

بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ حجازی و بصری بتخفیف خوانند، و این اختیار بو عبیده است و باقی قرّاء بتثقیل خوانند، و این اختیار بو حاتم است. اگر بتخفیف خوانی اشارت بفضیلت متعلّمانست، و اگر بتثقیل خوانی تفضیل و نواخت معلّمانست.

وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ای تقرؤن، کما قال اللَّه: وَ دَرَسُوا ما فِیهِ.

روی عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): «ما من مؤمن ذکر او أنثی، حرّ أو مملوک الّا و للَّه علیه حق واجب ان یتعلّم من القرآن و یتفقّه فیه»

ثم قرأ هذه الآیة: وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ. درین آیت هم تنبیه متعلّمانست و هم تنبیه معلّمان، متعلّمان را میگوید: کونوا حکماء عاملین بما علمتم، فان الحکیم فی الحقیقة من عمل بما علم، و کان محکما لعمله احکامه لعلمه. حکیم نه آنست که در علم بکوشد و روایت و درایت آن بجای آرد و بس. حکیم اوست که علم را بعمل زیور برکند، و کردار فرا گفتار پیوندد. جماعتی از یاران رسول خدا (ص) در مسجد قبا فراهم شدند، و مذاکره‌ای میکردند. مصطفی (ص) بر ایشان درشد گفت: «تعلّموا ما شئتم آن تعلّموا، فلن یأجرکم اللَّه حتّی تعملوا»

چندان که خواهید علم بیاموزید و برخوانید، امّا تا عمل فرا علم نه پیوندید و بر آنچه دانید کار نکنید هرگز بثواب آن جهانی و نواخت الهی نرسید. و عن ابی الدرداء (رض): ویل لمن لا یعلم مرّة، و ویل لمن یعلم و لا یعمل سبع مرّات. و کان یحیی بن معاذ یقول: یا اصحاب العلم قصورکم قیصریّة و بیوتکم کسرویّة و ابوابکم طاهریّة و مراکبکم قارونیّة و مذاهبکم شیطانیّة. فاین المحمدیّة؟

امّا تنبیه معلمان از روی اشارت آنست که: چون دیگران را راه سعادت مینمائید، و بر علم و عمل میخوانید، نگرید تا خود را فراموش نکنید: أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ. حاتم اصم میگوید: لیس فی القیامة اشدّ حسرة من رجل علّم النّاس علما، فعملوا به، و لم یعمل هو به، ففازوا بسببه و هلک. و فی معناه انشد:

یا واعظ النّاس قد اصبحت متّهما
اذ عبت منهم امورا انت تأتیها

و قال تعالی لعیسی علیه السّلام: «یا ابن مریم عظ نفسک فان اتّعظت فعظ النّاس و الّا فاستحی منّی.

قوله: وَ لا یَأْمُرَکُمْ... الآیة شامی و حمزه و عاصم و یعقوب بنصب خوانند معطوف بر أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ و معنی آنست که: و لا ان یأمرکم ان تتّخذوا الملائکة. و ایشان که برفع خوانند میگویند: این از آیت اوّل منقطع است بر سبیل استیناف و ابتدا. گفت: وَ لا یَأْمُرَکُمْ یعنی و لا یأمرکم اللَّه. و قیل: لا یأمرکم محمد (ص). میگوید: خدای عزّ و جلّ شما را نفرماید که فریشتگان را و پیغامبران را بخدایی گیرید. فریشتگان را در میان آورد در قصّه، از بهر آنکه جهودان عزیر را پسر گفتند، ترسایان عیسی (ع) را پسر گفتند، و عرب فریشتگان را دختران گفتند.

أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ؟ استفهام است بمعنی انکار، ای لا یفعل ذلک بعد اسلامکم، ای لا یأمر بعبادة الملائکة و النّبیّین بعد أن کنتم علی دین ابراهیم و تبعتم محمدا فیما (ص) دعاکم الیه.

قوله: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ الایة... این میثاق و عهد نه بر پیغامبران تنها گرفتند، که هم در پیغامبران و هم در امّت ایشان گرفتند. امّا پیغامبران سران بودند و مهتران، و امّت تبع ایشان بودند. پس پیغامبران بذکر مخصوص‌اند که اصل ایشانند، و خطاب با اصل کنند، و مراد هم اصل باشد و هم تبع. چنان که ربّ العالمین گفت: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ. و کیفیّت این عهد گرفتن و پیمان ستدن آنست که اللَّه تعالی با پیغامبران گفت و ایشان را فرمود که: یکدگر را تصدیق کنید و نصرت دهید. پیشینه را گفت که پسینه را مبشّر باش و پسینه را گفت که پیشینه را مصدّق باش، و آن گه همه را گفت و از همه پیمان ستد که شما و امّتان شما به محمد (ص) ایمان آرید که خاتم النّبیّین و رسول ربّ العالمین است، و گزیده جهانیان است.

قال علیّ بن ابی طالب (ع): لم یبعث اللَّه نبیا آدم و من بعده الا اخذ علیه العهد فی محمد و امره، و أخذ العهد علی قومه لیؤمنن، و لئن بعث و هم احیاء لینصرنه.

لَما آتَیْتُکُمْ این لام در «لما» لام تأکید است، و جواب آن بلام قسم باز دهند، چنان که گفت: وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ. این هم چنانست: «لما آتیتکم لتؤمنن» و معنی «ما» ایّ شی‌ء است، یعنی ایّ شی‌ء اتیتکم لتومننّ. میگوید: هر چه شما را دهند از کتاب و حکمت، بآن بگروید و تصدیق کنید. حمزه خواند بکسر لام: لما اتیتکم، یعنی لاجل ما اتیتکم. و بتشدید میم قراءة شاذّ است، یعنی مهما اتیتکم، و حین آتیتکم. قراءة نافع لما اتیناکم است بر سبیل تعظیم، گفت: دهیم شما را از کتاب و حکمت.

ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ محمد (ص) را میگوید. مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ این لام جزاست، جالب این لام آن لام که در لَما آتَیْتُکُمْ.

قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی‌ ذلِکُمْ إِصْرِی ای قبلتم عهدی. خدای گفت یک یک پیغامبران را: اقرار دادید و عهد من پذیرفتید چنان که بوفاء آن باز آئید؟

پیغمبران همه جواب دادند که اقرار دادیم. خدای گفت: فَاشْهَدُوا گفته‌اند که: شهادت را دو طرف است: یکی تحمّل و یکی اقامت. در وقت تحمّل علم است، و در وقت اقامت اخبار. پس اینجا تحمّل است یعنی فاعلموا، و هو تفسیر ابن عباس. سعید بن مسیب گفت: خدای با فریشتگان گفت: فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ گواه باشید شما که فریشتگانید بر پیغامبران و اتباع ایشان، باین اقرار که دادند.

آن گه گفت: وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ خود را جلّ جلاله شاهد گفت، و معنی شاهد حاضر است، یعنی که بعلم حاضر است با همه کس، و رؤیت وی و قدرت وی بر همه روان: لا یخفی علیه خافیة. و گفته‌اند که: شاهد در وصف او جلّ جلاله آنست که دلائل پیدا کند و حجّتها روشن بنماید، و میان خلق کار برگزارد، و گواه را بآن شاهد گویند که بشهادت وی حکم مشهود علیه روشن شود.

قوله تعالی: فَمَنْ تَوَلَّی بَعْدَ ذلِکَ... الآیة ای بعد اخذ المیثاق و ظهور آیات النّبی (ص) فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ اصل فسق از طاعت و فرمان اللَّه بیرون آمدن است، و فسق را کمینه و مهینه است. کمینه آنست که: در راه دین گناهی صغیره کند.

چنانک گفت: وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ. و مهینه آنست که کفر و شرک آرد چنان که گفت: أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً. جای دیگر گفت: وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ، و اینجا گفت: فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ کافرانند، که هر که از عهد و پیمان خدا بیرون آید، و به محمد (ص) ایمان نیارد کافر بود لا محالة.

قوله تعالی: أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ... الآیة بیا قراءة بصری و حفص است، باقی بتا خوانند. اگر بتا خوانی خطاب با انبیاء است و با جهودان، و اگر بیا خوانی خطاب با جهودان است. میگوید: این جهودان بجز دین خدای دینی میجویند، و دین خدا آن دین اسلام است که اللَّه بپسندید و بندگان را بآن خواند: وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً و إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ هر دو اشارت بآنست، و دین پاک و کیش درست پسندیده بنزدیک اللَّه آنست.

وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً اسلام اینجا گفته‌اند که استسلام است و اعتقاد دل، و اقرار زبان، و التزام احکام. و اقوال مفسّران درین آیت مختلف است: اوّل آنست که روایت کرده‌اند از

مصطفی (ص) قال: الملائکة اطاعوه فی السّماء، و الانصار و عبد القیس فی الارض.

و روی انّه قال: لا تسبّوا اصحابی فانّ اصحابی اسلموا من خوف اللَّه، و اسلم النّاس من خوف السّیوف.

و گفته‌اند اهل آسمان فرمان برداران و منقادانند بطوع، و اهل زمین بکره، یعنی که علم آسمانیان بوحدانیّت اللَّه ضروری است نه استدلالی، و علم اهل زمین استدلالی است نه ضروری، فانّ الحجّة اکرهتم و الجأتهم علی ذلک. و این کره نه کره مذموم است بلکه پسندیده است، و بنده را در آن ثواب. و گفته‌اند: اسلم المؤمنون له طوعا، و الکافرون کرها اذ لم یقدروا علی ان یمتنعوا علیه ممّا یریده بهم، و یقضیه علیهم، مؤمنان تن در دادند بطوع و کافران بکره. یعنی که ارادت و قضاء اللَّه بر کافران روان است، نتوانند که از آن بگریزند، نه قدرت آن که دفع کنند. قتاده گفت: اسلم المؤمنون له طوعا فی حال الصّحة و الامن، و الکافرون له کرها عند الخوف و الموت. «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ» گفت: مؤمنان فرمانبردارند در حال صحّت و در امن، لا جرم اسلام و ایمان ایشان را سود داشت و بکار آمد، و کافران بوقت ترس و بیم مرگ، آن گه که معاینه عذاب دیدند لا جرم اسلام و ایمان ایشان بکار نیامد: «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا» و علی ذلک قوله تعالی فی قصّة فرعون: آلان و قد عصیت قبل؟ ضحاک گفت که: این عهد و پیمان روز میثاق است که ربّ العالمین با فرزندان آدم گفت: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‌ بعضی بَلی‌ بطوع گفتند از میان جان، و قومی بکره گفتند از بن دندان.

مجاهد گفت: اسلام درین آیت همان سجود است که در آن آیت دیگر گفت: وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً. میگوید: مؤمن خدای را بطوع خویش سجود میکند، و کافر شخص وی نمیکند لکن سایه شخص وی میکند بکره، چنان که گفت وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ و قال تعالی: یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ.

آن گه گفت: عزّ و علا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ قراءة حفص و یعقوب بیا است. یعقوب بفتح یا و حفص بضمّ یا، و باقی همه بتاء مضمومه خوانند. و مخرج این کلمه مخرج وعید است، یعنی: ایبغون غیر دین اللَّه مع انّ مرجعهم الی اللَّه. روی عن ابن عباس: اذا استصعب دابّة احدکم، او کانت شموسا فلیقرأ فی آذانها أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ الی آخر الآیة.

قوله: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ الآیة... نظیر این آیت در سورة البقرة شرح آن رفت. اما اهل معانی اینجا سؤالها کرده‌اند، گفتند: چه حکمت است که این جایگه قُلْ آمَنَّا گفت و در سورة البقرة قُولُوا آمَنَّا؟ جواب آنست که: این آیت خطاب با مصطفی (ص) است بر خصوص، و فرمان است که تا خود اعتقاد کند آن گه تبلیغ کند بامّت خویش، و ایشان را بر آن خواند و بر آن دارد. و آنجا که گفت قُولُوا آمَنَّا خطاب با عموم امّت است که تا آن را اعتقاد گیرند، و نه فرمان است ایشان را بتبلیغ رسالت. ازین جهت در آن سورة أُنْزِلَ إِلَیْنا گفت و درین سورة أُنْزِلَ عَلَیْنا. و معنی أُنْزِلَ عَلَیْهِ آنست که بر منزّل علیه بود که با دیگری رساند. و أُنْزِلَ إِلَیْهِ بر منزّل علیه مخصوص و الیه نهایة الانزال. و علی ذلک قال تعالی: أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی‌ عَلَیْهِمْ؟، و قال: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ، فخصّ هاهنا «بالی» لما کان مخصوصا بالذّکر الّذی هو بیان المنزّل. و قالوا: هذا کلام فی الاولی لا فی الوجوب. دیگر سؤال کرده‌اند که اسماعیل و اسحاق و یعقوب را کتاب نبود، چه معنی را گفت: وَ ما أُنْزِلَ عَلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ؟

جواب آنست که: کتاب ایشان کتاب ابراهیم (ع) است و منزّل بایشان صحف ابراهیم است، که ایشان در تحت شریعت ابراهیم (ع) بودند. پس بر سبیل توسّع اطلاق انزال بر ایشان روا بود. چنانک گویند: و ما انزل علی محمد (ص) و المسلمین. دیگر سؤال کردند که در آن آیت وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ گفت، و درین آیت وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ؟ جواب آنست که: در آن آیت خطاب بر لفظ عموم است، و حکم خطاب عموم بسط لفظ است نه ایجاز. و درین آیت خطاب خاصّ است. و حکم خطاب خاص ایجاز لفظ است.

پس درین آیت ایجاز لفظ و اختصار سخن اولی‌تر بود. دیگر سؤال کردند که چون این خطاب مصطفی (ص) را خاصّ است پس چون بآخر آیت گفت: وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و این اخبارست از عموم؟ و جواب آنست که: این بآن گفت تا تنبیهی باشد که امّت مصطفی (ص) از وی جدا نه‌اند درین اعتقاد، و مکروه نیست ایشان را که با دیگری رسانند و بر دیگری خوانند، چنان که رسول رسانید و پیغام گزارد. دیگر سؤال کنند که وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ مؤمنان را چون تبجّح است در ستایش خویشتن، و این بعرف و عادت مذموم است؟ جواب آنست که تبجح مذموم آن بود که مردم از خویشتن آن نماید که بآن رفعت طلب کند و تطاول بر مردمان، امّا چون بر سبیل‌ شکر و سپاس‌داری بود رواست، که ربّ العالمین گفت: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ، و نیز مؤمنان خواستند که باین اعتراف از کافران جدا مانند و حق از باطل جدا کنند، یقول تعالی: حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ. و گفته‌اند که مؤمنان باین استسلام قصد اخلاص کرده‌اند که از جهت شرع بآن مأموراند. قال اللَّه تعالی: وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ یعنی که ما خدای را مسلمان شدیم و گردن نهادیم نه دیگری را، و علی هذا قال عزّ و جلّ: قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً

۱۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: ما کانَ لِبَشَرٍ هرگز روا نباشد مردمی را، أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ که خدای او را نامه دهد، وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ و علم راست و پیغامبری دهد، ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ پس آن گه فرا مردمان گوید: کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ مرا بندگان باشید و مرا بخدایی گیرید فرود از اللَّه، وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ لکن چنین گفتند پیغامبران امّت خویش را که بندگان خدا بید، بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ بآنچه کتاب من میدانید، وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ (۷۹) و بآنچه میخوانید از آن.۱۵ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ الآیة... جلیل و جبّار، خداوند بزرگوار، کردگار نام‌دار، جلّ جلاله، و عظم شأنه پیش از ایجاد عالم، و پیش از خلق آدم، بعلم قدیم خود دانست که از فرزندان آدم سزاوار نبوت و ولایت کیست؟ و اهل محبت و شایسته رسالت کیست؟ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: ما کانَ لِبَشَرٍ الآیة... مقاتل گفت: «بشر» اینجا عیسی (ع) است و «کتاب» انجیل، و آیت در شأن ترسایان نجران آمد، که در عیسی دعوی باطل کردند و غلوّ نمودند. میگوید: روا نبود و سزا نباشد و هرگز خود نبود عیسی را که خدای او را پیغامبری و کتاب انجیل دهد پس آن گه بمردم گوید: مرا بندگان باشید! و مرا بخدایی گیرید فرود از خدای. ابن عباس و عطا گفتند: بشر اینجا محمد (ص) و کتاب قرآن. و سبب نزول آن بود که بو رافع جهود و رئیس ترسایان نجران گفتند: یا محمد (ص) تو میخواهی که ما ترا بنده باشیم و ترا بخدایی گیریم! رسول اللَّه گفت: معاذ اللَّه که من این گویم یا فرمایم، «ما بذلک بعثنی و بذلک امرنی»
هوش مصنوعی: در این متن به تفسیر آیه‌ای در قرآن پرداخته شده است. مقاتل معتقد است که "بشر" در اینجا به عیسی (ع) اشاره دارد و "کتاب" به انجیل. او اشاره می‌کند که این آیه به مسیحیان نجران مربوط می‌شود که در مورد عیسی ادعاهای نادرستی داشتند و او را بسیار بزرگ جلوه می‌دادند. او همچنین بیان می‌کند که جایز نیست که عیسی خود را به عنوان خدا معرفی کند یا از مردم بخواهد که او را بتابند. در نظر ابن عباس و عطا، "بشر" به محمد (ص) و "کتاب" به قرآن اشاره دارد. علت نزول این آیه این بود که بزرگان یهود و مسیحی از محمد (ص) خواسته بودند که آنها را به بندگی خویش بپذیرد. پیامبر اکرم پاسخ می‌دهد که چنین چیزی از او نیست و چنین ادعایی نداشته است، زیرا آنچه به او وحی شده، تماماً مظهر یکتاپرستی است.
خدای که مرا به پیغامبری فرستاد نه باین فرستاد که شما می‌گویید و نه باین فرمود. ربّ العالمین بر وفق قول او این آیت فرستاد. حسن گفت: مردی از مصطفی (ص) در خواست که تا ترا سجود کنم، فضل از این سلام که بر یکدیگر میکنیم. رسول او را از آن نهی کرد، و آیت در شأن وی آمد.
هوش مصنوعی: خداوندی که مرا به عنوان پیامبر انتخاب کرده، به من چنین دستوری نداده و اینگونه فرستاده نشده‌ام. پروردگار جهانیان بر اساس گفته‌اش آیه‌ای نازل کرد. حسن گفت: زمانی مردی از پیامبر درخواست کرد که برای او سجده کند، تا از این سلام که بین یکدیگر می‌کنیم، بهتر باشد. اما پیامبر او را از این کار منع کرد و آیه‌ای در مورد او نازل شد.
ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ اگر برفع خوانی بر استیناف است، و اگر بنصب خوانی بر عطف، ای لا یجتمع له الأمران: ایتاء النبوة و قوله: کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ.
هوش مصنوعی: سپس به مردم می‌گوید: اگر به صورت رفع خوانده شود، به معنای شروع دوباره است و اگر به صورت نصب خوانده شود، به معنای انضمام و پیوستگی است. این دو حالت نمی‌تواند با هم در نظر گرفته شود: یعنی اعطای نبوت و فرمان به این که: «شما فقط بندگان من باشید و نه بندگان خدا.»
میگوید: هرگز نبود بشری را که پیغامبری و علم و حکمت دهند آن گه این سخن گوید: کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ. آن گه بیان کرد که پیغامبر چه میگوید: وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ ای و لکن یقول کونوا ربّانیّین پیغامبر بامّت خویش این گوید: که راستان و استواران و نیک خواهان باشید و بمهربانی در آموزندگان بید. اصل ربّانیّ در معنی آنست که: کسی بعلم خلق خدای را می‌پروراند، ابتدا بکمینه علم آن درآموزد، پس آن گه مهینه علم و طاقت هر متعلّم می‌نگرد، و فهم هر طالب میکوشد، و ترتیب هر چه می‌درآموزد نگاه میدارد. قال الزّجاج هو منسوب الی الرّبّ، فزید فیه الالف و النّون للمبالغة فی النسبة. و قیل هو منسوب الی الرّبّان و هو فعلان من ربّ یربّ. و معناه المتخصص بالعلم الّذی یربّه باستفادته و افادته. آن روز که ابن عباس را در طائف بخاک.
هوش مصنوعی: می‌گوید: هیچ انسانی نبوده که پیامبری و دانایی و حکمت به او داده شود و سپس بگوید که من را بندگانی از غیر خدا قرار دهید. سپس توضیح می‌دهد که پیامبر چه می‌گوید: بلکه باید ربانی باشید. پیامبر به مردم خود می‌گوید که باید راستگو، استوار و خیرخواه باشید و در آموزش به مهربانی رفتار کنید. اصل مفهوم ربانی این است که کسی دیگران را با علم الهی پرورش می‌دهد، ابتدا به آن‌ها ابتدایی‌ترین علم را می‌آموزد و سپس به توانایی و فهم هر یادگیرنده توجه می‌کند و به نظم دادن به آنچه می‌آموزند اهمیت می‌دهد. زجاج می‌گوید واژه ربانی به خداوند نسبت داده شده و برای شدت در نسبت، الف و نون به آن افزوده شده است. برخی دیگر می‌گویند این کلمه به ربانی نسبت دارد و از ریشه "رب" گرفته شده که یعنی کسی که علم را به دیگران منتقل می‌کند و خود نیز از آن بهره‌مند می‌شود. روزی که ابن عباس در طائف دفن شده بود...
کردند، ابن الحنفیه محمد بن علی بن ابی طالب گفت: «مات الیوم ربّانیّ هذه الامّة».
هوش مصنوعی: ابن الحنفیه، محمد بن علی بن ابی طالب، اعلام کرد: «امروز رهبر این امت درگذشت.»
قومی گفتند: ربّانیّ عالمی بود خدایی. و گفته‌اند «ربّانیّ» کسی بود که در وی هم فقه بود هم حکمت و هم ولایت، و آن گه خلق را دین خدای درمی‌آموزد و ایشان را بر آن میدارد.
هوش مصنوعی: گروهی گفته‌اند که ربّانی، عالمی است که به خداوند نزدیک است. این شخص هم فقه و دانش دینی دارد، هم حکمت و بصیرت، و هم دارای مقام ولایت است. او سپس مردم را به دین خدا آموزش می‌دهد و آنها را به پیروی از آن ترغیب می‌کند.
بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ حجازی و بصری بتخفیف خوانند، و این اختیار بو عبیده است و باقی قرّاء بتثقیل خوانند، و این اختیار بو حاتم است. اگر بتخفیف خوانی اشارت بفضیلت متعلّمانست، و اگر بتثقیل خوانی تفضیل و نواخت معلّمانست.
هوش مصنوعی: شما به آنچه که درباره کتاب آموخته‌اید، آگاه هستید. در این زمینه، خواندن به دو صورت ممکن است: به صورت ملایم و آسان که به "حجازی" و "بصری" نسبت داده می‌شود و این روشی است که "ابوعبیده" از آن حمایت کرده است. و شیوه دیگر، خواندن به صورت سنگین و دقیق است که بیشتر قراء به آن روی می‌آورند و "بو حاتم" به این انتخاب تأکید دارد. اگر خواندن به صورت ملایم نشانه‌ی فضیلت یادگیری باشد، خواندن به صورت سنگین نشان‌دهنده‌ی ارج و احترام به معلمان است.
وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ای تقرؤن، کما قال اللَّه: وَ دَرَسُوا ما فِیهِ.
هوش مصنوعی: شما بر اساس اطلاعاتی که یاد گرفته‌اید، آموزش دیده‌اید، همانطور که خداوند فرموده است: و آنچه را که در آن است، مطالعه کردند.
روی عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): «ما من مؤمن ذکر او أنثی، حرّ أو مملوک الّا و للَّه علیه حق واجب ان یتعلّم من القرآن و یتفقّه فیه»
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هیچ مؤمنی، چه مرد باشد یا زن، آزاد باشد یا بنده، نیست مگر اینکه حق واجبی بر گردن اوست که باید از قرآن یاد بگیرد و در آن فقه و دانش به دست آورد.»
ثم قرأ هذه الآیة: وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ. درین آیت هم تنبیه متعلّمانست و هم تنبیه معلّمان، متعلّمان را میگوید: کونوا حکماء عاملین بما علمتم، فان الحکیم فی الحقیقة من عمل بما علم، و کان محکما لعمله احکامه لعلمه. حکیم نه آنست که در علم بکوشد و روایت و درایت آن بجای آرد و بس. حکیم اوست که علم را بعمل زیور برکند، و کردار فرا گفتار پیوندد. جماعتی از یاران رسول خدا (ص) در مسجد قبا فراهم شدند، و مذاکره‌ای میکردند. مصطفی (ص) بر ایشان درشد گفت: «تعلّموا ما شئتم آن تعلّموا، فلن یأجرکم اللَّه حتّی تعملوا»
هوش مصنوعی: سپس این آیه را خواند: «ولی باشید ربانیان به آنچه شما می‌آموزید و به آنچه شما درس می‌دهید». در این آیه هم یادآوری برای دانش‌آموزان و هم برای معلمان است. به دانش‌آموزان می‌گوید: حکیم باشید و به آنچه آموخته‌اید عمل کنید، زیرا حکیم واقعی کسی است که به آنچه می‌داند عمل کند و کارش براساس دانشش استوار باشد. حکیم کسی نیست که فقط در علم تلاش کند و روایات و دانش را به خاطر بیاورد. حکیم واقعی کسی است که علم را به عمل خود پیوند دهد و کردار را با گفتار هماهنگ کند. عده‌ای از یاران پیامبر (ص) در مسجد قبا گرد هم آمده و درباره‌ای گفتگو می‌کردند. پیامبر (ص) نزد آنان آمد و گفت: «هرچه می‌خواهید بیاموزید، اما خداوند به شما پاداش نخواهد داد مگر آنکه عمل کنید».
چندان که خواهید علم بیاموزید و برخوانید، امّا تا عمل فرا علم نه پیوندید و بر آنچه دانید کار نکنید هرگز بثواب آن جهانی و نواخت الهی نرسید. و عن ابی الدرداء (رض): ویل لمن لا یعلم مرّة، و ویل لمن یعلم و لا یعمل سبع مرّات. و کان یحیی بن معاذ یقول: یا اصحاب العلم قصورکم قیصریّة و بیوتکم کسرویّة و ابوابکم طاهریّة و مراکبکم قارونیّة و مذاهبکم شیطانیّة. فاین المحمدیّة؟
هوش مصنوعی: هرچقدر که علم بیاموزید و مطالعه کنید، اما اگر به آنچه می‌دانید عمل نکنید و علم را با عمل پیوند نزنید، هرگز به پاداش‌های دنیوی و رحمت‌های الهی دست نخواهید یافت. همچنین در روایتی از ابی الدرداء آمده است که وا مصیبت بر کسی که فقط یک بار نمی‌داند و وا مصیبت بر کسی که می‌داند اما عمل نمی‌کند، هفت بار. یحیی بن معاذ نیز می‌گفت: ای اهل علم، قصرهای شما شبیه قصرهای قیصر، و خانه‌های شما شبیه خانه‌های کسری، و درهای شما مانند درهای طاهری، و مرکب‌های شما مانند مرکب‌های قارون، و رویکردهای شما شیطانی است. پس محمدیّت کجاست؟
امّا تنبیه معلمان از روی اشارت آنست که: چون دیگران را راه سعادت مینمائید، و بر علم و عمل میخوانید، نگرید تا خود را فراموش نکنید: أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ. حاتم اصم میگوید: لیس فی القیامة اشدّ حسرة من رجل علّم النّاس علما، فعملوا به، و لم یعمل هو به، ففازوا بسببه و هلک. و فی معناه انشد:
هوش مصنوعی: تنبیه معلمان به این معناست که زمانی که شما دیگران را به سعادتی هدایت می‌کنید و به علم و عمل دعوت می‌کنید، باید مراقب باشید که خودتان را فراموش نکنید. آیه‌ای به این موضوع اشاره دارد که نباید از دیگران در انجام کارهای خوب سخن بگویید و خودتان را نادیده بگیرید. حاتم اصم می‌گوید که هیچ حسرتی در قیامت بدتر از حالتی نیست که فردی به مردم علمی آموخته باشد و آن‌ها بر اساس آن عمل کنند، ولی خود او به آن علم عمل نکند و از این رو آن‌ها موفق شوند و او نابود شود.
یا واعظ النّاس قد اصبحت متّهما
اذ عبت منهم امورا انت تأتیها
هوش مصنوعی: ای واعظ مردم! امروز خودت مورد اتهام هستی؛ زیرا عیب‌هایی را از دیگران می‌گویی که خودت آنها را انجام می‌دهی.
و قال تعالی لعیسی علیه السّلام: «یا ابن مریم عظ نفسک فان اتّعظت فعظ النّاس و الّا فاستحی منّی.
هوش مصنوعی: خداوند به عیسی علیه‌السلام فرمود: «ای پسر مریم، خود را پند ده. اگر از این پند عبرت گرفتی، دیگران را نیز پند ده و اگر نه، از من شرمنده باش.»
قوله: وَ لا یَأْمُرَکُمْ... الآیة شامی و حمزه و عاصم و یعقوب بنصب خوانند معطوف بر أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ و معنی آنست که: و لا ان یأمرکم ان تتّخذوا الملائکة. و ایشان که برفع خوانند میگویند: این از آیت اوّل منقطع است بر سبیل استیناف و ابتدا. گفت: وَ لا یَأْمُرَکُمْ یعنی و لا یأمرکم اللَّه. و قیل: لا یأمرکم محمد (ص). میگوید: خدای عزّ و جلّ شما را نفرماید که فریشتگان را و پیغامبران را بخدایی گیرید. فریشتگان را در میان آورد در قصّه، از بهر آنکه جهودان عزیر را پسر گفتند، ترسایان عیسی (ع) را پسر گفتند، و عرب فریشتگان را دختران گفتند.
هوش مصنوعی: این آیه به این معناست که خداوند شما را فرمان نمی‌دهد که فرشتگان و پیامبران را خدایانی برای خود انتخاب کنید. برخی مفسران به این نکته اشاره کرده‌اند که این آیه درباره فرشتگان بیان شده زیرا یهودیان عزیر را فرزند خدا و مسیحیان عیسی را فرزند خدا می‌دانستند، در حالی که عرب‌ها فرشتگان را دختران خدا می‌نامیدند. بنابراین، پیام این آیه این است که نباید به این باورهای نادرست توجه کرد و نباید موجودات الهی را به عنوان شریک و معبود خود برگزید.
أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ؟ استفهام است بمعنی انکار، ای لا یفعل ذلک بعد اسلامکم، ای لا یأمر بعبادة الملائکة و النّبیّین بعد أن کنتم علی دین ابراهیم و تبعتم محمدا فیما (ص) دعاکم الیه.
هوش مصنوعی: آیا او شما را به کفر فرمان می‌دهد؟ این سوال نشان‌دهنده انکار است، زیرا این کار بعد از اسلام شما انجام نمی‌شود. او شما را به پرستش فرشتگان و پیامبران فرمان نخواهد داد، در حالی که شما قبلاً بر دین ابراهیم بودید و از محمد (ص) پیروی کرده‌اید و به دعوت او پاسخ داده‌اید.
قوله: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ الایة... این میثاق و عهد نه بر پیغامبران تنها گرفتند، که هم در پیغامبران و هم در امّت ایشان گرفتند. امّا پیغامبران سران بودند و مهتران، و امّت تبع ایشان بودند. پس پیغامبران بذکر مخصوص‌اند که اصل ایشانند، و خطاب با اصل کنند، و مراد هم اصل باشد و هم تبع. چنان که ربّ العالمین گفت: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ. و کیفیّت این عهد گرفتن و پیمان ستدن آنست که اللَّه تعالی با پیغامبران گفت و ایشان را فرمود که: یکدگر را تصدیق کنید و نصرت دهید. پیشینه را گفت که پسینه را مبشّر باش و پسینه را گفت که پیشینه را مصدّق باش، و آن گه همه را گفت و از همه پیمان ستد که شما و امّتان شما به محمد (ص) ایمان آرید که خاتم النّبیّین و رسول ربّ العالمین است، و گزیده جهانیان است.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که خداوند نسبت به پیامبران و همچنین پیروان آنها میثاقی را برقرار کرده است. پیامبران به عنوان رهبران و سران جامعه شناخته می‌شوند، در حالی که امت‌ها پیروان آنها هستند. این میثاق به نوعی شامل هر دو گروه می‌شود، به این صورت که پیامبران اساس و ریشه این عهد هستند و خطاب در ابتداء به آنهاست. خداوند از پیامبران خواسته که یکدیگر را تصدیق کنند و یاری دهند. او به پیامبران گفته است که به یکدیگر نوید دهند و تأکید کند که اعضای امّت نیز باید به رسالت پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، ایمان بیاورند، چرا که او آخرین پیامبر و نماینده خداوند برای تمامی مردم است.
قال علیّ بن ابی طالب (ع): لم یبعث اللَّه نبیا آدم و من بعده الا اخذ علیه العهد فی محمد و امره، و أخذ العهد علی قومه لیؤمنن، و لئن بعث و هم احیاء لینصرنه.
هوش مصنوعی: علی بن ابی‌طالب (ع) فرمود: خداوند هیچ نبی‌ای را از آدم به بعد نفرستاد، مگر اینکه از او پیمان گرفت در مورد محمد و دستورات او. همچنین از قوم او نیز خواست تا به او ایمان بیاورند و اگر او در میان زنده‌ها باشد، آنها باید از او حمایت کنند.
لَما آتَیْتُکُمْ این لام در «لما» لام تأکید است، و جواب آن بلام قسم باز دهند، چنان که گفت: وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ. این هم چنانست: «لما آتیتکم لتؤمنن» و معنی «ما» ایّ شی‌ء است، یعنی ایّ شی‌ء اتیتکم لتومننّ. میگوید: هر چه شما را دهند از کتاب و حکمت، بآن بگروید و تصدیق کنید. حمزه خواند بکسر لام: لما اتیتکم، یعنی لاجل ما اتیتکم. و بتشدید میم قراءة شاذّ است، یعنی مهما اتیتکم، و حین آتیتکم. قراءة نافع لما اتیناکم است بر سبیل تعظیم، گفت: دهیم شما را از کتاب و حکمت.
هوش مصنوعی: وقتی به شما گفتم، این لام در «لما» به معنی تأکید است و پاسخ آن با لام قسم داده می‌شود. مانند جمله‌ای که گفته شده: «و اگر بخواهیم، حتماً می‌رویم». این مثال هم به همین شکل است: «وقتی به شما دادم، حتماً ایمان خواهید آورد». مفهوم «ما» به معنای هر چیزی است، یعنی هر چیزی که به شما دادم، مطمئناً ایمان خواهید آورد. منظور این است که هر چیزی از کتاب و حکمت به شما داده شود، باید به آن ایمان آورید و تصدیق کنید. حمزه این جمله را با کسر لام خوانده است، به معنای به‌خاطر چیزی که به شما داده‌ام. و با تشدید میم، خوانش خاصی است، به معنای هر چه به شما داده شود. خوانش نافع «وقتی به شما دادیم» است که نشان‌دهنده احترام و تعظیم است و این بیان را می‌رساند که ما از کتاب و حکمت به شما می‌دهیم.
ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ محمد (ص) را میگوید. مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ این لام جزاست، جالب این لام آن لام که در لَما آتَیْتُکُمْ.
هوش مصنوعی: سپس برایتان پیامبری به نام محمد (ص) آمد که آنچه را دارید تأیید می‌کند. شما باید به او ایمان بیاورید و به او کمک کنید. این حرف نوعی تأکید است، مشابه به نکته‌ای که در عبارت "آنچه به شما داده‌ام" وجود دارد.
قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی‌ ذلِکُمْ إِصْرِی ای قبلتم عهدی. خدای گفت یک یک پیغامبران را: اقرار دادید و عهد من پذیرفتید چنان که بوفاء آن باز آئید؟
هوش مصنوعی: خدا از پیامبران پرسید: آیا شما این را تأیید کردید و عهد من را پذیرفتید؟ آیا به وعده‌ام وفادار می‌مانید؟
پیغمبران همه جواب دادند که اقرار دادیم. خدای گفت: فَاشْهَدُوا گفته‌اند که: شهادت را دو طرف است: یکی تحمّل و یکی اقامت. در وقت تحمّل علم است، و در وقت اقامت اخبار. پس اینجا تحمّل است یعنی فاعلموا، و هو تفسیر ابن عباس. سعید بن مسیب گفت: خدای با فریشتگان گفت: فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ گواه باشید شما که فریشتگانید بر پیغامبران و اتباع ایشان، باین اقرار که دادند.
هوش مصنوعی: پیامبران همگی پاسخ دادند که ما اقرار می‌کنیم. خداوند فرمود: گواهی بدهید. گفته‌اند که شهادت دو جنبه دارد: یکی تحمل و دیگری اقامت. در زمان تحمل، دانش وجود دارد و در زمان اقامت، اخبار بیان می‌شود. پس در اینجا به معنای تحمل است، یعنی بدانید، و این تفسیر ابن عباس است. سعید بن مسیب گفت: خداوند به فرشتگان گفت: بر آنان گواه باشید، شما که فرشتگان هستید، بر پیامبران و پیروانشان به این اقراری که کردند.
آن گه گفت: وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ خود را جلّ جلاله شاهد گفت، و معنی شاهد حاضر است، یعنی که بعلم حاضر است با همه کس، و رؤیت وی و قدرت وی بر همه روان: لا یخفی علیه خافیة. و گفته‌اند که: شاهد در وصف او جلّ جلاله آنست که دلائل پیدا کند و حجّتها روشن بنماید، و میان خلق کار برگزارد، و گواه را بآن شاهد گویند که بشهادت وی حکم مشهود علیه روشن شود.
هوش مصنوعی: او گفت: و من نیز از شاهدانم. خود را، با جلال و عظمتش، به عنوان شاهد معرفی کرد. معنای شاهد این است که او با همه موجودات آگاهی دارد و مشاهده‌ای از آن‌ها دارد و قدرتش بر همگان تسلط دارد؛ هیچ چیز از او پنهان نیست. همچنین گفته شده است که شاهد در وصف او یعنی اینکه دلایل و نشانه‌ها را به وضوح نمایان کند و در بین مخلوقات، کارها را به درستی انتخاب نماید. گواهی که به عنوان شاهد معرفی می‌شود، کسی است که شهادتش موجب روشن شدن حقیقت در مورد موضوع مورد مشاهده قرار می‌گیرد.
قوله تعالی: فَمَنْ تَوَلَّی بَعْدَ ذلِکَ... الآیة ای بعد اخذ المیثاق و ظهور آیات النّبی (ص) فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ اصل فسق از طاعت و فرمان اللَّه بیرون آمدن است، و فسق را کمینه و مهینه است. کمینه آنست که: در راه دین گناهی صغیره کند.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که ذکر شده به موضوعی اشاره دارد که پس از گرفتن میثاق و ظهور نشانه‌های پیامبر (ص) افرادی که از دستورات خدا سرپیچی کنند، به عنوان فاسق شناخته می‌شوند. در اینجا، فسق به معنای خروج از اطاعت خداوند است و درجات مختلفی دارد. کمترین درجه فسق زمانی است که فرد در امور دینی، خطایی کوچک مرتکب شود.
چنانک گفت: وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ. و مهینه آنست که کفر و شرک آرد چنان که گفت: أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً. جای دیگر گفت: وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ، و اینجا گفت: فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ کافرانند، که هر که از عهد و پیمان خدا بیرون آید، و به محمد (ص) ایمان نیارد کافر بود لا محالة.
هوش مصنوعی: اگر شما مرتکب چنین کاری شوید، قطعاً از راه حق منحرف شده‌اید. در حقیقت، کفر و شرک به این معناست که کسی به ایمان و اصول اعتقادی خود پشت کند. به طوری که گفته شده: آیا کسی که مؤمن است، مانند کسی است که فاسق و گناهکار است؟ در جای دیگری هم آمده که کسانی که گناه کردند، سرنوشتشان جهنم خواهد بود. بنابراین، کسی که از عهد و پیمان خدا خارج شود و به پیامبر محمد (ص) ایمان نیاورد، قطعا کافر است.
قوله تعالی: أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ... الآیة بیا قراءة بصری و حفص است، باقی بتا خوانند. اگر بتا خوانی خطاب با انبیاء است و با جهودان، و اگر بیا خوانی خطاب با جهودان است. میگوید: این جهودان بجز دین خدای دینی میجویند، و دین خدا آن دین اسلام است که اللَّه بپسندید و بندگان را بآن خواند: وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً و إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ هر دو اشارت بآنست، و دین پاک و کیش درست پسندیده بنزدیک اللَّه آنست.
هوش مصنوعی: آیه به این مفهوم اشاره دارد که آیا غیر از دین خدا، دینی دیگر را می‌جویند. در اینجا، قرائت‌های مختلفی وجود دارد که در یکی از آنها، خطاب به پیامبران و یهودیان است و در دیگری، فقط به یهودیان. می‌گوید که این یهودیان به جز دین خدا، به دنبال دینی دیگر هستند، در حالی که دین خدا، همان دین اسلام است که خداوند آن را پسندیده و بندگانش را به آن دعوت کرده است. در حقیقت، خداوند اسلام را به عنوان دین مورد رضایت خود معرفی کرده و تأکید دارد که دین درست و پاک نزد او، اسلام است.
وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً اسلام اینجا گفته‌اند که استسلام است و اعتقاد دل، و اقرار زبان، و التزام احکام. و اقوال مفسّران درین آیت مختلف است: اوّل آنست که روایت کرده‌اند از
هوش مصنوعی: تمام موجودات در آسمان‌ها و زمین به صورت اختیاری یا اجباری تسلیم خداوند هستند. در اینجا "اسلام" به معنای تسلیم بودن است که شامل اعتقاد قلبی، اقرار با زبان و ملتزم بودن به احکام می‌شود. مفسران در مورد این آیه نظرات متفاوتی دارند، که یکی از آنها روایتی است که ذکر شده است.
مصطفی (ص) قال: الملائکة اطاعوه فی السّماء، و الانصار و عبد القیس فی الارض.
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمودند: فرشتگان در آسمان به او اطاعت کردند و انصار و عبد قیس در زمین نیز به او پیوستند.
و روی انّه قال: لا تسبّوا اصحابی فانّ اصحابی اسلموا من خوف اللَّه، و اسلم النّاس من خوف السّیوف.
هوش مصنوعی: او گفت: به اصحابم توهین نکنید، زیرا اصحاب من از ترس خداوند ایمنی یافتند و مردم از ترس شمشیرها در امان هستند.
و گفته‌اند اهل آسمان فرمان برداران و منقادانند بطوع، و اهل زمین بکره، یعنی که علم آسمانیان بوحدانیّت اللَّه ضروری است نه استدلالی، و علم اهل زمین استدلالی است نه ضروری، فانّ الحجّة اکرهتم و الجأتهم علی ذلک. و این کره نه کره مذموم است بلکه پسندیده است، و بنده را در آن ثواب. و گفته‌اند: اسلم المؤمنون له طوعا، و الکافرون کرها اذ لم یقدروا علی ان یمتنعوا علیه ممّا یریده بهم، و یقضیه علیهم، مؤمنان تن در دادند بطوع و کافران بکره. یعنی که ارادت و قضاء اللَّه بر کافران روان است، نتوانند که از آن بگریزند، نه قدرت آن که دفع کنند. قتاده گفت: اسلم المؤمنون له طوعا فی حال الصّحة و الامن، و الکافرون له کرها عند الخوف و الموت. «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ» گفت: مؤمنان فرمانبردارند در حال صحّت و در امن، لا جرم اسلام و ایمان ایشان را سود داشت و بکار آمد، و کافران بوقت ترس و بیم مرگ، آن گه که معاینه عذاب دیدند لا جرم اسلام و ایمان ایشان بکار نیامد: «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا» و علی ذلک قوله تعالی فی قصّة فرعون: آلان و قد عصیت قبل؟ ضحاک گفت که: این عهد و پیمان روز میثاق است که ربّ العالمین با فرزندان آدم گفت: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‌ بعضی بَلی‌ بطوع گفتند از میان جان، و قومی بکره گفتند از بن دندان.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که اهل آسمان مطیع و فرمان‌بردار هستند اما اهل زمین به زور و اجبار به پذیرش حقایق اعتقاد دارند. یعنی دانش آسمانیان از روی ضرورت است و نیازی به استدلال ندارد، در حالی که دانش اهل زمین مبتنی بر استدلال است و نه تجزیه و تحلیل ضروری. به همین دلیل، اهل آسمان با میل و رغبت به خدای واحد اعتقاد دارند، در حالی که کافران به دلیل ناتوانی از فرار از آنچه خدا بر آن‌ها مقدر کرده، به نوعی مجبور به پذیرش می‌شوند. مؤمنان در حالت امنیت و آرامش به خداوند تسلیم می‌شوند، در حالی که کافران تنها در زمان ترس و اضطراب، به نوعی به ایمان می‌آورند، و این ایمان در آن زمان برای آن‌ها فایده‌ای ندارد. وقتی عذاب خدا را مشاهده می‌کنند، دیگر ایمان آن‌ها نجات‌بخش نیست. در داستان فرعون هم به این نکته اشاره شده است که او در آخرین لحظات فهمید که باید تسلیم شود، اما در واقعیت هیچ دردی از او دوا نمی‌کند. این امر به پیمانی برمی‌گردد که خداوند در روز میثاق با فرزندان آدم بسته و برخی با کمال میل و برخی دیگر به اجبار آن را پذیرفته‌اند.
مجاهد گفت: اسلام درین آیت همان سجود است که در آن آیت دیگر گفت: وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً. میگوید: مؤمن خدای را بطوع خویش سجود میکند، و کافر شخص وی نمیکند لکن سایه شخص وی میکند بکره، چنان که گفت وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ و قال تعالی: یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ.
هوش مصنوعی: مجاهد گفت: اسلام در این آیه به معنای سجده کردن است. در آیه دیگری آمده است که همه موجودات در آسمان‌ها و زمین، خواه به میل خود و خواه ناچار، برای خدا سجده می‌کنند. این بدان معناست که مؤمن به دلخواه خود برای خدا سجده می‌کند، در حالی که کافر به صورت فردی سجده نمی‌کند، بلکه سایه‌اش سجده می‌کند. همانطور که گفته شده سایه‌ها در صبح زود و شب برای خدا سجده می‌کنند.
آن گه گفت: عزّ و علا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ قراءة حفص و یعقوب بیا است. یعقوب بفتح یا و حفص بضمّ یا، و باقی همه بتاء مضمومه خوانند. و مخرج این کلمه مخرج وعید است، یعنی: ایبغون غیر دین اللَّه مع انّ مرجعهم الی اللَّه. روی عن ابن عباس: اذا استصعب دابّة احدکم، او کانت شموسا فلیقرأ فی آذانها أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ الی آخر الآیة.
هوش مصنوعی: سپس گفت: عزّت و جلال خداوندی است که به سوی او بازگشت می‌کنند. در قرائت‌های حفص و یعقوب، کلمه‌ی "یُرْجَعُونَ" با فتح "ی" خوانده می‌شود در حالی که حفص آن را با ضم "ی" می‌خواند و بقیه با "ت" مضموم خوانده می‌شود. معنای این کلمه به نوعی تهدید آمیز است، به معنای اینکه آیا آنها دنبال دینی غیر از دین خدا هستند، با اینکه سرانجام به سوی خدا بازمی‌گردند. از ابن عباس روایت شده که اگر کسی با حیوانی مشکل پیدا کند یا این حیوان دچار نازایی شود، باید در گوش آن بخواند: آیا غیر از دین خدا دنبال دینی هستند؟ و تا پایان آیه.
قوله: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ الآیة... نظیر این آیت در سورة البقرة شرح آن رفت. اما اهل معانی اینجا سؤالها کرده‌اند، گفتند: چه حکمت است که این جایگه قُلْ آمَنَّا گفت و در سورة البقرة قُولُوا آمَنَّا؟ جواب آنست که: این آیت خطاب با مصطفی (ص) است بر خصوص، و فرمان است که تا خود اعتقاد کند آن گه تبلیغ کند بامّت خویش، و ایشان را بر آن خواند و بر آن دارد. و آنجا که گفت قُولُوا آمَنَّا خطاب با عموم امّت است که تا آن را اعتقاد گیرند، و نه فرمان است ایشان را بتبلیغ رسالت. ازین جهت در آن سورة أُنْزِلَ إِلَیْنا گفت و درین سورة أُنْزِلَ عَلَیْنا. و معنی أُنْزِلَ عَلَیْهِ آنست که بر منزّل علیه بود که با دیگری رساند. و أُنْزِلَ إِلَیْهِ بر منزّل علیه مخصوص و الیه نهایة الانزال. و علی ذلک قال تعالی: أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی‌ عَلَیْهِمْ؟، و قال: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ، فخصّ هاهنا «بالی» لما کان مخصوصا بالذّکر الّذی هو بیان المنزّل. و قالوا: هذا کلام فی الاولی لا فی الوجوب. دیگر سؤال کرده‌اند که اسماعیل و اسحاق و یعقوب را کتاب نبود، چه معنی را گفت: وَ ما أُنْزِلَ عَلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ؟
هوش مصنوعی: در این بخش گفته شده که آیه‌ای که به پیامبر اسلام (ص) خطاب شده است، به نوبه خود تفاوت‌هایی با آیه‌ای مشابه در سوره بقره دارد. در اینجا بیان شده که فرموده "قُلْ آمَنَّا" به پیامبر دستور می‌دهد تا خودش ابتدا به ایمانی که دارد، برسد و سپس آن را به مردم برساند. در حالی که در سوره بقره، خطاب به کل امت است و از آنان خواسته می‌شود که به ایمان بیایند. همچنین در این متن توضیحاتی درباره واژه‌های "أُنْزِلَ إِلَیْنا" و "أُنْزِلَ عَلَیْنا" و تفاوت آنها داده شده است. در نهایت، سوالی نیز مطرح می‌شود درباره اینکه چرا نام اسماعیل، اسحاق، و یعقوب آمده در حالی که آنها کتابی نداشتند.
جواب آنست که: کتاب ایشان کتاب ابراهیم (ع) است و منزّل بایشان صحف ابراهیم است، که ایشان در تحت شریعت ابراهیم (ع) بودند. پس بر سبیل توسّع اطلاق انزال بر ایشان روا بود. چنانک گویند: و ما انزل علی محمد (ص) و المسلمین. دیگر سؤال کردند که در آن آیت وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ گفت، و درین آیت وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ؟ جواب آنست که: در آن آیت خطاب بر لفظ عموم است، و حکم خطاب عموم بسط لفظ است نه ایجاز. و درین آیت خطاب خاصّ است. و حکم خطاب خاص ایجاز لفظ است.
هوش مصنوعی: پاسخ این است که کتاب آنان، کتاب ابراهیم (ع) است و صحف ابراهیم که به آنها نازل شده، بنابراین آنها تحت شریعت ابراهیم (ع) بودند. به همین دلیل استفاده از واژه انزال برای آنان هم درست است؛ مانند این که گفته می‌شود: و آنچه بر محمد (ص) و مسلمانان نازل شده است. همچنین پرسش شده که در آیه «و ما اوتی النبیون» چه معنایی دارد و در این آیه «و النبیون من ربهم» چه تفاوتی دارد؟ پاسخ این است که در آن آیه، خطاب به همه پیامبران است و در واقع عمومیت دارد؛ بنابراین، نوعی گسترش در این خطاب وجود دارد، نه اختصار. اما در آیه دوم، خطاب خاص است و در نتیجه نوعی اختصار در بیان دیده می‌شود.
پس درین آیت ایجاز لفظ و اختصار سخن اولی‌تر بود. دیگر سؤال کردند که چون این خطاب مصطفی (ص) را خاصّ است پس چون بآخر آیت گفت: وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و این اخبارست از عموم؟ و جواب آنست که: این بآن گفت تا تنبیهی باشد که امّت مصطفی (ص) از وی جدا نه‌اند درین اعتقاد، و مکروه نیست ایشان را که با دیگری رسانند و بر دیگری خوانند، چنان که رسول رسانید و پیغام گزارد. دیگر سؤال کنند که وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ مؤمنان را چون تبجّح است در ستایش خویشتن، و این بعرف و عادت مذموم است؟ جواب آنست که تبجح مذموم آن بود که مردم از خویشتن آن نماید که بآن رفعت طلب کند و تطاول بر مردمان، امّا چون بر سبیل‌ شکر و سپاس‌داری بود رواست، که ربّ العالمین گفت: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ، و نیز مؤمنان خواستند که باین اعتراف از کافران جدا مانند و حق از باطل جدا کنند، یقول تعالی: حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ. و گفته‌اند که مؤمنان باین استسلام قصد اخلاص کرده‌اند که از جهت شرع بآن مأموراند. قال اللَّه تعالی: وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ یعنی که ما خدای را مسلمان شدیم و گردن نهادیم نه دیگری را، و علی هذا قال عزّ و جلّ: قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً
هوش مصنوعی: در این آیه، اختصار در بیان و ایجاز در کلمات بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. سؤالی مطرح شده که با توجه به خاص بودن این خطاب به پیامبر (ص)، چگونه در انتهای آیه گفته شده: «و ما برای او تسلیم شده‌ایم» که این جمله به طور کلی مشمول همه مسلمانان است؟ پاسخ این است که این جمله به‌ عنوان یادآوری است که امت پیامبر (ص) در این اعتقاد از او جدا نیستند و بیان این جمله در ارتباط با دیگران نیز اشکالی ندارد، همان‌طور که رسول خدا (ص) پیام‌های الهی را منتقل کرده است. سؤال دیگری مطرح شده درباره این‌که چرا مؤمنان در اینجا به خودشان افتخار می‌کنند، در حالی که این به عرف و عادت ناپسند است؟ پاسخ این است که این نوع افتخارِ ناپسند آن چیزی است که مردم برای جلب توجه و برتری جویی از خود نشان می‌دهند، اما اگر به‌عنوان شکرگزاری باشد، جایز است. خداوند نیز فرموده است: «و اما به نعمت پروردگارت، سخن بگو»، و مؤمنان می‌خواهند با این اعتراف خود را از کافران متمایز کنند و حق را از باطل جدا سازند. همچنین، مؤمنان با تسلیم خود در برابر خدا قصد خلوص دارند و بر اساس دستورات شرع این کار را انجام می‌دهند. خداوند می‌فرماید: «و آنان جز برای این مأمور نشدند که خدا را با خلوص بپرستند». این بدان معناست که ما فقط به خدا تسلیم شده‌ایم و نه به دیگری.