گنجور

۷ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: قُلِ اللَّهُمَّ، مالِکَ الْمُلْکِ... ابن عباس گفت: معاذ بن جبل از مسجد رسول بازماند و نمی‌شد، رسول او را دید، گفت: یا معاذ! چرا از مسجد باز ماندی و نمی‌آیی؟ گفت یا رسول اللَّه یوحنای جهود را بر من دینی است، و بر راهم مترصد نشسته و چیزی ندارم که این دین بگذارم، ترسم که اگر بیرون آیم مرا بمسجد نگذارد، و از حضرت تو باز دارد. رسول گفت: یا معاذ! خواهی که اللَّه گردن تو ازین دین آزاد کند، و کار فروبسته بگشاید، بر خوان قُلِ اللَّهُمَّ.. تا آخر هر دو آیت. معاذ گفت، خواندم و اللَّه تعالی آن کار بر من آسان کرد، و دین گذارده شد. و بروایتی دیگر این قصه دین با علی ع رفت. رسول اللَّه ص علی را گفت: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ بر خوان آن گه بآخر گوی‌

«یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما تعطی منها ما تشاء و تمسک منها ما تشاء اقض عنّی الدّین و اغننی عن العیلة»، ابن عباس گفت: که از مصطفی ص شنیدم که نام اعظم خدای در سوره آل عمران است در آیت: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ.

اما سبب نزول این آیت: مفسران گفتند که: مصطفی ص را فتح مکه برآمد، و امت خود را وعده داد بملک پارس و روم. منافقان و جهودان را این سخن بس دور آمد و مستبعد داشتند و گفتند، کجا صورت بندد که ملک فارس و روم باین امت قرار گیرد!! محمد را مکه و مدینه نه بس است؟ تا نیز به فارس و روم طمع دارد! رب العالمین آیت فرستاد: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ.... و گفته‌اند که وعده دادن مصطفی امّت خود را بملک پارس و روم آنست که روز خندق بر یاران قسمت کرد که هر ده کس را چهل گز خندق می‌باید کند، و سلمان مردی با قوت بود، مهاجران گفتند از ماست، انصار گفتند از ماست، مصطفی ص گفت و نواخت سلمان را: «سلمان منّا اهل البیت»

عمرو بن عوف گفت من بودم و سلمان و حذیفه نعمان و شش کس دیگر از انصار و چهل گز نصیب ما، چنان که رسول خدا در آن خط کشیده بود، گفت ما را سنگی سخت پیش آمد که آلات ما همه در آن شکسته شد، و از آن درماندیم و از آن جا برگشتن و خط بگذاشتن روی نبود. سلمان را بحضرت مصطفی ص فرستادیم تا وی را ازین حال خبر دهد. مصطفی بیامد، و تبر از دست سلمان فرا گرفت، و یکی بر آن سنگ زد، پاره شکافته شد و از آن زخم تبر وی نوری بتافت، که چهار گوشه مدینه از آن روشن گشت، ماننده چراغ روشن در شب تاریک. مصطفی ص تکبیری گفت، مسلمانان همچنین تکبیر گفتند. یکی دیگر بزد، هم برین صفت، و هم بران سان روشنایی بتافت. سوم بار هم چنان بر آن نسق، و آن سنگ شکسته گشت و پاره پاره شد. سلمان گفت: یا رسول اللَّه! عجب چیزی دیدم که هرگز مانند آن ندیده بودم! رسول خدا با قوم نگریست و گفت: شما همان دیدید که سلمان دید؟ گفتند: آری، دیدیم! رسول گفت باول ضرب که آن نور پیدا شد کوشکهای حیره و مدائن کسری جمله بدیدم، و جبرئیل آمد و مرا خبر کرد که: امت تو بر آنچه دیدی غلبه کنند، و پادشاهی آن دیار و اقطار ایشان را باشد، و ضربت دوم که نور پیدا شد کوشکهای حمیر از زمین روم بمن آشکارا شد، و جبرئیل آمد و همان گفت و بضربت سوم کوشکهای صنعاء آشکارا بدیدم جبرئیل همان گفت: آن گه مصطفی ص ایشان را بشارت داد، مومنان همه شاد شدند، گفتند الحمد للَّه که ما را وعده نصرت و قوت داد. منافقان گفتند: عجب نیست این سخن که محمد میگوید، و وعده باطل که می‌دهد؟ از مدینه او قصور حیره و مدائن کسری چون بینند؟ و ایشان را امروز چندان ترس است از دشمنان که حاجت بآن است که خندق پی امن مدینه فرو برند، کی توانند که بیرون آیند و بملک صنعاء و روم و حمیر رسند؟ رب العالمین در شان آن منافقان گفت: وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً. و تسکین دل مومنان را و تصدیق وعده مصطفی را این آیت فرستاد: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ.. الایة.

و معنی آنست که: یا محمد! بگوی، ای خداوند پادشاهان! پادشاهی آن را دهی که خودخواهی او را که خواهی بپادشاهی عزیز کنی و بنوازی و گرامی داری، چون محمد مصطفی مهتر عالمیان، و گزیده جهانیان، و امّت وی بهینه امتان، و نزدیک خدا پسندیدگان، او را که خواهی خوار داری و بیوکنی چون دشمنان وی منافقان و جهودان و مشرکان. بدانکه این ملک کاری عظیم است و صفتی بزرگ.

رب العالمین در قرآن با کتاب و نبوّت قرین کرد و گفت: فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً و قال تعالی: إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً. و گفته‌اند: «الدّین بالملک یقوی، و الملک بالدین یبقی» جای دیگر اضافت ملک با خود کرد تخصیص و تعظیم ملک را: وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ این اشارت بملک مطلق است آن ملک حقیقی که در آن جور و غصب و بی‌دیانتی نباشد، و چهار معنی قرین آن بود: علم، و قدرت، و سیاست، و عدد، بالعلم یدبّر، و بالقدرة ینفّذ، و بالسیاسة ینظم، و بالجمع یحفظ، ملک حقیقی این است، نه آن تسلط و غصب که بر سبیل مجاز ملک گویند. و علی ذلک قوله، وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً سمّاه ملکا مع کونه عاصیا. و هم از این باب است آنچه مصطفی گفت «اغیظ رجل عند اللَّه عز و جل یوم القیامة و اخبشه رجلٌ یسمّی ملک الاملاک، لا ملک الّا للَّه.»

قُلِ اللَّهُمَّ... این میم مشدد در افزود بجای یاء ندا که از سر بیفکنده بود.

اصل آنست که «یا اللَّه» و ضمه هاء بر جای گذاشت که نداء مفرد بود. بو رجاء عطاردی گفت: هفتاد نام از نامهای خداوند عز و جل درین میم اللّهمّ تعبیه است، نصر ابن شمیل گفت: هر آن کس که بگفت: «اللّهمّ» خدای را بهمه نامهای وی خواند پس ثواب وی چندان است که خدای را بهمه نامهای وی یاد کند و برخواند ابو الدرداء روایت کرد از مصطفی‌

قال: «ان اللَّه عز و جل یقول انا اللَّه لا اله الّا انا، مالک الملوک و ملک الملوک، قلوب الملوک بیدی، و ان العباد اذا اطاعونی حوّلت قلوب ملوکهم علیهم بالرأفة و الرحمة، و ان عصونی حوّلت قلوب ملوکهم علیهم بالسخطه و النّقمة، فساموهم سواء العذاب، فلا تشغلوا انفسکم بالذّل علی الملوک، و لکن اشغلوا انفسکم بالذکر و التضرع الی اکفیکم ملوککم»

قوله: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ میگوید: پادشاهی او را دهی که خود خواهی، یعنی مصطفی ص و اصحاب وی که ایشان را فتح مکه داد و نصرت بر کافران، با ده هزار مرد مسلمان در مکه شد، و کافران را مقهور و مخذول کرد، و شرک را با طی ادبار خویش برد. وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ و او را که خواهی خوارداری و مقهور داری، یعنی ابو جهل و اصحاب وی که سرهای ایشان بریدند و در قلیب بدر افکندند و گفته‌اند: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ یعنی آدم و فرزندان وی، وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ یعنی ابلیس و پس رو آن وی. تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ گویند: ملک داود است چنان که گفت وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ. و تَنْزِعُ الْمُلْکَ ملک طالوت است که از وی با داود شده، و گفته‌اند که: مراد باین ملک عافیت و قناعت است چنان که مصطفی ص گفت «من اصبح آمنا فی شربه، معافی فی بدنه، و عنده قوت یومه فکأنّما حیزت له الدنیا بحذافیرها.»

و گفته‌اند که ملک بهشت است که رب العالمین از آن خبر داد بقوله: ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً عبد العزیز بن یحیی گفت: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ یعنی الملک علی ابلیس و قهر الشیطان:، کما

قال رسول اللَّه فی حق عمر بن الخطّاب «ان الشیطان لیفرق من جیش عمر، و ما سلک عمر فجّا الّا سلک الشیطان فجّا آخر.»

وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ حتی یغلبه الشیطان، کما

قال علیه السلام «انّ الشیطان یجری من ابن آدم مجری الدم»

ابن المبارک سفیان ثوری را گفت: «اخبرنی ما النّاس؟» مرا خبر کن که مردمان که‌اند؟ یعنی ایشان که اوصاف مردمی و خصال ستوده در ایشان است و بآن مستحق ثنا و مدح گشته‌اند؟ جواب داد، که: دانشمندان و زیرکان. گفت ملوک که‌اند؟ گفت زاهدان. گفت اشراف که‌اند؟ گفت پرهیزگاران. گفت سفله که‌اند گفت ظالمان. گفت اغویا که‌اند؟ گفت: «الّذین یکتبون الاحادیث لیستا کلوا به اموال الناس.»

وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ گفته‌اند که: این اشارتست به کمال قدرت خدای که قادر بر کمال آن باشد که جمع کند میان هر چیزی با ضد وی، چنان که هر دو داند و هر دو تواند: اگر خواهد عزیز کند و بران قادر، و اگر خواهد خوار کند و بران قادر. و برین صفت جز خداوند ذو الجلال و قادر بر کمال نیست.

بِیَدِکَ الْخَیْرُ ای النصر، و الغنیمة، و عزّ الدنیا و الآخرة. میگوید: بدست تست خدایا! عز دنیا و آخرت، و نصرت بر دشمنان، و نیکی کردن با دوستان. إِنَّکَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ من العزّ و الذّل قَدِیرٌ همه تو دادی و بر همه توانایی، خواهی عزیز کنی، خواهی خوار داری، خواهی بخوانی و بنوازی، خواهی برانی و بیندازی، همه تویی، کار تو داری کریم و مهربانی، رحیم و رحمانی، عزیز و سلطانی، اگر کسی گوید: چون خیر و شر همه درید اوست و بخواست او، پس چرا خیر مفرد گفت: و این تخصیص خیر بذکر از کجاست؟ جواب آنست که: این تخصیص از آن است که خلق که ازو همه چیز می‌خواهند و خیر میجویند و رغبت بخیر دارند پس آنچه رغبت بآنست و خواست و همت خلق بآنست بر زبان در دعا و ذکر، همان گفتند اگر چه باعتقاد داشتند که خیر و شر همه ازوست، و آفریده اوست، و بارادت و مشیت اوست.

تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ ینقص من احدهما و یزید فی الآخر. و معنی این درآورد آنست که روز پانزده ساعت است در اطول الایام، و شب نه ساعت، از روز می‌کاهد و در شب می‌افزاید، تا شب به پانزده ساعت شود، و روزها نه ساعت آید در اقصر الایام. هر چه ازین کاهد در آن افزاید، و هر چه از آن بکاهد درین بیفزاید. قال بعض العلماء: ان اللَّه تعالی احبّ ان یریکم عزته، فأراکم اللیل و احبّ ان یریکم من رحمته، فاراکم النهار، فاللیل یذکّر النّار و ما فیها، و النهار یذکّر الجنة و ما فیها.

وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ: میت و میّت بتشدید و تخفیف در لغت است از دو گروه عرب معنی هر دو یکسانست، اما بتشدید قراءت نافع است و حمزه و کسایی و حفص. باقی بتخفیف خوانند، میگوید: زنده از مرده بیرون می‌آری و مرده از زنده. این مرده نطفه است، و خایه مرغ، و تخم نبات، و شب تاریک. و این زنده جانور است، و نبات، و روز روشن. این از آن بیرون می‌آرد و آن ازین.

وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ بغیر تضییق و تقتیر. و شرح این در سوره البقره رفت.

قوله لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ این در شأن قومی آمد از مومنان که پنهان دوستی داشتند با جهودان. رب العالمین ایشان را از آن باز زد و نهی کرد و گفت: مبادا که مؤمن کافر را بدوستی گیرد. همانست که گفت: لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ. و جای دیگر گفت: وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.

مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ای من غیر المؤمنین و سواهم. میگوید: بیرون از مؤمنان کسی را بدوست مگیرید، این استحثاث مؤمنان است از ربّ العالمین بدوستی گرفتن یکدیگر را، و پسند آن بنزدیک خدای. و الیه الاشارة بقوله: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ. ولیّ دوست بود از دل، مدار او مداجات، و آمیختن بظاهر نه اولیاء باشند.

وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ الاتخاذ. فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‌ءٍ ای فارق دینه و برئ اللَّه منه. و میگوید: هر مومن که موالات گیرد با کافران اللَّه ازو بیزارست یعنی از تولّای وی بیزارست، نپذیرد خدای طاعت وی، و نپسندد.

إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً و تقاة و تقیّة و اتقاء و توقی یکی است، و جمع تقاة تقی است. و یعقوب تنها تقیّة خواند. و معنی همه پرهیزیدن است، میگوید: مگر که از ایشان ترسید و ازیشان پرهیزید، که پس رخصت است شما را که مومنانید موالات ایشان بزبان نه بدل، چنان که جای دیگر گفت: إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ.

مفسران گفتند: معنی آیت آنست که مؤمنان را روا نیست مداهنت کافران و موالات با ایشان، مگر که کافران بر مسلمانان غلبه کنند، یا مردی مسلمان تنها در میان کافران افتد، وزیشان ترسد، آن گه او را رخصت باشد که خویشتن را باظهار کلمه حق در دست ایشان ننهد و خود را هلاک نکند، بلکه مداهنت کند و بزبان موالات کند، چندان که در آن استحلال خون مسلمانان و اضاعت مال ایشان نباشد.

آن گه این را تقیّة گویند. تقیه در اسلام رواست بدو شرط: بیم سَر، و سلامت دل. در خبر است که مسیلمه کذاب دو مرد را از یاران رسول خدا بگرفت، با یکی گفت که گواهی میدهی که من رسول خداام؟ گفت آری گواهی میدهم، دست از وی باز گرفت و رهایی یافت. آن دیگر سرباز زد و نگفت آنچه مراد مسیلمه بود، و او را بکشت. این قصه با مصطفی بگفتند مصطفی علیه السلام گفت: «امّا المقتول فمضی علی صدقه و یقینه و اخذ بالفضل، و امّا الآخر فاخذ برخصة اللَّه و اللَّه یغفر له»

و قال صعصعة بن صوحان لاسامة بن زید: خالص المؤمن و خالق الکافر، فان الکافر یرضی منک بالخلق الحسن، و یحق علیک ان تخالص المؤمن» این در حال تقیه است و مذهب جماعت مفسران است. امام مذهب معاذ بن جبل و مجاهد و جماعتی از علما آنست که: این تقیه در ابتداء اسلام بود و پیش از آنکه دین اسلام مستحکم شود و قوت گیرد، اما امروز تقیه در دار الحرب است نه در دار الاسلام که بحمد اللَّه رکن اسلام قوی است، و رایت اسلام ظاهر وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا.

آن گه مسلمانان را بترسانید، و حذر نمود از خشم خویش اگر با کافران دوستی گیرند گفت: وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ای عذاب نفسه وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ میگوید: بازگشت همه با اللَّه است یعنی آنچه در دنیا بندگان را داده بود. از ملک و ملک و تصرفات آن همه ازیشان در قیامت واستانند، و با اللَّه شود، و همانست که جایها در قرآن گفت: إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ.

آن گه تمامی تحذیر را گفت: قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ گوی اگر پنهان کنید آنچه در دل دارید از موالات کفّار، یا از نااستوار گرفتن رسول و بگذاشتن حق او أَوْ تُبْدُوهُ یا آنچه در دل دارید بکردار پیدا کنید که با رسول بحرب و قتلا بیرون آئید، یَعْلَمْهُ اللَّهُ فیجازیکم علیه، خدای میداند هر دو حال از شما، و شما را بآن پاداش دهد، چنان که سزای شما و کردار شما بود.

آن گه گفت یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ، وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ او خداوندیست که هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است می‌داند، و جزاء هر کس از مغفرت و عذاب تواند، پس بدانید که ضمائر دل شما هم داند و آن کس که همه داند و جزاء همه تواند سزاست که از وی بترسند، و از عذاب و خشم وی بر حذر باشند.

اهل معانی گفته‌اند تُخْفُوا فرا پیش تبدوا داشت تا تنبیهی باشد که اللَّه عمل و نیت ما می‌داند پیش از اظهار آن. و علی هذا قوله، سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ و قال تعالی: یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ در هر دو آیت سرّ فرا پیش جهر داشت. آن معنی را که بیان کردیم. جای دیگر بر عکس این گفت: إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ تبدوا فرا پیش داشت تا تنبیهی باشد که علم هر دو او را یکسانست، او را آشکارا چه نهان است، نه از آن نهان او را در علم نقصان است. نه ازین آشکارا زیادتی که در هر دو حال دانای گمانست.

یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً تقدیره و یحذرکم اللَّه نفسه، یوم تجد، اگر خواهی ابتداء این آیت با یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ، پیوند، و معنی آن باشد که اللَّه شما را حذر می‌نماید از عذاب خود در آن روز قیامت که هر کس بجزاء کردار خود رسند، نیکان بثواب، و بدان بعذاب. و اگر خواهی به، وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ پیوند، و معنی آن باشد که خدای روز رستخیز بر همه چیز قادر است از عذاب و ثواب نواخت و سیاست و رحمت و نقمت یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً همانست که جای دیگر گفت: یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا احصاه اللَّه و نسوه.

وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ یعنی القبیح من العمل، یقرأ من کتابه تَوَدُّ ای تمنّی النفس عند ذلک لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً من المشرق الی المغرب.

آن گه تاکید را و استظهار بر ایشان کلمه تحذیر اعادت کرد و گفت: وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ و نیز رأفت و رحمت و مهربانی در تحذیر بست گفت: وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ و معنی آنست که من بر شما سخت مهربانم و بخشاینده، که تعجیل عقوبت نکردم، و شما را باید کرداری فرانگذاشتم، بلکه از عاقبت کار و سرانجام کردار خبر دادم و حذر نمودم، تا بیدار و هشیار باشید، و بعاقبت رستگار شوید.

۷ - النوبة الاولى: قوله تعالی: قُلِ اللَّهُمَّ گوی بار خدایا، مالِکَ الْمُلْکِ دارنده و خداونده پادشاهی، تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ دهی پادشاهی او را که خود خواهی، وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ و میکشی پادشاهی از دست هر که خواهی، وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ و عزیز میکنی او را که می‌خواهی، وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ و خوار میکنی او را که می‌خواهی، بِیَدِکَ الْخَیْرُ بدست تست همه نیکی إِنَّکَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۲۶) تو بر همه چیز توانایی.۷ - النوبة الثالثة: قوله تعالی قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ. بزرگست و بزرگوار، خداوند کردگار، مهربان وفادار، بار خدای همه بار خدایان، و پادشاه همه پادشاهان، نوازنده رهیگان، راه‌نمای ایشان. دانست که ایشان بسزاء ثنای او نرسند و حق او نشناسند، و قدر عظمت او ندانند، بمهربانی و کرم خود ایشان را گرامی کرد و بنواخت، و بآن ثناء خود خود کرد آن گه با نام ایشان کرد، و ایشان را در آن بستود و نیک مردان کرد، و گفت: ای بندگان و رهیگان! مرا همان گوئید که من خود را گفتم، گوئید یا مالک الملک! ای پادشاه بر پادشاهی و پادشاهان! ای آفریننده جهان!، ای یگانه یکتا از ازل تا جاودان! ای یگانه یکتا در نام و نشان! ای سازنده کار کارسازندگان! ای بسر برنده کار بندگان بی‌بندگان! خداوندا، ستوده خودی بی ستاینده! خداوندا تمام قدری نه کاهنده نه افزاینده! خداوندا، بزرگ عزتی بی‌پرستش بنده! پادشاهی ترا انداز نیست، و کس با تو در پادشاهی انباز نیست! که خود بکست نیاز نیست: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ یکی را برکشی و بنوازی، و یکی را بکشی و بیندازی، یکی را بانس خود آرام دهی و او را غم عشق خود سرمایه دهی، تا بی‌غم عشق تو آسایش دل و آرام جانش نبود،

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: قُلِ اللَّهُمَّ، مالِکَ الْمُلْکِ... ابن عباس گفت: معاذ بن جبل از مسجد رسول بازماند و نمی‌شد، رسول او را دید، گفت: یا معاذ! چرا از مسجد باز ماندی و نمی‌آیی؟ گفت یا رسول اللَّه یوحنای جهود را بر من دینی است، و بر راهم مترصد نشسته و چیزی ندارم که این دین بگذارم، ترسم که اگر بیرون آیم مرا بمسجد نگذارد، و از حضرت تو باز دارد. رسول گفت: یا معاذ! خواهی که اللَّه گردن تو ازین دین آزاد کند، و کار فروبسته بگشاید، بر خوان قُلِ اللَّهُمَّ.. تا آخر هر دو آیت. معاذ گفت، خواندم و اللَّه تعالی آن کار بر من آسان کرد، و دین گذارده شد. و بروایتی دیگر این قصه دین با علی ع رفت. رسول اللَّه ص علی را گفت: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ بر خوان آن گه بآخر گوی‌
هوش مصنوعی: در یک روز، معاذ بن جبل از مسجد پیامبر اکرم بیرون ماند و پیامبر به او گفت: چرا نیامدی؟ معاذ پاسخ داد که دینی بر گردن دارد و کسی در راه او نشسته و نمی‌گذارد به مسجد برود. پیامبر به او گفت که اگر می‌خواهی خداوند تو را از این مشکل نجات دهد، باید به خواندن دعا بپردازد. معاذ این دعا را خواند و خداوند کارش را آسان کرد. در روایت دیگری، علی نیز این دعا را خواند. پیامبر اکرم به علی گفت که این دعا را بگوید و سپس به ادامه آن بپردازد.
«یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما تعطی منها ما تشاء و تمسک منها ما تشاء اقض عنّی الدّین و اغننی عن العیلة»، ابن عباس گفت: که از مصطفی ص شنیدم که نام اعظم خدای در سوره آل عمران است در آیت: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ.
هوش مصنوعی: خداوند، رحمن دنیا و آخرت و رحیم آنهاست. از او بخواه که هر چه می‌خواهد به تو عطا کند و آنچه را که می‌خواهی بگیری. از او درخواست کن که بدهی‌ات را بپردازد و تو را از نیاز به دیگران بی‌نیاز کند. ابن عباس نقل کرده که از پیامبر شنیده که نام اعظم خدا در سوره آل عمران در آیه «بگو ای خداوند مالک ملک» آمده است.
اما سبب نزول این آیت: مفسران گفتند که: مصطفی ص را فتح مکه برآمد، و امت خود را وعده داد بملک پارس و روم. منافقان و جهودان را این سخن بس دور آمد و مستبعد داشتند و گفتند، کجا صورت بندد که ملک فارس و روم باین امت قرار گیرد!! محمد را مکه و مدینه نه بس است؟ تا نیز به فارس و روم طمع دارد! رب العالمین آیت فرستاد: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ.... و گفته‌اند که وعده دادن مصطفی امّت خود را بملک پارس و روم آنست که روز خندق بر یاران قسمت کرد که هر ده کس را چهل گز خندق می‌باید کند، و سلمان مردی با قوت بود، مهاجران گفتند از ماست، انصار گفتند از ماست، مصطفی ص گفت و نواخت سلمان را: «سلمان منّا اهل البیت»
هوش مصنوعی: در مورد این آیه، مفسران بیان کرده‌اند که وقتی پیامبر (ص) مکه را فتح کرد، به امت خود وعده داد که سرزمین‌های پارس و روم نیز به آنها خواهد رسید. این موضوع برای منافقان و یهودی‌ها بسیار بعید و دور از ذهن بود و آنها فکر می‌کردند که چگونه ممکن است که چنین سرزمین‌هایی به این امت برسد. آنها می‌گفتند که پیامبر (ص) تنها مکه و مدینه را در اختیار دارد، پس چطور به فکر تصرف پارس و روم است؟ در پاسخ به این نگرانی‌ها، خداوند آیه‌ای نازل کرد که در آن بر مالکیت خداوند بر حکومت‌ها تأکید شده است. همچنین گفته شده که وعده دادن پیامبر به امت خود در مورد پارس و روم به این دلیل بود که در روز خندق، پیامبر (ص) یاران خود را تقسیم کرد و به سلمان، که مردی قوی بود، محبت بیشتری نشان داد و گفت: «سلمان از ما است و از اهل بیت ماست».
عمرو بن عوف گفت من بودم و سلمان و حذیفه نعمان و شش کس دیگر از انصار و چهل گز نصیب ما، چنان که رسول خدا در آن خط کشیده بود، گفت ما را سنگی سخت پیش آمد که آلات ما همه در آن شکسته شد، و از آن درماندیم و از آن جا برگشتن و خط بگذاشتن روی نبود. سلمان را بحضرت مصطفی ص فرستادیم تا وی را ازین حال خبر دهد. مصطفی بیامد، و تبر از دست سلمان فرا گرفت، و یکی بر آن سنگ زد، پاره شکافته شد و از آن زخم تبر وی نوری بتافت، که چهار گوشه مدینه از آن روشن گشت، ماننده چراغ روشن در شب تاریک. مصطفی ص تکبیری گفت، مسلمانان همچنین تکبیر گفتند. یکی دیگر بزد، هم برین صفت، و هم بران سان روشنایی بتافت. سوم بار هم چنان بر آن نسق، و آن سنگ شکسته گشت و پاره پاره شد. سلمان گفت: یا رسول اللَّه! عجب چیزی دیدم که هرگز مانند آن ندیده بودم! رسول خدا با قوم نگریست و گفت: شما همان دیدید که سلمان دید؟ گفتند: آری، دیدیم! رسول گفت باول ضرب که آن نور پیدا شد کوشکهای حیره و مدائن کسری جمله بدیدم، و جبرئیل آمد و مرا خبر کرد که: امت تو بر آنچه دیدی غلبه کنند، و پادشاهی آن دیار و اقطار ایشان را باشد، و ضربت دوم که نور پیدا شد کوشکهای حمیر از زمین روم بمن آشکارا شد، و جبرئیل آمد و همان گفت و بضربت سوم کوشکهای صنعاء آشکارا بدیدم جبرئیل همان گفت: آن گه مصطفی ص ایشان را بشارت داد، مومنان همه شاد شدند، گفتند الحمد للَّه که ما را وعده نصرت و قوت داد. منافقان گفتند: عجب نیست این سخن که محمد میگوید، و وعده باطل که می‌دهد؟ از مدینه او قصور حیره و مدائن کسری چون بینند؟ و ایشان را امروز چندان ترس است از دشمنان که حاجت بآن است که خندق پی امن مدینه فرو برند، کی توانند که بیرون آیند و بملک صنعاء و روم و حمیر رسند؟ رب العالمین در شان آن منافقان گفت: وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً. و تسکین دل مومنان را و تصدیق وعده مصطفی را این آیت فرستاد: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ.. الایة.
هوش مصنوعی: عمرو بن عوف روایت می‌کند که او و سلمان و حذیفه نعمان و شش نفر دیگر از انصار در حال کاوش بودند که ناگهان با سنگی سخت مواجه شدند و ابزارشان آسیب دید. درنتیجه، تصمیم به بازگشت گرفتند و برای اطلاع از وضعیت به رسول خدا (ص) پیام فرستادند. رسول خدا (ص) به میدان آمد و با تبر به سنگ ضربه زد و سنگ شکست و نوری از آن به شعاع چهار گوشه مدینه پخش شد، انگار چراغی در شب تاریک. این نور باعث شد مسلمانان شاد شده و تکبیر بگویند. این اتفاق ادامه پیدا کرد و در هر ضربه نور بیشتری تابید. سلمان از مشاهده این معجزه شگفت‌زده شده و پیامبر (ص) به همراه اصحابش این دیدگاه را تأیید کردند. پیامبر (ص) به آن‌ها خبر داد که این نشانه‌ها به غلبه امت او بر سرزمین‌های دور اشاره دارد و جبرئیل نیز این موضوع را تأکید کرد. مومنان از این بشارت خوشحال شدند، اما منافقان به آن شک کردند و آن را بی‌معنا دانستند. در این رابطه، پروردگار به منافقان اعلام کرد که آنها حقایق را درک نمی‌کنند و قلب‌هایشان بیمار است. همچنین در این زمینه آیه‌ای نازل شد که بر ایمان مومنان تأکید می‌کند.
و معنی آنست که: یا محمد! بگوی، ای خداوند پادشاهان! پادشاهی آن را دهی که خودخواهی او را که خواهی بپادشاهی عزیز کنی و بنوازی و گرامی داری، چون محمد مصطفی مهتر عالمیان، و گزیده جهانیان، و امّت وی بهینه امتان، و نزدیک خدا پسندیدگان، او را که خواهی خوار داری و بیوکنی چون دشمنان وی منافقان و جهودان و مشرکان. بدانکه این ملک کاری عظیم است و صفتی بزرگ.
هوش مصنوعی: این متن به پیامبر اسلام می‌گوید که باید از خداوند بخواهد تا پادشاهی را به افرادی بدهد که شایستگی آن را دارند و از خودخواهی و بخل دورند. به این معنی که خداوند کسانی را مورد لطف و احترام قرار دهد که سزاوار این مقام باشند، مانند محمد مصطفی که بهترین و برترین انسان‌هاست و پیروان او هم بهترین ملت‌ها هستند. در عوض، کسانی که دشمن او هستند، مانند منافقان و مشرکان، باید خوار و رنجیده شوند. این امر نشانه‌ای از اهمیت و بزرگی مسئله پادشاهی است.
رب العالمین در قرآن با کتاب و نبوّت قرین کرد و گفت: فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً و قال تعالی: إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً. و گفته‌اند: «الدّین بالملک یقوی، و الملک بالدین یبقی» جای دیگر اضافت ملک با خود کرد تخصیص و تعظیم ملک را: وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ این اشارت بملک مطلق است آن ملک حقیقی که در آن جور و غصب و بی‌دیانتی نباشد، و چهار معنی قرین آن بود: علم، و قدرت، و سیاست، و عدد، بالعلم یدبّر، و بالقدرة ینفّذ، و بالسیاسة ینظم، و بالجمع یحفظ، ملک حقیقی این است، نه آن تسلط و غصب که بر سبیل مجاز ملک گویند. و علی ذلک قوله، وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً سمّاه ملکا مع کونه عاصیا. و هم از این باب است آنچه مصطفی گفت «اغیظ رجل عند اللَّه عز و جل یوم القیامة و اخبشه رجلٌ یسمّی ملک الاملاک، لا ملک الّا للَّه.»
هوش مصنوعی: خداوند در قرآن، علم و نبوّت را به هم پیوند داده و فرموده که به خانواده ابراهیم کتاب و حکمت داده و آن‌ها را صاحب سلطنت عظیم کرده است. همچنین گفته شده که خداوند در میان مردم پیامبرانی قرار داده و آن‌ها را به حکومت رسانده است. تأکید شده که دین، قدرت را تقویت می‌کند و قدرت نیز به دین دوام می‌بخشد. در جایی دیگر، برتری و اهمیت سلطنت را به خداوند نسبت داده و اشاره شده که خداوند حکمرانی را به هر کس بخواهد عطا می‌کند. این حکمرانی حقیقی، از عیوبی همچون ظلم و غصب و بی‌دینی به دور است و شامل چهار مفهوم کلیدی می‌شود: علم، قدرت، سیاست و جمعیت. با علم امور را مدیریت می‌کنند، با قدرت آن‌ها را اجرایی می‌کنند، با سیاست نظم می‌دهند و با جمعیت محافظت می‌کنند. این نوع سلطنت واقعی است و نه تسلط و غصب که به‌صورت جعلی سلطنت نامیده می‌شود. همچنین در جایی ذکر شده که ملکه‌ای وجود دارد که به زور اموال دیگران را می‌گیرد و این نوع سلطنت را گناهکارانه می‌دانند. پیامبر نیز به این موضوع اشاره کرده و فرموده است که در روز قیامت فردی که به عنوان بزرگ‌ترین پادشاه شناخته می‌شود، در نظر خدا از همه خشمگین‌تر است و هیچ سلطنتی جز سلطنت خداوند وجود ندارد.
قُلِ اللَّهُمَّ... این میم مشدد در افزود بجای یاء ندا که از سر بیفکنده بود.
هوش مصنوعی: بگو ای خداوند... این حرف میم مشدد به جای یای ندا که از ابتدا حذف شده، اضافه شده است.
اصل آنست که «یا اللَّه» و ضمه هاء بر جای گذاشت که نداء مفرد بود. بو رجاء عطاردی گفت: هفتاد نام از نامهای خداوند عز و جل درین میم اللّهمّ تعبیه است، نصر ابن شمیل گفت: هر آن کس که بگفت: «اللّهمّ» خدای را بهمه نامهای وی خواند پس ثواب وی چندان است که خدای را بهمه نامهای وی یاد کند و برخواند ابو الدرداء روایت کرد از مصطفی‌
هوش مصنوعی: اصل موضوع این است که عبارت «یا اللَّه» به صورت خاصی بیان شده و ضمه بر حرف «هاء» به نوعی اشاره به نداء مفرد دارد. همچنین، بعضی افراد مانند بو رجاء عطاردی اشاره کرده‌اند که در عبارت «اللّهمّ» هفتاد نام از نام‌های خداوند وجود دارد. نصر ابن شمیل نیز بیان کرده که هرکسی که عبارت «اللّهمّ» را بگوید، خدا را با تمام نام‌هایش خطاب کرده است و پاداش او به اندازه‌ای است که گویی خدا را با همه نام‌هایش یاد کرده است. همچنین، ابو الدرداء از رسول خدا روایت کرده است.
قال: «ان اللَّه عز و جل یقول انا اللَّه لا اله الّا انا، مالک الملوک و ملک الملوک، قلوب الملوک بیدی، و ان العباد اذا اطاعونی حوّلت قلوب ملوکهم علیهم بالرأفة و الرحمة، و ان عصونی حوّلت قلوب ملوکهم علیهم بالسخطه و النّقمة، فساموهم سواء العذاب، فلا تشغلوا انفسکم بالذّل علی الملوک، و لکن اشغلوا انفسکم بالذکر و التضرع الی اکفیکم ملوککم»
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «من خدا هستم، جز من الهی نیست. من مالک پادشاهان و سلطنت آنان هستم. قلوب پادشاهان در دست من است. هنگامی که بندگانم به من اطاعت کنند، قلوب پادشاهان را به سمت آنها به مهربانی و رحمت می‌گردانم. اما اگر نافرمانی کنند، قلوب پادشاهان را به سمت آنها با خشم و تنبیه می‌گردانم، و آنها را به عذاب مساوی گرفتار می‌سازم. بنابراین، خودتان را با ذلت در برابر پادشاهان مشغول نکنید، بلکه خود را به یاد خدا و دعا برای رفع مشکلات پادشاهان مشغول سازید.»
قوله: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ میگوید: پادشاهی او را دهی که خود خواهی، یعنی مصطفی ص و اصحاب وی که ایشان را فتح مکه داد و نصرت بر کافران، با ده هزار مرد مسلمان در مکه شد، و کافران را مقهور و مخذول کرد، و شرک را با طی ادبار خویش برد. وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ و او را که خواهی خوارداری و مقهور داری، یعنی ابو جهل و اصحاب وی که سرهای ایشان بریدند و در قلیب بدر افکندند و گفته‌اند: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ یعنی آدم و فرزندان وی، وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ یعنی ابلیس و پس رو آن وی. تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ گویند: ملک داود است چنان که گفت وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ. و تَنْزِعُ الْمُلْکَ ملک طالوت است که از وی با داود شده، و گفته‌اند که: مراد باین ملک عافیت و قناعت است چنان که مصطفی ص گفت «من اصبح آمنا فی شربه، معافی فی بدنه، و عنده قوت یومه فکأنّما حیزت له الدنیا بحذافیرها.»
هوش مصنوعی: این متن به موضوع پادشاهی و تقدیر الهی اشاره دارد و می‌گوید که خداوند پادشاهی را به هر کس که بخواهد می‌دهد. مثال‌هایی از تاریخ اسلام آورده شده است، مانند پیروزی پیامبر (ص) و یارانش در مکه و شکست کفار. همچنین به سرنوشت برخی افراد مانند ابوجهل و یارانش اشاره شده که در جنگ بدر نابود شدند. در ضمن، به پادشاهی داوود و طالوت نیز اشاره می‌شود و نکته‌ای درباره مفهوم واقعی پادشاهی و آرامش در زندگی بیان می‌گردد. در نهایت، اشاره شده که داشتن امنیت، سلامت و تأمین معیشت، خود نوعی پادشاهی است که انسان می‌تواند در زندگی‌اش تجربه کند.
و گفته‌اند که ملک بهشت است که رب العالمین از آن خبر داد بقوله: ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً عبد العزیز بن یحیی گفت: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ یعنی الملک علی ابلیس و قهر الشیطان:، کما
هوش مصنوعی: گفته شده که بهشت ملک خاصی است که پروردگار جهانیان از آن خبر داده است. در آیه‌ای اشاره شده که آنجا نعمت‌های بزرگی وجود دارد و سلطنت عظیمی برقرار است. عبدالعزیز بن یحیی نیز بیان کرده است که خداوند سلطنت را به هر کس که بخواهد می‌دهد و اشاره به اینکه سلطنت بر ابلیس و غلبه بر شیطان نیز وجود دارد.
قال رسول اللَّه فی حق عمر بن الخطّاب «ان الشیطان لیفرق من جیش عمر، و ما سلک عمر فجّا الّا سلک الشیطان فجّا آخر.»
هوش مصنوعی: پیامبر خدا درباره عمر بن خطاب گفته است: «شیطان از صدای ادرار عمر می‌گریزد و هیچ وقت عمر به جایی قدم نمی‌گذارد، مگر اینکه شیطان نیز به راه دیگری می‌رود.»
وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ حتی یغلبه الشیطان، کما
هوش مصنوعی: و سلطنت را از هر کسی که بخواهی می‌گیرد، تا زمانی که شیطان بر او غلبه کند.
قال علیه السلام «انّ الشیطان یجری من ابن آدم مجری الدم»
هوش مصنوعی: امام علیه‌السلام فرمودند: «شیطان در بدن انسان مانند جریان خون حرکت می‌کند.»
ابن المبارک سفیان ثوری را گفت: «اخبرنی ما النّاس؟» مرا خبر کن که مردمان که‌اند؟ یعنی ایشان که اوصاف مردمی و خصال ستوده در ایشان است و بآن مستحق ثنا و مدح گشته‌اند؟ جواب داد، که: دانشمندان و زیرکان. گفت ملوک که‌اند؟ گفت زاهدان. گفت اشراف که‌اند؟ گفت پرهیزگاران. گفت سفله که‌اند گفت ظالمان. گفت اغویا که‌اند؟ گفت: «الّذین یکتبون الاحادیث لیستا کلوا به اموال الناس.»
هوش مصنوعی: ابن المبارک از سفیان ثوری پرسید: «مردمان چه کسانی هستند؟» به این معنا که ویژگی‌های خوب و صفات برجسته‌ای که آن‌ها را سزاوار ستایش و تحسین می‌کند چیست؟ سفیان پاسخ داد: «دانشمندان و زیرکان». سپس ابن المبارک پرسید: «شاهان چه کسانی هستند؟» و او گفت: «زاهدان». بعد پرسید: «اشراف چه کسانی هستند؟» و پاسخ داد: «پرهیزگاران». سپس سؤال کرد: «پایین‌دستان چه کسانی هستند؟» او گفت: «ظالمان». در نهایت پرسید: «گمراهان چه کسانی هستند؟» و سفیان پاسخ داد: «کسانی که احادیث را می‌نویسند تا از طریق آن‌ها بر اموال مردم تسلط پیدا کنند».
وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ گفته‌اند که: این اشارتست به کمال قدرت خدای که قادر بر کمال آن باشد که جمع کند میان هر چیزی با ضد وی، چنان که هر دو داند و هر دو تواند: اگر خواهد عزیز کند و بران قادر، و اگر خواهد خوار کند و بران قادر. و برین صفت جز خداوند ذو الجلال و قادر بر کمال نیست.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به قدرت مطلق خداوند دارد که قادر است هر چیزی را به حالت متضاد آن برساند. یعنی، او می‌تواند هر کس را که بخواهد، بزرگ و عزیز کند و هر کس دیگری را که بخواهد، خوار و ذلیل نماید. این ویژگی اختصاص به خداوند دارد و هیچ کس دیگری چنین قدرتی ندارد.
بِیَدِکَ الْخَیْرُ ای النصر، و الغنیمة، و عزّ الدنیا و الآخرة. میگوید: بدست تست خدایا! عز دنیا و آخرت، و نصرت بر دشمنان، و نیکی کردن با دوستان. إِنَّکَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ من العزّ و الذّل قَدِیرٌ همه تو دادی و بر همه توانایی، خواهی عزیز کنی، خواهی خوار داری، خواهی بخوانی و بنوازی، خواهی برانی و بیندازی، همه تویی، کار تو داری کریم و مهربانی، رحیم و رحمانی، عزیز و سلطانی، اگر کسی گوید: چون خیر و شر همه درید اوست و بخواست او، پس چرا خیر مفرد گفت: و این تخصیص خیر بذکر از کجاست؟ جواب آنست که: این تخصیص از آن است که خلق که ازو همه چیز می‌خواهند و خیر میجویند و رغبت بخیر دارند پس آنچه رغبت بآنست و خواست و همت خلق بآنست بر زبان در دعا و ذکر، همان گفتند اگر چه باعتقاد داشتند که خیر و شر همه ازوست، و آفریده اوست، و بارادت و مشیت اوست.
هوش مصنوعی: خیر و نعمت در دست توست، ای خدا! عزت دنیا و آخرت و یاری بر دشمنان و نیکی به دوستان همگی در قدرت تو قرار دارد. تو بر همه چیز تسلط داری و می‌توانی هر کسی را عزیز یا خوار کنی، می‌توانی بخوانی و مهربانی کنی یا برانی و از خود دور کنی. همه چیز از آن توست و مدیریتی کریمانه و مهربانانه داری. اگر کسی بگوید که چرا فقط خیر ذکر شده و نسبت به شر نیز اشاره‌ای نشده، پاسخ این است که مردم تنها به خیر نظر دارند و آن را می‌خواهند. در دعا و ذکر خود، آنچه را که خواستار آن‌اند و بر آن رغبت دارند، بیان می‌کنند، هرچند معتقدند که خیر و شر هر دو از اوست و به اراده او خلق شده‌اند.
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ ینقص من احدهما و یزید فی الآخر. و معنی این درآورد آنست که روز پانزده ساعت است در اطول الایام، و شب نه ساعت، از روز می‌کاهد و در شب می‌افزاید، تا شب به پانزده ساعت شود، و روزها نه ساعت آید در اقصر الایام. هر چه ازین کاهد در آن افزاید، و هر چه از آن بکاهد درین بیفزاید. قال بعض العلماء: ان اللَّه تعالی احبّ ان یریکم عزته، فأراکم اللیل و احبّ ان یریکم من رحمته، فاراکم النهار، فاللیل یذکّر النّار و ما فیها، و النهار یذکّر الجنة و ما فیها.
هوش مصنوعی: شب و روز همواره در حال تغییر هستند؛ با ورود شب، از طول روز کاسته می‌شود و بر طول شب افزوده می‌گردد. در طولانی‌ترین روزها، روز به پانزده ساعت می‌رسد و شب نه ساعت است. به همین منوال، در کوتاه‌ترین روزها، شب به پانزده ساعت و روز به نه ساعت تقلیل می‌یابد. هر آنچه از یکی کاسته شود، به دیگری افزوده می‌شود. برخی از دانشمندان بر این باورند که خداوند می‌خواست عظمت خود را به انسان نشان دهد، به همین دلیل شب را به تصویر کشید و رحمت خود را در روز نمایان کرد. شب ما را به یاد آتش و عذاب می‌اندازد، در حالی که روز ما را به یاد بهشت و نعمت‌های آن می‌آورد.
وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ: میت و میّت بتشدید و تخفیف در لغت است از دو گروه عرب معنی هر دو یکسانست، اما بتشدید قراءت نافع است و حمزه و کسایی و حفص. باقی بتخفیف خوانند، میگوید: زنده از مرده بیرون می‌آری و مرده از زنده. این مرده نطفه است، و خایه مرغ، و تخم نبات، و شب تاریک. و این زنده جانور است، و نبات، و روز روشن. این از آن بیرون می‌آرد و آن ازین.
هوش مصنوعی: خداوند زنده را از مرده خارج می‌کند و مرده را از زنده به وجود می‌آورد. واژه "میت" به دو شکل خوانده می‌شود که هر دو در زبان عربی به یک معنی هستند. شکل تشدید یافته این واژه، مورد توجه برخی از قاریان است و باقی قاریان آن را به صورت تخفیف یافته می‌خوانند. این مفهوم بیانگر این است که از چیزی که مرده محسوب می‌شود، مانند نطفه، تخم مرغ یا تخم گیاه، موجود زنده‌ای شکل می‌گیرد، و بالعکس. این زنده می‌تواند حیوان، گیاه یا نور روز باشد، و برعکس، این از آن و آن از این خارج می‌شود.
وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ بغیر تضییق و تقتیر. و شرح این در سوره البقره رفت.
هوش مصنوعی: و به هر که بخواهد روزی می‌دهد، بدون هیچگونه محدودیت و تنگنایی. توضیحات بیشتری درباره این موضوع در سوره بقره آمده است.
قوله لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ این در شأن قومی آمد از مومنان که پنهان دوستی داشتند با جهودان. رب العالمین ایشان را از آن باز زد و نهی کرد و گفت: مبادا که مؤمن کافر را بدوستی گیرد. همانست که گفت: لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ. و جای دیگر گفت: وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.
هوش مصنوعی: مؤمنان نباید کافران را به عنوان دوستان خود انتخاب کنند. این آیه به گروهی از مؤمنان اشاره دارد که به طور پنهانی با یهودیان دوستی داشتند. خداوند آنها را از این کار منع کرده و هشدار داده است که مؤمن نباید با کافر دوستی داشته باشد. در جای دیگری نیز گفته شده که هیچ مؤمنی نباید دشمنان خدا و دشمنان خود را به عنوان دوستانش برگزیند و هرکس از شما که با آنها دوستی کند، قطعاً ظلم کرده است.
مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ای من غیر المؤمنین و سواهم. میگوید: بیرون از مؤمنان کسی را بدوست مگیرید، این استحثاث مؤمنان است از ربّ العالمین بدوستی گرفتن یکدیگر را، و پسند آن بنزدیک خدای. و الیه الاشارة بقوله: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ. ولیّ دوست بود از دل، مدار او مداجات، و آمیختن بظاهر نه اولیاء باشند.
هوش مصنوعی: غیر از مؤمنان، کسی را به دوستی نگیرید. این توصیه‌ای است از سوی پروردگار جهانیان برای مؤمنان تا یکدیگر را دوست داشته باشند و این موضوع در نزد خدا پسندیده است. اشاره‌ای هم به این مطلب در آیه‌ای وجود دارد که می‌گوید: "مؤمنان و مؤمنات همدیگر را دوست دارند". دوستی واقعی باید از دل باشد، نه صرفاً یک ظاهر یا ارتباط سطحی.
وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ الاتخاذ. فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‌ءٍ ای فارق دینه و برئ اللَّه منه. و میگوید: هر مومن که موالات گیرد با کافران اللَّه ازو بیزارست یعنی از تولّای وی بیزارست، نپذیرد خدای طاعت وی، و نپسندد.
هوش مصنوعی: هر کسی که چنین رفتاری را اتخاذ کند، نزد خداوند هیچ جایگاهی ندارد و دینش فرق می‌کند و خداوند از او بیزار است. همچنین گفته می‌شود که هر مؤمنی که با کافران ارتباط برقرار کند، خداوند از او بیزار است و به معنای دیگر، خداوند تولای او را نمی‌پذیرد و از او خوشنود نیست.
إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً و تقاة و تقیّة و اتقاء و توقی یکی است، و جمع تقاة تقی است. و یعقوب تنها تقیّة خواند. و معنی همه پرهیزیدن است، میگوید: مگر که از ایشان ترسید و ازیشان پرهیزید، که پس رخصت است شما را که مومنانید موالات ایشان بزبان نه بدل، چنان که جای دیگر گفت: إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ.
هوش مصنوعی: تنها در صورتی که از آن‌ها بترسید و از آن‌ها پرهیز کنید، مجاز هستید که با آن‌ها رابطه داشته باشید. واژه‌هایی مانند «تقاه»، «تقیه» و «اتقاء» به معنای پرهیزیدن یکسان هستند. در این زمینه، یعقوب تنها از واژه «تقیه» استفاده کرد. به عبارت دیگر، اگر در موقعیتی قرار گرفتید که از سوی آن‌ها تهدید شوید و قلب‌تان نسبت به ایمان مطمئن باشد، می‌توانید در شرایط خاصی از آن‌ها دوری کنید.
مفسران گفتند: معنی آیت آنست که مؤمنان را روا نیست مداهنت کافران و موالات با ایشان، مگر که کافران بر مسلمانان غلبه کنند، یا مردی مسلمان تنها در میان کافران افتد، وزیشان ترسد، آن گه او را رخصت باشد که خویشتن را باظهار کلمه حق در دست ایشان ننهد و خود را هلاک نکند، بلکه مداهنت کند و بزبان موالات کند، چندان که در آن استحلال خون مسلمانان و اضاعت مال ایشان نباشد.
هوش مصنوعی: مفسران بیان کرده‌اند که منظور از این آیه این است که مؤمنان نباید با کافران مماشات کرده و با آنها دوستی کنند، مگر در موارد خاصی. اگر کافران بر مسلمانان تسلط پیدا کنند یا مسلمان تنها در میان کافران قرار بگیرد و از جان خود بترسد، در این صورت مجاز است که به طور موقت به آنها نزدیک شده و به زبان خود اظهار دوستی کند، مشروط بر اینکه این کار به هدر رفتن خون مسلمانان یا اموال آنها منجر نشود.
آن گه این را تقیّة گویند. تقیه در اسلام رواست بدو شرط: بیم سَر، و سلامت دل. در خبر است که مسیلمه کذاب دو مرد را از یاران رسول خدا بگرفت، با یکی گفت که گواهی میدهی که من رسول خداام؟ گفت آری گواهی میدهم، دست از وی باز گرفت و رهایی یافت. آن دیگر سرباز زد و نگفت آنچه مراد مسیلمه بود، و او را بکشت. این قصه با مصطفی بگفتند مصطفی علیه السلام گفت: «امّا المقتول فمضی علی صدقه و یقینه و اخذ بالفضل، و امّا الآخر فاخذ برخصة اللَّه و اللَّه یغفر له»
هوش مصنوعی: در اسلام، تقیه به معنای پنهان کردن عقاید و باورها در شرایط خاصی است که برای حفظ جان یا قلب سلامتی انسان ضرورت پیدا می‌کند. در یک داستان آمده که مسیلمه کذاب دو نفر از یاران پیامبر را گرفت. از یکی پرسید که آیا شهادت می‌دهد که من رسول خدا هستم؟ او جواب مثبت داد و به همین خاطر آزاد شد. اما فرد دوم امتناع کرد و به خواسته مسیلمه پاسخ نداد و به همین دلیل کشته شد. وقتی این ماجرا به پیامبر گفته شد، ایشان فرمودند: «فرد کشته شده به ایمان و صداقت خود ادامه داد و در عوض، فرد آزاد شده از رخصت خدا بهره‌مند شد و خداوند او را می‌بخشد.»
و قال صعصعة بن صوحان لاسامة بن زید: خالص المؤمن و خالق الکافر، فان الکافر یرضی منک بالخلق الحسن، و یحق علیک ان تخالص المؤمن» این در حال تقیه است و مذهب جماعت مفسران است. امام مذهب معاذ بن جبل و مجاهد و جماعتی از علما آنست که: این تقیه در ابتداء اسلام بود و پیش از آنکه دین اسلام مستحکم شود و قوت گیرد، اما امروز تقیه در دار الحرب است نه در دار الاسلام که بحمد اللَّه رکن اسلام قوی است، و رایت اسلام ظاهر وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا.
هوش مصنوعی: صعصعه بن صوحان به اسامه بن زید گفت: مومن خالص و کافر دارای خلق و خوی خاصی است. کافر از تو با خلق و خوی خوب راضی می‌شود، اما تو باید مومن را خالصانه دوست داشته باشی. این صحبت در شرایط تقیه است که مذهب جماعتی از مفسران نیز این را قبول دارند. برخی از علمای بزرگ مانند معاذ بن جبل و مجاهد بر این باورند که تقیه در ابتدای اسلام و زمانی که دین هنوز مستحکم نشده بود، جزء ضروری بود. اما الان تقیه فقط در سرزمین‌های تحت جنگ محدود می‌شود و نه در سرزمین‌های اسلامی که الحمدلله پایه‌های دین اسلام قوی و نمایان است و خداوند برای کافرین نسبت به مومنین راهی مقرر نخواهد کرد.
آن گه مسلمانان را بترسانید، و حذر نمود از خشم خویش اگر با کافران دوستی گیرند گفت: وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ای عذاب نفسه وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ میگوید: بازگشت همه با اللَّه است یعنی آنچه در دنیا بندگان را داده بود. از ملک و ملک و تصرفات آن همه ازیشان در قیامت واستانند، و با اللَّه شود، و همانست که جایها در قرآن گفت: إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ.
هوش مصنوعی: مسلمانان را بترسانید و از خشم خود در صورت دوستی با کافران هشدار دهید. خداوند بر خود شما را تهدید می‌کند و می‌گوید که همه چیز به او بازمی‌گردد. یعنی تمام نعمت‌هایی که در دنیا به بندگانش داده، در قیامت از آنها پس گرفته می‌شود و در نهایت همه چیز به خداوند تعلق دارد. همچنین، در قرآن آمده است که همه کارها به خدا بازمی‌گردد و در آن روز، فرماندهی کاملاً از آنِ اوست.
آن گه تمامی تحذیر را گفت: قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ گوی اگر پنهان کنید آنچه در دل دارید از موالات کفّار، یا از نااستوار گرفتن رسول و بگذاشتن حق او أَوْ تُبْدُوهُ یا آنچه در دل دارید بکردار پیدا کنید که با رسول بحرب و قتلا بیرون آئید، یَعْلَمْهُ اللَّهُ فیجازیکم علیه، خدای میداند هر دو حال از شما، و شما را بآن پاداش دهد، چنان که سزای شما و کردار شما بود.
هوش مصنوعی: سپس تمام هشدارها را بیان کرد: بگو، اگر آنچه در دل دارید را مخفی کنید، چه دوست داشتن کفار باشد، چه تضعیف رسول یا بی‌اعتنایی به حق او، یا اینکه آنچه در دل دارید را با اعمال خود آشکار کنید و با رسول به جنگ و کشتار بروید، خداوند آن را می‌داند و شما را بر اساس آن مجازات خواهد کرد. خدا به هر دو حالت شما آگاه است و شما را بر اساس کردار و پاداشتان مورد قضاوت قرار می‌دهد.
آن گه گفت یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ، وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ او خداوندیست که هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است می‌داند، و جزاء هر کس از مغفرت و عذاب تواند، پس بدانید که ضمائر دل شما هم داند و آن کس که همه داند و جزاء همه تواند سزاست که از وی بترسند، و از عذاب و خشم وی بر حذر باشند.
هوش مصنوعی: خداوند همه چیزهایی که در آسمان‌ها و زمین وجود دارند را می‌شناسد و به هر چیزی قادر است. پس باید بدانید که خداوند از نیات و افکار درون شما نیز باخبر است. او کسی است که می‌تواند برای هر عمل پاداش یا مجازات تعیین کند. بنابراین شایسته است که از او بترسید و نسبت به عذاب و خشمش مراقب باشید.
اهل معانی گفته‌اند تُخْفُوا فرا پیش تبدوا داشت تا تنبیهی باشد که اللَّه عمل و نیت ما می‌داند پیش از اظهار آن. و علی هذا قوله، سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ و قال تعالی: یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ در هر دو آیت سرّ فرا پیش جهر داشت. آن معنی را که بیان کردیم. جای دیگر بر عکس این گفت: إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ تبدوا فرا پیش داشت تا تنبیهی باشد که علم هر دو او را یکسانست، او را آشکارا چه نهان است، نه از آن نهان او را در علم نقصان است. نه ازین آشکارا زیادتی که در هر دو حال دانای گمانست.
هوش مصنوعی: کارشناسان معانی بر این باورند که اگر ما نیات و اعمال خود را پنهان کنیم یا به زبان آوریم، خداوند پیش از آنکه ما آن را بیان کنیم، از آن آگاه است. به همین دلیل در آیات آمده است که فرقی میان کسی که سخن خود را در دل پنهان دارد و کسی که به وضوح آن را بیان می‌کند وجود ندارد. خداوند به اسرار و آشکارهای ما آگاه است و در هر دو حالت به یک شکل شناخت دارد. این موضوع به ما یادآوری می‌کند که علم خداوند نسبت به افکار و نیات ما کامل و بدون کاستی است و هیچ تفاوتی بین پنهان کردن یا آشکار کردن وجود ندارد.
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً تقدیره و یحذرکم اللَّه نفسه، یوم تجد، اگر خواهی ابتداء این آیت با یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ، پیوند، و معنی آن باشد که اللَّه شما را حذر می‌نماید از عذاب خود در آن روز قیامت که هر کس بجزاء کردار خود رسند، نیکان بثواب، و بدان بعذاب. و اگر خواهی به، وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ پیوند، و معنی آن باشد که خدای روز رستخیز بر همه چیز قادر است از عذاب و ثواب نواخت و سیاست و رحمت و نقمت یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً همانست که جای دیگر گفت: یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا احصاه اللَّه و نسوه.
هوش مصنوعی: در روزی که هر فردی آنچه از کارهای نیک انجام داده را حاضر بیابد و خداوند شما را از عذابش آگاه می‌سازد. در آن روز، هر کس به عواقب اعمال خود می‌رسد؛ نیکوکاران پاداش می‌یرند و بدکاران مجازات می‌شوند. همچنین، خدا بر همه چیز قادر است و در آن روز، هم عذاب و هم پاداش به دست اوست. در روز قیامت، هر کس به اعمال خود آگاه خواهد شد و خداوند آن را به دقت حسابرسی خواهد کرد.
وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ یعنی القبیح من العمل، یقرأ من کتابه تَوَدُّ ای تمنّی النفس عند ذلک لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً من المشرق الی المغرب.
هوش مصنوعی: و هر عملی که انجام داده باشد از کارهای زشت، در روز قیامت از کتاب اعمالش خوانده می‌شود. در آن زمان، نفس او آرزو می‌کند که ای کاش میان او و این اعمال زشت، فاصله‌ای بسیار دور از مشرق تا مغرب بود.
آن گه تاکید را و استظهار بر ایشان کلمه تحذیر اعادت کرد و گفت: وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ و نیز رأفت و رحمت و مهربانی در تحذیر بست گفت: وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ و معنی آنست که من بر شما سخت مهربانم و بخشاینده، که تعجیل عقوبت نکردم، و شما را باید کرداری فرانگذاشتم، بلکه از عاقبت کار و سرانجام کردار خبر دادم و حذر نمودم، تا بیدار و هشیار باشید، و بعاقبت رستگار شوید.
هوش مصنوعی: در این متن به تأکید بر هشدارهای الهی اشاره شده که خداوند انسان‌ها را از عواقب اعمالشان می‌ترساند و به آن‌ها توجه می‌دهد. همچنین از رحمت و مهربانی خداوند صحبت می‌شود که به دلیل رأفتش، عذاب را به تأخیر انداخته و انسان‌ها را از پیامد رفتارهای نادرستشان آگاه می‌کند. هدف این هشدارها این است که انسان‌ها بیدار و هشیار شوند تا بتوانند به سعادت و رستگاری دست یابند.