گنجور

۷ - النوبة الثالثة

قوله تعالی قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ. بزرگست و بزرگوار، خداوند کردگار، مهربان وفادار، بار خدای همه بار خدایان، و پادشاه همه پادشاهان، نوازنده رهیگان، راه‌نمای ایشان. دانست که ایشان بسزاء ثنای او نرسند و حق او نشناسند، و قدر عظمت او ندانند، بمهربانی و کرم خود ایشان را گرامی کرد و بنواخت، و بآن ثناء خود خود کرد آن گه با نام ایشان کرد، و ایشان را در آن بستود و نیک مردان کرد، و گفت: ای بندگان و رهیگان! مرا همان گوئید که من خود را گفتم، گوئید یا مالک الملک! ای پادشاه بر پادشاهی و پادشاهان! ای آفریننده جهان!، ای یگانه یکتا از ازل تا جاودان! ای یگانه یکتا در نام و نشان! ای سازنده کار کارسازندگان! ای بسر برنده کار بندگان بی‌بندگان! خداوندا، ستوده خودی بی ستاینده! خداوندا تمام قدری نه کاهنده نه افزاینده! خداوندا، بزرگ عزتی بی‌پرستش بنده! پادشاهی ترا انداز نیست، و کس با تو در پادشاهی انباز نیست! که خود بکست نیاز نیست: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ یکی را برکشی و بنوازی، و یکی را بکشی و بیندازی، یکی را بانس خود آرام دهی و او را غم عشق خود سرمایه دهی، تا بی‌غم عشق تو آسایش دل و آرام جانش نبود،

تا جان دارم غم ترا غمخوارم
بی‌جان غم عشق تو بکس نسپارم‌

یکی با رضوان در ناز و نعم جنت، یکی با مالک در زندان وحشت و نقمت، یکی بر بساط بسط بر تخت ولایت منتظر رؤیت، یکی در چاه بشریّت با خواری و با مذلت. آن صاحب ولایت بزبان شادی از دولت وصال خود خبر میدهد:

کنون که با تو بهم صحبت اوفتاد مرا
دعا کنم که وصالت خجسته باد مرا

و آن بیچاره کشته مذلت بزبان مهجوری از سر حرمان خویش این ترنم میکند:

بایّ نواحی الارض ابغی وصالکم
و انتم ملوک ما لمقصدکم نحو
حال دل خود ترا نمودیم و شدیم
بر درد دل اندوه فزودیم و شدیم‌

ابو بکر وراق گفت: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ این ملک قهر نفس است، و هواء خود زیردست خود داشتن، همان ملک است که سلیمان پیغمبر خواست. بقول بعضی از علماء، گویند که: هر روز چندین گاو و گوسفند قربان میکرد و چندین گونه الوان اطعمه در مهمان خانه او بودی، و خود نان جوین خوردی و مرقّع پوشیدی، و خشوع وی بآن اندازه بود که چهل سال بر آسمان ننگرست هیبت و اجلال خدای را راه در مسجد شدی درویشی را دیدی در جنب او نشستی و گفتی: «مسکین جالس مسکینا.»

وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ آن کس که این سیاست و پادشاهی بر نفس امّاره از وی دریغ دارند، سلطان هوا بر وی مستولی شود، راست حال وی چنان باشد که رب العالمین گفت: أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ، هَواهُ آن را که پادشاهی ظاهر بوی دهند و آن گه اسیر هوی و شهوت خویش شود، او را از پادشاهی بحقیقت چه نصیب بود؟ امیر المؤمنین علی علیه السلام بجماعتی درویشان گذر کرد آن هیبت دیدار ایشان بر وی تافت، گفت: «ملوک تحت الخمار».

اگر هیچکس بحقیقت درین دنیا پادشاه است، جز این درویشان نباشند که هواء نفس خود زیر قدم آوردند، تا از همه فتنها بر آسودند. آن پادشاهان ظاهر که اسیر هواء خودند هر کجا پی‌زنند از آن جا گرد برآرند. إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً. و این پادشاهان طریقت هر کجا گذر کنند سنگ ریز آن مروارید شود و خاک آن مشک و عبیر گردد.

خاکی که بران پای نهی مشک و عبیرست
تختی که برو تکیه کنی عود مطرّاست‌

آن را که در لباس خلقان مقامش دار الملک عزّت بود، و اعلی علّیّین، او را از خلقان چه زیان؟ و آن را که از تخت ملک بربایند و بسجین رانند أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً او را از آن مملکت چه سود؟ سفیان ثوری امام عصر بود، روزی جامه‌ای که بر تن او بود قیمت کردند، درمی و چهار دانگ بر آمد. او را گفتند: این چیست؟ گفت:

ما ضرّ من کانت الفردوس منزله
ما ذا تجرّع من بؤس و أقتاد

تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ ای خداوندی که شب محنت بروز شادی در آری، تا أمن بنده برداری که ایمنی نیست در راه تو! و روز شادی بر شب محنت درآری، تا نومیدیی بنده باز بری که ناامیدی نیست در دین تو!، لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ.

وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ای خداوندی که از بیگانه آشنا بیرون آری! چنان که محمد ص از آمنه و ابراهیم ع از آذر، و از آشنا بیگانه بیرون آری! چون قابیل از آدم ع و کنعان از نوح ع. و مصطفی ص روزی در حجره عایشه شد، و زنی بنزدیک عایشه بود که هیئتی نیکو داشت و صالحه بود. رسول ص پرسید: که این کیست؟ عایشه گفت که: این خالده دختر اسود بن عبد یغوث مصطفی ص گفت: سبحان الذی یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی‌

و این بهر آن گفت که او مؤمنه بود و صالحه و پدرش کافر بود.

لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ حقیقت ایمان بنده و غایت روش وی در راه توحید سر بدوستی خدای باز نهد. و حقیقت دوستی موافقت است، یعنی که با دوست وی دوست باش، و با دشمن وی دشمن. اشارت صاحب شرع این است «اوثق عری الایمان الحبّ فی اللَّه و البغض فی اللَّه.» در آثار بیارند که: رب العالمین به پیغامبری از پیغامبران پیشینه وحی فرستاد که بندگانم را بگوی که درین دنیا زهد پیش گرفتید، تا راحت خویش تعجیل کنید و از رنج دنیا بر آسائید. و بیرون از زهد طاعتی و عبادتی که کردید، بآن عزّ خود و نیکنامی خویش جستید، اکنون بنگرید که برای من چه کردید؟ هرگز دوستان مرا دوست داشتید؟ یا با دشمنان من دشمنی گرفتید؟ همانست که با عیسی ع گفت: یا عیسی اگر عبادت آسمانیان و زمینیان در راه دین با تو همراه باشد و آن گه در آن دوستی دوستان من، و دشمنی با دشمنان من نبود، آن عبادت ترا بکار نیاید و هیچ سود ندارد.

در خبر است که: بو ادریس خولانی فرا معاذ گفت که: من ترا در راه خدا دوست دارم. معاذ رض گفت: بشارت باد که از رسول خدا شنیدم که روز قیامت کرسیها بنهند پیرامن عرش مجید، گروهی را که رویهای ایشان چون ماه شب چهاردهم باشد، همه از هیبت رستاخیز در هراس باشند و ایشان ایمن. همه با بیم باشند و ایشان ساکن. گفتند: یا رسول اللَّه! این قوم که باشند؟ گفت: «المتحابّون فی اللَّه.»

و روی ان اللَّه عزّ و جلّ یقول: «وجبت محبتی للمتحابّین فی، و المتجالسین فیّ، و المتزاورین فی، و المتباذلین فیّ».

مجاهد گفت: دوستان خدا چون در روی یکدگر خندند، گناهان از ایشان فرو ریزد، هم چنان که برگ از درختان تا آنکه پاک بخدای رسند، و برستاخیز ایشان را با پناه خود گیرد و ایمن کند. بزرگان دین گفتند: هر که امروز بر حذر نباشد، فردا باین امن نرسد. که امن بعد از حذر باشد لا محالة، و حذر بنده ثمره تحذیر حقّ است عزّ و علا که در دو جایگه گفت: وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ و این خطاب نه با عامه مؤمنانست، بلکه با خواص اهل معرفت است. ایشان را بخود ترسانید بی‌واسطه‌ای که در میان آورد. باز که خطاب با عامه مؤمنان کرد، ایشان را بروز قیامت و آتش دوزخ ترسانید. گفت وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی، و اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ هر که صاحب بصیرت است، داند که در میان هر دو خطاب چه فرقست! آن گه گفت: وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ تابنده در گردش احوال افتد گه در خوف، گه در رجا گه در قبض، گه در بسط گه در سیاست، گه در کرامت. قهر و سیاست وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ بنده را در دهشت و حیرت افگند، تا از خود بی‌خود شود آن گه نواخت: وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ او را بر کشتی لطف نشاند، و از غرقاب دهشت بساحل انس رساند. پیری از بزرگان دین گفت: گویی! هرگز بادا که ما از غرقاب خود با کشتی خلاص افتیم! هرگز بادا که دست عطف ما را از موج امانی دست گیرد! هرگز بادا که برهان وحدانیت حجاب تفرقت از پیش ما بردارد! هرگز بادا که این دل از بار این تن بر آساید!

صد هزاران کیسه سودائیان در راه حرص
از پی این کیمیاء خالی شد از زرّ عیار
۷ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: قُلِ اللَّهُمَّ، مالِکَ الْمُلْکِ... ابن عباس گفت: معاذ بن جبل از مسجد رسول بازماند و نمی‌شد، رسول او را دید، گفت: یا معاذ! چرا از مسجد باز ماندی و نمی‌آیی؟ گفت یا رسول اللَّه یوحنای جهود را بر من دینی است، و بر راهم مترصد نشسته و چیزی ندارم که این دین بگذارم، ترسم که اگر بیرون آیم مرا بمسجد نگذارد، و از حضرت تو باز دارد. رسول گفت: یا معاذ! خواهی که اللَّه گردن تو ازین دین آزاد کند، و کار فروبسته بگشاید، بر خوان قُلِ اللَّهُمَّ.. تا آخر هر دو آیت. معاذ گفت، خواندم و اللَّه تعالی آن کار بر من آسان کرد، و دین گذارده شد. و بروایتی دیگر این قصه دین با علی ع رفت. رسول اللَّه ص علی را گفت: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ بر خوان آن گه بآخر گوی‌۸ - النوبة الاولى: قوله تعالی: قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ یا محمد ص فرا جهودان و ترسایان گوی: اگر دوست میدارید اللَّه را، فَاتَّبِعُونِی بر پی من ایستید، یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ تا دوست دارد خدای شما را، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ و بیامرزد شما را گناهان شما، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۱) و خدا آمرزگارست و عیب‌پوش و بخشاینده.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ. بزرگست و بزرگوار، خداوند کردگار، مهربان وفادار، بار خدای همه بار خدایان، و پادشاه همه پادشاهان، نوازنده رهیگان، راه‌نمای ایشان. دانست که ایشان بسزاء ثنای او نرسند و حق او نشناسند، و قدر عظمت او ندانند، بمهربانی و کرم خود ایشان را گرامی کرد و بنواخت، و بآن ثناء خود خود کرد آن گه با نام ایشان کرد، و ایشان را در آن بستود و نیک مردان کرد، و گفت: ای بندگان و رهیگان! مرا همان گوئید که من خود را گفتم، گوئید یا مالک الملک! ای پادشاه بر پادشاهی و پادشاهان! ای آفریننده جهان!، ای یگانه یکتا از ازل تا جاودان! ای یگانه یکتا در نام و نشان! ای سازنده کار کارسازندگان! ای بسر برنده کار بندگان بی‌بندگان! خداوندا، ستوده خودی بی ستاینده! خداوندا تمام قدری نه کاهنده نه افزاینده! خداوندا، بزرگ عزتی بی‌پرستش بنده! پادشاهی ترا انداز نیست، و کس با تو در پادشاهی انباز نیست! که خود بکست نیاز نیست: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ یکی را برکشی و بنوازی، و یکی را بکشی و بیندازی، یکی را بانس خود آرام دهی و او را غم عشق خود سرمایه دهی، تا بی‌غم عشق تو آسایش دل و آرام جانش نبود،
هوش مصنوعی: بگو ای خداوند، مالک همه‌ی ملک و ملکوت. تو بزرگ و با عظمت هستی، خداوندی که حاکم و مهربانی بی‌نظیر هستی. تو سرپرست همه‌ی بندگان و فرستنده‌ی رحمت به آنان هستی. می‌دانی که هیچ‌کس نمی‌تواند به درستی تو را ستایش کند و عظمت واقعی تو را درک کند، بنابراین با محبت و لطف خود، بندگانت را ارج نهاده و مورد لطف قرار می‌دهی. به آنان می‌گویی که همان‌طور که خود را می‌نامی، آنها نیز تو را بخوانند: ای مالک ملک! ای پادشاه پادشاهان! ای خالق جهان! ای یگانه و بی‌همتا از ابتدا تا ابد! ای سازنده‌ی همه چیز! ای سرپرست کار بندگان بی‌سرپرست! خدایا، تو خود را ستوده‌ای بدون نیاز به ستایش دیگران! خدایا، تو عظمت و عزتی داری که به پرستش هیچ‌کس نیازی نداری. سلطنت تو بی‌همتاست و هیچ‌کس در سلطنت تو شریک نیست. تو خود به هیچ‌کس نیاز نداری؛ ملکی را به دلخواه خود می‌دهی و از کسی می‌گیری. بعضی را برمی‌گزینی و به آنها نعمت می‌دهی و برخی را از رحمت خود محروم می‌کنی، تا آنها در غم عشق تو آسایش نداشته باشند.
تا جان دارم غم ترا غمخوارم
بی‌جان غم عشق تو بکس نسپارم‌
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده‌ام، برای تو و غم‌های تو خواهم بود و هرگز درد عشق تو را به کسی نمی‌سپارم.
یکی با رضوان در ناز و نعم جنت، یکی با مالک در زندان وحشت و نقمت، یکی بر بساط بسط بر تخت ولایت منتظر رؤیت، یکی در چاه بشریّت با خواری و با مذلت. آن صاحب ولایت بزبان شادی از دولت وصال خود خبر میدهد:
هوش مصنوعی: در یکی از بهشت‌ها، کسی در آرامش و نعمت به سر می‌برد، در حالی که دیگری در زندان سختی و عذاب گرفتار است. یکی در جایگاه قدرت و فرمانروایی منتظر دیدن حقیقت‌ها است و دیگری در چاه وجود بشری با ذلت و خفت زندگی می‌کند. شخصی که دارای مقام و ولایت است با زبان خوشی از خوشبختی ناشی از وصال خود خبر می‌دهد.
کنون که با تو بهم صحبت اوفتاد مرا
دعا کنم که وصالت خجسته باد مرا
هوش مصنوعی: اکنون که فرصتی برای گفت‌وگو با تو پیش آمده، دعا می‌کنم که وصل و نزدیکی‌ات برای من خوشایند و مبارک باشد.
و آن بیچاره کشته مذلت بزبان مهجوری از سر حرمان خویش این ترنم میکند:
هوش مصنوعی: آن بیچاره که در ذلت و بدبختی به سر می‌برد، از دل‌تنگی و حرمان خود این نغمه را سر می‌دهد.
بایّ نواحی الارض ابغی وصالکم
و انتم ملوک ما لمقصدکم نحو
هوش مصنوعی: در کدام نقاط زمین به دنبال وصالتان هستم، در حالی که شما مانند پادشاهانی هستید که به سوی هدفی می‌روید؟
حال دل خود ترا نمودیم و شدیم
بر درد دل اندوه فزودیم و شدیم‌
هوش مصنوعی: احوالات دل خود را به تو نشان دادیم و از این نشان دادن بر غم‌های دل‌مان افزوده شد.
ابو بکر وراق گفت: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ این ملک قهر نفس است، و هواء خود زیردست خود داشتن، همان ملک است که سلیمان پیغمبر خواست. بقول بعضی از علماء، گویند که: هر روز چندین گاو و گوسفند قربان میکرد و چندین گونه الوان اطعمه در مهمان خانه او بودی، و خود نان جوین خوردی و مرقّع پوشیدی، و خشوع وی بآن اندازه بود که چهل سال بر آسمان ننگرست هیبت و اجلال خدای را راه در مسجد شدی درویشی را دیدی در جنب او نشستی و گفتی: «مسکین جالس مسکینا.»
هوش مصنوعی: ابوبکر ورّاق می‌گوید: خداوند حکومت را به هر کسی که بخواهد می‌دهد. این حکومت در حقیقت کنترل نفس و مهار خواسته‌های خود است، و این همان سلطنتی است که سلیمان پیامبر آرزویش را داشت. برخی از علمای دین می‌گویند که او هر روز تعدادی گاو و گوسفند قربانی می‌کرد و انواع مختلف غذاها در مهمان‌خانه‌اش موجود بود، اما خود تنها نان جو می‌خورد و پوششی ساده داشت. او به اندازه‌ای در عبادت خاضع بود که چهل سال به آسمان نگاه نکرد و در مسجد، وقتی درویشی را در کنار خود دید، گفت: «این مسکین، در کنار مسکینی نشسته است.»
وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ آن کس که این سیاست و پادشاهی بر نفس امّاره از وی دریغ دارند، سلطان هوا بر وی مستولی شود، راست حال وی چنان باشد که رب العالمین گفت: أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ، هَواهُ آن را که پادشاهی ظاهر بوی دهند و آن گه اسیر هوی و شهوت خویش شود، او را از پادشاهی بحقیقت چه نصیب بود؟ امیر المؤمنین علی علیه السلام بجماعتی درویشان گذر کرد آن هیبت دیدار ایشان بر وی تافت، گفت: «ملوک تحت الخمار».
هوش مصنوعی: هر کسی که از سلطنت و حکومت بر نفس اماره‌اش محروم شود، تحت تأثیر هوس‌ها و تمایلات خود قرار می‌گیرد. این فرد در واقع هیچ بهره‌ای از پادشاهی واقعی نخواهد داشت. در قرآن آمده است که آیا دیده‌اید کسی که هوس‌های خود را به عنوان خدا برگزیده است؟ وقتی کسی که ظاهرش سلطنت و قدرت است، در باطن تحت‌ تأثیر هوی و هوس خود قرار گیرد، آیا او واقعاً حاکم است؟ امام علی (ع) روزی از کنار گروهی درویش گذشت و با تأثیر از دیدن آنها گفت: «پادشاهان در زیر پرده‌ای از زهد و فقر قرار دارند».
اگر هیچکس بحقیقت درین دنیا پادشاه است، جز این درویشان نباشند که هواء نفس خود زیر قدم آوردند، تا از همه فتنها بر آسودند. آن پادشاهان ظاهر که اسیر هواء خودند هر کجا پی‌زنند از آن جا گرد برآرند. إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً. و این پادشاهان طریقت هر کجا گذر کنند سنگ ریز آن مروارید شود و خاک آن مشک و عبیر گردد.
هوش مصنوعی: اگر در این جهان کسی واقعی پادشاه است، آن درویشان هستند که نفس خود را تحت کنترل گرفته‌اند و از همه فتنه‌ها رهایی یافته‌اند. اما پادشاهان ظاهری که زیر سلطه نفس خودند، به هر جا که می‌روند، فقط تخریب و فساد به همراه می‌آورند و عزت مردم را به ذلت تبدیل می‌کنند. در مقابل، پادشاهان طریقت، هر کجا که قدم بگذارند، خاک آنجا تبدیل به مشک و عبیر می‌شود و سنگ‌ریزه‌های آنجا مروارید می‌گردند.
خاکی که بران پای نهی مشک و عبیرست
تختی که برو تکیه کنی عود مطرّاست‌
هوش مصنوعی: اگر بر روی خاکی که پا می‌گذاری بوی خوش مشک و عطر بهشتی به مشام می‌رسد، اگر بر روی آن تکیه کنی، گویی بر تختی از چوب خوشبو نشسته‌ای.
آن را که در لباس خلقان مقامش دار الملک عزّت بود، و اعلی علّیّین، او را از خلقان چه زیان؟ و آن را که از تخت ملک بربایند و بسجین رانند أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً او را از آن مملکت چه سود؟ سفیان ثوری امام عصر بود، روزی جامه‌ای که بر تن او بود قیمت کردند، درمی و چهار دانگ بر آمد. او را گفتند: این چیست؟ گفت:
هوش مصنوعی: کسی که در میان مردم مقامش مانند سلطنت و عزت است، برای او چه ضرری از سوی دیگران می‌تواند وجود داشته باشد؟ و کسی که از تخت سلطنت پایین بیاید و در زندان قرار گیرد، برای او از آن مملکت چه فایده‌ای خواهد بود؟ سفیان ثوری، امام زمان خود، روزی لباسی که به تن داشت، قیمت‌گذاری کردند و ارزش آن به اندازه چهار دانگ و یک درم رسید. وقتی از او پرسیدند که این چه چیزی است، او پاسخ داد:
ما ضرّ من کانت الفردوس منزله
ما ذا تجرّع من بؤس و أقتاد
هوش مصنوعی: آن که بهشت، خانه‌اش است، چه زیانی می‌بیند؟ او چه درد و رنجی را تحمل کرده است؟
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ ای خداوندی که شب محنت بروز شادی در آری، تا أمن بنده برداری که ایمنی نیست در راه تو! و روز شادی بر شب محنت درآری، تا نومیدیی بنده باز بری که ناامیدی نیست در دین تو!، لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ.
هوش مصنوعی: ای خدایی که شب را به روز و روز را به شب درمی‌آوری، شب‌های سخت را به روزهای شادمانی تبدیل کن، تا بنده‌ات که در راه تو هیچ اطمینانی ندارد، از دلسردی نجات یابد. همچنین روزهای شاد را به شب‌های سخت بیاور، تا بنده‌ات که در دین تو امیدی ندارد، ناامید نگردد. به رحمت خود از ناامیدی دورشان کن و به روح خود قوت بده.
وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ای خداوندی که از بیگانه آشنا بیرون آری! چنان که محمد ص از آمنه و ابراهیم ع از آذر، و از آشنا بیگانه بیرون آری! چون قابیل از آدم ع و کنعان از نوح ع. و مصطفی ص روزی در حجره عایشه شد، و زنی بنزدیک عایشه بود که هیئتی نیکو داشت و صالحه بود. رسول ص پرسید: که این کیست؟ عایشه گفت که: این خالده دختر اسود بن عبد یغوث مصطفی ص گفت: سبحان الذی یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی‌
هوش مصنوعی: ای خداوندی که آنچه زنده است را از مرده بیرون می‌آوری و مرده را از زنده. تو می‌توانی آشنایان را به بیگانگان تبدیل کنی، مانند محمد (ص) که از آمنه و ابراهیم (ع) که از آذر به دنیا آمدند. همچنین می‌توانی بیگانگان را به آشنا تبدیل کنی، مانند قابیل که فرزند آدم (ع) و کنعان که فرزند نوح (ع) بود. روزی رسول خدا (ص) در حجره عایشه حاضر بود و زنی نزد او بود که از نظر ظاهر نیکو و سالم بود. رسول خدا (ص) از عایشه پرسید که این زن کیست؟ عایشه گفت که این خالده دختر اسود بن عبد یغوث است. رسول خدا (ص) با شگفتی گفت: پاک است خدایی که زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج می‌کند.
و این بهر آن گفت که او مؤمنه بود و صالحه و پدرش کافر بود.
هوش مصنوعی: او به این دلیل این حرف را زد که او یک زن مؤمن و نیکوکار بود، در حالی که پدرش کافر بود.
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ حقیقت ایمان بنده و غایت روش وی در راه توحید سر بدوستی خدای باز نهد. و حقیقت دوستی موافقت است، یعنی که با دوست وی دوست باش، و با دشمن وی دشمن. اشارت صاحب شرع این است «اوثق عری الایمان الحبّ فی اللَّه و البغض فی اللَّه.» در آثار بیارند که: رب العالمین به پیغامبری از پیغامبران پیشینه وحی فرستاد که بندگانم را بگوی که درین دنیا زهد پیش گرفتید، تا راحت خویش تعجیل کنید و از رنج دنیا بر آسائید. و بیرون از زهد طاعتی و عبادتی که کردید، بآن عزّ خود و نیکنامی خویش جستید، اکنون بنگرید که برای من چه کردید؟ هرگز دوستان مرا دوست داشتید؟ یا با دشمنان من دشمنی گرفتید؟ همانست که با عیسی ع گفت: یا عیسی اگر عبادت آسمانیان و زمینیان در راه دین با تو همراه باشد و آن گه در آن دوستی دوستان من، و دشمنی با دشمنان من نبود، آن عبادت ترا بکار نیاید و هیچ سود ندارد.
هوش مصنوعی: مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بپذیرند. حقیقت ایمان انسان و هدف وی در مسیر توحید این است که عشق و دوستی خود را فقط به خداوند متمرکز کند. دوستی واقعی به معنای هم‌سویی با دوست و دشمنی با دشمن است. در این راستا، گفته شده است که محکم‌ترین پیوند ایمان، محبت در راه خدا و دشمنی به خاطر خداست. در متون اسلامی آمده که خداوند به یکی از پیامبران گفت که به بندگانش یادآوری کند که در این دنیا باید از زهد و دوری از لذت‌های زودگذر استفاده کنند تا به آرامش برسند. همچنین از آن‌ها می‌خواهد که به عملکرد خود نگاهی بیندازند و ببینند آیا واقعاً دوستان خدا را دوست داشته و با دشمنانش دشمنی کرده‌اند یا نه. این نکته با داستانی از عیسی علیه‌السلام اشاره دارد که اگر عبادت‌ها به همراه محبت برای دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او نباشد، بی‌فایده خواهد بود.
در خبر است که: بو ادریس خولانی فرا معاذ گفت که: من ترا در راه خدا دوست دارم. معاذ رض گفت: بشارت باد که از رسول خدا شنیدم که روز قیامت کرسیها بنهند پیرامن عرش مجید، گروهی را که رویهای ایشان چون ماه شب چهاردهم باشد، همه از هیبت رستاخیز در هراس باشند و ایشان ایمن. همه با بیم باشند و ایشان ساکن. گفتند: یا رسول اللَّه! این قوم که باشند؟ گفت: «المتحابّون فی اللَّه.»
هوش مصنوعی: خبر رسیده که بو ادریس خولانی به معاذ گفت: من تو را در راه خدا دوست دارم. معاذ فرمود: خداوند تو را بشارت دهد که از پیامبر خدا شنیدم که در روز قیامت، کرسی‌هایی اطراف عرش الهی قرار داده می‌شود و گروهی هستند که چهره‌هایشان چون ماه شب چهاردهم می‌درخشد. آنها در روز رستاخیز از ترس به شدت دچار هراس هستند، اما در امان خواهند بود. تمامی مردم در اضطراب‌اند، اما اینان آرامش دارند. از پیامبر پرسیدند: این گروه چه کسانی هستند؟ ایشان پاسخ دادند: «کسانی که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند.»
و روی ان اللَّه عزّ و جلّ یقول: «وجبت محبتی للمتحابّین فی، و المتجالسین فیّ، و المتزاورین فی، و المتباذلین فیّ».
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: «محبت من برای کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست دارند، کنار هم نشسته‌اند، یکدیگر را ملاقات می‌کنند و در مسیر من به یکدیگر کمک می‌کنند، واجب است.»
مجاهد گفت: دوستان خدا چون در روی یکدگر خندند، گناهان از ایشان فرو ریزد، هم چنان که برگ از درختان تا آنکه پاک بخدای رسند، و برستاخیز ایشان را با پناه خود گیرد و ایمن کند. بزرگان دین گفتند: هر که امروز بر حذر نباشد، فردا باین امن نرسد. که امن بعد از حذر باشد لا محالة، و حذر بنده ثمره تحذیر حقّ است عزّ و علا که در دو جایگه گفت: وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ و این خطاب نه با عامه مؤمنانست، بلکه با خواص اهل معرفت است. ایشان را بخود ترسانید بی‌واسطه‌ای که در میان آورد. باز که خطاب با عامه مؤمنان کرد، ایشان را بروز قیامت و آتش دوزخ ترسانید. گفت وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی، و اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ هر که صاحب بصیرت است، داند که در میان هر دو خطاب چه فرقست! آن گه گفت: وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ تابنده در گردش احوال افتد گه در خوف، گه در رجا گه در قبض، گه در بسط گه در سیاست، گه در کرامت. قهر و سیاست وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ بنده را در دهشت و حیرت افگند، تا از خود بی‌خود شود آن گه نواخت: وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ او را بر کشتی لطف نشاند، و از غرقاب دهشت بساحل انس رساند. پیری از بزرگان دین گفت: گویی! هرگز بادا که ما از غرقاب خود با کشتی خلاص افتیم! هرگز بادا که دست عطف ما را از موج امانی دست گیرد! هرگز بادا که برهان وحدانیت حجاب تفرقت از پیش ما بردارد! هرگز بادا که این دل از بار این تن بر آساید!
هوش مصنوعی: مجاهد گفت: دوستان خدا وقتی که با هم می‌خندند، گناهانشان از آنها جدا می‌شود، همان‌طور که برگ‌ها از درختان می‌افتند تا به خدا پاک برسند. خداوند آنها را در زمان برخواستن پناه می‌دهد و ایمن می‌سازد. بزرگان دین گفته‌اند: کسی که امروز از خطرات دوری نکند، فردا به این امنیت نخواهد رسید، زیرا امنیت پس از احتیاط به وجود می‌آید. احتیاط بنده نتیجه هشدار خداوندی است که در دو جا گفته است: «و خدا شما را از خود می‌ترساند» و این خطاب فقط به اهل معرفت است. آنها را به طور مستقیم می‌ترساند. زمانی که خداوند با عموم مؤمنان صحبت می‌کند، آنها را با روز قیامت و عذاب جهنم می‌ترساند و می‌گوید: «از آتش بپرهیزید» و «در روزی که به سوی خدا باز می‌گردید، بترسید». کسانی که بصیرت دارند، تفاوت این دو خطاب را درک می‌کنند. بعد به ذکر رحمت خداوند می‌پردازد که با بندگانش رئوف است. انسان ممکن است در شرایط مختلفی چون ترس یا امید، در نزدیکی و دوری نسبت به خداوند قرار گیرد. در مواقع دشوار، خداوند بندگانش را به وحشت می‌افکند تا از خود بی‌خود شوند، اما سپس با رحمتش آنها را به ساحل امنیت می‌رساند. یکی از بزرگان دین گفت: نباید به حالتی برسیم که از غرق شدن نجات یابیم، یا اینکه دست ما از موج اضطراب رهایی یابد، یا اینکه حقیقت یگانگی، تفرقه را از ما دور کند، یا اینکه دل ما از بار جسم آزاد شود.
صد هزاران کیسه سودائیان در راه حرص
از پی این کیمیاء خالی شد از زرّ عیار
هوش مصنوعی: در مسیر حرص و طمع، بسیاری از انسان‌ها به دنبال دست‌یابی به ثروت و جواهرات هستند، اما در این راه، از مال و سرمایه واقعی خود دست می‌کشند و به خاطر آرزوهای ناچیز، چیزهای باارزش را از دست می‌دهند.