گنجور

بخش ۸ - ۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا پیش از آنک معنی آیت گوئیم بدانک این آیت اشارت بدو گروه است از آن قوم که رسول را دیدند: یک گروه از ایشان اهل صدق و وفاق‌اند، و دیگر گروه اهل شک و نفاق، و ما وصف و سیرت هر دو گروه بگوئیم آن گه بمعنی آیت باز آئیم ان شاء اللَّه. اما گروه اول که اهل صدق و وفاق‌اند صحابه رسول‌اند، خیار خلق و مصابیح هدی، اعلام دین و صیارفه حق، سادات دنیا و شفعاء آخرت رسول خدای را بپذیرفتند و باخلاص دل وی را گواهی دادند و بر تصدیق یقین وی را پیشوا گزیدند و بتعظیم و مهر بوی پی بردند و بر سنّت وی خدای را پرستیدند. ایشانند که اللَّه گفت ایشان را کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً شما اید امّت گزیده پسندیده.

بهینه زمینیان. جابر بن عبد اللَّه گفت روز حدیبیه هزار و چهار صد مرد بودیم رسول خدا در ما نگرست گفت: «انتم خیر اهل الارض».

و قال عبد اللَّه بن مسعود ان اللَّه اطّلع فی قلوب العباد فوجد قلب محمّد خیر قلوب العباد فاصطفاه لنفسه و بعثه برسالته. ثم نظر فی قلوب العباد بعد قلب محمّد فوجد قلوب اصحابه خیر قلوب العباد فجعلهم وزراء نبیّه یقاتلون عن دینه فما رآه المسلمون حسنا فهو عند اللَّه حسن، و ما رآه المسلمون سیّئا فهو عند اللَّه سیّئ، و قال ابن عمر «لمقام احدهم مع رسول اللَّه مغبّرا وجهه خیر من عبادة احدکم عمره.» ابن عمر فراقوم خویش گفت یک بار که در حضرت مصطفی یاران در مقام جهاد و معارک ابطال شمشیر زدند و مبارزی کردند آن خاک که بر چهره ایشان نشست آن ساعت فاضلتر از جمله عبادت شماست در عمر شما. خبر درست است که گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: خیر هذه الامّة اربعة قرون القرن الّذی انا فیهم، ثم الّذین یلونهم ثم الّذین یلونهم، و واحد فرد. اشار صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بهذا الی المتمسّکین بالدّین فی آخر الزّمان، الذین ورد فیهم الاخبار بالثّناء علیهم، منها

قوله ص «من اشدّ امّتی لی حبّا ناس یکونون بعدی یردّ احدهم لو رآنی باهله و ماله.»

امّا گروه دوم اهل شک و نفاق بر سه فرقه‌اند: از بهر آنکه نفاق بر سه رتبت است نفاق مهین و کهین و میانه. مهین آنست که در دل شک و نفاق بود و ریب چنانک گفت فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ و بغض مصطفی در دل گیرد و دشمنان وی را دوست دارد.

و نفاق میانه آنست که نماز بکسلانی کند و عمل با ریا و صدقه بکراهیت دهد. و نفاق کهین در نماز بجماعت تقصیر کردن است و در عهد غدر کردن و در امانت خیانت، و سوگند بدروغ یاد کردن و میان مردم سخن‌چینی کردن و با مردم دو زبان و دو روی بودن امّا نفاق مهین کفر است و عین الحاد. کسی که آن نفاق بروی دست شود او را از مسلمانان نشمرند و بر کفر وی گواهی دهند و ترحم نکنند. چنانک در عهد رسول خدا عبد اللَّه ابی سلول بود و اصحاب وی و ایشان که مسجد ضرار را بنا کردند و ایشان که در عقبه همت کردند که رسول را بیوکنند رسول خدا بنفاق ایشان مطلق گواهی داد و تعیین کرد. و فی ذلک ما روی حذیفة رضی اللَّه عنه قال «کنت اسوق برسول اللَّه علی العقبة و عمار یقود به فجاء اثنی عشر راکبا لینفروا بالنبی فجعلت اضرب وجوههم و ادفعهم عنّا فقال النبیّ هذا فلان و فلان فسمّی باسمائهم کلّهم و قال هم المنافقون فی الدّنیا و الآخرة، فقلت یا رسول اللَّه الا تبعثنا الیهم فنأتیک برءوسهم قال انی اکره ان یقول النّاس قاتل بهم حتی اذا ظفر بهم فقتلهم و لکنّهم ذرهم یکفیهم اللَّه بالدّبیلة قلت و ما الدبیله؟ قال نار توضع علی نیاط قلب احدهم فتقتله.»

امّا نفاق میانه و نفاق کهین بیش از فسق و معصیت نیست و علی الاطلاق اسم نفاق بریشان نهادن روا نیست. و در عهد رسول خدا اسم صحبت ازیشان بنیفتاد و ترحّم باز نگرفتند. و ازین بابست آنچه مصطفی گفت: «اربع من کنّ فیه کان منافقا خالصا اذا حدّث کذب و اذا وعد خلف و اذا عاهد غدر و اذا خاصم فجر، و من کانت فیه خصلة منهنّ کانت فیه خصلة من النّفاق حتّی یدعها.»

و قال «تجد من شرار النّاس‌ ذا الوجهین الّذی یأتی هؤلاء بوجه و من کان ذا اللسانین فی الدّنیا جعل اللَّه عزّ و جلّ له یوم القیمة لسانین من نار.»

و روی انّ عبد اللَّه بن عمر لمّا حضرته الوفاة، قال انظروا فلانا لرجل من قریش فانی کنت قلت له فی ابنتی قولا کشبه العدّة و ما احبّ ان القی اللَّه بثلث النّفاق و انی اشهدکم انّی قد زوّجته.

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم من لم یغر و لم یحدّث نفسه بالغزو مات علی شعبة من النّفاق.»

این همه از یک بابست و امثال این فراوانست برین اقتصار کنیم.

قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ معنی آنست که چون مؤمنان فرا منافقان گویند که پیغمبر را و پیغام را براست دارید و استوار گیرید و بگروید چنانک صدّیقان صحابه و مؤمنان اهل کتاب گرویده‌اند. قالُوا یعنی فیما بینهم ایشان با هام سران و هام نشینان خویش گویند أَ نُؤْمِنُ؟ استفهام است بمعنی انکار و جحد یعنی لا نؤمن ما نگرویم چنانک بی خردان و سبکساران گرویدند، ایشان این با قوم خویش گفتند و اللَّه بر مؤمنان آشکارا کرد و ایشان را جواب داد و گفت (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ) آگاه بید و بدانید که بی خردان و سفیهان ایشانند و لکن نمی‌دانند که جاهلان و سفیهان ایشانند که حق نپذیرفتند و نافرمانی کردند. سفه و سفاه و سفاهة نازیرکیست و تهی ساری بود، تسفّه بی‌خردی کردن و گفتن بود. و منافقان هم از آنجا مصدّقان را سفها خوانند که هذا من حشویّات المشبّهة متکلمان مثبتان را حشویان خوانند گفتند ایشان سخن میشنوند و می‌پذیرند و بر معقول خویش عرضه نمیکنند، و آن را در خرد باز نمی‌جویند سفیهان و سبکساران‌اند. منافقان مخلصان را همین گفتند و اللَّه تعالی جواب ایشان براستی باز داد و آن گفته ایشان بریشان ردّ کرد و اهل حق را نصرت داد، میگوید جلّ جلالهَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ».

مفسران گفتند «نسا» درین آیت صحابه رسول‌اند و مؤمنان اهل کتاب. و آنجا که گفت: «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ» جمله اهل شرک‌اند از هر امّت که بودند، و آنجا که گفت: «لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَی النَّاسِ» اهل مصراند. و آنجا که گفت: وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ‌ اهل مکه‌اند. و آنجا که گفت: کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً اهل کشتی نوح‌اند. و آنجا که گفت: أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ بنی اسرائیل‌اند.

مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ اهل یمن‌اند. یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ همه مردم‌اند و در قرآن ناس بیاید که معنی یک مرد باشد چنانک گفت: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ اینجا مصطفی است جای دیگر گفت: الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ اینجا نعیم بن مسعود الثقفی است انّ النّاس قد جمعوا لکم بو سفیان حرب است.

وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا این آیت در شان عبد اللَّه ابی سلول الخزرجی و اصحاب وی فرود آمد

خرجوا ذات یوم فاستقبلهم نفر من اصحاب رسول اللَّه فقال لاصحابه انظروا کیف اردّ هؤلاء السفهاء عنکم، فاخذ بید ابی بکر فقال مرحبا بالصدیق سید بنی تیم و شیخ الاسلام و ثانی رسول اللَّه فی الغار الباذل نفسه و ماله لرسول اللَّه، ثم اخذ بید عمر فقال مرحبا للسیّد بنی عدی بن کعب، الفاروق، القویّ فی دین اللَّه، الباذل نفسه و ماله لرسول اللَّه. ثم اخذ بید علی فقال مرحبا بابن عمّ رسول اللَّه و ختنه، سیّد بنی هاشم ما خلا رسول اللَّه. فقال له علی یا عبد اللَّه اتّق اللَّه و لا تنافق فانّ المنافقین شرّ خلیقة اللَّه. فقال له عبد اللَّه یا ابا الحسن الیّ تقول هذا و اللَّه انّ ایماننا کایمانکم و تصدیقنا کتصدیقکم.

ثم افترقوا فقال لاصحابه کیف رأیتمونی فعلت فاذا رایتموهم فافعلوا کما فعلت فاثنوا علیه خیرا و قالوا لا تزال بخیر ما عشت. فرجع المسلمون الی رسول اللَّه و اخبروه بذلک.

فانزل اللَّه تعالی هذه الآیة وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا.

جای دیگر گفت: وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا یعنی من المؤمنین و انصرفوا إِلی‌ شَیاطِینِهِمْ ای مردتهم و کهنتم و هم خمسة نفر من الیهود و لا یکون کاهن الّا و معه شیطان تابع له کعب بن الاشرف بالمدینة و ابو برزة الاسلمی فی بنی اسلم و عبد الدار فی بنی جهینه و عوف بن مالک فی بنی اسد و عبد اللَّه بن السوداء بالشام. میگوید منافقان چون مؤمنانرا بینند گویند ما بگرویدیم و چون از مؤمنان خالی باشند و با سالاران و سران خویش رسند گویند إِنَّا مَعَکُمْ و علی دینکم ما با شماایم و بر مؤمنان استهزا میکنیم. شیاطین اینجا ماردان و معاندان‌اند. جای دیگر گفت شیاطین الانس و الجنّ از آدمیان و پریان هر کس از حق شطون گرفت و دوری شیطانست. برین معنی اصل شیطان از شطون است نون در آن اصلی، بر وزن فیعال و قیل هو فعلان من شاط یشیط اذا هلک. مالک دینار گفت در زبور داود خواند طوبی لمن لم یسلک سبیل الأئمة و لم یجالس الخطائین و لم یدخل فی هزؤ المستهزئین، طوبی للرحماء اولئک یکون علیهم الرحمة و ویل للمستهزءین کیف یحرقون بالنار.

اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ پارسی آنست که اللَّه بریشان می‌افسون کند، و معنی آنست که اللَّه ایشان را بر آن افسوس می‌پاداش کند. چنانک در خبرست‌ من سب عمارا سبه اللَّه‌ هر که عمّار را دشنام دهد اللَّه او را دشنام دهد یعنی اللَّه آن کس را پاداش دهد جای دیگر گفت فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ و هم از این بابست نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ منافقان اللَّه را فراموش کردند تا اللَّه ایشان را فراموش کرد، و اللَّه فراموش کار نیست که گفت عزّ و علا وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا. این سخن در مخرج معارضه بیرون آمد و مراد بآن خبر است یعنی فرو گذارد ایشان را. چون فراموش کاران. و فی الخبر انّ اللَّه تعالی یقول للشقیّ یوم القیمة هل ظننت انک تلقانی یومک هذا فیقول لا، فیقول الیوم انساک، کما نسیتنی»

و در قرآن ازین باب بسیار وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ انّهم یَکِیدُونَ کَیْداً وَ أَکِیدُ کَیْداً شیخ الاسلام انصاری رحمه اللَّه گفت این مکر و کید و استهزاء و سخریّت اللَّه تعالی جایها در قرآن بخود منسوب کرد و هر چند که این خصلتها از جز اللَّه ناراست آید و نانیکون و بجور آمیخته و بعیب آلوده امّا از اللَّه راست آید و نیکو و تدبیر بحق و عدل و از عیب و عار و جور پاک. از هر چیز که ازو آید و او کند ازو راست است و پاک بحجّت خداوندی و سزای آفریدگاری فللّه الحجة البالغة لا یسئل عمّا یفعل. از پاداش استهزاست که کافر را گفت: «لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی‌ ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ میگوید چون بایشان رسید روز گرفتن من پای در جنبانیدن گیرند، ایشان را گوئید پای مجنبانید و و از گردید واجای تنعّم و ناز و توانگری خویش و با خانه و پیشگاه خویش تا بخدمت شما آیند و شما را پرسند. و دیگر جای گفت که دوزخی را در دوزخ گویند ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ بچش که تو آن عزیزی و کریمی، علی حال آن خواجه و کد خدای، ابن عباس گفت در معنی آیت ان اللَّه تعالی یطلع المؤمنین و هم فی الجنّة علی المنافقین و هم فی النّار فیقولون لهم أ تحبّون ان ندخل الجنّة فیقولون نعم فیفتح لهم باب من الجنّة و یقال لهم ادخلوا فیسبّحون و یتقلّبون فی النّار: فاذا انتهوا الی الباب سدّ عنهم و ردّوا الی النّار و یضحک المؤمنون و ذلک قوله إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ. الی قوله فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ.

وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ مدّ در عذاب گویند و امدّ در نعمت، قال اللَّه وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا و قال تعالی وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ و الطغیان مجاوزة الحدّ و العمة التحیّر معنی آنست که ایشان را متحیّر و گزاف کار و گم راه روزگاری دراز فرو گذارد تا حجت بریشان لازم‌تر بود و عقوبت ایشان صعبتر. قال محمد بن کعب القرظی لما قال فرعون لقومه ما علمت لکم من اله غیری، نشر جبرئیل اجنحة العذاب غضبا للَّه تعالی، فاوحی اللَّه تعالی الیه مه یا جبرئیل انما یعجل العقوبة من یخاف الفوت، فامهله اللَّه بعد هذه المقالة اربعین عاما. و اوحی اللَّه الی عیسی بن مریم یا عیسی کم اطیل النسئة و احسن الطلب و القوم فی غفلة.

أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی‌ ایشانند که گم راهی براستراهی خریدند جهودان بودند که پیش از مبعث رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بر هدی بودند که بوی ایمان داشتند پس از مبعث بتکذیب و جحود بدل کردند. هذا قول قتاده و مقاتل.

و لفظ اشتراء بر سبیل توسّع گفت، که آنجا بیع و شری نیست امّا استدلال و اختیار هست یعنی استبدلوا الکفر بالایمان و اخذوا الضّلالة و ترکوا الهدی، و ذلک لانّ کلّ واحد من البیّعین یاخذ ما فی یدی صاحبه و یختاره علی ما فی یدیه. کسی که دنیا بر عقبی اختیار کند او را بر طریق توسّع گویند عقبی بدنیا بفروخت اگر چه آنجا خرید و فروخت نیست، این همچنانست و گفته‌اند حق بندگان خدا و سزای ایشان آنست که خدای را عبادت کنند و معرفت وی حاصل کنند که ایشان را برای آن آفریده‌اند. چنانک اللَّه گفت وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ. و راه راست و دین پاک این دانند و باین راه روند. پس کسی که اختیار کفر و ضلالت کند و بر راه کژ و طریق شیطان رود و این ضلالت بآن هدایت بدل پسندد راست آن باشد که اللَّه گفت اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی‌ و اصل ضلالت حیرت است و بگشتن از راه راست یقال ضللت المکان اذا تحیّرت فیه و لم تهتد الیه، و اضللت الشی‌ء اذا ذهب عنک. و در قرآن ضلالت بر وجوه است: بمعنی غیّ و کفر چنانک درین آیت و در آن آیت که گفت وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ و بمعنی خطا قوله إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ و بمعنی ابطال قوله وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ. و بمعنی نسیان قوله فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ و قوله أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما. و بمعنی هلاک و بطلان قوله أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ و بمعنی محبّت قوله إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیمِ.

فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ ای ما ربحوا فی تجارتهم میگویند باین بازرگانی که کردند و این بدل که پسندیدند و پیروز نیامدند و سودی نکردند. پس گفت وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ.

یعنی نه بازرگانی ایشان سودمند آمد و نه راه بآن یافتند، که بسیار بازرگان بود که سود نکند لکن راه آن داند و شناسد، اللَّه تعالی میگوید ایشان نه سود کردند و نه راه بآن دانستند. سفیان ثوری گفت: کلکم تاجر فلینظر امرؤ ما تجارته هر کس از شما می‌بازرگانی کند، یکی ور نگرید تا خود بچه بازرگانی میکنید و خود چه در دست دارید، عزت قرآن ترا ببازرگانی سودمند راه می‌نماید و میگوید هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی‌ تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ، تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ...

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً چون حقیقت حال ایشان فرمود تعقیب کرد بضرب مثل از جهت زیادتی توضیح و تقریر، زیرا که آن اوقع است و امقع، در دل واقع است از حجت خصم الد. و مثل در اصل بمعنی نظیر است یقال مِثلٌ و مَثلٌ و مثیلٌ کشِبه و شَبه و شبیه. و معنی آن است که حال عجیبه ایشان همچون حال آن کس است که بیفروزد آتشی. و الَّذِی بمعنی الّذین است کما فی قوله تعالی وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا. اگر چنانچه مرجع در بنورهم بایشان باشد. و الاستیقاد طلب الوقود و السعی فی تحصیله و هو سطوع النار و ارتفاع لهبها و اشتقاق النار من نار ینور نورا اذا نفر لانّ فیها حرکة و اضطرابا.

فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ای النار حول المستوقد ان جعلتها متعدیة و الا ممکن است که مسند باشد به لفظة ما. و تأنیث أضاءت از جهت آن است که ما حول آن اشیاء و اماکن است. معنی آن است که چون روشن گردانید آتش پیرامون مستوقد را ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ جواب لمّا و ضمیر هم راجع است به الّذی و جمع ضمیر حمل بر معنی است، و بنورهم گفت و بنارهم نگفت زیرا که مراد افروختن آتش است یا استینافی است که جواب معترض است، گوئیا میگوید حال ایشان چیست که حال ایشان تشبیه کرده‌اند بحال مستوقدی که آتش او منطفی شده؟ و اسناد اذهاب به اللَّه تعالی است از بهر آنکه همه افعال راجع است باو تعالی، یقال ذهب السلطان بماله اذا اخذه و ما اخذه و امسکه فلا مرسل له. و عدول کرد از ضوء بنور، پس اگر گفتنی ذهب اللَّه بضوئهم احتمال ذهاب بودی با زیادتی که در ضوء است.

وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ. پس ذکر تاریکی کرد که آن عدم نور است و طمس نور بکلی، و جمع تنکیر ظلمات و وصف آن کرد بظلمتی خالصه که هیچ شبح آن را نبیند، و ترک بمعنی طرح و حلی است، و ترک یک مفعول میخواهد پس صیرورت در او تضمیر کرد و او را جاری مجرای افعال قلوب گردانید و فرمود وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ هم چنان که شاعر گفته:

فترکته جرز السباع بنشئه
یضمن قلّة رأسه و المعصم‌

و الظلمة مأخوذ من قولهم ما ظلمک ان تفعل کذا ای ما منعک لانها تسد البصر و تمنع الرؤیة.

قول ابن عباس و قتاده و ضحاک و مقاتل و سدی آن است که این آیت در شأن منافقان فرود آمد و مَثَلُهُمْ ضمیر ایشانست سعید بن جبیر و محمّد بن کعب القرظی و عطا میگویند در شأن جهودان است وَ مِثْلَهُمْ ضمیر ایشانست، گفتند چون نبوّت بنی اسرائیل منقطع شد و با عرب افتاد جهودان قریظه و نضیر و بنی قینقاع در توریة خواندند که پیغامبر آخر الزمان محمد خواهد بود و امت وی خیار خلق‌اند، و گزین عالم و میراث دار پیغامبران، از شام برخاستند و آمدند تا بمدینه مصطفی که مهبط وحی است، و محل رسالت، و حرم مصطفی، و هجرت گاه دوستان حق. مردی بود با این جهودان او را عبد اللَّه بن اهبان میگفتند ابو الهیبان و ایشان را پند دادی و نصیحت کردی، و نعت مصطفی و سیرت و اخلاق وی چنانک در توریة دیده بود بریشان خواندی، و گفتی امید دارم که بروزگار وی در رسم و او را دریابم و بوی ایمان آرم اگر این طمع راست شود، و الّا زینهار که قدر وی بدانید و خطر وی بشناسید و رسالت وی بجان و دل قبول کنید، و قدم از جاده شریعت وی بنگردانید تا سعید ابد گردید. جهودان این نصیحت قبول کردند و تصدیق مصطفی در دل میداشتند، و در امید این روشنایی روزگاری بودند تا بوقت بعثت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و تحقیق نبوت و رسالت وی. پس جهودان چون بعیان بدیدند آنچه می‌شنیدند و از کتب میخواندند بوی کافر شدند و در ظلمت کفر بماندند. پس رب العالمین ایشان را این مثل زد.

این قول سعید جبیر. اما قول ابن عباس و مقاتل و جماعتی آنست که این صفت منافقانست و مثل ایشان، میگوید مثل این منافقان در شهادت گفتن و کفر نهانی در دل داشتن راست چون مثل مردی است یعنی قومی و این در لغت عرب رواست، و لهذا قال فی الآخر الآیة ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ قومی در شب تاریک در بیابانی بی مهتاب و بی چراغ که هیچ فراجای خویش و راه خویش نمی‌بینند، و از ددان و دشمنان میترسند، و در آن‌ تاریکی لختی خار و گیاه فراهم نهند و آتش در آن زنند. چندانک آتش برافروزد ایشان فرا راه بینند و جای خویش بشناسند و از ددان و دشمنان ایمن شوند. پس چون آتش فرو میرد ایشان در تاریکی و حیرت فرو مانند و در ترس و هراس افتند. آن شب مثل کفر منافقان است و آن آتش مثل شهادت ایشان، چون شهادت گویند در اسلام آیند و چون با شیاطین خویش رسند. و گویند إِنَّا مَعَکُمْ از آن روشنایی شهادت بیفتند، و در کفر خویش فرو مانند، که هیچ فرا حق نبینند. معنی دیگر این که منافقان تا زنده‌اند در میان مسلمانان بروشنایی کلمه شهادت میروند و ایمن می‌نشینند و با مسلمانان یکی‌اند در احکام شرع، پس چون بمیرند بظلم و حیرت باز شوند و در عذاب جاوید بمانند و گفته‌اند تشبیه منافقان بایشان که آتش افروختند در شب تاریک از بهر آنست که آن کس که از روشنایی در تاریکی شود ظلمت وی صعبتر و حال وی دشوارتر از آنست که از ابتدا خود در ظلمت باشد. و این تاریکیها یکی تاریکی شب است، و دیگر تاریکی فرو مردن آتش، سدیگر تاریکی گور در حق منافق.

سؤال کنند که هر که در تاریکیها باشد خود هیچ نبیند پس چه معنی را گفت لا یُبْصِرُونَ؟ پس از آنکه فی ظلمات گفته بود؟ جواب آنست که بعضی حیوانات در ظلمت بینند و تاریکی ایشان را از دیدن منع نکند، اللَّه تعالی بینایی و روشنایی بیکبار ازیشان نفی کرد که ایشان چون آن حیوانان و چهار پایان نیستند بلکه از آن بتراند و نادانتر اولئک کالانعام بل هم اضلّ و در قرآن ظلماتست بمعنی کفر و شرک چنانک گفت یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ. و بمعنی سیاهی شب چنانک گفت وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ. بمعنی اهوال چنانک گفت قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ.

آن گه منافقان را صفت کرد گفت صُمٌّ کران‌اند، یعنی از سماع قرآن بُکْمٌ گنگان‌اند، یعنی از خواندن قرآن عُمْیٌ نابینایانند، یعنی از دین رسول و معجزات و دلائل نبوّت وی، هر چند که بگوش ظاهر میشنوند و بزبان ظاهر میگویند و بچشم ظاهر می‌بینند چنانک رب العالمین گفت فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ اما چون اعتقاد دل و بصیرت سر با آن نبود وجود و عدم آن یکسان بود. و قیل صم عن سماع المدح و الثناء

عن النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم، بکم عن ان یتکلموا بالمدح و الثناء علی النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم، عمی عن رؤیة الخیر و ما ینفع النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم و اصحابه.

و گفته‌اند صمّ کران‌اند که هیچ حق نشنوند، بکم گنگان‌اند که بر شهادت گفتن قوّت نیابند، عمی نابینایان‌اند که نشان حق نبینند.

فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ. پس ایشان از کفر باز نیایند این حکم است بر شقاوت منافقان و حرمان ایشان از ایمان چنانک أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ حکم است بر حرمان مشرکان قریش. میگوید این منافقان هرگز از کفر توبه نکنند و ایشان را برستاخیز بانفاق انگیزند. و ذلک فی‌

قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «یبعث کلّ عبد یوم القیمة علی ما مات علیه. المؤمن علی ایمانه و المنافق علی نفاقه.

و چگونه از کفر باز آیند و رب العالمین بشقاوت ایشان حکم کرده و گفته إِنَّ الَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ.

و لو جاءتهم کلّ آیة و قضاء القاضی لا یفسخ.

آن گه مثلی دیگر زد هم ایشان را گفت أَوْ کَصَیِّبٍ یعنی او کاصحاب صیّب این أو اباحت راست نه شکّ را، که بر اللَّه شک روانیست و در صفات وی سزا نیست، و معنی آنست که مثل منافقان با آن قوم زنند که آتش افروختند یا باین قوم که ایشان را باران سختی رسید بهر کدام که مثل زنند راست است و مباح و در خور کَصَیِّبٍ باران سخت است، و هو فعیل من صاب یصوب اذا نزل و انحدر، فهو المطر الشدید الّذی له صوت. و السَّماءِ اسم جنس است یکی از آن سماوة گویند و اصله سما و لأنّه من سما بسمو فقلبت الواو همزه. قومی گفتند سما اینجا سحاب است فِیهِ یعنی فی ذلک السّحاب و قیل فی الصّیّب ظلمات فی ظلمة السّحاب و ظلمة اللیل و ظلمة المطر. فقد قالوا انّ المطر ظلمة اذا نزل بالعذاب وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ اصل الرّعد من الحرکة و الصّوت و البرق من البریق و هو الضّوء. رَعْدٌ بقول بعضی مفسران فریشته است که اللَّه را تسبیح میکند. و در خبرست که جهودان از رسول ص پرسیدند که این رعد چیست؟ فقال مُلْکِ من الملائکة موکّل بالسّحاب معه مخاریق یسوق بها السحاب حیث یشاء اللَّه گفت فریشته ایست بر میغ موکّل، آن را میراند بمخراق نور و هو شبه السّوط. تا آنجا راند که فرمانست، و مخراق آن برق است که می‌درخشد.

گفتند یا محمد ص آن آواز چیست که میشنویم؟ گفت که بانگ آن فریشته است که بر میغ می‌زند. چنانک شبان بانگ بر گوسپند زند.

آورده‌اند از رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم که گفت در مدینه آواز رعد آمد آوازی بلند و دراز بر کشید، گفتا جبریل را پرسیدم که چه میگویند؟ جبریل گفت من از میغ پرسیدم که کجات فرموده‌اند که باران ریزی؟ میغ گفت زمینی در حضرموت آن را بیمیم خوانند فرموده‌اند مرا که آنجا باران ریزم. شهر حوشب گفت: «الرّعد ملک موکل بالسحاب یسوقه کما یسوق الحادی ابله فاذا خالفت سحابة صاح بها، فاذا اشتدّ غضبه تناثرت من فیه الشّر و هی الصّواعق التی رأیتم.» عن وهب بن منبه قال «ثلاثة ما اظنّ احدا یعلمها إلّا اللَّه: الرعد، و البرق، و الغیث.» و قال ابو الدرداء، «الرّعد للتسبیح، و البرق للخوف و الطمع، و البرد عقوبة و الصّواعق بالخطیئة، و الجراد رزق لقوم و رجز لآخرین، و البحر بکمال و الجبال بمیزان.» رسول گفت هر که که بانک رعد شنود خدای را یاد کنند که ذاکران را از آن گزند نرسد. و گفتی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم هر گه که آواز رعد شنیدی: «اللّهم لا تقتلنا بغضبک، و لا تهلکنا بعذابک، و عافنا قبل ذلک.»

حسن بصری گفت «سبحان الّذین یسبّح الرّعد بحمده، و الملائکة من خیفته، سبحان اللَّه و بحمده، سبحان اللَّه العظیم.» ابن عباس گفتی «سبحان الّذی سبّحت له» کعب احبار گفت هر که آواز رعد شنود سه بار بگوید: سبحان من یسبح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته وی را از آن رعد هیچ گزند نرسد و گر در آن نقمتی باشد وی از آن معاف باشد.

الصَّواعِقِ جمع صاعقه است و صاعقة آتش است که از ابر بیفتد و گفته‌اند صیحه عذاب است یقال ان دون العرش بحورا من نار تقع منها الصواعق و لا تصیب ذاکر اللَّه.

یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ الضمیر لا صحاب الصّیب، و اگر چه لفظ اصحاب محذوفست لیکن معنی او باقیست، پس جائز است که مقول علیه باشد کقول حسّان:

یسقون من وره البریص علیهم
بر دی یصفق بالرّحیق السلسبیل‌

که تذکیر ضمیر کرده از برای آنکه معنی ماء بردی است و جمله استینافیه است، کانّه یاد کردی چیزی که مؤذن بهول و شدّت بود گوئیا. کسی گفت حال ایشان باین نوع چیست؟ جواب دادند که یجعلون اصابعهم، و چرا اطلاق اصابع کرد در محل انامل؟ از جهت مبالغه مِنَ الصَّواعِقِ یجعلون ای من اجلها یجعلون، کقولهم سقاه من العتمه و الصّاعقة، فتصفه رعد هائل معها نار لا تمرّ بشی‌ء الّا انت علیه من الصّعق و هو شدة الصّوت و التاء فیها للمبالغة کالعافیة و الکاذبة.

حَذَرَ الْمَوْتِ منصوبست برای آنکه مفعول له است چنان که شاعر گفته و اغفر عوراء الکریم ادخاره.

و الموت زوال الحیات و گفته‌اند عرض فرمود بضد آن چنان که خلق الموت و الحیات.

وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ احاطت هم از روی علم باشد هم از روی قدرت، حاصل کردن چیزی بعلم و قدرت خویش و رسیدن بهمگی آن احاطت گویند و گفته‌اند معنی احاطت اهلاک است کقوله تعالی إِلَّا أَنْ یُحاطَ بِکُمْ ای تهلکون جمیعا.

مفسران ازینجا گفتند محیط بالکافرین ای مهلکهم و جامعهم فی النار. میگویند اللَّه پادشاه است برنا گرویدگان، و تاونده بایشان، و رسیده بایشان، و آخر هلاک کننده ایشان.

أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ معنی آن است که مثل منافقان بقومی ماند که گرفتار شوند ببارانی سخت در شبی تاریک. باران چنان سخت و شب چنان تاریک و رعد چنان بزور و برق چنان روشن که میترسند ایشان در آن هامون که ازین سختیها ایشان را صاعقه رسد و بمیرند. باران مثل قرآن است لانه یحیی القلوب کما یحیی المطر الموات، و ظلمات مثل کفر ایشان است که در آن درمانده‌اند. و رعد مثل آن آیات است در قرآن که در آن بیم ایشان و تخویف ایشان است، و برق مثل شهادت ایشان است. یعنی که چون برق تاود مقداری فرا راه بینند در آن تاریکی و باران. و چون برق فرو ایستد، باز مانند این منافقان، همچنان‌اند چون شهادت گویند، فرا مسلمانی پیوندند. پس چون واشیاطین خود رسند شهادت خود را انکار کنند و با تاریکی کفر افتند، و چنانک برق دائم نباشد و درمانده را در تاریکی از آن نفعی حقیقی نه، منافق را از آن شهادت هم نفعی نه، که آن شهادت را حقیقی نه. و چنانک آن درماندگان در تاریکی انگشت در گوش میکنند تا صیحه عذاب و صاعقه بایشان نرسد که از آن بیم مرگ باشد منافقان همچنین انگشت در گوش میکنند تا آیات قرآن و وحی و تنزیل که در آن اظهار سرّ ایشانست بگوش ایشان نرسد از بیم آنکه دل ایشان بآن میل کند و ایشان را باسلام و ایمان در آرد چنان بر کفر خود حریص بودند که می‌ترسیدند که اگر از آن بیفتند. با سلام رسند.

حَذَرَ الْمَوْتِ یعنی حذر الاسلام، و ایشان اسلام کفر می‌شمرند و کفر مرگ باشد، چنانک آنجا گفت أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ ای کافرا فهدیناه سدی گفت دو مرد منافق از مصطفی ص بگریختند و بیرون شدند و ایشان را این حال صعب پیش آمد شب تاریک باران سخت و آواز رعد و برق و صاعقه، انگشت در گوش نهادند در آن حال از بیم هلاک و ترس و جان، چون برق درخشنده فرا راه دیدند و پاره‌ء برفتند باز چون تاریکی روز گرفت هم چنان بر پای بودند و هیچ فرا راه نمیدیدند. درین حال با یکدیگر گفتند: «لیتنا اصبحنا فنأتی محمدا فنضع ایدینا فی یده فرجعا و حسن اسلامهما» ربّ العالمین گفت منافقان در مدینه باین دو مرد منافق مانند که از پیش رسول برفتند به بین تا چه رسید ایشان را مثل منافقان مثل ایشانست، چون بحضرت مصطفی آیند و قرآن شنوند و وعد و وعید و احوال و قصّه پیشینیان انگشت در گوش نهند، ترسند که اگر آیتی آید در شأن ایشان و اظهار سرّ ایشان و فرمودن بقتل ایشان، از بیم قتل و مرگ انگشت در گوش نهند چنانک آن دو مرد از بیم صاعقه در آن بیابان انگشت در گوش نهادند.

اینست که گفت: یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ و چون مال و پسران و غنیمتها و فتحها روی بایشان دارد و اقبال دنیا بینند گویند نیکو دینی است این دین محمد ص، همچون آن دو مرد که چون برق درخشنده فرا راه دیدند در آن برفتند و ایشان را خوش آمد اینست که گفت: کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ ای اضاء لهم البرق الطّریق فحذف الطّریق للعلم به و چون بلاها و مصیبتها روی بایشان نهد، و دختران زایند، و اموال و املاک ایشان نیست شود، متحیر می‌نشینند و میگویند بد دینی است و نا این دین محمد، همچون آن دو مرد که چون تاریکی روز گرفت متحیر بر پای بماندند اینست که گفت: وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا و قیل: کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ ای کلّما انقطع الوحی و ترکوا و ما یخفون و سکت الرسول عن حدیثهم ارتاحوا و فرحوا وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا ای و اذا تکلّم فیهم و صرّح بهم تبلّدوا و تحیّروا.

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ و اگر اللَّه خواستی آن شهادت که منافق بزبان میگوید بی دل، و آن سخن که از رسول میشنود بی اعتقاد، این نیوشیدن و آن گفتن هر دو از وی باز ستدی. چنانک از کافران باز ستد. و گفته‌اند معنی آنست که اگر اللَّه خواستی ایشان را یکبارگی هلاک کردی تا مستأصل شدندی و نام و نشان ایشان نماندی. سمع و بصر از جمله تن اینجا بذکر مخصوص کرد از بهر آن که در آیت پیش ذکر بصر رفته است اینجا که گفت: فِی آذانِهِمْ و در آیت دیگر یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ تا این سخن مجانس آن باشد پس گفت: إِنَّ اللَّهَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ اللَّه بر همه چیز قادر است و بر همه کار توانا تا منافقان از سطوت و بأس حق بهراسند، میگوید بپرهیزید از مخادعت رسول و یاران و مؤمنان، و فرهیب ایشان مجوئید و بترسید از عقوبت و نقمت من که خداوندم، که من هر چیز را تواننده‌ام و با هر کاونده تاونده.

یَکادُ الْبَرْقُ استیناف ثانی است گوئیا جواب کیست که میگوید ما حالهم مع تلک الصّواعق؟ و کاد گردانیدن از افعال مقاربه است، که وضع کرده‌اند از برای نزدیک گردانیدن.

چیز از وجود از جهت عارض شدن از سبب او لیکن موجود نباشد، یا از جهت فقد شرط یا از جهت وجود مانع، و عسی موضع است از برای رجا، پس آن خبر محض است. و الخطف الاخذ بسرعة و قرئ یخطف بکسر الطّاء و یخطّف علی انه یختطف فنقلت التاء الی الخاء ثم ادغمت فی الطّاء و یخطّف بکسر الخاء لالتقاء السّاکنین و اتباع الیاء لها.

کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ استیناف ثالث است گوئیا که گفتند که چه میکنند ایشان با آن ربودن رعد و برق و گوش گرفتن؟ در جواب گویند کلّما اضاء لهم الی الآخر و اضاء اگر متعدّیست مفعولش محذوفست، یعنی کلّما نوّر لهم ممشی اخذوه.

و اگر لازم است معنی آنست که کلّما لمع لهم مشوا فیه فی مطرح نون، و اظلم نیز هم چنان متعدی آمده است، منقول از ظلم اللّیل و قراءت ظلم بر بناء مفعول شاهد آنست. »

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا پیش از آنک معنی آیت گوئیم بدانک این آیت اشارت بدو گروه است از آن قوم که رسول را دیدند: یک گروه از ایشان اهل صدق و وفاق‌اند، و دیگر گروه اهل شک و نفاق، و ما وصف و سیرت هر دو گروه بگوئیم آن گه بمعنی آیت باز آئیم ان شاء اللَّه. اما گروه اول که اهل صدق و وفاق‌اند صحابه رسول‌اند، خیار خلق و مصابیح هدی، اعلام دین و صیارفه حق، سادات دنیا و شفعاء آخرت رسول خدای را بپذیرفتند و باخلاص دل وی را گواهی دادند و بر تصدیق یقین وی را پیشوا گزیدند و بتعظیم و مهر بوی پی بردند و بر سنّت وی خدای را پرستیدند. ایشانند که اللَّه گفت ایشان را کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً شما اید امّت گزیده پسندیده.
هوش مصنوعی: زمانی که به آن‌ها گفته می‌شود "ایمان بیاورید"، این آیه به دو دسته از مردم اشاره دارد که پیامبر را دیده‌اند. یک دسته از آن‌ها افرادی صادق و وفادار هستند و دسته دیگر کسانی هستند که دچار شک و نفاق‌اند. در ادامه، ویژگی‌ها و رفتار هر دو گروه را توضیح خواهیم و سپس به معنای آیه خواهیم پرداخت. گروه اول که اهل صدق و وفاداری هستند، صحابه پیامبرند و آن‌ها را بهترین خلق و چراغ‌های هدایت می‌دانند. آنان دین را اعلام کردند و حق را پذیرفتند. این افراد، سروران دنیا و شفاعت‌کنندگان در آخرت هستند که خداوند را با اخلاص قلبی گواهی دادند و با یقین او را به عنوان پیشوای خود پذیرفتند. آن‌ها با تعظیم و محبت به او سبقه گذاشتند و با الگوپذیری از سنّت پیامبر، خداوند را عبادت کردند. خداوند درباره آن‌ها می‌گوید: "شما بهترین امت هستید که برای مردم برانگیخته‌اید."
بهینه زمینیان. جابر بن عبد اللَّه گفت روز حدیبیه هزار و چهار صد مرد بودیم رسول خدا در ما نگرست گفت: «انتم خیر اهل الارض».
هوش مصنوعی: در روز حدیبیه، ما هزار و چهارصد نفر بودیم و رسول خدا به ما نگاه کرد و فرمود: «شما بهترین مردمان روی زمین هستید».
و قال عبد اللَّه بن مسعود ان اللَّه اطّلع فی قلوب العباد فوجد قلب محمّد خیر قلوب العباد فاصطفاه لنفسه و بعثه برسالته. ثم نظر فی قلوب العباد بعد قلب محمّد فوجد قلوب اصحابه خیر قلوب العباد فجعلهم وزراء نبیّه یقاتلون عن دینه فما رآه المسلمون حسنا فهو عند اللَّه حسن، و ما رآه المسلمون سیّئا فهو عند اللَّه سیّئ، و قال ابن عمر «لمقام احدهم مع رسول اللَّه مغبّرا وجهه خیر من عبادة احدکم عمره.» ابن عمر فراقوم خویش گفت یک بار که در حضرت مصطفی یاران در مقام جهاد و معارک ابطال شمشیر زدند و مبارزی کردند آن خاک که بر چهره ایشان نشست آن ساعت فاضلتر از جمله عبادت شماست در عمر شما. خبر درست است که گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: خیر هذه الامّة اربعة قرون القرن الّذی انا فیهم، ثم الّذین یلونهم ثم الّذین یلونهم، و واحد فرد. اشار صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بهذا الی المتمسّکین بالدّین فی آخر الزّمان، الذین ورد فیهم الاخبار بالثّناء علیهم، منها
هوش مصنوعی: عبدالله بن مسعود گفته است که خداوند در دل‌های بندگان نگریست و قلب محمد را بهترین قلب‌ها یافت و او را برای خودش برگزیند و به رسالتش انتخاب کرد. سپس خداوند در دل‌های بندگان بعد از قلب محمد نگریست و قلب‌های صحابه‌اش را بهتر از hearts یافت و آنها را به عنوان وزرای نبی‌اش قرار داد تا از دینش دفاع کنند. هر چیزی که مسلمانان آن را خوب بپندارند، در نزد خداوند هم خوب است و هر چیزی که بد به شمار آورند، در نزد خداوند هم بد خواهد بود. ابن عمر گفت: «مقام یکی از آنها در کنار رسول‌الله حتی اگر غبار بر صورتش نشسته باشد، بهتر از عبادت عمر یکی از شماست.» ابن عمر اشاره کرد به زمانی که یاران رسول‌الله در جنگ و مبارزه شمشیر می‌زدند و غبار بر صورتشان نشسته بود و گفت که آن لحظه، از تمام عبادت‌های شما در زندگی‌تان باارزش‌تر است. همچنین خبر درستی هست که رسول‌الله فرمود: «بهترین این امت چهار قرن است: قرنی که من در آن هستم، سپس کسانی که بعد از آنند، و سپس کسانی که بعد از آن‌ها قرار دارند.» و او به متمسکین به دین در آخر الزمان اشاره کرده است، افرادی که در اخبار به خوبی از آنها یاد شده است.
قوله ص «من اشدّ امّتی لی حبّا ناس یکونون بعدی یردّ احدهم لو رآنی باهله و ماله.»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «از میان پیروان من، کسانی هستند که بعد از من خواهند آمد و اگر یکی از آن‌ها مرا در حالی که با خانواده و مالش است ببیند، عاشق من خواهد شد.»
امّا گروه دوم اهل شک و نفاق بر سه فرقه‌اند: از بهر آنکه نفاق بر سه رتبت است نفاق مهین و کهین و میانه. مهین آنست که در دل شک و نفاق بود و ریب چنانک گفت فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ و بغض مصطفی در دل گیرد و دشمنان وی را دوست دارد.
هوش مصنوعی: اما گروه دوم که دچار شک و نفاق هستند، به سه دسته تقسیم می‌شوند: چون نفاق به سه نوع است: نفاق خفی، نفاق واضح و نفاق میانه. نفاق خفی به این معناست که در دل انسان شکی و نفاق وجود دارد و به‌گونه‌ای که در قرآن آمده، دل او بیمار است. این فرد ممکن است در دل خود نسبت به حضرت محمد(ص) کینه‌توزی کند و دشمنان او را دوست داشته باشد.
و نفاق میانه آنست که نماز بکسلانی کند و عمل با ریا و صدقه بکراهیت دهد. و نفاق کهین در نماز بجماعت تقصیر کردن است و در عهد غدر کردن و در امانت خیانت، و سوگند بدروغ یاد کردن و میان مردم سخن‌چینی کردن و با مردم دو زبان و دو روی بودن امّا نفاق مهین کفر است و عین الحاد. کسی که آن نفاق بروی دست شود او را از مسلمانان نشمرند و بر کفر وی گواهی دهند و ترحم نکنند. چنانک در عهد رسول خدا عبد اللَّه ابی سلول بود و اصحاب وی و ایشان که مسجد ضرار را بنا کردند و ایشان که در عقبه همت کردند که رسول را بیوکنند رسول خدا بنفاق ایشان مطلق گواهی داد و تعیین کرد. و فی ذلک ما روی حذیفة رضی اللَّه عنه قال «کنت اسوق برسول اللَّه علی العقبة و عمار یقود به فجاء اثنی عشر راکبا لینفروا بالنبی فجعلت اضرب وجوههم و ادفعهم عنّا فقال النبیّ هذا فلان و فلان فسمّی باسمائهم کلّهم و قال هم المنافقون فی الدّنیا و الآخرة، فقلت یا رسول اللَّه الا تبعثنا الیهم فنأتیک برءوسهم قال انی اکره ان یقول النّاس قاتل بهم حتی اذا ظفر بهم فقتلهم و لکنّهم ذرهم یکفیهم اللَّه بالدّبیلة قلت و ما الدبیله؟ قال نار توضع علی نیاط قلب احدهم فتقتله.»
هوش مصنوعی: نفاق به این معناست که فردی نمازی را به خاطر نشان دادن به دیگران انجام دهد و اعمالش را از روی ریا و به زحمت انجام دهد. یکی از انواع نفاق این است که شخص در نماز جماعت سهل‌انگاری کند، یا به وعده‌های خود عمل نکند و به امانت‌ها خیانت کند. همچنین این نوع نفاق شامل دروغ خوردن به نام خدا و بدگویی از دیگران است و به معنی داشتن دو چهره و دو زبان در برابر مردم است. اما بدترین نوع نفاق، کفر و الحاد است. افرادی که به این نوع نفاق دچار باشند، از مسلمانان به حساب نمی‌آیند و بر کفرشان شهادت داده می‌شود و مورد رحم و مروت قرار نمی‌گیرند. در زمان پیامبر اسلام، افرادی مانند عبدالله ابی سلول و کسانی که مسجد ضرار را ساخته بودند نمونه‌هایی از چنین نفاقی بودند. پیامبر از نفاق آنان با اطلاع بود و به خوبی آنها را معرفی کرده بود. در یک واقعه، حذیفة می‌گوید وقتی به همراه پیامبر (ص) در حال حرکت بودیم، دوازده نفر به قصد آزار پیامبر به سوی ما آمدند و تلاش کردم تا آنها را دور کنم. پیامبر همه آنها را به نام شناخت و گفت که اینها منافقین در دنیا و آخرت هستند. وقتی از پیامبر خواستم که ما را به سوی آنها بفرستد تا آنها را بکشیم، ایشان فرمودند که نمی‌خواهد مردم بگویند که او با آنها جنگیده است. بنابراین، پیامبر دستور داد که آنها را به حال خود بگذاریم تا خداوند به روش خود با آنها برخورد کند.
امّا نفاق میانه و نفاق کهین بیش از فسق و معصیت نیست و علی الاطلاق اسم نفاق بریشان نهادن روا نیست. و در عهد رسول خدا اسم صحبت ازیشان بنیفتاد و ترحّم باز نگرفتند. و ازین بابست آنچه مصطفی گفت: «اربع من کنّ فیه کان منافقا خالصا اذا حدّث کذب و اذا وعد خلف و اذا عاهد غدر و اذا خاصم فجر، و من کانت فیه خصلة منهنّ کانت فیه خصلة من النّفاق حتّی یدعها.»
هوش مصنوعی: نفاق متوسط و نفاق قدیم بیشتر از گناه و معصیت نیست و به طور کلی نمی‌توان به راحتی نام نفاق را بر آن‌ها گذاشت. در زمان پیامبر اسلام نیز در مورد این افراد صحبت نمی‌شد و برایشان رحمت نمی‌خواستند. به همین دلیل، پیامبر فرمود: "هر کس که چهار صفت داشته باشد، او یک منافق کامل است: وقتی صحبت می‌کند دروغ می‌گوید، وقتی وعده می‌دهد خلف وعده می‌کند، وقتی عهد می‌بندد خیانت می‌کند و وقتی به جدال می‌پردازد، فریب می‌زند. و اگر کسی یکی از این خصوصیات را داشته باشد، نشانه‌ای از نفاق در او هست تا زمانی که آن را ترک کند."
و قال «تجد من شرار النّاس‌ ذا الوجهین الّذی یأتی هؤلاء بوجه و من کان ذا اللسانین فی الدّنیا جعل اللَّه عزّ و جلّ له یوم القیمة لسانین من نار.»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: «از بدترین افراد کسانی هستند که دو رو دارند؛ یعنی به یک گروه با یک چهره و به گروه دیگر با چهره‌ای دیگر مراجعه می‌کنند. کسی که در دنیا دو زبان دارد، در روز قیامت خداوند به او دو زبان آتشین خواهد داد.»
و روی انّ عبد اللَّه بن عمر لمّا حضرته الوفاة، قال انظروا فلانا لرجل من قریش فانی کنت قلت له فی ابنتی قولا کشبه العدّة و ما احبّ ان القی اللَّه بثلث النّفاق و انی اشهدکم انّی قد زوّجته.
هوش مصنوعی: زمانی که عبدالله بن عمر در آستانه مرگ قرار داشت، گفت: «بروید به سمت فلانی، او یکی از مردان قریش است. من قبلاً در مورد دخترم به او حرف‌هایی زدم که قابل توجه بود و دوست ندارم که خدا را در حالی ملاقات کنم که به سه نفاق مشهود دچار باشم. بنابراین، من شما را شاهد می‌گیرم که من او را به همسری دخترم درآورده‌ام».
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم من لم یغر و لم یحدّث نفسه بالغزو مات علی شعبة من النّفاق.»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند: کسی که به جهاد فکر نکند و در دل خود تمایل به آن نداشته باشد، به نوعی از نفاق دچار شده و در حالتی از آن از دنیا می‌رود.
این همه از یک بابست و امثال این فراوانست برین اقتصار کنیم.
هوش مصنوعی: این موضوع به یک منبع خاص مربوط می‌شود و موارد مشابه دیگری نیز وجود دارد که ما به همین اندازه بسنده می‌کنیم.
قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ معنی آنست که چون مؤمنان فرا منافقان گویند که پیغمبر را و پیغام را براست دارید و استوار گیرید و بگروید چنانک صدّیقان صحابه و مؤمنان اهل کتاب گرویده‌اند. قالُوا یعنی فیما بینهم ایشان با هام سران و هام نشینان خویش گویند أَ نُؤْمِنُ؟ استفهام است بمعنی انکار و جحد یعنی لا نؤمن ما نگرویم چنانک بی خردان و سبکساران گرویدند، ایشان این با قوم خویش گفتند و اللَّه بر مؤمنان آشکارا کرد و ایشان را جواب داد و گفت (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ) آگاه بید و بدانید که بی خردان و سفیهان ایشانند و لکن نمی‌دانند که جاهلان و سفیهان ایشانند که حق نپذیرفتند و نافرمانی کردند. سفه و سفاه و سفاهة نازیرکیست و تهی ساری بود، تسفّه بی‌خردی کردن و گفتن بود. و منافقان هم از آنجا مصدّقان را سفها خوانند که هذا من حشویّات المشبّهة متکلمان مثبتان را حشویان خوانند گفتند ایشان سخن میشنوند و می‌پذیرند و بر معقول خویش عرضه نمیکنند، و آن را در خرد باز نمی‌جویند سفیهان و سبکساران‌اند. منافقان مخلصان را همین گفتند و اللَّه تعالی جواب ایشان براستی باز داد و آن گفته ایشان بریشان ردّ کرد و اهل حق را نصرت داد، میگوید جلّ جلالهَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ».
هوش مصنوعی: زمانی که به منافقان گفته می‌شود که به خدا و پیامبر ایمان بیاورند، آنان با یکدیگر می‌گویند آیا ما باید همانند دیگران ایمان بیاوریم؟ این سوال آنها نشانه‌ای از انکار است و به نوعی نشان می‌دهد که نمی‌خواهند وارد دین شوند و خود را برتر از دیگران می‌دانند. خداوند به مؤمنان این موضوع را نشان داده و به آنها پاسخ می‌دهد که در واقع این منافقان هستند که بی‌خرد و بی‌فکرند و از حقیقت دور شده‌اند. آن‌ها کسانی هستند که به جای پذیرش حق، نادانی و سفاهت را انتخاب کرده‌اند. منافقان دیگران را بی‌خرد می‌خوانند در حالی که خود در نادانی غرق شده‌اند. خداوند به مؤمنان یاری‌رسانی می‌کند و این نکته را بیان می‌کند که حق بر عهده‌اش است تا مؤمنان را یاری دهد.
مفسران گفتند «نسا» درین آیت صحابه رسول‌اند و مؤمنان اهل کتاب. و آنجا که گفت: «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ» جمله اهل شرک‌اند از هر امّت که بودند، و آنجا که گفت: «لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَی النَّاسِ» اهل مصراند. و آنجا که گفت: وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ‌ اهل مکه‌اند. و آنجا که گفت: کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً اهل کشتی نوح‌اند. و آنجا که گفت: أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ بنی اسرائیل‌اند.
هوش مصنوعی: مفسران بیان کرده‌اند که در این آیه منظور از «نسا» صحابه پیامبر و مؤمنان اهل کتاب هستند. همچنین در جایی که گفته شده است «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ»، اشاره به مشرکان از هر ملتی دارد. وقتی گفته شده «لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَی النَّاسِ»، مقصود اهل مصر است. در جایی که بیان شده «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ»، اشاره به اهل مکه دارد. همچنین وقتی گفته می‌شود «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً»، منظور اهل کشتی نوح هستند. و در جایی که گفته شده «أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ»، اشاره به بنی اسرائیل دارد.
مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ اهل یمن‌اند. یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ همه مردم‌اند و در قرآن ناس بیاید که معنی یک مرد باشد چنانک گفت: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ اینجا مصطفی است جای دیگر گفت: الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ اینجا نعیم بن مسعود الثقفی است انّ النّاس قد جمعوا لکم بو سفیان حرب است.
هوش مصنوعی: از نظر افرادی که دربارهٔ مفهوم کلمه «ناس» در قرآن صحبت می‌کنند، در اصل به مردمی اشاره دارد که همگی در این موضوع مشترک هستند. به عنوان مثال، در آیات مختلف قرآن، از این واژه برای اشاره به گروه‌های مختلف انسانی استفاده شده است، مانند افرادی که به نعیم بن مسعود الثقفی اشاره شده یا در مورد تهدیدات مختلف در جنگ‌ها گفته شده است.
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا این آیت در شان عبد اللَّه ابی سلول الخزرجی و اصحاب وی فرود آمد
هوش مصنوعی: و زمانی که با مؤمنان رو به رو می‌شوند، این آیه در مورد عبد الله بن ابی سلول خزرجی و یاران او نازل شده است.
خرجوا ذات یوم فاستقبلهم نفر من اصحاب رسول اللَّه فقال لاصحابه انظروا کیف اردّ هؤلاء السفهاء عنکم، فاخذ بید ابی بکر فقال مرحبا بالصدیق سید بنی تیم و شیخ الاسلام و ثانی رسول اللَّه فی الغار الباذل نفسه و ماله لرسول اللَّه، ثم اخذ بید عمر فقال مرحبا للسیّد بنی عدی بن کعب، الفاروق، القویّ فی دین اللَّه، الباذل نفسه و ماله لرسول اللَّه. ثم اخذ بید علی فقال مرحبا بابن عمّ رسول اللَّه و ختنه، سیّد بنی هاشم ما خلا رسول اللَّه. فقال له علی یا عبد اللَّه اتّق اللَّه و لا تنافق فانّ المنافقین شرّ خلیقة اللَّه. فقال له عبد اللَّه یا ابا الحسن الیّ تقول هذا و اللَّه انّ ایماننا کایمانکم و تصدیقنا کتصدیقکم.
هوش مصنوعی: روزی گروهی از مردم به سمت پیامبر خدا و یارانش رفتند. در این میان، یکی از یاران رسول خدا به آنها گفت که ببینید چگونه این افراد بی‌خود را از خود دور می‌کنم. او سپس دست ابوبکر را گرفت و به او خوشامد گفت و او را سید بنی تیم و شیخ اسلام معرفی کرد و از جان و مال او برای پیامبر یاد کرد. بعد دست عمر را گرفت و او را سید بنی عدی بن کعب و فردی توانا در دین خدا دانست که جان و مالش را برای پیامبر فدا کرده است. سپس به علی دست داد و او را پسر عم پیامبر و داماد او، و بزرگ بنی هاشم غیر از پیامبر معرفی کرد. علی به او گفت: ای بندۀ خدا، تقوای الهی را پیشه کن و نفاق را ترک کن، زیرا منافقین بدترین مخلوقات خداوند هستند. عبد الله پاسخ داد: ای ابا حسن، آیا تو چنین می‌گویی؟ به خدا قسم ایمان ما مانند ایمان شماست و تصدیق ما نیز مانند تصدیق شماست.
ثم افترقوا فقال لاصحابه کیف رأیتمونی فعلت فاذا رایتموهم فافعلوا کما فعلت فاثنوا علیه خیرا و قالوا لا تزال بخیر ما عشت. فرجع المسلمون الی رسول اللَّه و اخبروه بذلک.
هوش مصنوعی: سپس آن‌ها از هم جدا شدند و او به همراهانش گفت: نظر شما درباره کار من چیست؟ وقتی آن‌ها را دیدید، همان‌طور که من رفتار کردم، شما نیز عمل کنید و در مورد من به خوبی صحبت کنید. آن‌ها گفتند: تا زمانی که زنده‌ای، خیر خواهی خواهی بود. سپس مسلمانان به پیش پیامبر بازگشتند و موضوع را به وی اطلاع دادند.
فانزل اللَّه تعالی هذه الآیة وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا.
هوش مصنوعی: خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: وقتی که مؤمنان با یکدیگر ملاقات می‌کنند.
جای دیگر گفت: وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا یعنی من المؤمنین و انصرفوا إِلی‌ شَیاطِینِهِمْ ای مردتهم و کهنتم و هم خمسة نفر من الیهود و لا یکون کاهن الّا و معه شیطان تابع له کعب بن الاشرف بالمدینة و ابو برزة الاسلمی فی بنی اسلم و عبد الدار فی بنی جهینه و عوف بن مالک فی بنی اسد و عبد اللَّه بن السوداء بالشام. میگوید منافقان چون مؤمنانرا بینند گویند ما بگرویدیم و چون از مؤمنان خالی باشند و با سالاران و سران خویش رسند گویند إِنَّا مَعَکُمْ و علی دینکم ما با شماایم و بر مؤمنان استهزا میکنیم. شیاطین اینجا ماردان و معاندان‌اند. جای دیگر گفت شیاطین الانس و الجنّ از آدمیان و پریان هر کس از حق شطون گرفت و دوری شیطانست. برین معنی اصل شیطان از شطون است نون در آن اصلی، بر وزن فیعال و قیل هو فعلان من شاط یشیط اذا هلک. مالک دینار گفت در زبور داود خواند طوبی لمن لم یسلک سبیل الأئمة و لم یجالس الخطائین و لم یدخل فی هزؤ المستهزئین، طوبی للرحماء اولئک یکون علیهم الرحمة و ویل للمستهزءین کیف یحرقون بالنار.
هوش مصنوعی: سخن دیگری بیان کرده که وقتی منافقان با مؤمنان ملاقات می‌کنند، می‌گویند که ایمان آورده‌ایم، اما زمانی که تنها می‌شوند و به سوی رئیسان خود می‌روند، به آن‌ها می‌گویند که ما با شما هستیم و به دین شما پایبندیم و به مؤمنان تمسخر می‌کنند. در اینجا شیاطین به معنای افرادی است که با دشنام و عناد علیه حق عمل می‌کنند. همچنین گفته شده که شیاطین در اینجا شامل هر دو گروه انسانی و جنّی می‌شود، به این معنا که هر کسی که از حق دوری کند و به شیطان نزدیک شود، شیطان محسوب می‌شود. در ادامه، اشاره‌ای به دانشی در کتاب داود شده که در آن به رحمت برای افرادی که از مسیر نادرست دوری می‌کنند و به جمعی که گناهکار هستند نمی‌پیوندند، اشاره شده و نسبت به تمسخرکنندگان هشدار داده شده است که چگونه در آتش گرفتار خواهند شد.
اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ پارسی آنست که اللَّه بریشان می‌افسون کند، و معنی آنست که اللَّه ایشان را بر آن افسوس می‌پاداش کند. چنانک در خبرست‌ من سب عمارا سبه اللَّه‌ هر که عمّار را دشنام دهد اللَّه او را دشنام دهد یعنی اللَّه آن کس را پاداش دهد جای دیگر گفت فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ و هم از این بابست نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ منافقان اللَّه را فراموش کردند تا اللَّه ایشان را فراموش کرد، و اللَّه فراموش کار نیست که گفت عزّ و علا وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا. این سخن در مخرج معارضه بیرون آمد و مراد بآن خبر است یعنی فرو گذارد ایشان را. چون فراموش کاران. و فی الخبر انّ اللَّه تعالی یقول للشقیّ یوم القیمة هل ظننت انک تلقانی یومک هذا فیقول لا، فیقول الیوم انساک، کما نسیتنی»
هوش مصنوعی: خداوند به آن‌ها می‌خندد، یعنی خداوند آن‌ها را به حالت افسوس می‌افکند و به آن‌ها پاداش می‌دهد. همان‌طور که در روایتی آمده است که هر کس عمّار را دشنام دهد، خداوند او را نیز دشنام خواهد داد و به نوعی پاداش می‌دهد. در جای دیگری نیز گفته شده که آن‌ها به دیگران می‌خندند و خداوند نیز به آن‌ها می‌خندد. منافقان خدا را فراموش کرده‌اند و به همین دلیل خدا هم آن‌ها را فراموش می‌کند، در حالی که خداوند فراموشکار نیست. این به نوعی به این معنی است که خداوند آن‌ها را رها می‌کند، مانند افرادی که فراموشکارند. در روایت آمده که خداوند به شقی (بدبخت) در روز قیامت می‌گوید آیا فکر می‌کردی که مرا در این روز ملاقات خواهی کرد؟ او پاسخ می‌دهد نه، و خداوند می‌گوید امروز تو را فراموش می‌کنم، همان‌طور که تو مرا فراموش کردی.
و در قرآن ازین باب بسیار وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ انّهم یَکِیدُونَ کَیْداً وَ أَکِیدُ کَیْداً شیخ الاسلام انصاری رحمه اللَّه گفت این مکر و کید و استهزاء و سخریّت اللَّه تعالی جایها در قرآن بخود منسوب کرد و هر چند که این خصلتها از جز اللَّه ناراست آید و نانیکون و بجور آمیخته و بعیب آلوده امّا از اللَّه راست آید و نیکو و تدبیر بحق و عدل و از عیب و عار و جور پاک. از هر چیز که ازو آید و او کند ازو راست است و پاک بحجّت خداوندی و سزای آفریدگاری فللّه الحجة البالغة لا یسئل عمّا یفعل. از پاداش استهزاست که کافر را گفت: «لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی‌ ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ میگوید چون بایشان رسید روز گرفتن من پای در جنبانیدن گیرند، ایشان را گوئید پای مجنبانید و و از گردید واجای تنعّم و ناز و توانگری خویش و با خانه و پیشگاه خویش تا بخدمت شما آیند و شما را پرسند. و دیگر جای گفت که دوزخی را در دوزخ گویند ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ بچش که تو آن عزیزی و کریمی، علی حال آن خواجه و کد خدای، ابن عباس گفت در معنی آیت ان اللَّه تعالی یطلع المؤمنین و هم فی الجنّة علی المنافقین و هم فی النّار فیقولون لهم أ تحبّون ان ندخل الجنّة فیقولون نعم فیفتح لهم باب من الجنّة و یقال لهم ادخلوا فیسبّحون و یتقلّبون فی النّار: فاذا انتهوا الی الباب سدّ عنهم و ردّوا الی النّار و یضحک المؤمنون و ذلک قوله إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ. الی قوله فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ.
هوش مصنوعی: در قرآن، درباره مکر و کید خداوند آیات زیادی وجود دارد که نشان‌دهنده قدرت و حکمت الهی است. مکر و کید انسان‌ها ممکن است از نقص و عیب ناشی شود، اما مکر الهی همواره راست و عادلانه است. خداوند به عنوان خالق، به هیچ چیزی پاسخگو نیست و تمام افعال او بر اساس حکمت عمیق و عدل شکل می‌گیرد. در روز قیامت، کافران به عذاب می‌افتند و به آنها گفته می‌شود که به آنچه پیش از این داشته‌اند، بازگردند. همچنین در دوزخ، به آنها یادآوری می‌شود که آنها عزت و کرامت را فراموش کرده‌اند. مؤمنان و منافقان در روز قیامت یکدیگر را مشاهده کرده و در لحظاتی که در بهشت قرار می‌گیرند، یادی از یکدیگر می‌کنند. در نهایت، مؤمنان از سرنوشت کافران و اعمال آنها می‌خندند و در جایگاهی از آرامش و سربلندی قرار می‌گیرند.
وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ مدّ در عذاب گویند و امدّ در نعمت، قال اللَّه وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا و قال تعالی وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ و الطغیان مجاوزة الحدّ و العمة التحیّر معنی آنست که ایشان را متحیّر و گزاف کار و گم راه روزگاری دراز فرو گذارد تا حجت بریشان لازم‌تر بود و عقوبت ایشان صعبتر. قال محمد بن کعب القرظی لما قال فرعون لقومه ما علمت لکم من اله غیری، نشر جبرئیل اجنحة العذاب غضبا للَّه تعالی، فاوحی اللَّه تعالی الیه مه یا جبرئیل انما یعجل العقوبة من یخاف الفوت، فامهله اللَّه بعد هذه المقالة اربعین عاما. و اوحی اللَّه الی عیسی بن مریم یا عیسی کم اطیل النسئة و احسن الطلب و القوم فی غفلة.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره به این است که برخی افراد در حالت طغیان و تجاوز از حد به سر می‌برند و در عذاب یا نعمت قرار دارند. خداوند برای این افراد زمانی را مقرر کرده تا به حال خود ادامه دهند و در این مدت به شدت در طغیان و حیرت باقی بمانند. به عبارت دیگر، آنان در گمراهی و بی‌خبری مدت زیادی باقی می‌مانند تا زمانی که عذاب آنها به حد کافی لازم شود و تنبیه‌شان دشوارتر گردد. در این خصوص، داستان فرعون بیان شده که وقتی او به قوم خود گفت هیچ خدایی جز او نمی‌شناسد، فرشته جبرئیل بال‌های عذاب را گشود و خداوند به او وحی کرد که تنبیه باید به کسانی داده شود که از آن می‌ترسند و از این رو، خداوند به او مهلت داد. همچنین، خداوند به عیسی بن مریم وحی می‌کند که به‌خاطر مهلت خاصی که به قوم داده شده، باید در دعا و طلب به خوبی عمل کند، در حالی که آنان در غفلت به سر می‌برند.
أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی‌ ایشانند که گم راهی براستراهی خریدند جهودان بودند که پیش از مبعث رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بر هدی بودند که بوی ایمان داشتند پس از مبعث بتکذیب و جحود بدل کردند. هذا قول قتاده و مقاتل.
هوش مصنوعی: این افراد کسانی هستند که راه گمراهی را به بهای راه هدایت انتخاب کردند. آنها یهودیانی بودند که قبل از مبعوث شدن پیامبر اسلام، در مسیر هدایت و ایمان قرار داشتند، اما پس از مبعوث شدن ایشان، به انکار و کفر روی آوردند. این نظر از سوی قتاده و مقاتل بیان شده است.
و لفظ اشتراء بر سبیل توسّع گفت، که آنجا بیع و شری نیست امّا استدلال و اختیار هست یعنی استبدلوا الکفر بالایمان و اخذوا الضّلالة و ترکوا الهدی، و ذلک لانّ کلّ واحد من البیّعین یاخذ ما فی یدی صاحبه و یختاره علی ما فی یدیه. کسی که دنیا بر عقبی اختیار کند او را بر طریق توسّع گویند عقبی بدنیا بفروخت اگر چه آنجا خرید و فروخت نیست، این همچنانست و گفته‌اند حق بندگان خدا و سزای ایشان آنست که خدای را عبادت کنند و معرفت وی حاصل کنند که ایشان را برای آن آفریده‌اند. چنانک اللَّه گفت وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ. و راه راست و دین پاک این دانند و باین راه روند. پس کسی که اختیار کفر و ضلالت کند و بر راه کژ و طریق شیطان رود و این ضلالت بآن هدایت بدل پسندد راست آن باشد که اللَّه گفت اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی‌ و اصل ضلالت حیرت است و بگشتن از راه راست یقال ضللت المکان اذا تحیّرت فیه و لم تهتد الیه، و اضللت الشی‌ء اذا ذهب عنک. و در قرآن ضلالت بر وجوه است: بمعنی غیّ و کفر چنانک درین آیت و در آن آیت که گفت وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ و بمعنی خطا قوله إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ و بمعنی ابطال قوله وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ. و بمعنی نسیان قوله فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ و قوله أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما. و بمعنی هلاک و بطلان قوله أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ و بمعنی محبّت قوله إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیمِ.
هوش مصنوعی: لفظ "اشتراء" به معنای خرید و فروش به طور کلی به کار رفته است، هرچند در آنجا به معنای واقعی خرید و فروش وجود ندارد، بلکه به معنای انتخاب و تغییر وضعیت است. به این معنا که افراد کفر را به ایمان تبدیل می‌کنند و از هدایت دور می‌شوند. هر کدام از طرفین در این معامله، آنچه را که در دست دارد، انتخاب می‌کند. کسی که دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهد، به عنوان کسی شناخته می‌شود که دنیای فانی را به جای آخرت می‌خرد، هرچند واقعی در اینجا خرید و فروش وجود ندارد. در واقع، وظیفه بندگان خدا عبادت و شناخت اوست، چرا که آنها برای همین هدف آفریده شده‌اند. خداوند در قرآن فرموده است: "من جن و انس را جز برای عبادت نیافریده‌ام." این، راه راست و دین صحیح است که افراد باید از آن پیروی کنند. پس اگر کسی کفر و گمراهی را انتخاب کند و از راه حق منحرف شود، این در حقیقت همان چیزی است که خداوند درباره‌اش فرموده: "آنها گمراهی را به جای هدایت خریدند." گمراهی در اصل به معنای سردرگمی و دوری از راه راست است. در قرآن، گمراهی معانی مختلفی دارد: شامل گمراهی در معنای کفر، خطا، نسیان و هلاکت.
فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ ای ما ربحوا فی تجارتهم میگویند باین بازرگانی که کردند و این بدل که پسندیدند و پیروز نیامدند و سودی نکردند. پس گفت وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ.
هوش مصنوعی: تجارت آنها سودی نداشت و در بازرگانی که انجام دادند، به موفقیتی نرسیدند. بنابراین گفته شده است که آنها هدایت یافته نبودند.
یعنی نه بازرگانی ایشان سودمند آمد و نه راه بآن یافتند، که بسیار بازرگان بود که سود نکند لکن راه آن داند و شناسد، اللَّه تعالی میگوید ایشان نه سود کردند و نه راه بآن دانستند. سفیان ثوری گفت: کلکم تاجر فلینظر امرؤ ما تجارته هر کس از شما می‌بازرگانی کند، یکی ور نگرید تا خود بچه بازرگانی میکنید و خود چه در دست دارید، عزت قرآن ترا ببازرگانی سودمند راه می‌نماید و میگوید هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی‌ تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ، تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ...
هوش مصنوعی: در این متن گفته می‌شود که برخی از بازرگانان نه تنها نتوانستند سودی ببرند، بلکه حتی راهی برای رسیدن به آن هم پیدا نکردند. برخی از بازرگانان ممکن است به تجارت آشنا باشند اما در نهایت نتیجه‌ای نمی‌گیرند. همچنین، سفیان ثوری تأکید می‌کند که همه شما بازرگان هستید و باید به کارهایتان توجه کنید و ببینید چه چیزی را به عنوان تجارت انتخاب کرده‌اید. قرآن نیز راهی سودمند برای تجارت را نشان می‌دهد و دعوت می‌کند تا به تجارت معنوی بپردازید که شما را از عذابی دردناک نجات می‌دهد و شرط آن ایمان به خدا و پیامبرش است.
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً چون حقیقت حال ایشان فرمود تعقیب کرد بضرب مثل از جهت زیادتی توضیح و تقریر، زیرا که آن اوقع است و امقع، در دل واقع است از حجت خصم الد. و مثل در اصل بمعنی نظیر است یقال مِثلٌ و مَثلٌ و مثیلٌ کشِبه و شَبه و شبیه. و معنی آن است که حال عجیبه ایشان همچون حال آن کس است که بیفروزد آتشی. و الَّذِی بمعنی الّذین است کما فی قوله تعالی وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا. اگر چنانچه مرجع در بنورهم بایشان باشد. و الاستیقاد طلب الوقود و السعی فی تحصیله و هو سطوع النار و ارتفاع لهبها و اشتقاق النار من نار ینور نورا اذا نفر لانّ فیها حرکة و اضطرابا.
هوش مصنوعی: حالت آنها مانند حال کسی است که آتشی روشن کرده است. این تشبیه برای بیان حقیقت وضع آنها به کار رفته است تا به خوبی توضیح داده شود، زیرا این حالت بسیار واقعی و عمیق در دل قضیه نهفته است. کلمه "مثل" در اصل به معنای مشابه است و به انواع مختلفی از تشابهات اشاره دارد. وضعیت عجیب آنها شبیه به حال کسی است که آتش می‌افروزد. در اینجا "الَّذِی" به معنای "کسانی که" است. بنابراین، اگر به نورشان اشاره شود، نوعی تقاضا برای سوخت و تلاش برای به دست آوردن آن وجود دارد که به روشنی آتش و بلندی شعله آن اشاره دارد. واژه "آتش" نیز از "نار" گرفته شده و به معنی نور دادن است، زیرا در این آتش حرکتی و تلاطمی وجود دارد.
فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ای النار حول المستوقد ان جعلتها متعدیة و الا ممکن است که مسند باشد به لفظة ما. و تأنیث أضاءت از جهت آن است که ما حول آن اشیاء و اماکن است. معنی آن است که چون روشن گردانید آتش پیرامون مستوقد را ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ جواب لمّا و ضمیر هم راجع است به الّذی و جمع ضمیر حمل بر معنی است، و بنورهم گفت و بنارهم نگفت زیرا که مراد افروختن آتش است یا استینافی است که جواب معترض است، گوئیا میگوید حال ایشان چیست که حال ایشان تشبیه کرده‌اند بحال مستوقدی که آتش او منطفی شده؟ و اسناد اذهاب به اللَّه تعالی است از بهر آنکه همه افعال راجع است باو تعالی، یقال ذهب السلطان بماله اذا اخذه و ما اخذه و امسکه فلا مرسل له. و عدول کرد از ضوء بنور، پس اگر گفتنی ذهب اللَّه بضوئهم احتمال ذهاب بودی با زیادتی که در ضوء است.
هوش مصنوعی: زمانی که آتش دور تا دور سنگ آتش‌زنی را روشن کرد، ممکن است به معنای فعل و یا به معنای مفعول باشد. تأثیر تأنث "اضاءت" به خاطر وجود اشیاء و مکان‌هایی است که در اطراف آن آتش وجود دارد. مفهوم این جمله این است که وقتی آتش محیط خود را روشن کرد، خداوند نور آن‌ها را برد. به ضمیر "آن‌ها" اشاره به کسانی است که در موردشان صحبت می‌شود. استفاده از "نور" به جای "آتش" به خاطر این است که به معنای روشنایی آتش اشاره دارد. همچنین، اسناد این روشنایی به خداوند به این دلیل است که همه افعال به او نسبت داده می‌شود. اگر گفته می‌شد "خداوند با روشنایی آن‌ها رفت"، ممکن بود به معنای رفتن با تاریکی نیز تفسیر شود زیرا روشنایی بیشتر از مجرد نور است.
وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ. پس ذکر تاریکی کرد که آن عدم نور است و طمس نور بکلی، و جمع تنکیر ظلمات و وصف آن کرد بظلمتی خالصه که هیچ شبح آن را نبیند، و ترک بمعنی طرح و حلی است، و ترک یک مفعول میخواهد پس صیرورت در او تضمیر کرد و او را جاری مجرای افعال قلوب گردانید و فرمود وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ هم چنان که شاعر گفته:
هوش مصنوعی: و ایشان را در تاریکی‌هایی رها کرد که چیزی نمی‌بینند. اینجا از تاریکی سخن به میان آمده که به معنای عدم نور است و نوری کاملاً خاموش شده است. همچنین به جمع تاریکی‌ها اشاره شده و توصیف کرده که این تاریکی خالص است و هیچ نشانه‌ای از آن قابل مشاهده نیست. رها کردن به معنای ترک کردن و کنار گذاشتن است و نیاز به یک مفعول دارد؛ بنابراین در اینجا مفهوم «ترک» به نوعی حالت انجام عمل قلبی را پیدا کرده و به شکل «و ایشان را در تاریکی‌ها رها کرد» در آمده است.
فترکته جرز السباع بنشئه
یضمن قلّة رأسه و المعصم‌
هوش مصنوعی: او را رها کن تا جوانان قوی او را در چنگ خود بگیرند و از ضعیف بودنش مطمئن شوند.
و الظلمة مأخوذ من قولهم ما ظلمک ان تفعل کذا ای ما منعک لانها تسد البصر و تمنع الرؤیة.
هوش مصنوعی: و "ظلمت" از گفته‌ی آنها ناشی می‌شود که می‌گویند "چه چیزی مانع تو شد که این کار را بکنی؟"، به این معنا که ظلم به معنای مسدود کردن بینایی و جلوگیری از دیدن است.
قول ابن عباس و قتاده و ضحاک و مقاتل و سدی آن است که این آیت در شأن منافقان فرود آمد و مَثَلُهُمْ ضمیر ایشانست سعید بن جبیر و محمّد بن کعب القرظی و عطا میگویند در شأن جهودان است وَ مِثْلَهُمْ ضمیر ایشانست، گفتند چون نبوّت بنی اسرائیل منقطع شد و با عرب افتاد جهودان قریظه و نضیر و بنی قینقاع در توریة خواندند که پیغامبر آخر الزمان محمد خواهد بود و امت وی خیار خلق‌اند، و گزین عالم و میراث دار پیغامبران، از شام برخاستند و آمدند تا بمدینه مصطفی که مهبط وحی است، و محل رسالت، و حرم مصطفی، و هجرت گاه دوستان حق. مردی بود با این جهودان او را عبد اللَّه بن اهبان میگفتند ابو الهیبان و ایشان را پند دادی و نصیحت کردی، و نعت مصطفی و سیرت و اخلاق وی چنانک در توریة دیده بود بریشان خواندی، و گفتی امید دارم که بروزگار وی در رسم و او را دریابم و بوی ایمان آرم اگر این طمع راست شود، و الّا زینهار که قدر وی بدانید و خطر وی بشناسید و رسالت وی بجان و دل قبول کنید، و قدم از جاده شریعت وی بنگردانید تا سعید ابد گردید. جهودان این نصیحت قبول کردند و تصدیق مصطفی در دل میداشتند، و در امید این روشنایی روزگاری بودند تا بوقت بعثت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و تحقیق نبوت و رسالت وی. پس جهودان چون بعیان بدیدند آنچه می‌شنیدند و از کتب میخواندند بوی کافر شدند و در ظلمت کفر بماندند. پس رب العالمین ایشان را این مثل زد.
هوش مصنوعی: ابن عباس و برخی دیگر از مفسران معتقدند که این آیه درباره منافقین نازل شده است، در حالی که دیگران نظیر سعید بن جبیر و محمد بن کعب القرظی بر این باورند که موضوع آیه به یهودیان مربوط می‌شود. آنان می‌گویند که زمانی که نبوت بنی اسرائیل قطع گردید، یهودیان قریظه، نضیر و بنی قینقاع در کتاب‌های خود خوانده بودند که پیامبر آخر الزمان محمد خواهد آمد و پیروان او بهترین خلق خواهند بود. این افراد از شام به مدینه، جایی که وحی و رسالت محمد نازل شده، آمدند. در میان آنان مردی به نام عبد الله بن اهبان (ابو الهیبان) بود که سعی کرد آنان را نصیحت کند و ویژگی‌ها و اخلاق پیامبر را که در کتاب مقدسشان دیده بود برایشان بیان کرد. او به یهودیان گفت که امیدوار است روزی در زمان وی ایمان آورد و پیام او را بپذیرند. اگر این امید به واقعیت تبدیل نشود، باید به اهمیت و خطر پیامبر پی ببرند و به شریعت او پایبند باشند تا به سعادت ابد دست یابند. یهودیان به این نصیحت گوش سپردند و در انتظار ظهور روشنایی بودند تا زمان بعثت پیامبر فرا رسید. اما وقتی آنها حقیقت را در کلمات او مشاهده کردند، به کفر روی آوردند و در تاریکی باقی ماندند. به همین دلیل، خداوند آنان را به عنوان مثال مَثَلَ زد.
این قول سعید جبیر. اما قول ابن عباس و مقاتل و جماعتی آنست که این صفت منافقانست و مثل ایشان، میگوید مثل این منافقان در شهادت گفتن و کفر نهانی در دل داشتن راست چون مثل مردی است یعنی قومی و این در لغت عرب رواست، و لهذا قال فی الآخر الآیة ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ قومی در شب تاریک در بیابانی بی مهتاب و بی چراغ که هیچ فراجای خویش و راه خویش نمی‌بینند، و از ددان و دشمنان میترسند، و در آن‌ تاریکی لختی خار و گیاه فراهم نهند و آتش در آن زنند. چندانک آتش برافروزد ایشان فرا راه بینند و جای خویش بشناسند و از ددان و دشمنان ایمن شوند. پس چون آتش فرو میرد ایشان در تاریکی و حیرت فرو مانند و در ترس و هراس افتند. آن شب مثل کفر منافقان است و آن آتش مثل شهادت ایشان، چون شهادت گویند در اسلام آیند و چون با شیاطین خویش رسند. و گویند إِنَّا مَعَکُمْ از آن روشنایی شهادت بیفتند، و در کفر خویش فرو مانند، که هیچ فرا حق نبینند. معنی دیگر این که منافقان تا زنده‌اند در میان مسلمانان بروشنایی کلمه شهادت میروند و ایمن می‌نشینند و با مسلمانان یکی‌اند در احکام شرع، پس چون بمیرند بظلم و حیرت باز شوند و در عذاب جاوید بمانند و گفته‌اند تشبیه منافقان بایشان که آتش افروختند در شب تاریک از بهر آنست که آن کس که از روشنایی در تاریکی شود ظلمت وی صعبتر و حال وی دشوارتر از آنست که از ابتدا خود در ظلمت باشد. و این تاریکیها یکی تاریکی شب است، و دیگر تاریکی فرو مردن آتش، سدیگر تاریکی گور در حق منافق.
هوش مصنوعی: این سخن سعید جبیر است. اما نظر ابن عباس و مقاتل و برخی دیگر این است که این ویژگی متعلق به منافقان است. می‌توان گفت که منافقان در گواهی دادن و پنهان داشتن کفر در دل، نظیر مردی هستند که در جمعی قرار دارد و این در زبان عربی نیز رایج است. به همین دلیل در انتهای آیه آمده است که خداوند نور آن‌ها را برده است. این تصویر همانند گروهی است که در شب تاریک در بیابانی بدون روشنایی و چراغ هستند و هیچ‌کدام از مسیر خود را نمی‌بینند و از دیوان و دشمنان خود می‌ترسند. آن‌ها در این تاریکی اندکی خار و گیاه جمع‌آوری می‌کنند و آتش می‌زنند. به محض اینکه آتش روشن می‌شود، آن‌ها راه خود را می‌بینند و احساس امنیت می‌کنند. اما وقتی آتش خاموش می‌شود، دوباره در تاریکی و سردرگمی فرومی‌روند و در ترس و هراس زندگی می‌کنند. آن شب نماد کفر منافقان و آن آتش نماد شهادت آن‌هاست؛ زیرا هنگامی که در اسلام شهادت می‌دهند، با شیاطین خود ملاقات می‌کنند و می‌گویند ما با شما هستیم و از نور شهادت دور می‌شوند و دوباره به کفر خود برمی‌گردند و هیچ‌چیز از حقیقت نمی‌بینند. از سوی دیگر، منافقان تا زمانی که زنده‌اند، در میان مسلمانان از نور کلام شهادت بهره می‌برند و احساس امنیت دارند و در احکام شرع با مسلمانان یکی هستند. اما پس از مرگ در تاریکی و سردرگمی فرو می‌روند و در عذابی جاودانی باقی می‌مانند. گفته شده که تشبیه منافقان به کسانی که در تاریکی شب آتش روشن کرده‌اند، به این دلیل است که کسی که از روشنایی به تاریکی می‌رود، وضعیت او سخت‌تر از کسی است که از ابتدا در تاریکی بوده است. این تاریکی‌ها شامل تاریکی شب، تاریکی خاموشی آتش و تاریکی قبر برای منافق است.
سؤال کنند که هر که در تاریکیها باشد خود هیچ نبیند پس چه معنی را گفت لا یُبْصِرُونَ؟ پس از آنکه فی ظلمات گفته بود؟ جواب آنست که بعضی حیوانات در ظلمت بینند و تاریکی ایشان را از دیدن منع نکند، اللَّه تعالی بینایی و روشنایی بیکبار ازیشان نفی کرد که ایشان چون آن حیوانان و چهار پایان نیستند بلکه از آن بتراند و نادانتر اولئک کالانعام بل هم اضلّ و در قرآن ظلماتست بمعنی کفر و شرک چنانک گفت یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ. و بمعنی سیاهی شب چنانک گفت وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ. بمعنی اهوال چنانک گفت قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ.
هوش مصنوعی: سؤال مطرح شده این است که افرادی که در تاریکی به سر می‌برند هیچ چیزی نمی‌بینند، پس چرا گفته شده است «آنها نمی‌بینند»؟ و این در حالی است که قبل‌تر اشاره شده بود به تاریکی‌ها. پاسخ این سوال این است که برخی از حیوانات در تاریکی قادر به دیدن هستند و این تاریکی مانع دید آنها نیست. اما خداوند به طور کلی بینایی و روشنایی را از انسان‌ها نفی کرده است زیرا آنها مانند حیوانات و چهارپایان نیستند و از این رو نادان‌تر از آنها هستند. در قرآن، واژه «ظلمات» به معنای کفر و شرک نیز به کار رفته است، جایی که گفته شده «آنها را از تاریکی‌ها به نور می‌برد». همچنین «ظلمات» به معنای سیاهی شب در جایی به کار رفته است که خداوند می‌فرماید «او تاریکی‌ها و نور را آفرید» و به معنای وحشت‌ها نیز گفته شده است «بگو چه کسی شما را از تاریکی‌های خشکی و دریا نجات می‌دهد».
آن گه منافقان را صفت کرد گفت صُمٌّ کران‌اند، یعنی از سماع قرآن بُکْمٌ گنگان‌اند، یعنی از خواندن قرآن عُمْیٌ نابینایانند، یعنی از دین رسول و معجزات و دلائل نبوّت وی، هر چند که بگوش ظاهر میشنوند و بزبان ظاهر میگویند و بچشم ظاهر می‌بینند چنانک رب العالمین گفت فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ اما چون اعتقاد دل و بصیرت سر با آن نبود وجود و عدم آن یکسان بود. و قیل صم عن سماع المدح و الثناء
هوش مصنوعی: این پاراگراف به توصیف منافقان می‌پردازد و می‌گوید که آنها مانند افرادی هستند که نمی‌توانند به خوبی بشنوند، صحبت کنند یا ببینند. هرچند که به ظاهر به شنیدن قرآن و دیگر حقایق دینی گوش می‌دهند و آنها را مشاهده می‌کنند، اما در واقع از درک عمیق آن ناتوانند. این افراد با وجود اینکه از نظر ظاهری همه چیز را می‌بینند و می‌شنوند، اما در دل و درک خود هیچ اعتقادی به آن ندارند. بنابراین، تفاوتی میان وجود و عدم این حقایق برایشان وجود ندارد و ایمان واقعی را درک نمی‌کنند. همچنین اشاره‌ای به این دارد که آنها از شنیدن مدح و ستایش نیز بی‌بهره هستند.
عن النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم، بکم عن ان یتکلموا بالمدح و الثناء علی النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم، عمی عن رؤیة الخیر و ما ینفع النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم و اصحابه.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم، فرمودند که باید از سخن گفتن درباره مدح و ثنای ایشان پرهیز کنید، و به جای آن به خوبی‌ها و چیزهایی که به نفع ایشان و صحابه‌شان است، توجه کنید.
و گفته‌اند صمّ کران‌اند که هیچ حق نشنوند، بکم گنگان‌اند که بر شهادت گفتن قوّت نیابند، عمی نابینایان‌اند که نشان حق نبینند.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که برخی افراد مانند کسانی هستند که نمی‌توانند حقیقت را بشنوند و مانند کسانی هستند که نمی‌توانند شهادت دهند. همچنین، به نابینایانی تشبیه شده‌اند که نمی‌توانند نشانه‌های حقیقت را ببینند.
فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ. پس ایشان از کفر باز نیایند این حکم است بر شقاوت منافقان و حرمان ایشان از ایمان چنانک أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ حکم است بر حرمان مشرکان قریش. میگوید این منافقان هرگز از کفر توبه نکنند و ایشان را برستاخیز بانفاق انگیزند. و ذلک فی‌
هوش مصنوعی: ایشان هرگز از کفر باز نمی‌گردند. این نشان‌دهنده بدبختی و شقاوت منافقان و محرومیت آن‌ها از ایمان است. همچنین، آیا به آن‌ها هشدار دادی یا ندادى، به هر حال، آن‌ها ایمان نخواهند آورد و این نشانه محرومیت مشرکان قریش است. به این معنا، منافقان هرگز توبه نخواهند کرد و در روز قیامت با نفاق خود محشور خواهند شد.
قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «یبعث کلّ عبد یوم القیمة علی ما مات علیه. المؤمن علی ایمانه و المنافق علی نفاقه.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند که هر انسانی در روز قیامت بر طبق حالتی که در آن دنیا از دنیا رفته است، برانگیخته خواهد شد. مؤمنان با ایمان خود و منافقان بر اساس نفاقی که داشتند، محشور خواهند شد.
و چگونه از کفر باز آیند و رب العالمین بشقاوت ایشان حکم کرده و گفته إِنَّ الَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ.
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانند از کفر بازگردند، در حالی که پروردگار عالم درباره سرنوشت آن‌ها حکم کرده و فرموده کسانی که حکم پروردگارت بر آن‌ها جاری شده، هرگز ایمان نخواهند آورد.
و لو جاءتهم کلّ آیة و قضاء القاضی لا یفسخ.
هوش مصنوعی: حتی اگر تمام نشانه‌ها و دلایل قاطع به سوی آن‌ها بیاید، اوضاع تغییر نمی‌کند.
آن گه مثلی دیگر زد هم ایشان را گفت أَوْ کَصَیِّبٍ یعنی او کاصحاب صیّب این أو اباحت راست نه شکّ را، که بر اللَّه شک روانیست و در صفات وی سزا نیست، و معنی آنست که مثل منافقان با آن قوم زنند که آتش افروختند یا باین قوم که ایشان را باران سختی رسید بهر کدام که مثل زنند راست است و مباح و در خور کَصَیِّبٍ باران سخت است، و هو فعیل من صاب یصوب اذا نزل و انحدر، فهو المطر الشدید الّذی له صوت. و السَّماءِ اسم جنس است یکی از آن سماوة گویند و اصله سما و لأنّه من سما بسمو فقلبت الواو همزه. قومی گفتند سما اینجا سحاب است فِیهِ یعنی فی ذلک السّحاب و قیل فی الصّیّب ظلمات فی ظلمة السّحاب و ظلمة اللیل و ظلمة المطر. فقد قالوا انّ المطر ظلمة اذا نزل بالعذاب وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ اصل الرّعد من الحرکة و الصّوت و البرق من البریق و هو الضّوء. رَعْدٌ بقول بعضی مفسران فریشته است که اللَّه را تسبیح میکند. و در خبرست که جهودان از رسول ص پرسیدند که این رعد چیست؟ فقال مُلْکِ من الملائکة موکّل بالسّحاب معه مخاریق یسوق بها السحاب حیث یشاء اللَّه گفت فریشته ایست بر میغ موکّل، آن را میراند بمخراق نور و هو شبه السّوط. تا آنجا راند که فرمانست، و مخراق آن برق است که می‌درخشد.
هوش مصنوعی: در این متن به مفهوم و تفسیر آیات مرتبط با باران و رعد و برق پرداخته شده است. به گفته نویسنده، باران و رعد و برق نمادهایی از رحمت و عذاب الهی هستند. باران شدید بر روی منافقانی که در مشکلات دچار می‌شوند، و زانوان ناتوانشان می‌افروزد، نمایانگر عذاب الهی است. درباره رعد و برق نیز بیان شده که رعد به صدا و حرکت و برق به نور و روشنایی اشاره دارد. در نهایت، به تعبیرهایی از مسیحیان و فرشتگان اشاره شده که این پدیده‌های طبیعی را به عنوان نشانه‌هایی از قدرت و تسلط خداوند بر امور عالم تفسیر می‌کنند.
گفتند یا محمد ص آن آواز چیست که میشنویم؟ گفت که بانگ آن فریشته است که بر میغ می‌زند. چنانک شبان بانگ بر گوسپند زند.
هوش مصنوعی: گفتند ای محمد، آن صدایی که می‌شنویم چیست؟ او پاسخ داد که این صدا صدای فرشته‌ای است که بر آسمان می‌زند، مانند اینکه یک چوپان بر گوسفندهای خود بانگ می‌زند.
آورده‌اند از رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم که گفت در مدینه آواز رعد آمد آوازی بلند و دراز بر کشید، گفتا جبریل را پرسیدم که چه میگویند؟ جبریل گفت من از میغ پرسیدم که کجات فرموده‌اند که باران ریزی؟ میغ گفت زمینی در حضرموت آن را بیمیم خوانند فرموده‌اند مرا که آنجا باران ریزم. شهر حوشب گفت: «الرّعد ملک موکل بالسحاب یسوقه کما یسوق الحادی ابله فاذا خالفت سحابة صاح بها، فاذا اشتدّ غضبه تناثرت من فیه الشّر و هی الصّواعق التی رأیتم.» عن وهب بن منبه قال «ثلاثة ما اظنّ احدا یعلمها إلّا اللَّه: الرعد، و البرق، و الغیث.» و قال ابو الدرداء، «الرّعد للتسبیح، و البرق للخوف و الطمع، و البرد عقوبة و الصّواعق بالخطیئة، و الجراد رزق لقوم و رجز لآخرین، و البحر بکمال و الجبال بمیزان.» رسول گفت هر که که بانک رعد شنود خدای را یاد کنند که ذاکران را از آن گزند نرسد. و گفتی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم هر گه که آواز رعد شنیدی: «اللّهم لا تقتلنا بغضبک، و لا تهلکنا بعذابک، و عافنا قبل ذلک.»
هوش مصنوعی: نقل شده که رسول خدا در مدینه صدا و رعدی بلند و طولانی شنید. از جبریل پرسید چه می‌گویند؟ جبریل گفت: من از ابر پرسیدم که مأموریتش چیست و ابر پاسخ داد که به من گفته‌اند باید در زمین حضرموت باران بریزم. در ادامه گفته شده است که رعد، فرشته‌ای است که ابرها را هدایت می‌کند همان‌طور که یک راهنما، شتران را راندن می‌کند و اگر ابری اشتباه کند، با صدا از آن می‌خواهد که برگردد. همچنین وقتی رعد خشمگین می‌شود، شر را از خود متفرق می‌کند که همان صاعقه‌هایی هستند که دیده می‌شوند. درباره رعد، برق و باران گفته شده که فقط خداوند از آن‌ها باخبر است. یکی از صحابه نیز بیان کرده که رعد برای تسبیح، برق برای ترس و امید، و صاعقه به خاطر گناه است. همچنین باران برای برخی نعمت و برای برخی دیگر عذاب به شمار می‌رود. رسول خدا به مردم توصیه کرده که هرگاه صدای رعد را شنیدند خدا را یاد کنند تا آسیبی به آن‌ها نرسد و همچنین دعا کنند که خداوند آن‌ها را به عذاب نرساند و در پیش از آن‌ها را عافیت عطا کند.
حسن بصری گفت «سبحان الّذین یسبّح الرّعد بحمده، و الملائکة من خیفته، سبحان اللَّه و بحمده، سبحان اللَّه العظیم.» ابن عباس گفتی «سبحان الّذی سبّحت له» کعب احبار گفت هر که آواز رعد شنود سه بار بگوید: سبحان من یسبح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته وی را از آن رعد هیچ گزند نرسد و گر در آن نقمتی باشد وی از آن معاف باشد.
هوش مصنوعی: حسن بصری گفت: "مقدس است آن کسی که رعد به خاطرش تسبیح می‌گوید و فرشتگان از ترس او، او را ستایش می‌کنند. بزرگ و شایسته ستایش است خداوند." ابن عباس نیز بیان کرد: "مقدس است آن کسی که به خاطر او تسبیح شده است." کعب احبار گفت: هر کس صدای رعد را بشنود و سه بار بگوید: "مقدس است آن کسی که رعد به خاطرش تسبیح می‌گوید و فرشتگان از ترس او" هیچ آسیبی از آن رعد به او نمی‌رسد و اگر در آن رعد عذابی باشد، او از آن معاف خواهد بود.
الصَّواعِقِ جمع صاعقه است و صاعقة آتش است که از ابر بیفتد و گفته‌اند صیحه عذاب است یقال ان دون العرش بحورا من نار تقع منها الصواعق و لا تصیب ذاکر اللَّه.
هوش مصنوعی: صاعقه به معنی آتشی است که از ابرها فرود می‌آید و به صورت جمع به شکل "الصواعق" آمده است. برخی گفته‌اند که این صاعقه‌ها نشانه‌ای از عذاب هستند. همچنین گفته شده است که در زیر عرش، دریاهایی از آتش وجود دارد که از آنجا صاعقه‌ها می‌افتند و به یادآورنده‌های خدا آسیب نمی‌زنند.
یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ الضمیر لا صحاب الصّیب، و اگر چه لفظ اصحاب محذوفست لیکن معنی او باقیست، پس جائز است که مقول علیه باشد کقول حسّان:
هوش مصنوعی: آنها انگشتانشان را در گوش‌هایشان می‌کنند و این اشاره‌ای به کسانی است که از شنیدن حقیقت فرار کرده و نمی‌خواهند به آن توجه کنند. هرچند کلمه "اصحاب" در اینجا ذکر نشده، اما معنی آن همچنان برقرار است. بنابراین، این عبارت می‌تواند به کسانی نسبت داده شود، مانند گفته‌های حسّان.
یسقون من وره البریص علیهم
بر دی یصفق بالرّحیق السلسبیل‌
هوش مصنوعی: آن‌ها از آب گوارا می‌نوشند که به شدت خنک و لذت‌بخش است، مانند کسانی که در هوای گرم به دنبال آب زلال می‌گردند.
که تذکیر ضمیر کرده از برای آنکه معنی ماء بردی است و جمله استینافیه است، کانّه یاد کردی چیزی که مؤذن بهول و شدّت بود گوئیا. کسی گفت حال ایشان باین نوع چیست؟ جواب دادند که یجعلون اصابعهم، و چرا اطلاق اصابع کرد در محل انامل؟ از جهت مبالغه مِنَ الصَّواعِقِ یجعلون ای من اجلها یجعلون، کقولهم سقاه من العتمه و الصّاعقة، فتصفه رعد هائل معها نار لا تمرّ بشی‌ء الّا انت علیه من الصّعق و هو شدة الصّوت و التاء فیها للمبالغة کالعافیة و الکاذبة.
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع اشاره شده که برای توضیح معنای «ماء» از ضمیر استفاده شده و جمله به نوعی دوباره ذکر شده است. به نظر می‌رسد که چیزی که گفته شده به شدت مؤذی و نگران‌کننده است. شخصی از حال آن‌ها سوال کرده و پاسخ داده‌اند که آن‌ها انگشتانشان را در گوش‌هایشان می‌گذارند. در اینجا به جای استفاده از «انامل» (انگشتان) از کلمه «اصابع» (انگشت‌ها) استفاده شده که برای تأکید بیشتر به کار رفته است. به طور کلی می‌توان گفت که در اینجا به شدت و قدرت صدا و نور اشاره شده که به همراه رعد و برقی خطرناک وجود دارد و این صدا به حدی شدید است که هیچ چیز را بدون آسیب نمی‌گذارد. در ضمن، واژه «تاء» در اینجا برای تأکید بیشتر به کار رفته است، مشابه استفاده از واژه‌هایی مانند «عافیة» و «کاذبة».
حَذَرَ الْمَوْتِ منصوبست برای آنکه مفعول له است چنان که شاعر گفته و اغفر عوراء الکریم ادخاره.
هوش مصنوعی: "حذر الموت" به عنوان مفعول له در نظر گرفته شده است و به این معناست که توجه به مرگ بسیار اهمیت دارد، همانطور که شاعر در اثرش بیان کرده است.
و الموت زوال الحیات و گفته‌اند عرض فرمود بضد آن چنان که خلق الموت و الحیات.
هوش مصنوعی: مرگ به معنای پایان زندگی است و گفته شده که می‌توان آن را به عنوان چیزی متضاد با زندگی در نظر گرفت، به گونه‌ای که خالق مرگ و زندگی را نیز می‌توان در این زمینه بررسی کرد.
وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ احاطت هم از روی علم باشد هم از روی قدرت، حاصل کردن چیزی بعلم و قدرت خویش و رسیدن بهمگی آن احاطت گویند و گفته‌اند معنی احاطت اهلاک است کقوله تعالی إِلَّا أَنْ یُحاطَ بِکُمْ ای تهلکون جمیعا.
هوش مصنوعی: خداوند بر کافران تسلط کامل دارد؛ این تسلط به معنای علم و توانایی است. احاطه به معنای دستیابی به چیزی از طریق علم و قدرت خود است و به طور کلی به تسلط هم اشاره دارد. همچنین گفته شده است که معنی دیگر احاطه، نابودی است؛ همان‌طور که در آیه‌ای آمده که اشاره به هلاکت کلی دارد.
مفسران ازینجا گفتند محیط بالکافرین ای مهلکهم و جامعهم فی النار. میگویند اللَّه پادشاه است برنا گرویدگان، و تاونده بایشان، و رسیده بایشان، و آخر هلاک کننده ایشان.
هوش مصنوعی: مفسران در اینجا بیان می‌کنند که محیط کافران مانند یک مهلک برای آن‌هاست و همه آن‌ها در آتش جمع خواهند شد. آن‌ها می‌گویند که خداوند پادشاهی بر گمراهان دارد و به آن‌ها نزدیک است، و سرانجام عامل هلاکت آن‌ها خواهد بود.
أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ معنی آن است که مثل منافقان بقومی ماند که گرفتار شوند ببارانی سخت در شبی تاریک. باران چنان سخت و شب چنان تاریک و رعد چنان بزور و برق چنان روشن که میترسند ایشان در آن هامون که ازین سختیها ایشان را صاعقه رسد و بمیرند. باران مثل قرآن است لانه یحیی القلوب کما یحیی المطر الموات، و ظلمات مثل کفر ایشان است که در آن درمانده‌اند. و رعد مثل آن آیات است در قرآن که در آن بیم ایشان و تخویف ایشان است، و برق مثل شهادت ایشان است. یعنی که چون برق تاود مقداری فرا راه بینند در آن تاریکی و باران. و چون برق فرو ایستد، باز مانند این منافقان، همچنان‌اند چون شهادت گویند، فرا مسلمانی پیوندند. پس چون واشیاطین خود رسند شهادت خود را انکار کنند و با تاریکی کفر افتند، و چنانک برق دائم نباشد و درمانده را در تاریکی از آن نفعی حقیقی نه، منافق را از آن شهادت هم نفعی نه، که آن شهادت را حقیقی نه. و چنانک آن درماندگان در تاریکی انگشت در گوش میکنند تا صیحه عذاب و صاعقه بایشان نرسد که از آن بیم مرگ باشد منافقان همچنین انگشت در گوش میکنند تا آیات قرآن و وحی و تنزیل که در آن اظهار سرّ ایشانست بگوش ایشان نرسد از بیم آنکه دل ایشان بآن میل کند و ایشان را باسلام و ایمان در آرد چنان بر کفر خود حریص بودند که می‌ترسیدند که اگر از آن بیفتند. با سلام رسند.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف حال منافقان در مواجهه با مشکلات و چالش‌ها می‌پردازد. آن‌ها مانند افرادی هستند که در شب تاریک و باران شدیدی گرفتار شده‌اند و از ترس صاعقه و مرگ در هراس‌اند. باران نماد قرآن و آیات الهی است که می‌تواند دل‌ها را زنده کند، اما تاریکی نماد کفر و نادانی آن‌هاست. رعد و برق نمایانگر تهدیدهای آیات قرآنی است که آن‌ها را می‌ترساند. وقتی که برق ناگهان روشن می‌شود، منافقان به سرعت به اسلام و ایمان روی می‌آورند، اما به محض اینکه تهدید کم می‌شود، دوباره به انکار و کفر باز می‌گردند. آن‌ها به جای مواجهه با حقیقت، تلاش می‌کنند تا خود را در برابر آموزه‌های دینی حفاظتی بسازند و به همین دلیل از شنیدن آیات قرآن دوری می‌کنند، زیرا وحشت دارند که دل‌هایشان به سمت ایمان گرایش پیدا کند و کفر خود را رها کنند.
حَذَرَ الْمَوْتِ یعنی حذر الاسلام، و ایشان اسلام کفر می‌شمرند و کفر مرگ باشد، چنانک آنجا گفت أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ ای کافرا فهدیناه سدی گفت دو مرد منافق از مصطفی ص بگریختند و بیرون شدند و ایشان را این حال صعب پیش آمد شب تاریک باران سخت و آواز رعد و برق و صاعقه، انگشت در گوش نهادند در آن حال از بیم هلاک و ترس و جان، چون برق درخشنده فرا راه دیدند و پاره‌ء برفتند باز چون تاریکی روز گرفت هم چنان بر پای بودند و هیچ فرا راه نمیدیدند. درین حال با یکدیگر گفتند: «لیتنا اصبحنا فنأتی محمدا فنضع ایدینا فی یده فرجعا و حسن اسلامهما» ربّ العالمین گفت منافقان در مدینه باین دو مرد منافق مانند که از پیش رسول برفتند به بین تا چه رسید ایشان را مثل منافقان مثل ایشانست، چون بحضرت مصطفی آیند و قرآن شنوند و وعد و وعید و احوال و قصّه پیشینیان انگشت در گوش نهند، ترسند که اگر آیتی آید در شأن ایشان و اظهار سرّ ایشان و فرمودن بقتل ایشان، از بیم قتل و مرگ انگشت در گوش نهند چنانک آن دو مرد از بیم صاعقه در آن بیابان انگشت در گوش نهادند.
هوش مصنوعی: حذر از مرگ به معنای احتیاط در برابر سرنوشت شوم است و در این متن به کافران اشاره شده که به نوعی مرگ شمرده می‌شوند. در داستان، دو مرد منافق از حضرت محمد (ص) فرار کردند و در یک شب تاریک و طوفانی، از ترس مرگ و نابودی، گوش‌های خود را برای نشنیدن صداهای رعد و برق پر کردند. آنها در آن شب، به خاطر تاریکی و ترس، هیچ راهی برای فرار نمی‌دیدند. در این وضعیت، با یکدیگر گفتند که ای کاش به صبح می‌رسیدند تا به محمد برگردند و دستشان را در دست او بگذارند و به اسلام بیایند. خداوند در اینجا به این دو نفر اشاره می‌کند و می‌گوید که وقتی آنها به حضور پیامبر می‌آیند و قرآن را می‌شنوند، از ترس اینکه مبادا آیه‌ای درباره آنها نازل شود و پرده از اسرار آنان برداشته شود، گوش‌های خود را می‌پوشانند، درست همان‌طور که در آن بیابان از ترس رعد و برق این کار را کردند.
اینست که گفت: یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ و چون مال و پسران و غنیمتها و فتحها روی بایشان دارد و اقبال دنیا بینند گویند نیکو دینی است این دین محمد ص، همچون آن دو مرد که چون برق درخشنده فرا راه دیدند در آن برفتند و ایشان را خوش آمد اینست که گفت: کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ ای اضاء لهم البرق الطّریق فحذف الطّریق للعلم به و چون بلاها و مصیبتها روی بایشان نهد، و دختران زایند، و اموال و املاک ایشان نیست شود، متحیر می‌نشینند و میگویند بد دینی است و نا این دین محمد، همچون آن دو مرد که چون تاریکی روز گرفت متحیر بر پای بماندند اینست که گفت: وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا و قیل: کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ ای کلّما انقطع الوحی و ترکوا و ما یخفون و سکت الرسول عن حدیثهم ارتاحوا و فرحوا وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا ای و اذا تکلّم فیهم و صرّح بهم تبلّدوا و تحیّروا.
هوش مصنوعی: این به این معناست که افرادی هنگامی که با مشکلات و مشکلات زندگی رو به رو می‌شوند، به دین و باورهای خود شک می‌کنند. زمانی که اوضاع زندگی خوب است و ثروت و موهبت‌ها به سوی آن‌ها می‌آید، از دین خود راضی هستند و آن را نیکو می‌دانند. اما به محض اینکه با مصیبت‌ها مواجه می‌شوند و نتایج منفی بر آن‌ها تأثیر می‌گذارد، ناامید شده و دین خود را نکوهش می‌کنند. این رویکرد شبیه به کسانی است که در شب تاریکی به جای تلاش برای ادامه دادن، در سر جای خود می‌مانند و سردرگم می‌شوند. بنابراین، واکنش آن‌ها به شرایط زندگی همانند درخشندگی و تاریکی است که بر زندگی‌شان تأثیر می‌گذارد.
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ و اگر اللَّه خواستی آن شهادت که منافق بزبان میگوید بی دل، و آن سخن که از رسول میشنود بی اعتقاد، این نیوشیدن و آن گفتن هر دو از وی باز ستدی. چنانک از کافران باز ستد. و گفته‌اند معنی آنست که اگر اللَّه خواستی ایشان را یکبارگی هلاک کردی تا مستأصل شدندی و نام و نشان ایشان نماندی. سمع و بصر از جمله تن اینجا بذکر مخصوص کرد از بهر آن که در آیت پیش ذکر بصر رفته است اینجا که گفت: فِی آذانِهِمْ و در آیت دیگر یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ تا این سخن مجانس آن باشد پس گفت: إِنَّ اللَّهَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ اللَّه بر همه چیز قادر است و بر همه کار توانا تا منافقان از سطوت و بأس حق بهراسند، میگوید بپرهیزید از مخادعت رسول و یاران و مؤمنان، و فرهیب ایشان مجوئید و بترسید از عقوبت و نقمت من که خداوندم، که من هر چیز را تواننده‌ام و با هر کاونده تاونده.
هوش مصنوعی: اگر خدا می‌خواست می‌توانست شنیدن و دیدن آن‌ها را بگیرد. آن اظهاراتی که منافق به زبان می‌آورد بدون پشتوانه دلش و آن کلماتی که از پیامبر می‌شنود بدون ایمان، هر دو را از آنان سلب می‌کرد. مانند آنچه که نسبت به کافران انجام می‌دهد. برخی گفته‌اند اگر خدا می‌خواست می‌توانست آن‌ها را به صورت یکجا نابود کند تا هیچ اثری از آن‌ها باقی نماند. در اینجا به ذکر شنیدار و بینایی پرداخته شده است تا با آیه قبل هماهنگ شود، زیرا در آیه پیش به «در گوش‌هایشان» اشاره شده و در آیه‌ای دیگر به «چشم‌هایشان» پرداخته شده است. سپس گفته شد که خدا بر هر چیزی قادر است و به تمام امور تواناست تا منافقان از قدرت و عظمت حق بترسند و از تقلب کردن در برابر پیامبر و مؤمنان پرهیز کنند. آن‌ها باید از عذاب و کیفر خدا که توانایی انجام هر چیزی را دارد، بترسند.
یَکادُ الْبَرْقُ استیناف ثانی است گوئیا جواب کیست که میگوید ما حالهم مع تلک الصّواعق؟ و کاد گردانیدن از افعال مقاربه است، که وضع کرده‌اند از برای نزدیک گردانیدن.
هوش مصنوعی: برق نزدیک است که دوباره بزند، گویی در پاسخ به این سوال است که آیا ما هم‌چنان با این صاعقه‌ها داریم؟ و واژه "کاد" یکی از افعال نزدیک شدن است که برای بیان نزدیکی استفاده شده است.
چیز از وجود از جهت عارض شدن از سبب او لیکن موجود نباشد، یا از جهت فقد شرط یا از جهت وجود مانع، و عسی موضع است از برای رجا، پس آن خبر محض است. و الخطف الاخذ بسرعة و قرئ یخطف بکسر الطّاء و یخطّف علی انه یختطف فنقلت التاء الی الخاء ثم ادغمت فی الطّاء و یخطّف بکسر الخاء لالتقاء السّاکنین و اتباع الیاء لها.
هوش مصنوعی: چیزی که به دلیل وقوع یک علت وجود ندارد، ممکن است به خاطر فقدان شرطی یا وجود مانعی باشد. بنابراین می‌توان گفت که این وضعیت به امید و اطمینان مرتبط است و خبری خالص به حساب می‌آید. در مورد اصطلاح «خطف»، این واژه به معنای گرفتن یا گرفتن به سرعت است. همچنین این کلمه به دو صورت خوانده می‌شود: یکی با کسر تاء و دیگری با کسر خاء، که در حالت دوم به دلیل تقارن ساکنان، تلفظ خاصی دارد.
کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ استیناف ثالث است گوئیا که گفتند که چه میکنند ایشان با آن ربودن رعد و برق و گوش گرفتن؟ در جواب گویند کلّما اضاء لهم الی الآخر و اضاء اگر متعدّیست مفعولش محذوفست، یعنی کلّما نوّر لهم ممشی اخذوه.
هوش مصنوعی: هر بار که نوری برایشان فراهم می‌شود، در آن پیش می‌روند. به نوعی می‌توان گفت که آن‌ها در پاسخ به کسانی که می‌پرسند با آن صدای رعد و برق و گوش‌گرفتن چه کار می‌کنند، می‌گویند: هر بار که نوری برایشان تابیده می‌شود، پیش می‌روند. اگر "نورو" را با مفعول قابل انتساب فرض کنیم، می‌توان گفت که به هر بار که مسیر روشنی پیدا می‌کنند، می‌روند.
و اگر لازم است معنی آنست که کلّما لمع لهم مشوا فیه فی مطرح نون، و اظلم نیز هم چنان متعدی آمده است، منقول از ظلم اللّیل و قراءت ظلم بر بناء مفعول شاهد آنست. »
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم معنای آن را بیان کنیم، به این صورت است که هر بار که روشنایی برای آنها نمایان می‌شود، در آن قدم می‌گذارند، و واژه "ظلم" نیز به همین شیوه به کار رفته است. این واژه از تاریکی شب گرفته شده و خواندن آن به شکل مفعول، شاهدی بر این نکته است.