گنجور

بخش ۹ - ۳ - النوبة الثالثة

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا الآیة ای خداوند کریم، ای کردگار نامدار حکیم، ای در وعد راست و در عدل پاک، و در فضل تمام، و در مهر قدیم، آنچه میخواهی می‌نمایی و چنانک خواهی می‌آرایی. هر یک را نامی و در دل هر یک از تو نشانی‌ رقم شایستگی بر قومی، و داغ نبایستگی بر قومی، شایسته از راه فضل درآورده بر مرکب رضا ببدرقه لطف در هنگام اکرام در نوبت تقریب. و ناشایسته در کوی عدل رانده بر مرکب غضب ببدرقه خذلان در نوبت حرمان. این حرمان و آن تقریب نه از آب آمد و نه از خاک، که آن روز که این هر دو رقم زد نه آب بود و نه خاک، فضل و لطف ازلی بود و قهر و عدل سرمدی، آن یکی نصیب مخلصان و این یکی بهره منافقان.

پیر طریقت گفت: «آه از قسمی پیش از من رفته! فغان از گفتاری که خودرائی گفته! چه سود ارشاد بوم یا آشفته؟ ترسان از آنم که آن قادر در ازل چه گفته!» منافقان که در زیر هدم عدل افتادند خویشتن را خود پسندیدند، و نیکنامی بر خود نهادند. و مخلصان و صدّیقان و صحابه رسول را سفها گفتند. رب العالمین بکرم خود این نیابت بداشت و ایشان را جواب داد که سفیهان نه ایشانند سفیهان آنند که ایشان را سفیهان گویند. آری هر که خویشتن را نبود اللَّه وی را بود، هر که فرمانبرداری اللَّه را کمر بست اللَّه بوی پیوست، من کان للَّه کان اللَّه له.

کافران فرا مصطفی را گفتند که تو مجنونی یا ایّها الّذی نزّل علیه الذّکر انّک لمجنون اللَّه گفت یا محمد اینان ترا دیوانه میگویند و تو دیوانه نه «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ» تو دوست مایی پسندیده مایی! ترا چه زیان که ایشان ترا نپسندند، ترا آن باید که منت پسندم. دوست دوست پسند باید نه شهر پسند.

وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا منافقان خواستند که جمع کنند میان صحبت مسلمانان و عشرت کافران، اللَّه تعالی میگوید یریدون ان یأمنوکم و یأمنوا قومهم خواهند که هم از شما ایمن باشند هم ازیشان، اکنون نه از شما ایمن‌اند نه ازیشان، مذبذبین بین ذلک لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء.

مهر خود و یار مهربانت نرسد
آن خواه گر این و اگر آنت نرسد ‌

ارادت و عادت با یکدیگر نسازند تاریکی شب و روشنایی روز هر دو در یک حال مجتمع نشوند در یک دل دو دوستی نگنجد.

ایّها المنکح الثّریا سهیلا
عمرک اللَّه کیف یلتقیان‌
هی شامّیة اذا ما استقلّت
و سهیل اذا استقل یمان‌

منافقان که بر مؤمنان استهزاء میکردند و جز زانک در دل داشتند بزبان میگفتند وا شیاطین سران خود یکی شدند تا بر مؤمنان کیدها ساختند و عذاب ایشان را در حال می‌نگرفت، آن نه از نتوانستن اللَّه بود با ایشان یا از فرو گذاشتن ایشان کلّا! و حاشا! فإنّ اللَّه تعالی یمهل و لا یهمل. اللَّه زودگیر و شتابنده نیست، که شتابنده بعذاب کسی باشد که از فوت ترسد و اللَّه تعالی بر همه چیز بهمه وقت قادر بر کمال است، و تاونده با هر کاونده. بوی هیچ چیز در نگذرد و از وی فائت نشود. فرعون چهار صد سال دعوی خدایی کرد و سر از ربقه بندگی بیرون برد و اللَّه تعالی وی را در آن شوخی و طغیان فرا گذاشت و عذاب نفرستاد. نه از آنک با وی می نتاوست یا در مملکت می‌دربایست، و لکن خداوندی بزرگوارست و بردبار و صبور، از بزرگواری و بردباری وی بود که او را زود نگرفت، و بزبان موسی کلیم بوی پیغام فرستاد و گفت: «یا موسی، انطلق برسالاتی فانّک بعینی و سمعی و معک ایدی و نصری، الی خلق ضعیف من خلقی بطر نعمتی و امن مکری، و غرّته الدّنیا حتی جحد حقّی و انکر ربوبیّتی، و عبد دونی، و زعم انّه لا یعرفنی و انّی اقسم بعزّتی لو لا العذر و الحجّة اللّذان وضعت بینی و بین خلقی لبطشت به بطشة جبّار بغضب یغضبه السّماوات و الارض و الجبال و البحار، فان امرت السّماء حصبته، و ان امرت الارض ابتلعته، و ان امرت الجبال دمّرته، و ان امرت البحار غرقته، و لکنّه هان علیّ و سقط من عینی، و وسعة حلمی، فاستغنیت عن عبیدی. و حقّ لی أنّی انا الغنیّ لا غنیّ غیری، فبلّغه رسالتی و اعده الی عبادتی، و ذکّره بایّامی، و حذّره نقمتی و بأسی، و اخبره انّی انا اللَّه الی العفو و المغفرة اسرع منی الی الغضب و العقوبة، و قل له اجب ربّک، فانّه واسع المغفرة. فانّه قد امهلک اربع مائة سنة و هو یمطر علیک السّماء و ینبت لکن الارض و لم تسقم و لم تهرم و لم تفتقر و لم تغلب. و لو شاء ان یجعل ذلک بک فعل و لکنّه ذو أناة و حلم عظیم».

ذکره وهب بن منبه. قال قال اللَّه عزّ و جل لموسی علیه السّلام و ذکر الحدیث بطوله.

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً این مثل کسی است که بدایتی نیکو دارد حالی پسندیده، و وقتی آرمیده، تن بر خدمت داشته، و دل با صحبت پرداخته روزی چند درین روشنایی رفته، و عمری بسر آورده ناگاه دست قدر از کمین گاه غیب در آید و او را از سر وقت خود در رباید، و آن روشنایی ارادت به ظلمت حرص بدل شود، و طبع جافی بر جای وقت صافی نشیند. در بند علاقت چنان شود که نیز از آن رهایی نیابد. آن گه روزگاری در طلب حطام دنیا و زینت آن بسر آرد، و از حلال و حرام جمع کند، و آلوده تبعات و خطرات شود. پس چون کار دنیا و اسباب آن راست کرد و دل بر آن نهاد برید مرگ کمین گاه مکر بر گشاد! که هین رخت بردار که نه جای نشستن است و نه وقت آرمیدن! آن مسکین آه سرد میکشد و اشک گرم از دیده می‌بارد، و بروزگار خود تحسّر میخورد، و بزبان حسرت این نوحه میکند که:

گلها که من از باغ وصالت چیدم
درها که من از نوش لبت دزدیدم‌
آن گل همه خارگشت در دیده من
و ان در همه از دیده فروباریدم‌
و کان سراج الوصل ازهر بیننا
فهبّت به ریح من البین فانطفی‌

اینست اشارت آیت که ربّ العالمین گفت: فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ. و لکن صاحبدلی باید که اسرار قدم قرآن بگوش دل بشنود و بداند و بدیده سرّ حقایق آن به بیند و بشناسد. اما ایشان که صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ صفت ایشان و حکم حرمان رقم بیدولتی ایشان، نه گوش دل دارند تا حق شنوند نه زبان حال تا با حق مناجات کنند، نه دیده سرّ تا حقیقت حق بینند، لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها. وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ اگر اللَّه خواستی شنوایی و بینایی ازیشان دریغ داشتی چنانک روشنایی دانایی دریغ داشت، و اگر خواستی برق اسلام فرا دل ایشان گذاشتی تا بخود ربودی و به اسلام درآوردی، و اگر خواستی آن را تواننده بودی که وی خداوندیست هر کار را تواننده و بهر چیز رسنده و بهیچ هست نماننده!

بخش ۸ - ۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا پیش از آنک معنی آیت گوئیم بدانک این آیت اشارت بدو گروه است از آن قوم که رسول را دیدند: یک گروه از ایشان اهل صدق و وفاق‌اند، و دیگر گروه اهل شک و نفاق، و ما وصف و سیرت هر دو گروه بگوئیم آن گه بمعنی آیت باز آئیم ان شاء اللَّه. اما گروه اول که اهل صدق و وفاق‌اند صحابه رسول‌اند، خیار خلق و مصابیح هدی، اعلام دین و صیارفه حق، سادات دنیا و شفعاء آخرت رسول خدای را بپذیرفتند و باخلاص دل وی را گواهی دادند و بر تصدیق یقین وی را پیشوا گزیدند و بتعظیم و مهر بوی پی بردند و بر سنّت وی خدای را پرستیدند. ایشانند که اللَّه گفت ایشان را کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً شما اید امّت گزیده پسندیده.بخش ۱۰ - ۳ - النوبة الاولی‏: قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ ای مردمان، اعْبُدُوا رَبَّکُمُ خداوند خویش را پرستید و او را بندگی کنید، الَّذِی خَلَقَکُمْ آن خداوند که شما را او آفرید وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ و ایشان را که پیش از شما بودند لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ تا مگر از خشم و عذاب او پرهیزیده‌اید.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا الآیة ای خداوند کریم، ای کردگار نامدار حکیم، ای در وعد راست و در عدل پاک، و در فضل تمام، و در مهر قدیم، آنچه میخواهی می‌نمایی و چنانک خواهی می‌آرایی. هر یک را نامی و در دل هر یک از تو نشانی‌ رقم شایستگی بر قومی، و داغ نبایستگی بر قومی، شایسته از راه فضل درآورده بر مرکب رضا ببدرقه لطف در هنگام اکرام در نوبت تقریب. و ناشایسته در کوی عدل رانده بر مرکب غضب ببدرقه خذلان در نوبت حرمان. این حرمان و آن تقریب نه از آب آمد و نه از خاک، که آن روز که این هر دو رقم زد نه آب بود و نه خاک، فضل و لطف ازلی بود و قهر و عدل سرمدی، آن یکی نصیب مخلصان و این یکی بهره منافقان.
هوش مصنوعی: وقتی به آن‌ها گفته می‌شود که ایمان بیاورید، به یاد خداوند بزرگ و حکیم می‌افتند؛ خدایی که وعده‌هایش راست و پاک است و در فضل و محبتش بی‌نظیر است. او هر چه بخواهد، به نمایش درمی‌آورد و هر چیزی را که بخواهد، به زیبایی می‌آراید. هر کس را نامی است و در دل هر فرد نشانی از شایستگی یا نادرستی او وجود دارد. گروهی بر اساس فضل به راه راست هدایت می‌شوند و در زمان اکرام، مورد لطف قرار می‌گیرند. اما گروهی دیگر بر اساس عدالت، به جایگاه خذلان و محرومیت رانده می‌شوند. این دو وضعیت، نه بر اثر آب و خاک، بلکه در روزی رقم خورد که هیچ‌کدام وجود نداشتند؛ بلکه فضل و لطف ازلی و قهر و عدالت سرمدی، این سرنوشت‌ها را برای مخلصان و منافقان رقم زدند.
پیر طریقت گفت: «آه از قسمی پیش از من رفته! فغان از گفتاری که خودرائی گفته! چه سود ارشاد بوم یا آشفته؟ ترسان از آنم که آن قادر در ازل چه گفته!» منافقان که در زیر هدم عدل افتادند خویشتن را خود پسندیدند، و نیکنامی بر خود نهادند. و مخلصان و صدّیقان و صحابه رسول را سفها گفتند. رب العالمین بکرم خود این نیابت بداشت و ایشان را جواب داد که سفیهان نه ایشانند سفیهان آنند که ایشان را سفیهان گویند. آری هر که خویشتن را نبود اللَّه وی را بود، هر که فرمانبرداری اللَّه را کمر بست اللَّه بوی پیوست، من کان للَّه کان اللَّه له.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: «آه از گذشته‌ای که من را رنج می‌دهد! چه عذابی از سخنانی که به خودپسندی می‌رسد! چه فایده‌ای دارد که به افرادی راهنمایی کنیم که خود را گم کرده‌اند؟ من می‌ترسم از آنچه که آن قادر ازلی در مورد آنها گفته است!» منافقانی که در زمان حکومت عدل سرزمین عدالت را از دست دادند، خود را پسندیدند و نام نیک بر خود گذاشتند. اما مؤمنان و حقیقت‌جویان و همراهان پیامبر را احمق خواندند. خداوند با لطف خود این موضوع را به عهده گرفت و به آن‌ها پاسخ داد که احمق‌ها کسانی نیستند که شناخته می‌شوند، بلکه احمق‌ها کسانی هستند که آنان را احمق می‌نامند. بله، هر کسی که خود را در برابر خداوند قرار دهد، خداوند همواره با او خواهد بود و هر که در راه اطاعت از خداوند قدم بردارد، خداوند نیز او را به خود متصل خواهد کرد؛ هر کسی برای خدا باشد، خداوند برای او خواهد بود.
کافران فرا مصطفی را گفتند که تو مجنونی یا ایّها الّذی نزّل علیه الذّکر انّک لمجنون اللَّه گفت یا محمد اینان ترا دیوانه میگویند و تو دیوانه نه «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ» تو دوست مایی پسندیده مایی! ترا چه زیان که ایشان ترا نپسندند، ترا آن باید که منت پسندم. دوست دوست پسند باید نه شهر پسند.
هوش مصنوعی: کافران به پیامبر گفتند که تو دیوانه‌ای و این گفته را به خاطر کلامی که بر او نازل شده بیان کردند. اما خداوند در پاسخ به پیامبر فرمود که تو مجنون نیستی و در حقیقت به دلیل نعمت‌های من چنین نیستی. تو دوستان زیادی داری و آنها تو را دوست دارند. نیازی نیست که نگران پسند نکردن دیگران باشی، چون آنچه مهم است این است که دوست تو را بپسندد و نه این که مردم شهر چه نظری درباره‌ات دارند.
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا منافقان خواستند که جمع کنند میان صحبت مسلمانان و عشرت کافران، اللَّه تعالی میگوید یریدون ان یأمنوکم و یأمنوا قومهم خواهند که هم از شما ایمن باشند هم ازیشان، اکنون نه از شما ایمن‌اند نه ازیشان، مذبذبین بین ذلک لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء.
هوش مصنوعی: وقتی منافقان با مؤمنان روبرو می‌شوند، می‌گویند ما هم ایمان آورده‌ایم. آن‌ها تلاش دارند که بین گفتگو با مسلمانان و دوستی با کافران توازن برقرار کنند. خداوند می‌فرماید که آن‌ها می‌خواهند هم شما را از خودشان ایمن کنند و هم قوم خود را. اما در واقع، نه از شما ایمن‌اند و نه از آنان. این افراد متزلزل هستند و نه به این گروه تعلق دارند و نه به آن گروه.
مهر خود و یار مهربانت نرسد
آن خواه گر این و اگر آنت نرسد ‌
هوش مصنوعی: اگر محبت تو و یار مهربانت به من نرسد، حتی اگر آرزو داشته باشم که به من برسد، باز هم این آرزو برآورده نخواهد شد.
ارادت و عادت با یکدیگر نسازند تاریکی شب و روشنایی روز هر دو در یک حال مجتمع نشوند در یک دل دو دوستی نگنجد.
هوش مصنوعی: عشق و عادت نمی‌توانند با هم کنار بیایند. تاریکی شب و روشنی روز هرگز نمی‌توانند در یک زمان وجود داشته باشند. در یک دل، دو دوست نمی‌توانند جایی داشته باشند.
ایّها المنکح الثّریا سهیلا
عمرک اللَّه کیف یلتقیان‌
هوش مصنوعی: ای کسی که در پی وصلت با سُهیل هستی، خداوند عمرت را دراز کند، چگونه این دو با هم ملاقات خواهند کرد؟
هی شامّیة اذا ما استقلّت
و سهیل اذا استقل یمان‌
هوش مصنوعی: ای عطر شام، هنگامی که به تنهایی می‌درخشی، و ای ستاره سهیل، زمانی که به تنهایی بر آسمان می‌درخشی.
منافقان که بر مؤمنان استهزاء میکردند و جز زانک در دل داشتند بزبان میگفتند وا شیاطین سران خود یکی شدند تا بر مؤمنان کیدها ساختند و عذاب ایشان را در حال می‌نگرفت، آن نه از نتوانستن اللَّه بود با ایشان یا از فرو گذاشتن ایشان کلّا! و حاشا! فإنّ اللَّه تعالی یمهل و لا یهمل. اللَّه زودگیر و شتابنده نیست، که شتابنده بعذاب کسی باشد که از فوت ترسد و اللَّه تعالی بر همه چیز بهمه وقت قادر بر کمال است، و تاونده با هر کاونده. بوی هیچ چیز در نگذرد و از وی فائت نشود. فرعون چهار صد سال دعوی خدایی کرد و سر از ربقه بندگی بیرون برد و اللَّه تعالی وی را در آن شوخی و طغیان فرا گذاشت و عذاب نفرستاد. نه از آنک با وی می نتاوست یا در مملکت می‌دربایست، و لکن خداوندی بزرگوارست و بردبار و صبور، از بزرگواری و بردباری وی بود که او را زود نگرفت، و بزبان موسی کلیم بوی پیغام فرستاد و گفت: «یا موسی، انطلق برسالاتی فانّک بعینی و سمعی و معک ایدی و نصری، الی خلق ضعیف من خلقی بطر نعمتی و امن مکری، و غرّته الدّنیا حتی جحد حقّی و انکر ربوبیّتی، و عبد دونی، و زعم انّه لا یعرفنی و انّی اقسم بعزّتی لو لا العذر و الحجّة اللّذان وضعت بینی و بین خلقی لبطشت به بطشة جبّار بغضب یغضبه السّماوات و الارض و الجبال و البحار، فان امرت السّماء حصبته، و ان امرت الارض ابتلعته، و ان امرت الجبال دمّرته، و ان امرت البحار غرقته، و لکنّه هان علیّ و سقط من عینی، و وسعة حلمی، فاستغنیت عن عبیدی. و حقّ لی أنّی انا الغنیّ لا غنیّ غیری، فبلّغه رسالتی و اعده الی عبادتی، و ذکّره بایّامی، و حذّره نقمتی و بأسی، و اخبره انّی انا اللَّه الی العفو و المغفرة اسرع منی الی الغضب و العقوبة، و قل له اجب ربّک، فانّه واسع المغفرة. فانّه قد امهلک اربع مائة سنة و هو یمطر علیک السّماء و ینبت لکن الارض و لم تسقم و لم تهرم و لم تفتقر و لم تغلب. و لو شاء ان یجعل ذلک بک فعل و لکنّه ذو أناة و حلم عظیم».
هوش مصنوعی: منافقانی که به مؤمنان تمسخر می‌کردند و در دل خود چیز دیگری می‌پروراندند، به زبان می‌گفتند که شیطان‌ها به هم ملحق شده‌اند تا بر مؤمنان ضربه بزنند و عذابی را به آن‌ها نرسانند. این مسئله به این معنا نبود که خداوند نمی‌توانست آن‌ها را مجازات کند یا آن را به تأخیر انداخته باشد؛ بلکه خداوند به خاطر بزرگواری و صبرش این کار را نمی‌کرد. او تند و شتابان نیست و عذابی که او می‌پسندد به کسی که از عذابش بترسد، نمی‌فرستد. خداوند بر همه چیز قادر است و هیچ چیزی از او دور نمی‌ماند. فرعون به مدت چهارصد سال خود را خدا می‌نامید و از بندگی سرپیچی کرد، ولی خداوند او را در آن طغیان و سرکشی رها کرد و عذابی بر او نازل نکرد. این مسئله به معنای ناتوانی خدا از مجازات او نبود، بلکه به خاطر بزرگواری و صبرش چنین کرد و پیام را از طریق موسی به او فرستاد تا او را به بندگی دعوت کند، باوجود اینکه فرعون نعمت‌های خدا را انکار کرد و خود را از ربوبیت او بی‌خبر دانست. خداوند، که در عفو و بخشش سریع‌تر از عذاب و کیفر است، به او مهلت داد تا هدایت شود. او به فرعون فرصت داد که از نعمت‌هایش بهره‌مند شود و اگرچه خداوند می‌توانست او را مجازات کند، ولی به خاطر حلم و بردباری‌اش، از او گذشت.
ذکره وهب بن منبه. قال قال اللَّه عزّ و جل لموسی علیه السّلام و ذکر الحدیث بطوله.
هوش مصنوعی: ذکر ویسنده وهب بن منبه به این موضوع اشاره می‌کند که خداوند عزّ و جل به موسی علیه‌السلام فرمود و داستان را به تفصیل بیان کرد.
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً این مثل کسی است که بدایتی نیکو دارد حالی پسندیده، و وقتی آرمیده، تن بر خدمت داشته، و دل با صحبت پرداخته روزی چند درین روشنایی رفته، و عمری بسر آورده ناگاه دست قدر از کمین گاه غیب در آید و او را از سر وقت خود در رباید، و آن روشنایی ارادت به ظلمت حرص بدل شود، و طبع جافی بر جای وقت صافی نشیند. در بند علاقت چنان شود که نیز از آن رهایی نیابد. آن گه روزگاری در طلب حطام دنیا و زینت آن بسر آرد، و از حلال و حرام جمع کند، و آلوده تبعات و خطرات شود. پس چون کار دنیا و اسباب آن راست کرد و دل بر آن نهاد برید مرگ کمین گاه مکر بر گشاد! که هین رخت بردار که نه جای نشستن است و نه وقت آرمیدن! آن مسکین آه سرد میکشد و اشک گرم از دیده می‌بارد، و بروزگار خود تحسّر میخورد، و بزبان حسرت این نوحه میکند که:
هوش مصنوعی: این متن درباره فردی است که ابتدا زندگی خوبی دارد و در آرامش به سر می‌برد. او در این دوران روشنایی و خوشی، به زندگی‌اش پا می‌زند و از زیبایی‌ها و خوشی‌های آن بهره می‌برد. اما ناگهان زندگی‌اش دچار تغییرات می‌شود و به خاطر حرص و طمع، آرامش خود را از دست می‌دهد. او برای جمع‌آوری مال و زیبایی‌های دنیوی تلاش می‌کند و خود را درگیر مسائل حلال و حرام می‌کند. وقتی که همه چیز را سامان می‌دهد، ناگهان مرگ به سراغش می‌آید و او را غافل‌گیر می‌کند. در این لحظه، او که دیگر فرصتی برای استراحت یا نشستن ندارد، با اندوه و حسرت به روزهای از دست رفته‌اش فکر می‌کند و دلتنگی خود را ابراز می‌کند.
گلها که من از باغ وصالت چیدم
درها که من از نوش لبت دزدیدم‌
هوش مصنوعی: برای تو گل‌هایی چیده‌ام از باغ عشق تو و از لبت شهدی نوشیده‌ام که به دست آوردم.
آن گل همه خارگشت در دیده من
و ان در همه از دیده فروباریدم‌
هوش مصنوعی: آن گل در نظر من به چیزی جز خار تبدیل شد و من هم آن را از دیدگانم دور انداختم.
و کان سراج الوصل ازهر بیننا
فهبّت به ریح من البین فانطفی‌
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از رابطه‌ای نزدیک و روشن اشاره می‌شود که همچون چراغی در میانه دو نفر درخشان است. اما ناگهان نسیمی از جدایی می‌وزد و آن نور را خاموش می‌کند. این بیان، حس ناامیدی و از دست رفتن پیوند را به تصویر می‌کشد.
اینست اشارت آیت که ربّ العالمین گفت: فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ. و لکن صاحبدلی باید که اسرار قدم قرآن بگوش دل بشنود و بداند و بدیده سرّ حقایق آن به بیند و بشناسد. اما ایشان که صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ صفت ایشان و حکم حرمان رقم بیدولتی ایشان، نه گوش دل دارند تا حق شنوند نه زبان حال تا با حق مناجات کنند، نه دیده سرّ تا حقیقت حق بینند، لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها. وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ اگر اللَّه خواستی شنوایی و بینایی ازیشان دریغ داشتی چنانک روشنایی دانایی دریغ داشت، و اگر خواستی برق اسلام فرا دل ایشان گذاشتی تا بخود ربودی و به اسلام درآوردی، و اگر خواستی آن را تواننده بودی که وی خداوندیست هر کار را تواننده و بهر چیز رسنده و بهیچ هست نماننده!
هوش مصنوعی: این متن به بیان تفکرات عمیق مذهبی و فلسفی می‌پردازد. به این معنا که خداوند جهانیان را در شرایطی خاص قرار می‌دهد که برخی از انسان‌ها به حقایق و اسرار عمیق قرآن و وجود خداوند دسترسی ندارند. این افراد به نوعی دچار نژاد یا بی‌تفاوتی شده‌اند و قادر به درک و مشاهده حقیقت نیستند. در واقع، نه دارای گوش دل هستند تا از حق بشنوند، نه زبانی دارند که بتوانند با حق ارتباط برقرار کنند، و نه چشمی دارند که حقیقت را ببینند. اگر خداوند بخواهد، می‌تواند از آن‌ها قدرت شنوایی و بینایی را بگیرد، همان‌طور که می‌تواند آگاهی و درک را برای آنان فراهم کند. این بیانگر اراده الهی و توانایی بی‌نظیر خداوند در ایجاد و تغییر شرایط انسان‌ها است.