گنجور

بخش ۵۰ - ۱۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ مفسران گفتند این آیت بسبب آن فرو آمد که جهودان میگفتند لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری‌ در بهشت جز جهودان و ترسایان نشوند، اللَّه تعالی گفت تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ اینست دروغهای ساخته و آرزوهای ایشان، ای رسول من گوی ایشان را که حجت خویش باز نمائید و بیارید اگر می‌راست گوئید. ایشان گفتند نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ ما پسران اوئیم و دوستان او، و دوستان و پسران را لا محاله ببهشت خود فرو آرد. رب العالمین گفت پیغامبر من ایشان را گوی اگر چنانست که شما می‌گویید که پیروزی در آن و بهشت جاودان شما راست نی دگران، و کس را با شما انبازی نیست در آن پس اگر چنین است مرگ خواهید بآرزو، تا باین ناز و نعیم و نواخت مقیم در رسید.

اللَّه تعالی گفت: وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ و هرگز تا جهودان باشند این آرزو نکنند که ایشان میدانند که چه فرا پیش خویش داشته‌اند از کردار بد و گفتار بیهوده در کار محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و پوشیدن نعت و صفت وی.

قال النبی «لو تمنّوا الموت لغص کل انسان منهم بریقة و ما بقی یهودی علی وجه الارض الّا مات».

معنی دیگر گفته‌اند از ابن عباس فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ای ادعوا بالموت علی اکذب الفریقین جهودان را میگوید اگر چنانست که شما می‌گویید پس دعا کنید تا از هر دو فریق آن یکی که دروغ زن است وی را مرگ برسد فابوا ذلک نکردند و سر وازدند که دروغ زنان ایشان بودند و خود میدانستند.

پس رب العالمین ایشان را تهدید کرد گفت: وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ اللَّه دانا است بظالمان، و چنانچه بظالمان داناست بدیگران داناست، اما فائده تخصیص آنست که سخن بر مخرج تهدّد است، چنانک مردم مجرم را گویی انا عارف بک، آری من ترا می‌شناسم یعنی عاقبتک می‌نماید باین سخن که وی را عقوبت کند.

روی ابو ذر رض قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: «لا تقوم الساعة حتی تروا من البلاء حتی یری الحیّ المیت علی اعواده فیقول لیتنی کنت مکان هذا، و یقول القائل و هل تدری علی ما یقدم؟

فیقول کائن ما کان.»

میگوید چون رستخیز نزدیک گردد بلاها و فتنه‌ها بینید که روی بشما نهد، چنانک زنده مرده را بر جنازه بیند گوید ای کاشک بجای او من بودمی دیگری گوید چه دانی که بر چه میرود بر سعادت یا بر شقاوت! جواب دهد که بهر چه میرود بهر صفت که هست! این از آن گوید که بلاها و فتنه‌ها و بی رسمیها روی بخلق نهد، و آن بیند و شنود که نتواند دید و شنید، و دل و دین وی را زبان دارد، و با این همه مرد تمام اوست که بر بلاها صبر کند و مرگ بآرزو نخواهد اتباع سنة مصطفی را که گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: «لا یتمن احدکم الموت لضرّ نزل به و لکن لیقل اللّهم احینی ما کانت الحیاة خیرا لی، و توفّنی اذا کانت الوفاة خیرا لی.

وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی‌ حَیاةٍ ابن عباس گفت این کنایت از جهودان وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا... کنایت از گبران، میگوید جهودان از همه مردمان بر زندگانی حریص‌تراند و از گبران هم حریص‌اند، و هیچکس نیست که زندگانی دوست تر دارد ازین گبران، و زینجاست که تحیّت ایشان با یکدیگر آنست که گویند «زه هزار سال!» پس هر که این تحیّت گوید بر آئین و رسم گبران است اما تحیت مسلمانان تحیت اهل بهشت است و آن سلام کردن است. مصطفی ع گفت «السّلام تحیة لملّتنا و امان لذمّتنا»

و سنت چنانست که سوار بر پیاده سلام کند،و رونده بر نشسته، و کهینه بر مهینه، و نفر اندک بر جمع بسیار، و اگر یکی از جماعت سلام کند از همه کفایت باشد. همچنین اگر از گروهی یک تن جواب دهد از همه کفایت بود. و بر اهل و عیال خویش سلام کردن سنت است که در خبر است

«اذا دخلت علی اهلک فسلم، لیکون برکة علیک و علی اهل بیتک».

و مسلمان چون بر برادر مسلمان رسد هر گه که رسد، چندانک رسد، سلام باز نگیرد که مصطفی ع گفت: «اذا لقی احدکم اخاه فلیسلّم علیه فان حالت بینهما شجرة او جدار او حجر ثم لقیه فلیسلّم علیه.»

و همچنانک در جمع مسلمانان شود سلام میکند نیز چون از نزدیک ایشان بر خیزد سلام کند. که لفظ خبر است‌

لیست الاولی باحق من الآخرة

و جهد کند که بابتدا سلام کند که مصطفی ع گفت «انّ اولی النّاس باللّه من بدأ بالسلام»

و سلام آشکارا کند که مصطفی ع گفت: «اعبدوا الرحمن و اطعموا الطّعام و أفشوا السّلام تدخلوا الجنة بسلام».

و سلام تمام کند چنانک گوید سلام علیکم و جواب تمامتر دهد گوید «و علیک السلام و رحمة اللَّه و برکاته» مگر جواب سلام اهل کتاب که گوید علیکم و برین نیفزاید. و یکی بر مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سلام کرد و گفت علیک السلام یا رسول اللَّه رسول خدا گفت چنین مگوی که این تحیت مردگان است. و چون سلام کند بدست و انگشتان اشارت نکند که مصطفی ع گفت «لیس منّا من تشبّه بغیرنا، لا تشبّهوا بالیهود و لا بالنصاری، فان تسلیم الیهود الاشارة بالاصابع و تسلیم النّصاری الاشارة بالاکفّ»

اما ثواب سلام کردن بر مسلمانان آنست که مصطفی گفت: «ما من مسلمین یسلّم احد هما علی صاحبه فیاخذه بیده و یضحک فی وجه، لا یأخذ بیده الّا اللَّه فیفترقان حتی یغفر لهما.»

و عن عمران بن حصین «انّ رجلا جاء النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال السلام علیکم فردّ علیه ثم جلس فقال النبی ع عشر ثم جاء آخر فقال السّلام علیکم و رحمة اللَّه، فرد علیه فجلس فقال عشرون ثم جاء آخر فقال السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته فرد علیه فجلس فقال ثلاثون و فی روایة اخری ثم اتی آخر فقال السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته و مغفرته، فقال اربعون هکذا یکون الفضائل.

یَوَدُّ أَحَدُهُمْ ضمیر با گبران است، میگوید یکی ازین گبران دوست داردی که او را هزار سال عمر بودی، و ذلک لأنّه لا یرجو بعثا بعد الموت فهو یحب طول الحیاة، و کذا الیهود لانهم عرفوا ما لهم فی الآخرة من الخزی لتضییع ما عندهم من العلم.» هر چند که حرص برد رازی عمر در نهاد و سرشت آدمیست، و زینجا گفت مصطفی (ع‌)

«یهرم ابن آدم و یشبّ منه اثنان الحرص علی المال و الحرص علی العمر»

اما مؤمن که برستاخیز ایمان دارد و بدیدار خدای و نعیم جاودانه امید دارد امل دراز در پیش نگیرد، و همیشه مرگ را مستعد بود، چنانک مصطفی ع عبد اللَّه بن عمر را گفت «کن فی الدنیا کانک غریب او عابر سبیل و عدّ نفسک فی اهل القبور، اذا اصبحت فلا تحدّث نفسک بالمساء و اذا امسیت فلا تحدّث نفسک بالصباح، و خذ من حیاتک لموتک و من صحتک لسقمک، فانک یا عبد اللَّه لا تدری ما اسمک غدا.»

و قال یحیی بن معاذ: «أطع ربک و لا تفرق من الموت و لا تستوحش لفراق الاحبّة، فلیس من تفارق من الاحباء اعز علیک ممن تقدم علیهم» و قال لقمن لابنه، یا بنی امر لا تدری متی یلقاک فاستعد له قبل ان یفجأک و فی معناه انشد:

یا راقد اللّیل مسرورا باوله
انّ الحوادث قد یطرقن اسحارا‌
افنی القرون الّتی کانت منعّمة
کرّ اللّیالی اقبالا و ادبارا

ثم قال تعالی: وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ ای و ما احدهم بمبعده من العذاب تعمیره. وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ. قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ ابن عباس گفت رض دانشمندی از جهودان فدک که او را عبد اللَّه بن صوریا می‌گفتند با جماعتی رؤساء یهودان نزدیک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم آن گه که بمدینه فرود آمدند گفتند

یا ابا القاسم، حدثنا عن خلال نسألک عنهنّ، لا یعلمهن الا نبی قال سلونی عمّا شئتم فقال ابن صوریا کیف نومک؟ فقد اخبرنا عن نوم النبی الّذی یأتی فی آخر الزمان؟ فقال تنام عینای و قلبی یقظان. قال صدقت یا محمد، اخبرنا یا محمد الولد من الرجل یکون او من المرأة؟ فقال النبی اما العظام و العروق فمن الرجل، و اما اللحم و الدم و الظفر و الشعر فمن المرأة. قال صدقت یا محمد، قال فما بال الوالد یشبه اعمامه لیس فیه من شبه اخواله شی‌ء؟ و یشبه اخواله لیس فیه من شبه اعمامه شی‌ء؟ فقال النبی ایهما علی ماؤه کان الشّبه له قال صدقت یا محمد، قال فاخبرنی عمّن یولد له و عمّن لا یولد له؟ فقال اذا کانت مغبّرة غبرت یعنی احمرّت النطفة لم یولد له و اذا کانت صافیة ولد له، قال فاخبرنی عن ربک ما هو؟

فانزل اللَّه تعالی قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ الی آخر السّورة: قال ابن صوریا خصلة ان أنت قلتها آمنت بک و اتبعتک، ای ملک یأتیک بما یقول اللَّه؟ قال جبریل و لم یبعث اللَّه نبیّا قط الا و هو ولیّه. قال ابن صوریا ذاک عدونا من الملائکة، و لو کان میکائیل مکانه لآمنّا بک، انّ جبریل کان ینزل بالعذاب علی اسلافنا، و انه عادانا مرارا کثیرة، و کان اشد ذلک علینا، ان اللَّه تعالی انزل علی نبینا ان بیت المقدس سیخرب علی یدی رجل یقال له بخت نصر و اخبرنا بالحین الذی یخرب فیه، فلما کان وقته بعثنا رجلا من اقویاء بنی اسرائیل فی طلبه لیقتله، فلقیه ببابل غلاما مسکنا، فاخذه لیقتله فدفع عنه جبریل. و قال لصاحبنا ان کان ربکم هو الذی أذن فی هلاککم فلن تسلّط علیه، و ان لم یکن هذا فعلی ایّ حق تقتله؟ و فصدّقه صاحبنا فرجع، فقوی بخت نصر و غزانا و خرّب بیت المقدس، فلهذا نتخذه عدوا فانزل اللَّه تعالی هذه الآیة.

قتاده و عکرمه و سدی و شعبی گفتند عمر خطاب در مدارس جهودان شد آنجا که درس گویند و کتاب خوانند و با ایشان بسخن درآمد، و عمر گاه گاه رفتی و در کتاب ایشان نظر کردی. جهودان گفتند یا عمر از اصحاب محمد ما ترا دوست داریم، که دیگران ما را می‌برنجانند و تو می‌نرنجانی، و نیز بتو طمع داریم که در کتاب ما می‌نگری، گویی ترا نیک آمد این کتاب ما و دین ما. عمر گفت و اللَّه لا آتیکم لحبّکم و لا اسألکم لانّی شاکّ فی دینی، و انما ادخل الیکم لازدیاد بصیرة فی امر محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و اری آثاره فی کتابکم. عمر گفت و اللَّه که من نه دوستی شما می‌آیم، یا آنچه پرسم از آن پرسم که در دین خود بشکم، لکن آثار مصطفی ع در کتاب شما می‌بینم، هر چند که می‌نگرم در آن مرا بصیرت و روشنایی در کار محمد میافزاید، پس روزی عمر خطاب سوگند برایشان نهاد بآفریدگار و بکتاب ایشان توریة، که راست گوئید. هیچ میدانید که محمد رسول حق است؟ ایشان گفتند: اکنون که سوگند بر نهادی راست گوئیم، می‌دانیم که محمد رسول حق است، هیچ شک می‌نیفتد ما را در صدق رسالت وی. عمر گفت فاذا هلکتم پس شما از هالکانید که میدانید صدق وی و می‌نگروید و برسالت وی ایمان می‌نیارید. پس عمر گفت ما یمنعکم من اتباعه؟ آخر چیست آنک شما را می‌باز دارد از اتباع وی. ایشان گفتند صاحب وی جبریل است و جبریل ما را دشمن است، محمد را بر سر ما میدارد، و پدران ما را عذاب و صواعق رسانید، و جبریل خود همه بکشتن و جنگ و عداوت آید، دوست ما میکائیل است خازن رحمت و باران و نبات و نعمت، همه بشادی و فراخی و آسانی آید، اگر صاحب محمد میکائیل بودی ما بوی ایمان آورد مانی. عمر گفت خبر کنید مرا از منزلت جبریل و میکائیل بنزدیک خداوند عز و جل؟ ایشان گفتند «جبریل عن یمینه و میکائیل عن یساره و میکائیل عدوّ لجبریل.» عمر گفت اکنون که ایشان را در حضرت عزت این چنین منزلت و قربت است چگونه یکدیگر را دشمن باشند؟ یا چون شما را دشمن باشند؟ اشهد ان من کان عدوا لجبریل فانّه عدو لمیکائیل و من کان عدوا لمیکائیل فهو عدوّ لجبریل، و من کان عدوا لهما فان اللَّه عدو له. عمر این سخن بگفت و پیش مصطفی ع آمد تا آنچه رفت باز گوید. رب العالمین پیش از آمدن عمر بر وفق قول عمر آیت فرستاد: قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی‌ قَلْبِکَ این آیت از روی معنی اشکالی دارد، و مقصود ذم جهودانست، میگوید چونست که وی را دشمن میگیرند و او نزدیک ما بجایی است که وحی پاک بدل پیغامبر بواسطه وی می فرستیم. معنی دیگر گفته‌اند جبریل را دشمن‌اند بسبب آنک وحی می‌آرد و نه او وحی از ذات خویش بمراد خویش می‌آرد تا با وی دشمنی گیرند او بنده مأمور است، بفرمان خالق پیغام می‌آرد بر دل تو که سیّدی، فذلک قوله وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ. سدیگر معنی گفته‌اند که این ردّ جهودانست بآنچه گفتند جبریل همه بجنک و عذاب و سختی آید. رب العزة گفت اگر عذاب و عقوبت را آید کافران را آید، و گرنه مصطفی ع را و مؤمنانرا بروح و راحت و بشری و کرامت آید، بمصطفی ع قرآن آورد که روح روح است و آرام جان، و مؤمنانرا بشارت دهد ببهشت جاودان و ناز و نعیم بیکران چنان که گفت مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدیً وَ بُشْری‌ لِلْمُؤْمِنِینَ.

مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ. دیگر باره درین آیت نام ایشان یاد کرد تشریف و تخصیص ایشان را، که ایشان در میان ملائکة سران و سروران اند و بهینه فرشتگان چهاراند: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و بهینه این چهار جبریل است، ششصد پر دارد هر پری هفتاد هزار ریشه، و علیه تهاویل الدّر و الیاقوت. مصطفی ع او را دید بصورت خویش، و کان قد سدّ الافق. در بعضی اخبار است که مصطفی ع را غشی رسید آن گه که او را بصورت خویش بدید، پس گفت: سبحان اللَّه ما کنت ادری ان شیئا من الخلق هکذا. و قال جبریل فکیف لو رأیت اسرافیل؟ انّ له لاثنی عشر جناحا جناح منها بالمشرق و جناح بالمغرب، و انّ العرش لعلی کاهله و انه لیتضاءل لعظمة اللَّه عز و جل، حتی یعود مثل الرضع.

و عن ابن عباس قال بینا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و معه جبریل ینادی اذا انشق افق السماء، فاقبل جبریل یدخل بعضه فی بعض فیتضاءل، فاذا ملک قد مثّل بین یدی النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال یا محمد ان اللَّه عز و جل یأمرک ان تختار بین نبی عبد او ملک نبی، فاشار الی جبرئیل بیده ان تواضع فعرفت انه لی ناصح فقلت عبدا نبیّا، فعرج ذلک الملک الی السماء. فقلت یا جبریل قد کنت اردت ان اسألک عن هذا، فرأیت من حالک ما شغلنی عن المسئلة فمن هذا یا جبریل؟ قال هذا اسرافیل خلقه اللَّه یوم خلقه بین یدیه صافّا قدمیه لا یرفع طرفه، بینه و بین الرّب عز و جل سبعون نورا ما منها نور یدنو منه الّا احترق، فاذا اذن اللَّه عز و جل فی شی‌ء من السّماء و الارض ارتفع ذلک اللّوح حتی یضرب جبینه فینظر فیه، فان کان من عملی امرنی به و ان کان من عمل میکائیل امره به، و ان کان من عمل ملک الموت امره به. فقلت یا جبرئیل و علی ای شی‌ء انت؟ قال علی الریح و الجنود. قلت و علی ای شی‌ء میکائیل؟ قال علی النبات و المطر؟ قلت و علی ای شی‌ء ملک الموت؟ قال علی قبض الانفس، و ما ظننت انه هبط الّا لقیام الساعة، و ما الذی رأیت منی إلّا خوفا من قیام الساعة.

جبرئیل نامی است عبرانی یا سریانی و معنی آن عبد اللَّه است، جبر بنده است و ایل نام خداوند است عز و جل. همچنین میکائیل و اسرافیل: میکا و اسراف نام بنده است، و ایل نام خدا یعنی بنده خداوند عز و جل.

و وجه تأویل آیت آنست که هر که جبرئیل را دشمن است میکائیل را هم دشمن است، که هر دو مأمورند و هر که ایشان را دشمن است همه فریشتگان را دشمن است، و که هر دو مأمورند و هر که پیغام رساننده را دشمن است پیغام را هم دشمن است، و هر که پیغام را دشمن است پیغام ده را دشمن است، پس ایشان که چنین‌اند کافران اند لا محاله، و خدای عز و جل دشمن است آن کافران را که چنین‌اند.

امّا اختلاف قرّاء در لفظ جبرئیل و میکائیل آنست: که مکی «جبریل» بفتح جیم بی همزه خواند، و مدنی و شامی و بصری و حفص بکسر جیم بی همز خوانند. ابو بکر بفتح جیم و همزه بر وزن جبرعل خواند، حمزه و کسایی و حماد بر وزن جبرعیل خوانند. و میکال بی همزه بوزن قیفال. بصری و حفص نیز هم چنین خوانند، نافع بهمزه بر وزن میکاعل، باقی میکائیل بر وزن میکاعیل.

وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ این آیه بجواب ابن صوریا آمد که گفته بود ما انزل علیک من آیة بیّنة فنتبعک لها نفرستادند بر تو نشانی روشن که بر درستی کار تو دلالت کند تا ترا پس روی کنیم و ایمان آریم رب العالمین گفت: وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا بدرستی که فرستادیم بتو نشانهای روشن راست، و کافر نشود بآن مگر جهودان که از شریعت موسی بیرون شدند، بسبب آنکه به محمد کافر شدند، از بهر آنک ایمان آوردن به محمد ع و پذیرفتن دین وی از شرایع موسی بود پس چون نپذیرفتند لا محاله از شریعت موسی بیرون شدند.

معنی فسق بیرون شدن است از پذیرفتن حق. یقال فسقت الرطبة عن قشرها و الفارة عن جحرها.

أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً الآیة... ابن عباس گفت سبب نزول این آیت آن بود که مصطفی ع جهودان را گفت که خدای عز و جل پیمان ستد از شما که مرا استوار گیرید، و آنچه آوردم از کتاب و پیغام قبول کنید، و شرع حنیفی و دین اسلام و صفت من که پیغمبرم پنهان نکنید، و ذلک فی قوله تعالی وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ پس مالک بن الضیف آن را منکر شد و گفت و اللَّه ما عهد الینا فی محمد عهد و لا میثاق بر ما هیچ عهد نگرفتند و هیچ پیمان نستدند در کار محمد. پس رب العالمین آیت فرستاد.

أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ هر گه که عهدی کنند و پیمانی بندند گروهی ازین جهودان آیند و آن پیمان بشکنند بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ عهد بشکستن نه ارزانی است بلکه ایشان ناگرویدگان‌اند. بَلْ أَکْثَرُهُمْ از آن گفت که قومی ازیشان و گرچه اندک بودند بگرویدند و بوفاء عهد باز آمدند، چنانک جای دیگر گفت فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ‌

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «من مات ناکثا عهده جاء یوم القیمة لا حجة له».

و قال ع «اربع خصال من کان فیه کان منافقا: اذا حدّث کذب، و اذا وعد اخلف، و اذا عاهد غدر، و اذا خاصم فجر، و ما من غادر الّا و له لواء یوم القیمة یعرف به و صائح یصیح هذا غادر بنی فلان مسود وجهه مزروقة عیناه، مصفوفة یداه، معقولة رجلاه، علی رقبته مثل الطود العظیم من ذنوبه.»

وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قال ابن عباس انّ معاذا و بشین بن البراء یقولان للیهود «یا معشر الیهود اتقوا اللَّه و اسلموا، فقد کنتم تستفتحون علینا بمحمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و نحن اهل شرک و تخبروننا انه مبعوث، و تصفونه لنا بصفته. فقال سلام بن مسلم اخو بنی النضیر ما جاءنا بشی‌ء نعرفه، و ما هو بالّذی کنّا نذکر لکم، فانزل اللَّه تعالی.

وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ الآیة... علماء جهودان‌اند اینان که توریة را پس پشت انداختند، و بآن کار نکردند و به مصطفی و قرآن کافر شدند. شعبی گفت هو بین ایدیهم یقرءونه و لکنهم نبذوا العمل به قال ابن عیینه ادرجوه فی الحریر و الدیباج و حلّوه بالذهب و الفضّة، و لم یحلّوا حلاله و لم یحرّموا حرامه، فذلک النبذ. بو سعید خدری گفت لا تکونوا کالیهود اذا وضعوا التوریة مادوا لها و اذا قاموا عنها نبذوها و راء ظهورهم.

رب العالمین درین آیت خبر داد که جهودان کتاب حق بگذاشتند، و پس روی شیاطین کردند و جادویی آموختند و آن خواندند.

فذلک فی قوله: وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ ای فی عهده و زمان ملکه، جهودان دعوی کردند که این جادویی و نیز نجات که ما میخوانیم و بدان کار میکنیم علی سلیمان پیغمبر است و نام اعظم که پادشاهی بدان میراند و فرمان بدان میداد، و دیو و باد را بدان مسخر خویش میکرد. مفسران گفتند کتابی بود که شیاطین در آن سحر و نیز نجات نبشته بودند و زیر تخت سلیمان دفن کردند آن گه که سلیمان معزول بود از ملک خویش پس چون سلیمان را وفات رسید بیرون آوردند و فرا مردمان نمودند که این علم سلیمان است و کتاب وی، و پادشاهی که میراند بدین میراند.

هر چه نیک مردان بنی اسرائیل بودند آن از شیاطین قبول نکردند و از آن بپرهیزیدند و هر چه بد مردان بودند و مفسدان قبول کردند و بیاموختند و بدان کار کردند. رب العالمین سلیمان را از آن سحر و نیز نجات مبرا کرد و عذری بر زبان مصطفی ع بنهاد و گفت: وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا الآیة... سلیمان هرگز کافر نبود و آن سخنان که شیاطین خواندند سخنان سلیمان نبود، و از آنچه بر وی گفتند و ساختند و فرا پیش آوردند از نیر نجات و شعبده هرگز ساز او نبود، و اباطیل هرگز کار او نبود و سحر از افعال او نبود، و عزائم بابت وی نبود، و تولّه و نشره و اخذه و تفریقه از سنت و سیرت وی نبود. و انّما قال وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ و لیس فی صدر الآیة انهم کفّروه، حتی یبرّاه اللَّه تعالی من ذلک، و لکن لمّا نسبوا الیه السحر و السحر کفر برأه اللَّه من الکفر فقال و ما کفر سلیمان و روی ان رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال لیس منا من سحر و لا من سحر له، و لا من تکهّن، و لا من تکهّن له و لا من تطیّر و لا من تطیّر له. و قیل مکتوب فی التوریة لیس منی و لیدع غیری من تطیّر او تطیّر له، او من سحر او سحر له، او تکهّن او تکهّن له.

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم من اتی کاهنا لم یقبل له صلاة اربعین لیلة.

و قال عبد اللَّه بن مسعود «من اتی ساحرا او کاهنا او عرّافا فصدّقه بما یقول فقد کفر بما انزل علی محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.»

و کتب عمر بن الخطاب الی بعض اصحابه ان اقتل کل ساحر و ساحرة قال فقتلنا ثلث سواحر و قال ابو الاسود لم یزل السحار یقتلون عندنا بالمدینة. و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم حدّ الساحر ضربة بالسیف.

وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا حمزه و کسایی و لکن بتخفیف و الشیاطین برفع خوانند کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ میگوید سلیمان کافر نبود و جادویی کار وی نبود، لکن شیاطین کافر بودند و جهودان را جادویی می‌آموزانیدند.

وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ الآیة... این ما بر دو وجهست یکی بمعنی نفی یعنی که هرگز بر آن دو فریشته جادویی نفرستادند از آسمان. و بمعنی دیگر نفی نیست و تعلق باول آیت دارد. میگوید کتاب خدا پس پشت انداختند وانگه پس روی کردند دو چیز را یکی ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ و دیگر وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ یکی آنچه شیاطین خواندند دیگر آنچه در بابل به هاروت و ماروت فرو آمد، و آن سحرست میکنند، و در آن تعزیم و تعوید می‌آرند در تسخیر جن بنامهایی از نامهای خدای عز و جل که از آسمان فرود آمد.

و علما را خلافست که بابل در دیار کوفه است یا در دیار مغرب، یا بکوه دماوند، و بابل از آن گفتند که تبلبلت الالسن بها، قبل انّ اللَّه عز و جل حین اراد ان یخالف بین السنة بنی آدم بعث ریحا فحشرتهم من کل افق الی بابل فبلبل اللَّه عز و جل السنتهم، فلم یدر احد ما یقول الآخر ثم فرّقتهم الریح فی البلاد.

هاروت و ماروت اسمان سریانیان. قال اهل التفسیر و نقلة الحدیث انهما کانا ملکین اسمهما عزا و عزائیل و انّ الملائکة تعجبت من ظلم بنی آدم و استحلالهم المحارم و سفکهم الدماء و قد جاءتهم رسلهم بالبیّنات، فعز و اذلک علیهم، و خاطبوا اللَّه عز و جل فی معناهم، و قالوا هؤلاء الذین جعلتهم فی الارض و اخترتهم، فهم یعصونک... القصّة الی آخرها مفسران و اصحاب حدیث و نقله آثار گفتند فریشتگان آسمان تعجب کردند از ظلم بنی آدم و بی رسمیها و پرده در بدن و خون ریختن ایشان، گفتند خداوندا این زمین داران و خاکیان را بر گزیدی و ایشان ترا نافرمانند. رب العالمین گفت اگر آن شهوت که دریشان مرکب است در شما بودی حال شما همچون حال ایشان بودی همه گفتند. «سبحانک ما ینبغی لنا ان نعصیک» پاکی ترا و بی عیبی ترا، نیاید از ما که در تو عاصی شویم، و نسزد که فرمان ترا خلاف کنیم. رب العالمین گفت اکنون دو فریشته اختیار کنید از همه فریشتگان تا ایشان را بصفت بنی آدم بر آریم و شهوت دریشان مرکب کنیم. هاروت و ماروت را بر گزیدند که از همه عابد تر و خاشع تر بودند. خداوند عز و جل ایشان را بزمین فرستاد تا حکم کنند و کار گزارند میان خلق. و شهوت در ایشان آفرید چنانک در فرزندان آدم، و ایشان را گفت شرک میارید و زنا مکنید و خمر مخورید و خون بناحق مریزید و گوشت خوک مخورید و در حکم و قضا میل و محابا مکنید و جور و جفا مپسندید. ایشان بیامدند و بروز حکم می‌کردند و کار خلق میگزاردند، و بشب بر آسمان میشدند بمتعبد خویش. آخر روزی زنی آمد پیش ایشان بمجلس حکم، با خصمی که داشت و نام آن زن زهره بود نیکو روی که جمال وی بغایت کمال بود و گفته‌اند که پادشاه زاده بود از دیار فارس، و در دل ایشان هواء آن زن افتاد بیکدیگر باز گفتند، آن گه ترافع و حکم آن زن در تأخیر نهادند، تا وی را بخانه خواندند و کام خود از وی طلب کردند. آن زن سر وا زد آن گه گفت. اگر شما را مرادی است از من بت پرست باید شدن چنانک آن زن، و قتل کردن و خمر خوردن. ایشان گفتند این نه کار ماست که ما را از این نهی کرده‌اند و پرهیز فرموده. آن روز رفت دیگر روز همین حدیث بود و جواب همان. سدیگر روز هوی بغایت رسید و صبرشان برمید، گفتند از آنچه فرمودی خمر خوردن آسانتر است. ندانستند که خمر خود مجمع جنایت است، و اصل گناهان

قال النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم «الخمر امّ الخبائث».

پس خمر خوردند تا مست شدند و کام خود از آن زن بر گرفتند و در آن حال کسی بایشان فرا رسید، ترسیدند که باز گوید او را بکشتند، تا هم قتل و هم زنا و هم شرب خمر ازیشان در وجود آمد. و خداوند عز و جل در آن حال ملائکه آسمان را بر حال ایشان اطلاع داد، تا ایشان را بدان صفت بدیدند. و من ذلک الیوم یستغفرون لاهل الارض. و گفته‌اند نام اعظم آن زن را در آموختند تا قصد آسمان کرد پس حرّاس آسمان و گوشوانان او را منع کردند و خدای عز و جل صورت وی بگردانید تا کوکبی گشت. اکنون آن ستاره سرخ است: نام وی بزبان عرب زهره و بزبان عجم اناهید و بزبان بنطی بیدخت ابن عباس و ابن عمر، آن را لعنت میکردند و میگفتند لا مرحبا بها و لا اهلا لقیا الملکان منها ما لقیا. و عن علی ع قال کان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اذا رأی سهیلا قال لعن اللَّه سهیلا انّه کان عشّارا بالیمن، و لعن اللَّه الزهره فانها فتنت ملکین.

و روی ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم سئل عن المسوخ؟ فقال هم ثلاثة عشر: الفیل، و الدّب، و الخنزیر، و القرد، و الجریث، و الضبّ، و الوطواط، و العقرب، و الدعموص، و الارنب و سهیل، و الزهرة، و العنکبوت. فقیل یا رسول اللَّه ما کان سبب مسخهم؟ قال اما الفیل فکان جبّارا لوطیا لا یدع رطبا و لا یابسا، و اما الدّب فکان یدع الناس الی نفسه، و اما الخنازیر فقوم نصاری سألوا ربهم نزول المائدة فلما نزلت علیهم کانوا اشدّ تکذیبا و اشدّ کفرا و اما القردة فقوم یهود اعتدوا فی السبت، و اما الضّب فکان اعرابیا یسوق الحاج بمحجنه، و اما الوطواط فکان رجلا یسرق الثمار من رؤس النخل، و اما العقرب فکان رجلا لدّاغا لا یسلم‌ من لسانه احد، و اما الدعموص فکان رجلا نمّاما یفرّق بین الاحبة، و اما العنکبوت فامرأة سحرت زوجها، و اما الارنب کانت لا تطهر من حیض و لا من غیر ذلک و اما سهیل فکان عشّارا بالیمن، و اما الزهرة فکانت نصرانیة بنتا لبعض ملوک بنی اسرائیل فتن بها هاروت و ماروت. قال الراوی و لم یذکر سبب مسخ الجریث.

و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم چون دانست که مخالطت زنان آفت دین است و تخم فتنه، از آن حذر نمود گفت: لا یخلون رجل بامرأة فان ثالثهما الشیطان.

و قال ع «النساء حبائل الشیطان»

و قال الحسن بن صالح سمعت ان الشیطان قال للمرأة «انت نصف جندی و انت سهمی الذی ارمی به فلا اخطی و انت موضع سری و انت رسولی فی حاجتی». و عن ابی امامة عن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انّ ابلیس لمّا نزل الی الارض قال یا ربّ انزلتنی الی الارض و جعلتنی رجیما، فاجعل لی بیتا، قال الحمام، قال فاجعل لی مجلسا، قال الاسواق و مجامع الطرق، قال فاجعل لی طعاما قال ما لم یذکر اسم اللَّه علیه، قال اجعل لی شرابا قال کل مسکر قال اجعل لی مؤذنا قال المزامیر، قال اجعل لی قرآنا قال الشعر، قال اجعل لی کتابا قال الوشم، قال اجعل لی حدیثا قال الکذب، قال اجعل لی رسلا قال الکهنة، قال اجعل لی مصاید قال النساء.

تمامی قصه آنست که هاروت و ماروت پس از آنک معصیت کردند خواستند که بآسمان بمعتد خویش باز شوند نتوانستند و پرهاشان مطاوع نیامد پس در کار خویش بدیدند و ز آن کرده پشیمان شدند، و رفتند پیش ادریس پیغامبر و گفتند استشفع لنا الی ربک و ادع لنا ادریس دعا کرد ایشان را، خداوند عز و جل ایشان را مخیر کرد میان عذاب دنیوی و عذاب عقبی، و عذاب دنیوی اختیار کردند و در زمین بابل پس ایشان را سرنگون بچاهی در آویختند تا بقیامت. مجاهد گفت در آن چاه آتش است و ایشان در میان آتش معذب اند پایها در قید و سلسله بر هفت اندام. و گفته‌اند که در آن چاه آب است و ایشان از تشنگی زبان بیرون کرده‌اند، و چهار انگشت است از میان ایشان تا بآب و بآب می‌نرسند. و در روزگار پیشین مردی پیش ایشان رفت تا جادویی آموزد گفت چون ایشان را بدان صفت دیدم بترسیدم و از آن حال بسهمیدم گفتم لا اله الّا اللَّه ایشان چون سخن میشنیدند گفتند از کدام امتی تو؟ جواب دادم از امت محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم. ایشان گفتند «و قد بعث محمد؟ قلت نعم قالا الحمد للَّه فانه نبی آخر الزمان و عما قریب ینقطع العذاب عنا».

وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ و جادویی به هیچ کس که بایشان شود نیاموزند تا پیشتر گویند إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ ما فتنه خلقیم و آزمودن ایشان، بخدای عز و جل کافر مشو بآموختن جادویی و کار کردن بآن که هلاک شوی. پس اگر نصیحت نپذیرد و بآموختن آن رغبت نماید او را گویند روبول در آن تنور کن. چون بول در آن تنور کند نوری از وی جدا شود و مانند دودی در آید و بینی وی باز شود، آن نور گفته اند. معرفت خداوند است عزّ و جلّ، و آن دود غضب وی جلّ جلاله.

بعضی علما گفته‌اند علم سحر شناخت شر نیست که کردار شر است و شناخت دیگر است و کردار دیگر. همچنانک شناخت کفر دیگر است و کافر شدن دیگر و شناخت زنا دیگر است و زنا کردن دیگر، هیچکس بشناخت کفر کافر نگردد تا عمل نکنند همچنین بشناخت سحر کافر نشود تا عمل نکند. و آنچه فریشتگان گفتند فَلا تَکْفُرْ معنی آنست که میاموز که چون آموختی بر خود ایمن نباشی که عمل کنی. و پس بعمل کافر شوی، و تعلیم فریشتگان بمعنی اعلام است. فقهاء از اینجا گفتند اگر کسی اقرار دهد که من سحر نیک دانم و شناسم اما میدانم که حرام است و باباحت آن معتقد نیستم و کس را نیاموختم، گفتند بر وی هیچ چیز نیست. پس اگر گوید من آموخته‌ام و مباح است آموختن آن و اعتقاد داشتن باباحت آن رواست، اگر چنین گوید کافر شود یستتاب فان تاب و الّا قتل و همچنین اگر گوید من آموخته ام و تعلیم آن بی کفر صورت نبندد بکفر خود اقرار دارد، یستتاب فان تاب و الّا قتل.

فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ چیزی می‌آموزند که بآن میان مرد و زن جدایی او کنند و این جادوان نتوانند که کس را گزند نمایند مگر بخواست اللَّه.

وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ آن می‌آموزند که در دنیا و آخرت ایشان را بکار نیاید و سود نکند. وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ و جهودان نیک دانستند که هر که سحر خرد و پسندد و آموزد و کند و کار بندد امروز بیدین است و فردا از خیر آن جهانی بی بهره.

وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ای بئس شیئا باعوا به حظ انفسهم حیث اختاروا السحر و نبذوا کتاب اللَّه وراء ظهورهم، ببد چیزی خط خود از آن جهان فروختند، که کتاب خدای عز و جل بگذاشتند و اختیار سحر کردند.

لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ایشان را نیک آید اگر دانند و لکن ندانند هذا کقولک لصاحبک ما ادعوک الیه خیر لک لو کنت تعقل، و تنظر ما فی العواقب و هو یعقل و لعلّه کثیر النظر فی العواقب الّا انّه لا یعلم ما یوجب ذلک وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا ای بمحمد و القرآن وَ اتَّقَوْا الیهودیة و السحر. و اگر ایشان محمد را به پیغامبری استوار گیرند و قرآن را براستی به پذیرند، و از دین جهودی و جادویی بپرهیزند لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ این هر سه لام «لمن اشتراه، و لبئسما و لمثوبة» هر سه لام تحقیق اند و تأکید بجای قسم، میگوید اگر ایشان ایمان آوردندی پاداش آن ایشان را از نزدیک خدای عز و جل بودی از آن رشوت که ستدند پنهان کردن نبوت رسول مرا از عامّة خویش و از آنچه بجادویی و شعبه فرا دست آوردند لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ اگر دانستندی و لکن نمیدانند.

بخش ۴۹ - ۱۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: قُلْ رسول من گوی إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ اگر سرای پسین و پیروزی در آن شما راست عِنْدَ اللَّهِ نزدیک خداوند، خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ خاصّه شما را از غیر دیگران، فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ پس مرگ خواهید بآرزوی إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ اگر می‌راست گوئید.بخش ۵۱ - ۱۵ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ... الآیة از روی طریقت و راه حقیقت رموز این آیت اثری دیگر دارد، ارباب القلوب گفتند من علامات الاشتیاق تمنّی الموت علی بساط العوافی عجب نیست کسی را که در مغاک مذلت باشد و در زندان وحشت اگر از سر بینوایی و ناکامی وی را آرزوی مرگ باشد، عجب کار آن جوانمردی است که بر بساط عافیت آرام دارد، و کارهاش بر نظام، و دولتش تمام، و روزش فرخنده در ایام، و با اینهمه نعمت و راحت چون کسی است بر آتش سوزان، گرداگرد وی خارستان و دشمن جان ستان، دل در آن بسته که تا خود کی از این محنت برهد و خرمن جدایی آتش در زند، نوبت اندوه بسر آید، و اشخاص پیروزی بدر آید، بزبان شوق گوید.

اطلاعات

وزن: مفعولن مفعولن مفعولن مفعولن
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ مفسران گفتند این آیت بسبب آن فرو آمد که جهودان میگفتند لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری‌ در بهشت جز جهودان و ترسایان نشوند، اللَّه تعالی گفت تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ اینست دروغهای ساخته و آرزوهای ایشان، ای رسول من گوی ایشان را که حجت خویش باز نمائید و بیارید اگر می‌راست گوئید. ایشان گفتند نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ ما پسران اوئیم و دوستان او، و دوستان و پسران را لا محاله ببهشت خود فرو آرد. رب العالمین گفت پیغامبر من ایشان را گوی اگر چنانست که شما می‌گویید که پیروزی در آن و بهشت جاودان شما راست نی دگران، و کس را با شما انبازی نیست در آن پس اگر چنین است مرگ خواهید بآرزو، تا باین ناز و نعیم و نواخت مقیم در رسید.
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه می‌فرماید: اگر واقعاً منزلت و مقام شما در آخرت نزد خداوند خالص و ویژه است، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست می‌گویید. مفسران می‌گویند این آیه به دلیل گفتار یهودیان نازل شده است که می‌گفتند هیچ‌کس جز یهودیان و مسیحیان به بهشت نمی‌رود. خداوند این ادعا را بی‌اساس می‌داند و به پیامبرش می‌گوید آنها را به چالش بکش و از آنها بخواه که برهان خود را بیاورند اگر راست می‌گویند. یهودیان ادعا کردند ما فرزندان خدا و محبوبان او هستیم و باید به بهشت بروند. اما خداوند به پیامبرش می‌فرماید اگر این‌گونه که می‌گویید درست است و بهشت برای شماست، پس باید آرزوی مرگ کنید تا به این نعمت‌ها و خوبی‌ها دست یابید.
اللَّه تعالی گفت: وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ و هرگز تا جهودان باشند این آرزو نکنند که ایشان میدانند که چه فرا پیش خویش داشته‌اند از کردار بد و گفتار بیهوده در کار محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و پوشیدن نعت و صفت وی.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: هرگز یهودیان آرزوی آن را نخواهند کرد، زیرا خوب می‌دانند که چه اعمال زشت و سخنان بیهوده‌ای در مورد پیامبر اسلام (ص) انجام داده‌اند و از توصیف و ویژگی‌های او دوری کرده‌اند.
قال النبی «لو تمنّوا الموت لغص کل انسان منهم بریقة و ما بقی یهودی علی وجه الارض الّا مات».
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: «اگر هر یک از آنها آرزوی مرگ می‌کردند، هر انسان از آن‌ها به دلیل آرزویش می‌مرد و هیچ یهودی بر روی زمین نمی‌ماند جز اینکه می‌مرد.»
معنی دیگر گفته‌اند از ابن عباس فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ای ادعوا بالموت علی اکذب الفریقین جهودان را میگوید اگر چنانست که شما می‌گویید پس دعا کنید تا از هر دو فریق آن یکی که دروغ زن است وی را مرگ برسد فابوا ذلک نکردند و سر وازدند که دروغ زنان ایشان بودند و خود میدانستند.
هوش مصنوعی: برخی بر این باورند که ابن عباس گفته است که از کسانی که ادعای ایمان دارند، خواسته شده است تا دعا کنند که مرگ به سراغ دروغگویان بیفتد. اما آن‌ها از این کار خودداری کردند و با این عمل نشان دادند که دروغگویان واقعی خودشان هستند و به این حقیقت واقف بودند.
پس رب العالمین ایشان را تهدید کرد گفت: وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ اللَّه دانا است بظالمان، و چنانچه بظالمان داناست بدیگران داناست، اما فائده تخصیص آنست که سخن بر مخرج تهدّد است، چنانک مردم مجرم را گویی انا عارف بک، آری من ترا می‌شناسم یعنی عاقبتک می‌نماید باین سخن که وی را عقوبت کند.
هوش مصنوعی: پس خداوند عالم به آنها هشدار داد و گفت: خدا به ستمکاران آگاه است. این آگاهی خدا نسبت به ستمکاران به دیگران نیز تعمیم می‌یابد، اما فایده اشاره به این موضوع در واقع تهدیدی به حساب می‌آید. مثل اینکه وقتی کسی به مجرم می‌گوید: من تو را می‌شناسم، در واقع به او می‌فهماند که عاقبتش را می‌داند و ممکن است به خاطر کارهایش مجازات شود.
روی ابو ذر رض قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: «لا تقوم الساعة حتی تروا من البلاء حتی یری الحیّ المیت علی اعواده فیقول لیتنی کنت مکان هذا، و یقول القائل و هل تدری علی ما یقدم؟
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «روز قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه شما بلایا و مصائبی را مشاهده کنید، به‌طوری که فردی زنده، مرده‌ای را بر روی بسترش ببیند و بگوید کاش من جای او بودم. و کسی دیگر می‌گوید آیا می‌دانی که برای چه چیزی پیش رو است؟»
فیقول کائن ما کان.»
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که هر چیزی که باید اتفاق بیفتد، در نهایت تواند رخ دهد.
میگوید چون رستخیز نزدیک گردد بلاها و فتنه‌ها بینید که روی بشما نهد، چنانک زنده مرده را بر جنازه بیند گوید ای کاشک بجای او من بودمی دیگری گوید چه دانی که بر چه میرود بر سعادت یا بر شقاوت! جواب دهد که بهر چه میرود بهر صفت که هست! این از آن گوید که بلاها و فتنه‌ها و بی رسمیها روی بخلق نهد، و آن بیند و شنود که نتواند دید و شنید، و دل و دین وی را زبان دارد، و با این همه مرد تمام اوست که بر بلاها صبر کند و مرگ بآرزو نخواهد اتباع سنة مصطفی را که گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: «لا یتمن احدکم الموت لضرّ نزل به و لکن لیقل اللّهم احینی ما کانت الحیاة خیرا لی، و توفّنی اذا کانت الوفاة خیرا لی.
هوش مصنوعی: می‌گوید وقتی که روز قیامت نزدیک شود، انسان‌ها بلاها و فتنه‌ها را مشاهده می‌کنند که بر آن‌ها فرود می‌آید، همچنان‌که زنده‌ای بر جنازه‌ی مرده‌ای نگاه می‌کند و می‌گوید ای کاش به جای او من بودم. دیگری می‌گوید تو چه می‌دانی که او به کدام سرنوشت می‌رود؛ به سعادت یا شقاوت؟ جواب می‌دهد که او هر کجا برود، بر اساس ویژگی‌هایی است که دارد! این بیان از آن است که بلاها و فتنه‌ها به خلق روی می‌آورند و انسان‌ها تنها می‌توانند آن را حس کنند و نه ببینند و بر افکار خود تسلط دارند. با این حال، انسان کامل کسی است که بر مصیبت‌ها صبر کند و آرزوی مرگ نداشته باشد. او باید از سنت پیامبر پیروی کند که فرموده است: «هیچ‌کس نباید به خاطر آزارهایی که به او می‌رسد، آرزوی مرگ کند، بلکه باید بگوید خدایا تا زمانی که زندگی برای من بهتر است، مرا زنده نگه‌دار و اگر مرگ برای من بهتر است، مرا بمیران.»
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی‌ حَیاةٍ ابن عباس گفت این کنایت از جهودان وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا... کنایت از گبران، میگوید جهودان از همه مردمان بر زندگانی حریص‌تراند و از گبران هم حریص‌اند، و هیچکس نیست که زندگانی دوست تر دارد ازین گبران، و زینجاست که تحیّت ایشان با یکدیگر آنست که گویند «زه هزار سال!» پس هر که این تحیّت گوید بر آئین و رسم گبران است اما تحیت مسلمانان تحیت اهل بهشت است و آن سلام کردن است. مصطفی ع گفت «السّلام تحیة لملّتنا و امان لذمّتنا»
هوش مصنوعی: این متن به بررسی حرص و میلی که برخی از مردم نسبت به زندگی دارند، می‌پردازد. گفته می‌شود که یهودیان و زرتشتیان (گبران) از همه بیشتر به زندگی علاقه‌مندند و حرص می‌زنند. همچنین اشاره می‌شود که هیچ‌کس به اندازه‌ی گبران زندگی را دوست ندارد. در میان آنها، یک نوع تحیت و سلام وجود دارد که به صورت خاصی بیان می‌شود. این در حالی است که سلام در بین مسلمانان نشانه‌هایی از خوش‌آمدگویی و امنیت دارد. پیامبر اسلام نیز فرموده است که سلام تحیت مسلمانان و امنیت جامعه ایشان است.
و سنت چنانست که سوار بر پیاده سلام کند،و رونده بر نشسته، و کهینه بر مهینه، و نفر اندک بر جمع بسیار، و اگر یکی از جماعت سلام کند از همه کفایت باشد. همچنین اگر از گروهی یک تن جواب دهد از همه کفایت بود. و بر اهل و عیال خویش سلام کردن سنت است که در خبر است
هوش مصنوعی: سنت بر این است که هر کس سوار بر پای پیاده سلام کند، کسی که در حال حرکت است به نشسته سلام دهد، و کسی که قدیمی‌تر است به جوان‌تر سلام کند، و فردی که کم است به جمعی زیاد سلام کند. اگر یکی از گروهی سلام کند، این سلام کافی است برای همه. همچنین، اگر یک نفر از گروهی پاسخ سلام دهد، این جواب برای همه کافی است. سلام کردن به خانواده و نزدیکان نیز سنتی است که در اخبار آمده است.
«اذا دخلت علی اهلک فسلم، لیکون برکة علیک و علی اهل بیتک».
هوش مصنوعی: زمانی که به خانه‌ات وارد می‌شوی، سلام کن تا برکت و خیر و خوبی بر تو و خانواده‌ات نازل شود.
و مسلمان چون بر برادر مسلمان رسد هر گه که رسد، چندانک رسد، سلام باز نگیرد که مصطفی ع گفت: «اذا لقی احدکم اخاه فلیسلّم علیه فان حالت بینهما شجرة او جدار او حجر ثم لقیه فلیسلّم علیه.»
هوش مصنوعی: هرگاه یک مسلمان با برادر مسلمان خود روبرو شود، باید هر زمان که او را دید، سلام کند. اینطور نیست که اگر بین آنها مانعی مثل درخت، دیوار یا سنگ وجود داشت، سلام کردن لازم نباشد. حتی اگر بعداً همدیگر را دیدند، باز هم باید سلام کنند.
و همچنانک در جمع مسلمانان شود سلام میکند نیز چون از نزدیک ایشان بر خیزد سلام کند. که لفظ خبر است‌
هوش مصنوعی: هنگامی که فردی در جمع مسلمانان حضور پیدا کند، باید سلام کند و همچنین وقتی که از کنار آن‌ها به دور می‌شود، نیز باید سلام کند. این موضوع به عنوان یک قاعده یا رسم در ارتباطات بیان شده است.
لیست الاولی باحق من الآخرة
هوش مصنوعی: لیست اولویت‌ها با حقایق آخرت.
و جهد کند که بابتدا سلام کند که مصطفی ع گفت «انّ اولی النّاس باللّه من بدأ بالسلام»
هوش مصنوعی: شخص باید سعی کند که اول سلام کند، زیرا مصطفی (ع) فرموده‌اند: «نزدیک‌ترین مردم به خدا کسی است که ابتدا سلام کند.»
و سلام آشکارا کند که مصطفی ع گفت: «اعبدوا الرحمن و اطعموا الطّعام و أفشوا السّلام تدخلوا الجنة بسلام».
هوش مصنوعی: سلام با صدای بلند بگویید و مصطفی (ع) فرمود: «خداوند رحمان را عبادت کنید، غذا را به مردم بدهید و سلام را منتشر کنید تا با امنیت و آرامش وارد بهشت شوید».
و سلام تمام کند چنانک گوید سلام علیکم و جواب تمامتر دهد گوید «و علیک السلام و رحمة اللَّه و برکاته» مگر جواب سلام اهل کتاب که گوید علیکم و برین نیفزاید. و یکی بر مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سلام کرد و گفت علیک السلام یا رسول اللَّه رسول خدا گفت چنین مگوی که این تحیت مردگان است. و چون سلام کند بدست و انگشتان اشارت نکند که مصطفی ع گفت «لیس منّا من تشبّه بغیرنا، لا تشبّهوا بالیهود و لا بالنصاری، فان تسلیم الیهود الاشارة بالاصابع و تسلیم النّصاری الاشارة بالاکفّ»
هوش مصنوعی: سلام را باید به گونه‌ای کامل ادا کرد، به طوری که گفته شود "سلام علیکم" و جواب آن نیز کامل باشد، مثلاً "و علیک السلام و رحمة اللَّه و برکاته". اما در مورد سلام اهل کتاب، فقط باید گفت "علیکم" و نیازی به افزودن بیشتر نیست. یکی از افرادی که به پیامبر اسلام، صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، سلام کرد، گفت "علیک السلام یا رسول‌اللَّه". پیامبر پاسخ داد که چنین نگوئید، زیرا این نوع تحیت مخصوص مردگان است. همچنین وقتی که کسی سلام می‌کند باید با دستش سلام کند و به هیچ وجه با انگشتان اشاره نکند، زیرا پیامبر فرمود: "از ما نیست کسی که به دیگران تشبه کند. خود را به یهودیان و نصارا شبیه نکنید، چرا که سلام یهود با اشاره انگشت و سلام نصاری با اشاره کف دست است."
اما ثواب سلام کردن بر مسلمانان آنست که مصطفی گفت: «ما من مسلمین یسلّم احد هما علی صاحبه فیاخذه بیده و یضحک فی وجه، لا یأخذ بیده الّا اللَّه فیفترقان حتی یغفر لهما.»
هوش مصنوعی: ثواب سلام کردن بین مسلمانان به اندازه‌ای است که پیامبر فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که به دوستش سلام کند و دستش را بگیرد و به او لبخند بزند، مگر اینکه خداوند آن دو را می‌گیرد و از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه برایشان آمرزش صادر شود.»
و عن عمران بن حصین «انّ رجلا جاء النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال السلام علیکم فردّ علیه ثم جلس فقال النبی ع عشر ثم جاء آخر فقال السّلام علیکم و رحمة اللَّه، فرد علیه فجلس فقال عشرون ثم جاء آخر فقال السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته فرد علیه فجلس فقال ثلاثون و فی روایة اخری ثم اتی آخر فقال السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته و مغفرته، فقال اربعون هکذا یکون الفضائل.
هوش مصنوعی: عمران بن حصین روایت می‌کند که مردی به نزد پیامبر اسلام آمد و گفت: "سلام بر شما." پیامبر سلام او را جواب داد و آن مرد نشست. پیامبر فرمود: "ده." سپس مرد دیگری آمد و گفت: "سلام بر شما و رحمت خدا." پیامبر سلام او را هم جواب داد و او نیز نشست و پیامبر فرمود: "بیست." سپس فرد سومی آمد و گفت: "سلام بر شما و رحمت خدا و برکات او." پیامبر او را هم پاسخ داد و گفت: "سی." در روایت دیگری ذکر شده که فرد چهارمی هم آمد و گفت: "سلام بر شما و رحمت خدا و برکات او و مغفرت." پیامبر پاسخ او را نیز داد و گفت: "چهل." اینگونه است که فضایل و درجات مختلف مشخص می‌شود.
یَوَدُّ أَحَدُهُمْ ضمیر با گبران است، میگوید یکی ازین گبران دوست داردی که او را هزار سال عمر بودی، و ذلک لأنّه لا یرجو بعثا بعد الموت فهو یحب طول الحیاة، و کذا الیهود لانهم عرفوا ما لهم فی الآخرة من الخزی لتضییع ما عندهم من العلم.» هر چند که حرص برد رازی عمر در نهاد و سرشت آدمیست، و زینجا گفت مصطفی (ع‌)
هوش مصنوعی: یکی از این افراد دوست دارد که هزار سال عمر کند، زیرا او به قیامت و زندگی بعد از مرگ امیدی ندارد و بنابراین طول عمر را دوست دارد. یهودیان نیز به همین خاطر چنین تمایلی دارند، چرا که می‌دانند در آخرت با خفت و خواری مواجه خواهند شد به دلیل تضییع علمی که دارند. هر چند که میل به عمر طولانی در ذات و سرشت انسان وجود دارد، این مطلب در سخنان پیامبر نیز تأکید شده است.
«یهرم ابن آدم و یشبّ منه اثنان الحرص علی المال و الحرص علی العمر»
هوش مصنوعی: انسان در طول زندگی‌اش پیر می‌شود، اما دو چیز در او جوان می‌ماند: طمع به ثروت و آرزوی طول عمر.
اما مؤمن که برستاخیز ایمان دارد و بدیدار خدای و نعیم جاودانه امید دارد امل دراز در پیش نگیرد، و همیشه مرگ را مستعد بود، چنانک مصطفی ع عبد اللَّه بن عمر را گفت «کن فی الدنیا کانک غریب او عابر سبیل و عدّ نفسک فی اهل القبور، اذا اصبحت فلا تحدّث نفسک بالمساء و اذا امسیت فلا تحدّث نفسک بالصباح، و خذ من حیاتک لموتک و من صحتک لسقمک، فانک یا عبد اللَّه لا تدری ما اسمک غدا.»
هوش مصنوعی: مؤمن باید به روز قیامت و دیدن خدا اعتماد داشته باشد و به نعمت‌های جاودانه امید ببندد، بنابراین نباید دل به زندگی دنیا ببندد و خود را در آرزوهای دراز غوطه‌ور کند. او باید همیشه خود را برای مرگ آماده کند. چنان‌که پیامبر به عبد الله بن عمر فرمود: «در دنیا همچون یک غریبه یا مسافر باش و خود را از جمله مردگان حساب کن. وقتی صبح را آغاز می‌کنی، به خودت نگو که شب را تجربه خواهی کرد و وقتی شب را فرامی‌خوانی، به خودت نگو که صبح خواهی کرد. از زندگی‌ات برای مرگت و از تندرستی‌ات برای بیماری‌ات بهره ببر، زیرا تو نمی‌دانی فردا چه بر سرت خواهد آمد.»
و قال یحیی بن معاذ: «أطع ربک و لا تفرق من الموت و لا تستوحش لفراق الاحبّة، فلیس من تفارق من الاحباء اعز علیک ممن تقدم علیهم» و قال لقمن لابنه، یا بنی امر لا تدری متی یلقاک فاستعد له قبل ان یفجأک و فی معناه انشد:
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید: «پروردگارت را اطاعت کن و از مرگ نترس و از جدایی با عزیزانت نگران نباش، زیرا هیچ‌کس که از عزیزان جدا می‌شود، برای تو عزیزتر از کسانی نیست که قبلاً از آن‌ها جدا شده‌ای.» همچنین، لقمان به پسرش می‌گوید: «ای پسر، تو نمی‌دانی چه زمانی با مرگ مواجه می‌شوی، بنابراین باید قبل از آنکه به تو برسد، برای آن آماده شوی.»
یا راقد اللّیل مسرورا باوله
انّ الحوادث قد یطرقن اسحارا‌
هوش مصنوعی: ای آن که در شب با شادی بیدار هستی، بدان که حوادث غیرمنتظره ممکن است در سحرگاهان به سراغت بیایند.
افنی القرون الّتی کانت منعّمة
کرّ اللّیالی اقبالا و ادبارا
هوش مصنوعی: نسل‌هایی که در روزهای خوش زندگی می‌کردند، اکنون در حال انقراض هستند و شب‌ها و روزهای خوشی که داشتند، به سرعت سپری می‌شود.
ثم قال تعالی: وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ ای و ما احدهم بمبعده من العذاب تعمیره. وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ. قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ ابن عباس گفت رض دانشمندی از جهودان فدک که او را عبد اللَّه بن صوریا می‌گفتند با جماعتی رؤساء یهودان نزدیک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم آن گه که بمدینه فرود آمدند گفتند
هوش مصنوعی: سپس خداوند می‌فرماید: و هیچ چیز نمی‌تواند او را از عذاب دور کند، حتی اگر به زندگی طولانی‌تری برسد. و خدا به آنچه انجام می‌دهند بیناست. بگو: چه کسی دشمن جبریل است؟ ابن عباس می‌گوید که دانشمندی از یهودیان فدک که او را عبد اللَّه بن صوریا می‌نامیدند، به همراه گروهی از رؤسای یهودیان نزد پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم زمانی که به مدینه آمدند، صحبت کردند.
یا ابا القاسم، حدثنا عن خلال نسألک عنهنّ، لا یعلمهن الا نبی قال سلونی عمّا شئتم فقال ابن صوریا کیف نومک؟ فقد اخبرنا عن نوم النبی الّذی یأتی فی آخر الزمان؟ فقال تنام عینای و قلبی یقظان. قال صدقت یا محمد، اخبرنا یا محمد الولد من الرجل یکون او من المرأة؟ فقال النبی اما العظام و العروق فمن الرجل، و اما اللحم و الدم و الظفر و الشعر فمن المرأة. قال صدقت یا محمد، قال فما بال الوالد یشبه اعمامه لیس فیه من شبه اخواله شی‌ء؟ و یشبه اخواله لیس فیه من شبه اعمامه شی‌ء؟ فقال النبی ایهما علی ماؤه کان الشّبه له قال صدقت یا محمد، قال فاخبرنی عمّن یولد له و عمّن لا یولد له؟ فقال اذا کانت مغبّرة غبرت یعنی احمرّت النطفة لم یولد له و اذا کانت صافیة ولد له، قال فاخبرنی عن ربک ما هو؟
هوش مصنوعی: ای ابا قاسم، از تو می‌خواهیم درباره مسائلی صحبت کنی که تنها یک پیامبر از آن‌ها باخبر است. بفرما هر سوالی که داری بپرس. ابن صوریا پرسید: خواب تو چگونه است؟ آیا درباره‌ی خواب پیامبر که در آخرالزمان ظهور می‌کند، چیزی می‌دانی؟ پیامبر پاسخ داد: چشمانم خواب است اما قلبم بیدار است. ابن صوریا گفت: درست گفتی ای محمد. سپس از تو خواستیم بگویی فرزند از پدر به وجود می‌آید یا از مادر؟ پیامبر فرمود: استخوان‌ها و رگ‌ها از پدر است، و گوشت، خون، ناخن و مو از مادر است. ابن صوریا دوباره گفت: درست گفتی. بعد پرسید: چرا گاهی فرزند به عمویش شبیه است و شباهتی به دایی‌اش ندارد؟ و گاهی چنان است که به دایی‌اش شباهت دارد ولی به عمویش شبیه نیست؟ پیامبر پاسخ داد: هر کدام پسرش به نوعی به آن طرف شبیه است. او گفت: درست گفتی. بعد از آن پرسید: بگو که چه کسی به دنیا می‌آید و چه کسی به دنیا نمی‌آید؟ پیامبر پاسخ داد: اگر مایع منی غبارآلود باشد، نوزادی متولد نمی‌شود و اگر صاف باشد، نوزادی به دنیا می‌آید. سپس از تو خواستیم بگویی خدا چیست؟
فانزل اللَّه تعالی قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ الی آخر السّورة: قال ابن صوریا خصلة ان أنت قلتها آمنت بک و اتبعتک، ای ملک یأتیک بما یقول اللَّه؟ قال جبریل و لم یبعث اللَّه نبیّا قط الا و هو ولیّه. قال ابن صوریا ذاک عدونا من الملائکة، و لو کان میکائیل مکانه لآمنّا بک، انّ جبریل کان ینزل بالعذاب علی اسلافنا، و انه عادانا مرارا کثیرة، و کان اشد ذلک علینا، ان اللَّه تعالی انزل علی نبینا ان بیت المقدس سیخرب علی یدی رجل یقال له بخت نصر و اخبرنا بالحین الذی یخرب فیه، فلما کان وقته بعثنا رجلا من اقویاء بنی اسرائیل فی طلبه لیقتله، فلقیه ببابل غلاما مسکنا، فاخذه لیقتله فدفع عنه جبریل. و قال لصاحبنا ان کان ربکم هو الذی أذن فی هلاککم فلن تسلّط علیه، و ان لم یکن هذا فعلی ایّ حق تقتله؟ و فصدّقه صاحبنا فرجع، فقوی بخت نصر و غزانا و خرّب بیت المقدس، فلهذا نتخذه عدوا فانزل اللَّه تعالی هذه الآیة.
هوش مصنوعی: ابن صوریا می‌گوید که اگر کسی بگوید "او تنها خداست" و به او ایمان آورد و از او پیروی کند، این یک خصوصیت است. او از ملائکه می‌پرسد که آیا ملکه‌ای هست که پیام خدا را به او برساند؟ جبریل پاسخ می‌دهد و می‌گوید که خدا هیچ پیغمبری را نفرستاده مگر اینکه او وصی او باشد. ابن صوریا سپس اظهار می‌دارد که جبریل دشمن ما از ملائکه است و اگر میکائیل به جای او بود، ما به او ایمان می‌آوردیم. جبریل به ما عذاب نازل کرده و بارها با ما دشمنی کرده است. او همچنین ذکر می‌کند که خدا به پیغمبر ما خبر داده است که بیت المقدس به دست مردی به نام بخت نصر ویران خواهد شد و زمان آن را نیز مشخص کرده است. زمانی که موعد فرا رسید، ما مردی از بنی‌اسرائیل را برای کشتن او فرستادیم، اما او در بابل با غلامی بیچاره برخورد کرد و جبریل او را نجات داد. جبریل به او گفت که اگر خداوند اجازه هلاکت شما را داده، نخواهید توانست بر او تسلط پیدا کنید و اگر این طور نیست، بر چه حقی می‌خواهید او را بکشید؟ و او به سخن جبریل ایمان آورد و بازگشت. بنابراین، بخت نصر تقویت شد و به ما حمله کرد و بیت المقدس را ویران کرد. به همین دلیل ما او را دشمن می‌دانیم و خداوند این آیه را نازل کرد.
قتاده و عکرمه و سدی و شعبی گفتند عمر خطاب در مدارس جهودان شد آنجا که درس گویند و کتاب خوانند و با ایشان بسخن درآمد، و عمر گاه گاه رفتی و در کتاب ایشان نظر کردی. جهودان گفتند یا عمر از اصحاب محمد ما ترا دوست داریم، که دیگران ما را می‌برنجانند و تو می‌نرنجانی، و نیز بتو طمع داریم که در کتاب ما می‌نگری، گویی ترا نیک آمد این کتاب ما و دین ما. عمر گفت و اللَّه لا آتیکم لحبّکم و لا اسألکم لانّی شاکّ فی دینی، و انما ادخل الیکم لازدیاد بصیرة فی امر محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و اری آثاره فی کتابکم. عمر گفت و اللَّه که من نه دوستی شما می‌آیم، یا آنچه پرسم از آن پرسم که در دین خود بشکم، لکن آثار مصطفی ع در کتاب شما می‌بینم، هر چند که می‌نگرم در آن مرا بصیرت و روشنایی در کار محمد میافزاید، پس روزی عمر خطاب سوگند برایشان نهاد بآفریدگار و بکتاب ایشان توریة، که راست گوئید. هیچ میدانید که محمد رسول حق است؟ ایشان گفتند: اکنون که سوگند بر نهادی راست گوئیم، می‌دانیم که محمد رسول حق است، هیچ شک می‌نیفتد ما را در صدق رسالت وی. عمر گفت فاذا هلکتم پس شما از هالکانید که میدانید صدق وی و می‌نگروید و برسالت وی ایمان می‌نیارید. پس عمر گفت ما یمنعکم من اتباعه؟ آخر چیست آنک شما را می‌باز دارد از اتباع وی. ایشان گفتند صاحب وی جبریل است و جبریل ما را دشمن است، محمد را بر سر ما میدارد، و پدران ما را عذاب و صواعق رسانید، و جبریل خود همه بکشتن و جنگ و عداوت آید، دوست ما میکائیل است خازن رحمت و باران و نبات و نعمت، همه بشادی و فراخی و آسانی آید، اگر صاحب محمد میکائیل بودی ما بوی ایمان آورد مانی. عمر گفت خبر کنید مرا از منزلت جبریل و میکائیل بنزدیک خداوند عز و جل؟ ایشان گفتند «جبریل عن یمینه و میکائیل عن یساره و میکائیل عدوّ لجبریل.» عمر گفت اکنون که ایشان را در حضرت عزت این چنین منزلت و قربت است چگونه یکدیگر را دشمن باشند؟ یا چون شما را دشمن باشند؟ اشهد ان من کان عدوا لجبریل فانّه عدو لمیکائیل و من کان عدوا لمیکائیل فهو عدوّ لجبریل، و من کان عدوا لهما فان اللَّه عدو له. عمر این سخن بگفت و پیش مصطفی ع آمد تا آنچه رفت باز گوید. رب العالمین پیش از آمدن عمر بر وفق قول عمر آیت فرستاد: قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی‌ قَلْبِکَ این آیت از روی معنی اشکالی دارد، و مقصود ذم جهودانست، میگوید چونست که وی را دشمن میگیرند و او نزدیک ما بجایی است که وحی پاک بدل پیغامبر بواسطه وی می فرستیم. معنی دیگر گفته‌اند جبریل را دشمن‌اند بسبب آنک وحی می‌آرد و نه او وحی از ذات خویش بمراد خویش می‌آرد تا با وی دشمنی گیرند او بنده مأمور است، بفرمان خالق پیغام می‌آرد بر دل تو که سیّدی، فذلک قوله وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ. سدیگر معنی گفته‌اند که این ردّ جهودانست بآنچه گفتند جبریل همه بجنک و عذاب و سختی آید. رب العزة گفت اگر عذاب و عقوبت را آید کافران را آید، و گرنه مصطفی ع را و مؤمنانرا بروح و راحت و بشری و کرامت آید، بمصطفی ع قرآن آورد که روح روح است و آرام جان، و مؤمنانرا بشارت دهد ببهشت جاودان و ناز و نعیم بیکران چنان که گفت مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدیً وَ بُشْری‌ لِلْمُؤْمِنِینَ.
هوش مصنوعی: عمر خطاب به مدارس یهودی می‌رفت و با آنها صحبت می‌کرد. یهودیان او را دوست داشتند و می‌گفتند که او هیچ‌گاه آنها را آزار نمی‌دهد و از او انتظار داشتند که به کتاب‌های آنها نگاه کند. اما عمر به آنها گفت که او به خاطر محبت آنها به نزدشان نمی‌آید و در واقع می‌خواهد اطلاعات بیشتری درباره محمد (ص) به دست آورد. او پرسید که آیا می‌دانند محمد پیامبر راستین است و آنها پاسخ دادند که می‌دانند، اما به دلایل خاصی از پیروی او خودداری می‌کنند. آنها گفتند که جبریل، که پیامبر را یاری می‌کند، دشمن آنهاست، در حالی که مکنائیل را دوست دارند. عمر از آنها پرسید که چگونه ممکن است آنها این دو را دشمن بدانند در حالی که مقام هر یک نزد خداوند و در نهادشان چنین است. او سپس به این نتیجه رسید که اگر کسی دشمن جبریل باشد، دشمن مکنائیل نیز هست و در نهایت، اگر کسی دشمن هردو باشد، خداوند نیز دشمن او خواهد بود. سپس عمر به پیامبر (ص) مراجعه کرد تا آنچه را که شنیده بود بیان کند. در این میان، خداوند آیه‌ای نازل کرد که به معنای روشن کردن حقایق درباره جبریل و دشمنی‌های یهودیان بود و به این اشاره می‌کرد که وحی از طرف خداوند به پیامبر (ص) از طریق جبریل می‌رسد. در نهایت، خداوند بیان کرد که جبریل به مؤمنان روح و راحت می‌آورد و عذاب فقط برای کافران خواهد بود.
مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ. دیگر باره درین آیت نام ایشان یاد کرد تشریف و تخصیص ایشان را، که ایشان در میان ملائکة سران و سروران اند و بهینه فرشتگان چهاراند: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و بهینه این چهار جبریل است، ششصد پر دارد هر پری هفتاد هزار ریشه، و علیه تهاویل الدّر و الیاقوت. مصطفی ع او را دید بصورت خویش، و کان قد سدّ الافق. در بعضی اخبار است که مصطفی ع را غشی رسید آن گه که او را بصورت خویش بدید، پس گفت: سبحان اللَّه ما کنت ادری ان شیئا من الخلق هکذا. و قال جبریل فکیف لو رأیت اسرافیل؟ انّ له لاثنی عشر جناحا جناح منها بالمشرق و جناح بالمغرب، و انّ العرش لعلی کاهله و انه لیتضاءل لعظمة اللَّه عز و جل، حتی یعود مثل الرضع.
هوش مصنوعی: هر کس که دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او باشد، و همچنین دشمن جبرئیل و میکائیل، بدانید که خداوند همواره دشمن کافران است. در این آیه، بار دیگر نام این فرشتگان ذکر شده است که آن‌ها در میان فرشتگان مقام و جایگاهی خاص دارند و از بهترین آن‌ها چهار فرشته‌اند: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل. از این چهار فرشته، جبرئیل بهترین است و دارای ششصد بال است که هر بالش هفتاد هزار ریشه دارد و به زیبایی درخشانی است. پیامبر اسلام (ص) او را به صورت خود دید و او به قدری بزرگ بود که تمام افق را پر کرده بود. در برخی اخبار آمده که پیامبر (ص) در هنگام دیدن او دچار حالتی شد و گفت: «سبحان‌ الله، نمی‌دانستم که چیزی از خلق چنین است.» سپس جبرئیل گفت: «و اگر تو اسرافیل را ببینی چگونه می‌شوی؟ او دوازده بال دارد که یکی در شرق و یکی در غرب است و عرش بر دوش اوست و به خاطر عظمت خداوند، آنچنان کوچک می‌شود که مانند نوزادان می‌گردد.»
و عن ابن عباس قال بینا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و معه جبریل ینادی اذا انشق افق السماء، فاقبل جبریل یدخل بعضه فی بعض فیتضاءل، فاذا ملک قد مثّل بین یدی النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال یا محمد ان اللَّه عز و جل یأمرک ان تختار بین نبی عبد او ملک نبی، فاشار الی جبرئیل بیده ان تواضع فعرفت انه لی ناصح فقلت عبدا نبیّا، فعرج ذلک الملک الی السماء. فقلت یا جبریل قد کنت اردت ان اسألک عن هذا، فرأیت من حالک ما شغلنی عن المسئلة فمن هذا یا جبریل؟ قال هذا اسرافیل خلقه اللَّه یوم خلقه بین یدیه صافّا قدمیه لا یرفع طرفه، بینه و بین الرّب عز و جل سبعون نورا ما منها نور یدنو منه الّا احترق، فاذا اذن اللَّه عز و جل فی شی‌ء من السّماء و الارض ارتفع ذلک اللّوح حتی یضرب جبینه فینظر فیه، فان کان من عملی امرنی به و ان کان من عمل میکائیل امره به، و ان کان من عمل ملک الموت امره به. فقلت یا جبرئیل و علی ای شی‌ء انت؟ قال علی الریح و الجنود. قلت و علی ای شی‌ء میکائیل؟ قال علی النبات و المطر؟ قلت و علی ای شی‌ء ملک الموت؟ قال علی قبض الانفس، و ما ظننت انه هبط الّا لقیام الساعة، و ما الذی رأیت منی إلّا خوفا من قیام الساعة.
هوش مصنوعی: در این روایت، ابن عباس نقل می‌کند که رسول خدا (ص) در حالتی بود که جبرئیل (ع) نیز همراه او بود و ناگهان آسمان شکافته شد. جبرئیل به سمت پیامبر آمد و تدریجاً به جلو آمد و سپس فرشته‌ای در برابر پیامبر ظاهر شد و به او گفت: "ای محمد، خداوند به تو فرمان می‌دهد که بین نبی عبد و یک ملک نبی یکی را انتخاب کنی." پیامبر به جبرئیل اشاره کرد تا تواضع کند و از این نشان فهمید که جبرئیل ناظر و راهنماست. بنابراین، پیامبر انتخاب کرد که "یک عبد نبی" باشد. آن فرشته سپس به آسمان رفت و پیامبر از جبرئیل خواست تا در مورد آن فرشته توضیح دهد. جبرئیل پاسخ داد که آن فرشته اسرافیل است و خداوند او را در زمان آفرینش خلق کرده و او همیشه در حالتی است که سرش به سمت پایین است و بین او و خداوند نورهای زیادی وجود دارد. وقتی خداوند اجازه می‌دهد چیزی در آسمان یا زمین رخ دهد، اسرافیل به لوح نگاه می‌کند تا دستورات را ببیند، و بر اساس آن دستورات، اعمال مختلف بر عهده فرشتگان مختلف گذاشته می‌شود. پیامبر از جبرئیل پرسید که او بر چه چیزی است؟ جبرئیل گفت که بر باد و سپاهیان است. سپس پیامبر از میکائیل و ملک الموت نیز پرسید و متوجه شد که میکائیل بر گیاه و باران و ملک الموت بر قبض روح‌ها نظارت دارد و احساس می‌کرد که فرشته‌ای که به زمین آمده، تنها به خاطر نزدیک شدن قیامت است و آنچه از او دیده می‌شود، نشان‌دهنده ترس از قیامت است.
جبرئیل نامی است عبرانی یا سریانی و معنی آن عبد اللَّه است، جبر بنده است و ایل نام خداوند است عز و جل. همچنین میکائیل و اسرافیل: میکا و اسراف نام بنده است، و ایل نام خدا یعنی بنده خداوند عز و جل.
هوش مصنوعی: جبرئیل یک نام است که ریشه در زبان‌های عبری یا سریانی دارد و به معنای "عبد اللَّه" است. در واقع، "جبر" به معنای بنده و "ایل" به معنای خداوند می‌باشد. همچنین نام‌های میکائیل و اسرافیل نیز به همین شکل، "میکا" و "اسراف" به معنای بنده و "ایل" به معنای خداوند هستند، که نشان می‌دهد این نام‌ها به نوعی بنده خداوند را توصیف می‌کنند.
و وجه تأویل آیت آنست که هر که جبرئیل را دشمن است میکائیل را هم دشمن است، که هر دو مأمورند و هر که ایشان را دشمن است همه فریشتگان را دشمن است، و که هر دو مأمورند و هر که پیغام رساننده را دشمن است پیغام را هم دشمن است، و هر که پیغام را دشمن است پیغام ده را دشمن است، پس ایشان که چنین‌اند کافران اند لا محاله، و خدای عز و جل دشمن است آن کافران را که چنین‌اند.
هوش مصنوعی: تعبیر این آیه این است که هر کسی که با جبرئیل دشمنی کند، طبیعی است که با میکائیل نیز دشمنی خواهد داشت، زیرا هر دو به عنوان فرشتگان مأموریت دارند. هر کس که این دو را دشمن خود داند، در واقع تمام فرشتگان را نیز دشمن می‌دارد. همچنین، اگر کسی پیغام‌آور را مورد نفرت قرار دهد، به نوعی پیغام را نیز نفی کرده است. در نهایت، کسی که با پیغام دشمنی کند، در واقع نسبت به فرستنده آن نیز دشمنی می‌ورزد. بنابراین، چنین افرادی از کافران به شمار می‌روند و خداوند به طور قطع دشمن آن‌ها خواهد بود.
امّا اختلاف قرّاء در لفظ جبرئیل و میکائیل آنست: که مکی «جبریل» بفتح جیم بی همزه خواند، و مدنی و شامی و بصری و حفص بکسر جیم بی همز خوانند. ابو بکر بفتح جیم و همزه بر وزن جبرعل خواند، حمزه و کسایی و حماد بر وزن جبرعیل خوانند. و میکال بی همزه بوزن قیفال. بصری و حفص نیز هم چنین خوانند، نافع بهمزه بر وزن میکاعل، باقی میکائیل بر وزن میکاعیل.
هوش مصنوعی: اختلاف در تلفظ نام‌های جبرئیل و میکائیل به این صورت است که قراء مکی «جبریل» را با فتح جیم و همزه می‌خوانند، در حالی که قراء مدنی، شامی، بصری و حفص آن را با کسر جیم و بدون همزه تلفظ می‌کنند. ابو بکر اسم را با فتح جیم و همزه خوانده و به وزن جبرعل تلفظ می‌کند، در حالی که حمزه، کسایی و حماد آن را به وزن جبرعیل می‌خوانند. در مورد «میکال» نیز، قراء بصری و حفص آن را به وزن قیفال تلفظ می‌کنند، اما نافع آن را با همزه به وزن میکاعل می‌خواند. سایر قراء نام را به صورت میکائیل و به وزن میکاعیل تلفظ می‌کنند.
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ این آیه بجواب ابن صوریا آمد که گفته بود ما انزل علیک من آیة بیّنة فنتبعک لها نفرستادند بر تو نشانی روشن که بر درستی کار تو دلالت کند تا ترا پس روی کنیم و ایمان آریم رب العالمین گفت: وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا بدرستی که فرستادیم بتو نشانهای روشن راست، و کافر نشود بآن مگر جهودان که از شریعت موسی بیرون شدند، بسبب آنکه به محمد کافر شدند، از بهر آنک ایمان آوردن به محمد ع و پذیرفتن دین وی از شرایع موسی بود پس چون نپذیرفتند لا محاله از شریعت موسی بیرون شدند.
هوش مصنوعی: ما آیات روشنی به سوی تو فرستاده‌ایم و تنها فاسق‌ها به آن‌ها کافر می‌شوند. این آیه در پاسخ به ابن صوریا نازل شده است که گفته بود، ما هیچ نشانه روشنی برای تصدیق تو دریافت نکرده‌ایم. خداوند می‌فرماید که واقعاً نشانه‌های روشنی به تو عطا کرده‌ایم و فقط کسانی که از شریعت موسی فاصله گرفته‌اند، به آن‌ها کافر می‌شوند. این گروه به خاطر عدم ایمان به محمد (ص) از شریعت موسی خارج شده‌اند، زیرا پذیرفتن دین او، ادامه شریعت موسی به حساب می‌آمد. بنابراین، وقتی آن‌ها این ایمان را نپذیرفتند، به ناچار از شریعت موسی نیز خارج شدند.
معنی فسق بیرون شدن است از پذیرفتن حق. یقال فسقت الرطبة عن قشرها و الفارة عن جحرها.
هوش مصنوعی: فسق به معنای خروج از پذیرش حق است. به عبارت دیگر، این کلمه به حالتی اشاره دارد که شخص یا چیزی از وضعیت اصلی یا طبیعی خود خارج می‌شود. به عنوان مثال، زمانی که پوست میوه از درونش جدا می‌شود یا موش از سوراخ خود خارج می‌شود، به نوعی خروج یا جدایی از محل یا وضعیت قبلی را نشان می‌دهد.
أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً الآیة... ابن عباس گفت سبب نزول این آیت آن بود که مصطفی ع جهودان را گفت که خدای عز و جل پیمان ستد از شما که مرا استوار گیرید، و آنچه آوردم از کتاب و پیغام قبول کنید، و شرع حنیفی و دین اسلام و صفت من که پیغمبرم پنهان نکنید، و ذلک فی قوله تعالی وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ پس مالک بن الضیف آن را منکر شد و گفت و اللَّه ما عهد الینا فی محمد عهد و لا میثاق بر ما هیچ عهد نگرفتند و هیچ پیمان نستدند در کار محمد. پس رب العالمین آیت فرستاد.
هوش مصنوعی: ابن عباس گفت که دلیل نزول این آیه این بود که پیامبر اسلام از یاران خود خواسته بود که خداوند از آنها پیمانی گرفته است تا او را حمایت کنند و آنچه را که آورده است از کتاب و رسالت بپذیرند، همچنین به دین حنیفی و اسلام و مقام پیامبری‌اش اشاره کنند و آنها را مخفی نکنند. این در آیه‌ای آمده است که می‌گوید وقتی خداوند از کسانی که کتاب به آنها داده است پیمان گرفت تا این معارف را برای مردم روشن کنند و آن را پنهان نکنند. اما مالک بن الضیف این مطلب را انکار کرد و گفت که هیچ پیمانی از سوی خداوند در مورد محمد به ما داده نشده است. در نتیجه، خداوند آیه‌ای نازل کرد.
أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ هر گه که عهدی کنند و پیمانی بندند گروهی ازین جهودان آیند و آن پیمان بشکنند بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ عهد بشکستن نه ارزانی است بلکه ایشان ناگرویدگان‌اند. بَلْ أَکْثَرُهُمْ از آن گفت که قومی ازیشان و گرچه اندک بودند بگرویدند و بوفاء عهد باز آمدند، چنانک جای دیگر گفت فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ‌
هوش مصنوعی: هر بار که گروهی از آنان پیمانی می‌بندند، تعدادی از آن‌ها آن را زیر پا می‌گذارند. در واقع بیشتر آن‌ها به عهد خود وفا نمی‌کنند و به پیمان‌های خود پایبند نیستند. هرچند گروهی از آن‌ها که شاید کم باشند، به عهد خود بازمی‌گردند و به وفای پیمان پایبندند، اما به طور کلی، ایمان آنان نسبت به این امور بسیار کم است.
قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «من مات ناکثا عهده جاء یوم القیمة لا حجة له».
هوش مصنوعی: پیامبر فرمودند: "هر کسی که در زمان حیات خود از عهد و پیمانش تخلف کند، در روز قیامت بدون هیچ دلیلی به محضر خداوند خواهد آمد."
و قال ع «اربع خصال من کان فیه کان منافقا: اذا حدّث کذب، و اذا وعد اخلف، و اذا عاهد غدر، و اذا خاصم فجر، و ما من غادر الّا و له لواء یوم القیمة یعرف به و صائح یصیح هذا غادر بنی فلان مسود وجهه مزروقة عیناه، مصفوفة یداه، معقولة رجلاه، علی رقبته مثل الطود العظیم من ذنوبه.»
هوش مصنوعی: چهار ویژگی وجود دارد که اگر کسی آن‌ها را داشته باشد، منافق است: وقتی که صحبت می‌کند، دروغ می‌گوید؛ وقتی وعده می‌دهد، خلف وعده می‌کند؛ وقتی عهد می‌بندد، خیانت می‌کند؛ و وقتی با کسی دعوا می‌کند، دشنام می‌دهد. هیچ خیانتی نیست مگر اینکه خیانت‌کار در روز قیامت لوایی دارد که به وسیله آن شناخته می‌شود و ندا دهنده‌ای فریاد می‌زند: این خیانت‌کار از فلانی است. چهره‌اش سیاه، چشمانش زرد، دستانش بسته و پاهایش مهار شده است؛ و بر گردنش مانند کوه‌های بزرگ، باری از گناهانش وجود دارد.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قال ابن عباس انّ معاذا و بشین بن البراء یقولان للیهود «یا معشر الیهود اتقوا اللَّه و اسلموا، فقد کنتم تستفتحون علینا بمحمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و نحن اهل شرک و تخبروننا انه مبعوث، و تصفونه لنا بصفته. فقال سلام بن مسلم اخو بنی النضیر ما جاءنا بشی‌ء نعرفه، و ما هو بالّذی کنّا نذکر لکم، فانزل اللَّه تعالی.
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبری از سوی خداوند نزد آن‌ها آمد، ابن عباس می‌گوید که معاذ و بشیر بن البراء به یهودیان گفتند: «ای یهود، از خدا بترسید و اسلام را بپذیرید، زیرا شما به ما اعلام می‌کردید که محمد (ص) مبعوث خواهد شد، در حالی که ما اهل شرک بودیم و شما به ما می‌گفتید که او پیغمبر است و او را با ویژگی‌هایش برای ما توصیف می‌کردید.» سلام بن مسلم، برادر بنی‌النضیر، پاسخ داد که چیزی که برای ما آمده، همان چیزی نیست که ما از قبل برای شما تعریف می‌کردیم. به همین دلیل خداوند متعال وحی نازل کرد.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ الآیة... علماء جهودان‌اند اینان که توریة را پس پشت انداختند، و بآن کار نکردند و به مصطفی و قرآن کافر شدند. شعبی گفت هو بین ایدیهم یقرءونه و لکنهم نبذوا العمل به قال ابن عیینه ادرجوه فی الحریر و الدیباج و حلّوه بالذهب و الفضّة، و لم یحلّوا حلاله و لم یحرّموا حرامه، فذلک النبذ. بو سعید خدری گفت لا تکونوا کالیهود اذا وضعوا التوریة مادوا لها و اذا قاموا عنها نبذوها و راء ظهورهم.
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبری از سوی خدا به سوی آنان آمد که تأییدکننده مطالبی بود که در دستشان بود، برخی از اهل کتاب آن را کنار گذاشتند. دانشمندان کسانی هستند که تورات را نادیده گرفتند و به آن عمل نکردند و به پیامبر و قرآن کافر شدند. شعبی می‌گوید: آنان تورات را در مقابل خود می‌خوانند، اما به آن عمل نمی‌کنند. ابن عیینه می‌گوید: آنان تورات را در پارچه‌های نرم و زیبایی می‌پیچند و با طلا و نقره زینت می‌کنند، اما حلالش را حلال نمی‌دانند و حرامش را حرام نمی‌کنند. این همان کنار گذاشتن است. ابو سعید خدری می‌گوید: شما مانند یهود نباشید که وقتی تورات را به زمین می‌نهادند، به آن ارادت ورزیدند و وقتی از آن فاصله می‌گرفتند، آن را پشت سر خود می‌انداختند.
رب العالمین درین آیت خبر داد که جهودان کتاب حق بگذاشتند، و پس روی شیاطین کردند و جادویی آموختند و آن خواندند.
هوش مصنوعی: پروردگار جهان در این آیه اشاره می‌کند که یهودیان کتاب آسمانی را رها کردند و به سوی شیاطین رفتند و جادوگری را فراگرفتند و آن را خواندند.
فذلک فی قوله: وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ ای فی عهده و زمان ملکه، جهودان دعوی کردند که این جادویی و نیز نجات که ما میخوانیم و بدان کار میکنیم علی سلیمان پیغمبر است و نام اعظم که پادشاهی بدان میراند و فرمان بدان میداد، و دیو و باد را بدان مسخر خویش میکرد. مفسران گفتند کتابی بود که شیاطین در آن سحر و نیز نجات نبشته بودند و زیر تخت سلیمان دفن کردند آن گه که سلیمان معزول بود از ملک خویش پس چون سلیمان را وفات رسید بیرون آوردند و فرا مردمان نمودند که این علم سلیمان است و کتاب وی، و پادشاهی که میراند بدین میراند.
هوش مصنوعی: در زمان حکومت سلیمان، برخی از یهودیان ادعا کردند که جادو و روش‌های نجاتی که ما استفاده می‌کنیم، از او و ادعای علم او ناشی می‌شوند. آن‌ها بر این باور بودند که نام اعظم، به سلیمان قدرت می‌دهد تا بر باد و دیو سلطه داشته باشد. مفسران بیان کردند که شیاطین کتابی را در زمینه سحر و نجات نوشته بودند و این کتاب را زیر تخت سلیمان پنهان کردند. وقتی سلیمان از سلطنت عزل شد و بعد از وفات او این کتاب از مخفیگاهش بیرون آورده شد و به مردم نشان داده شد که این علم و کتاب متعلق به سلیمان است و او با آن سلطنت می‌کرد.
هر چه نیک مردان بنی اسرائیل بودند آن از شیاطین قبول نکردند و از آن بپرهیزیدند و هر چه بد مردان بودند و مفسدان قبول کردند و بیاموختند و بدان کار کردند. رب العالمین سلیمان را از آن سحر و نیز نجات مبرا کرد و عذری بر زبان مصطفی ع بنهاد و گفت: وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا الآیة... سلیمان هرگز کافر نبود و آن سخنان که شیاطین خواندند سخنان سلیمان نبود، و از آنچه بر وی گفتند و ساختند و فرا پیش آوردند از نیر نجات و شعبده هرگز ساز او نبود، و اباطیل هرگز کار او نبود و سحر از افعال او نبود، و عزائم بابت وی نبود، و تولّه و نشره و اخذه و تفریقه از سنت و سیرت وی نبود. و انّما قال وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ و لیس فی صدر الآیة انهم کفّروه، حتی یبرّاه اللَّه تعالی من ذلک، و لکن لمّا نسبوا الیه السحر و السحر کفر برأه اللَّه من الکفر فقال و ما کفر سلیمان و روی ان رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال لیس منا من سحر و لا من سحر له، و لا من تکهّن، و لا من تکهّن له و لا من تطیّر و لا من تطیّر له. و قیل مکتوب فی التوریة لیس منی و لیدع غیری من تطیّر او تطیّر له، او من سحر او سحر له، او تکهّن او تکهّن له.
هوش مصنوعی: افراد خوب و نیکوکار قوم بنی‌اسرائیل هیچ‌گاه به شیاطین میدان ندادند و از کارهای بد دوری کردند، در حالی که افراد بد و مفسد تحت تأثیر شیاطین قرار گرفتند و آموخته‌هایشان را پذیرفتند و به آن عمل کردند. خداوند سلیمان را از سحر و فریب‌ها محفوظ داشت و بر زبان پیامبر گرامی‌اش، محمد (ص) گفت که سلیمان هرگز کافر نشد بلکه شیاطین بودند که کفر ورزیدند. سلیمان هرگز در کارهای شیاطین و سحر آنان دخالت نداشت و هیچ کدام از این کارها به او تعلق نداشت. خداوند به این موضوع اشاره کرده و سلیمان را از نسبت دادن سحر و کفر پاک کرد. همچنین در احادیث آمده که پیامبر فرمود: هیچ‌کدام از ما به سحر یا کاهنی مشغول نیستیم و نباید به چنین کارهایی تمایل پیدا کنیم. در کتاب مقدس نیز آمده است که کسی از ما نباید به سحر یا طالع‌بینی توجهی داشته باشد.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم من اتی کاهنا لم یقبل له صلاة اربعین لیلة.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند: کسی که به پیشگویان مراجعه کند، نماز او به مدت چهل شب قبول نخواهد شد.
و قال عبد اللَّه بن مسعود «من اتی ساحرا او کاهنا او عرّافا فصدّقه بما یقول فقد کفر بما انزل علی محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.»
هوش مصنوعی: عبدالله بن مسعود می‌گوید که اگر کسی به جادوگری، کاهنی یا شیادی برود و به آنچه که می‌گوید ایمان بیاورد، در واقع به آنچه که بر محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نازل شده، کافر شده است.
و کتب عمر بن الخطاب الی بعض اصحابه ان اقتل کل ساحر و ساحرة قال فقتلنا ثلث سواحر و قال ابو الاسود لم یزل السحار یقتلون عندنا بالمدینة. و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم حدّ الساحر ضربة بالسیف.
هوش مصنوعی: عمر بن الخطاب به برخی از یارانش نوشت که هر ساحر و ساحره‌ای را بکشید. او فرمود که ما یک سوم ساحران را کشتیم و ابو الاسود گفت که در مدینه، ساحران همواره کشته می‌شدند. همچنین پیامبر اسلام (ص) فرمودند که مجازات ساحر یک ضربه با شمشیر است.
وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا حمزه و کسایی و لکن بتخفیف و الشیاطین برفع خوانند کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ میگوید سلیمان کافر نبود و جادویی کار وی نبود، لکن شیاطین کافر بودند و جهودان را جادویی می‌آموزانیدند.
هوش مصنوعی: سلیمان کافر نبود و کارهایش جادوگری نبود. اما شیاطین کافر بودند و به یهودیان جادوگری را تعلیم می‌دادند.
وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ الآیة... این ما بر دو وجهست یکی بمعنی نفی یعنی که هرگز بر آن دو فریشته جادویی نفرستادند از آسمان. و بمعنی دیگر نفی نیست و تعلق باول آیت دارد. میگوید کتاب خدا پس پشت انداختند وانگه پس روی کردند دو چیز را یکی ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ و دیگر وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ یکی آنچه شیاطین خواندند دیگر آنچه در بابل به هاروت و ماروت فرو آمد، و آن سحرست میکنند، و در آن تعزیم و تعوید می‌آرند در تسخیر جن بنامهایی از نامهای خدای عز و جل که از آسمان فرود آمد.
هوش مصنوعی: در این متن به دو احتمال درباره معنای یک عبارت اشاره شده است. یکی اینکه این عبارت به معنای نفی است و به ما می‌گوید که هرگز جادوگری بر آن دو فرشته نازل نشده است، و دیگری اینکه نفی نیست و به آیه قبلی مربوط می‌شود. در اینصورت، منظور این است که مردم کتاب خدا را رها کرده و به سمت دو موضوع دیگر روی آورده‌اند: یکی آنچه شیاطین درباره سلطنت سلیمان خوانده‌اند و دیگری آنچه در بابل به هاروت و ماروت نازل شده است، که مربوط به سحر و جادوگری است و در آن، تعزیم و تعویذهایی برای تسخیر جن وجود دارد که با نام‌های خداوند عز و جل مرتبط است.
و علما را خلافست که بابل در دیار کوفه است یا در دیار مغرب، یا بکوه دماوند، و بابل از آن گفتند که تبلبلت الالسن بها، قبل انّ اللَّه عز و جل حین اراد ان یخالف بین السنة بنی آدم بعث ریحا فحشرتهم من کل افق الی بابل فبلبل اللَّه عز و جل السنتهم، فلم یدر احد ما یقول الآخر ثم فرّقتهم الریح فی البلاد.
هوش مصنوعی: در مورد موقعیت بابل نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی بر این باورند که بابل در منطقه کوفه قرار دارد، در حالی که دیگران آن را در سرزمین غرب یا در نزدیکی کوه دماوند می‌دانند. نام بابل به این دلیل است که زبان‌ها در آنجا مختلط و آشفته شدند. زمانی که خداوند اراده کرد تا میان انسان‌ها اختلاف بیندازد، بادی را فرستاد که آن‌ها را از هر سمت به بابل گرد آورد. در آنجا زبان‌های آن‌ها را مختلط کرد به طوری که هیچ‌کس نتوانست آنچه را که دیگری می‌گفت، بفهمد و بعد از آن، باد آن‌ها را در سرزمین‌های مختلف پراکنده کرد.
هاروت و ماروت اسمان سریانیان. قال اهل التفسیر و نقلة الحدیث انهما کانا ملکین اسمهما عزا و عزائیل و انّ الملائکة تعجبت من ظلم بنی آدم و استحلالهم المحارم و سفکهم الدماء و قد جاءتهم رسلهم بالبیّنات، فعز و اذلک علیهم، و خاطبوا اللَّه عز و جل فی معناهم، و قالوا هؤلاء الذین جعلتهم فی الارض و اخترتهم، فهم یعصونک... القصّة الی آخرها مفسران و اصحاب حدیث و نقله آثار گفتند فریشتگان آسمان تعجب کردند از ظلم بنی آدم و بی رسمیها و پرده در بدن و خون ریختن ایشان، گفتند خداوندا این زمین داران و خاکیان را بر گزیدی و ایشان ترا نافرمانند. رب العالمین گفت اگر آن شهوت که دریشان مرکب است در شما بودی حال شما همچون حال ایشان بودی همه گفتند. «سبحانک ما ینبغی لنا ان نعصیک» پاکی ترا و بی عیبی ترا، نیاید از ما که در تو عاصی شویم، و نسزد که فرمان ترا خلاف کنیم. رب العالمین گفت اکنون دو فریشته اختیار کنید از همه فریشتگان تا ایشان را بصفت بنی آدم بر آریم و شهوت دریشان مرکب کنیم. هاروت و ماروت را بر گزیدند که از همه عابد تر و خاشع تر بودند. خداوند عز و جل ایشان را بزمین فرستاد تا حکم کنند و کار گزارند میان خلق. و شهوت در ایشان آفرید چنانک در فرزندان آدم، و ایشان را گفت شرک میارید و زنا مکنید و خمر مخورید و خون بناحق مریزید و گوشت خوک مخورید و در حکم و قضا میل و محابا مکنید و جور و جفا مپسندید. ایشان بیامدند و بروز حکم می‌کردند و کار خلق میگزاردند، و بشب بر آسمان میشدند بمتعبد خویش. آخر روزی زنی آمد پیش ایشان بمجلس حکم، با خصمی که داشت و نام آن زن زهره بود نیکو روی که جمال وی بغایت کمال بود و گفته‌اند که پادشاه زاده بود از دیار فارس، و در دل ایشان هواء آن زن افتاد بیکدیگر باز گفتند، آن گه ترافع و حکم آن زن در تأخیر نهادند، تا وی را بخانه خواندند و کام خود از وی طلب کردند. آن زن سر وا زد آن گه گفت. اگر شما را مرادی است از من بت پرست باید شدن چنانک آن زن، و قتل کردن و خمر خوردن. ایشان گفتند این نه کار ماست که ما را از این نهی کرده‌اند و پرهیز فرموده. آن روز رفت دیگر روز همین حدیث بود و جواب همان. سدیگر روز هوی بغایت رسید و صبرشان برمید، گفتند از آنچه فرمودی خمر خوردن آسانتر است. ندانستند که خمر خود مجمع جنایت است، و اصل گناهان
هوش مصنوعی: هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به دلیل ظلم و گناه بنی آدم از سوی خداوند به زمین فرستاده شدند. فرشتگان آسمان از بی‌عدالتی و فساد انسان‌ها متعجب بودند که چگونه با وجود هشدارهای پیامبران، آن‌ها به گناه و ظلم ادامه می‌دهند. خداوند به آن‌ها گفت اگر شما هم تمایلات انسانی داشتید، ممکن بود مثل آن‌ها باشید. در نهایت، هاروت و ماروت انتخاب شدند تا به زمین بروند و در میان مردم قضاوت کنند و به آن‌ها در مورد گناهان راهنمایی کنند. اما در حین انجام وظیفه خود، یک زن زیبا به نام زهره پیش آن‌ها آمد و آن‌ها تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفتند. با وجود آن که هاروت و ماروت به شدت در برابر گناهان مقاوم بودند، زیبایی زهره باعث شد که آن‌ها به گناه فکر کنند. این داستان نشان‌دهندهٔ ضعف انسان در برابر temptations و امتحانات الهی است.
قال النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم «الخمر امّ الخبائث».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (صلى اللَّه عليه وآله وسلّم) فرموده‌اند: «شراب مادر همه‌ی زشتی‌هاست.»
پس خمر خوردند تا مست شدند و کام خود از آن زن بر گرفتند و در آن حال کسی بایشان فرا رسید، ترسیدند که باز گوید او را بکشتند، تا هم قتل و هم زنا و هم شرب خمر ازیشان در وجود آمد. و خداوند عز و جل در آن حال ملائکه آسمان را بر حال ایشان اطلاع داد، تا ایشان را بدان صفت بدیدند. و من ذلک الیوم یستغفرون لاهل الارض. و گفته‌اند نام اعظم آن زن را در آموختند تا قصد آسمان کرد پس حرّاس آسمان و گوشوانان او را منع کردند و خدای عز و جل صورت وی بگردانید تا کوکبی گشت. اکنون آن ستاره سرخ است: نام وی بزبان عرب زهره و بزبان عجم اناهید و بزبان بنطی بیدخت ابن عباس و ابن عمر، آن را لعنت میکردند و میگفتند لا مرحبا بها و لا اهلا لقیا الملکان منها ما لقیا. و عن علی ع قال کان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اذا رأی سهیلا قال لعن اللَّه سهیلا انّه کان عشّارا بالیمن، و لعن اللَّه الزهره فانها فتنت ملکین.
هوش مصنوعی: مردم خمر نوشیدند و مست شدند و از آن زن لذت بردند. در همین حال، شخصی به نزد آنها آمد و از ترس اینکه رازشان فاش شود، او را کشتند و این عمل باعث شد که هم قتل، هم زنا و هم شرب خمر از آنها سر بزند. خداوند به فرشتگان آسمان خبر داد که آنها در چه وضعیتی هستند و آنها را به این شکل مشاهده کردند. از آن روز به بعد، آنها برای اهل زمین طلب آمرزش می‌کنند. گفته شده که نام آن زن را یاد گرفتند تا به آسمان برود، اما نگهبانان آسمان او را منع کردند و خداوند صورت او را تغییر داد تا به ستاره‌ای تبدیل شود. اکنون آن ستاره سرخ رنگ است و در زبان عربی زهره نامیده می‌شود، در زبان پارسی اناهید و در زبان بنطی بیدخت. ابن عباس و ابن عمر او را لعنت می‌کردند و می‌گفتند که نباید به او خیر مقدم گفت. علی (ع) نیز نقل کرده است که پیامبر (ص) هنگام دیدن ستاره‌ای به نام سهیل می‌فرمود که خداوند این ستاره را لعنت کند زیرا در یمن به عنوان گناهکار شناخته می‌شد و همچنین زهره را لعنت می‌کرد زیرا فتنه‌ای برای دو ملک شده بود.
و روی ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم سئل عن المسوخ؟ فقال هم ثلاثة عشر: الفیل، و الدّب، و الخنزیر، و القرد، و الجریث، و الضبّ، و الوطواط، و العقرب، و الدعموص، و الارنب و سهیل، و الزهرة، و العنکبوت. فقیل یا رسول اللَّه ما کان سبب مسخهم؟ قال اما الفیل فکان جبّارا لوطیا لا یدع رطبا و لا یابسا، و اما الدّب فکان یدع الناس الی نفسه، و اما الخنازیر فقوم نصاری سألوا ربهم نزول المائدة فلما نزلت علیهم کانوا اشدّ تکذیبا و اشدّ کفرا و اما القردة فقوم یهود اعتدوا فی السبت، و اما الضّب فکان اعرابیا یسوق الحاج بمحجنه، و اما الوطواط فکان رجلا یسرق الثمار من رؤس النخل، و اما العقرب فکان رجلا لدّاغا لا یسلم‌ من لسانه احد، و اما الدعموص فکان رجلا نمّاما یفرّق بین الاحبة، و اما العنکبوت فامرأة سحرت زوجها، و اما الارنب کانت لا تطهر من حیض و لا من غیر ذلک و اما سهیل فکان عشّارا بالیمن، و اما الزهرة فکانت نصرانیة بنتا لبعض ملوک بنی اسرائیل فتن بها هاروت و ماروت. قال الراوی و لم یذکر سبب مسخ الجریث.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام در مورد موجودات مسخ شده توضیحاتی داد و عنوان کرد که تعداد آنها سیزده نوع است: فیل، خرس، خوک، میمون، جریث، وزغ، جغد، عقرب، راسو، خرگوش، ستاره (سهیل)، گل (زهرة) و عنکبوت. وقتی از ایشان پرسیدند که علت مسخ این موجودات چه بوده، پاسخ داد: فیل به خاطر جبروت و ظلمش، خرس به دلیل جذب مردم به خود، خوک به خاطر کفر و تکذیب بعد از نزول مائده، میمون به خاطر نقض احکام شنبه توسط یهود، وزغ به خاطر رفتار ناپسند یک اعرابی، جغد به خاطر دزدی میوه‌ها، عقرب به خاطر زبان تندش، راسو به خاطر نشر خبرهای ناگوار و جدایی بین دوستان، عنکبوت به خاطر جادوگری، خرگوش به خاطر عدم پاکیزگی و ستاره به خاطر کسب درآمد از راه نامناسب. گوینده همچنین اشاره کرد که او در این روایت دلیلی برای مسخ جریث بیان نکرد.
و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم چون دانست که مخالطت زنان آفت دین است و تخم فتنه، از آن حذر نمود گفت: لا یخلون رجل بامرأة فان ثالثهما الشیطان.
هوش مصنوعی: مصطفی، در حالی که فهمیده بود دوستی و نزدیکی با زنان می‌تواند آسیب‌زننده به دین و زمینه‌ساز فتنه باشد، از این کار پرهیز می‌کرد و می‌گفت: هیچ مردی نباید با زنی تنها بماند، زیرا نفر سوم آن‌ها شیطان است.
و قال ع «النساء حبائل الشیطان»
هوش مصنوعی: زن‌ها دام‌های شیطان هستند.
و قال الحسن بن صالح سمعت ان الشیطان قال للمرأة «انت نصف جندی و انت سهمی الذی ارمی به فلا اخطی و انت موضع سری و انت رسولی فی حاجتی». و عن ابی امامة عن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انّ ابلیس لمّا نزل الی الارض قال یا ربّ انزلتنی الی الارض و جعلتنی رجیما، فاجعل لی بیتا، قال الحمام، قال فاجعل لی مجلسا، قال الاسواق و مجامع الطرق، قال فاجعل لی طعاما قال ما لم یذکر اسم اللَّه علیه، قال اجعل لی شرابا قال کل مسکر قال اجعل لی مؤذنا قال المزامیر، قال اجعل لی قرآنا قال الشعر، قال اجعل لی کتابا قال الوشم، قال اجعل لی حدیثا قال الکذب، قال اجعل لی رسلا قال الکهنة، قال اجعل لی مصاید قال النساء.
هوش مصنوعی: حسن بن صالح نقل کرده که شیطان به زن گفت: «تو نصف نیروی من هستی و تیر من که به سوی هدف پرتاب می‌شود، و تو جایگاه رازهای من و پیام‌آور من در نیازهایم هستی.» همچنین از ابی امامه روایت شده که رسول خدا (ص) فرمودند: زمانی که ابلیس به زمین فرود آمد، گفت: «پروردگارا، تو مرا به زمین فرستادی و مرا طرد کردی، پس برایم خانه‌ای بساز.» خداوند فرمود: «حمام.» سپس گفت: «برایم نشیمنگاهی قرار بده.» خداوند گفت: «بازارها و محل‌های تجمع مردم.» ابلیس ادامه داد: «برایم غذایی قرار بده.» خداوند فرمود: «غذایی که نام خدا بر آن برده نشود.» وی گفت: «برایم نوشیدنی‌ای بگذار.» خداوند فرمود: «هر نوشیدنی مست‌کننده.» ابلیس افزود: «برایم مؤذنی قرار بده.» خداوند فرمود: «نی‌های موسیقی.» سپس گفت: «برایم کتابی قرار بده.» خداوند فرمود: «تتو (خالکوبی).» و ادامه داد: «برایم گفتاری قرار بده.» خداوند فرمود: «دروغ.» ابلیس گفت: «برایم پیام‌آورانی قرار بده.» خداوند فرمود: «کاهنان.» و و در نهایت، ابلیس گفت: «برایم دام‌هایی قرار بده.» خداوند فرمود: «زنان.»
تمامی قصه آنست که هاروت و ماروت پس از آنک معصیت کردند خواستند که بآسمان بمعتد خویش باز شوند نتوانستند و پرهاشان مطاوع نیامد پس در کار خویش بدیدند و ز آن کرده پشیمان شدند، و رفتند پیش ادریس پیغامبر و گفتند استشفع لنا الی ربک و ادع لنا ادریس دعا کرد ایشان را، خداوند عز و جل ایشان را مخیر کرد میان عذاب دنیوی و عذاب عقبی، و عذاب دنیوی اختیار کردند و در زمین بابل پس ایشان را سرنگون بچاهی در آویختند تا بقیامت. مجاهد گفت در آن چاه آتش است و ایشان در میان آتش معذب اند پایها در قید و سلسله بر هفت اندام. و گفته‌اند که در آن چاه آب است و ایشان از تشنگی زبان بیرون کرده‌اند، و چهار انگشت است از میان ایشان تا بآب و بآب می‌نرسند. و در روزگار پیشین مردی پیش ایشان رفت تا جادویی آموزد گفت چون ایشان را بدان صفت دیدم بترسیدم و از آن حال بسهمیدم گفتم لا اله الّا اللَّه ایشان چون سخن میشنیدند گفتند از کدام امتی تو؟ جواب دادم از امت محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم. ایشان گفتند «و قد بعث محمد؟ قلت نعم قالا الحمد للَّه فانه نبی آخر الزمان و عما قریب ینقطع العذاب عنا».
هوش مصنوعی: در داستان گفته شده که هاروت و ماروت پس از ارتکاب خطا و معصیت، تلاش کردند تا به آسمان بازگردند اما موفق نشدند. آنها به این نتیجه رسیدند که باید از کار خود پشیمان شوند و به سوی پیامبر ادریس رفتند و از او خواستند که برایشان دعا کند. خداوند به آنها اختیار داد که بین عذاب دنیا و عذاب آخرت انتخاب کنند و آنها عذاب دنیوی را برگزیدند. در نتیجه، به چاهی در بابل افتادند که تا قیامت در آنجا گرفتار خواهند بود. برخی معتقدند که در آن چاه آتش می‌سوزد و آنها در میان آن آتش عذاب می‌شوند، در حالی که دیگران بر این باورند که در چاه آب وجود دارد و آن‌ها از شدت تشنگی در رنج‌اند. در روزگارهای پیشین، مردی به سراغ آنها رفت تا جادوگری بیاموزد، اما با دیدن حال آنها ترسید و گفت "لا اله الّا اللَّه". وقتی آنها شنیدند او از امت محمد است، ابراز خوشحالی کردند و گفتند که پیامبر آخر الزمان آمده و به زودی عذابشان به پایان خواهد رسید.
وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ و جادویی به هیچ کس که بایشان شود نیاموزند تا پیشتر گویند إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ ما فتنه خلقیم و آزمودن ایشان، بخدای عز و جل کافر مشو بآموختن جادویی و کار کردن بآن که هلاک شوی. پس اگر نصیحت نپذیرد و بآموختن آن رغبت نماید او را گویند روبول در آن تنور کن. چون بول در آن تنور کند نوری از وی جدا شود و مانند دودی در آید و بینی وی باز شود، آن نور گفته اند. معرفت خداوند است عزّ و جلّ، و آن دود غضب وی جلّ جلاله.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند به آنها جادوگری بیاموزد، مگر اینکه پیش از آن بگوید ما فقط یک آزمایش هستیم، بنابراین کافر نشوید. ما آزمایش و فتنه‌ای برای مردم هستیم. اگر کسی در یادگیری جادو اصرار کند و نصیحت را نپذیرد، به او می‌گویند که باید به آتش بیفتد. وقتی به آتش بیفتد، نوری از او جدا شده و شبیه دود خواهد شد، و این نور به معرفت خداوند مربوط می‌شود و آن دود نشان‌دهنده خشم او است.
بعضی علما گفته‌اند علم سحر شناخت شر نیست که کردار شر است و شناخت دیگر است و کردار دیگر. همچنانک شناخت کفر دیگر است و کافر شدن دیگر و شناخت زنا دیگر است و زنا کردن دیگر، هیچکس بشناخت کفر کافر نگردد تا عمل نکنند همچنین بشناخت سحر کافر نشود تا عمل نکند. و آنچه فریشتگان گفتند فَلا تَکْفُرْ معنی آنست که میاموز که چون آموختی بر خود ایمن نباشی که عمل کنی. و پس بعمل کافر شوی، و تعلیم فریشتگان بمعنی اعلام است. فقهاء از اینجا گفتند اگر کسی اقرار دهد که من سحر نیک دانم و شناسم اما میدانم که حرام است و باباحت آن معتقد نیستم و کس را نیاموختم، گفتند بر وی هیچ چیز نیست. پس اگر گوید من آموخته‌ام و مباح است آموختن آن و اعتقاد داشتن باباحت آن رواست، اگر چنین گوید کافر شود یستتاب فان تاب و الّا قتل و همچنین اگر گوید من آموخته ام و تعلیم آن بی کفر صورت نبندد بکفر خود اقرار دارد، یستتاب فان تاب و الّا قتل.
هوش مصنوعی: برخی از علمای دین معتقدند که علم سحر صرفاً شناخت این شر است و عمل کردن به آن داستان دیگری است. به عبارت دیگر، شناخت کفر و زنا نیز جدا از عمل به آن‌هاست. هیچ‌کس با دانستن کفر به کفر نمی‌افتد مگر اینکه اعمالی انجام دهد، و همین‌طور شخصی که به سحر آگاه است نمی‌تواند با علم خود به کافر تبدیل شود مگر اینکه عمل کند. گفته‌های فرشتگان که هشدار می‌دهند «کافر نشوید» به معنای این است که باید بیاموزید و بعد از آموختن، مراقب باشید که به عمل نپردازید. از این رو، اگر کسی بگوید که سحر را به خوبی می‌داند ولی به حرام بودن آن معتقد است و کسی را نیاموخته، او را کافر نمی‌دانند. اما اگر بگوید آموختن سحر مجاز است و به حلال بودن آن اعتقاد دارد، در این صورت کافر می‌شود و باید توبه کند، در غیر این صورت مجازات خواهد شد. اگر کسی اعتراف کند که آموزش سحر مستلزم کفر است، او نیز باید توبه کند و در غیر این صورت مجازاتی برایش تعیین می‌شود.
فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ چیزی می‌آموزند که بآن میان مرد و زن جدایی او کنند و این جادوان نتوانند که کس را گزند نمایند مگر بخواست اللَّه.
هوش مصنوعی: آنها از این دو چیز (جادو) می‌آموزند که با آن گاهی می‌توانند میان مرد و زن جدایی بیندازند، اما نمی‌توانند به کسی آسیبی برسانند مگر به permiso خداوند.
وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ آن می‌آموزند که در دنیا و آخرت ایشان را بکار نیاید و سود نکند. وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ و جهودان نیک دانستند که هر که سحر خرد و پسندد و آموزد و کند و کار بندد امروز بیدین است و فردا از خیر آن جهانی بی بهره.
هوش مصنوعی: آن‌ها چیزهایی را می‌آموزند که به آن‌ها آسیب می‌زند و هیچ سودی برایشان ندارد. و به‌راستی می‌دانند که کسی که این دانش را کسب می‌کند، در آخرت هیچ بهره‌ای ندارد. آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که هر کس به سحر و جادو روی آورد و آن را آموزش دهد و در آن مشغول شود، امروز در مسیر غیردینی قرار دارد و فردا از خیرات آخرت محروم خواهد بود.
وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ای بئس شیئا باعوا به حظ انفسهم حیث اختاروا السحر و نبذوا کتاب اللَّه وراء ظهورهم، ببد چیزی خط خود از آن جهان فروختند، که کتاب خدای عز و جل بگذاشتند و اختیار سحر کردند.
هوش مصنوعی: آنها با انتخاب جادو و کنار گذاشتن کتاب خدا، خود را به بدترین شکل فروختند. این تصمیم بد برایشان عواقب وخیمی دارد، زیرا در عوض آگاهی و هدایت الهی، سحر را برگزیدند و کتاب خدا را پشت سر گذاشتند.
لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ایشان را نیک آید اگر دانند و لکن ندانند هذا کقولک لصاحبک ما ادعوک الیه خیر لک لو کنت تعقل، و تنظر ما فی العواقب و هو یعقل و لعلّه کثیر النظر فی العواقب الّا انّه لا یعلم ما یوجب ذلک وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا ای بمحمد و القرآن وَ اتَّقَوْا الیهودیة و السحر. و اگر ایشان محمد را به پیغامبری استوار گیرند و قرآن را براستی به پذیرند، و از دین جهودی و جادویی بپرهیزند لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ این هر سه لام «لمن اشتراه، و لبئسما و لمثوبة» هر سه لام تحقیق اند و تأکید بجای قسم، میگوید اگر ایشان ایمان آوردندی پاداش آن ایشان را از نزدیک خدای عز و جل بودی از آن رشوت که ستدند پنهان کردن نبوت رسول مرا از عامّة خویش و از آنچه بجادویی و شعبه فرا دست آوردند لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ اگر دانستندی و لکن نمیدانند.
هوش مصنوعی: اگر آن‌ها می‌دانستند، این کار برایشان خوب بود، اما نمی‌دانند. مثل این است که به دوستت بگویی: "من تو را به چیزی دعوت می‌کنم که اگر عقل داشتی و به عواقب آن نگاه می‌کردی، می‌فهمیدی." او شاید درک عواقب داشته باشد، اما نمی‌داند که چه چیزهایی اینجا لازم است. اگر آن‌ها به پیامبری محمد و قرآن ایمان می‌آوردند و از یهودیت و جادوگری دوری می‌کردند، پاداشی از سوی خداوند برایشان بهتر می‌بود. همه این "لام‌ها" نشانه تأکید و تحقیق است. یعنی می‌گوید اگر آن‌ها ایمان می‌آوردند، پاداشی از نزد خداوند عز و جل به ایشان می‌رسید. از آن رشوه‌ای که گرفته‌اند و پیامبری را از عموم مردم پنهان کرده‌اند و از جادوگری و شعبده‌بازی به دست آورده‌اند، اگر فقط می‌دانستند، اما متأسفانه نمی‌دانند.

حاشیه ها

1400/08/11 14:11
فریبرز کاظمی

سلام علیکم 

ایکاش در باره سهیلا که ابن عباس توضیح داده بیشتر توضیح میدادید