گنجور

بخش ۳۸ - ۱۱ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیها هر چند که این آیت در نظم قرآن بآخر قصه گفت اما در معنی اول قصه است که تا آن شخص کشته نشد قصه گاو نرفت. و معنی تدارؤ تدافع است، چنانک قصه در میان قومی افتد این سخن آن باز میدهد و آن سخن این رد میکند. وَ إِذْ قَتَلْتُمْ میگوید شما یکی را بکشتید. یعنی عامیل و در آن کشته خصومت در گرفتید و از خلق پنهان میداشتید و خدای عز و جل آن سرّ آشکارا کرد و کشنده پیدا، تا امروز در میان خلق رسوا شد و فردا بعذاب آخرت گرفتار شود.

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «زوال الدنیا اهون عند اللَّه من قتل رجل مؤمن، و من اعان علی قتل مؤمن بشطر کلمة جاء یوم القیمة مکتوب بین عینیه آیس من رحمة اللَّه و اول ما یقضی بین النّاس یوم القیمة فی الدماء.»

و سئل النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عن القاتل و الآمر «فقال قسمت النار سبعین جزءا فللآمر تسعة و ستّون و للقاتل جزء و حسبه».

وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ دلیل است که هر که در سرّ عملی کند خیر یا شر طاعت یا معصیت رب العالمین آن عمل آشکارا کند و پنهان فرو نگذارد. از اینجا گفت مصطفی ع: «لو ان احدکم یعمل فی صخرة صمّاء لیس لها باب و لا کوة لخرج عمله للنّاس کائنا ما کان.»

و قال عثمان بن عفان من عمل عملا کساه اللَّه ردائه ان خیرا فخیر و ان شرا فشر.

فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها گفتیم این کشته را بزنید بلختی از آن گاو، عکرمه و کلبی گفتند از ران گاو لختی بروی زدند. ضحاک گفت. زبان گاو بروی زدند. ابن جبیر گفت ضرب بعجب ذنبها، لانه اصل البدن و اساسه علیه، رکب الخلق و منه مدة المضغه طولا و عرضا، لقول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «کل ابن آدم یبلی الّا عجب الذنب فانّه منه خلق و فیه یرکّب».

ابن عباس گفت استخوان اصل گوش بروی زدند که محل حیاة است و محل روح و مقتل آدمی، و قول مختار اینست و تقدیر الآیة فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها فضرب فحیّی آن بروی زدند و بفرمان خدای عز و جل زنده شد، و فراهم آمد، و عمه‌زاده خود را گفت انت قتلتنی این بگفت آن گه بیفتاد و بحال مردگی باز شد.

رب العالمین گفت: کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی‌ وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ‌ این آیت حجت است بر مشرکان عرب که اصل بعث را منکر شدند، و حجت است بر قومی فلاسفه که بعث اجساد و اعیان را منکراند. فان هذا القتیل احیی بعینه یشخب دما. و روی انّ ابا رزین العقیلی سئل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم کیف یحیی اللَّه الموتی؟ قال یا ابا رزین، أما مررت بارض مجدبة؟ قال بلی یا رسول اللَّه قال ثم مررت بها مخصبة؟ قال بلی یا رسول اللَّه قال کذلک النشور.

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ این خطاب با جهودان است. رب العالمین میگوید پس از آنک آیات و روایات قدرت ما دیدید و لطائف حکمت و عجائب صنعت در مرده زنده گردانیدن و کوه از بیخ بر آوردن و بر زور شما بدانستن و آب از سنگ روانیدن و قومی را صورت بگردانیدن پس از این عجایب که دیدید دیگر باره دلهای شما سخت شد کلبی گفت پس از آنک مرده زنده شد و بگفت که کیست کشنده من، ایشان قبول نکردند و گفتند ما نکشتیم، رب العالمین گفت سخت است دلهای شما و سیاه و غلیظ که مرده پیش چشم زنده شد و بگفت که کشنده من کیست و شما می‌نپذیرید. و قسوة در دل آنست که رحمت و رقت و تواضع در آن نگیرد، و کارهای پسندیده را و انواع خیر را نرم نشود.

مصطفی ع گفت «لا تکثروا الکلام بغیر ذکر اللَّه عز و جل، فان کثرة الکلام بغیر ذکر اللَّه قسوة للقلب، و ان ابعد الناس من اللَّه القلب القاسی».

و عن حذیفه قال تعرض الفتن علی القلوب عرض الحصیر فای قلب اشربها نکتت فیه نکتة سوداء، و ایّ قلب انکرها نکتت فیه نکتة بیضاء، حتی تکون القلوب علی قلبین قلب ابیض مثل الصفا لا تضرّه فتنة، و قلب اسود مربد کالکوز مجخیّا و امال کفّه لا یعرف معروفا و لا ینکر منکرا.» پارسی خبر حذیفه آنست که فتنه‌ها بر دلها باز گسترانند چنانک حصیر گسترانند، هر دل که بفتنه‌ها مایل باشد و آن را گیرا بود نکته سیاه بر آن زنند و هر دل که بآن فتنه‌ها در نسازد و آن را منکر شود نکته سپید بر آن زنند پس می‌داند که دلها بر دو قسم است یکی همچون سنگ سپید سخت که هیچ فتنه در خود نپذیرد، دیگری سیاه خاک آلود همچون کوزه سرنگون چنانک درین کوزه سرنگون آب نماند، در چنین دل خیر و طاعت نماند. رب العالمین دلهای جهودان را این صفت کرد و گفت ایمان بنوبت مصطفی و صدق وی که سر همه خیرات است در دل ایشان نمی‌شود پس از آنک صدق وی شناختند و دانستند. اینست معنی قسوت در دلهای جهودان.

پس دلهای ایشان با سنگ برابر کرد در سختی و درشتی و گفت فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً آن دلها همچون سنگ است بلکه سخت‌تر که از سنگ آب آید وگرچه آب در آن نشود، و از دل سخت نه اجابت آید و نه پند در آن شود. آن گه سنگ را معذور کرد و دلهای ایشان نامعذور، و سنگ خاره را فضل داد بر دل سخت و بتفضیل گفت وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ و از سنگ‌ها هست که از آن جویها میرود و از کوه‌ها هست که از آن دجله و فرات و سیحون و جیحون میرود، و إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ و از آن هست که می‌شکافد و آب از آن بیرون می‌آید، یعنی آن سنگها که در جهان پراکنده است و از آن چشمه‌ها میرود وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ و از آن هست که از بالا نشیب میگیرد و بهامون می‌افتد، همچون آن کوه که برابر طور بود و رب العزة آن وقت که با موسی سخن گفت آن کوه منجلی شد، یعنی پیدا شد بقدر یک بند سر انگشت کهین تا بعضی از آن کوه به شام افتاد و یمن و بعضی خرد گشت، چون ریگ و در عالم بپراکند. مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ میگوید: آن رفتن جویها از آن سنگ و چکیدن آب از آن، و آمدن آن از بالا بهامون، همه از ترس خداوند است جلّ جلاله، یعنی که سنگها که با ترس است و دل این جهودان بی ترس. قومی از اهل تأویل آیت از ظاهر بگردانیدند و بر مجاز حمل کردند و گفتند نسبت خشیت با سنگ بر سبیل تسبّ است نه بر سبیل تحقق، یعنی که ناظر در آن نگرد قدرت اللَّه بیند، خشیت بوی در آید، و تسبیح موات و جمادات که قرآن از آن خبر میدهد هم برین تأویل براندند و از ظاهر بگردانیدند. و این تأویل بمذهب اهل سنت باطل است که در ضمن آن ابطال صیغت کلام حق است و ابطال معجزه رسول ع و تسبیح سنگ ریزه در حضرت مصطفی ع و تسبیح جفنه که از آن طعام میخوردند و حنین ستون که در مسجد رسول خدا شنودند هم ازین باب است و همه در اخبار صحیح است و از معجزات مصطفی است و نشان صحت نبوت وی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم. اگر از ظاهر بگردانیم بر آن تأویل که ایشان گفتند. هم در آن ابطال صیغت باشد و هم ابطال معجزه رسول، و این در دین روا نیست و مقتضی ایمان نیست. و هم ازین باب است آنچه در قرآن آید که آسمان اللَّه را پاسخ داد که فرمانبرداریم و ذلک فی قوله أَتَیْنا طائِعِینَ و فردا اندامهای کافر گواهی میدهد بر کافر بسخنی گشاده روشن. چنانک اللَّه گفت وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا و دوزخ را خشم اثبات کرد آنجا که گفت تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ و آتش را سخن گفتن اثبات کرد و گفت وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ این همه در خرد محال است و همه از دین خداوند ذو الجلال است، دل از آن میشورد و خرد آن را رد میکند، و قرآن بدرستی آن گواهی میدهد. و بیشترین معجزه‌های پیغامبران و برهانهای ایشان آنست که در خرد محال است، و اللَّه بر آن چیزها قادر بر کمال است، و پذیرفتن آن دین راست است و اعتقاد درست. و طریق اهل سنت آنست که این همه که بر شمردیم اگر چه نادر یافته است پذیرفته داری و از ظاهر بنگردانی و از تأویل و تصرف در آن بپرهیزی، و از جمله ایشان نباشی که چون در نیافتند نپذیرفتند، تا اللَّه ایشان را ذم کرد و گفت وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ و این مسئله بسطی دارد و شرحی خواهد اما درین موضع بیش ازین احتمال نکند.

وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ اگر بتا خوانی خطاب با جهودان است یعنی که خدای عز و جل از کردار شما ناآگاه نیست، آنچه پنهان دارید و آنچه آشکارا کنید همه میداند و شما را بآن جزا دهد و فرو نگذارد، و اگر بیا خوانی بر قراءة مکی خطاب با مؤمنان است و قدح در جهودان. با مؤمنان میگوید خدای عز و جل از آنچه این جهودان میکنند ناآگاه نیست، آن گه خطاب با مؤمنان گردانید.

و گفت أَ فَتَطْمَعُونَ طمع میدارید که ایمان آرند و شما را استوار گیرند.

و مفسران گفتند این آن گه بود که مصطفی در مدینه شد و جهودان مدینه را بر دین اسلام خواند، و طمع در اسلام ایشان بست و همچنین جماعتی از انصار بودند در مدینه که ایشان را با جهودان نزدیکی بود بحکم رضا ع، و طمع در اسلام جهودان بسته بودند، رب العزة بایشان این آیت فرستاد که طمع مدارید باسلام ایشان، که ایشان از نسل قومی‌اند که در عهد موسی کلام ما بشنیدند در کوه طور، یعنی آن هفتاد مرد که موسوی ایشان را با خود برده بود تا کلام حق و فرمان وی بشنیدند پس چون با قوم خویش شدند، قومی ازیشان تبدیل و تحریف در کلام حق آوردند، و آنچه حق نگفته بود در آن افزودند، و ذلک قولهم سمعنا اللَّه... و فی آخر کلامه یقول ان استطعتم ان تفعلوا هذه الاشیاء فافعلوا و الّا فلا تفعلوا و لا بأس رب العالمین گفت که با سخن و پیغام من چنین کنند شما را استوار کی دارند بعضی مفسران گفته‌اند که معنی آیت آنست که خدای عز و جل مصطفی را و مومنان را گفت چرا در ایمان ایشان طمع بسته‌اید و حال ایشان آنست که توریة که کلام ماست بشنیدند، و آنچه در آن بود بدانستند و دریافتند، پس حکم توریة بگردانیدند، و آیت رجم و صفت نعت تو که رسول مایی از آن برگرفتند و آن را بدل نهادند، و این ازیشان نه فراموش کاری بود و نه خطا، بلکه عمد محض بود، قصدا میدانستند و میکردند. چنانک گفت ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ این آیت دلیل است که نه مخلوق است و نه حکایت از کلام حق بلکه خود عین کلام حق است، و لفظ ما در آن نه مخلوق. بخلاف قول جهمیان که گفتند لفظ ما در آن مخلوقست. و وجه دلالت آیت آنست که اگر آنچه ایشان قرآن از رسول می‌شنیدند حکایت از کلام بودی، یا لفظ و قراءة وی، به قرآن مخلوق گفتن روا بودی، گفتی یسمعون مثل کلام اللَّه او حکایة کلام اللَّه او قراءة کلام اللَّه.

چون گفت یسمعون کلام اللَّه و جای دیگر گفت فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ، پس بدانستیم که آنچه ایشان گفتند باطلست، و مقالت جهمیان، و این خلاف از آن افتاد که جهمیان گویند کلام حق علم اوست قائم بذات او نه عبارتی که بحرف و صوت قائم است، و بنزدیک اهل سنت این اصل باطل است، و خبرهای درست ایشان را گواهی بدروغ میدهد، منها قول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «یحشر اللَّه الناس عراة عزلا بهما»

یعنی لیس معهم شی‌ء، ثم ینادیهم بصوت یسمعه من بعد کما یسمعه من قرب انا الملک انا الدّیّان لا ینبغی لاحد من اهل الجنة ان یدخل الجنة و لاحد من اهل النّار عنده مظلمة حتی اقتصّه منه، حتی اللطمة. قیل یعنی لرسول اللَّه و اللَّه اعلم کیف. «و انما ناتی اللَّه عراة عزلا بهما قال بالحسنات و السّیّئات، قال البخاری و فی هذا دلیل علی انّ صوت اللَّه لا یشبه صوت الخلق بان اللَّه یسمع من بعد کما یسمع من قرب، و انّ الملائکة یصعقون من صوته، و اذا تنادت الملائکة لم یصعقوا، و عن عبد اللَّه بن مسعود قال «قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «اذا تکلم اللَّه بالوحی سمع اهل السّماوات صلصلة کجرّ السلسلة علی الصفا، فیصعقون فلا یزالون کذلک، حتی یاتیهم اللَّه جبرئیل فاذا جاء هم جبرئیل ع فزع من قلوبهم، فیقولون یا جبرئیل ما ذا قال ربکم؟ فیقول الحق و هو العلی الکبیر»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «یطّلع اللَّه عز و جل الی اهل الجنّة فیقول یا اهل الجنة، فیقولون صوت ربنا، لبیک و سعدیک، قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین؟

قالوا ربنا لبثنا یوما او بعض یوم قال لنعم ما انجزتم فی یوم او بعض یوم، رحمتی و رضوانی و جنّتی، امکثوا فیها خالدین مخلّدین، ثم یقبل الی اهل النار، فیقول یا اهل النار فیقولون صوت ربنا لبیک و سعدیک، قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین؟ قالوا لبثنا یوما او بعض یوم. قال بئس ما انجزتم فی یوم او بعض یوم غضبی و سخطی و ناری، امکثوا فیها خالدین مخلدین.»

وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا چون مؤمنانرا بینند گویند ایمان آوردیم وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی‌ بَعْضٍ و چون با یکدیگر رسند گویند که ایشان را از توریة می سخن گویند، و این آن بود که کس کس از جهودان که توریة میدانستند و نه چنان سخت معاند بودند با رسول خدا، و نه باز نهاده بشوخی با مسلمانان قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ میگفتند در نهان که در توریة هست که محمد پیغامبرست و نعت و صفت او در توریة مذکور است. آن مهینان جهودان که معاندتر بودند این دیگران را گفتند که چرا ایشان را از توریة می خبر کنید که محمد رسول است از آن خبرها که اللَّه شما را گشاد در توریة. عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تا فردا نزدیک خداوند شما حجت آرند بدان ور شما.

پس گفت أَ فَلا تَعْقِلُونَ خواهی از قول آن مهینان نه که کمینان را گفتند، و خواهی خطاب اللَّه گیر با آن مهینان جهودان، و سدیگر وجه ار خواهی، خطاب مؤمنان نه، میگوید أَ فَلا تَعْقِلُونَ اذ تطمعون در نمی‌یابید که ایشان سخن من تحریف میکنند و از جای خود می‌بگردانند ایشان شما را براست ندارند و استوار نگیرند.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیها هر چند که این آیت در نظم قرآن بآخر قصه گفت اما در معنی اول قصه است که تا آن شخص کشته نشد قصه گاو نرفت. و معنی تدارؤ تدافع است، چنانک قصه در میان قومی افتد این سخن آن باز میدهد و آن سخن این رد میکند. وَ إِذْ قَتَلْتُمْ میگوید شما یکی را بکشتید. یعنی عامیل و در آن کشته خصومت در گرفتید و از خلق پنهان میداشتید و خدای عز و جل آن سرّ آشکارا کرد و کشنده پیدا، تا امروز در میان خلق رسوا شد و فردا بعذاب آخرت گرفتار شود.
هوش مصنوعی: در این آیه به یک حادثه اشاره شده است که به قتل یک نفر مربوط می‌شود. هرچند این آیه در انتهای روایت قرآن قرار دارد، اما در واقع از اهمیت بالایی برخوردار است و به عنوان نقطه آغاز اتفاقات دیگر تلقی می‌شود؛ زیرا تا زمانی که آن فرد کشته نشود، داستان گاو در پیش نمی‌رود. واژه "تدارؤ" به معنای تدافع است، به طوری که در میان یک قوم، گفت‌وگوهایی مبادله می‌شود و هر سخن ممکن است پاسخی به سخن دیگر بدهد. در اینجا می‌گوید شما یکی را کشته‌اید و بین شما و دیگران در مورد این قتل تنش ایجاد شده است و تلاش کرده‌اید این موضوع را از دیگران پنهان کنید، اما خداوند این راز را آشکار کرده و قاتل را شناسایی کرده است، به طوری که امروز در میان مردم شناخته شده و در آینده ممکن است به عذاب اخروی مبتلا شود.
قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «زوال الدنیا اهون عند اللَّه من قتل رجل مؤمن، و من اعان علی قتل مؤمن بشطر کلمة جاء یوم القیمة مکتوب بین عینیه آیس من رحمة اللَّه و اول ما یقضی بین النّاس یوم القیمة فی الدماء.»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "نابودی دنیا در نظر خداوند آسان‌تر از قتل یک مرد مؤمن است، و هر کسی که به قتل مؤمنی با یک کلمه کمک کند، در روز قیامت با حالتی ناامید از رحمت خداوند در پیشانی‌اش نوشته شده خواهد آمد. و اولین چیزی که در روز قیامت بین مردم حکم‌فرما خواهد شد، مربوط به خون‌ها خواهد بود."
و سئل النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عن القاتل و الآمر «فقال قسمت النار سبعین جزءا فللآمر تسعة و ستّون و للقاتل جزء و حسبه».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام در پاسخ به سوالی درباره قاتل و کسی که دستور قتل را داده است، بیان کرد که جهنم به هفتاد قسمت تقسیم شده است. از این تعداد، نود و نه قسمت به آن کسی که دستور قتل را داده تعلق دارد و فقط یک قسمت به قاتل اختصاص دارد.
وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ دلیل است که هر که در سرّ عملی کند خیر یا شر طاعت یا معصیت رب العالمین آن عمل آشکارا کند و پنهان فرو نگذارد. از اینجا گفت مصطفی ع: «لو ان احدکم یعمل فی صخرة صمّاء لیس لها باب و لا کوة لخرج عمله للنّاس کائنا ما کان.»
هوش مصنوعی: خداوند آنچه را که شما پنهان می‌کنید، آشکار خواهد کرد. این نشان‌دهنده این است که هر کسی که در خفا کاری انجام دهد، چه کار نیک باشد و چه بد، چه اطاعت از خدا باشد و چه گناه، باید آن عمل را به صورت علنی و آشکار انجام دهد و آن را مخفی نکند. از این رو، مصطفی (ص) فرموده است: «اگر یکی از شما در دل یک سنگ سخت بدون در و پنجره نیز کاری انجام دهد، آن عمل او یک روز به مردم خواهد رسید، چه بخواهد و چه نخواهد.»
و قال عثمان بن عفان من عمل عملا کساه اللَّه ردائه ان خیرا فخیر و ان شرا فشر.
هوش مصنوعی: عثمان بن عفان گفته است: کسی که عملی انجام دهد، خداوند او را با پاداش آن عمل می‌آراید؛ اگر عمل خوب باشد، پاداش خوب خواهد بود و اگر بد باشد، پاداش بدی در انتظارش خواهد بود.
فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها گفتیم این کشته را بزنید بلختی از آن گاو، عکرمه و کلبی گفتند از ران گاو لختی بروی زدند. ضحاک گفت. زبان گاو بروی زدند. ابن جبیر گفت ضرب بعجب ذنبها، لانه اصل البدن و اساسه علیه، رکب الخلق و منه مدة المضغه طولا و عرضا، لقول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «کل ابن آدم یبلی الّا عجب الذنب فانّه منه خلق و فیه یرکّب».
هوش مصنوعی: ما گفتیم این کشته را با قسمتی از گاو بزنید. عکرمه و کلبی گفتند از ران گاو بزنید. ضحاک گفت زبان گاو را زدند. ابن جبیر گفت که باید به "عجب الذنب" (کای خانم یا دمی که در انتهای ستون فقرات قرار دارد) ضربه بزنید، زیرا این قسمت اساس بدن است و از آنجا شکل‌گیری موجودات آغاز می‌شود. این موضوع به دلیل گفته پیامبر (ص) است که فرمودند: «هر فرزند آدم فانی می‌شود جز عجب الذنب، زیرا از آن ساخته شده و بر اساس آن شکل می‌گیرد.»
ابن عباس گفت استخوان اصل گوش بروی زدند که محل حیاة است و محل روح و مقتل آدمی، و قول مختار اینست و تقدیر الآیة فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها فضرب فحیّی آن بروی زدند و بفرمان خدای عز و جل زنده شد، و فراهم آمد، و عمه‌زاده خود را گفت انت قتلتنی این بگفت آن گه بیفتاد و بحال مردگی باز شد.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید که استخوان گوش، جایی است که زندگی و روح در آن قرار دارد و محل مرگ انسان به حساب می‌آید. او نظرش این است که آیه به این صورت است: «ما گفتیم او را با بعضی از آن (استخوان) بزنید» و وقتی زدند، او زنده شد. به فرمان خدا، او دوباره حیات یافت و به عمه‌زاده‌اش گفت: «تو من را کشتی». پس از این جمله، دوباره به حالت مردگی بازگشت.
رب العالمین گفت: کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی‌ وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ‌ این آیت حجت است بر مشرکان عرب که اصل بعث را منکر شدند، و حجت است بر قومی فلاسفه که بعث اجساد و اعیان را منکراند. فان هذا القتیل احیی بعینه یشخب دما. و روی انّ ابا رزین العقیلی سئل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم کیف یحیی اللَّه الموتی؟ قال یا ابا رزین، أما مررت بارض مجدبة؟ قال بلی یا رسول اللَّه قال ثم مررت بها مخصبة؟ قال بلی یا رسول اللَّه قال کذلک النشور.
هوش مصنوعی: خداوند جهان گفت: همین‌طور خداوند، مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد تا متوجه شوید. این آیه دلیلی است بر مشرکان عرب که انکار حیات دوباره را دارند و همچنین دلیلی برای گروهی از فیلسوفان است که زنده شدن اجساد را انکار می‌کنند. در حقیقت، این کشته به همان صورت زنده می‌شود و خون از او جاری می‌گردد. روایت شده که ابا رزن عقلی از پیامبر اسلام پرسید چگونه خداوند مردگان را زنده می‌کند؟ پیامبر فرمود: آیا از سرزمینی خشک عبور کرده‌ای؟ او پاسخ داد بله، سپس آیا از همان سرزمین عبوری به سرزمین سرسبز داشته‌ای؟ او گفت بله، پیامبر فرمود همین‌طور است زنده شدن.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ این خطاب با جهودان است. رب العالمین میگوید پس از آنک آیات و روایات قدرت ما دیدید و لطائف حکمت و عجائب صنعت در مرده زنده گردانیدن و کوه از بیخ بر آوردن و بر زور شما بدانستن و آب از سنگ روانیدن و قومی را صورت بگردانیدن پس از این عجایب که دیدید دیگر باره دلهای شما سخت شد کلبی گفت پس از آنک مرده زنده شد و بگفت که کیست کشنده من، ایشان قبول نکردند و گفتند ما نکشتیم، رب العالمین گفت سخت است دلهای شما و سیاه و غلیظ که مرده پیش چشم زنده شد و بگفت که کشنده من کیست و شما می‌نپذیرید. و قسوة در دل آنست که رحمت و رقت و تواضع در آن نگیرد، و کارهای پسندیده را و انواع خیر را نرم نشود.
هوش مصنوعی: این متن به موضوع سختی دل‌ها اشاره دارد و به قوم یهود خطاب می‌کند. آیات الهی و نشانه‌های قدرت خداوند، مانند زنده کردن مردگان و حرکت کوه‌ها، را برای آنها یادآوری می‌کند. باوجود مشاهده این معجزات، دل‌های آنها دوباره سخت و بی‌رحم شده است. داستانی از مرده‌ای که زنده شده و از قاتل خود سوال کرده، وجود دارد، اما آنها این حقیقت را انکار کرده و دل‌هایشان به شدت سخت شده است. در اینجا، قساوت دل به معنای فقدان رحمت، رقت و تواضع تعریف می‌شود و به این نکته اشاره می‌کند که دل‌های سخت قادر به پذیرش خوبی‌ها و خیرات نیستند.
مصطفی ع گفت «لا تکثروا الکلام بغیر ذکر اللَّه عز و جل، فان کثرة الکلام بغیر ذکر اللَّه قسوة للقلب، و ان ابعد الناس من اللَّه القلب القاسی».
هوش مصنوعی: مصطفی (ع) فرمودند: «زیاد صحبت نکنید بدون یاد خداوند عز و جل، زیرا زیاد صحبت کردن بدون یاد خدا باعث سختی قلب می‌شود و قلب‌های سخت از خداوند دورترین هستند.»
و عن حذیفه قال تعرض الفتن علی القلوب عرض الحصیر فای قلب اشربها نکتت فیه نکتة سوداء، و ایّ قلب انکرها نکتت فیه نکتة بیضاء، حتی تکون القلوب علی قلبین قلب ابیض مثل الصفا لا تضرّه فتنة، و قلب اسود مربد کالکوز مجخیّا و امال کفّه لا یعرف معروفا و لا ینکر منکرا.» پارسی خبر حذیفه آنست که فتنه‌ها بر دلها باز گسترانند چنانک حصیر گسترانند، هر دل که بفتنه‌ها مایل باشد و آن را گیرا بود نکته سیاه بر آن زنند و هر دل که بآن فتنه‌ها در نسازد و آن را منکر شود نکته سپید بر آن زنند پس می‌داند که دلها بر دو قسم است یکی همچون سنگ سپید سخت که هیچ فتنه در خود نپذیرد، دیگری سیاه خاک آلود همچون کوزه سرنگون چنانک درین کوزه سرنگون آب نماند، در چنین دل خیر و طاعت نماند. رب العالمین دلهای جهودان را این صفت کرد و گفت ایمان بنوبت مصطفی و صدق وی که سر همه خیرات است در دل ایشان نمی‌شود پس از آنک صدق وی شناختند و دانستند. اینست معنی قسوت در دلهای جهودان.
هوش مصنوعی: حذیفه می‌گوید فتنه‌ها به دل‌ها مانند حصیری که روی زمین گسترده شده، حمله می‌کنند. هر دلی که به فتنه‌ها تمایل داشته باشد، یک نقطه سیاه بر آن زده می‌شود و هر دلی که با این فتنه‌ها مخالف باشد، یک نقطه سفید بر آن می‌زنند. در نهایت، دل‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: یکی دل سفید و پاک مانند سنگی صاف که فتنه‌ای نمی‌تواند به آن آسیب بزند، و دیگری دل سیاه و تاریک مانند کوزه‌ای واژگون که هیچ چیزی در آن نمی‌ماند. در دل این افراد نه خیر و نه نیکی وجود دارد. پروردگار عالمیان این ویژگی را در دل‌های یهودیان به وجود آورد و فرمود که ایمان به پیامبر اکرم و صداقت او که منبع تمامی خیرات است در دل‌های آنان جای نمی‌گیرد. این موضوع نشان‌دهنده سختی و مشقت در دل‌های آن‌هاست.
پس دلهای ایشان با سنگ برابر کرد در سختی و درشتی و گفت فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً آن دلها همچون سنگ است بلکه سخت‌تر که از سنگ آب آید وگرچه آب در آن نشود، و از دل سخت نه اجابت آید و نه پند در آن شود. آن گه سنگ را معذور کرد و دلهای ایشان نامعذور، و سنگ خاره را فضل داد بر دل سخت و بتفضیل گفت وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ و از سنگ‌ها هست که از آن جویها میرود و از کوه‌ها هست که از آن دجله و فرات و سیحون و جیحون میرود، و إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ و از آن هست که می‌شکافد و آب از آن بیرون می‌آید، یعنی آن سنگها که در جهان پراکنده است و از آن چشمه‌ها میرود وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ و از آن هست که از بالا نشیب میگیرد و بهامون می‌افتد، همچون آن کوه که برابر طور بود و رب العزة آن وقت که با موسی سخن گفت آن کوه منجلی شد، یعنی پیدا شد بقدر یک بند سر انگشت کهین تا بعضی از آن کوه به شام افتاد و یمن و بعضی خرد گشت، چون ریگ و در عالم بپراکند. مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ میگوید: آن رفتن جویها از آن سنگ و چکیدن آب از آن، و آمدن آن از بالا بهامون، همه از ترس خداوند است جلّ جلاله، یعنی که سنگها که با ترس است و دل این جهودان بی ترس. قومی از اهل تأویل آیت از ظاهر بگردانیدند و بر مجاز حمل کردند و گفتند نسبت خشیت با سنگ بر سبیل تسبّ است نه بر سبیل تحقق، یعنی که ناظر در آن نگرد قدرت اللَّه بیند، خشیت بوی در آید، و تسبیح موات و جمادات که قرآن از آن خبر میدهد هم برین تأویل براندند و از ظاهر بگردانیدند. و این تأویل بمذهب اهل سنت باطل است که در ضمن آن ابطال صیغت کلام حق است و ابطال معجزه رسول ع و تسبیح سنگ ریزه در حضرت مصطفی ع و تسبیح جفنه که از آن طعام میخوردند و حنین ستون که در مسجد رسول خدا شنودند هم ازین باب است و همه در اخبار صحیح است و از معجزات مصطفی است و نشان صحت نبوت وی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم. اگر از ظاهر بگردانیم بر آن تأویل که ایشان گفتند. هم در آن ابطال صیغت باشد و هم ابطال معجزه رسول، و این در دین روا نیست و مقتضی ایمان نیست. و هم ازین باب است آنچه در قرآن آید که آسمان اللَّه را پاسخ داد که فرمانبرداریم و ذلک فی قوله أَتَیْنا طائِعِینَ و فردا اندامهای کافر گواهی میدهد بر کافر بسخنی گشاده روشن. چنانک اللَّه گفت وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا و دوزخ را خشم اثبات کرد آنجا که گفت تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ و آتش را سخن گفتن اثبات کرد و گفت وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ این همه در خرد محال است و همه از دین خداوند ذو الجلال است، دل از آن میشورد و خرد آن را رد میکند، و قرآن بدرستی آن گواهی میدهد. و بیشترین معجزه‌های پیغامبران و برهانهای ایشان آنست که در خرد محال است، و اللَّه بر آن چیزها قادر بر کمال است، و پذیرفتن آن دین راست است و اعتقاد درست. و طریق اهل سنت آنست که این همه که بر شمردیم اگر چه نادر یافته است پذیرفته داری و از ظاهر بنگردانی و از تأویل و تصرف در آن بپرهیزی، و از جمله ایشان نباشی که چون در نیافتند نپذیرفتند، تا اللَّه ایشان را ذم کرد و گفت وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ و این مسئله بسطی دارد و شرحی خواهد اما درین موضع بیش ازین احتمال نکند.
هوش مصنوعی: دل‌های آنان به سختی همچون سنگ شده است، بلکه حتی از سنگ هم سخت‌تر. از دل‌های سخت هیچ گونه پذیرش و تأثیری وجود ندارد. برای سنگ دل‌ها عذری وجود دارد اما دل‌های آنها به هیچ وجه معذور نیستند. خداوند به سنگ‌ها فضلی داده که برخی از آن‌ها جوی‌ها را جاری می‌کنند و از کوه‌ها آب‌های بزرگ مانند دجله و فرات به میدان می‌آید. همچنین، برخی از سنگ‌ها می‌شکافند و آب از آنها خارج می‌شود. این ویژگی‌ها نشان می‌دهد که سنگ‌ها حتی از ترس خداوند ممکن است حرکت کنند، در حالی که دل‌های آنان از خوف خدا تهی است. برخی از اهل تأویل آیات را به مجاز تفسیر کرده و کسالت آن را به تسبیح نسبت داده‌اند؛ اما این امر با مذهب اهل سنت ناسازگار است. برای مؤمنان خالی از فایده است که قرآن را به شکل غیرواقعی تفسیر کنند. معجزات پیامبران، نشانه‌های اصالت دین را به اثبات می‌رساند و این واقعیت که همه موجودات در برابر خداوند اطاعت می‌کنند، از مسائل مسلم دین است. در نهایت، ایمان راستین در پذیرش حقایق و دوری از تفسیرهای نادرست نهفته است.
وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ اگر بتا خوانی خطاب با جهودان است یعنی که خدای عز و جل از کردار شما ناآگاه نیست، آنچه پنهان دارید و آنچه آشکارا کنید همه میداند و شما را بآن جزا دهد و فرو نگذارد، و اگر بیا خوانی بر قراءة مکی خطاب با مؤمنان است و قدح در جهودان. با مؤمنان میگوید خدای عز و جل از آنچه این جهودان میکنند ناآگاه نیست، آن گه خطاب با مؤمنان گردانید.
هوش مصنوعی: خداوند هیچگاه از اعمال شما غافل نیست. اگر این عبارت را به یهودیان نسبت دهیم، به این معنی است که خداوند از کارهایی که انجام می‌دهید بی‌خبر نیست؛ او از آنچه در دل‌ها پنهان دارید و آنچه را که به صورت علنی نشان می‌دهید، آگاهی دارد و به شما پاداش خواهد داد و شما را رها نخواهد کرد. اما اگر این جمله را به مؤمنان نسبت دهیم، به سیله‌ای برای اشاره به یهودیان تبدیل می‌شود و به مؤمنان می‌گوید خداوند بر اعمال یهودیان ناآگاه نیست و سپس سخن را به مؤمنان معطوف می‌کند.
و گفت أَ فَتَطْمَعُونَ طمع میدارید که ایمان آرند و شما را استوار گیرند.
هوش مصنوعی: آیا امید دارید که دیگران به شما ایمان آورند و شما را به عنوان الگوی خود بپذیرند؟
و مفسران گفتند این آن گه بود که مصطفی در مدینه شد و جهودان مدینه را بر دین اسلام خواند، و طمع در اسلام ایشان بست و همچنین جماعتی از انصار بودند در مدینه که ایشان را با جهودان نزدیکی بود بحکم رضا ع، و طمع در اسلام جهودان بسته بودند، رب العزة بایشان این آیت فرستاد که طمع مدارید باسلام ایشان، که ایشان از نسل قومی‌اند که در عهد موسی کلام ما بشنیدند در کوه طور، یعنی آن هفتاد مرد که موسوی ایشان را با خود برده بود تا کلام حق و فرمان وی بشنیدند پس چون با قوم خویش شدند، قومی ازیشان تبدیل و تحریف در کلام حق آوردند، و آنچه حق نگفته بود در آن افزودند، و ذلک قولهم سمعنا اللَّه... و فی آخر کلامه یقول ان استطعتم ان تفعلوا هذه الاشیاء فافعلوا و الّا فلا تفعلوا و لا بأس رب العالمین گفت که با سخن و پیغام من چنین کنند شما را استوار کی دارند بعضی مفسران گفته‌اند که معنی آیت آنست که خدای عز و جل مصطفی را و مومنان را گفت چرا در ایمان ایشان طمع بسته‌اید و حال ایشان آنست که توریة که کلام ماست بشنیدند، و آنچه در آن بود بدانستند و دریافتند، پس حکم توریة بگردانیدند، و آیت رجم و صفت نعت تو که رسول مایی از آن برگرفتند و آن را بدل نهادند، و این ازیشان نه فراموش کاری بود و نه خطا، بلکه عمد محض بود، قصدا میدانستند و میکردند. چنانک گفت ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ این آیت دلیل است که نه مخلوق است و نه حکایت از کلام حق بلکه خود عین کلام حق است، و لفظ ما در آن نه مخلوق. بخلاف قول جهمیان که گفتند لفظ ما در آن مخلوقست. و وجه دلالت آیت آنست که اگر آنچه ایشان قرآن از رسول می‌شنیدند حکایت از کلام بودی، یا لفظ و قراءة وی، به قرآن مخلوق گفتن روا بودی، گفتی یسمعون مثل کلام اللَّه او حکایة کلام اللَّه او قراءة کلام اللَّه.
هوش مصنوعی: مفسران بیان کرده‌اند که این موضوع مربوط به زمانی است که پیامبر در مدینه حضور داشت و مردم یهود مدینه را به دین اسلام دعوت می‌کرد. در این زمان، گروهی از انصار نیز بودند که با یهودیان نزدیک بودند و به اسلام آنها امید داشتند. ولی خداوند آیه‌ای به آنها نازل کرد که نباید به این امید داشته باشند، زیرا یهودیان از قومی هستند که در زمان موسی به سخنان خدا گوش دادند، اما پس از آن، در کلام خدا تحریف و تغییراتی ایجاد کردند. آنها آنچه که خداوند نفرموده بود به کلام خود اضافه کردند و به این ترتیب از راه حق منحرف شدند. برخی از مفسران معتقدند که این آیه به پیامبر و مؤمنان یادآوری می‌کند که نسبت به ایمان یهودیان نباید امیدی داشته باشند زیرا آنها حقیقت کلام خداوند را شنیده و متوجه شدند، اما عمداً آن را تغییر داده و تحریف کردند. این تغییرات عمدی و بدون خطا بود و آنها به‌خوبی می‌دانستند که چه می‌کنند. به همین دلیل این آیات دلیلی برای اثبات این است که کلام خدا نه مخلوق است و نه حکایت از آن، بلکه عین کلام خداست.
چون گفت یسمعون کلام اللَّه و جای دیگر گفت فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ، پس بدانستیم که آنچه ایشان گفتند باطلست، و مقالت جهمیان، و این خلاف از آن افتاد که جهمیان گویند کلام حق علم اوست قائم بذات او نه عبارتی که بحرف و صوت قائم است، و بنزدیک اهل سنت این اصل باطل است، و خبرهای درست ایشان را گواهی بدروغ میدهد، منها قول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «یحشر اللَّه الناس عراة عزلا بهما»
هوش مصنوعی: با توجه به اینکه در یکی از آیات به ویژگی شنیدن کلام خدا اشاره شده و در جای دیگری هم آمده است که باید به کسی پناه داد تا کلام خدا را بشنود، مشخص است که نظرات مخالفان نادرست است. جهمیان معتقدند که کلام خدا فقط علم اوست و نه عبارتی که با حرف و صوت بیان شود. این اعتقاد از نظر اهل سنت نادرست است و اخبار صحیح آنها نیز این ادعا را رد می‌کند. به‌علاوه، جمله‌ای از پیامبر که می‌فرماید مردم بدون لباس و عریان محشور می‌شوند، نیز به این موضوع اشاره دارد.
یعنی لیس معهم شی‌ء، ثم ینادیهم بصوت یسمعه من بعد کما یسمعه من قرب انا الملک انا الدّیّان لا ینبغی لاحد من اهل الجنة ان یدخل الجنة و لاحد من اهل النّار عنده مظلمة حتی اقتصّه منه، حتی اللطمة. قیل یعنی لرسول اللَّه و اللَّه اعلم کیف. «و انما ناتی اللَّه عراة عزلا بهما قال بالحسنات و السّیّئات، قال البخاری و فی هذا دلیل علی انّ صوت اللَّه لا یشبه صوت الخلق بان اللَّه یسمع من بعد کما یسمع من قرب، و انّ الملائکة یصعقون من صوته، و اذا تنادت الملائکة لم یصعقوا، و عن عبد اللَّه بن مسعود قال «قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «اذا تکلم اللَّه بالوحی سمع اهل السّماوات صلصلة کجرّ السلسلة علی الصفا، فیصعقون فلا یزالون کذلک، حتی یاتیهم اللَّه جبرئیل فاذا جاء هم جبرئیل ع فزع من قلوبهم، فیقولون یا جبرئیل ما ذا قال ربکم؟ فیقول الحق و هو العلی الکبیر»
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده که هیچ‌چیز با آن‌ها نیست، سپس خداوند به آن‌ها ندایی می‌دهد که از فاصله شنیده می‌شود همان‌طور که از نزدیک به گوش می‌رسد. او خود را به عنوان پادشاه و حاکم معرفی می‌کند و می‌گوید که هیچ‌کس از اهل بهشت نمی‌تواند وارد بهشت شود در حالی که کسی از اهل آتش نزد او حق‌طلبی داشته باشد، حتی اگر آن حق یک ضربه باشد. گفته شده که این سخن درباره رسول خدا است و خداوند بهتر می‌داند چگونه این مسئله پیش می‌آید. همچنین بیان شده که انسان‌ها در روز قیامت بدون لباس و بی‌چیز به پیشگاه خدا می‌آیند و اعمال نیک و بد آن‌ها محاسبه می‌شود. در ادامه اشاره شده که صدای خداوند با صدای مخلوقات تفاوت دارد و او از فاصله می‌شنود مانند نزدیک. فرشتگان از صدای او به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرند، در حالی که اگر با هم صحبت کنند، به این شکل تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند. روایتی از عبدالله بن مسعود نقل شده که در آن پیامبر(ص) می‌گوید هنگام کلام خداوند در وحی، صدای خاصی مانند صداي زنجیر بر سنگ شنیده می‌شود و فرشتگان به شدت از این صدا بی‌هوش می‌شوند تا زمانی که جبرئیل به آن‌ها مراجعه کند و آنان را از حالت شوک خارج کند، و از او می‌پرسند که چه گفت ربّشان که جبرئیل پاسخ می‌دهد: حق و بزرگ است.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «یطّلع اللَّه عز و جل الی اهل الجنّة فیقول یا اهل الجنة، فیقولون صوت ربنا، لبیک و سعدیک، قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین؟
هوش مصنوعی: خداوند متعال به اهل بهشت نگاه می‌کند و می‌فرماید: «ای اهل بهشت!» آنان پاسخ می‌دهند: «صدای پروردگار ماست، لبیک و سعادتمان باد». سپس خداوند از آنها می‌پرسد: «چند سال در زمین زندگی کردید؟»
قالوا ربنا لبثنا یوما او بعض یوم قال لنعم ما انجزتم فی یوم او بعض یوم، رحمتی و رضوانی و جنّتی، امکثوا فیها خالدین مخلّدین، ثم یقبل الی اهل النار، فیقول یا اهل النار فیقولون صوت ربنا لبیک و سعدیک، قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین؟ قالوا لبثنا یوما او بعض یوم. قال بئس ما انجزتم فی یوم او بعض یوم غضبی و سخطی و ناری، امکثوا فیها خالدین مخلدین.»
هوش مصنوعی: آنها می‌گویند: پروردگارا، ما یک روز یا بخشی از یک روز را چقدر در دنیا گذراندیم؟ جواب می‌دهد: آری، آنچه در یک روز یا بخشی از یک روز انجام دادید، به یاد دارید؟ رحمت و خشنودی من و بهشت من، همیشه در آنجا بمانید و همیشه در آنجا بمانید. سپس به اهل آتش جهنم می‌پردازد و می‌گوید: ای اهل آتش، آنها می‌گویند: صدای پروردگار ما، لبیک و شاد باشی. او می‌پرسد: چند سال در زمین ماندید؟ می‌گویند: یک روز یا بخشی از یک روز. او می‌گوید: چه بدکار کردید که در یک روز یا بخشی از یک روز، موجب خشم و غضب من و آتش من شدید. در آنجا همیشه بمانید و همیشه در آنجا باشید.
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا چون مؤمنانرا بینند گویند ایمان آوردیم وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی‌ بَعْضٍ و چون با یکدیگر رسند گویند که ایشان را از توریة می سخن گویند، و این آن بود که کس کس از جهودان که توریة میدانستند و نه چنان سخت معاند بودند با رسول خدا، و نه باز نهاده بشوخی با مسلمانان قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ میگفتند در نهان که در توریة هست که محمد پیغامبرست و نعت و صفت او در توریة مذکور است. آن مهینان جهودان که معاندتر بودند این دیگران را گفتند که چرا ایشان را از توریة می خبر کنید که محمد رسول است از آن خبرها که اللَّه شما را گشاد در توریة. عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تا فردا نزدیک خداوند شما حجت آرند بدان ور شما.
هوش مصنوعی: هنگامی که منافقان با مؤمنان رو در رو می‌شوند، به آنها می‌گویند که ما ایمان آوردیم. اما زمانی که در خلوت و دور از دیگران با یکدیگر صحبت می‌کنند، درباره مؤمنان و شریعتی که می‌دانند به شوخی و تمسخر صحبت می‌کنند. برخی از یهودیان که با پیامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله نیز به سختی مخالفت نکرده و به نوعی با مسلمانان شوخی می‌کردند، در پنهانی به یکدیگر می‌گفتند که در کتاب مقدسشان اشاره‌هایی به پیامبر محمد وجود دارد و صفات او در آن ذکر شده است. یهودیان مخالف و متعصب‌تر به دیگر یهودیان می‌گفتند که چرا به مؤمنان از این موضوعات می‌گویید، چون فردا نزد خداوند به عنوان ادله‌ای علیه شما مطرح خواهد شد.
پس گفت أَ فَلا تَعْقِلُونَ خواهی از قول آن مهینان نه که کمینان را گفتند، و خواهی خطاب اللَّه گیر با آن مهینان جهودان، و سدیگر وجه ار خواهی، خطاب مؤمنان نه، میگوید أَ فَلا تَعْقِلُونَ اذ تطمعون در نمی‌یابید که ایشان سخن من تحریف میکنند و از جای خود می‌بگردانند ایشان شما را براست ندارند و استوار نگیرند.
هوش مصنوعی: آیا شما نمی‌فهمید؟ این جمله در مورد کسانی است که به دیگران دروغ می‌گویند و سخنان را تحریف می‌کنند. آن‌ها نمی‌توانند راست بگویند و هیچ استحکامی در گفتارشان وجود ندارد.