گنجور

بخش ۳۰ - ۸ - النوبة الثالثة

قوله تعالی وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ الآیة اشارت بلطف و کرم خداوندیست، و مهربانی او بر بندگان چنانستی که رب العالمین میفرماید که ای بیچاره فرزند آدم چرا نه وا من دوستی کنی که سزاوار دوستی منم؟ چرا نه وا من بازار کنی که جواد و مفضل منم؟ چرا وا من معاملت درنگیری که بخشنده فراخ بخش منم؟ نه رحمت ما تنگ است نه نعمت از کس دریغ، یکی درنگر تا وا بنی اسرائیل چه کردم و چند نعمت بر ایشان ریختم، و چون نواخت خود بریشان نهادم در آن بیابان تیه پس از آن که پیچیدند و نافرمانی کردند، ایشان را ضایع فرو نگذاشتم، میغ را فرمان دادم تا بر سر ایشان سایه افکند، باد را فرمودم تا مرغ بریان در دست ایشان نهاد، ابر را فرمودم تا ترنجبین و انگبین بایشان فرو بارید، عمود نور را فرمودم تا در شبی که مهتاب نبود ایشان را روشنایی میداد، کودک که از مادر در وجود آمدی در آن بیابان تیه با دستی جامه که وی را در بایست بود در وجود آمدی، چنانک کودک می‌بالیدی جامه با وی میبالیدی، نه کهن شدی آن جامه بر وی نه شوخ گرفتی، در حال زندگی زینت وی بودی و در حال مردگی کفن وی بودی، چه نعمت است که من بریشان نریختم! چه نواخت است که من بریشان ننهادم! ایشان خود قدر ما ندانستند و شکر نعمت ما نگزاردند. ای بیچاره ترا هیچکس نخواند چنانک ما خوانیم، چون که بیایی هیچکس ترا چنان نخرد چنان که ما خریم، چون که خود را بفروشی دیگران بی عیب خرند و ما با عیب خریم، دیگران با وفا خوانند و ما با جفا خوانیم، اگر به پیرانه سر باز آیی همه مملکت را بحرمت بیارائیم، و اگر بعنفوان شباب حدیث ما گویی فردا برستاخیز ترا در پناه خود گیریم.

اناس عصوا دهرا فعادوا بخجلة
فقلنا لهم اهلا و سهلا و مرحبا

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ از روی اشارت قریه اینجا احتمال کند که حریم علم است، و حجر شریعت، چنانک مصطفی ع از روی اشارت خود را گفت‌ «انا مدینة العلم و علی بابها»

ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ میگوید بحجر شریعت درآئید و علم و عمل بر وفق شریعت بکار دارید. فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً و در علم و عمل عیشی هنی و نعیم جاودانه بدست آرید، امروز تلخی مجاهدت چشید تا فردا میوه بهشت خورید.

وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً در راه دین بر استقامت روید و با خضوع و خشوع باشید، و هر کاری را از در دین خود درآورید تا بمقصد رسید، و هو المشار الیه بقوله تعالی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها. آن گه گفت وَ قُولُوا حِطَّةٌ اشارت است باستغفار و تضرع و دعا و گفتن که بار خدایا حطّ عنا ذنوبنا همانست که جای دیگر گفت رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا و جای دیگر گفت فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ.

وَ إِذِ اسْتَسْقی‌ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ الآیة چند فرق است میان موسی و عیسی و محمد مصطفی. موسی قوم خود را آب خواست چنانک گفت وَ إِذِ اسْتَسْقی‌ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ عیسی قوم خود را نان خواست چنانک گفت «أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» باز مصطفی ع صدر و بدر جهان، چراغ زمین و آسمان، نه آب خواست نه نان، بلکه رحمت خواست و غفران، چنانک اللَّه گفت غُفْرانَکَ رَبَّنا موسی را گفت چه خواهی گفت آب روان از سنگ صفوان، عیسی را گفت چه خواهی؟ گفت خوان بریان فرستاد از آسمان. سیّد کونین را گفت تو چه خواهی؟ گفت رحمت و غفران از خداوند مهربان.

چون موسی آب خواست گفت یا موسی از چون منی آب خواهند؟ آنک سنگ و عصا بر سنگ زن و مراد خود برگیر. چون عیسی نان خواست. گفت یا عیسی از چون منی نان خواهند؟ فرمان داد به جبرئیل تا گرده چند و لختی بریان بر خوان نهاد و بایشان فرستاد، گفت یا عیسی مراد خود برگیر. چون نوبت بمهتر عالم رسید، شب قرب و کرامت که او را حاضر کردند گفت ای دوست ما مهمان آمده دندان مزد چه خواهی؟

گفت غُفْرانَکَ رَبَّنا اللَّه تعالی گفت ای دوست ما حال امّت تو از سه بیرون نیست: یا مطیعان‌اند، یا عاصیان، یا مشتاقان: اگر عاصیانند رحمت من ایشان را، و اگر مطیعانند بهشت من ایشان را، و اگر مشتاقانند دیدار و رضاء من ایشان را، مصطفی گفت ع خداوندا مراد ایشان نقدی بدادی از آن من در توقف نهادی! گفت ای دوست ما ایشان حاجت که خواستند از بهر امت خود خواستند و امّت ایشان همان بودند که حاضر بودند مراد خود بیافتند، تو آنچه میخواهی از بهر امت میخواهی و امّت تو متفرقند تا قیام الساعة خواهند بود و دعوت و پیغامبری تو همیشه پیوسته خواهد بود، روز رستاخیز همه را جمع کنم و همه را از دوزخ آزاد کنم، همه را بدیدار خود شاد کنم، همه را لباس کرامت پوشانم، همه را بزیور انس بیارایم، که ایشان بهینه امّت‌اند، یک دل و یک قصد و یک همت اند، وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً نه چون بنی اسرائیل که از پراکندگی که بودند هم در دل و هم در قصد و هم در همت، در دین بمعبودی یگانه می اقتصار نکردند می‌گفتند اجعل لنا الها کمالهم آلهة و در دنیا بیک طعام قناعت نکردند گفتند یا مُوسی‌ لَنْ نَصْبِرَ عَلی‌ طَعامٍ واحِدٍ. و فی معناه انشد.

هموم رجال فی امور کثیرة
و همّی من الدنیا صدیق مساعد

و گفته‌اند ذکر عصا در آیت اشارت است بسیاست شرعی، کقوله ع لا ترفع عصاک عن اهلک و عرب گوید شقّ فلان العصا اذا خرج عن السیاسة المشروعة. و حجر اشارتست به بنی اسرائیل از آنک رب العالمین دلهای ایشان با سنگ برابر کرد و گفت فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً یعنی که موسی خواست تا بنی اسرائیل را با هم آرد و ایشان را بر راه استقامت دارد، مداوایی طلب کرد. از بهر ایشان که بهمگان برسد هم عالم را و هم جاهل را، و ایشان را فایده دهد بر عموم همچنانک باران فایده دهد بر عموم بقعتها را هم آبادان و هم غیر آن. رب العالمین موسی را گفت ایشان را بتازیانه شریعت سیاست کن و بر علم و عمل دار، آن علم و عمل که جمله ارکان اسلام و ایمان بدان باز گردد، و آن دوازده خصلت است، که مصطفی ع در آن خبر معروف بیان کرد، شش خصلت از آن بناء اسلامست: یکی اقرار بوحدانیت اللَّه، دیگر اثبات نبوت مصطفی سدیگر نماز کردن، چهارم زکاة دادن، پنجم روزه داشتن، ششم حج کردن. و شش خصلت از آن بناء ایمان است: یکی ایمان دادن باللّه جل جلاله، دیگر ایمان بفرشتگان سدیگر ایمان بکتابهای خداوند، چهارم برسولان وی، پنجم بروز قیامت، ششم ایمان بقدر، آن دوازده چشمه که درین آیت گفت اشارتست باین دوازده رکن که بناء اسلام و ایمان است و اللَّه اعلم.

بخش ۲۹ - ۸ - النوبة الثانیة: قوله: وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ سدی و جماعت مفسران گفتند پس از آنک رب العالمین آن قوم را بپایان طور زنده گردانید، و توبه ایشان که گوساله پرستیدند قبول کرد، ایشان را فرمود که بزمین مقدسه روید. و ذلک فی قوله تعالی ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ. و زمین قدس و فلسطین و اریحاست.بخش ۳۱ - ۹ - النوبة الاولى: قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ایشان که بگرویدند و فرستاده را استوار گرفتند وَ الَّذِینَ هادُوا و ایشان که از راه بگشتند و جهود شدند وَ النَّصاری‌ و ترسایان که در عیسی غلوّ کردند وَ الصَّابِئِینَ و ایشان که زبور در دست دارند و میان دو دین سدیگر گزینند، مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ هر که از همگان بخدای بگروید وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ و بروز رستاخیز وَ عَمِلَ صالِحاً و کار نیک کرد، فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ ایشانراست مزد ایشان عِنْدَ رَبِّهِمْ بنزدیک خداوند ایشان وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ و نیست بریشان بیمی فردا وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ و نه هرگز اندوهگن باشند

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ الآیة اشارت بلطف و کرم خداوندیست، و مهربانی او بر بندگان چنانستی که رب العالمین میفرماید که ای بیچاره فرزند آدم چرا نه وا من دوستی کنی که سزاوار دوستی منم؟ چرا نه وا من بازار کنی که جواد و مفضل منم؟ چرا وا من معاملت درنگیری که بخشنده فراخ بخش منم؟ نه رحمت ما تنگ است نه نعمت از کس دریغ، یکی درنگر تا وا بنی اسرائیل چه کردم و چند نعمت بر ایشان ریختم، و چون نواخت خود بریشان نهادم در آن بیابان تیه پس از آن که پیچیدند و نافرمانی کردند، ایشان را ضایع فرو نگذاشتم، میغ را فرمان دادم تا بر سر ایشان سایه افکند، باد را فرمودم تا مرغ بریان در دست ایشان نهاد، ابر را فرمودم تا ترنجبین و انگبین بایشان فرو بارید، عمود نور را فرمودم تا در شبی که مهتاب نبود ایشان را روشنایی میداد، کودک که از مادر در وجود آمدی در آن بیابان تیه با دستی جامه که وی را در بایست بود در وجود آمدی، چنانک کودک می‌بالیدی جامه با وی میبالیدی، نه کهن شدی آن جامه بر وی نه شوخ گرفتی، در حال زندگی زینت وی بودی و در حال مردگی کفن وی بودی، چه نعمت است که من بریشان نریختم! چه نواخت است که من بریشان ننهادم! ایشان خود قدر ما ندانستند و شکر نعمت ما نگزاردند. ای بیچاره ترا هیچکس نخواند چنانک ما خوانیم، چون که بیایی هیچکس ترا چنان نخرد چنان که ما خریم، چون که خود را بفروشی دیگران بی عیب خرند و ما با عیب خریم، دیگران با وفا خوانند و ما با جفا خوانیم، اگر به پیرانه سر باز آیی همه مملکت را بحرمت بیارائیم، و اگر بعنفوان شباب حدیث ما گویی فردا برستاخیز ترا در پناه خود گیریم.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به سایه‌افکندن ابر بر بندگان اشاره می‌کند، نشانه‌ای از رحمت و لطف خداوند است. خداوند به انسان‌ها می‌گوید که ای فرزند آدم، چرا با من دوستی نمی‌کنی در حالی که شایسته دوستی من هستم؟ چرا به من روی نمی‌آوری در حالی که من بخشنده‌ای بی‌پایان هستم؟ نعمت‌ها و رحمت‌های من هیچ‌گاه نازل نمی‌شود و در حق هیچ‌کس جفا نمی‌کنم. نگاه کن به آنچه برای بنی‌اسرائیل انجام دادم و چطور در بیابان، با وجود نافرمانی‌هایشان، از آن‌ها حمایت کردم. به آن‌ها سایه دادم، غذا را به آن‌ها رسانیدم، و در تاریکی به آن‌ها نور بخشیدم. همچنین بر آن‌ها لباس و زینتی دادم که هرگز کهنه نشد و در حال زندگی و مرگ، همراهشان بود. چه نعمت‌هایی که من برای آن‌ها فروفرستادم! آن‌ها قدر نعمت‌های من را ندانستند و از روی غفلت شکر نکردند. ای انسان، هیچ‌کس تو را مانند من نمی‌خواند و هیچ‌کس نمی‌تواند تو را آن‌گونه که من می‌خرم، بخرد. اگر در سنین بالا به سوی من بیایی، همه چیز را به احترام تو زینت می‌زنم و اگر در جوانی به من پناه بیاوری، در روز قیامت تو را در پناه خود حفظ می‌کنم.
اناس عصوا دهرا فعادوا بخجلة
فقلنا لهم اهلا و سهلا و مرحبا
هوش مصنوعی: مردم روزگار را نافرمانی کردند و به نوعی به عذاب و زحمت دچار شدند. وقتی به سوی ما بازگشتند، ما با روی گشاده و خوشامدگویی از آن‌ها استقبال کردیم.
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ از روی اشارت قریه اینجا احتمال کند که حریم علم است، و حجر شریعت، چنانک مصطفی ع از روی اشارت خود را گفت‌ «انا مدینة العلم و علی بابها»
هوش مصنوعی: زمانی که گفتیم وارد این قریه شوید، اشاره دارد به اینکه این قریه نماد علم و دانش است و در حقیقت نمایانگر اصول شریعت می‌باشد. همانطور که پیامبر (ص) به وضوح فرمود: «من شهر علم هستم و علی دروازه آن است.»
ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ میگوید بحجر شریعت درآئید و علم و عمل بر وفق شریعت بکار دارید. فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً و در علم و عمل عیشی هنی و نعیم جاودانه بدست آرید، امروز تلخی مجاهدت چشید تا فردا میوه بهشت خورید.
هوش مصنوعی: به این روستا وارد شوید و زندگی خود را بر اساس اصول شریعت بنا کنید و در تمامی امور علمی و عملی خود طبق آن پیش بروید. از نعمت‌های اینجا به فراوانی بهره‌مند شوید و با علم و عمل درست، زندگی خوش و نعمت ابدی را تجربه کنید. امروز ممکن است برای دست‌یابی به این نعمت‌ها زحمت کشیده و تلخی‌های خاصی را تحمل کنید، اما فردا پاداش درخت‌های بهشت را خواهید چشید.
وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً در راه دین بر استقامت روید و با خضوع و خشوع باشید، و هر کاری را از در دین خود درآورید تا بمقصد رسید، و هو المشار الیه بقوله تعالی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها. آن گه گفت وَ قُولُوا حِطَّةٌ اشارت است باستغفار و تضرع و دعا و گفتن که بار خدایا حطّ عنا ذنوبنا همانست که جای دیگر گفت رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا و جای دیگر گفت فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ.
هوش مصنوعی: وارد دروازه شوید و با حالت سجده‌ و فروتنی به دین پایبند باشید و اعمالتان را با توجه به مقصود دین انجام دهید. این اشاره به آیه‌ای است که فرموده است: «به خانه‌ها از درهایشان وارد شوید». سپس هنگامی که می‌گویید "حطّة" به معنای طلب آمرزش و دعا کردن است و به یاری خداوند می‌طلبید که بار خدایا، گناهان ما را بیامرز. این همانند دعاهایی است که در قرآن آمده است: "پروردگارا، گناهان و زیاده‌روی‌مان را ببخش" و در جایی دیگر نیز از خداوند می‌خواهیم: "ما را ببخش و بدی‌هایمان را از ما دور کن و ما را با نیکوکاران بپذیر".
وَ إِذِ اسْتَسْقی‌ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ الآیة چند فرق است میان موسی و عیسی و محمد مصطفی. موسی قوم خود را آب خواست چنانک گفت وَ إِذِ اسْتَسْقی‌ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ عیسی قوم خود را نان خواست چنانک گفت «أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» باز مصطفی ع صدر و بدر جهان، چراغ زمین و آسمان، نه آب خواست نه نان، بلکه رحمت خواست و غفران، چنانک اللَّه گفت غُفْرانَکَ رَبَّنا موسی را گفت چه خواهی گفت آب روان از سنگ صفوان، عیسی را گفت چه خواهی؟ گفت خوان بریان فرستاد از آسمان. سیّد کونین را گفت تو چه خواهی؟ گفت رحمت و غفران از خداوند مهربان.
هوش مصنوعی: موسی از خداوند آب برای قومش خواست و عیسی نان خواست. در حالی که محمد مصطفی نه آب خواست و نه نان، بلکه رحمت و بخشش الهی را درخواست کرد. موسی به خدا گفت که آب پاکی از سنگ بیفتد و عیسی خواست که خوانی از آسمان برای قومش بیفتد. اما وقتی نوبت به محمد مصطفی رسید، او خواسته‌اش رحمت و بخشش از خداوند مهربان بود.
چون موسی آب خواست گفت یا موسی از چون منی آب خواهند؟ آنک سنگ و عصا بر سنگ زن و مراد خود برگیر. چون عیسی نان خواست. گفت یا عیسی از چون منی نان خواهند؟ فرمان داد به جبرئیل تا گرده چند و لختی بریان بر خوان نهاد و بایشان فرستاد، گفت یا عیسی مراد خود برگیر. چون نوبت بمهتر عالم رسید، شب قرب و کرامت که او را حاضر کردند گفت ای دوست ما مهمان آمده دندان مزد چه خواهی؟
هوش مصنوعی: وقتی موسی آب خواست، گفت: ای موسی، چه کسی مثل من از تو آب خواهد خواست؟ به سنگ بزن و خواسته‌ات را بگیر. وقتی عیسی نان خواست، گفت: ای عیسی، چه کسی مثل من از تو نان خواهد خواست؟ به جبرئیل دستور داد تا چند عدد نان و قطعه‌ای برنج بیاورد و به او بدهد و گفت: ای عیسی، خواسته‌ات را بگیر. سپس وقتی نوبت بزرگترین عالم رسید، در شب قرب و کرامت که او را دعوت کردند، گفت: ای دوست، مهمانی آمده، چه خواسته‌ای داری؟
گفت غُفْرانَکَ رَبَّنا اللَّه تعالی گفت ای دوست ما حال امّت تو از سه بیرون نیست: یا مطیعان‌اند، یا عاصیان، یا مشتاقان: اگر عاصیانند رحمت من ایشان را، و اگر مطیعانند بهشت من ایشان را، و اگر مشتاقانند دیدار و رضاء من ایشان را، مصطفی گفت ع خداوندا مراد ایشان نقدی بدادی از آن من در توقف نهادی! گفت ای دوست ما ایشان حاجت که خواستند از بهر امت خود خواستند و امّت ایشان همان بودند که حاضر بودند مراد خود بیافتند، تو آنچه میخواهی از بهر امت میخواهی و امّت تو متفرقند تا قیام الساعة خواهند بود و دعوت و پیغامبری تو همیشه پیوسته خواهد بود، روز رستاخیز همه را جمع کنم و همه را از دوزخ آزاد کنم، همه را بدیدار خود شاد کنم، همه را لباس کرامت پوشانم، همه را بزیور انس بیارایم، که ایشان بهینه امّت‌اند، یک دل و یک قصد و یک همت اند، وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً نه چون بنی اسرائیل که از پراکندگی که بودند هم در دل و هم در قصد و هم در همت، در دین بمعبودی یگانه می اقتصار نکردند می‌گفتند اجعل لنا الها کمالهم آلهة و در دنیا بیک طعام قناعت نکردند گفتند یا مُوسی‌ لَنْ نَصْبِرَ عَلی‌ طَعامٍ واحِدٍ. و فی معناه انشد.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: ای دوست، حال پیروان تو به سه دسته تقسیم می‌شود: یا مطیع هستند، یا معصیت‌کار، یا مشتاق. اگر معصیت‌کار باشند، رحمت من شامل حالشان می‌شود. اگر مطیع باشند، بهشت من نصیبشان می‌شود. و اگر مشتاق هستند، دیدار و رضایت من به آنها خواهد رسید. مصطفی (پیامبر) گفت: خدایا، به آنان چیزی عطا کردی که من در آن توقف کردم! خداوند پاسخ داد: ای دوست، آنچه که پیروان تو خواستند، بر اساس نیازهای امت خود بوده است و پیروان آنها همان کسانی هستند که حاضرند و مراد خود را می‌یابند. تو نیز آنچه می‌خواهی برای امت خود بخواه و پیروان تو پراکنده‌اند و این پراکندگی تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. دعوت و پیامبری تو همیشه برقرار خواهد بود. در روز رستاخیز، همه را جمع کرده و از آتش جهنم نجات می‌دهم، آنها را به دیدار خود شاد می‌سازم و در جامه کرامت می‌پوشانم. آنها به بهترین امت هستند و دل و نیت و اراده‌ای واحد دارند. این در حالی است که قوم بنی‌اسرائیل از پراکندگی در دل و نیت و اراده خود رنج می‌بردند و بر معبودی یگانه تکیه نکردند. آنها گفتند: "معبودهایی برای ما قرار بده." و در دنیا نیز به یک طعام قانع نشدند و گفتند: "ای موسی، نمی‌توانیم فقط بر یک نوع غذا صبر کنیم."
هموم رجال فی امور کثیرة
و همّی من الدنیا صدیق مساعد
هوش مصنوعی: مردان به خاطر مسائل فراوانی درگیر هستند، اما دغدغه من در این دنیا، داشتن دوستی یاری‌دهنده است.
و گفته‌اند ذکر عصا در آیت اشارت است بسیاست شرعی، کقوله ع لا ترفع عصاک عن اهلک و عرب گوید شقّ فلان العصا اذا خرج عن السیاسة المشروعة. و حجر اشارتست به بنی اسرائیل از آنک رب العالمین دلهای ایشان با سنگ برابر کرد و گفت فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً یعنی که موسی خواست تا بنی اسرائیل را با هم آرد و ایشان را بر راه استقامت دارد، مداوایی طلب کرد. از بهر ایشان که بهمگان برسد هم عالم را و هم جاهل را، و ایشان را فایده دهد بر عموم همچنانک باران فایده دهد بر عموم بقعتها را هم آبادان و هم غیر آن. رب العالمین موسی را گفت ایشان را بتازیانه شریعت سیاست کن و بر علم و عمل دار، آن علم و عمل که جمله ارکان اسلام و ایمان بدان باز گردد، و آن دوازده خصلت است، که مصطفی ع در آن خبر معروف بیان کرد، شش خصلت از آن بناء اسلامست: یکی اقرار بوحدانیت اللَّه، دیگر اثبات نبوت مصطفی سدیگر نماز کردن، چهارم زکاة دادن، پنجم روزه داشتن، ششم حج کردن. و شش خصلت از آن بناء ایمان است: یکی ایمان دادن باللّه جل جلاله، دیگر ایمان بفرشتگان سدیگر ایمان بکتابهای خداوند، چهارم برسولان وی، پنجم بروز قیامت، ششم ایمان بقدر، آن دوازده چشمه که درین آیت گفت اشارتست باین دوازده رکن که بناء اسلام و ایمان است و اللَّه اعلم.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که ذکر عصا به معنای اشاره به سیاست شرعی است، به عبارتی نشان می‌دهد که حضرت موسی باید بنی اسرائیل را با آموزه‌های دینی هدایت کند. همچنین به قساوت دل‌های بنی اسرائیل اشاره می‌شود که مانند سنگ سخت هستند. هدف این است که موسی آن‌ها را به سمت راه راست هدایت کند و برای همه مردم، اعم از عالم و جاهل، مفید باشد، مشابه بارانی که به همه زمین می‌رسد. خداوند به موسی می‌فرماید که با شریعت و سیاست مناسب، علم و عمل دینی را به آنان آموزش دهد. این علم و عمل شامل دوازده ویژگی است که بنیاد دین اسلام و ایمان را تشکیل می‌دهد: شش ویژگی مربوط به اسلام شامل اقرار به یکتایی خدا، اثبات نبوت حضرت محمد، بر پا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌داری و انجام حج و شش ویژگی مربوط به ایمان شامل ایمان به خدا، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی، پیامبران، روز قیامت و قدر است. این دوازده ویژگی به عنوان ارکان دین ذکر شده و در نهایت تأکید بر اهمیت این اصول در زندگی دینی مردم شده است.