الم بدانک این سورة البقره را فسطاط القرآن گویند از بسیاری احکام و امثال که در آنست، و در زمان وحی هر که این سوره و آل عمران خوانده بودی او را حبر میگفتند، و در میان قوم محترم و مکرّم بود و در چشمها بزرگ.
مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لشکری بهجایی میفرستاد و در میان ایشان پیران و مهتران بودند، یکی که ازیشان بهسن کمتر و کهتر بود بریشان امیر کرد به سبب آنکه سوره البقره دانست.
گفتند: «یا رسول اللَّه هو احدثنا سنّا. قال معه سورة البقره»
و در خبرست از مصطفی ع که ثواب خواندن آن هر دو سوره فردا آید در صورت دو میغ و بر سر خواننده آن سایه میدارند. و گفت هر خانه که در آن سوره البقره برخوانند سه شبانروز شیطان از آن خانه بگریزد. عبد اللَّه بن مسعود گفت شیطان بر عمر خطاب رسید در کویی از کویهای مدینه و با وی برآویخت عمر او را بر زمین زد، شیطان گفت دعنی حتی اخبرک بشیء یعجبک، عمر دست از وی بازگرفت، آنگه گفت یا عمر بدانکه شیطان هر گه که از سورة البقرة چیزی بشنود بگدازد از شنیدن آن و بگریزد. و له خبج کخبج الحمار.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم تعلّموا البقرة فانّ اخذها برکة، و ترکها حسرة و لن تستطیعها البطلة، قیل یا رسول اللَّه و ما البطلة؟ قال السحرة.
و عن وهب بن منبه قال من قرأ فی لیلة الجمعة سورة البقره و آل عمران کان له نور ما بین عجیبا و غریبا. قال وهب عجیبا اسفل الارضین و غریبا العرش: ابو الیمان الهوزنی گفت: در عهد ما مردی بود تازهجوان، شبی بخفت، بامداد که برخاست موی سر و محاسن وی همه سپید بود. گفتیم چه رسید ترا در خواب؟ گفت قیامت نمودند مرا در خواب، و وادی عظیم دیدم از آتش و بر سر آن جسری باریک بر حدّ تیغ شمشیر، و مردم را به نامهای ایشان میخواندند و بر آن جسر میگذرانیدند، یکی میرَست و دیگری میخَست، یکی میگذشت و یکی در آتش میافتاد، آن گه مرا خواندند بهنام خود، رفتم بر آن جسر و میلرزیدم و به راست و چپ میچسبیدم، آخر دو مرغ سفید را دیدم یکی به راست و یکی بهچپ و مرا راست میداشتند و از آتش نگاه میداشتند، تا آخر بهآن جسر باز گذشتم. آنگه آن مرغان را گفتم که شما چه باشید و کیاید؟ گفتند. ما سورة البقره و آل عمران که اللَّه تعالی ترا به ما خلاص داد که ما را بسیار خواندهای.
بوذر غفاری از مصطفی پرسید که از قرآن کدام سوره مه؟ جواب داد که سورة البقره. پرسید که از این سوره کدام آیت بزرگوارتر؟ گفت: آنچه در آن کرسی یاد کرده است یعنی آیة الکرسی که پنجاه کلمه است همه تقدیس خداوند عزّ و جل.
و در سورة البقرة پانزده مثل است، و صد و سی حکم، و خود در آیة دین به آخر سورة چهارده حکم است، و جمله سوره دویست و هشتاد و شش آیت است به عدد کوفیان.
و شش هزار و صد و یازده کلمت است، و بیست و پنج هزار و پانصد حرف، و در مدنی شمرند این سوره را که از اوّل تا آخر به مدینه فرو آمد، مگر آیت وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ که این آیت به کوه منا فرود آمد روز عید اضحی و مصطفی در آخر خطبه عید بود و این آیت هم در مدنی شمرند که مصطفی آن گه مقام به مدینه داشت. و هر چه از قرآن در آن ده سال یا سیزده سال آمد که مصطفی به مکه بود پیش از هجرت آن همه مکی است و هر چه در آن ده سال آمد که مصطفی به مکه بود آن همه مدنی است، هر چند که به مدینه بودی مقیم یا از مدینه مسافر. چنانکه قرآن آمد به تبوک و بدر و طائف آن همه مدنی شمرند، که آن گه مقام به مدینه داشت، نبینی که شب معراج به شام قرآن برو فرو آمد؟ و به آسمان او را قرآن دادند و آن همه مکّی شمرند که او را از مکه به شام و آسمان برده بودند.
و درین سوره بیست و شش جای منسوخ است مع اختلاف العلماء فیه و چنانکه بهآن رسیم و شرح دهیم ان شاء اللَّه.
اکنون تفسیر گوییم: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم الم: علما را اختلاف است بهاین حروف هجا که در ابتداء سورتهاست، محققان علما بر آنند که این از متشابهات قرآن است، که علوم خلق از آن قاصر است و اللَّه بدانستن آن مستأثر. میگوید وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ. اللَّه داند که چرا این حروف از دیگر حروف اولیتر بود بیان کردن، سرّ این بجز اللَّه نداند. بوبکر صدیق ازینجا گفت «اللَّه را در هر کتاب سرّیست و سرّ او در قرآن این حروف است» بعضی از مفسّران گفتند که این نام سوره است بهدلالت این خبر که مصطفی علیه السّلام گفت: «انّ اللَّه تعالی قرأ طه و یس قبل ان یخلق السماوات و الارض بالف عام».
اللَّه تعالی طه و یس برخواند پیش از آفرینش آسمان و زمین بههزار سال، معنی آنست. که سوره طه و یس جمله برخواند پس دلیل است اینکه طه و یس نام سوره است. ابن عباس گفت: سوگندهاست که اللَّه تعالی یاد میکند بهحروف هجا که مدار نامهای نیکو و صفتهای بزرگوار خداوند عزّ و جل بهاین حروف است.
و مراد بهاین سه حرف جمله حروف تهجّی است، و در لغت عرب رواست که جمله را بهبعض عبارت نهند چنانکه گفت اذا قیل لهم ارکعوا لا یرکعون رکوع گفت و مراد بهآن جمله نمازست و قال تعالی وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ یرید به الصلاة و قال تعالی بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ یعنی به جمیع الأبدان. فکذلک عبّر اللَّه تعالی بهذه الحروف عن جملة الحروف.
و هم از ابن عباس روایت کنند که گفت: الم ای انا اللَّه اعلم چنانست که الف اشارت است بانا و لام اشارت است با علم. هر حرفی بجای خویش معنی میدهد برّ خویش. و گفتهاند الم معنی آنست که الم بک جبرئیل أی نزّل به علیکم. یعنی این آن حروف است که جبرئیل از آسمان فرود آورد بهشما.
و گفتهاند که رسول خدا در صدر اسلام در نمازها قراءت آشکارا خواندی، مشرکان بر در مسجد بایستادند و گفتند لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه. یکی صفیری میکرد و یکی دست میزد یعنی که تا کسی از رسول خدا قرآن نشنود، که رسول خدا هر گه که قرآن خواندی هر کس که شنیدی همگی دل خویش بهوی دادی و بهآن مشغوف گشتی، مشرکان چنان میکردند تا مردم را از سماع وی باز دارند. رسول خدا چون دید که ایشان چنین میکنند در نماز پیشین و دیگر جهر بگذاشت و قراءت نرم خواند.
اما در نمازهای دیگر همچنان بهآواز میخواند، و مشرکان همچنان آمدند و تصفیر و تصفیق میکردند، و رسول خدا بهآن دلتنگ و رنجور میشد پس ربّ العالمین ان حروف تهجّی فرو فرستاد بیرون از عادت و بر خلاف سخن ایشان تا ایشان چون آن بشنیدند، ایذاء رسول بگذاشتند، و از تعجّب بهآن سخن بهاستماع آن و ما بعد آن مشغول شدند و این قول ابو روق است و اختیار قطرب.
قومی گفتند این حروف در ابتداء سورتها اظهار اعجاز قرآنست و تنبیه عرب بر صدق نبوت و رسالت مصطفی، که چون کافران گفتند إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ این قرآن سخنیست که محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم از ذات خویش میگوید و از بر خویش مینهد، «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا.» اگر خواهیم ما نیز هم چنان بگوییم. ربّ العالمین گفت: اگر چنانست که شما میگویید فأتوا بسورة من مثله، شما نیز از بر خویش سوره چنان بنهید، که این کتاب از این حروف تهجّی است که لغت شما و زبان شما و کلام شما بنا برین حروف است. پس چون نتوانستند و از آن درماندند معلوم شد که قرآن معجز است.
و اهل سنت گفتهاند این حروف گواهی بداد و بیان کرد که قرآن را حروف است و بهحروف قایم است، و هر که جز این گوید حقّ را مکابر است و معاند، و در آن ملحد.
و بدانکه مردم درین حروف سه گروهاند: قومی از اهل بدعت گویند مخلوق است هم در کلام خالق هم در کلام مخلوق، قومی گویند در قرآن نامخلوق است و در غیر قرآن مخلوق، و این هر دو فرقه بر باطلند. و از حق دور بهآنچه گفتند، و فرقه سوم اهل سنّتاند که گفتند: حروف هر جای که هست علی الاطلاق نامخلوق است بی آنکه در آن تفصیل آرند یا تمییز کنند، و دلیل بر قول اهل سنت از قرآن آنست که میگوید آن را که آفریند کُنْ فَیَکُونُ اگر این کاف و نون مخلوق است پس کافی و نونی دیگر باید تا این «کن» با آن دو حرف بآفریند. و اگر آن دو حرف نیز مخلوق است پس دو حرف دیگر باید خلق آن را، و این هرگز به نرسد معلوم شد که حرف بهاصل نه مخلوق است. و از جهت سنّة امیر المؤمنین علی ع گفت مصطفی را پرسیدم از ابجد هوّز حطّی، فقال «یا علی ویل لعالم لا یعرف تفسیر ابی جاد: الالف من اللَّه و الباء من البارئ و الجیم من الجلیل»
رسول خدا خبر داد که این حروف در کلام آدمیان هم از نام خدای عزّ و جل است و نامهای خدا به اجماع قدیم است، ازینجا گفت عیسی ع در بعضی از اخبار که به نامهای اللَّه سخن میگویند اینان آنگه بهوی عاصی میشوند. و یکی پیش احمد بن حنبل نشسته بود گفت فلان کس میگوید که اللَّه چون حرف را بیافرید اضطجعت اللام و انتصبت الالف فقالت لا اسجد حتی اؤمر.» امام احمد گفت این سخن کفر است و گوینده این کافر، من قال انّ حروف التهجّی محدثة فهو کافر، قد جعل القرآن مخلوقا.
و شافعی گفت «لا تقولوا بحدث الحروف فانّ الیهود اوّل من هلکت بهذا و من قال بحدث حرف من الحروف فقد قال بحدث القرآن.»
ذلک الکتاب: ذلک بهمعنی هذا میگوید این نامه و معلوم است در لغت عرب که هذا آن اشارت است که فرا چیز موجود توان گفت دلیل است این و نظایر این هر جای که «هذَا الْقُرْآنُ» گفت که قرآن بهزمین است و موجود، و حاصل بهحقیقت، و خلق بهموجود محجوجاند نه به معدوم.
الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ: الف و لام تعریف است، پارسی آنست که این آن نامه است که در آن هیچ شک نیست و روا باشد که گویی این آن نامه است که از اللَّه بیاید هیچ شک نیست، منه بدأ و الیه یعود. و اگر بر لا ریب وقف کنی نیکوست معنی آن بود که نامه این است بی هیچ شک چنانکه گویی «دار فلان هی الدّار، خطّ فلان هو الخط» سرای فلان کس سرای چنان بود، خط فلان کس خط چنان بود آن گه ابتدا کن فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ در آن نامه هدی است متقیان را و اگر خواهی به پیوند ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ این آن نامه است که شور دل را جای نیست در آن، پس هدی در موضع نصب باشد بر نعت یا بر مدح ای نزّل هدی یا انزلناه هدی.
ریب شور دل بود و آمیغ رای
قال النبی: یذهب الصالحون اسلافا و یبقی اهل الریب.»
قال بعضهم «اهل الریب من لا یأمر بالمعروف و لا ینهی عن المنکر».
اگر کسی گوید لا ریب فیه اقتضاء آن میکند که کس را در قرآن شک نباشد و در گمان نبود، و معلوم است که ایشان که بهاین مخاطب بودند در آن بهشک بودند که یکی از ایشان میگفت إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ یکی میگفت أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ یکی میگفت إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ. جواب آنست که لا ریب اگر چه بهلفظ نفی است بهمعنی نهی است یعنی لا ترتابوا فیه، چنانکه جای دیگر گفت: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ و قد تری من الحاج من یرفث و یفسق و یجادل، فمعناه اذا لا ترفثوا و لا تفسقوا و لا تجادلوا. و محتمل آن بود که نفی ریب با هدی شود یعنی لا ریب فیه، انّه هدی للمتّقین.
و «هدی» در قرآن بر دو وجه است یکی بهمعنی دعا، و بیان دیگر بهمعنی هدایت و توفیق. امّا آنکه بهمعنی دعا است آنست که گفت جلّ جلاله و انک لتهدی الی صراط مستقیم. اینجا دعا و بیان خواهد که از هدایت در مصطفی جز دعا نبود چنانکه گفت «انّک لا تهدی من احببت و لکن اللَّه یهدی من یشاء و تهدی من تشاء انت ولیّنا. و کذلک قوله و أمّا ثمود فهدیناهم اینهم بهمعنی دعاست که ثمود را هدایت نبود. وجه دیگر هدی بهمعنی توفیق و تعریف است که اللَّه بهآن مستأثر است، و در قرآن دویست و سی و شش جای ذکر هدی است و حقیقت معانی آن همه بهاین دو اصل باز گردد که گفتیم.
لِلْمُتَّقِینَ یعنی الذین یتّقون الشرک. متّقی اینجا موحّد است، و تقوی از شرک، و دلیل برین آیت آنست که بر عقب میآید و مصطفی ع گفت: جماع التّقوی فی قول اللَّه عزّ و جل انّ اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان.»
الآیة. و حقیقت تقوی پرهیزگاری است یعنی که بهطاعت خدا بپرهیزد از خشم و عذاب خدا، یقال اتّقی فلان بترسه اذا تحرّز به. و اصل آن پرهیزگاری از شرک است و هو المعنی بقوله تعالی وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ، وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ. و بقوله یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ پس پرهیزگاری از معاصی و هو المراد بقوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ پس پرهیزگاری از شبهات و فضولات و هو المشار الیه بقوله: امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی و بقوله إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ.
اما وجه تخصیص متّقیان بههدایت قرآن درین آیت پس از آنکه جای دیگر خلق را بر عموم گفت «هُدیً لِلنَّاسِ» آنست که همه خلق بهآن محجوجاند و بر آن خوانده، و متقیان علی الخصوص بهآن منتفعاند و بهآن راه راست یافته. این همچنان است که بر عموم گفت «أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ» پس جای دیگر تخصیص کرد و گفت «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ» یعنی انّما ینفع بالانذار من اتّبع الذّکر کما انّ القرآن هدی للنّاس علی العموم و المتقون ینتفعون بالهدی. و به قال بعضهم «القرآن هدی للمتّقین و شفاء لما فی صدور المؤمنین، و وقر فی آذان المکذّبین و عمی لابصار الجاحدین، و حجّة بالغة علی الکافرین فالمؤمن به مهتد و الکافر به محجوج.».
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ یعنی یؤمنون باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر و الجنّة و النّار و لقاء اللَّه و الحیاة بعد الموت و البعث فهذا غیب کلّه هر چه وراء دیوار است از تو غیب است خدای را نادیده میدوست داری و به یکتایی وی می اقرار دهی ایمان است به غیب، مصطفی را نادیده می استوار گیری و بهرسالت و نبوت وی گواهی دهی ایمان است بهغیب. حارث قیس از تابعین بود روزی میگفت فرا عبد اللَّه مسعود که یا اصحاب محمد نوشتان باد دیدار مصطفی و مجالست و صحبت وی که یافتید عبد اللَّه گفت انّ امر محمد کان نبیا لمن رآه و الّذی لا اله غیره ما آمن مؤمن افضل من ایمان بغیب. یعنی شما که او را ندیدید ایمان شما فاضلتر است که ایمان بهغیب است، ثمّ قرأ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ. برین تفسیر باء که متصل بغیب است باء حال گویند نه باء تعدیه فکانّه قال الّذین یؤمنون بی وهم غائبون، لم یأتوا بعده، و یشهد لذلک ما روی ابن عباس قال قال النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ایّ الخلق اعجب ایمانا قالوا الملائکة. قال و کیف لا تؤمن الملائکة و هم یرون ما یرون، قالوا الانبیاء قال و کیف لا یؤمن الانبیاء و هم یرون الملائکة تنزیل علیهم؟ قالوا فمن هم یا رسول اللَّه؟ قال قوم یأتون من بعدکم یؤمنون بی و لم یرونی، و یصدّقوننی و لم یرونی.
و روی فی بعض الاخبار انّهم قالوا یا رسول اللَّه هل من قوم اعظم منّا اجرا آمنّا بک و اتّبعناک؟ فقال ما یمنعکم من ذلک و رسول اللَّه بین اظهر کم یاتیکم بالوحی من السّماء، بل قوم یأتون من بعدی یأتیهم کتاب بین لوحین فیؤمنون به و یعملون بما فیه، اولئک اعظم اجرا منکم
ابن جریج گفت: الّذین یؤمنون بالغیب یعنی بالوحی نظیره قوله وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ ای علی الوحی. و قوله عنده علم الغیب ای علم الوحی و قوله عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أی علی وحیه و قیل معناه یؤمنون بالقدر.
شیخ الاسلام انصاری گفت: غیب بر سه گونه است: غیبی هم از چشم و هم از خرد، و غیبی از خرد نه از چشم، و غیبی از چشم نه از خرد. امّا آن یکی که از چشم غیب است نه از خرد آخرت است سرای آن جهانی و فریشتگان روحانی، و جنیان از چشم پوشیدهاند اما علم را حاصلند و در عقول معلوم. و آنچه از عقل غیب است نه از چشم لونها است و صوتها، چشم را و حس را حاصلاند و از عقول غیب. و او که از عقل غیب است و از چشم امروز اللَّه تعالی است در دنیا از چشم و خرد هر دو غیب است. و فردا در آخرت از عقل غیب است، مؤمنان بهاین همه گرویدهاند در تصدیق خبر بهنور تعریف. و قال الاصمعی سألتنی اعرابیّة عن الغیب، فقلت الجنة و النّار فقالت هیهات اشرف الغیب علی الغیب ای اشرف اللَّه علی القلوب الغائبة، فآمنت به سرّا.
وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ. و نماز بهپای میدارند این نماز فریضه است و این اقامت نگه داشت وقت آنست. و هر چه در قرآن از اقامت است، اقیموا الصّلاة و اقاموا الصلاة و یقیمون الصلاة همه بپای داشتن و نگه داشتن وقت اوّل است آن گه فرمان متوجه گردد و حجّت لازم، و خطاب واقع، و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: اول الوقت رضوان اللَّه و آخره عفو اللَّه.
اینست اختیار. شافعی گفت. رضاء اللَّه دوستتر دارم از عفو او. و رضا برتر از عفو است هر کس که رضا یافت عفو یافت، و نه هر کس که عفو یافت رضا یافت.
و بدانکه از ارکان دین پس از توحید هیچ رکن شریفتر از نماز نیست، در قرآن جایها ذکر توحید و ذکر نماز در یک نظام آورد، چنانکه گفت لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی. وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ. مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ، وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ.
و مصطفی گفت نماز عماد دین است
من ترکها فقد هدم الدین.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم العهد الّذی بیننا و بینهم الصلاة فمن ترکها فقد کفر.
و عزّت قرآن تهدید میکند کسانی را که در نماز تقصیر کنند و حقوق آن فرو گذارند و گفت: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة و اتّبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا
و اندر قرآن هزار جای ذکر نماز است بهامر و بهخبر و بیان ثواب فعل آن، و نشان عقاب ترک آن بهتعریض و تصریح از بهر تصحیح اعتقاد اهل ایمان را. و عاقل چون در وضع و شرع نماز تأمّل کند و چونی نهاد وی بداند، و حکمت ترتیب وی بشناسد، و مناسبت افعال و اقوال و اعمال و احوال نماز ببیند، یقین شود او را که نماز سرمایه سعادت است و پیرایه شهادت. و بدانکه هیچ عبادت مانند نماز نیست، و هر که بگذارد دلیل است که وی را اندر دل نیاز نیست، و اندر جان با آفریدگار راز نیست. مصطفی گفت: لو یعلم المصلّی من یناجی ما التفت.
و در ابتداء اسلام مصطفی را اول بهنماز شب فرمودند بهاین آیت که یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ هذه کنایة عن النّائم کانّه یقول ایّها النّائم اللّیل کله قم فصلّ. مصطفی و یاران یک سال نماز شب گزاردند و کاری عظیم پیش گرفتند و رنجی بسیار بر خود نهادند تا پایهای ایشان آماس گرفت، و همه شب نماز میکردند هر چند که واجب بریشان نیمه شب بود یا سه یک و یا دو سه یک بر تخییر، اما میترسیدند که ازیشان چیزی فائت شود از آن همه شب در نماز میبودند و البته نمیخفتند. چون یک سال بر آمد ناسخ این آمد که عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ. و اول نسخی در شریعت در ابتداء اسلام این بود میگوید ما میدانیم که شما طاقت ندارید که تا آخر عمر همه شب نماز کنید فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ. ای صلّوا ما تیسّر من الصلاة آن چندان که توانید نماز کنید بی تقدیری، قیل فی التفسیر و لو قدر حلب شاة پس یک سال برین تخفیف بودند آن گه ناسخ این آمد وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ و این مجمل بود کس ندانست که چندست مصطفی این مجمل را مفسر کرد و گفت خمس صلوات فی الیوم و اللّیلة پس این نماز پنجگانه همه دو رکعت بودند آن گه دیگر باره در نماز پیشین و دیگر شام و خفتن بیفزودند و نماز بامداد و نماز مسافر بهاصل خویش بگذاشتند اینست اختلاف احوال نماز در ابتداء اسلام.
و اندر خبر آمده است که در ابتداء اسلام چون کسی اندر رسیدی و رسول اندر نماز بودی آن کس سلام گفتی رسول جواب دادی، پس عبد اللَّه مسعود غائب شد مدتی و در حال غیبت وی سخن گفتن در نماز منسوخ گشت. چون عبد اللَّه باز آمد رسول آن ساعت در نماز بود عبد اللَّه سلام گفت. رسول جواب نداد، عبد اللَّه غمگین گشت و متحیر نشست. چون رسول خدا سلام نماز باز داد وی را گفت چه رسید ترا یا عبد اللَّه؟ گفت فریاد همیخواهم از خشم خدای و رسول خدای رسول گفت چیست این سخن؟ عبد اللَّه گفت سلام مرا جواب ندادی مصطفی گفت: انّ فی الصلاة لشغلا عن السلام
اندر نماز چندان مشغولی هست که بهسلام خلق نپردازم. پس معلوم گشت عبد اللَّه را که سخن گفتن در نماز منسوخ شد. و بهروایتی دیگر مصطفی علیه السّلام گفت: انّ صلوتنا هذه لا یصلح فیها شیء من کلام الناس، انّما هی قراءة و تسبیح و دعاء.
وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ رزق اینجا گفتهاند که نصابهای زکاة است نصاب شتر و گاو و گوسپند و غله و خرما و انگور و مال تجارت و زر و سیم و صاع فطر و نفقه اینجا زکات است پس آن گه صدقات خداوندان کفاف و ایثار درویشان بهآن ملحق است. سدی گفت این نفقه مرد است بر عیال و زیردستان خویش که پیش از فرایض زکاة این آیت فرود آمد، و حقیقت رزق آنست که آدمی را ساختند تا بهوی ارتفاق و انتفاع گیرد، چون طعام و لباس و مسکن از وجه حلال یا از وجه حرام همه رزق است، اللَّه اینهمه آفریده و به بنده رسانیده یکی را حلال روزی و بهآن رستگار، یکی را حرام روزی و بهآن گرفتار.
روی عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انّه قال انّ روح القدس نفث فی روعی انّ نفسا لن تموت حتی تستکمل رزقها، فاتقوا اللَّه و اجملوا فی الطّلب، خذوا ما حلّ و دعوا ما حرّم.
قومی گفتند رزق تملیک است و ممّا رزقناهم ای ملّکناهم و این باطل است که مرغان هوا و ددان صحرا را از اللَّه روزی میرسد و ایشان را ملک نیست. و داود علیه السّلام این دعا بسیار گفتی: یا رازق النّعاب فی عشّه و جابر العظم الکسیر المهیض ای خداوندی که بچّه مرغ را در آشیان روزی دهی گویند این بچّه غراب را میگوید و ذلک انّه یقال اذا تفقّأت عنه البیضه خرج ابیض کالشحمة فاذا راه الغراب انکره لبیاضه فترکه، فیسوق اللَّه تعالی البق علیه فتقع علیه لزهومة ریحه فیلقطها و یعیش بها الی ان یحمّم ریشه.
و یسوّد، فیعاوده الغراب و یألفه و یلقّمه الحبّ.
وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ قول عبد اللَّه مسعود و روایت ضحاک از ابن عباس آنست که این آیت در شأن مؤمنان اهل کتاب فرو آمد. عبد اللَّه سلام و اصحاب وی که به تورات و انجیل و زبور ایمان دادند و بپذیرفتند و به قرآن تمسّک کردند. کلبی و سدی و جماعت مفسّران گفتند مؤمنان این امّتاند که ایشان به هرچه از آسمان فرو آمد از کتب و صحف ایمان آوردند، ربّ العالمین ایشان را در آن بستود و گفت یؤمنون بما انزل الیک میگروند ایشان به هرچه فرو آمد بر تو از قرآن. و جز از ان که نه خود تنها قرآن بهوی فرو آمد که هر چه سنت مصطفی است تا جبریل بهوی فرو نهآمد نگفت و ننهاد. و به قال تعالی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی. و در خبر است، که «نزل علی جبریل فلقننی السنة کما لقننی القرآن.»
و درست است که جهودان از مصطفی پرسیدند که بهترین جای کدامست و بدترین کدام؟ مصطفی گفت.
ما المسؤل باعلم من السائل حتی اسأل
جبریل از جبرئیل پرسید و همین گفت: حتّی اسأل ربّ العزّة ثم نزل جبریل. فقال لقد دنوت من اللَّه عزّ و جلّ دنوّا ما دنوت مثله حتی کان بینی و بین اللَّه عزّ و جل سبعون الف حجاب من نور فسألته عن خیر البقاع و شرها فقال «خیر البقاع المساجد و شر البقاع الاسواق.»
مذهب اهل سنّت و جماعة آنست که هر چه برین نسق بروایت ثقات از مصطفی درست شود که اللَّه گفت یا جبریل گوید که اللَّه گفت چنانکه در خبر است: قسمت الصلاة بینی و بین عبدی نصفین، جای دیگر گفت اعددت لعبادی الصّالحین ما لا عین رأت، جای دیگر گفت أنا اغنی الشرکاء عن الشرک حرّمت الظّلم علی نفسی الصّوم لی و انا اجزی به انا عند ظنّ عبدی بی
هر چه از این نمط آید حکم آن حکم کتب منزل است، نامخلوق و نامجعول، هر که آن را مخلوق گوید یا لفظ و حروف آن مخلوق گوید ضالّ است و ملحد، و حقّ را مکابر.
وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یعنی توریة موسی و انجیل عیسی و زبور داود و صحف شیث و ادریس و ابراهیم. و فی حدیث ابی ذر عن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال نزلت علی ابراهیم عشر صحائف و علی موسی قبل التوریة عشر صحائف.
و روی انّه قال انزل علی شیث خمسین صحیفة و انزل علی اخنوخ و هو ادریس ثلثین صحیفة و انزل علی ابراهیم عشر صحائف و علی موسی قبل التوریة عشر صحائف.
وَ بِالْآخِرَةِ یعنی و بالنشأة الآخرة، و قیل بالدّار الآخرة. سمّیت آخرة لتأخرها عن الدنیا، و قیل لتأخرها عن اعین الخلق.
هُمْ یُوقِنُونَ الیقین ضرب من العلم، یحصل بعد النّظر و الاستدلال. و بعد ارتفاع الشّک، و لذلک لا یوصف به البارئ جلّ جلاله. ربّ العالمین درین آیت و در صدر سوره لقمان نماز و زکاة و ایمان به رستاخیز بیگمان در یک نظام کرد قراین یکدیگر، از بهر آن که آن قوم به رستاخیز یقین نبودند میگرویدند گرویدنی گمان آمیغ میگفتند ما ندری ما الساعة؟ ان نظنّ الّا ظنّا و ما نحن بمستیقنین گفتند ما ندانیم که این رستاخیز چیست و حال آن چونست، ظن میبریم و به یقین نمیدانیم. اللَّه تعالی بی گمان برین شرط کرد و با نماز و زکاة قرینه کرد.
اهل معانی و خداوندان تحقیق گفتند بناء ترتیب این هر دو آیت بر تقسیم ایمانست از بهر آنکه ایمان دو قسم است اول شناختن راه دین و اسباب روش در آن بشناختن و طلب وسیلت حق کردن و هو المشار الیه بقوله تعالی ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ و بقوله وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. قسم دیگر از خود برخاستن است، و در راه دین برفتن، و رسیدن را بکوشیدن و هو المشار الیه بقوله وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ و بقوله هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ.
قسم اول صفت آن مؤمنان است که در آیت اوّل ذکر ایشان رفت یعنی که به شهادت زبان و عبادت ارکان راه دین بشناختند و طلب وسیلت کردند. قسم دوم صفت ایشانست که در آیت دوم وصف الحال ایمان ایشان کرد که حقایق آیات تنزیل بدانستند، و ذوق آن بیافتند تا در روش آمدند و بمقصد رسیدند. همانست که رب العالمین در وصف ایشان گفت وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ و جایی دیگر گفت فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ. همانست که ایشان را وعده کرامت و ثواب داد گفت «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً».
ثمّ قال تعالی أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ ای صواب و حق و حجّة است.
وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ای الباقون فی النّعیم المقیم، ادرکوا ما طلبوا، و نجوا من شرّ ما منه هربوا.
فلح و فلاح کنایت است از بقا و بیرون آمدن، و به کامه رسیدن، و پاینده ماندن، میگوید ایشان که باین صفتاند به راست راهیاند، و بر روشنایی، و آن صنف اولاند که از ایمان در قسم اول اند وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ صنف ثانیاند که پیروز آمدند و از هر چه میترسیدند ایمن گشتند، و به ناز و نعیم جاویدان رسیدند.
این خطبه کتاب است و آفرین بر گرویدگان، و صفت ایمان ایشان، و خبر دادن از سرانجام کار ایشان در آن جهان.
برگردان به زبان ساده
الم بدانک این سورة البقره را فسطاط القرآن گویند از بسیاری احکام و امثال که در آنست، و در زمان وحی هر که این سوره و آل عمران خوانده بودی او را حبر میگفتند، و در میان قوم محترم و مکرّم بود و در چشمها بزرگ.
هوش مصنوعی: سوره بقره به عنوان چادر و سایهبان قرآن شناخته میشود، زیرا شامل بسیاری از احکام و مثالهاست. در زمان نزول وحی، هر کسی که این سوره و سوره آل عمران را میخواند، به او لقب عالم داده میشد و در میان مردم محترم و ارجمند به حساب میآمد و در نظرها جایگاه بلندی داشت.
مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لشکری بهجایی میفرستاد و در میان ایشان پیران و مهتران بودند، یکی که ازیشان بهسن کمتر و کهتر بود بریشان امیر کرد به سبب آنکه سوره البقره دانست.
هوش مصنوعی: مصطفی، پیامبر اسلام، گروهی را به جایی میفرستاد که در میان آنها افراد پیر و با تجربه نیز حضور داشتند. در این میان، فردی که سن کمتری داشت و از دیگران جوانتر بود به عنوان فرمانده انتخاب شد، زیرا او توانسته بود سوره البقره را حفظ کند.
گفتند: «یا رسول اللَّه هو احدثنا سنّا. قال معه سورة البقره»
هوش مصنوعی: گفتند: «ای فرستاده خدا، او جوانتر است.» پیامبر پاسخ داد: «اما او با سوره بقره (قرآن) است.»
و در خبرست از مصطفی ع که ثواب خواندن آن هر دو سوره فردا آید در صورت دو میغ و بر سر خواننده آن سایه میدارند. و گفت هر خانه که در آن سوره البقره برخوانند سه شبانروز شیطان از آن خانه بگریزد. عبد اللَّه بن مسعود گفت شیطان بر عمر خطاب رسید در کویی از کویهای مدینه و با وی برآویخت عمر او را بر زمین زد، شیطان گفت دعنی حتی اخبرک بشیء یعجبک، عمر دست از وی بازگرفت، آنگه گفت یا عمر بدانکه شیطان هر گه که از سورة البقرة چیزی بشنود بگدازد از شنیدن آن و بگریزد. و له خبج کخبج الحمار.
هوش مصنوعی: در روایت آمده است که ثواب خواندن دو سوره در روز قیامت به صورت دو ابر خواهد بود و بر سر خواننده سایه میافکند. همچنین گفته شده که هر خانهای که سوره البقره در آن خوانده شود، شیطان به مدت سه شبانهروز از آن خانه دور خواهد شد. عبد اللَّه بن مسعود نقل میکند که شیطان به عمر خطاب در یکی از کوچههای مدینه رسید و با او درگیر شد. عمر او را به زمین زد و شیطان گفت مرا رها کن تا چیزی بگویم که تو را شگفتزده کند. عمر دستش را از او کشید و شیطان گفت: بدان که هر بار که از سوره البقره چیزی بشنود، به شدت وحشتزده میشود و فرار میکند.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم تعلّموا البقرة فانّ اخذها برکة، و ترکها حسرة و لن تستطیعها البطلة، قیل یا رسول اللَّه و ما البطلة؟ قال السحرة.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند: «سوره بقره را بیاموزید زیرا یادگیری آن برکت است و ترک آن حسرت ایجاد میکند و جادوگران نمیتوانند آن را حفظ کنند.» سپس از ایشان پرسیده شد که جادوگران چه کسانی هستند و ایشان توضیح دادند که همان سحره هستند.
و عن وهب بن منبه قال من قرأ فی لیلة الجمعة سورة البقره و آل عمران کان له نور ما بین عجیبا و غریبا. قال وهب عجیبا اسفل الارضین و غریبا العرش: ابو الیمان الهوزنی گفت: در عهد ما مردی بود تازهجوان، شبی بخفت، بامداد که برخاست موی سر و محاسن وی همه سپید بود. گفتیم چه رسید ترا در خواب؟ گفت قیامت نمودند مرا در خواب، و وادی عظیم دیدم از آتش و بر سر آن جسری باریک بر حدّ تیغ شمشیر، و مردم را به نامهای ایشان میخواندند و بر آن جسر میگذرانیدند، یکی میرَست و دیگری میخَست، یکی میگذشت و یکی در آتش میافتاد، آن گه مرا خواندند بهنام خود، رفتم بر آن جسر و میلرزیدم و به راست و چپ میچسبیدم، آخر دو مرغ سفید را دیدم یکی به راست و یکی بهچپ و مرا راست میداشتند و از آتش نگاه میداشتند، تا آخر بهآن جسر باز گذشتم. آنگه آن مرغان را گفتم که شما چه باشید و کیاید؟ گفتند. ما سورة البقره و آل عمران که اللَّه تعالی ترا به ما خلاص داد که ما را بسیار خواندهای.
هوش مصنوعی: هر کس در شب جمعه سوره بقره و آل عمران را بخواند، نور و روشنی به او عطا میشود که بین زمین و آسمان خواهد بود. در زمانی که وهب بن منبه این مطلب را نقل میکند، به یاد میآورد مرد جوانی را که یک شب خوابش برد. صبح که بیدار شد، متوجه شد که موها و ریشش کاملاً سفید شده است. وقتی از او پرسیدند چه رخ داده، گفت در خواب قیامت را دیدم و درهای بزرگ از آتش. بر بالای آن، پلی باریک مثل لبه شمشیر بود و مردم را با نامهایشان صدا میزدند و از این پل عبور میکردند؛ بعضی با اطمینان عبور میکردند و برخی به زمین سقوط میکردند. وقتی نام مرا صدا زدند، به آن پل رفتم و بسیار میترسیدم. ناگهان دو پرنده سفید را دیدم که یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ من بودند و مرا از افتادن در آتش حفظ کردند. پس از عبور از پل، از آن پرندگان پرسیدم شما کیستید؟ آنها پاسخ دادند که ما سوره بقره و آل عمران هستیم که خداوند به واسطه شما را نجات دادیم، زیرا شما ما را بسیار خواندهاید.
بوذر غفاری از مصطفی پرسید که از قرآن کدام سوره مه؟ جواب داد که سورة البقره. پرسید که از این سوره کدام آیت بزرگوارتر؟ گفت: آنچه در آن کرسی یاد کرده است یعنی آیة الکرسی که پنجاه کلمه است همه تقدیس خداوند عزّ و جل.
هوش مصنوعی: بوذر غفاری از مصطفی پرسید که کدام سوره از قرآن بهترین است. مصطفی پاسخ داد که سوره بقره. سپس از او خواست که بگوید کدام آیه از این سوره بزرگوارتر است. مصطفی گفت: آیهای که به «آیهالکرسی» معروف است، که شامل پنجاه کلمه است و همگی به تقدیس و ستایش خداوند اشاره دارد.
و در سورة البقرة پانزده مثل است، و صد و سی حکم، و خود در آیة دین به آخر سورة چهارده حکم است، و جمله سوره دویست و هشتاد و شش آیت است به عدد کوفیان.
هوش مصنوعی: در سوره بقره پانزده مثال وجود دارد و همچنین صد و سی حکم بیان شده است. در آیة دین نیز در انتهای سوره چهارده، چهار حکم وجود دارد. کل سوره terdiri از دویست و هشتاد و شش آیه است که به تعداد کوفیان میباشد.
و شش هزار و صد و یازده کلمت است، و بیست و پنج هزار و پانصد حرف، و در مدنی شمرند این سوره را که از اوّل تا آخر به مدینه فرو آمد، مگر آیت وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ که این آیت به کوه منا فرود آمد روز عید اضحی و مصطفی در آخر خطبه عید بود و این آیت هم در مدنی شمرند که مصطفی آن گه مقام به مدینه داشت. و هر چه از قرآن در آن ده سال یا سیزده سال آمد که مصطفی به مکه بود پیش از هجرت آن همه مکی است و هر چه در آن ده سال آمد که مصطفی به مکه بود آن همه مدنی است، هر چند که به مدینه بودی مقیم یا از مدینه مسافر. چنانکه قرآن آمد به تبوک و بدر و طائف آن همه مدنی شمرند، که آن گه مقام به مدینه داشت، نبینی که شب معراج به شام قرآن برو فرو آمد؟ و به آسمان او را قرآن دادند و آن همه مکّی شمرند که او را از مکه به شام و آسمان برده بودند.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی تعداد کلمات و حروف یک سوره از قرآن پرداخته و توضیح میدهد که این سوره به مدینه نازل شده است، به جز یک آیه که در روز عید قربانی در کوه منا نازل شده. همچنین توضیحات بیشتری درباره چگونگی نازل شدن آیات قرآن در دورانهای مختلف زندگی پیامبر ارائه میدهد. به این ترتیب، آیات نازل شده در مکه و مدینه مشخص شدهاند و نحوه ارتباط این نزولات با مکانهای مختلف زندگی پیامبر بیان شده است.
و درین سوره بیست و شش جای منسوخ است مع اختلاف العلماء فیه و چنانکه بهآن رسیم و شرح دهیم ان شاء اللَّه.
هوش مصنوعی: در این سوره، بیست و شش مورد منسوخ وجود دارد که در مورد آن اختلاف نظر میان علما وجود دارد و ما به زودی به این موضوع خواهیم پرداخت و آن را شرح خواهیم داد، ان شاء اللَّه.
اکنون تفسیر گوییم: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم الم: علما را اختلاف است بهاین حروف هجا که در ابتداء سورتهاست، محققان علما بر آنند که این از متشابهات قرآن است، که علوم خلق از آن قاصر است و اللَّه بدانستن آن مستأثر. میگوید وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ. اللَّه داند که چرا این حروف از دیگر حروف اولیتر بود بیان کردن، سرّ این بجز اللَّه نداند. بوبکر صدیق ازینجا گفت «اللَّه را در هر کتاب سرّیست و سرّ او در قرآن این حروف است» بعضی از مفسّران گفتند که این نام سوره است بهدلالت این خبر که مصطفی علیه السّلام گفت: «انّ اللَّه تعالی قرأ طه و یس قبل ان یخلق السماوات و الارض بالف عام».
هوش مصنوعی: در این متن به بررسی حروف ابتدایی برخی سورهها در قرآن پرداخته شده است. علما درباره این حروف اختلاف نظر دارند و برخی از آنها معتقدند که این حروف از جمله متشابهات قرآن هستند که فهم و تفسیر آنها برای بشر ممکن نیست و تنها خداوند از معنای واقعی آنها باخبر است. همچنین اشاره شده که پیامبر اسلام (ص) گفته است که خداوند این حروف را قبل از آفرینش آسمانها و زمین خطاب کرده است. بعضی مفسران بر این نکته تأکید کردهاند که این حروف به نوعی نام سورهها به شمار میآیند.
اللَّه تعالی طه و یس برخواند پیش از آفرینش آسمان و زمین بههزار سال، معنی آنست. که سوره طه و یس جمله برخواند پس دلیل است اینکه طه و یس نام سوره است. ابن عباس گفت: سوگندهاست که اللَّه تعالی یاد میکند بهحروف هجا که مدار نامهای نیکو و صفتهای بزرگوار خداوند عزّ و جل بهاین حروف است.
هوش مصنوعی: خداوند متعال سورههای طه و یس را پیش از آغاز آفرینش آسمان و زمین به مدت هزار سال قرائت کرده است. این نشان میدهد که طه و یس نام دو سوره هستند. ابن عباس بیان کرده که خداوند با قسمخوردن بر حروف الفبا، بر نامهای نیک و صفات بزرگ خود تاکید میکند، زیرا این حروف در دستیابی به این نامها و صفات نقش اساسی دارند.
و مراد بهاین سه حرف جمله حروف تهجّی است، و در لغت عرب رواست که جمله را بهبعض عبارت نهند چنانکه گفت اذا قیل لهم ارکعوا لا یرکعون رکوع گفت و مراد بهآن جمله نمازست و قال تعالی وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ یرید به الصلاة و قال تعالی بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ یعنی به جمیع الأبدان. فکذلک عبّر اللَّه تعالی بهذه الحروف عن جملة الحروف.
هوش مصنوعی: این سه حرف اشاره به حروف الفبا دارد و در زبان عربی معمول است که جملات را به صورت عباراتی خاص بیان کنند. مانند اینکه گفته میشود "زمانی که به آنها گفته میشود رکوع کنید، رکوع نمیکنند"، که اینجا منظور از "رکوع" نماز است. همچنین، در آیهای گفته شده "و سجده کن و نزدیک شو"، که منظور از آن نیز نماز است. در آیه دیگری هم به عملهایی اشاره شده که به وسیله دستها انجام میشود، که در واقع اشاره به تمام اعضای بدن دارد. به همین ترتیب، خداوند با این حروف، به مجموع حروف اشاره کرده است.
و هم از ابن عباس روایت کنند که گفت: الم ای انا اللَّه اعلم چنانست که الف اشارت است بانا و لام اشارت است با علم. هر حرفی بجای خویش معنی میدهد برّ خویش. و گفتهاند الم معنی آنست که الم بک جبرئیل أی نزّل به علیکم. یعنی این آن حروف است که جبرئیل از آسمان فرود آورد بهشما.
هوش مصنوعی: ابن عباس گفته است که حروف "الم" به نوعی نشاندهنده این است که "الله" عالم است. هر حرف معنای خاص خود را دارد و در جای خود مفهوم میدهد. همچنین بیان شده که "الم" به معنای این است که جبرئیل آن را بر شما نازل کرده است، به این معنا که این حروف بهوسیله جبرئیل از آسمان به شما آورده شدهاند.
و گفتهاند که رسول خدا در صدر اسلام در نمازها قراءت آشکارا خواندی، مشرکان بر در مسجد بایستادند و گفتند لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه. یکی صفیری میکرد و یکی دست میزد یعنی که تا کسی از رسول خدا قرآن نشنود، که رسول خدا هر گه که قرآن خواندی هر کس که شنیدی همگی دل خویش بهوی دادی و بهآن مشغوف گشتی، مشرکان چنان میکردند تا مردم را از سماع وی باز دارند. رسول خدا چون دید که ایشان چنین میکنند در نماز پیشین و دیگر جهر بگذاشت و قراءت نرم خواند.
هوش مصنوعی: در آغاز اسلام، پیامبر خدا هنگام نمازها قرآن را با صدای بلند میخواند و مشرکان در ورودی مسجد ایستاده بودند و میگفتند که به این قرآن گوش ندهید و سر و صدا میکردند. برخی برای جلب توجه دیگران سوت میزدند و برخی دیگر دست میزدند تا کسی نتواند سخنان رسول خدا را بشنود. مردم هنگامی که قرآن را از او میشنیدند، تمام توجهشان جلب میشد و به آن مشغول میشدند. پیامبر خدا وقتی دید که این کارها میشود، در نماز بعدی صدایش را پایین آورد و قرآن را آرامتر خواند.
اما در نمازهای دیگر همچنان بهآواز میخواند، و مشرکان همچنان آمدند و تصفیر و تصفیق میکردند، و رسول خدا بهآن دلتنگ و رنجور میشد پس ربّ العالمین ان حروف تهجّی فرو فرستاد بیرون از عادت و بر خلاف سخن ایشان تا ایشان چون آن بشنیدند، ایذاء رسول بگذاشتند، و از تعجّب بهآن سخن بهاستماع آن و ما بعد آن مشغول شدند و این قول ابو روق است و اختیار قطرب.
هوش مصنوعی: اما در نمازهای دیگر همچنان با صدای بلند میخواند و مشرکان نیز به همین ترتیب حضور پیدا میکردند و به تمسخر و نیش و کنایه پرداخته و رسول خدا را دلتنگ و رنجور میکردند. در این وضعیت، پروردگار عالم حروف الفبا را به گونهای متفاوت و خارج از عادت به سوی او فرستاد تا وقتی که مشرکان آن را شنیدند، دیگر به آزار پیامبر ادامه ندهند و بر اثر تعجب، به شنیدن این سخن و آنچه بعد از آن آمد مشغول شوند. این نظر ابو روق و انتخاب قطرب است.
قومی گفتند این حروف در ابتداء سورتها اظهار اعجاز قرآنست و تنبیه عرب بر صدق نبوت و رسالت مصطفی، که چون کافران گفتند إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ این قرآن سخنیست که محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم از ذات خویش میگوید و از بر خویش مینهد، «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا.» اگر خواهیم ما نیز هم چنان بگوییم. ربّ العالمین گفت: اگر چنانست که شما میگویید فأتوا بسورة من مثله، شما نیز از بر خویش سوره چنان بنهید، که این کتاب از این حروف تهجّی است که لغت شما و زبان شما و کلام شما بنا برین حروف است. پس چون نتوانستند و از آن درماندند معلوم شد که قرآن معجز است.
هوش مصنوعی: گروهی گفتهاند که حروف در آغاز سورهها نشاندهنده اعجاز قرآن و نشانهای برای عربها از حقیقت نبوت و رسالت پیامبر اسلام است. وقتی کافران گفتند که این قرآن جز افسانهای از سوی محمد نیست و او از خود سخن میگوید، خداوند به آنها گفت: اگر راست میگویید، سورهای مانند این قرآن بیاورید. این حروف زبان و گفتار شماست، پس اگر توانستید سورهای شبیه به آن بسازید، نشان دهید. اما وقتی آنها نتوانستند، مشخص شد که قرآن معجزهای است.
و اهل سنت گفتهاند این حروف گواهی بداد و بیان کرد که قرآن را حروف است و بهحروف قایم است، و هر که جز این گوید حقّ را مکابر است و معاند، و در آن ملحد.
هوش مصنوعی: اهل سنت معتقدند که حروف قرآن شاهدی بر حقانیت آن هستند و نشان میدهند که قرآن از حروف تشکیل شده و بر اساس این حروف استوار است. هر کس که غیر از این نظر داشته باشد، به باورشان در حقیقت با حقیقت مخالفت کرده و معاند و ملحد است.
و بدانکه مردم درین حروف سه گروهاند: قومی از اهل بدعت گویند مخلوق است هم در کلام خالق هم در کلام مخلوق، قومی گویند در قرآن نامخلوق است و در غیر قرآن مخلوق، و این هر دو فرقه بر باطلند. و از حق دور بهآنچه گفتند، و فرقه سوم اهل سنّتاند که گفتند: حروف هر جای که هست علی الاطلاق نامخلوق است بی آنکه در آن تفصیل آرند یا تمییز کنند، و دلیل بر قول اهل سنت از قرآن آنست که میگوید آن را که آفریند کُنْ فَیَکُونُ اگر این کاف و نون مخلوق است پس کافی و نونی دیگر باید تا این «کن» با آن دو حرف بآفریند. و اگر آن دو حرف نیز مخلوق است پس دو حرف دیگر باید خلق آن را، و این هرگز به نرسد معلوم شد که حرف بهاصل نه مخلوق است. و از جهت سنّة امیر المؤمنین علی ع گفت مصطفی را پرسیدم از ابجد هوّز حطّی، فقال «یا علی ویل لعالم لا یعرف تفسیر ابی جاد: الالف من اللَّه و الباء من البارئ و الجیم من الجلیل»
هوش مصنوعی: مردم بر اساس دیدگاههایشان درباره حروف به سه گروه تقسیم میشوند: گروهی که اهل بدعتاند و معتقدند که حروف مخلوق هستند، چه در کلام خالق و چه در کلام مخلوق. گروه دیگری میگویند که در قرآن حروف نامخلوقاند اما در غیر قرآن مخلوقاند. هر دو این گروهها در اشتباهند و از حقیقت دور هستند. گروه سوم اهل سنت هستند که معتقدند حروف در هر جا که باشند به طور کلی نامخلوقاند، بدون اینکه بخواهند تفکیکی در آن انجام دهند. دلیل این عقیده اهل سنت آیهای از قرآن است که میگوید «کن» و «کُنْ فَیَکُونُ»، اگر «کاف» و «نون» مخلوق باشند، پس به حروف دیگری برای خلق «کن» نیاز داریم و این موضوع ممکن نیست، بنابراین مشخص میشود که حروف در اصل مخلوق نیستند. همچنین، بر اساس سنت امام علی (ع)، وقتی از پیامبر درباره ابجد هوّز حطی سوال کرده بود، پیامبر فرمود که «الف» از خداست، «ب» از بارئ، و «ج» از جلیل.
رسول خدا خبر داد که این حروف در کلام آدمیان هم از نام خدای عزّ و جل است و نامهای خدا به اجماع قدیم است، ازینجا گفت عیسی ع در بعضی از اخبار که به نامهای اللَّه سخن میگویند اینان آنگه بهوی عاصی میشوند. و یکی پیش احمد بن حنبل نشسته بود گفت فلان کس میگوید که اللَّه چون حرف را بیافرید اضطجعت اللام و انتصبت الالف فقالت لا اسجد حتی اؤمر.» امام احمد گفت این سخن کفر است و گوینده این کافر، من قال انّ حروف التهجّی محدثة فهو کافر، قد جعل القرآن مخلوقا.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمود که حروف الفبا در زبان انسانها نیز به نام خداوند بزرگ اشاره دارد و نامهای خداوند به طور تاریخی مورد توافق بودهاند. عیسی (علیهالسلام) در برخی اخبار درباره نامهای خداوند صحبت کرده و این افراد در آن زمان نافرمانی میکردند. همچنین یکی از افرادی که نزد احمد بن حنبل نشسته بود، گفت که یک شخص میگوید وقتی خداوند حروف را آفرید، حرف "لام" به حالت خواب درآمد و حرف "الف" به حالت ایستاده درآمد و گفت: "من تا دستور نگیرد سجده نمیکنم." امام احمد گفت که این سخن کفر است و گویندهاش کافر است، زیرا کسی که بگوید حروف الفبا جدید هستند، قرآن را مخلوق دانسته است.
و شافعی گفت «لا تقولوا بحدث الحروف فانّ الیهود اوّل من هلکت بهذا و من قال بحدث حرف من الحروف فقد قال بحدث القرآن.»
هوش مصنوعی: شافعی گفت: «نگویید که حروف جدیدی پدید میآید، زیرا یهودیان اولین کسانی بودند که به همین علت هلاک شدند. کسی که بگوید حروفی جدید به وجود آمده، در واقع به وجود آمدن قرآن را نیز 인정 کرده است.»
ذلک الکتاب: ذلک بهمعنی هذا میگوید این نامه و معلوم است در لغت عرب که هذا آن اشارت است که فرا چیز موجود توان گفت دلیل است این و نظایر این هر جای که «هذَا الْقُرْآنُ» گفت که قرآن بهزمین است و موجود، و حاصل بهحقیقت، و خلق بهموجود محجوجاند نه به معدوم.
هوش مصنوعی: این کتاب: واژه «این» به معنای «آن» در اینجا به کار رفته است، و این به این معنی است که ایننامه یا کتابی که در حال حاضر مورد بحث است، به وضوح در زبان عربی به چیز موجود اشاره دارد. بنابراین هر جا که عبارت «این قرآن» ذکر شود، به این معناست که قرآن در این دنیا وجود دارد و حقیقتی ملموس است، و هیچ چیزی نمیتواند بر وجود آن به عنوان یک حقیقت تکیه کند جز این که در واقع وجود داشته باشد.
الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ: الف و لام تعریف است، پارسی آنست که این آن نامه است که در آن هیچ شک نیست و روا باشد که گویی این آن نامه است که از اللَّه بیاید هیچ شک نیست، منه بدأ و الیه یعود. و اگر بر لا ریب وقف کنی نیکوست معنی آن بود که نامه این است بی هیچ شک چنانکه گویی «دار فلان هی الدّار، خطّ فلان هو الخط» سرای فلان کس سرای چنان بود، خط فلان کس خط چنان بود آن گه ابتدا کن فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ در آن نامه هدی است متقیان را و اگر خواهی به پیوند ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ این آن نامه است که شور دل را جای نیست در آن، پس هدی در موضع نصب باشد بر نعت یا بر مدح ای نزّل هدی یا انزلناه هدی.
هوش مصنوعی: کتاب، بدون شک است؛ الف و لام در اینجا نشاندهنده تعریف است و به این معناست که این کتابی است که هیچ تردیدی در آن وجود ندارد و میتوان گفت که از سوی خداوند فرود آمده و هیچ شکی در آن نیست، همانی که از او آغاز میشود و به سوی او بازمیگردد. اگر بر عبارت "لا ریب" توقف کنیم، معنیاش این است که این کتاب بیشک است، همانطور که میگوییم "این خانه متعلق به فلان است" یا "این خط متعلق به فلان است". سپس میتوان گفت که در آن کتاب، راهنمایی برای پرهیزگاران (متقین) وجود دارد. در واقع، این کتاب نشانی از آن است که قلبها جایی برای تردید در آن ندارند و میتوان گفت که هدایت در آن تحت عنوان توصیف یا ستایش قرار دارد.
ریب شور دل بود و آمیغ رای
هوش مصنوعی: رُبِ دل انگیز و سرشار از اندیشه.
قال النبی: یذهب الصالحون اسلافا و یبقی اهل الریب.»
هوش مصنوعی: پیامبر فرمودند: نیکوکاران از دنیا میروند و تنها افراد تردیدآور باقی میمانند.
قال بعضهم «اهل الریب من لا یأمر بالمعروف و لا ینهی عن المنکر».
هوش مصنوعی: برخی گفتهاند که انسانهای مشکوک و تردیدآمیز کسانی هستند که نه به معروف امر میکنند و نه از منکر نهی میکنند.
اگر کسی گوید لا ریب فیه اقتضاء آن میکند که کس را در قرآن شک نباشد و در گمان نبود، و معلوم است که ایشان که بهاین مخاطب بودند در آن بهشک بودند که یکی از ایشان میگفت إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ یکی میگفت أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ یکی میگفت إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ. جواب آنست که لا ریب اگر چه بهلفظ نفی است بهمعنی نهی است یعنی لا ترتابوا فیه، چنانکه جای دیگر گفت: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ و قد تری من الحاج من یرفث و یفسق و یجادل، فمعناه اذا لا ترفثوا و لا تفسقوا و لا تجادلوا. و محتمل آن بود که نفی ریب با هدی شود یعنی لا ریب فیه، انّه هدی للمتّقین.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که هیچ شکی در این وجود ندارد، به این معناست که هیچکس نباید در قرآن شک کند یا به تردید بیفتد. اما واضح است که افرادی که مورد خطاب قرار گرفته بودند، در این مورد دچار تردید بودند؛ زیرا یکی از آنها میگفت این فقط سحری آشکار است، یکی دیگر ادعا میکرد که اینها فقط افسانههای پیشینیان است و دیگری میگفت این چیزی جز دروغی که خود ساختهاند نیست. پاسخ این است که عبارت "هیچ شکی نیست" اگرچه به شکل نفی بیان شده، به معنای نهی است، به مانند این که گفته شود "شما نباید در این مورد شک کنید." مانند موارد دیگری که گفته شده فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ؛ در اینجا نیز ممکن است برخی از حجاج از این موارد تخلف کنند، اما معنای آن این است که شما نباید تخلف کنید یا جدال کنید. و احتمال دارد که نفی شک بر هدایت دلالت داشته باشد، به این معنا که هیچ شکی در آن نیست و قطعاً هدایت برای پرهیزکاران است.
و «هدی» در قرآن بر دو وجه است یکی بهمعنی دعا، و بیان دیگر بهمعنی هدایت و توفیق. امّا آنکه بهمعنی دعا است آنست که گفت جلّ جلاله و انک لتهدی الی صراط مستقیم. اینجا دعا و بیان خواهد که از هدایت در مصطفی جز دعا نبود چنانکه گفت «انّک لا تهدی من احببت و لکن اللَّه یهدی من یشاء و تهدی من تشاء انت ولیّنا. و کذلک قوله و أمّا ثمود فهدیناهم اینهم بهمعنی دعاست که ثمود را هدایت نبود. وجه دیگر هدی بهمعنی توفیق و تعریف است که اللَّه بهآن مستأثر است، و در قرآن دویست و سی و شش جای ذکر هدی است و حقیقت معانی آن همه بهاین دو اصل باز گردد که گفتیم.
هوش مصنوعی: در قرآن، واژه «هدی» دو معنا دارد: یکی به معنای دعا و دیگری به معنای هدایت و توفیق. در معنای دعا، به آیاتی اشاره میشود که نشاندهنده این است که هدایت از سوی پیامبر (مصطفی) تنها به وسیله دعا امکانپذیر است. به عنوان مثال، خداوند میفرماید «تو نمیتوانی کسانی را که دوست داری هدایت کنی، اما خداوند هرکس را که بخواهد هدایت میکند». همچنین، در مورد قوم ثمود نیز بیان شده که هدایت آنها به معنای دعا بوده و خود آنها هدایت نشدند. معنای دیگر هدی، توفیق و ارائه تعاریف است که تنها در اختیار خداوند است. در قرآن واژه «هدی» 236 بار ذکر شده و تمامی معانی آن به این دو مفهوم اصلی برمیگردد.
لِلْمُتَّقِینَ یعنی الذین یتّقون الشرک. متّقی اینجا موحّد است، و تقوی از شرک، و دلیل برین آیت آنست که بر عقب میآید و مصطفی ع گفت: جماع التّقوی فی قول اللَّه عزّ و جل انّ اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان.»
هوش مصنوعی: متقین به معنای کسانی است که از شرک پرهیز میکنند. در اینجا، متقی به معنای موحد است و تقوی به معنای پرهیز از شرک. دلیلی که این مطلب را تأیید میکند، آیهای است که در ادامه آمده است و پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز فرمودند: مجموع تقوی در این سخن خداوند نهفته است که میفرماید: خداوند به عدالت و احسان دستور میدهد.
الآیة. و حقیقت تقوی پرهیزگاری است یعنی که بهطاعت خدا بپرهیزد از خشم و عذاب خدا، یقال اتّقی فلان بترسه اذا تحرّز به. و اصل آن پرهیزگاری از شرک است و هو المعنی بقوله تعالی وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ، وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ. و بقوله یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ پس پرهیزگاری از معاصی و هو المراد بقوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ پس پرهیزگاری از شبهات و فضولات و هو المشار الیه بقوله: امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی و بقوله إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ.
هوش مصنوعی: تقوی به معنای پرهیزگاری است، به این معنا که انسان باید برای اطاعت از خداوند از عصبانیت و عذاب او بپرهیزد. واژه "تقوی" از ریشه پرهیز کردن از شرک به خدا نشأت میگیرد، چنانکه خداوند در قرآن میفرماید که ما به افرادی که پیش از شما کتاب آسمانی داشتند وصیت کردیم که از خدا بپرہیں. همچنین فرمود: "ای مردم، از پروردگارتان بپرهیزید". بنابراین، پرهیزگاری شامل دوری از گناهان است، همانطور که خداوند به مؤمنان فرموده است که باید از او بهگونهای که شایسته است پرهیز کنند. همچنین پرهیزگاری شامل دوری از شبهات و ناپاکیها نیز میشود، به گونهای که خداوند میفرماید: "خداوند دلهای آنها را برای تقوا آزمایش کرد" و همچنین "جوانان و اولیای خدا تنها مؤمنان متقی هستند".
اما وجه تخصیص متّقیان بههدایت قرآن درین آیت پس از آنکه جای دیگر خلق را بر عموم گفت «هُدیً لِلنَّاسِ» آنست که همه خلق بهآن محجوجاند و بر آن خوانده، و متقیان علی الخصوص بهآن منتفعاند و بهآن راه راست یافته. این همچنان است که بر عموم گفت «أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ» پس جای دیگر تخصیص کرد و گفت «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ» یعنی انّما ینفع بالانذار من اتّبع الذّکر کما انّ القرآن هدی للنّاس علی العموم و المتقون ینتفعون بالهدی. و به قال بعضهم «القرآن هدی للمتّقین و شفاء لما فی صدور المؤمنین، و وقر فی آذان المکذّبین و عمی لابصار الجاحدین، و حجّة بالغة علی الکافرین فالمؤمن به مهتد و الکافر به محجوج.».
هوش مصنوعی: در این آیه مشخص شده است که هدایت قرآن بهصورت کلی برای تمام مردم است، اما افرادی که تقوا دارند، بهطور خاص از این هدایت بهرهمند میشوند و به راه راست راه پیدا میکنند. به عبارت دیگر، در حالی که قرآن بهعنوان راهنمایی برای تمام انسانها معرفی شده، تأثیر واقعی و بهرهمندی آن بیشتر شامل متقیان میشود. برخی نیز گفتهاند که قرآن نهتنها هدایتگر متقیان است، بلکه درمانی برای دلهای مؤمنان است؛ در عین حال، بر کسانی که بهدروغگویی میپردازند، تأثیری نمیگذارد و بر دیدگاه انکارکنندگان، خاموشی میآورد. بنابراین، کسی که به قرآن ایمان دارد، هدایت میشود و کافرانی که آن را انکار میکنند، محجوج و به چالش کشیده میشوند.
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ یعنی یؤمنون باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر و الجنّة و النّار و لقاء اللَّه و الحیاة بعد الموت و البعث فهذا غیب کلّه هر چه وراء دیوار است از تو غیب است خدای را نادیده میدوست داری و به یکتایی وی می اقرار دهی ایمان است به غیب، مصطفی را نادیده می استوار گیری و بهرسالت و نبوت وی گواهی دهی ایمان است بهغیب. حارث قیس از تابعین بود روزی میگفت فرا عبد اللَّه مسعود که یا اصحاب محمد نوشتان باد دیدار مصطفی و مجالست و صحبت وی که یافتید عبد اللَّه گفت انّ امر محمد کان نبیا لمن رآه و الّذی لا اله غیره ما آمن مؤمن افضل من ایمان بغیب. یعنی شما که او را ندیدید ایمان شما فاضلتر است که ایمان بهغیب است، ثمّ قرأ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ. برین تفسیر باء که متصل بغیب است باء حال گویند نه باء تعدیه فکانّه قال الّذین یؤمنون بی وهم غائبون، لم یأتوا بعده، و یشهد لذلک ما روی ابن عباس قال قال النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ایّ الخلق اعجب ایمانا قالوا الملائکة. قال و کیف لا تؤمن الملائکة و هم یرون ما یرون، قالوا الانبیاء قال و کیف لا یؤمن الانبیاء و هم یرون الملائکة تنزیل علیهم؟ قالوا فمن هم یا رسول اللَّه؟ قال قوم یأتون من بعدکم یؤمنون بی و لم یرونی، و یصدّقوننی و لم یرونی.
هوش مصنوعی: ایمان به غیب به معنای اعتقاد به وجود خدا، ملائکه، کتابها، پیامبران، روز قیامت، بهشت و جهنم، و زندگی پس از مرگ است. این مسائلی که از چشم ما پوشیدهاند و در واقع مایه ایمان ما هستند. برای مثال، ایمان به خداو یکتاییاش، بدون اینکه او را دیده باشیم، نشانهای از ایمان به غیب است. همچنین، اعتقاد به رسالت پیامبر بدون دیدن او نیز همینطور است. حارث قیس، یکی از تابعین، روزی به عبدالله مسعود گفت که او و دیگر صحابه پیامبر خوشبختی دیدن و صحبت با پیامبر را داشتند. عبدالله پاسخ داد که ایمان افرادی که پیامبر را ندیدهاند، فراتر است زیرا این ایمان، ایمان به غیب است. سپس آیهای درباره ایمان به غیب را خواند. این نشان میدهد که ایمان به غیب با حالتی خاص در ارتباط است و در روایتی از پیامبر آمده که بهترین ایمان، ایمان کسانی است که از نسلهای بعدی خواهند آمد و به او ایمان خواهند آورد در حالی که او را نادیده گرفتهاند.
و روی فی بعض الاخبار انّهم قالوا یا رسول اللَّه هل من قوم اعظم منّا اجرا آمنّا بک و اتّبعناک؟ فقال ما یمنعکم من ذلک و رسول اللَّه بین اظهر کم یاتیکم بالوحی من السّماء، بل قوم یأتون من بعدی یأتیهم کتاب بین لوحین فیؤمنون به و یعملون بما فیه، اولئک اعظم اجرا منکم
هوش مصنوعی: در برخی از اخبار آمده است که گروهی به رسول خدا گفتند: آیا قومی از ما بزرگتر در پاداش هستند که به تو ایمان آورده و از تو پیروی کردهاند؟ پیامبر فرمود: چه چیزی مانع شماست؟ در حالی که رسول الله در میان شماست و از آسمان وحی میآورد. بلکه قومی خواهند آمد پس از من که به کتابی که میان دو لوح است ایمان میآورند و به آنچه در آن است عمل میکنند و آنان از شما پاداش بیشتری دارند.
ابن جریج گفت: الّذین یؤمنون بالغیب یعنی بالوحی نظیره قوله وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ ای علی الوحی. و قوله عنده علم الغیب ای علم الوحی و قوله عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أی علی وحیه و قیل معناه یؤمنون بالقدر.
هوش مصنوعی: ابن جریج بیان میکند که کسانی که به غیب ایمان دارند، منظورشان ایمان به وحی است. او به کلامی اشاره میکند که میگوید وحی بر غیب پوشیده نیست و همچنین اشاره به آگاهی خداوند از غیب و وحی دارد. بعضی نیز این برداشت را دارند که ایمان به تقدیر را شامل میشود.
شیخ الاسلام انصاری گفت: غیب بر سه گونه است: غیبی هم از چشم و هم از خرد، و غیبی از خرد نه از چشم، و غیبی از چشم نه از خرد. امّا آن یکی که از چشم غیب است نه از خرد آخرت است سرای آن جهانی و فریشتگان روحانی، و جنیان از چشم پوشیدهاند اما علم را حاصلند و در عقول معلوم. و آنچه از عقل غیب است نه از چشم لونها است و صوتها، چشم را و حس را حاصلاند و از عقول غیب. و او که از عقل غیب است و از چشم امروز اللَّه تعالی است در دنیا از چشم و خرد هر دو غیب است. و فردا در آخرت از عقل غیب است، مؤمنان بهاین همه گرویدهاند در تصدیق خبر بهنور تعریف. و قال الاصمعی سألتنی اعرابیّة عن الغیب، فقلت الجنة و النّار فقالت هیهات اشرف الغیب علی الغیب ای اشرف اللَّه علی القلوب الغائبة، فآمنت به سرّا.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام انصاری بیان میکند که غیب به سه دسته تقسیم میشود: اول غیبی که هم از دید بیرونی و هم از عقل درک میشود؛ دوم غیبی که فقط از عقل درک میشود و نه از دید؛ و سوم غیبی که فقط از دید قابل مشاهده است و نه از عقل. آن نمونهای از غیب که در دایره دید قرار دارد، به آخرت مربوط میشود، که دنیای دیگر و موجودات روحانی و جنیان را شامل میشود؛ جنیان از دید ما پنهاناند اما علم و آگاهی دارند و در عقلها مشخص هستند. غیبی که از عقل پنهان است شامل اشکال و صداهایی است که از حس و چشم درک میشوند و نه به وسیلهی عقل. همچنین، آنچه که در عقل پنهان است و از دید ما دور است، امروز در دنیا بر اساس علم الهی وجود دارد و از هر دو جنبه یعنی چشم و عقل پنهان است. اما در آخرت، تقویت کنندهی باور مؤمنان به این قبیل غیبیات، در تصدیق اخبار به روشنی و آگاهی است. همچنین، یکی از روایات اشاره دارد به اینکه شخصی از منسوب به قبیلهای دربارهی غیب سوال کرد و جواب گرفتم که غیب شامل بهشت و جهنم است. در اینجا شخص پاسخ داد که چگونه میتوان به چیزهایی که غیب هستند و در قلبها جریان دارند، ایمان آورد و با درونیترین وجودش به آن ایمان آورد.
وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ. و نماز بهپای میدارند این نماز فریضه است و این اقامت نگه داشت وقت آنست. و هر چه در قرآن از اقامت است، اقیموا الصّلاة و اقاموا الصلاة و یقیمون الصلاة همه بپای داشتن و نگه داشتن وقت اوّل است آن گه فرمان متوجه گردد و حجّت لازم، و خطاب واقع، و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: اول الوقت رضوان اللَّه و آخره عفو اللَّه.
هوش مصنوعی: آنها نماز را بهپای میدارند. این نماز یک واجب است و منظور از اقامه، نگهداشتن وقت آن است. هر جا در قرآن از اقامه سخن به میان آمده، مثل «اقیموا الصّلاة» و «اقاموا الصلاة» و «یقیمون الصلاة»، همه به معنای رعایت و نگهداشتن وقت اول نماز است. بعد از آن است که فرمان واجب میشود و دلیل ضروری برای انجام آن به وجود میآید. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: نخستین وقت نماز موجب رضایت خداوند و آخرین وقت آن سبب آمرزش است.
اینست اختیار. شافعی گفت. رضاء اللَّه دوستتر دارم از عفو او. و رضا برتر از عفو است هر کس که رضا یافت عفو یافت، و نه هر کس که عفو یافت رضا یافت.
هوش مصنوعی: این انتخاب و اراده است. شافعی گفت: "خشنودی خداوند را از بخشش او بیشتر دوست دارم." و خشنودی از بخشش برتر است؛ هر کسی که خشنودی را بدست آورد، بخشش را نیز بدست آورده است، اما برعکس، هر کسی که بخشش را دریافت کند، حتماً خشنودی را نخواهد داشت.
و بدانکه از ارکان دین پس از توحید هیچ رکن شریفتر از نماز نیست، در قرآن جایها ذکر توحید و ذکر نماز در یک نظام آورد، چنانکه گفت لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی. وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ. مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ، وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ.
هوش مصنوعی: از مهمترین ارکان دین، پس از اعتقاد به یکتایی خدا، نماز است که جایگاه ویژهای دارد. در قرآن کریم، به وضوح ارتباط بین توحید و نماز بیان شده است. خداوند میفرماید که تنها او را بپرستید و نماز را بهجا آورید. همچنین بر این نکته تأکید شده که نماز باید بهطور مداوم و بدون شریک قراردادن دیگران در عبادت، انجام شود. افرادی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و نماز را برپا میدارند، در زمره مؤمنان محسوب میشوند و به وحیهای نازل شده ایمان دارند.
و مصطفی گفت نماز عماد دین است
هوش مصنوعی: مصطفی بیان کرد که نماز پایه و اساس دین است.
من ترکها فقد هدم الدین.
هوش مصنوعی: من ترکها فقط دین را خراب کردند.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم العهد الّذی بیننا و بینهم الصلاة فمن ترکها فقد کفر.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند: "عهدی که بین ما و آنان وجود دارد، نماز است. پس هر کسی که نماز را ترک کند، کافر است."
و عزّت قرآن تهدید میکند کسانی را که در نماز تقصیر کنند و حقوق آن فرو گذارند و گفت: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة و اتّبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا
هوش مصنوعی: قرآن با شدت بر افرادی که در انجام نماز کوتاهی کرده و حقوق آن را رعایت نمیکنند، هشدار میدهد. در این زمینه، به کسانی که پس از آنها آمدند اشاره میشود که نماز را ضایع کرده و به دنبال خواستههای نفسانی خود رفتند و در نتیجه دچار عذاب و سرنوشتی بد خواهند شد.
و اندر قرآن هزار جای ذکر نماز است بهامر و بهخبر و بیان ثواب فعل آن، و نشان عقاب ترک آن بهتعریض و تصریح از بهر تصحیح اعتقاد اهل ایمان را. و عاقل چون در وضع و شرع نماز تأمّل کند و چونی نهاد وی بداند، و حکمت ترتیب وی بشناسد، و مناسبت افعال و اقوال و اعمال و احوال نماز ببیند، یقین شود او را که نماز سرمایه سعادت است و پیرایه شهادت. و بدانکه هیچ عبادت مانند نماز نیست، و هر که بگذارد دلیل است که وی را اندر دل نیاز نیست، و اندر جان با آفریدگار راز نیست. مصطفی گفت: لو یعلم المصلّی من یناجی ما التفت.
هوش مصنوعی: در قرآن کریم به طور مکرر به نماز اشاره شده است، به بیان ثواب آن و نیز عواقب ترک آن، به گونهای که اعتقادات مؤمنان به درستی اصلاح شود. وقتی انسانی با دقت به ساختار و قوانین نماز توجه کند و نحوه اساسی آن را بفهمد و ارتباط بین افعال و گفتار و حالاتی که در نماز وجود دارد را مشاهده کند، به این نتیجه میرسد که نماز منبع سعادت و گواه ایمان است. همچنین، هیچ عبادتی مانند نماز وجود ندارد و اگر کسی نماز نخواند، نشاندهنده این است که او در دلش نیازی احساس نمیکند و با خالق خود ارتباطی ندارد. پیامبر (ص) نیز فرمود: اگر نمازگزار میدانست که با چه کسی سخن میگوید، هرگز به اطراف خود نگاه نمیکرد.
و در ابتداء اسلام مصطفی را اول بهنماز شب فرمودند بهاین آیت که یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ هذه کنایة عن النّائم کانّه یقول ایّها النّائم اللّیل کله قم فصلّ. مصطفی و یاران یک سال نماز شب گزاردند و کاری عظیم پیش گرفتند و رنجی بسیار بر خود نهادند تا پایهای ایشان آماس گرفت، و همه شب نماز میکردند هر چند که واجب بریشان نیمه شب بود یا سه یک و یا دو سه یک بر تخییر، اما میترسیدند که ازیشان چیزی فائت شود از آن همه شب در نماز میبودند و البته نمیخفتند. چون یک سال بر آمد ناسخ این آمد که عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ. و اول نسخی در شریعت در ابتداء اسلام این بود میگوید ما میدانیم که شما طاقت ندارید که تا آخر عمر همه شب نماز کنید فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ. ای صلّوا ما تیسّر من الصلاة آن چندان که توانید نماز کنید بی تقدیری، قیل فی التفسیر و لو قدر حلب شاة پس یک سال برین تخفیف بودند آن گه ناسخ این آمد وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ و این مجمل بود کس ندانست که چندست مصطفی این مجمل را مفسر کرد و گفت خمس صلوات فی الیوم و اللّیلة پس این نماز پنجگانه همه دو رکعت بودند آن گه دیگر باره در نماز پیشین و دیگر شام و خفتن بیفزودند و نماز بامداد و نماز مسافر بهاصل خویش بگذاشتند اینست اختلاف احوال نماز در ابتداء اسلام.
هوش مصنوعی: در آغاز اسلام، پیامبر اکرم (ص) ابتدا به انجام نماز شب دستور دادند و با اشاره به آیهای، به کسانی که شبها میخوابیدند، فرمودند که ای خوابآلودگان در طول شب برخیزید و نماز بخوانید. پیامبر و یارانش یک سال به طور مداوم نماز شب بخواندند و به خودشان فشار زیادی آوردند، بهطوری که پاهایشان ورم کرد. آنها هر شب نماز میخواندند، حتی اگر واجب بود که تنها در نیمه شب نماز بخوانند، اما نگران بودند که ممکن است چیزی را از دست بدهند. پس از یک سال، آیهای نازل شد که میفرمود خدا میداند که شما توانایی این کار را ندارید و اجازه داد که هر چه را که میتوانید از قرآن بخوانید و یا به تعداد نیایشهایی که برایتان آسان است، نماز بخوانید. سپس پس از یک سال، تغییرات جدیدی در عبادات به وجود آمد که دستوراتی مبنی بر برپایی نماز صادر شد. این موضوع به تدریج روشن شد و مشخص شد که تعداد نمازها پنج بار در روز و شب است و هر یک از این نمازها دو رکعت دارد. پس از آن، نمازهای دیگر نیز به جزئیات بیشتری اضافه شد و بهتدریج روشها و احکام نماز در آغاز اسلام ساماندهی شد.
و اندر خبر آمده است که در ابتداء اسلام چون کسی اندر رسیدی و رسول اندر نماز بودی آن کس سلام گفتی رسول جواب دادی، پس عبد اللَّه مسعود غائب شد مدتی و در حال غیبت وی سخن گفتن در نماز منسوخ گشت. چون عبد اللَّه باز آمد رسول آن ساعت در نماز بود عبد اللَّه سلام گفت. رسول جواب نداد، عبد اللَّه غمگین گشت و متحیر نشست. چون رسول خدا سلام نماز باز داد وی را گفت چه رسید ترا یا عبد اللَّه؟ گفت فریاد همیخواهم از خشم خدای و رسول خدای رسول گفت چیست این سخن؟ عبد اللَّه گفت سلام مرا جواب ندادی مصطفی گفت: انّ فی الصلاة لشغلا عن السلام
هوش مصنوعی: در ابتدای اسلام، اگر کسی به حضور پیامبر میرسید و او در حال نماز بود، آن شخص سلام میکرد و پیامبر نیز پاسخ میداد. اما بعد از مدتی، این عمل در نماز منسوخ شد. هنگامی که عبدالله بن مسعود بعد از غیبتش بازگشت و پیامبر در حال نماز بود، سلام کرد، اما پیامبر به او پاسخی نداد. عبدالله ناراحت و متحیر نشست. زمانی که پیامبر نماز را سلام داد و از عبدالله پرسید که چه خبر است، عبدالله گفت که از خشم خدا و رسولش فریاد میزند. پیامبر از او پرسید که چرا اینطور سخن میگوید و عبدالله پاسخ داد که تو سلامش را جواب ندادی. پیامبر سپس توضیح داد که در نماز، مشغولیت وجود دارد که مانع از پاسخ به سلام میشود.
اندر نماز چندان مشغولی هست که بهسلام خلق نپردازم. پس معلوم گشت عبد اللَّه را که سخن گفتن در نماز منسوخ شد. و بهروایتی دیگر مصطفی علیه السّلام گفت: انّ صلوتنا هذه لا یصلح فیها شیء من کلام الناس، انّما هی قراءة و تسبیح و دعاء.
هوش مصنوعی: در نماز به قدری مشغول و غرق در عبادت هستم که به سلام و احوالپرسی دیگران توجه نمیکنم. بنابراین برای عبدالله روشن شد که صحبت کردن در حین نماز ممنوع است. همچنین در روایت دیگری از پیامبر اسلام آمده است: "نماز ما جایی برای کلام مردم نیست، بلکه فقط برای خواندن قرآن، تسبیح و دعاست."
وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ رزق اینجا گفتهاند که نصابهای زکاة است نصاب شتر و گاو و گوسپند و غله و خرما و انگور و مال تجارت و زر و سیم و صاع فطر و نفقه اینجا زکات است پس آن گه صدقات خداوندان کفاف و ایثار درویشان بهآن ملحق است. سدی گفت این نفقه مرد است بر عیال و زیردستان خویش که پیش از فرایض زکاة این آیت فرود آمد، و حقیقت رزق آنست که آدمی را ساختند تا بهوی ارتفاق و انتفاع گیرد، چون طعام و لباس و مسکن از وجه حلال یا از وجه حرام همه رزق است، اللَّه اینهمه آفریده و به بنده رسانیده یکی را حلال روزی و بهآن رستگار، یکی را حرام روزی و بهآن گرفتار.
هوش مصنوعی: و از آنچه به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند. در اینجا، "رزق" به مصداق زکات اشاره دارد، که شامل نصابهای مربوط به شتر، گاو، گوسفند، غله، خرما، انگور، داراییهای تجاری و طلا و نقره میشود. همچنین شامل زکات فطر و نفقه نیز میباشد. به این ترتیب، صدقات و کمکهای خیرخواهانه نیز به این زکات اضافه میشود. برخی گفتهاند که این نفقه برای مرد بر عیال و زیر دستانش است و این قبل از واجبات زکات مد نظر قرار گرفته است. حقیقت رزق این است که انسان برای بهرهمندی و استفاده از آن ساخته شده است؛ چه از راه حلال و چه از راه حرام. تمامی اینها از سوی خداوند آفریده و به بندگانش رسانده شدهاند؛ برخی از آنان به حلال روزی دچار شده و رستگار میشوند و برخی دیگر به حرام روزی گرفتار میآیند.
روی عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انّه قال انّ روح القدس نفث فی روعی انّ نفسا لن تموت حتی تستکمل رزقها، فاتقوا اللَّه و اجملوا فی الطّلب، خذوا ما حلّ و دعوا ما حرّم.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: روح القدس در دل من الهام کرد که هیچ نفسی نخواهد مرد تا اینکه روزیاش را به طور کامل دریافت کند. پس از خداوند بترسید و در خواستههایتان میانهروی کنید. آنچه حلال است بگیرید و آنچه حرام است ترک کنید.
قومی گفتند رزق تملیک است و ممّا رزقناهم ای ملّکناهم و این باطل است که مرغان هوا و ددان صحرا را از اللَّه روزی میرسد و ایشان را ملک نیست. و داود علیه السّلام این دعا بسیار گفتی: یا رازق النّعاب فی عشّه و جابر العظم الکسیر المهیض ای خداوندی که بچّه مرغ را در آشیان روزی دهی گویند این بچّه غراب را میگوید و ذلک انّه یقال اذا تفقّأت عنه البیضه خرج ابیض کالشحمة فاذا راه الغراب انکره لبیاضه فترکه، فیسوق اللَّه تعالی البق علیه فتقع علیه لزهومة ریحه فیلقطها و یعیش بها الی ان یحمّم ریشه.
هوش مصنوعی: گروهی معتقدند که روزی جنبه تملک دارد و میگویند که خداوند به مخلوقات خود میفرزد و آنها مالکان میشوند، اما این دیدگاه نادرست است، زیرا پرندگان و موجودات بیجان در بیابان نیز از جانب خدا روزی میگیرند، در حالی که مالکی ندارند. حضرت داوود (علیهالسلام) بارها دعا میکرد: "ای خداوندی که به جوجههای پرنده در آشیانه روزی میدهی". این جمله به جوجهکلاغ اشاره دارد و گفته میشود زمانی که تخماش میشکافد، جوجهای سفید بهوجود میآید که کلاغ به خاطر رنگ سفیدش از او دوری میکند. سپس خداوند موجودات را بهسمت آن جوجه میفرستد و بوی نامطبوع آن باعث میشود که کلاغ به سمتش برگردد و آن را بگیرد و با آن زندگی کند تا بزرگ شود.
و یسوّد، فیعاوده الغراب و یألفه و یلقّمه الحبّ.
هوش مصنوعی: و نوعی از پرندگان به نام کلاغ به او نزدیک میشود، با او دوست میشود و به او دانه میدهد.
وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ قول عبد اللَّه مسعود و روایت ضحاک از ابن عباس آنست که این آیت در شأن مؤمنان اهل کتاب فرو آمد. عبد اللَّه سلام و اصحاب وی که به تورات و انجیل و زبور ایمان دادند و بپذیرفتند و به قرآن تمسّک کردند. کلبی و سدی و جماعت مفسّران گفتند مؤمنان این امّتاند که ایشان به هرچه از آسمان فرو آمد از کتب و صحف ایمان آوردند، ربّ العالمین ایشان را در آن بستود و گفت یؤمنون بما انزل الیک میگروند ایشان به هرچه فرو آمد بر تو از قرآن. و جز از ان که نه خود تنها قرآن بهوی فرو آمد که هر چه سنت مصطفی است تا جبریل بهوی فرو نهآمد نگفت و ننهاد. و به قال تعالی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی. و در خبر است، که «نزل علی جبریل فلقننی السنة کما لقننی القرآن.»
هوش مصنوعی: آنان که به آنچه بر تو نازل شده ایمان دارند، طبق قول عبد اللَّه مسعود و روایت ضحاک از ابن عباس، این آیه درباره مؤمنان اهل کتاب نازل شده است. عبد اللَّه و همراهانش که به تورات، انجیل و زبور ایمان آوردند و قرآن را پذیرفتند، مورد اشاره قرار دارند. همچنین، بعضی از مفسران مانند کلبی و سدی معتقدند که منظور از مؤمنان در این آیه، این امت هستند که به هر چیزی که از آسمان نازل شده، ایمان دارند و این مطلب در قرآن ستوده شده است. آنان به هر چیزی که بر تو نازل شده، ایمان میآورند. علاوه بر قرآن، گفته میشود که سنت پیامبر نیز از جبریل به او نازل شده است، و در قرآن به این معنی اشاره شده که او هیچ سخنی از روی هوی و هوس نمیگوید. همچنین در روایتی ذکر شده که جبریل سنت را به پیامبر یاد داد، همانطور که قرآن را به او آموخت.
و درست است که جهودان از مصطفی پرسیدند که بهترین جای کدامست و بدترین کدام؟ مصطفی گفت.
هوش مصنوعی: یقیناً یهودیان از مصطفی سوال کردند که بهترین مکان کدام است و بدترین مکان کدام؟ مصطفی پاسخ داد.
ما المسؤل باعلم من السائل حتی اسأل
هوش مصنوعی: هیچ مسئولیتی بر عهده کسی نیست که از افرادی که از آنها سوال میکنند، بیشتر دانا باشد.
جبریل از جبرئیل پرسید و همین گفت: حتّی اسأل ربّ العزّة ثم نزل جبریل. فقال لقد دنوت من اللَّه عزّ و جلّ دنوّا ما دنوت مثله حتی کان بینی و بین اللَّه عزّ و جل سبعون الف حجاب من نور فسألته عن خیر البقاع و شرها فقال «خیر البقاع المساجد و شر البقاع الاسواق.»
هوش مصنوعی: جبریل از جبرئیل سوال کرد و گفت: اجازه بده از پروردگار عزت سوال کنم. سپس جبریل فرود آمد و گفت: من به میزانی به خدا نزدیک شدم که تا آن لحظه هیچ کس به آن اندازه نزدیک نشده بود. بین من و خدا هفتاد هزار حجاب از نور قرار داشت. من از او درباره بهترین و بدترین مکانها سوال کردم. او پاسخ داد: بهترین مکانها مساجد و بدترین مکانها بازارها هستند.
مذهب اهل سنّت و جماعة آنست که هر چه برین نسق بروایت ثقات از مصطفی درست شود که اللَّه گفت یا جبریل گوید که اللَّه گفت چنانکه در خبر است: قسمت الصلاة بینی و بین عبدی نصفین، جای دیگر گفت اعددت لعبادی الصّالحین ما لا عین رأت، جای دیگر گفت أنا اغنی الشرکاء عن الشرک حرّمت الظّلم علی نفسی الصّوم لی و انا اجزی به انا عند ظنّ عبدی بی
هوش مصنوعی: مذهب اهل سنّت و جماعه بر این اصل استوار است که هر چیزی که از طریق روایتهای معتبر از پیامبر اسلام (مصطفی) به دست بیاید، صحیح و درست است. به عنوان مثال، خداوند در احادیث فرمودند که نماز را به دو نیم بین خود و بندهام تقسیم کردهام. همچنین در جایی دیگر بیان کردهاند که برای بندگان صالح خود چیزی آماده کردهام که هیچ چشمی آن را ندیده است. در یک حدیث دیگر، خداوند میگوید که من از شرکاء بینیازترم و ظلم را بر خود حرام کردهام و روزه برای من است و من جزای آن را میدهم. اینها نشاندهنده اهمیت اعتقادات و آموزههای دینی در مذهب اهل سنّت و جماعه است.
هر چه از این نمط آید حکم آن حکم کتب منزل است، نامخلوق و نامجعول، هر که آن را مخلوق گوید یا لفظ و حروف آن مخلوق گوید ضالّ است و ملحد، و حقّ را مکابر.
هوش مصنوعی: هر آنچه که از این سنخ به ما برسد، همانند احکام کتابهای آسمانی است، که نه مخلوق است و نه به وجود آمده. هر کس آن را مخلوق بداند یا بگوید که کلمات و حروفش مخلوقاند، در راه گمراهی و کفر است و با حقیقت در تضاد است.
وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یعنی توریة موسی و انجیل عیسی و زبور داود و صحف شیث و ادریس و ابراهیم. و فی حدیث ابی ذر عن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال نزلت علی ابراهیم عشر صحائف و علی موسی قبل التوریة عشر صحائف.
هوش مصنوعی: این متن به بیان کتابهای آسمانی پیشین اشاره دارد که قبل از قرآن نازل شدهاند، از جمله تورات موسى، انجیل عیسى، زبور داوود و کتابهای دیگری که به پیامبران مختلف ارسال شده است. در ادامه اشاره شده که پیامبر اسلام، پیغمبر ابراهیم را صاحب ده صحیفه و پیامبر موسى را نیز قبل از نازل شدن تورات، دارای ده صحیفه میداند.
و روی انّه قال انزل علی شیث خمسین صحیفة و انزل علی اخنوخ و هو ادریس ثلثین صحیفة و انزل علی ابراهیم عشر صحائف و علی موسی قبل التوریة عشر صحائف.
هوش مصنوعی: و بر اساس گفتهها، به شیث پنجاه صفحه، به اخنوخ (ادریس) سی صفحه، به ابراهیم ده صفحه و به موسی قبل از تورات ده صفحه نازل شده است.
وَ بِالْآخِرَةِ یعنی و بالنشأة الآخرة، و قیل بالدّار الآخرة. سمّیت آخرة لتأخرها عن الدنیا، و قیل لتأخرها عن اعین الخلق.
هوش مصنوعی: «وَ بِالْآخِرَةِ» به معنای زندگی بعد از مرگ یا جهان آخرت است. برخی گفتهاند که به این دلیل آن را «آخرت» مینامند که از این دنیا عقبتر است و برخی دیگر بر این باورند که به این خاطر این نام را دارد که از نگاه مردم پنهانتر است.
هُمْ یُوقِنُونَ الیقین ضرب من العلم، یحصل بعد النّظر و الاستدلال. و بعد ارتفاع الشّک، و لذلک لا یوصف به البارئ جلّ جلاله. ربّ العالمین درین آیت و در صدر سوره لقمان نماز و زکاة و ایمان به رستاخیز بیگمان در یک نظام کرد قراین یکدیگر، از بهر آن که آن قوم به رستاخیز یقین نبودند میگرویدند گرویدنی گمان آمیغ میگفتند ما ندری ما الساعة؟ ان نظنّ الّا ظنّا و ما نحن بمستیقنین گفتند ما ندانیم که این رستاخیز چیست و حال آن چونست، ظن میبریم و به یقین نمیدانیم. اللَّه تعالی بی گمان برین شرط کرد و با نماز و زکاة قرینه کرد.
هوش مصنوعی: یقین نوعی دانش است که بعد از بررسی و استدلال به دست میآید و در آن شک از بین میرود. بنابراین، نمیتوانیم خداوند را به این صفت توصیف کنیم. در آیات قرآن، به ویژه در سوره لقمان، به موضوعاتی چون نماز، زکات و ایمان به رستاخیز اشاره شده است که به هم مرتبط هستند. چرا که گروهی که به رستاخیز یقین نداشتند، عقایدشان به صورت گمان باقی ماند و بیان کردند که ما نمیدانیم رستاخیز چیست و تنها ظن و گمانی داریم. خداوند ضمن ذکر این موضوعات، آنها را به یکدیگر مرتبط کرده است.
اهل معانی و خداوندان تحقیق گفتند بناء ترتیب این هر دو آیت بر تقسیم ایمانست از بهر آنکه ایمان دو قسم است اول شناختن راه دین و اسباب روش در آن بشناختن و طلب وسیلت حق کردن و هو المشار الیه بقوله تعالی ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ و بقوله وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. قسم دیگر از خود برخاستن است، و در راه دین برفتن، و رسیدن را بکوشیدن و هو المشار الیه بقوله وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ و بقوله هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ.
هوش مصنوعی: اهل معرفت و پژوهشگران میگویند که ترتیب این دو آیه نشاندهنده تقسیم ایمان است، زیرا ایمان به دو بخش تقسیم میشود: بخش اول شامل شناختن دین و راههای روشن شدن در آن است که با شناخت و جستجوی وسیله حق همراه است. این موضوع در آیهای که میفرماید «به راه پروردگارت با حکمت دعوت کن» و در آیهای دیگر که میگوید «وسیلهای برای نزدیک شدن به او جستجو کنید» به وضوح مطرح شده است. بخش دوم ایمان به خود برخاستن و پیمودن راه دین و کوشیدن برای رسیدن به آن مربوط میشود که در آیهای که میفرماید «در راه خدا سختکوش باشید» و در آیهای دیگر که «این راه من است، به سوی خدا دعوت میکنم» اشاره دارد.
قسم اول صفت آن مؤمنان است که در آیت اوّل ذکر ایشان رفت یعنی که به شهادت زبان و عبادت ارکان راه دین بشناختند و طلب وسیلت کردند. قسم دوم صفت ایشانست که در آیت دوم وصف الحال ایمان ایشان کرد که حقایق آیات تنزیل بدانستند، و ذوق آن بیافتند تا در روش آمدند و بمقصد رسیدند. همانست که رب العالمین در وصف ایشان گفت وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ و جایی دیگر گفت فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ. همانست که ایشان را وعده کرامت و ثواب داد گفت «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً».
هوش مصنوعی: نخستین بخش به توصیف مؤمنان اشاره دارد که در آیه اول ویژگیهای آنان ذکر شده است. این افراد با زبان خود به شهادت و عبادت اقدام کردند و به دنبال وساطت رفتند. قسمت دوم توصیف آنان به حالت ایمانشان در آیه دوم مربوط میشود که به شناخت حقایق آیات نازل شده و تجربه ذوق معنوی آنان اشاره دارد. این شناخت آنها را به مسیری روشن هدایت کرده و به هدفشان رسانده است. پروردگار عالم درباره این مؤمنان فرموده است که آنها به سخن خوب هدایت شدهاند و در جای دیگری نیز بیان کرده که بر نور از سوی پروردگارشان قرار دارند. ایمان در دلهایشان نوشته شده و آنها وعده کرامت و پاداشهای نیکو را دریافت کردهاند، به همین دلیل که گفته شده: «هر که کار نیکو کند، پاداش او را مضاعف خواهیم کرد».
ثمّ قال تعالی أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ ای صواب و حق و حجّة است.
هوش مصنوعی: سپس خداوند فرمود: آنها بر راه هدایت از سوی پروردگارشان هستند، یعنی بر مسیر درست و حق قرار دارند و دلیلی قاطع برای آن دارند.
وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ای الباقون فی النّعیم المقیم، ادرکوا ما طلبوا، و نجوا من شرّ ما منه هربوا.
هوش مصنوعی: و آنها افرادی هستند که رستگار شدهاند و در نعمتهای پایدار باقی خواهند ماند، به خواستههای خود دست یافته و از بدیهایی که از آنها فرار کردهاند نجات یافتهاند.
فلح و فلاح کنایت است از بقا و بیرون آمدن، و به کامه رسیدن، و پاینده ماندن، میگوید ایشان که باین صفتاند به راست راهیاند، و بر روشنایی، و آن صنف اولاند که از ایمان در قسم اول اند وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ صنف ثانیاند که پیروز آمدند و از هر چه میترسیدند ایمن گشتند، و به ناز و نعیم جاویدان رسیدند.
هوش مصنوعی: فلح و فلاح به معنای باقی ماندن و رسیدن به خواستههاست. افرادی که این ویژگیها را دارند، بر راه درست و روشن قرار دارند. آنها کسانی هستند که به ایمان دست یافتهاند و پیروز شدهاند، به طوری که از هر آنچه که میترسیدند، در امان هستند و به نعمتهای ابدی دست یافتهاند.
این خطبه کتاب است و آفرین بر گرویدگان، و صفت ایمان ایشان، و خبر دادن از سرانجام کار ایشان در آن جهان.
هوش مصنوعی: این خطبه، کتابی است که در آن به استقبال از کسانی که به ایمان روی آوردهاند پرداخته شده و ویژگیهای ایمانی آنان و همچنین آینده و سرانجام کارشان در جهان دیگر بیان شده است.