گنجور

بخش ۱۴۹ - ۴۶ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ الآیة.... مفسران گفتند، اصل این تابوت آنست که اللَّه تعالی به آدم ع فرو فرستاد و در آن صورت پیغامبران بود، از فرزندان وی، و بعدد هر پیغامبری خانه بود در آن، و آخرترین همه خانه پیغامبر آخر الزمان بود خاتم النبیین، و رسول رب العالمین خانه از یاقوت سرخ و آسای پیغامبر، محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم اینجا بصورت نماز گزاران ایستاده و بر راست وی مردی کهل ایستاده، بر جای پیشانی وی نبشته هذا اول من یتبعه من امته ابو بکر و بر چپ وی عمر خطاب ایستاده، بر جای پیشانی وی نبشته لا تأخذه فی اللَّه لومة لائم و از پس وی ذو النورین بر پیشانی وی نبشته، بارّة من البررة، و در پیش وی علی بن ابی طالب علیه السّلام شمشیر حمایل کرده و بر پیشانی مبارک وی نبشته هذا اخوه و ابن عمه، و پیرامن وی اعمام و خلفا و نقبا و لشکری عظیم از مهاجر و انصار در ایستاده، و اندازه تابوت سه گز بود در دو گز، از چوب شمشاد زراندود کرده، و به نزدیک آدم می‌بود تا آدم از دنیا بیرون می‌شد به شیث داد و پس از وی فرزند بفرزند میداد و بآن وصیت میکرد. تا بروزگار ابراهیم ع، ابراهیم بمهینه فرزند داد: اسماعیل و اسماعیل بپسر خویش قیدار سپرد، فرزندان اسحاق با وی بخصومت آمدند، گفتند نور محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم با شماست، تابوت باید که با ما بود، قیدار سر وازد، امتناع نمود، پس برخاست و به کنعان شد پیش یعقوب ع، و آن تابوت با وی، یعقوب در قیدار نگرست، گفت چه رسید ترا ای قیدار که رویت زرد می‌بینم و قوت ساقط؟ گفت نور محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم از پشت من نقل کرده‌اند، یعقوب گفت، بدختران اسحاق؟ گفت نه که در عرب به غاضره جرهمی. یعقوب گفت «بخ بخ، نیک آمد» اللَّه خواست و حکم کرد که نور محمد جز در عربیات طاهرات ننهد، یا قیدار بشارت باد ترا که امشب پسری آمد. قیدار گفت چه دانستی و از کجا گفتی؟ تو در زمین شام و غاضره در زمین حرم! گفت از آن بدانستم که امشب درهای آسمان دیدم که بر گشادند و فریشتگان گروه گروه از آسمان بزیر می‌آمدند و نوری عظیم میان آسمان و زمین ظاهر شده، دانستم که آن نور محمد است، قیدار برگشت بسوی زمین حرم تا با اهل خویش شود، و آن تابوت بنزدیک یعقوب بگذاشت. پس میان بنی اسرائیل می‌بود تا بروزگار موسی ع، پس موسی بوقت مرگ آن را پیش یوشع بن النون بنهاد به بریه، بریه نام جایگاهیست، پس چون در بنی اسرائیل تفرق افتاد و قومی نافرمان شدند و بر پیغامبران جفا کردند و عصیان آوردند، رب العزة دشمن را بر ایشان مسلط کرد، ازین عمالقه و جبابرة از بقایاء قوم عاد تا بر ایشان تاختن آوردند، لختی را بکشتند و لختی را به بردگی ببردند، و آن تابوت از میان ایشان برداشتند و بزمین خویش بناحیه فلسطین بردند و در چاه طهارت جای نهادند، هر کس ازیشان که در آن چاه براز کردی، علت بواسیر و قولنج پدید آمدی وی را، پس بجای آوردند که این علت از جهت آن تابوت است که در چاه نهاده‌اند، بیرون آوردند و بر گردون نهادند و گردون در گاو بستند و گاو را از زمین خویش براندند بسوی بنی اسرائیل، اللَّه تعالی فریشتگان را بفرستاد تا آن تابوت برداشتند و بخانه طالوت بردند، بنو اسرائیل چون تابوت بخانه و یافتند، بدانستند که ملک او بحقّ است.

اینست که رب العالمین گفت: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ پیغامبر ایشان اشماویل گفت، نشان آنک ملک طالوت حق است آنست که آن تابوت سکون و آرام دل شما بآنست، و امن شما در آن بسته بشما باز اید، اینست که قتاده و کلبی گفتند در معنی سکینه که سکینه بادیست که صورت دارد، سر وی چون سر گربه و دو پردازد، بنو اسرائیل هر گه که غزا کردندی، آن تابوت در پیش صف خویش بنهادندید، چون وقت نصرت بودی، سکینه از آن تابوت بانگ زدی بر دشمن، دشمنان از آن بانک فزع گرفتندید، و بهزیمت شدندید. و گفته‌اند که در آن تابوت جامه و کلاه و عصاء موسی بود و جامه و عصاء هارون و پاره از من که در تیه بریشان می‌بارید، و رضراض الواح توریة که موسی شکسته بود، آن گه که الواح بر زمین زد، و طشت که دلهای پیغامبران در آن شسته‌اند و اکنون میگویند آن تابوت در دریای طبریه پنهانست. قال ابن عباس ان التابوت و عصاء موسی فی بحیرة الطبریه، و انهما یخرجان قبل یوم القیمة.

فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ الآیة... چون بیرون شد طالوت از شهر بیت المقدس و سپاه وی هشتاد هزار مرد جوان جنگی فارغ، که هیچ شغل و هیچکس بهیچ حق دامن ایشان ناگرفته، همه جنگ را ساخته و کار آن پرداخته، بیرون آمدند بروز گرما، و میان ایشان و میان دشمن آب نایافت، مگر در آن یک نهر اردن و فلسطین.

قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ طالوت گفت اللَّه شما را بخواهد آزمود بآن جوی، یعنی تا وا شما نماید که از شما که مطیع تر و اللَّه خود بآن داناتر.

فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی ای لیس معی علی عدوی، که تشنه آنجا رسید، هر که از آن بیاشامد نه از منست، یعنی نه با منست بر دشمن من و جنگ کردن با وی. وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ ای لم یشربه، طعم اینجا بمعنی شرب است، چنانک آنجا گفت جُناحٌ فِیما طَعِمُوا ای شربوا، و هر که از آن نچشد، او از منست یعنی با منست بر دشمن، پس رب العالمین در آن استثنا آورد، لختی فا بیرون کرد.

گفت: إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بفتح غین قراءة ابن کثیر و نافع و ابو عمرو است، و بضم غین قراءة باقی، بضم اسم است و بفتح مصدر، بضم پری دست است و بفتح بر کشیدن آن یک بار، پس چون بآن جوی رسیدند، روز گرم بود و ایشان سخت تشنه، در آب افتادند و دهن بر آب نهادند و فرمانرا خلاف کردند، مگر اندکی ازیشان، و آن اندک سیصد و سیزده بودند، عدد مرسلان از انبیاء و عدد مجاهدان روز بدر. براء عازب گفت: قال لنا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یوم بدر «انتم الیوم علی عدد اصحاب طالوت حین عبروا النهر»

رب العالمین آن اندک را قوت دل داد و آرام جان و ایمان تمام، و آن غرفه ایشان را کفایت، بجوی باز گذشتند و با طالوت بجنگ شدند، و آن قوم دیگر که فرمانرا خلاف کردند، لبهاشان سیاه شد و تشنگی بریشان زور کرد، هر چند که بیش آشامیدند تشنه تر بودند، هم در کنار جوی بماندند، و بقتال دشمن و فتح نرسیدند و گفتند لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ و اصحاب غرفه میگفتند از مؤمنان و خدای پرستان و فرمان برداران، کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ای بعون اللَّه و نصرته وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ بالنصرة و التأیید و القوة.

وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ چون طالوت چهار لشکر بساخت تا بقتال جالوت بیرون رود، اشماویل پیغامبر درعی بوی داد و گفت اللَّه تعالی بانگیزد از اصحاب تو مردی که جالوت بدست وی کشته شود، و نشان این مرد آنست که این درع ببالای وی راست آید، نه بیفزاید نه بکاهد، چون بتو رسد آن مرد، با وی عهد و پیمان بند که یک نیمه ملک خویش و یک نیمه مال بوی دهی، و داود پیغامبر آن گه کودکی بود، شبانی میکرد پدر خود را ایشا، و کهینه پسران بود، هفتم هفت پسر بود، و قوتی عظیم داشت، که وقتی شیر را بگرفت بنزدیک گله خویش، و بدو دست زیر و زبر لب او بگرفت و تا بدنبال وی از هم بردرید، خبر بوی رسید که طالوت بیرون شد بقتال جالوت، گوسپندان بگذاشت و بیامد تا مطالعه برادران کند که در لشکر طالوت بودند، براه در کی می‌شد سنگی با وی بآواز آمد که یا داود خذنی، فانا الذی اقتل جالوت الجبار داود آن سنگ بر گرفت و در توبره خویش نهاد و با خود میداشت تا بر طالوت رسید، گفت یا طالوت انا قاتل جالوت باذن اللَّه عز و جل، من جالوت را کشتم بتوفیق و خواست اللَّه. طالوت را عجب آمد این سخن از وی، که داود مردی کوتاه بالا بود، زرد رنگ چون بیماران بهیئت عاجزان و آسای درویشان، داود گفت: اگر من او را بکشم نیمه ملک و مال خود بمن دهی؟

طالوت گفت آری دهم، و دختر خویش نیز در حکم تو کنم، اما نشان راستی تو آنست که این درع درپوشی، که اشمویل بمن داد و گفت قاتل جالوت اوست که این درع ببالای وی راست بیاید. داود آن درع در پوشید و ببالای وی راست آمد. طالوت بدانست که جالوت بدست وی کشته شود، رفتند وصف بر کشیدند و داود برابر جالوت بایستاد و نزدیک در شد، جالوت گفت چه آورد ترا ای شقی بنزدیک من؟ داود گفت بدان آمدم تا ترا بکشم، جالوت را از وی عجب آمد این سخن، گفت ای عاجز تو مرا چون کشی؟ اگر خیو خود بر تو افکنم ترا غرق کند، و اگر سنان رمح خود بتو باز نهم ترا پست کنم، اینک هشتصد رطل سنان رمح منست. داود گفت من ترا خواهم کشت، تو آنچه خواهی میگوی. آن گه سنگ که داشت در مقلاع نهاد و بانداخت، رب العزة جل جلاله باد را بیاری وی فرستاد تا سنگ در هوا بسه پاره شد، یکپاره از آن بر وی جالوت رسید بر دامن مغفر وی. و بر پیشانی او جوهری بود، یاقوت سرخ که می‌درخشید، آن سنگ یاقوت را و سر او را گذاره کرد و از سر او بیرون گذشت.

جالوت بیفتاد و لشکر وی هزیمت گرفت، مسلمانان بر پی ایشان افتادند، تا سی هزار ازیشان کشته شدند و عدد ایشان هفتاد هزار بود. عمالقه از بقایاء قوم عاد، عبده اوثان و سر ایشان جالوت، این است که رب العالمین گفت فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ پس طالوت دختر بوی داد، تحقیق عهد خویش را، اما نیمه ملک و مال بنداد، و بداود حسد برد و قصد کشتن وی کرد، داود از وی بگریخت و بدهی از آن دههای بنی اسرائیل فرو آمد، پس طالوت پشیمان شد و طلب توبه کرد، زنی بود از قدماء بنی اسرائیل که نام اعظم دانست، بنزدیک وی شد و توبت خواست، آن زن گفت توبت تو آنست که با اهل مدینه بلقا تنها قتال کنی، اگر آن مدینه بدست تو گشاده شود یا تو کشته شوی، نشان قبول توبه تو باشد. طالوت رفت و با ایشان قتال کرد، بدست ایشان کشته شد. گویند کشنده طالوت خال داود بود کان جبارا من الجبابرة، یبلغ راسه السحاب و قتل طالوت بعد از قتل جالوت بود بهفت سال، پس بنو اسرائیل رو بداود نهادند و بوی مجتمع شدند و ملک بر وی قرار گرفت، و داود را از دختر طالوت اکسالوم زاد که قصد کرده بود که ملک از پدر بستاند، و پس از آن داود زن اوریا را بزنی کرد، تا او را سلیمان زاد، پس آنکه اوریا کشته گشت، و آتاه اللَّه الملک و الحکمة، اللَّه تعالی داود را ملک داد بر دوازده سبط بنی اسرائیل، و همه بر وی مجتمع شدند که هیچ پادشاه دیگر را هرگز چنان مجتمع نشده بودند و حکمت داد او را، یعنی پیغامبری و کتاب خدای زبور. هر گه که داود زبور خواندی وحوش بیابان و مرغان هوایی سماع میکردند، و چندان بمردم نزدیک می‌شدند، که دست بر گردنهاشان می‌نهادند و خبرشان نه، و بسماع قراءت او آب روان بر جای بایستادی، و باد فرو گشاده ساکن شدی.

وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ و او را در آموخت زره کردن از آهن، پولاد بدست وی آهن نرم بود، از آن زره بافتی بی آتش. و روایت کرده‌اند از ابن عباس در تفسیر این که وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ گفت داود را سلسله داده بودند، یک طرف آن در آسمان با مجره بسته و دیگر طرف بصومعه داود پیوسته، در هواء، و هیچ حادثه پدید نیامدی که نه آن سلسله در جنبش افتادی، و سلسله از آن ظاهر گشتی، که داود آن حادثه بدانستی، و هیچ بیمار و آفت رسیده آن سلسله نپاسیدی، که نه در حال شفا یافتی. و بعد از داود روزگاری بر جای بود هیچ دو خصم به نزدیک آن سلسله نشدندی، که نه در حال محق از مبطل پیدا شدی، محق دست در آن زدی و دستش بآن رسیدی. و مبطل خواستی تا دست در آن زند، دستش بآن نرسیدی، پس ظالمان و مکر سازان مکرها ساختند و حیلت نهادند. چنانک آورده‌اند: که یکی از ملوک ایشان بنزدیک مردی جوهری بودیعت نهاد، چون فاخواست، منکر شد، گفت باز دادم. پس هر دو نزدیک سلسله شدند و آن مرد که ودیعت داشت مکر ساخته بود و آن جوهر در میان چوبی تعبیه کرده، چون خواست که دست در سلسله زند، نخست آن چوب بصاحب جوهر داد، گفت این بدست میدار تا من دست در سلسله زنم. آن گه بگفت بار خدایا، اگر میدانی که آن جوهر با صاحب خود رسیده است سلسله بمن نزدیک کن تا دست در آن زنم سلسله بوی نزدیک شد و دست در آن زد، پس چون این مکر و حیلت میان ایشان پدید آمد، رب العزة آن سلسله از میان ایشان برگرفت.

وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ الآیة... «دفاع اللَّه» قراءة نافع و یعقوب است، و «دفع اللَّه» قراءة باقی، و دفاع و دفع هر دو یکسان است، میگوید اگر نه بازداشت اللَّه بودی از مشرکان بمؤمنان و از مؤمنان به پیغامبران و از نشستگان بغازیان و از ضعیفان خلق بپادشاهان قوی، میگوید اگر نه باز داشت اللَّه بودی که ایشان را از یکدیگر می‌باز دارد، و بوجود قومی از قومی فتنها و بلاها می‌باز گیرد، جهانیان نیست شدندید و عالم خراب گشتی، و شعار دین باطل.

قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «یدفع اللَّه بمن یصلی من امتی عمن لا یصلی، و بمن یزکی عمن لا یزکی، و بمن یصوم عمن لا یصوم، و بمن یحج عمن لا یحج و بمن یجاهد عمن لا یجاهد، و لو اجتمعوا علی ترک هذه الاشیاء ما ناظرهم اللَّه طرفة عین»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لو لا عباد للَّه رکّع، و صبیان رضع، و بهائم رتّع لصبّ علیکم العذاب صبّا، ثم ترضّ رضّا»

و روی «ان سلیمان بن داود ع خرج یستسقی، فمر بنملة مستلقیة علی ظهرها، رافعة قوائمها الی السماء و هی تقول، اللهم انا خلق من خلقک، لیس بنا غنی عن سقیاک و رزقک، فاما ان تسقینا و ترزقنا، و اما ان تهلکنا» فقال سلیمان «ارجعوا فقد سقیتم بدعوة غیرکم»

و عن جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان اللَّه سبحانه لیصلح بصلاح الرجل المسلم ولده و ولد ولده و اهل دویرته و دویرات حوله، و لا یزالون فی حفظ اللَّه ما دام فیهم.»

و روی عن قتاده فی هذه الآیة قال: یبتلی اللَّه المؤمن بالکافر، و یعافی الکافر بالمؤمن.

و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان اللَّه لیدفع بالمسلم الصالح عن مائة اهل بیت من جیرانه البلاء».

ثم قرأ ابن عمر وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمِینَ ای فی الدفع عنهم.

تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ الآیة... ای هذه آیات اللَّه، یعنی القرآن نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ ای بصدق الحدیث. میگوید این آیات و کلمات قرآن سخنان اللَّه است که براستی بر تو میخوانیم. جای دیگر گفت نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی‌ و کلا نقص علیک من انباء الرسل، فاذا قرأناه فاتبع قرآنه این همه دلائل‌اند که خدای را عز و جل خواندن است. و یشهد لذلک‌

قول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «کان الناس لم یسمع القرآن حین سمعوه، من فی الرحمن یتلوه علیهم».

وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ای الی الخلق کافة، میگوید تو از فرستادگانی بجهانیان، و جهانیان همه امت تواند، یعنی امت دعوت. و در جمله بدانک امت وی بر سه قسم‌اند: امت دعوت، امت اجابت، و امت اتباع، اما امت دعوت آنست که اللَّه گفت کَذلِکَ أَرْسَلْناکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ الی قوله وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ.

درین آیت کافران را همه امت وی خواند، تا معلوم شود که همه جهانیان از آن روز باز که جبرئیل بمصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم پیغام آورد تا بروز قیامت از همه اهل کیشها، امت مصطفی اند. امت دعوت، یعنی باز خوانده وی بدین اسلام و حجة خدای فرا سر ایشان نشسته، ازینجا گفت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «انا حظکم من الانبیاء و انتم حظی من الامم».

و قال النبی «ان اللَّه عز و جل بعثنی الی الناس جمیعا و امرنی ان انزل الجن و ان اللَّه لقّانی کلامه و انا امّی»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «فضلت علی الانبیاء بست: اوتیت جوامع الکلم، و نصرت بالرعب، و احلت لی الغنائم، و جعلت لی الارض مسجدا و طهورا و ختم بی النبیون، و ارسلت الی الناس کافة».

و امت اجابت آنست که رب العالمین گفت إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً میگوید این امت شما یک امت است، پیغامبر یکی و نامه یکی و قبله یکی و شریعت یکی و خدا یکی، و درین امت هم مؤمن است و هم منافق و هم متبع و هم مبتدع و هم صالح و هم فاجر. و امت اتباع آنست که اللَّه گفت کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ جای دیگر گفت وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ این امت رسول را پذیرفتند برسالت، و باخلاص وی را گواهی دادند و بر صدق و یقین او را پیشوا گرفتند و بر سنت وی خدای را پرستیدند و هر چند که در گزارد حق وی تقصیر کردند در دل عقیدت این داشتند و برین بودند، و آنک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قومی را از امتی وابیرون کرد، این امت اتباع خواست چنانک در خبر است‌

«ان الجعدی و المنانی لیسا من امة محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم و هم الزنادقة».

بخش ۱۴۸ - ۴۶ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ پیغامبر ایشان ایشان را گفت إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ نشان ملک او بر شما أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ آنست که تابوت آید بشما، فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ در آن تابوت سکینة از خداوند شما، وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی‌ وَ آلُ هارُونَ چیزی که مانده از آنچه از آل موسی و از آل هارون باز ماند تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ فریشتگان آن را بردارند و آرند، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ در آن نشانیست شما را که ملک طالوت باذن خداست و رضا و اصطفاء او، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۲۴۸) اگر گرویدگانید، دانید که چنین است.بخش ۱۵۰ - ۴۶ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ الآیة... هر که بر بساط دولت دین از جام معرفت شربتی یافت، ساقی آن شربت سلطان سکینه بود، و سلطان سکینه را مقرّ عزادار الملک دل آمد، هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ و لطیفه دل منزلگاه صفت قدم امد، «ان القلوب بین اصبعین من اصابع الرحمن» بسا فرقا که میان در قوم است، قومی که سکینه ایشان در تابوت، و تابوت در تصرف بنی اسرائیل، گه اینجا و گه آنجا، گه چنین و گه چنان. و قومی که سکینه ایشان در دل ایشان، درید صفت حق، نه آدمی را را بر آن دست نه فریشته را بر آن راه یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ شبلی گفت از آنجا که حقائق سر است پرده‌ها فرو گشادند و حجابها برداشتند، تا بسی کارهای غیبی بر سرّ ما کشف کردند، دوزخ را دیدم بسان اژدهایی غرنده و شیری درنده، که بخلق می‌بازید و ایشان را بدم در خود می‌کشید، مرا دید شکوهش کرد، نصیب خود از من خواست، هر چه جوارح و اعضاء ظاهر بود بوی دادم و باک نداشتم از سوختن آن، که از سوز باطن خودم پروای سوز ظاهر نبود.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ الآیة.... مفسران گفتند، اصل این تابوت آنست که اللَّه تعالی به آدم ع فرو فرستاد و در آن صورت پیغامبران بود، از فرزندان وی، و بعدد هر پیغامبری خانه بود در آن، و آخرترین همه خانه پیغامبر آخر الزمان بود خاتم النبیین، و رسول رب العالمین خانه از یاقوت سرخ و آسای پیغامبر، محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم اینجا بصورت نماز گزاران ایستاده و بر راست وی مردی کهل ایستاده، بر جای پیشانی وی نبشته هذا اول من یتبعه من امته ابو بکر و بر چپ وی عمر خطاب ایستاده، بر جای پیشانی وی نبشته لا تأخذه فی اللَّه لومة لائم و از پس وی ذو النورین بر پیشانی وی نبشته، بارّة من البررة، و در پیش وی علی بن ابی طالب علیه السّلام شمشیر حمایل کرده و بر پیشانی مبارک وی نبشته هذا اخوه و ابن عمه، و پیرامن وی اعمام و خلفا و نقبا و لشکری عظیم از مهاجر و انصار در ایستاده، و اندازه تابوت سه گز بود در دو گز، از چوب شمشاد زراندود کرده، و به نزدیک آدم می‌بود تا آدم از دنیا بیرون می‌شد به شیث داد و پس از وی فرزند بفرزند میداد و بآن وصیت میکرد. تا بروزگار ابراهیم ع، ابراهیم بمهینه فرزند داد: اسماعیل و اسماعیل بپسر خویش قیدار سپرد، فرزندان اسحاق با وی بخصومت آمدند، گفتند نور محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم با شماست، تابوت باید که با ما بود، قیدار سر وازد، امتناع نمود، پس برخاست و به کنعان شد پیش یعقوب ع، و آن تابوت با وی، یعقوب در قیدار نگرست، گفت چه رسید ترا ای قیدار که رویت زرد می‌بینم و قوت ساقط؟ گفت نور محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم از پشت من نقل کرده‌اند، یعقوب گفت، بدختران اسحاق؟ گفت نه که در عرب به غاضره جرهمی. یعقوب گفت «بخ بخ، نیک آمد» اللَّه خواست و حکم کرد که نور محمد جز در عربیات طاهرات ننهد، یا قیدار بشارت باد ترا که امشب پسری آمد. قیدار گفت چه دانستی و از کجا گفتی؟ تو در زمین شام و غاضره در زمین حرم! گفت از آن بدانستم که امشب درهای آسمان دیدم که بر گشادند و فریشتگان گروه گروه از آسمان بزیر می‌آمدند و نوری عظیم میان آسمان و زمین ظاهر شده، دانستم که آن نور محمد است، قیدار برگشت بسوی زمین حرم تا با اهل خویش شود، و آن تابوت بنزدیک یعقوب بگذاشت. پس میان بنی اسرائیل می‌بود تا بروزگار موسی ع، پس موسی بوقت مرگ آن را پیش یوشع بن النون بنهاد به بریه، بریه نام جایگاهیست، پس چون در بنی اسرائیل تفرق افتاد و قومی نافرمان شدند و بر پیغامبران جفا کردند و عصیان آوردند، رب العزة دشمن را بر ایشان مسلط کرد، ازین عمالقه و جبابرة از بقایاء قوم عاد تا بر ایشان تاختن آوردند، لختی را بکشتند و لختی را به بردگی ببردند، و آن تابوت از میان ایشان برداشتند و بزمین خویش بناحیه فلسطین بردند و در چاه طهارت جای نهادند، هر کس ازیشان که در آن چاه براز کردی، علت بواسیر و قولنج پدید آمدی وی را، پس بجای آوردند که این علت از جهت آن تابوت است که در چاه نهاده‌اند، بیرون آوردند و بر گردون نهادند و گردون در گاو بستند و گاو را از زمین خویش براندند بسوی بنی اسرائیل، اللَّه تعالی فریشتگان را بفرستاد تا آن تابوت برداشتند و بخانه طالوت بردند، بنو اسرائیل چون تابوت بخانه و یافتند، بدانستند که ملک او بحقّ است.
هوش مصنوعی: خداوند به آن‌ها گفت که نشانه پادشاهی او این است که تابوتی برای شما می‌آید. مفسران گفته‌اند که این تابوت، تابوتی است که خداوند به آدم فرستاد و در آن یادگاری از پیامبرانش بود. هر پیامبری در آن خانه‌ای داشت و آخرین خانه متعلق به پیامبر آخرالزمان، یعنی محمد (ص) بود. این تابوت سه در دو گز اندازه داشت و از چوب با تزئیناتی ساخته شده بود. زمانی که تابوت به یعقوب رسید و او مشاهده کرد که قیدار حالت خوبی ندارد، قیدار گفت که نور محمد (ص) از او منتقل شده است. یعقوب دریافته بود که این نور مرتبط به نسل اوست. در نهایت، تابوت به بنی‌اسرائیل رسید و پس از تفرقه و نافرمانی‌هایشان از سوی دشمنانشان به اسراییل افتاد. خداوند فرشتگانی فرستاد تا آن تابوت را بازگردانند و به خانه طالوت بیاورند، و وقتی که بنی‌اسرائیل آن را یافتند، اطمینان یافتند که پادشاهی او حقیقی است.
اینست که رب العالمین گفت: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ پیغامبر ایشان اشماویل گفت، نشان آنک ملک طالوت حق است آنست که آن تابوت سکون و آرام دل شما بآنست، و امن شما در آن بسته بشما باز اید، اینست که قتاده و کلبی گفتند در معنی سکینه که سکینه بادیست که صورت دارد، سر وی چون سر گربه و دو پردازد، بنو اسرائیل هر گه که غزا کردندی، آن تابوت در پیش صف خویش بنهادندید، چون وقت نصرت بودی، سکینه از آن تابوت بانگ زدی بر دشمن، دشمنان از آن بانک فزع گرفتندید، و بهزیمت شدندید. و گفته‌اند که در آن تابوت جامه و کلاه و عصاء موسی بود و جامه و عصاء هارون و پاره از من که در تیه بریشان می‌بارید، و رضراض الواح توریة که موسی شکسته بود، آن گه که الواح بر زمین زد، و طشت که دلهای پیغامبران در آن شسته‌اند و اکنون میگویند آن تابوت در دریای طبریه پنهانست. قال ابن عباس ان التابوت و عصاء موسی فی بحیرة الطبریه، و انهما یخرجان قبل یوم القیمة.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: پیامبر ایشان، شموئیل، گفت که نشانه حق بودن سلطنت طالوت این است که تابوت آرامش و سکون به سراغ شما می‌آید و امنیت شما با آن تأمین می‌شود. برخی چون قتاده و کلبی در مورد سکینه گفته‌اند که این یک بادی است که شکلی دارد؛ سر آن شبیه سر گربه و دو پرده دارد. بنی‌اسرائیل هر زمان که به جنگ می‌رفتند، آن تابوت را در جلوی صف خود می‌گذاشتند و زمانی که به نصرت نیاز داشتند، سکینه از آن تابوت بر دشمنان فریاد می‌کشید و دشمنان از این صدا وحشت کرده و می‌گریختند. گفته شده که در آن تابوت، لباس و کلاهی از موسی، عصای او، لباس و عصای هارون، بخشی از من که بر آنها نازل می‌شد، و تکه‌هایی از الواح تورات که موسی شکسته بود وجود دارند. آن تابوت اکنون در دریای طبریه پنهان است و گفته‌اند که عصای موسی و تابوت قبل از قیامت از آنجا خارج خواهند شد.
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ الآیة... چون بیرون شد طالوت از شهر بیت المقدس و سپاه وی هشتاد هزار مرد جوان جنگی فارغ، که هیچ شغل و هیچکس بهیچ حق دامن ایشان ناگرفته، همه جنگ را ساخته و کار آن پرداخته، بیرون آمدند بروز گرما، و میان ایشان و میان دشمن آب نایافت، مگر در آن یک نهر اردن و فلسطین.
هوش مصنوعی: زمانی که طالوت به همراه سپاهش از شهر بیت المقدس خارج شد، در حدود هشتاد هزار جوان جنگجو همراه او بودند که هیچ شغلی نداشتند و در هیچ کاری مشغول نبودند. همه آن‌ها آماده نبرد بودند و روزی گرم را در بیابان سپری می‌کردند. میان آن‌ها و دشمن هیچ آب موجود نبود، به جز یک نهر که در اردن و فلسطین قرار داشت.
قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ طالوت گفت اللَّه شما را بخواهد آزمود بآن جوی، یعنی تا وا شما نماید که از شما که مطیع تر و اللَّه خود بآن داناتر.
هوش مصنوعی: طالوت گفت: خدا شما را با یک نهر امتحان می‌کند، تا بداند کدام یک از شما بیشتر اطاعت می‌کند و خدا به این موضوع آگاه‌تر است.
فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی ای لیس معی علی عدوی، که تشنه آنجا رسید، هر که از آن بیاشامد نه از منست، یعنی نه با منست بر دشمن من و جنگ کردن با وی. وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ ای لم یشربه، طعم اینجا بمعنی شرب است، چنانک آنجا گفت جُناحٌ فِیما طَعِمُوا ای شربوا، و هر که از آن نچشد، او از منست یعنی با منست بر دشمن، پس رب العالمین در آن استثنا آورد، لختی فا بیرون کرد.
هوش مصنوعی: هر کس از آن آب بنوشد، از من نیست و در واقع در کنار من بر دشمنان من نخواهد بود. اگر کسی از آن نچشد، او با من است و در کنار من بر دشمنان قرار دارد. در اینجا، خداوند استثنایی قائل شده و کسانی را که از آن آب نچشند، از خود دانسته است.
گفت: إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بفتح غین قراءة ابن کثیر و نافع و ابو عمرو است، و بضم غین قراءة باقی، بضم اسم است و بفتح مصدر، بضم پری دست است و بفتح بر کشیدن آن یک بار، پس چون بآن جوی رسیدند، روز گرم بود و ایشان سخت تشنه، در آب افتادند و دهن بر آب نهادند و فرمانرا خلاف کردند، مگر اندکی ازیشان، و آن اندک سیصد و سیزده بودند، عدد مرسلان از انبیاء و عدد مجاهدان روز بدر. براء عازب گفت: قال لنا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یوم بدر «انتم الیوم علی عدد اصحاب طالوت حین عبروا النهر»
هوش مصنوعی: گفت: مگر کسی که با دست خود کمی آب بردارد، که در اینجا "غرفه" به روش خواندن ابن کثیر و نافع و ابوعمرو با فتح گین است و در خواندن بقیه با ضم گین. اینجا "غرفه" به معنای اسم و "غرفه" به معنای مصدر است و به وضوح نشان می‌دهد که به معنای برداشتن آب با دست است. وقتی که به آبی رسیدند، روز گرم بود و آنها بسیار تشنه بودند، به داخل آب افتادند و دندان بر آب گذاشتند و فرمان را نادیده گرفتند، جز عده‌ای اندک که تعدادشان ۳۱۳ نفر بود؛ این تعداد همخوانی دارد با تعداد پیامبران مرسل و مجاهدان روز بدر. براء عازب گفت: پیامبر خدا (ص) در روز بدر به ما گفت: «شما امروز به تعداد یاران طالوت هستید وقتی که از نهر عبور کردند».
رب العالمین آن اندک را قوت دل داد و آرام جان و ایمان تمام، و آن غرفه ایشان را کفایت، بجوی باز گذشتند و با طالوت بجنگ شدند، و آن قوم دیگر که فرمانرا خلاف کردند، لبهاشان سیاه شد و تشنگی بریشان زور کرد، هر چند که بیش آشامیدند تشنه تر بودند، هم در کنار جوی بماندند، و بقتال دشمن و فتح نرسیدند و گفتند لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ و اصحاب غرفه میگفتند از مؤمنان و خدای پرستان و فرمان برداران، کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ای بعون اللَّه و نصرته وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ بالنصرة و التأیید و القوة.
هوش مصنوعی: پروردگار عالم به آن گروه اندک نیرو و آرامش قلب و ایمان بخشید و به آن‌ها قوتی برای دفاع عطا کرد. آن‌ها از کنار جوی گذشتند و با طالوت در جنگ شدند. اما گروهی دیگر که از فرمان او سرپیچی کردند، با لب‌های سیاه و تشنگی طاقت‌فرسا مواجه شدند. هرچند که بیشتر می‌نوشیدند، باز هم تشنه‌تر می‌شدند و در کنار جوی ماندند و نتوانستند با دشمن بجنگند و به پیروزی برسند. آن‌ها گفتند که امروز توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم. در حالی که مؤمنان و پرستندگان خدا از طرف دیگر می‌گفتند: «چقدر گروه‌های کوچک توانسته‌اند بر گروه‌های بزرگ پیروز شوند با اجازه خداوند». خداوند کمک و پیروزی را به صابران می‌دهد و آنها را تقویت می‌کند.
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ چون طالوت چهار لشکر بساخت تا بقتال جالوت بیرون رود، اشماویل پیغامبر درعی بوی داد و گفت اللَّه تعالی بانگیزد از اصحاب تو مردی که جالوت بدست وی کشته شود، و نشان این مرد آنست که این درع ببالای وی راست آید، نه بیفزاید نه بکاهد، چون بتو رسد آن مرد، با وی عهد و پیمان بند که یک نیمه ملک خویش و یک نیمه مال بوی دهی، و داود پیغامبر آن گه کودکی بود، شبانی میکرد پدر خود را ایشا، و کهینه پسران بود، هفتم هفت پسر بود، و قوتی عظیم داشت، که وقتی شیر را بگرفت بنزدیک گله خویش، و بدو دست زیر و زبر لب او بگرفت و تا بدنبال وی از هم بردرید، خبر بوی رسید که طالوت بیرون شد بقتال جالوت، گوسپندان بگذاشت و بیامد تا مطالعه برادران کند که در لشکر طالوت بودند، براه در کی می‌شد سنگی با وی بآواز آمد که یا داود خذنی، فانا الذی اقتل جالوت الجبار داود آن سنگ بر گرفت و در توبره خویش نهاد و با خود میداشت تا بر طالوت رسید، گفت یا طالوت انا قاتل جالوت باذن اللَّه عز و جل، من جالوت را کشتم بتوفیق و خواست اللَّه. طالوت را عجب آمد این سخن از وی، که داود مردی کوتاه بالا بود، زرد رنگ چون بیماران بهیئت عاجزان و آسای درویشان، داود گفت: اگر من او را بکشم نیمه ملک و مال خود بمن دهی؟
هوش مصنوعی: وقتی که آنها به میدان جنگ با جالوت و سپاهش رفتند، طالوت تصمیم گرفت که با چهار لشکر به نبرد برود. اشموئیل، پیامبر، به او خبر داد که خداوند مردی از میان سپاهش انتخاب کرده که جالوت را خواهد کشت. او نشانی از این مرد داد و گفت وقتی که آن درع به او مناسب باشد، نه زیاد می‌شود و نه کم. وقتی که این مرد به طالوت برسد، باید پیمانی با او ببندد که نصف ملک و مالش را به او بدهد. در آن زمان، داود هنوز جوانی بود که گوسفندها را برای پدرش، ایشا، نگه‌داری می‌کرد و در میان هفت پسر او، بزرگ‌ترین بود. داود قدرت فوق‌العاده‌ای داشت و یک بار، شیر را در نزدیکی گله‌ی خود گرفت و او را از هم پاشید. وقتی خبر جنگ با جالوت به او رسید، گوسفندها را رها کرد و به دنبال برادرانش که در سپاه طالوت بودند، رفت. در مسیر، سنگی به او گفت که: «داود، مرا بگیر، زیرا من کسی هستم که جالوت را خواهم کشت.» داود آن سنگ را برداشت و در کیسه‌اش قرار داد. وقتی به طالوت رسید، گفت: «من جالوت را با کمک خداوند خواهم کشت.» طالوت با این سخنان متعجب شد، چون داود جوانی کوتاه قد و زرد رنگ مانند بیمارانی بود. داود گفت: «اگر من او را بکشم، آیا نصف ملک و مال خود را به من خواهی داد؟»
طالوت گفت آری دهم، و دختر خویش نیز در حکم تو کنم، اما نشان راستی تو آنست که این درع درپوشی، که اشمویل بمن داد و گفت قاتل جالوت اوست که این درع ببالای وی راست بیاید. داود آن درع در پوشید و ببالای وی راست آمد. طالوت بدانست که جالوت بدست وی کشته شود، رفتند وصف بر کشیدند و داود برابر جالوت بایستاد و نزدیک در شد، جالوت گفت چه آورد ترا ای شقی بنزدیک من؟ داود گفت بدان آمدم تا ترا بکشم، جالوت را از وی عجب آمد این سخن، گفت ای عاجز تو مرا چون کشی؟ اگر خیو خود بر تو افکنم ترا غرق کند، و اگر سنان رمح خود بتو باز نهم ترا پست کنم، اینک هشتصد رطل سنان رمح منست. داود گفت من ترا خواهم کشت، تو آنچه خواهی میگوی. آن گه سنگ که داشت در مقلاع نهاد و بانداخت، رب العزة جل جلاله باد را بیاری وی فرستاد تا سنگ در هوا بسه پاره شد، یکپاره از آن بر وی جالوت رسید بر دامن مغفر وی. و بر پیشانی او جوهری بود، یاقوت سرخ که می‌درخشید، آن سنگ یاقوت را و سر او را گذاره کرد و از سر او بیرون گذشت.
هوش مصنوعی: طالوت گفت که می‌تواند دخترش را به همسری داود بدهد و نشانه‌ای برای صداقت او مشخص کرد. طالوت اشاره کرد که درع مخصوصی که به او داده شده، علامت قاتل جالوت است. داود آن درع را پوشید و درست به او تناسب داشت. طالوت فهمید که داود باید جالوت را بکشد. آن‌ها آماده مبارزه شدند و داود در مقابل جالوت ایستاد. جالوت با تعجب از او پرسید که چرا به نزد او آمده است. داود پاسخ داد که آمده است تا او را بکشد. جالوت به قدرت خود اشاره کرد و گفت که می‌تواند با نیروی خود داود را به راحتی شکست دهد. اما داود اصرار داشت که او را خواهد کشت و بی‌پروا ادامه داد. سپس داود سنگی برداشت و آن را به سمت جالوت پرتاب کرد. در این حین، خداوند به کمک داود آمد و سنگ در آسمان به سه قسمت تقسیم شد. یکی از تکه‌ها بر روی جالوت نشست و به پیشانی‌اش برخورد کرد.
جالوت بیفتاد و لشکر وی هزیمت گرفت، مسلمانان بر پی ایشان افتادند، تا سی هزار ازیشان کشته شدند و عدد ایشان هفتاد هزار بود. عمالقه از بقایاء قوم عاد، عبده اوثان و سر ایشان جالوت، این است که رب العالمین گفت فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ پس طالوت دختر بوی داد، تحقیق عهد خویش را، اما نیمه ملک و مال بنداد، و بداود حسد برد و قصد کشتن وی کرد، داود از وی بگریخت و بدهی از آن دههای بنی اسرائیل فرو آمد، پس طالوت پشیمان شد و طلب توبه کرد، زنی بود از قدماء بنی اسرائیل که نام اعظم دانست، بنزدیک وی شد و توبت خواست، آن زن گفت توبت تو آنست که با اهل مدینه بلقا تنها قتال کنی، اگر آن مدینه بدست تو گشاده شود یا تو کشته شوی، نشان قبول توبه تو باشد. طالوت رفت و با ایشان قتال کرد، بدست ایشان کشته شد. گویند کشنده طالوت خال داود بود کان جبارا من الجبابرة، یبلغ راسه السحاب و قتل طالوت بعد از قتل جالوت بود بهفت سال، پس بنو اسرائیل رو بداود نهادند و بوی مجتمع شدند و ملک بر وی قرار گرفت، و داود را از دختر طالوت اکسالوم زاد که قصد کرده بود که ملک از پدر بستاند، و پس از آن داود زن اوریا را بزنی کرد، تا او را سلیمان زاد، پس آنکه اوریا کشته گشت، و آتاه اللَّه الملک و الحکمة، اللَّه تعالی داود را ملک داد بر دوازده سبط بنی اسرائیل، و همه بر وی مجتمع شدند که هیچ پادشاه دیگر را هرگز چنان مجتمع نشده بودند و حکمت داد او را، یعنی پیغامبری و کتاب خدای زبور. هر گه که داود زبور خواندی وحوش بیابان و مرغان هوایی سماع میکردند، و چندان بمردم نزدیک می‌شدند، که دست بر گردنهاشان می‌نهادند و خبرشان نه، و بسماع قراءت او آب روان بر جای بایستادی، و باد فرو گشاده ساکن شدی.
هوش مصنوعی: جالوت شکست خورد و لشکر او هم به فرار افتاد. مسلمانان به دنبالش رفتند و حدود سی هزار نفر از آن‌ها کشته شدند. تعداد کل لشکر او هفتاد هزار نفر بود. عمالقه، که از بازماندگان قوم عاد بودند، جالوت را پیشوا و بت‌پرست می‌دانستند. خداوند فرموده بود که آن‌ها را به اذن خود شکست دادند و داوود جالوت را کشت. طالوت، که دختر بوی داشت، عهد خود را محقق کرد، اما از نیمی از ملک و اموال خود گذشت و دچار حسادت به داوود شد و قصد کشتن او را کرد. داوود از او فرار کرد و به دیاری از قبیله بنی‌اسرائیل پناه برد. سپس طالوت پشیمان شد و توبه کرد. زنی قدیمی از بنی‌اسرائیل، که نام اعظم را می‌دانست، به او نزدیک شد و گفت توبه‌ات در این است که با اهل مدینه بلقا تنها به جنگ بروی. اگر آن شهر را بگشایی یا کشته شوی، این نشان قبول توبه‌ات خواهد بود. طالوت رفت و با آنان جنگید و به دست آن‌ها کشته شد. گفته می‌شود قاتل او، خال داوود بود که فردی قوی و هیکل‌دار بود. قتل طالوت، هفت سال پس از قتل جالوت روی داد. پس از آن، بنی‌اسرائیل به داوود روی آوردند و او را به عنوان پادشاه انتخاب کردند. داوود از دختر طالوت، اکسالوم، فرزندی داشت که در نظر داشت پادشاهی را از پدرش بگیرد. سپس داوود با همسر اوریا ازدواج کرد و از او سلیمان به دنیا آمد. پس از کشته شدن اوریا، خداوند به داوود پادشاهی و حکمت عطا کرد. خداوند ملک را بر دوازده قبیله بنی‌اسرائیل به او داد و همه به او اتحاد داشتند. همچنین، به او حکمت و نبوت عطا کرد و زبور خدا را به او داد. هرگاه داوود زبور می‌خواند، حیوانات وحشی و پرندگان به صدای او گوش می‌دادند و به او نزدیک می‌شدند به حدی که می‌توانستند دستش را بر گردنشان بگذارد. وقتی او زبور می‌خواند، آب جریان می‌ایستاد و باد آرام می‌گرفت.
وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ و او را در آموخت زره کردن از آهن، پولاد بدست وی آهن نرم بود، از آن زره بافتی بی آتش. و روایت کرده‌اند از ابن عباس در تفسیر این که وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ گفت داود را سلسله داده بودند، یک طرف آن در آسمان با مجره بسته و دیگر طرف بصومعه داود پیوسته، در هواء، و هیچ حادثه پدید نیامدی که نه آن سلسله در جنبش افتادی، و سلسله از آن ظاهر گشتی، که داود آن حادثه بدانستی، و هیچ بیمار و آفت رسیده آن سلسله نپاسیدی، که نه در حال شفا یافتی. و بعد از داود روزگاری بر جای بود هیچ دو خصم به نزدیک آن سلسله نشدندی، که نه در حال محق از مبطل پیدا شدی، محق دست در آن زدی و دستش بآن رسیدی. و مبطل خواستی تا دست در آن زند، دستش بآن نرسیدی، پس ظالمان و مکر سازان مکرها ساختند و حیلت نهادند. چنانک آورده‌اند: که یکی از ملوک ایشان بنزدیک مردی جوهری بودیعت نهاد، چون فاخواست، منکر شد، گفت باز دادم. پس هر دو نزدیک سلسله شدند و آن مرد که ودیعت داشت مکر ساخته بود و آن جوهر در میان چوبی تعبیه کرده، چون خواست که دست در سلسله زند، نخست آن چوب بصاحب جوهر داد، گفت این بدست میدار تا من دست در سلسله زنم. آن گه بگفت بار خدایا، اگر میدانی که آن جوهر با صاحب خود رسیده است سلسله بمن نزدیک کن تا دست در آن زنم سلسله بوی نزدیک شد و دست در آن زد، پس چون این مکر و حیلت میان ایشان پدید آمد، رب العزة آن سلسله از میان ایشان برگرفت.
هوش مصنوعی: خداوند به او آموخت آنچه بخواهد. او از آهن زره‌ای ساخت و این زره بدون آتش بود. ابن عباس در تفسیر این آیه بیان کرده که به داود رشته‌ای داده شده بود که یک طرف آن به آسمان متصل بود و طرف دیگرش به معبد داود. در هر زمانی که حادثه‌ای پیش می‌آمد، آن رشته به حرکت درمی‌آمد و داود به وسیله آن می‌توانست از آن حادثه آگاه شود. همچنین، اگر کسی به بیماری دچار می‌شد یا دچار آسیب می‌گشت، آن رشته به او شفا می‌داد. در دوره‌ی داود، هیچ دو دشمنی نمی‌توانستند به آن رشته نزدیک شوند بدون اینکه یکی از آن‌ها محق و دیگری باطل شود. با این حال، ظالمان و مکرورزان نقشه‌هایی کشیدند. از جمله یکی از پادشاهان به نزد طلا فروشودیعتی را گذاشت، اما وقتی خواست آن را پس بگیرد، انکار کردند و گفتند که تحویل داده‌اند. آنها به سمت رشته رفتند و طلا فروش حیله‌ای تدارک دیده بود، به‌طوری که طلا را درون چوبی قایم کرده بود. او ابتدا از صاحب طلا خواست تا چوب را در دست بگیرد و بگذارد او به رشته دست بزند. سپس دعا کرد که اگر می‌دانی این طلا به صاحبش رسیده، رشته را به او نزدیک کن. رشته به او نزدیک شد و دستش به آن رسید. اما وقتی این مکر و حیله آشکار شد، خداوند آن رشته را از میان آن‌ها برداشت.
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ الآیة... «دفاع اللَّه» قراءة نافع و یعقوب است، و «دفع اللَّه» قراءة باقی، و دفاع و دفع هر دو یکسان است، میگوید اگر نه بازداشت اللَّه بودی از مشرکان بمؤمنان و از مؤمنان به پیغامبران و از نشستگان بغازیان و از ضعیفان خلق بپادشاهان قوی، میگوید اگر نه باز داشت اللَّه بودی که ایشان را از یکدیگر می‌باز دارد، و بوجود قومی از قومی فتنها و بلاها می‌باز گیرد، جهانیان نیست شدندید و عالم خراب گشتی، و شعار دین باطل.
هوش مصنوعی: اگر خداوند مردم را از یکدیگر بازنمی‌داشت، وضعیت به گونه‌ای دیگر می‌بود. در اینجا به دو نوع خوانش "دفاع" و "دفع" اشاره شده است که هر دو به یک معنا هستند. گفته می‌شود که اگر خداوند بین مشرکان و مؤمنان، و همچنین بین پیامبران و دیگران موانع ایجاد نمی‌کرد، و ضعیفان را از قدرت‌های قوی دور نمی‌ساخت، زمین پر از هرج و مرج و فساد می‌شد و دین باطل حاکم می‌گشت. این بیانگر اهمیت نقش خداوند در حفظ تعادل و نظم در جامعه است.
قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «یدفع اللَّه بمن یصلی من امتی عمن لا یصلی، و بمن یزکی عمن لا یزکی، و بمن یصوم عمن لا یصوم، و بمن یحج عمن لا یحج و بمن یجاهد عمن لا یجاهد، و لو اجتمعوا علی ترک هذه الاشیاء ما ناظرهم اللَّه طرفة عین»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند که خداوند به واسطه افرادی از امت من که نماز می‌خوانند، کسانی را که نماز نمی‌خوانند، یاری می‌کند. همچنین، به کمک افرادی که زکات می‌دهند، کسانی که زکات نمی‌دهند را یاری می‌نماید. کسانی که روزه می‌گیرند به کسانی که روزه نمی‌گیرند، و کسانی که به سفر حج می‌روند به کسانی که نمی‌روند کمک به عمل خواهند آورد. حتی اگر همه این افراد بر ترک این اعمال توافق کنند، خداوند به هیچ یک از آن‌ها نخواهد نگریست.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لو لا عباد للَّه رکّع، و صبیان رضع، و بهائم رتّع لصبّ علیکم العذاب صبّا، ثم ترضّ رضّا»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمود: «اگر گروهی از بندگان خدا که در حال رکوع هستند، و کودکانی که شیر می‌خورند، و حیوانات که چرا می‌کنند وجود نداشتند، عذاب بر شما به شدت نازل می‌شد و به طور کامل به شما می‌رسید.»
و روی «ان سلیمان بن داود ع خرج یستسقی، فمر بنملة مستلقیة علی ظهرها، رافعة قوائمها الی السماء و هی تقول، اللهم انا خلق من خلقک، لیس بنا غنی عن سقیاک و رزقک، فاما ان تسقینا و ترزقنا، و اما ان تهلکنا» فقال سلیمان «ارجعوا فقد سقیتم بدعوة غیرکم»
هوش مصنوعی: سلیمان بن داوود برای طلب باران بیرون رفت و در حین راه به یک مورچه چاق و شکم‌رفته برخورد که روی پشتش دراز کشیده و پاهایش را به سمت آسمان بلند کرده بود و می‌گفت: «خداوندا! ما آفریده‌ای از آفریده‌های تو هستیم و به باران و روزی تو نیاز داریم. یا ما را سیراب کن و روزی بده، یا ما را هلاک کن.» سلیمان گفت: «به عقب برگردید، چون شما با دعای دیگری سیراب شدید.»
و عن جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان اللَّه سبحانه لیصلح بصلاح الرجل المسلم ولده و ولد ولده و اهل دویرته و دویرات حوله، و لا یزالون فی حفظ اللَّه ما دام فیهم.»
هوش مصنوعی: جابر بن عبداللَّه نقل می‌کند که رسول خدا (ص) فرمودند: «خداوند به واسطه‌ی نیکی و صلاح یک مرد مسلمان، فرزندان او، ن grandchildren و اهل خانه‌اش و همچنین محله‌اش را اصلاح می‌کند و آنها تا زمانی که در میانشان صالح باشد، در حفاظت خداوند خواهند بود.»
و روی عن قتاده فی هذه الآیة قال: یبتلی اللَّه المؤمن بالکافر، و یعافی الکافر بالمؤمن.
هوش مصنوعی: کتاده درباره این آیه می‌گوید که خداوند مؤمن را با کافر آزمایش می‌کند و کافر را با کمک مؤمن محافظت می‌کند.
و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان اللَّه لیدفع بالمسلم الصالح عن مائة اهل بیت من جیرانه البلاء».
هوش مصنوعی: ابن عمر نقل می‌کند که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: «خداوند به خاطر یک مسلمانِ صالح، بلا را از صد خانواده از همسایگانش دور می‌کند».
ثم قرأ ابن عمر وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمِینَ ای فی الدفع عنهم.
هوش مصنوعی: سپس ابن عمر این آیه را خواند: "و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، زمین فساد می‌داشت، ولی خداوند بر جهانیان فضل و مرحمت دارد." به این معنا که خداوند از بندگانش حمایت می‌کند.
تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ الآیة... ای هذه آیات اللَّه، یعنی القرآن نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ ای بصدق الحدیث. میگوید این آیات و کلمات قرآن سخنان اللَّه است که براستی بر تو میخوانیم. جای دیگر گفت نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی‌ و کلا نقص علیک من انباء الرسل، فاذا قرأناه فاتبع قرآنه این همه دلائل‌اند که خدای را عز و جل خواندن است. و یشهد لذلک‌
هوش مصنوعی: این آیات و کلمات قرآن، سخنانی از طرف خداوند هستند که به راستي به تو خوانده می‌شوند. در جایی دیگر نیز آمده است که ما از اخبار موسی و احوال پیامبران برای تو می‌خوانیم و وقتی آن را می‌خوانیم، پیروی کن از قرآن. این موارد، دلایلی هستند برای تحقق وجود خداوند.
قول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «کان الناس لم یسمع القرآن حین سمعوه، من فی الرحمن یتلوه علیهم».
هوش مصنوعی: پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرموده‌اند که مردم هنگامی که قرآن را شنیدند، متوجه شدند که چه کس یا چه کسی در حال تلاوت آن بر آنهاست.
وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ای الی الخلق کافة، میگوید تو از فرستادگانی بجهانیان، و جهانیان همه امت تواند، یعنی امت دعوت. و در جمله بدانک امت وی بر سه قسم‌اند: امت دعوت، امت اجابت، و امت اتباع، اما امت دعوت آنست که اللَّه گفت کَذلِکَ أَرْسَلْناکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ الی قوله وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ.
هوش مصنوعی: تو از فرستادگانی هستی که به تمام مردم می‌فرستی. تمامی مردم به نوعی مربوط به تو هستند، و این ارتباط می‌تواند به عنوان دعوت تعبیر شود. همچنین، امت به سه دسته تقسیم می‌شود: امت دعوت، امت اجابت و امت اتباع. امت دعوت به آن دسته از افرادی اشاره دارد که خداوند درباره آن‌ها فرموده است که ما تو را در قومی تحویل داده‌ایم که پیش از این، اقوام دیگری بوده‌اند و این در حالی است که آن‌ها به رحمت خدا کافرند.
درین آیت کافران را همه امت وی خواند، تا معلوم شود که همه جهانیان از آن روز باز که جبرئیل بمصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم پیغام آورد تا بروز قیامت از همه اهل کیشها، امت مصطفی اند. امت دعوت، یعنی باز خوانده وی بدین اسلام و حجة خدای فرا سر ایشان نشسته، ازینجا گفت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «انا حظکم من الانبیاء و انتم حظی من الامم».
هوش مصنوعی: در این آیه، کافران به عنوان تمامی امت پیامبر معرفی شده‌اند، تا مشخص شود که همه انسان‌ها از زمانی که جبرئیل پیام را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آورد تا روز قیامت، جزء امت او هستند. این امت به معنای افرادی است که به اسلام دعوت شده‌اند و خداوند نیز به عنوان حجت بر سر ایشان قرار دارد. از همین جا پیامبر جمله‌ای بیان کرده‌اند که: "من سهم شما از بین پیامبران هستم و شما سهم من از میان امت‌ها هستید."
و قال النبی «ان اللَّه عز و جل بعثنی الی الناس جمیعا و امرنی ان انزل الجن و ان اللَّه لقّانی کلامه و انا امّی»
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: «خداوند مرا به سوی همه انسان‌ها فرستاده و به من دستور داده است که قرآن را نازل کنم. و خداوند به من کلامش را یاد داده، در حالی که من بی‌سواد هستم.»
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «فضلت علی الانبیاء بست: اوتیت جوامع الکلم، و نصرت بالرعب، و احلت لی الغنائم، و جعلت لی الارض مسجدا و طهورا و ختم بی النبیون، و ارسلت الی الناس کافة».
هوش مصنوعی: پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: «من بر دیگر پیامبران برتری دارم به این شش ویژگی: به من کلام مختصر و جامع داده شده است، با ترس در دل دشمنان یاری شدم، غنائم برای من حلال شده است، زمین برای من به عنوان محل نماز و طهارت قرار داده شده است، آخرین پیامبر شده‌ام، و به سوی تمامی مردم فرستاده شده‌ام».
و امت اجابت آنست که رب العالمین گفت إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً میگوید این امت شما یک امت است، پیغامبر یکی و نامه یکی و قبله یکی و شریعت یکی و خدا یکی، و درین امت هم مؤمن است و هم منافق و هم متبع و هم مبتدع و هم صالح و هم فاجر. و امت اتباع آنست که اللَّه گفت کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ جای دیگر گفت وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ این امت رسول را پذیرفتند برسالت، و باخلاص وی را گواهی دادند و بر صدق و یقین او را پیشوا گرفتند و بر سنت وی خدای را پرستیدند و هر چند که در گزارد حق وی تقصیر کردند در دل عقیدت این داشتند و برین بودند، و آنک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قومی را از امتی وابیرون کرد، این امت اتباع خواست چنانک در خبر است‌
هوش مصنوعی: امت اسلامی یک امت واحد است که پیامبر، کتاب آسمانی، قبله و شریعت آن یکسان است. در این امت، افرادی وجود دارند که ایمان دارند، افرادی که نفاق پیشه می‌کنند، پیروان راستین و بدعت‌گذاران، صالحان و فاجران. افرادی که به رسالت پیامبر اکرم (ص) ایمان آورده و او را با اخلاص تصدیق کرده‌اند، او را پیشوای خود قرار داده‌اند و خدا را بر اساس سنت او عبادت می‌کنند. با وجود اینکه ممکن است در اجرای حقوق او دچار کوتاهی شوند، اما در قلب خود به عقاید صحیح پایبندند. برخی از افراد از این امت به واسطه پیامبر (ص) از دیگر قوم‌ها جدا شدند و پیروان آن حضرت تمایلی به پیروی از او دارند.
«ان الجعدی و المنانی لیسا من امة محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم و هم الزنادقة».
هوش مصنوعی: «جعدی» و «منانی» از پیروان پیامبر اسلام، محمد (ص)، نیستند و آنها به زنازده‌ها تعلق دارند.