اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ الآیة... هر که بر بساط دولت دین از جام معرفت شربتی یافت، ساقی آن شربت سلطان سکینه بود، و سلطان سکینه را مقرّ عزادار الملک دل آمد، هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ و لطیفه دل منزلگاه صفت قدم امد، «ان القلوب بین اصبعین من اصابع الرحمن» بسا فرقا که میان در قوم است، قومی که سکینه ایشان در تابوت، و تابوت در تصرف بنی اسرائیل، گه اینجا و گه آنجا، گه چنین و گه چنان. و قومی که سکینه ایشان در دل ایشان، درید صفت حق، نه آدمی را را بر آن دست نه فریشته را بر آن راه یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ شبلی گفت از آنجا که حقائق سر است پردهها فرو گشادند و حجابها برداشتند، تا بسی کارهای غیبی بر سرّ ما کشف کردند، دوزخ را دیدم بسان اژدهایی غرنده و شیری درنده، که بخلق میبازید و ایشان را بدم در خود میکشید، مرا دید شکوهش کرد، نصیب خود از من خواست، هر چه جوارح و اعضاء ظاهر بود بوی دادم و باک نداشتم از سوختن آن، که از سوز باطن خودم پروای سوز ظاهر نبود.
هوش مصنوعی: پیامبر به آنها گفت که نشانه سلطنت خدا این است که تابوتی همراه شما بیاید که در آن آرامش و سکینه از سوی پروردگارتان وجود دارد. هر کسی که از نعمتهای روحانی در این دنیاست بهرهمند شود، نوشیدنی آرامش او از سلطانی است که ویرانههای دل را نجات میدهد. او کسی است که آرامش را در دل مؤمنان نازل میکند و دلهای پاک به سوی صفات عالی الهی رهنمون میشوند. در دل انسانها درگیریهای زیادی وجود دارد؛ برخی از سکینه خود در تابوت مییابند و آن تابوت در دست بنیاسرائیل است و گاهاً در جاهای مختلف قرار میگیرد، در حالی که گروهی دیگر سکینهشان در دلهایشان است و هیچ پیوندی میان انسان و قلبش وجود ندارد. یکی از بزرگان گفت که از آنجا که حقیقت در پس پردهها پنهان است، حجابها کنار رفته و بسیاری از امور غیبی برای ما روشن میشود. من دوزخ را دیدم که مانند اژدهایی خروشان وشیری درنده است که آدمیان را به درون خود میکشید. این دیدار برای من تاثیرگذار بود و خواستاری از من داشت. من هر آنچه از اعضای ظاهری خود داشتم به او دادم و از سوختن ظاهری خود نترسیدم، چرا که از سوز باطن خود نگران نبودم.
پیر طریقت گفت: همه آتشها تن سوزد و آتش دوستی جان، بآتش جانسوز شکیبایی نتوان.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: همه آتشها میتوانند تن را بسوزانند، اما آتش دوستی جان را میسوزاند و تحمل آتش جانسوز آن ممکن نیست.
گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز
عاشق آن به کومیان آب و آتش در بود
هوش مصنوعی: اگر آتش بزنی، بگذار بسوزانی و اگر نوازش کنی، بگذار نوازش کنی. عاشق کسی است که در میان آب و آتش زندگی میکند.
گفت چون نهاد و صورت شبلی بآتش دادم، نوبت بدل رسید، از من دل خواست، گفتم در بازم و باک ندارم، بسرم ندا آمد که ای شبلی دل را یله کن که دل نه از آن تست، و نه در تصرف تو، دل در قبضه ماست که معدن دیدار ماست، دل در ید ماست که بستان نظر ماست، دل در یمین ماست که منزلگاه اطلاع ماست. ای شبلی اگر لا بد دل بخرج میباید کرد و میباید سوخت، دریغ بود که باین آتش صورت بسوزی، پس باری بآتش عشق بسوز.
هوش مصنوعی: گفت وقتی که شبلی را به آتش سپردم و نوبت تغییر فرا رسید، از من خواست که دل را بدهی. گفتم که در اختیارم هست و از این موضوع نگران نیستم. ناگهان صدایی به من گفت: ای شبلی، دل را آزاد بگذار چون دل متعلق به تو نیست و تحت کنترل تو نیست. دل در دست ماست که منبع دیدار ماست، دل در اختیار ماست که از ما نظر میگیرد، دل در سمت راست ماست که محل آگاهی ماست. ای شبلی، اگر ناچار باید دل را هزینه کنی و باید بسوزی، افسوس خواهد بود اگر به خاطر این آتش شکل را بسوزانی، پس با آتش عشق بسوز.
دل را تو بنار عاشقی بریان کن
وانگاه نظر ز دل بسوی جان کن
هوش مصنوعی: دل را با عشق بسوزان و سپس نگاهت را از دل به سمت جان معطوف کن.
گر زانک براه پیشت آید معشوق
این جمله بپیش پای او قربان کن
هوش مصنوعی: اگر معشوقی در مسیرت بیفتد، این جمله را به نشانه احترام و عشق در برابر او قربانی کن.