گنجور

بخش ۱۴۷ - ۴۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً خداوند کریم، نامبردار عظیم، مهربان نوازنده بخشنده دارنده، جلت احدیته و تقدست صمدیته، در این آیت بندگان را می‌نوازد هم توانگران را و هم درویشان را، توانگران را می‌نوازد، که ازیشان قرض میخواهد و قرض از دوستان خواهند. یحیی معاذ گفت عجبت ممّن یبقی له مال و رب العرش استقرضه. و فی الخبر الصحیح ینزل اللَّه عز و جل، فیقول من یدعونی فاجیبه؟ ثم یبسط یدیه، فیقول من یقرض غیر عدوم و لا ظلوم؟

چه دانی تو؟ که این قرض خواستن چه کرامت و چه نثار است! نثاری که بر روی جان گویی نگارست، و درخت سرور از وی ببارست، و دیده طرب بوی بیدارست. میگوید کیست او که قرض دهد باو که ظالم نیست تا به برد و درویش نیست که از باز دادن درماند، و آن کس که قدر این خطاب شناسد، فضل از مال جان و دل در پیش نهد گوید:

جز با تو بجان و دل تکلف نکنم
دل ملک تو شد درو تصرف نکنم
گر جان باشارتی بخواهی ز رهی
در حال فرستم و توقف نکنم

روزی علی مرتضی ع در خانه شد، حسن و حسین پیش فاطمه زهرا می‌گریستند، علی گفت یا فاطمه چه بودست این روشنایی چشم و میوه دل و سرور جان ما را که میگریند؟ فاطمه گفت یا علی مانا که گرسنه‌اند، که یک روز گذشت تا هیچ چیز نخورده‌اند. و دیگی بر سر آتش نهاده بود علی گفت آن چیست که در دیگست؟ فاطمه گفت در دیگ هیچ چیز نیست مگر آب تهی، دل خوشی این فرزندان را بر سر آتش نهادم، تا پندارند که چیزی می‌پرم، علی ع دلتنگ شد عبایی نهاده بود برگرفت و به بازار برد و بشش درم بفروخت و طعامی خرید، ناگاه سائلی آواز داد که «من یقرض اللَّه یجده ملیّا وفیّا» علی ع آنچه داشت بوی داد، باز آمد و با فاطمه بگفت. فاطمه گفت: وفقت یا ابا الحسن و لم تزل فی خیر

نوشت باد یا ابا الحسن که توفیق یافتی و نیکو چیزی کردی، و تو خود همیشه با خبر بوده و با توفیق، علی بازگشت تا بمسجد رسول شود و نماز کند، اعرابیی را دید که شتری میفروخت، گفت یا ابا الحسن این شتر را میفروشم بخر، علی گفت نتوانم که بهای آن ندارم، اعرابی گفت بتو فروختم تا وقتی که غنیمتی در رسد یا عطائی از بیت المال بتو درآید، علی آن شتر بشصت درم بخرید و فرا پیش کرد، اعرابی دیگر پیش وی درآمد، گفت یا علی این شتر بمن فروشی گفت فروشم، گفت بچند؟

گفت، بچندانک خواهی، گفت بصد و بیست درم خریدم، علی گفت فروختم، صد و بیست درم پذیرفت از وی، و بخانه باز شد، با فاطمه گفت که ازین شصت درم با بهای شتر دهم به اعرابی و شصت درم خود به کار بریم، بیرون رفت بطلب اعرابی، مصطفی را دید گفت یا علی تا کجا؟ علی قصه خویش باز گفت، رسول خدا شادی نمود و او را بشارت داد و تهنیت کرد، گفت یا علی آن اعرابی نبود، آن جبرئیل بود که فروخت، و میکائیل بود که خرید، و آن شتر ناقه بود از ناقه‌های بهشت، این آن قرض بود که تو باللّه دادی و درویش را بآن بنواختی، و قد قال اللَّه عز و جل مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً اما نواخت درویشان درین آیت آنست که اللَّه قرض میخواهد، از بهر ایشان میخواهد و تا عزیزی نباشد از بهر وی قرض نکند، و نواخت درویش تمامتر و رتبت وی بالاتر از نواخت توانگر، از بهر آنک قرض خواستن هر چند که بغالب احوال از دوستان خواهند، اما افتد بوقت ضرورت که نه از دوست خواهند، و آن کس را که از بهر وی خواهند جز دوست و جز عزیز نباشد، نه بینی که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در حال ضرورت قرض خواست از جهودی، و درع خود بنزدیک وی برهن نهاد، تا جو پاره ستد قوت عیال را.

بنگر که از که خواست و بنگر که کرا خواست! هر چند که این نادر افتد، و اغلب آنست که قرض از دوستان خواهند، و روی فرا آشنایان کنند، چندین جایگه در قرآن رب العالمین خطاب میکند با آشنایان و مؤمنان أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً با هر یکی حسن بگفت تا بدانی که آنچه به اللَّه دهند پاک باید و حلال و نیکو، ان اللَّه تعالی طیّب لا یقبل الّا الطیب، و گفته‌اند قرض حسن آن بود که در آن گوش بپاداش نداری و در جست عوض آن نباشی و آنچه کنی استحقاق جلال حق را کنی، نه یافت مزد خود را.

آورده‌اند که فردای قیامت رب العزة با بنده‌ای عتاب کند که صحیفه او پر حسنات بود، گوید طاعاتک لرغبتک فی الجنة و ترکک المعاصی لرهبتک من النار، فایّ طاعة فعلتها لی؟

سهر العیون لغیر وجهک ضائع
و بکاؤهن لغیر فقدک باطل
من کان یعمل للجنان فاننی
من حبّ وصلک طول عمری عامل

پیر طریقت گفت: من چه دانستم که پاداش بر روی مهر تاش است، من پنداشتم مهینه خلعت پاداش است، من چه دانستم که مزدورست، او که بهشت باقی او را حظ است، و عارف اوست که در آرزوی یک لحظه است.

وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ قبض و بسط در ید خداست، کار او دارد و حکم او راست، یکی را دل از شناخت خود در بند دارد، یکی را در انس با خود بر وی گشاید، یکی در مضیق خوف حیران، یکی در میدان رجا شادمان، یکی از قهر قبض وی هراسان، یکی بر بسط وی نازان، یکی بفعل خود نگرد در زندان قبض بماند، یکی بفضل حق نگرد بر بساط طرب آرام گیرد. همانست که پیر طریقت گفت: الهی گهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست؟ گهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟!

گاهی که بطینت خود افتد نظرم
گویم که من از هر چه بعالم بترم
چون از صفت خویشتن اندر گذرم
از عرش همی بخویشتن در نگرم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً خداوند کریم، نامبردار عظیم، مهربان نوازنده بخشنده دارنده، جلت احدیته و تقدست صمدیته، در این آیت بندگان را می‌نوازد هم توانگران را و هم درویشان را، توانگران را می‌نوازد، که ازیشان قرض میخواهد و قرض از دوستان خواهند. یحیی معاذ گفت عجبت ممّن یبقی له مال و رب العرش استقرضه. و فی الخبر الصحیح ینزل اللَّه عز و جل، فیقول من یدعونی فاجیبه؟ ثم یبسط یدیه، فیقول من یقرض غیر عدوم و لا ظلوم؟
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند مهربان به بندگان خود می‌گوید که می‌توانند به او قرض احسانی بدهند. این پیام برای همه مردم است، چه ثروتمند و چه فقیر. ثروتمندان را به قرض دادن تشویق می‌کند و یادآور می‌شود که این عمل نزد خداوند ارزشمند است. همچنین، یحیی معاذ بیان کرده که جای تعجب دارد کسی که مالی دارد در حالی که خداوند از او قرض می‌طلبد. در خبر صحیحی آمده که خداوند عظیم از بندگانش دعوت می‌کند که نزد او بیایند و از آن‌ها می‌پرسد که چه کسی می‌خواهد قرضی بگیرد که نه تمام می‌شود و نه ستمی در آن هست.
چه دانی تو؟ که این قرض خواستن چه کرامت و چه نثار است! نثاری که بر روی جان گویی نگارست، و درخت سرور از وی ببارست، و دیده طرب بوی بیدارست. میگوید کیست او که قرض دهد باو که ظالم نیست تا به برد و درویش نیست که از باز دادن درماند، و آن کس که قدر این خطاب شناسد، فضل از مال جان و دل در پیش نهد گوید:
هوش مصنوعی: نمی‌دانی که درخواست قرض چه عظمت و چه بخششی در بر دارد! این بخشش به اندازه‌ای است که جان را زینت می‌بخشد و درخت شادی از آن بارور می‌شود و چشم شاداب و خوشحال می‌گردد. می‌پرسد که چه کسی حاضر است قرضی دهد به کسی که ظالم نیست و به کسی که نمی‌تواند بدهی خود را پرداخت کند، لطمه نمی‌زند. و آن کسی که ارزش این سخن را درک کند، از مال و جان خود با کمال محبت دریغ نمی‌کند و می‌گوید:
جز با تو بجان و دل تکلف نکنم
دل ملک تو شد درو تصرف نکنم
هوش مصنوعی: به جز تو هیچ شوقی به جان و دل ندارم، دل من که متعلق به توست، در آن تصرف نکنم.
گر جان باشارتی بخواهی ز رهی
در حال فرستم و توقف نکنم
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به جانم دست یابی، از راهی می‌روم و درنگ نخواهم کرد.
روزی علی مرتضی ع در خانه شد، حسن و حسین پیش فاطمه زهرا می‌گریستند، علی گفت یا فاطمه چه بودست این روشنایی چشم و میوه دل و سرور جان ما را که میگریند؟ فاطمه گفت یا علی مانا که گرسنه‌اند، که یک روز گذشت تا هیچ چیز نخورده‌اند. و دیگی بر سر آتش نهاده بود علی گفت آن چیست که در دیگست؟ فاطمه گفت در دیگ هیچ چیز نیست مگر آب تهی، دل خوشی این فرزندان را بر سر آتش نهادم، تا پندارند که چیزی می‌پرم، علی ع دلتنگ شد عبایی نهاده بود برگرفت و به بازار برد و بشش درم بفروخت و طعامی خرید، ناگاه سائلی آواز داد که «من یقرض اللَّه یجده ملیّا وفیّا» علی ع آنچه داشت بوی داد، باز آمد و با فاطمه بگفت. فاطمه گفت: وفقت یا ابا الحسن و لم تزل فی خیر
هوش مصنوعی: روزی علی (علیه السلام) در خانه بود و حسن و حسین پیش فاطمه زهرا گریه می‌کردند. علی از فاطمه پرسید که چه اتفاقی افتاده که این بچه‌ها این‌چنین ناراحت هستند؟ فاطمه در پاسخ گفت که آن‌ها گرسنه هستند و یک روز تمام را بدون غذا سپری کرده‌اند. علی به دیگی که روی آتش بود نظر کرد و پرسید در آن دیگ چیست؟ فاطمه گفت که در دیگ فقط آب خالی است و من آن را روی آتش گذاشته‌ام تا فرزندانم فکر کنند که غذایی در حال پخته شدن است. علی که از این وضعیت اندوهگین شد، عبا بر دوش انداخت و به بازار رفت تا مقداری پول بگیرد و غذایی برای خانواده‌اش بخرد. در بازار ناگهان صدای سائل را شنید که می‌گفت: «کسی که به خدا قرض دهد، پاداشش را به‌طور کامل و درست دریافت خواهد کرد». علی تمام آنچه داشت را به سائل داد و پس از بازگشت به خانه، ماجرا را به فاطمه گفت. فاطمه با شگفتی گفت: "ای پدر حسن، تو همیشه در کارهای نیکو هستی."
نوشت باد یا ابا الحسن که توفیق یافتی و نیکو چیزی کردی، و تو خود همیشه با خبر بوده و با توفیق، علی بازگشت تا بمسجد رسول شود و نماز کند، اعرابیی را دید که شتری میفروخت، گفت یا ابا الحسن این شتر را میفروشم بخر، علی گفت نتوانم که بهای آن ندارم، اعرابی گفت بتو فروختم تا وقتی که غنیمتی در رسد یا عطائی از بیت المال بتو درآید، علی آن شتر بشصت درم بخرید و فرا پیش کرد، اعرابی دیگر پیش وی درآمد، گفت یا علی این شتر بمن فروشی گفت فروشم، گفت بچند؟
هوش مصنوعی: نامه‌ای به ابا الحسن نوشته شده است که در آن از موفقیتش یاد شده و به کار خوبش اشاره شده است. علی همیشه از اتفاقات باخبر بوده و با توفیق به مسجد پیامبر برگشته تا نماز بخواند. در آنجا مردی را می‌بیند که شتری می‌فروشد و از او درخواست خرید می‌کند. علی می‌گوید که نمی‌تواند بخرد چون پول کافی ندارد. مرد فروشنده به او می‌گوید که شتر را به او می‌فروشد تا زمانی که او غنیمتی به دست آورد یا کمک مالی از خزانه دریافت کند. علی شتر را به شصت درم می‌خرد و آن را برای فروش قرار می‌دهد. سپس مرد دیگری نزد علی می‌آید و از او می‌خواهد که شتر را به او بفروشد و علی هم می‌پذیرد. مرد از او می‌پرسد که قیمت چقدر است.
گفت، بچندانک خواهی، گفت بصد و بیست درم خریدم، علی گفت فروختم، صد و بیست درم پذیرفت از وی، و بخانه باز شد، با فاطمه گفت که ازین شصت درم با بهای شتر دهم به اعرابی و شصت درم خود به کار بریم، بیرون رفت بطلب اعرابی، مصطفی را دید گفت یا علی تا کجا؟ علی قصه خویش باز گفت، رسول خدا شادی نمود و او را بشارت داد و تهنیت کرد، گفت یا علی آن اعرابی نبود، آن جبرئیل بود که فروخت، و میکائیل بود که خرید، و آن شتر ناقه بود از ناقه‌های بهشت، این آن قرض بود که تو باللّه دادی و درویش را بآن بنواختی، و قد قال اللَّه عز و جل مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً اما نواخت درویشان درین آیت آنست که اللَّه قرض میخواهد، از بهر ایشان میخواهد و تا عزیزی نباشد از بهر وی قرض نکند، و نواخت درویش تمامتر و رتبت وی بالاتر از نواخت توانگر، از بهر آنک قرض خواستن هر چند که بغالب احوال از دوستان خواهند، اما افتد بوقت ضرورت که نه از دوست خواهند، و آن کس را که از بهر وی خواهند جز دوست و جز عزیز نباشد، نه بینی که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در حال ضرورت قرض خواست از جهودی، و درع خود بنزدیک وی برهن نهاد، تا جو پاره ستد قوت عیال را.
هوش مصنوعی: گفت: اگر بخواهی، من این شتر را به صد و بیست درم خریدم. علی گفت که آن را فروخته و او هم با همان مبلغ از او قبول کرد. علی به خانه برگشت و به فاطمه گفت که از این شصت درم با بهای شتر به اعرابی بدهد و شصت درم دیگر را برای خود استفاده کنند. سپس برای پیدا کردن اعرابی رفت. وقتی مصطفی را دید، پرسید: یا علی، تا کجا می‌خواهی بروی؟ علی داستانش را تعریف کرد و رسول خدا از این موضوع خوشحال شد و به او بشارت داد و تبریک گفت. سپس گفت: یا علی، آن اعرابی نبود، بلکه جبرئیل بود که فروخت و میکائیل بود که خرید و آن شتر از ناقه‌های بهشت بود. این همان قرضی بود که تو به خدا دادی و درویش را به آن نوازش کردی. خداوند در آیه‌ای می‌فرماید: «کیست که به خدا قرض حسنه دهد؟» نوازش کردن درویشان در این آیه به این معناست که خداوند می‌خواهد این قرض را از ایشان بگیرد و فقط کسانی که عزیز و محترم هستند، از او قرض نمی‌گیرند. نوازش درویش از نوازش توانگران بالاتر است، زیرا معمولاً در شرایط اضطراری است که فرد به قرض نیاز پیدا می‌کند و آن را از دوستان نمی‌خواهد. نباید فراموش کرد که مصطفی، صلی‌الله علیه و آله و سلم، در حال ضرورت قرضی از یک یهودی خواست و زره خود را نزد او گرو گذاشت تا مقداری گندم بگیرد و نیاز خانواده‌اش را تأمین کند.
بنگر که از که خواست و بنگر که کرا خواست! هر چند که این نادر افتد، و اغلب آنست که قرض از دوستان خواهند، و روی فرا آشنایان کنند، چندین جایگه در قرآن رب العالمین خطاب میکند با آشنایان و مؤمنان أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً با هر یکی حسن بگفت تا بدانی که آنچه به اللَّه دهند پاک باید و حلال و نیکو، ان اللَّه تعالی طیّب لا یقبل الّا الطیب، و گفته‌اند قرض حسن آن بود که در آن گوش بپاداش نداری و در جست عوض آن نباشی و آنچه کنی استحقاق جلال حق را کنی، نه یافت مزد خود را.
هوش مصنوعی: به دقت توجه کن که از چه کسی چیزی می‌خواهی و از چه کسی درخواست می‌کنی! هرچند این موارد نادر است، اما معمولاً مردم از دوستان خود قرض می‌خواهند و روی به آشنایان می‌آورند. در قرآن نیز بارها خداوند با مؤمنان و آشنایان سخن گفته و آنان را به قرض دادن به خود دعوت کرده است. به این مضمون تأکید می‌کند که آنچه به خدا می‌دهید باید پاک، حلال و نیکو باشد، زیرا خداوند تنها اعمال پاک را می‌پذیرد. قرض حسن به معنای آن است که در ازای قرض خود هیچ انتظاری از پاداش نداشته باشی و در جستجوی عوض نباشی، بلکه هر آنچه انجام می‌دهی برای جلال و عظمت خدا باشد، نه به امید دریافت پاداش.
آورده‌اند که فردای قیامت رب العزة با بنده‌ای عتاب کند که صحیفه او پر حسنات بود، گوید طاعاتک لرغبتک فی الجنة و ترکک المعاصی لرهبتک من النار، فایّ طاعة فعلتها لی؟
هوش مصنوعی: روزی در قیامت خداوند با بنده‌ای که کارهای نیکش زیاد بوده است، صحبت می‌کند و به او می‌گوید که تو به خاطر میل و اشتیاقت به بهشت عبادت کردی و به دلیل ترست از آتش جهنم از گناهان پرهیز کردی، حال کدام یک از عبادت‌هایی که انجام داده‌ای برای من و به خاطر من بوده است؟
سهر العیون لغیر وجهک ضائع
و بکاؤهن لغیر فقدک باطل
هوش مصنوعی: ای چشمان من، اگر به غیر از چهره تو نگاه کنند، بی‌فایده‌اند و اگر برای غیبت تو بگریند، اشکشان بیهوده است.
من کان یعمل للجنان فاننی
من حبّ وصلک طول عمری عامل
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر بهشت کار می‌کند، باید بداند که من به خاطر محبت و وصل تو در طول عمرم فعالیت کرده‌ام.
پیر طریقت گفت: من چه دانستم که پاداش بر روی مهر تاش است، من پنداشتم مهینه خلعت پاداش است، من چه دانستم که مزدورست، او که بهشت باقی او را حظ است، و عارف اوست که در آرزوی یک لحظه است.
هوش مصنوعی: پیر راه با این سخن اشاره می‌کند که او نمی‌دانست پاداش واقعی در چیست. او تصور می‌کرد که نعمت‌های دنیوی، خود پاداش هستند، اما در واقع درک نکرده بود که پاداش واقعی برای کسی است که بهشت ابدی را درک می‌کند. عارف واقعی کسی است که حتی در آرزوی یک لحظه از این بهشت، شاداب و بهره‌مند است.
وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ قبض و بسط در ید خداست، کار او دارد و حکم او راست، یکی را دل از شناخت خود در بند دارد، یکی را در انس با خود بر وی گشاید، یکی در مضیق خوف حیران، یکی در میدان رجا شادمان، یکی از قهر قبض وی هراسان، یکی بر بسط وی نازان، یکی بفعل خود نگرد در زندان قبض بماند، یکی بفضل حق نگرد بر بساط طرب آرام گیرد. همانست که پیر طریقت گفت: الهی گهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست؟ گهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟!
هوش مصنوعی: خداوند است که به هر کس حالتی می‌دهد؛ یعنی در اختیار او است که انسان‌ها را در شرایط مختلف قرار دهد. برخی در تاریکی و ناامیدی گرفتارند، در حالی که دیگران در نزدیکی و انس با او احساس آرامش می‌کنند. برخی در ترس و دلهره زندگی می‌کنند و گروهی دیگر در امید و شادی به سر می‌برند. برخی از قدرت خداوند می‌ترسند و برخی به وسعت رحمت و نعمت او افتخار می‌کنند. بعضی در اثر اعمال خود در مشکلات و تنگناها گرفتارند، حال آنکه برخی دیگر با لطف و رحمت او در راحتی و شادی به سر می‌برند. این همان موضوعی است که یک عارف درباره آن می‌گوید: گاه به خود نگاه می‌کنم و احساس می‌کنم هیچ‌کس بدتر از من نیست، و گاه به تو می‌نگرم و می‌گویم هیچ‌کس باعزت‌تر از من وجود ندارد.
گاهی که بطینت خود افتد نظرم
گویم که من از هر چه بعالم بترم
هوش مصنوعی: گاهی که به درون خودم نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم که از همه چیز در این دنیا بدتر هستم.
چون از صفت خویشتن اندر گذرم
از عرش همی بخویشتن در نگرم
هوش مصنوعی: وقتی از ویژگی‌های خود فراتر می‌روم، حتی از بالاترین جایگاه‌ها هم به خودم نگاه می‌کنم.