گنجور

بخش ۱۴۶ - ۴۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قرض نامی است هر کاری را که بنده کند که آن را جزا بود، از اینجاست که امیة بن ابی الصلت گفت.

لا تخلطن خبیثات بطیبة
و اخلع ثیابک منها و انج عریانا
کل امرئ سوف یجزی قرضه حسنا
او سیئا و مدینا مثل ما دانا

نیکی و بدی هر دو را قرض خوانند، از بهر آنک هر دو را پاداش است، و آنچه در آیت گفت: قَرْضاً حَسَناً دلیل است که قرضی بود نیک و قرضی بود بد.

روی عن سفیان قال لما نزل قوله تعالی مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «یا رب زد امتی» فنزل قوله مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً

گفت اول از آسمان این آیت فرو آمد، که مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها هر نیکی که بنده کند ده چندان پاداش وی دهیم رسول خدا گفت یا رب بیفزای امت مرا پس این آیت فرو آمد مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً هر نیکی که بنده کند آن را اضعاف مضاعف گردانیم، و او را بآن ثواب فراوان دهیم. سدی گفت جایی که اللَّه کثیر گوید و تضعیف کند، اندازه آن جز اللَّه نداند از عظیمی و فراوانی که بود. همانست که گفت وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً جای دیگر گفت إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.

اهل معانی گفته‌اند درین آیت اختصار است و اضمار، یعنی من ذا الذی یقرض عباد اللَّه فاضافه سبحانه الی نفسه تفضیلا و استعطافا کما روی ان اللَّه تعالی یقول لعبده استطعمتک فلم تطعمنی، و استسقیتک فلم تسقنی، و استکسیتک فلم تکسنی، فیقول العبد و کیف ذاک یا سیدی؟ فیقول مر بک فلان الجائع و فلان العاری، فلم تعط علیه من فضلک، فلا منعتک الیوم من فضلی، کما منعته باین قول معنی آیت آنست که کیست آنک بندگان خدای را وام دهد؟ چون خواهند و حاجت دارند؟ و معلوم میشود از راه سنت که وام دادن مه از صدقه است، که صدقه بمحتاج و غیر محتاج رسد، و وام جز محتاج از سر ضرورت نخواهد. ابو امامه روایت کرد از

مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال: «رأیت علی باب الجنة مکتوبا القرض بثمانیة عشر، و الصدقة بعشر امثالها، فقلت یا جبرئیل ما بال القرض اعظم اجرا؟ قال لان صاحب القرض لا یأتیک الّا محتاجا، و ربّما وقعت الصدقة فی غیر اهلها» و عن ابی هریره و ابن عباس قالا قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من اقرض اخاه المسلم فله بکل درهم وزن احد و بثیر و طور سیناء حسنات»

و عن ابی الدرداء قال «لان اقرض دینارین ثم یرد ان. ثم اقرضهما احب الی من اتصدق بهما» و بحکم شرع قرض دیگرست و دین دیگر، قرض نامؤجل است و دین مؤجل، و شرط قرض آنست که هیچ منفعت بهیچ وجه فرا سر آن ننشیند، مثلا اگر زر قراضه بقرض دهد، بشرط آنک درست باز دهد، باطل بود. پس اگر بطوع خود درست باز دهد رواست، که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «خیرکم احسنکم قضاء».

فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً ابن عامر و یعقوب «فیضعفه» خواند به تشدید و نصب فا، ابن کثیر بتشدید خواند و رفع فا، دیگران بالف خوانند و تخفیف و رفع فا، مگر عاصم که او بنصب فا خواند، و تشدید در کثرت مه است و تمامتر، که تضعیف از باب تکثیر است.

وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ الایة.... همانست که جای دیگر گفت: یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ یکی را فراخ روزی کند یکی را تنگ روزی، همه بعلم و حکمت اوست، همه بتقدیر و قسمت اوست، هر کس را چنانک صلاح ویست دهد، و چنانک سزای ویست رساند، ابو ذر روایت کند از رسول خدا از جلیل و جبار، گفت عز جلاله‌

«ان من عبادی من لا یصلح ایمانه الا الفقر و لو اغنیته لا فسده ذلک، و انّ من عبادی من لا یصلح ایمانه الّا الغنی، و لو افقرته لافسده ذلک، ادبّر عبادی بعلمی انی بعبادی خبیر بصیر.»

معنی دیگر گفته‌اند. وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ اللَّه صدقه می‌فراستاند از بخشنده وانگه میرساند بستاننده، همانست که جای دیگر گفت وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ و درست است خبر از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که گفت «ما تصدق امرؤ مسلم بصدقة تمرة او لقمة الا قبضها اللَّه بیمینه فیربّیها فی کفه کما یربی احدکم فلوّه او فصیله حتی تصیر مثل احد.»

مفسران گفتند آن روز که این آیت فرو آمد، ابو الدحداح گفت یا رسول اللَّه ان اللَّه یستقرضنا و هو غنی عن القرض قال «نعم، یرید ان یدخلکم به الجنة»

گفت یا رسول اللَّه خداوند عز و جل از ما قرض میخواهد و او بی نیاز از قرض رسول گفت آری، بآن میخواهد تا شما را در بهشت آرد. ابو الدحداح گفت من خدای را قرض میدهم تو بایندانی بهشت میکنی؟ گفت میکنم بایندانی بهشت هر کس را که صدقه دهد، ابو الدحداح گفت و هم جفت من ام الدحداح با من در بهشت بود؟ گفت آری، گفت و دخترکانم همچنین؟ گفت آری، پس دست رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گرفت گفت دو باغ دارم و بجز آن دو باغ چیزی دیگر ندارم، و هر دو بخدای میدهم، رسول گفت نه یکی خدای را و یکی معیشت تو و عیال ترا، گفت یا رسول اللَّه ترا بر گواه میگیرم که آن یکی که نیکوترست از ملک خویش بیرون کردم و بخدای دادم، رسول گفت لا جرم اللَّه تعالی بهشت ترا پاداش دهد، ابو الدحداح رفت و با هم جفت خویش ام الدحداح این قصه بگفت، ام الدحداح گفت ربحت بیعک، بارک اللَّه لک فیما اشتریت. و ام الدحداح آن ساعة با دخترکان خویش در آن بستان بودند که تسلیم کرده بودند، دست در آستین آن کودکان و دهن ایشان میکرد و خرما بیرون میکرد و میگفت این نه آن شماست که این آن خداست. گویند در آن بستان ششصد بن خرما بود بار آور، نیکو، همه بآسانی و دل خوشی و خشنودی خدای را عز و جل در کار درویشان کرد، تا در حق وی گفتند کم من عذق رداح، و واد فیاح فی الجنة لابی الدحداح.

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ کانه قال الم ینته علمک الی خبر هؤلاء؟ و الملأ هم الاشراف و الرؤساء، کانهم الذین یملئون العین رواء قصّة آیت آنست که بعد از موسی بروزگار، کفار بنی اسرائیل بر مؤمنان ایشان مستولی شدند و قهرها راندند برایشان، بعضی را بکشتند و بعضی را به بردگی بردند و قومی را از دیار و اوطان خویش بیفکندند، روزگاری درین بلاء عظیم بودند و ایشان را پادشاهی نه، که با دشمن جنگ کردی، و مقام دشمن میان مصر و فلسطین بود در ساحل بحر روم، و قوم جالوت بودند از بقایاء عاد، جبابره روزگار خویش، با بالاهای عظیم و قوتهای سخت، و در میان بنی اسرائیل نه پیغامبری بود و نه پادشاهی که آن دشمنان را ازیشان بازداشتی، دعا کردند تا اللَّه تعالی بایشان اشمویل پیغامبر فرستاد، در عربیت نام وی اسماعیل بود. و نام مادر وی حنه، از نژاد هارون بن عمران، بود، برادر موسی علیه السّلام، بنی اسرائیل آمدند و اشمویل را گفتند «ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» بر انگیز ما را پادشاهی تا با وی جنگ کنیم با این قوم جالوت که بر ما مستولی شده‌اند و تباه کاری میکنند، اشمویل گفت «هل عسیتم» بکسر سین قراءت نافع است و لغت قومی از عرب، دیگران بفتح سین خوانند هَلْ عَسَیْتُمْ خوانند، و هی اللّغة الفصحی، اشمویل گفتا هیچ بر آن اید که اگر اینچ می‌خواهید، بر شما نویسند و فرض کنند، شما بجای نیارید و از آن باز نشینید؟ ایشان گفتند و چرا باز نشینیم و جنگ نکنیم با دشمن که ما را از سرایهای خویش بیرون کردند و از خان و مان و پسران جدا کردند؟

رب العالمین گفت: فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ چون بر ایشان نوشتند قتال که خود می‌خواستند، بجای نیاوردند و بر گشتند مگر اندکی، و آن اندک آنست که گفت فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ. مقاتل گفت کتب در قرآن بر چهار وجه است: یکی بمعنی فرض چنانک اینجا گفت: فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ ای فرض، و هم درین سورة گفت کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ ای فرض. وجه دوم بمعنی قضیت است چنانک در سورة آل عمران گفت لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ ای قضی علیهم، و در سورة التوبة گفت، لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا ای ما قضی اللَّه لنا. و در سورة الحج گفت کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ ای قضی علیه. و در سورة المجادلة گفت کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ ای قضی اللَّه. وجه سوم بمعنی امر است، چنانک ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ ای اللَّه امرکم. وجه چهارم بمعنی جعل است، کقوله کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، ای جعل، و کقوله فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ ای فسأجعلها. پس اشمویل پیغامبر ایشان را گفت اللَّه شما را طالوت بن قیس بپادشاهی برانگیخت.

و ذلک قوله: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً طالوت مردی بود از فرزندان یعقوب از سبط ابن یامین خروانی کردی و آب فروشی، چنین آورده‌اند که کان ایّابا و ایّاب آب فروش بود، و در سبط ابن یامین نه نبوت بود و نه ملک، که در فرزندان یعقوب نبوت در سبط لاوی بود و لاوی جدّ موسی بود، و ملک در سبط یهودا بود، و داود از سبط وی بود، و طالوت نه ازین بود نه از آن قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا ایشان گفتند، طالوت را بر ما پادشاهی چون بود؟ که او مردی درویش است، مال ندارد و نیز نه از سبط نبوت است، نه از سبط ملک اشمویل گفت شما چه پندارید؟ که آنچه اللَّه داند شما ندانید، خدای وی را بر شما برگزید و وی را فزونی داد در علم و هم در جسم، عالم وقت خویش بود و در بنی اسرائیل کس از و عالمتر نبود، و نیز با جمال بود و با قد و بالا: قیل سمّی طالوت لطوله، رب العالمین باز نمود که مرد تمام بالا دشمن را در هیبت افکند و باز شکند، و باز نمود که ملک نه بوراثت است و نه بمال، بل که عطاء ربانی است و فضل الهی، آن را دهد که خود خواهد وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ اللَّه دارنده است و داننده، همه را روزی میدهد از خزینه فراخ بی مؤنت، چنانک همه را بیافرید بقدرت فراخ بی حیلت، بیامرزد فردا بکرم فراخ بی وسیلت، واسع اوست که برسد بهر چیز بعلم و بهر کار بحکم و بهر بهره بقسم، علیم اوست که ناآموخته داناست و بدانش بی هماناست و در آموزنده هر داناست.

بخش ۱۴۵ - ۴۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ کیست آنک خدای را وامی دهد؟ قَرْضاً حَسَناً وامی نیکو فَیُضاعِفَهُ لَهُ تا وی را آن وام توی بر توی کند أَضْعافاً کَثِیرَةً تویهای فراوان وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ و اللَّه میگیرد روزی، بر کس کس تنگ می‌کند، و میگشاید روزی، بر کس کس فراخ میکند، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و با وی خواهند گردانید شما را.بخش ۱۴۷ - ۴۵ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً خداوند کریم، نامبردار عظیم، مهربان نوازنده بخشنده دارنده، جلت احدیته و تقدست صمدیته، در این آیت بندگان را می‌نوازد هم توانگران را و هم درویشان را، توانگران را می‌نوازد، که ازیشان قرض میخواهد و قرض از دوستان خواهند. یحیی معاذ گفت عجبت ممّن یبقی له مال و رب العرش استقرضه. و فی الخبر الصحیح ینزل اللَّه عز و جل، فیقول من یدعونی فاجیبه؟ ثم یبسط یدیه، فیقول من یقرض غیر عدوم و لا ظلوم؟

اطلاعات

وزن: مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قرض نامی است هر کاری را که بنده کند که آن را جزا بود، از اینجاست که امیة بن ابی الصلت گفت.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به آن اشاره شده، به قرض و محبتی که انسان به خداوند می‌دهد، اشاره دارد. در واقع، هر عملی که انسان انجام می‌دهد که از نظر خداوند پاداش داشته باشد، به نوعی شبیه قرض دادن به خداوند است. این موضوع باعث شده که فردی به نام امیة بن ابی الصلت درباره آن نظری داشته باشد.
لا تخلطن خبیثات بطیبة
و اخلع ثیابک منها و انج عریانا
هوش مصنوعی: در این جمله، به این موضوع اشاره می‌شود که باید از چیزهای ناپسند و زشتی دوری کرد و خود را از آن‌ها جدا کرد. بهتر است که انسان از جمع‌آوری امور نادرست و زشت پرهیز کند و به دنبال پربار کردن زندگی‌اش با چیزهای خوب و مناسب باشد. در نهایت، بر این نکته تأکید می‌شود که برای به دست آوردن آرامش و رشد فردی، باید خود را از آلودگی‌ها و رخدادهای منفی دور کنیم.
کل امرئ سوف یجزی قرضه حسنا
او سیئا و مدینا مثل ما دانا
هوش مصنوعی: هر انسانی در آینده به خاطر کارهایش جزا خواهد دید، چه نیکو و چه بد، و این حکمت پیامی را به ما می‌دهد که همان‌گونه که عمل کنیم، پاداش و جزای‌مان نیز به همان شکل خواهد بود.
نیکی و بدی هر دو را قرض خوانند، از بهر آنک هر دو را پاداش است، و آنچه در آیت گفت: قَرْضاً حَسَناً دلیل است که قرضی بود نیک و قرضی بود بد.
هوش مصنوعی: نیکی و بدی هر دو می‌توانند به عنوان قرض در نظر گرفته شوند، چرا که هر کدام پاداش خاص خود را دارند. آیه‌ای که در قرآن آمده است، بیان می‌کند که قرض نیکویی هست، و این نشان می‌دهد که قرض می‌تواند خوب یا بد باشد.
روی عن سفیان قال لما نزل قوله تعالی مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «یا رب زد امتی» فنزل قوله مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً
هوش مصنوعی: وقتی آیه «هر کس کار نیکو بیاورد، برای او ده برابر آن خواهد بود» نازل شد، رسول خدا (ص) گفت: «خدای عزیز، امتم را افزون‌تر کن». سپس آیه بعدی نازل شد: «چه کسی می‌تواند به خدا قرض نیکو بدهد تا او آن را به میزان زیادی برای او چند برابر کند؟»
گفت اول از آسمان این آیت فرو آمد، که مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها هر نیکی که بنده کند ده چندان پاداش وی دهیم رسول خدا گفت یا رب بیفزای امت مرا پس این آیت فرو آمد مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً هر نیکی که بنده کند آن را اضعاف مضاعف گردانیم، و او را بآن ثواب فراوان دهیم. سدی گفت جایی که اللَّه کثیر گوید و تضعیف کند، اندازه آن جز اللَّه نداند از عظیمی و فراوانی که بود. همانست که گفت وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً جای دیگر گفت إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.
هوش مصنوعی: آیه‌ای از آسمان نازل شد که می‌گوید هر کسی نیکی کند، پاداش او ده برابر خواهد بود. پیامبر خدا از خداوند خواست که پاداش امت خود را افزایش دهد و آیه دیگری نازل شد که می‌فرماید هر کسی به خدا قرض حسن بدهد، پاداشش چندین برابر خواهد بود و او از ثواب بسیار فراوانی بهره‌مند خواهد شد. برخی می‌گویند جایی که خداوند در مورد پاداش سخن می‌گوید و آن را زیاد می‌کند، اندازه دقیق آن تنها نزد خداوند دانسته می‌شود و بسیار بزرگ و فراوان است. در جای دیگری نیز گفته شده است که تنها صابران پاداش خود را بدون حساب دریافت می‌کنند.
اهل معانی گفته‌اند درین آیت اختصار است و اضمار، یعنی من ذا الذی یقرض عباد اللَّه فاضافه سبحانه الی نفسه تفضیلا و استعطافا کما روی ان اللَّه تعالی یقول لعبده استطعمتک فلم تطعمنی، و استسقیتک فلم تسقنی، و استکسیتک فلم تکسنی، فیقول العبد و کیف ذاک یا سیدی؟ فیقول مر بک فلان الجائع و فلان العاری، فلم تعط علیه من فضلک، فلا منعتک الیوم من فضلی، کما منعته باین قول معنی آیت آنست که کیست آنک بندگان خدای را وام دهد؟ چون خواهند و حاجت دارند؟ و معلوم میشود از راه سنت که وام دادن مه از صدقه است، که صدقه بمحتاج و غیر محتاج رسد، و وام جز محتاج از سر ضرورت نخواهد. ابو امامه روایت کرد از
هوش مصنوعی: در این آیه اشاره شده است که خداوند به نوعی محبت و تقدیر خود نسبت به بندگانش را نشان می‌دهد. وقتی گفته می‌شود که کیست که به بندگان خدا کمک کند، به نوعی به اهمیت کمک و وام دادن به نیازمندان اشاره دارد. از طریق سنت نیز مشخص می‌شود که وام دادن به نوعی از صدقه دادن است، با این تفاوت که صدقه می‌تواند به کسانی که نیاز دارند و یا ندارند داده شود، در حالی که وام تنها به کسانی داده می‌شود که در شرایط ضروری و نیازمند هستند. ابو امامه نیز در این زمینه روایت‌هایی دارد.
مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال: «رأیت علی باب الجنة مکتوبا القرض بثمانیة عشر، و الصدقة بعشر امثالها، فقلت یا جبرئیل ما بال القرض اعظم اجرا؟ قال لان صاحب القرض لا یأتیک الّا محتاجا، و ربّما وقعت الصدقة فی غیر اهلها» و عن ابی هریره و ابن عباس قالا قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من اقرض اخاه المسلم فله بکل درهم وزن احد و بثیر و طور سیناء حسنات»
هوش مصنوعی: پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «در درب بهشت نوشته‌ای دیدم که قرض با هجده برابر اجر، و صدقه با ده برابر اجر پاداش می‌گیرد. پرسیدم ای جبرئیل، چرا اجر قرض بیشتر است؟ او پاسخ داد: چون کسی که قرض می‌دهد، تنها به فردی نیازمند کمک می‌کند، در حالی که ممکن است صدقه به دست کسی برسد که شایسته‌اش نیست.» همچنین از ابی هريره و ابن عباس نقل شده است که رسول الله گفتند: «کسی که به برادر مسلمانش قرض بدهد، به ازای هر درهمی که قرض می‌دهد، ثوابی معادل با وزن کوه احد و حتی طور سینا دریافت می‌کند.»
و عن ابی الدرداء قال «لان اقرض دینارین ثم یرد ان. ثم اقرضهما احب الی من اتصدق بهما» و بحکم شرع قرض دیگرست و دین دیگر، قرض نامؤجل است و دین مؤجل، و شرط قرض آنست که هیچ منفعت بهیچ وجه فرا سر آن ننشیند، مثلا اگر زر قراضه بقرض دهد، بشرط آنک درست باز دهد، باطل بود. پس اگر بطوع خود درست باز دهد رواست، که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «خیرکم احسنکم قضاء».
هوش مصنوعی: ابو درداء نقل می‌کند که اگر دو دینار قرض بدهم و سپس آن‌ها را برگردانند، و بعد دوباره قرض دهم، این کار برای من محبوب‌تر است از اینکه بخواهم آن‌ها را صدقه دهم. در این زمینه، قرض از نظر شرع معانی مختلفی دارد. قرض غیر مؤجل و قرض مؤجل دو نوع متفاوت هستند و شرط قرض این است که هیچ‌گونه منفعتی بر آن تحمیل نشود. به عنوان مثال، اگر پولی را به عنوان قرض بدهد و شرط کند که درست برگردانده شود، این کار باطل است. اما اگر فرد به میل خود و بدون شرط آن را به درستی برگرداند، این عمل جائز است. پیامبر اسلام (ص) نیز فرمودند: «بهترین شما کسی است که در بازپرداخت بدهی خود بهترین باشد».
فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً ابن عامر و یعقوب «فیضعفه» خواند به تشدید و نصب فا، ابن کثیر بتشدید خواند و رفع فا، دیگران بالف خوانند و تخفیف و رفع فا، مگر عاصم که او بنصب فا خواند، و تشدید در کثرت مه است و تمامتر، که تضعیف از باب تکثیر است.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی قرائت‌های مختلف یک عبارت قرآنی می‌پردازد. در اینجا، برخی از قاریان مانند ابن عامر و یعقوب عبارت را با تشدید و نصب "فا" خوانده‌اند، در حالی که ابن کثیر آن را با تشدید ولی با رفع "فا" تلفظ کرده است. دیگر قاریان نیز به صورت دیگری آن را خوانده‌اند و عاصم تنها کسی است که آن را با نصب "فا" قرائت کرده است. این تنوع در قرائت‌ها نشان‌دهنده تأکید بر اهمیت تضعیف و کثرت در معانی است.
وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ الایة.... همانست که جای دیگر گفت: یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ یکی را فراخ روزی کند یکی را تنگ روزی، همه بعلم و حکمت اوست، همه بتقدیر و قسمت اوست، هر کس را چنانک صلاح ویست دهد، و چنانک سزای ویست رساند، ابو ذر روایت کند از رسول خدا از جلیل و جبار، گفت عز جلاله‌
هوش مصنوعی: خداوند روزی را کم و زیاد می‌کند. او کسی را که بخواهد، بی‌پایان روزی می‌دهد و دیگری را که بخواهد، دچار تنگدستی می‌کند. این همه بر اساس علم و حکمت اوست و به تقدیر و قسمت او وابسته است. هر کس روزی‌اش را به اندازه‌ای که صلاحش است، دریافت می‌کند و به میزان شایستگی‌اش پاداش می‌گیرد. ابوذری از رسول خدا روایت کرده که خداوند، با جلال و عظمت خود، این امور را تدبیر می‌فرماید.
«ان من عبادی من لا یصلح ایمانه الا الفقر و لو اغنیته لا فسده ذلک، و انّ من عبادی من لا یصلح ایمانه الّا الغنی، و لو افقرته لافسده ذلک، ادبّر عبادی بعلمی انی بعبادی خبیر بصیر.»
هوش مصنوعی: برخی از بنده‌هایم هستند که ایمانشان تنها با فقر صحیح می‌ماند و اگر آنها را ثروتمند کنم، ایمانشان آسیب می‌بیند. از سوی دیگر، برخی دیگر از بنده‌هایم هستند که ایمانشان تنها با ثروت قوام دارد و اگر به آنها فقر بیفکنم، ایمان‌شان متزلزل خواهد شد. من بنده‌هایم را با علمم هدایت می‌کنم و می‌دانم که چه حالتی برای هر یک از آنها مناسب است.
معنی دیگر گفته‌اند. وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ اللَّه صدقه می‌فراستاند از بخشنده وانگه میرساند بستاننده، همانست که جای دیگر گفت وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ و درست است خبر از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که گفت «ما تصدق امرؤ مسلم بصدقة تمرة او لقمة الا قبضها اللَّه بیمینه فیربّیها فی کفه کما یربی احدکم فلوّه او فصیله حتی تصیر مثل احد.»
هوش مصنوعی: خداوند نعمت‌ها را می‌گیرد و به دیگران می‌دهد. اوست که صدقه‌ها را از مردم می‌پذیرد و این کاملاً صحیح است، طبق گفته پیامبر اسلام (ص)، که فرمود: "هرگاه یک مسلمان با یک دانه خرما یا لقمه‌ای صدقه دهد، خداوند آن را با دست راستش می‌گیرد و آن را در دستش پرورش می‌دهد، همان‌طور که یکی از شما یک جوانه یا نهال را پرورش می‌دهد، تا آن صدقه به سایز بزرگی برسد."
مفسران گفتند آن روز که این آیت فرو آمد، ابو الدحداح گفت یا رسول اللَّه ان اللَّه یستقرضنا و هو غنی عن القرض قال «نعم، یرید ان یدخلکم به الجنة»
هوش مصنوعی: مفسران نقل کرده‌اند که در روز نازل شدن این آیه، ابو الدحداح گفت: ای پیامبر خدا، آیا خداوند از ما وام می‌گیرد در حالی که خودش به هیچ وامی نیاز ندارد؟ پیامبر پاسخ داد: «بله، او می‌خواهد شما را با این کار به بهشت وارد کند.»
گفت یا رسول اللَّه خداوند عز و جل از ما قرض میخواهد و او بی نیاز از قرض رسول گفت آری، بآن میخواهد تا شما را در بهشت آرد. ابو الدحداح گفت من خدای را قرض میدهم تو بایندانی بهشت میکنی؟ گفت میکنم بایندانی بهشت هر کس را که صدقه دهد، ابو الدحداح گفت و هم جفت من ام الدحداح با من در بهشت بود؟ گفت آری، گفت و دخترکانم همچنین؟ گفت آری، پس دست رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گرفت گفت دو باغ دارم و بجز آن دو باغ چیزی دیگر ندارم، و هر دو بخدای میدهم، رسول گفت نه یکی خدای را و یکی معیشت تو و عیال ترا، گفت یا رسول اللَّه ترا بر گواه میگیرم که آن یکی که نیکوترست از ملک خویش بیرون کردم و بخدای دادم، رسول گفت لا جرم اللَّه تعالی بهشت ترا پاداش دهد، ابو الدحداح رفت و با هم جفت خویش ام الدحداح این قصه بگفت، ام الدحداح گفت ربحت بیعک، بارک اللَّه لک فیما اشتریت. و ام الدحداح آن ساعة با دخترکان خویش در آن بستان بودند که تسلیم کرده بودند، دست در آستین آن کودکان و دهن ایشان میکرد و خرما بیرون میکرد و میگفت این نه آن شماست که این آن خداست. گویند در آن بستان ششصد بن خرما بود بار آور، نیکو، همه بآسانی و دل خوشی و خشنودی خدای را عز و جل در کار درویشان کرد، تا در حق وی گفتند کم من عذق رداح، و واد فیاح فی الجنة لابی الدحداح.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا به مردم گفت که خداوند از آن‌ها می‌خواهد که به او قرض بدهند، در حالی که او نیازی به قرض ندارد. او این را می‌خواهد تا افراد را به بهشت ببرد. ابو الدحداح گفت که من به خدا قرض می‌دهم، آیا تو مرا به بهشت می‌بری؟ رسول خدا تأیید کرد و گفت که هر کسی صدقه بدهد، به بهشت می‌رود. ابو الدحداح پرسید که آیا همسرش ام الدحداح هم با او در بهشت خواهد بود؟ پیامبر پاسخ داد بله، و همچنین دخترانش نیز در بهشت خواهند بود. سپس ابو الدحداح دست پیامبر را گرفت و گفت که دو باغ دارد و جز این‌ها چیزی دیگری ندارد و هر دو باغ را به خدا می‌دهد. پیامبر گفت که باید یکی از آن‌ها را برای خود و خانواده‌اش نگه‌دارد. ابو الدحداح گفت به تو گواهی می‌دهم که بهترین باغ را به خدا می‌دهم. پیامبر قول داد که خداوند بهشت را به او پاداش خواهد داد. سپس ابو الدحداح این موضوع را با همسرش ام الدحداح در میان گذاشت و او نیز این تصمیم را تأیید کرد و برای او دعا کرد. ام الدحداح در همان لحظه با دخترانش در باغ بودند و می‌گفت که این باغ به خدا تعلق دارد و نشان می‌داد که این دیگر متعلق به آن‌ها نیست. گفته شده است که در آن باغ ششصد خوشه خرما بود و همه با رضایت و خوشحالی خداوند در زحمت بودند تا در حق او بگویند که ابو الدحداح در بهشت باغی پر بار دارد.
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ کانه قال الم ینته علمک الی خبر هؤلاء؟ و الملأ هم الاشراف و الرؤساء، کانهم الذین یملئون العین رواء قصّة آیت آنست که بعد از موسی بروزگار، کفار بنی اسرائیل بر مؤمنان ایشان مستولی شدند و قهرها راندند برایشان، بعضی را بکشتند و بعضی را به بردگی بردند و قومی را از دیار و اوطان خویش بیفکندند، روزگاری درین بلاء عظیم بودند و ایشان را پادشاهی نه، که با دشمن جنگ کردی، و مقام دشمن میان مصر و فلسطین بود در ساحل بحر روم، و قوم جالوت بودند از بقایاء عاد، جبابره روزگار خویش، با بالاهای عظیم و قوتهای سخت، و در میان بنی اسرائیل نه پیغامبری بود و نه پادشاهی که آن دشمنان را ازیشان بازداشتی، دعا کردند تا اللَّه تعالی بایشان اشمویل پیغامبر فرستاد، در عربیت نام وی اسماعیل بود. و نام مادر وی حنه، از نژاد هارون بن عمران، بود، برادر موسی علیه السّلام، بنی اسرائیل آمدند و اشمویل را گفتند «ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» بر انگیز ما را پادشاهی تا با وی جنگ کنیم با این قوم جالوت که بر ما مستولی شده‌اند و تباه کاری میکنند، اشمویل گفت «هل عسیتم» بکسر سین قراءت نافع است و لغت قومی از عرب، دیگران بفتح سین خوانند هَلْ عَسَیْتُمْ خوانند، و هی اللّغة الفصحی، اشمویل گفتا هیچ بر آن اید که اگر اینچ می‌خواهید، بر شما نویسند و فرض کنند، شما بجای نیارید و از آن باز نشینید؟ ایشان گفتند و چرا باز نشینیم و جنگ نکنیم با دشمن که ما را از سرایهای خویش بیرون کردند و از خان و مان و پسران جدا کردند؟
هوش مصنوعی: آیا به یاد دارید که به جمعی از بنی‌اسرائیل نگاه کرده باشید که به نظر می‌رسید می‌گویند آیا علم تو به خبر اینان منتهی نمی‌شود؟ و آن جمع، شامل اشراف و سران قوم بود. شرایط آنچنان بود که آن‌ها از قصه‌ای عمیق و غم‌انگیز سخن می‌گفتند. بعد از موسی، کفار بنی‌اسرائیل بر مؤمنان مسلط شدند و بر آن‌ها غالب آمدند. عده‌ای را کشتند و برخی دیگر را به بردگی بردند و گروهی را از سرزمین‌هایشان آواره ساختند. آنان مدت‌ها در این بلا گرفتار بودند و نه پادشاهی داشتند که با دشمنان بجنگد. دشمنان آنان، قوم جالوت بودند که از بازماندگان قوم عاد بودند، افرادی قوی و گردن‌کلفت. در آن زمان نه پیامبری و نه پادشاهی در میان بنی‌اسرائیل وجود داشت که از آنان دفاع کند. یاران بنی‌اسرائیل دعا کردند و خداوند به آنان پیامبری به نام اشمویل فرستاد که در عربی احتمالا اسماعیل نامیده می‌شود. مادرش حنه بود و از نسل هارون، برادر موسی، می‌آمد. بنی‌اسرائیل به اشمویل گفتند که «برای ما پادشاهی بفرست تا در راه خدا با دشمنان بجنگیم.» اشمویل پاسخ داد: «آیا لکنتان تصور می‌کنید...؟» و از آن‌ها سوال کرد که آیا حاضرید اگر چنین پادشاهی برای شما تعیین شود، وفادار باشید و از جنگ فرار نکنید؟ آنان پاسخ دادند که چرا از جنگیدن با دشمنانی که ما را از خانه‌هایمان بیرون کردند و خانواده‌هایمان را از ما جدا ساختند، باز بایستیم؟
رب العالمین گفت: فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ چون بر ایشان نوشتند قتال که خود می‌خواستند، بجای نیاوردند و بر گشتند مگر اندکی، و آن اندک آنست که گفت فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ. مقاتل گفت کتب در قرآن بر چهار وجه است: یکی بمعنی فرض چنانک اینجا گفت: فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ ای فرض، و هم درین سورة گفت کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ ای فرض. وجه دوم بمعنی قضیت است چنانک در سورة آل عمران گفت لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ ای قضی علیهم، و در سورة التوبة گفت، لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا ای ما قضی اللَّه لنا. و در سورة الحج گفت کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ ای قضی علیه. و در سورة المجادلة گفت کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ ای قضی اللَّه. وجه سوم بمعنی امر است، چنانک ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ ای اللَّه امرکم. وجه چهارم بمعنی جعل است، کقوله کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، ای جعل، و کقوله فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ ای فسأجعلها. پس اشمویل پیغامبر ایشان را گفت اللَّه شما را طالوت بن قیس بپادشاهی برانگیخت.
هوش مصنوعی: زمانی که بر آنها قتال مقرر شد، اکثریت آنها از این کار رویگردان شدند، جز گروهی اندک. وقتی که در قرآن کلمه "کتب" به کار رفته، معانی مختلفی دارد. یکی از معانی آن "فرض" است که در اینجا به معنای الزامی بودن قتال است. معانی دیگر شامل "قضا" (تقدیر) و "امر" نیز می‌شود. همچنین، به معنای "جعل" نیز آمده است. در نهایت، اشمویل پیامبر به آنها گفت که خداوند طالوت بن قیس را به عنوان پادشاه برگزیده است.
و ذلک قوله: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً طالوت مردی بود از فرزندان یعقوب از سبط ابن یامین خروانی کردی و آب فروشی، چنین آورده‌اند که کان ایّابا و ایّاب آب فروش بود، و در سبط ابن یامین نه نبوت بود و نه ملک، که در فرزندان یعقوب نبوت در سبط لاوی بود و لاوی جدّ موسی بود، و ملک در سبط یهودا بود، و داود از سبط وی بود، و طالوت نه ازین بود نه از آن قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا ایشان گفتند، طالوت را بر ما پادشاهی چون بود؟ که او مردی درویش است، مال ندارد و نیز نه از سبط نبوت است، نه از سبط ملک اشمویل گفت شما چه پندارید؟ که آنچه اللَّه داند شما ندانید، خدای وی را بر شما برگزید و وی را فزونی داد در علم و هم در جسم، عالم وقت خویش بود و در بنی اسرائیل کس از و عالمتر نبود، و نیز با جمال بود و با قد و بالا: قیل سمّی طالوت لطوله، رب العالمین باز نمود که مرد تمام بالا دشمن را در هیبت افکند و باز شکند، و باز نمود که ملک نه بوراثت است و نه بمال، بل که عطاء ربانی است و فضل الهی، آن را دهد که خود خواهد وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ اللَّه دارنده است و داننده، همه را روزی میدهد از خزینه فراخ بی مؤنت، چنانک همه را بیافرید بقدرت فراخ بی حیلت، بیامرزد فردا بکرم فراخ بی وسیلت، واسع اوست که برسد بهر چیز بعلم و بهر کار بحکم و بهر بهره بقسم، علیم اوست که ناآموخته داناست و بدانش بی هماناست و در آموزنده هر داناست.
هوش مصنوعی: پیامبر به آنها گفت که خداوند طالوت را به عنوان پادشاه انتخاب کرده است. طالوت مردی از خانواده یعقوب و از قبیله بنیامین بود و به شغل آب‌فروشی مشغول بود. در میان فرزندان یعقوب، قبیله لاوی مربوط به نبوت و قبیله یهودا متعلق به پادشاهی بود و داود نیز از این قبیله بود. از این رو، طالوت نه از قبیله نبوت بود و نه از قبیله ملک. مردم گفتند چگونه ممکن است او بر ما حکومت کند در حالی که او مردی فقیر است و نه ثروتی دارد و نه از قبیله‌های مقدس است. پیامبر به آنها پاسخ داد که علم و قدرت خداوند فراتر از دانسته‌های شماست و خداوند او را انتخاب کرده و به او دانش و توانمندی بیشتری عطا کرده است. او مردی بود با دانش و ظاهر خوب و قد بلند که می‌توانست دشمنان را بترساند. این موضوع نشان می‌دهد که پادشاهی نه از طریق وراثت یا ثروت به دست می‌آید، بلکه از سوی خداوند و با فضل او به کسی داده می‌شود که او بخواهد. خداوند مالک و آگاه است و روزی همه را به آسانی می‌دهد، تمام آفرینش را به قدرت خود خلق کرده و در آینده نیز به رحمت خود می‌آمرزد. او واسع و علیم است و به همه چیز علم دارد و از علم او چیزی پنهان نیست.