شمارهٔ ۹ - صفت دلبر خباز کند
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
شمارهٔ ۸ - صفت یار جعد زلف بود: زلف تو مگر جانا امید و نیازستشمارهٔ ۱۰ - صفت یار پای کوب کند: چو کوبی پای و چون گیری پیاله
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
هوش مصنوعی: در دل تنور، با زیبایی مانند گل و شمع درخشیدن، میتوانی به شکلی بینظیر و درخشان زندگی را به نمایش بگذاری و افراد را جذب خود کنی.
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
هوش مصنوعی: من از تو ترس دارم، چرا که یاد طوفان نوح میآید و میدانم که آغاز آن طوفان از دل آتش و دودی بود که از تنور برمیخاست.