گنجور

شمارهٔ ۱۰ - صفت یار پای کوب کند

چو کوبی پای و چون گیری پیاله
تنت از لطف گردد همچو جانت
چنان گردی و پیچانی میان را
ندارد استخوان گویی میانت
ز می گرچه تهی باشد پیاله
نماید پر می از عکس رخانت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو کوبی پای و چون گیری پیاله
تنت از لطف گردد همچو جانت
هوش مصنوعی: وقتی که پا به زمین می‌زنی و پیاله را به دست می‌گری، اندامت به لطف و محبت می‌رسد و به اندازه جانت ارزش پیدا می‌کند.
چنان گردی و پیچانی میان را
ندارد استخوان گویی میانت
هوش مصنوعی: تو به قدری گرد و پیچیده‌ای که انگار در میان جمجمه‌ات هیچ استخوانی نیست.
ز می گرچه تهی باشد پیاله
نماید پر می از عکس رخانت
هوش مصنوعی: هرچند پیاله از می خالی باشد، اما به خاطر تصویر چهره‌ات، باز هم پر از می به نظر می‌رسد.