شمارهٔ ۷۶ - صفت یار قلندر باشد
تیغ قهرت چو به وقت اندر دست
رویت از پس چو مهر تابنده
بانگ به وقت چو نفخ صور شده ست
که چو بشنیدمش شدم زنده
شمارهٔ ۷۵ - وله: جانا ز حسن گشت رخ تو چو جان منشمارهٔ ۷۷ - صفت دلبر خربنده بود: آهنین پوش ندیدم چو تو سرو
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تیغ قهرت چو به وقت اندر دست
رویت از پس چو مهر تابنده
هوش مصنوعی: تازگی خشم و غضب تو مانند تیغی است که در زمان نیاز و در برابر چهره روشنت میدرخشد، مانند خورشید که تابش میکند.
بانگ به وقت چو نفخ صور شده ست
که چو بشنیدمش شدم زنده
هوش مصنوعی: صدا در زمان دمیدن صور به گوش میرسد و وقتی که آن را شنیدم، بیدار شدم و زندگی دوبارهای یافتم.

مسعود سعد سلمان