شمارهٔ ۶۶ - صفت یار عقیقین دندان
زرد کردی رخم به انده و غم
لعل کردی دهان تنبول تن
در دندانت تا عقیق شدست
لعل گشته ست جزع دیده من
شمارهٔ ۶۵ - صفت یار رگ زده گوید: خود را چرا رگ زدی بی علتیشمارهٔ ۶۷ - صفت یار تیرگر باشد: دو گونه تیر داری بر کف و چشم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زرد کردی رخم به انده و غم
لعل کردی دهان تنبول تن
هوش مصنوعی: چهرهام را با اندوه و غم زرد کردی و دهانم را به رنگ لعل مثل خاتم تنبول درآوردی.
در دندانت تا عقیق شدست
لعل گشته ست جزع دیده من
هوش مصنوعی: دندانهای تو چنان درخشان و زیباست که مانند عقیق به نظر میرسد، و این زیبایی باعث شده که چشمان من نیز مانند سنگ جزع (نوعی سنگ قیمتی) بدرخشند.

مسعود سعد سلمان