گنجور

شمارهٔ ۶۲ - صفت یار عرق کرده بود

چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی
بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون
شگفت نیست ز آتش بکاهد آب ولی
ز آتش دلم آب دو دیده گشت فزون
چرا فروخته تر باشد آتش رخ تو
ز آب آن دو سیه زلفکان غالیه گون

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی
بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون
هوش مصنوعی: زمانی که اشک‌های ابر بر گل‌های رنگارنگ می‌ریزد، زیبایی چهره آن‌ها را به یاد می‌آورم و همچنین آن دو رشته موی سیاه را که بر آن‌ها می‌افتد.
شگفت نیست ز آتش بکاهد آب ولی
ز آتش دلم آب دو دیده گشت فزون
هوش مصنوعی: عجیب نیست که آتش با آب کم شود، اما از آتش دل من، اشک‌هایم بیش از حد جاری شده است.
چرا فروخته تر باشد آتش رخ تو
ز آب آن دو سیه زلفکان غالیه گون
هوش مصنوعی: چرا آتش چهره تو اینقدر بیشتر از آب دو موی تیره‌ات، که همچون عطر غالیه است، سوزاننده است؟