شمارهٔ ۶۱ - در حق دلبر کاتب گفته
تا بدیدم که شد از دست تو ای جان پدر
قلم چون زر بر کاغذ چون سیم روان
من به امید وصال تو به کردار قلم
لاغر و زرد و نوان گشتم و گریان و دوان
من بسان قلم ار روزی فرمان دهیم
به سر خود چو قلم گردم پیش تو روان
شمارهٔ ۶۰ - صفت یار روزه دار بود: ای بت شکر لب شیرین دهانشمارهٔ ۶۲ - صفت یار عرق کرده بود: چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا بدیدم که شد از دست تو ای جان پدر
قلم چون زر بر کاغذ چون سیم روان
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که تو، ای عزیزم، از دست رفتی، احساس کردم که قلم بر کاغذ همچون طلا و نقره روان شده است.
من به امید وصال تو به کردار قلم
لاغر و زرد و نوان گشتم و گریان و دوان
هوش مصنوعی: من به خیال رسیدن به تو، مانند قلمی لاغر، زرد و ناتوان شدم و به حالتی گریان و در حال دویدن در آمدهام.
من بسان قلم ار روزی فرمان دهیم
به سر خود چو قلم گردم پیش تو روان
هوش مصنوعی: اگر روزی فرمان بدهی، مانند قلم میشوم و پیش تو به حرکت در میآیم.

مسعود سعد سلمان