شمارهٔ ۴۵ - صفت دلبر چوگان باز است
تازان درآمد از در میدانش
چون ماه آسمان یکرانش
گوی و دلم دو کوی به پیشش در
هر دو غمی ز زخم فراوانش
این گوی خسته از مژه چشمش
وآن گوی جسته از سر چوگانش
شمارهٔ ۴۴ - صفت یار درودگر گفته است: نزار و تافته گشتم بسان ساروی توشمارهٔ ۴۶ - سبل چشم خویش را گوید: ز بس که در غم هجرت ز دیده ریزم آب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تازان درآمد از در میدانش
چون ماه آسمان یکرانش
هوش مصنوعی: او مانند ماهی که در آسمان بدون ابری درخشش دارد، با شتاب به میدان آمد.
گوی و دلم دو کوی به پیشش در
هر دو غمی ز زخم فراوانش
هوش مصنوعی: من و دلام هر دو به یاد او دچار غم و درد هستیم و زخمهای زیادی از عشق او داریم.
این گوی خسته از مژه چشمش
وآن گوی جسته از سر چوگانش
هوش مصنوعی: این گوی خسته از پلک چشمان او و آن گوی فرار کرده از سر چوب بازیاش.

مسعود سعد سلمان