شمارهٔ ۴۴ - صفت یار درودگر گفته است
نزار و تافته گشتم بسان ساروی تو
مکن بترس ز ایزد ز عاقبت بندیش
چو مته تو شدم در غم تو سرگردان
بسان چوب تو از اسکنه شدم دلریش
همیشه هجران جویی بسان اره خود
به سوی خویش تراشی همه چو تیشه خویش
شمارهٔ ۴۳ - صفت دلبر معبر گفت: ای صنم گر معبری دانیشمارهٔ ۴۵ - صفت دلبر چوگان باز است: تازان درآمد از در میدانش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نزار و تافته گشتم بسان ساروی تو
مکن بترس ز ایزد ز عاقبت بندیش
هوش مصنوعی: من مانند ساری شدهام و دیگر توان ادامه نمییابم. از خدا نترس، زیرا سرانجامی که به آن میرسد مرا وحشتزده نکند.
چو مته تو شدم در غم تو سرگردان
بسان چوب تو از اسکنه شدم دلریش
هوش مصنوعی: زمانی که در غم تو سرگردان شدم، مانند متهای شدم که در دل چوب گرفتار است و به خاطر مشکلات دلم پر از پریشانی و زخمهای ناشی از عشق تو شده است.
همیشه هجران جویی بسان اره خود
به سوی خویش تراشی همه چو تیشه خویش
هوش مصنوعی: هزار بار دوری و جدایی را تجربه میکند، مانند ارهای که به سمت خود میکشد و ادامه میدهد، در حالی که هرگز فراموش نمیکند که این کار مانند کندن و تیشه زدن به خود است.

مسعود سعد سلمان