گنجور

شمارهٔ ۳۱ - در حق دلبر مؤذن گوید

ای بت کشمیر و سرو کشمر
ای حور دلارام و ماه دلبر
چون بتکده آزرست مسجد
از روی تو ای نگار آزر
ای دوست مؤذن تو را ز ایزد
بفزود از آنت زینت و فر
قدر تو نداند مؤذن تو
بی قدر بود به مسجد اندر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بت کشمیر و سرو کشمر
ای حور دلارام و ماه دلبر
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا و دل‌نواز، تو مانند درخت‌های افراشته و خوش‌عطر در سرزمین کشمیر هستی و همچون حورهای بهشتی و ماهی که دل را می‌رباید.
چون بتکده آزرست مسجد
از روی تو ای نگار آزر
هوش مصنوعی: چون معبد آتش آزر، روی تو ای معشوق، مسجد به شمار می‌آید.
ای دوست مؤذن تو را ز ایزد
بفزود از آنت زینت و فر
هوش مصنوعی: ای دوست، خداوند به تو زیبایی و بزرگی عطا کرده است.
قدر تو نداند مؤذن تو
بی قدر بود به مسجد اندر
هوش مصنوعی: قدر تو را مؤذنی که بی‌ارزش است، نخواهد دانست در مسجد.