شمارهٔ ۳ - صفت یار رنگریز کند
رخ زرد کرد آن رخ رنگریز
که بالاش سروست و رخ آفتاب
بشستش پس از رنگ آب دو چشم
که شست آب هجران از آن هر دو خواب
بلی هر چه رنگش کند رنگ ریز
از آن پس بشوید مر او را به آب
شمارهٔ ۲ - یار ترسا بچه را می گوید: ز آب چشم من ای دوست روی و موی بشویشمارهٔ ۴ - صفت دلبر رقاص کند: ای بت پای کوب بازی گر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخ زرد کرد آن رخ رنگریز
که بالاش سروست و رخ آفتاب
هوش مصنوعی: او که چهرهاش زرد شده، به خاطر کسی است که مثل سرو بلندی است و چهرهاش درخشان مثل آفتاب.
بشستش پس از رنگ آب دو چشم
که شست آب هجران از آن هر دو خواب
هوش مصنوعی: چشمانش را پس از غم جدایی با آب شست و شو داد که آن آب غم دوری را از خوابهایش زدود.
بلی هر چه رنگش کند رنگ ریز
از آن پس بشوید مر او را به آب
هوش مصنوعی: بله، هر چیزی را که رنگ بزنند، بعد از آن باید آن را با آب بشویند تا رنگش پاک شود.