شمارهٔ ۱۸ - در حق دلبر نحوی گوید
من دوش بپرسیدم بر وجه یقینت
زان بت که به نحو اندر زین الادبا شد
گفتم که بود جانا مکسور به علت
زلفین تو بی علت مکسور چرا شد
گفتا که پر از همزه ست این زلف چو لامم
مکسور کند لام تو را ظن خطا شد
شمارهٔ ۱۷ - در حق یار رگ زده گوید: چو راست گشت بر اکحلش نشتر فصادشمارهٔ ۱۹ - در حق دلبر شاعر گفته: شاعری تو مدار روی گران
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من دوش بپرسیدم بر وجه یقینت
زان بت که به نحو اندر زین الادبا شد
هوش مصنوعی: دیروز از معشوقهام پرسیدم که آیا زیباییاش براستی و از روی یقین است، یا تنها در نظر خودم چنین به نظر میرسد.
گفتم که بود جانا مکسور به علت
زلفین تو بی علت مکسور چرا شد
هوش مصنوعی: گفتم که ای جانا، مگر تو به خاطر زلفهای خود دلیلی برای این حال و روز من نداری، پس چرا بیدلیل این قدر غمگین و بیحال شدهای؟
گفتا که پر از همزه ست این زلف چو لامم
مکسور کند لام تو را ظن خطا شد
هوش مصنوعی: گفت که این زلف پر از پیچ و خم است و مانند حرف "لام" که بحرانی میشود، تو نیز به خاطر آن به اشتباه فکر کردی.