گنجور

شمارهٔ ۱۰ - دی ماه

ماه دی آمد که هوا هر زمان
بارد کافور همی بر جهان
از فلک امروز مؤنث کند
لشکر سرما را باد خزان
باده چون آذر برزین بیار
چاره سرما به جز آن را مدان
بنگر کز دست بتان باده خواست
شاه جهاندار ملک ارسلان
آنکه به دی مه نظر عدل او
کرده جهان را همه چون بوستان
ای ملک از ملک تو و عدل تو
زنده شد اسکندر و نوشیروان
تا همی افلاک بپاید به پای
تا همی ایام بماند بمان

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه دی آمد که هوا هر زمان
بارد کافور همی بر جهان
هوش مصنوعی: ماه دی فرا رسید و در این زمان، باران همواره می‌بارد و بوی کافور در هوا پراکنده است.
از فلک امروز مؤنث کند
لشکر سرما را باد خزان
هوش مصنوعی: امروز باد خزان مانند زنی، لشکر سرما را از آسمان فرود می‌آورد.
باده چون آذر برزین بیار
چاره سرما به جز آن را مدان
هوش مصنوعی: شراب را مانند آتش داغ بیاور، تا سرمای جان را از بین ببرد و راه حلی جز این را نپذیر.
بنگر کز دست بتان باده خواست
شاه جهاندار ملک ارسلان
هوش مصنوعی: بنگر تا ببینی که چگونه شاه جهاندار، ملک ارسلان، از دستان معشوقان باده طلب می‌کند.
آنکه به دی مه نظر عدل او
کرده جهان را همه چون بوستان
هوش مصنوعی: کسی که به انصاف و عدل به جهان نگاه کند، می‌تواند آن را مانند یک باغ زیبا ببیند.
ای ملک از ملک تو و عدل تو
زنده شد اسکندر و نوشیروان
هوش مصنوعی: ای فرشته، با فرمان و عدل تو، اسکندر و نوشیروان جان گرفتند و به حیات رسیدند.
تا همی افلاک بپاید به پای
تا همی ایام بماند بمان
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان‌ها ثابت بمانند و روزها ادامه پیدا کنند، باید به زندگی ادامه داد.