شمارهٔ ۲ - ثنای عضدالدوله شیرزاد
گرچه خرم شده ست لوهاوور
باشد آن کس که می خورد معذور
منظر شاه خلد را ماند
که بر او ابر گوهر افشاند
در دل افروز مجلس عضدی
از همه نوع نعمت ابدی
شاه بر تخت و جام باده به دست
روزگار از نشاط او سرمست
عضدالدوله آنکه دولت حق
دست او کرده بر جهان مطلق
تیغ ملت که ملت تازی
کند از تیغ او سرافرازی
شیرزاد آنکه شیر در بیشه
باشد از بیم او در اندیشه
تا به هندوستان بماند شیر
او نگردد ز شیر کشتن سیر
من غلط می کنم که کس به جهان
ندهد نیز هیچ شیر نشان
خشت او بس که کرد شیران کم
شیر گردون بماند و شیر علم
منقطع کرد نسل شیران را
اعتباریست این دلیران را
همه فرمانبرانش را مانند
خدمتش را سزا و شایانند
پیشه کردند بندگی کردن
کس نپیچد ز امر او گردن
ور بپیچد زود بیند سر
چون سر شیر نر به کنگره بر
سخن جمله گفت خواهم من
در بزرگی شاه نیست سخن
آسمانیست جاه او به مثل
آفتابیست رای او به محل
خلق را قصه ایست آثارش
هند را عبره ایست پیکارش
بخشش او بلات کان گشتست
سخن او غذای جان گشتست
جود را ملجا است همت او
جاه را مرکزست حشمت او
حله پوش برهنه خنجر اوست
گوهری کاب او ز آذر اوست
جان ستانیست پاک همچون جان
پیکر و حد او یقین و گمان
مار زخمی که همچو مهره مار
ملک را هست بی خلاف به کار
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه خرم شده ست لوهاوور
باشد آن کس که می خورد معذور
هوش مصنوعی: هر چند که در این مکان خوشی و شادابی وجود دارد، اما کسی که شراب مینوشد باید توجیهی برای عملش داشته باشد.
منظر شاه خلد را ماند
که بر او ابر گوهر افشاند
هوش مصنوعی: این عبارت به تصویر زیبایی از باغ بهشت اشاره دارد که همچون منظرهای دلربا است و بر آن، ابرهایی چون جواهرات باران میبارند. این تصویر، زیبایی و صفای بهشت را به وضوح نمایش میدهد.
در دل افروز مجلس عضدی
از همه نوع نعمت ابدی
هوش مصنوعی: در دل شاداب و پرنشاط مجلس، عضدی وجود دارد که از تمام نعمتهای جاودانه برخوردار است.
شاه بر تخت و جام باده به دست
روزگار از نشاط او سرمست
هوش مصنوعی: شاه بر تخت نشسته و با جام باده به دست، روزگار از شادابی و نشاط او سرمست و خوشحال است.
عضدالدوله آنکه دولت حق
دست او کرده بر جهان مطلق
هوش مصنوعی: عضدالدوله، کسی است که قدرت و حاکمیت الهی به او ارزانی شده و در عالم، به طور کامل صاحب اختیار است.
تیغ ملت که ملت تازی
کند از تیغ او سرافرازی
هوش مصنوعی: تیغ مردم که باعث برتری و افتخار مردم میشود، نه تنها برنده است، بلکه موجب عزت و شکوه آنان نیز میگردد.
شیرزاد آنکه شیر در بیشه
باشد از بیم او در اندیشه
هوش مصنوعی: شیر زاده کسی است که در جنگل شیر زندگی میکند و از ترس او دائماً در فکر و نگرانی است.
تا به هندوستان بماند شیر
او نگردد ز شیر کشتن سیر
هوش مصنوعی: تا زمانی که به هندوستان برود، شیر او خسته از کشتن شیر نخواهد شد.
من غلط می کنم که کس به جهان
ندهد نیز هیچ شیر نشان
هوش مصنوعی: من اشتباه میکنم اگر باور کنم که کسی در جهان وجود ندارد که نشانی از شیر داشته باشد.
خشت او بس که کرد شیران کم
شیر گردون بماند و شیر علم
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که فردی با تلاش و کوشش خود باعث شده است که افرادی با تواناییهای کمتر را تحت تأثیر قرار دهد و در نتیجه به جایگاه بالایی دست یابد. در این وضعیت، علم و دانش به عنوان یک منبع قدرت و اعتبار شناخته میشود که در طول زمان، پایدار میماند.
منقطع کرد نسل شیران را
اعتباریست این دلیران را
هوش مصنوعی: شجاعت و دلیری این افراد باعث شده است که نسل شیران از هم گسسته شود.
همه فرمانبرانش را مانند
خدمتش را سزا و شایانند
هوش مصنوعی: تمام فرمانبران او سزاوار احترام و خدمت هستند.
پیشه کردند بندگی کردن
کس نپیچد ز امر او گردن
هوش مصنوعی: کسانی که به خدمت و بندگی مشغولند، به هیچ عنوان از دستورات او سرپیچی نمیکنند.
ور بپیچد زود بیند سر
چون سر شیر نر به کنگره بر
هوش مصنوعی: اگر به سرعت بچرخد، سری را میبیند که شبیه سر شیر نر بر روی دیوار است.
سخن جمله گفت خواهم من
در بزرگی شاه نیست سخن
هوش مصنوعی: من میخواهم همه چیز را بگویم، اما نمیدانم که آیا درباره عظمت شاه باید صحبت کنم یا نه.
آسمانیست جاه او به مثل
آفتابیست رای او به محل
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه او مانند آسمان بلند است و اندیشه و نظر او همچون خورشیدی در جایگاه اصلی و روشنایی بخش است.
خلق را قصه ایست آثارش
هند را عبره ایست پیکارش
هوش مصنوعی: مردم داستانی دارند و آثار او برای آنها عبرتی است. نقش و نگار او باعث تأمل و اندیشه میشود.
بخشش او بلات کان گشتست
سخن او غذای جان گشتست
هوش مصنوعی: بخشش او به اندازهای بیکفیت و فراوان است که نمیتوان اندازهاش را تعیین کرد و سخن او بهگونهای است که میتواند جان انسان را nourish و سرزنده کند.
جود را ملجا است همت او
جاه را مرکزست حشمت او
هوش مصنوعی: بخشش و generosity در دل همت و اراده او قرار دارد، و مقام و جایگاه او به خاطر قدرت و عظمتش است.
حله پوش برهنه خنجر اوست
گوهری کاب او ز آذر اوست
هوش مصنوعی: لباس برهنهای که بر تن دارد، نشاندهندهی خنجر اوست، و گوهری که در اختیار اوست از آتش او ناشی میشود.
جان ستانیست پاک همچون جان
پیکر و حد او یقین و گمان
هوش مصنوعی: روح انسان به قدری پاک است که مانند جان بدن، به راحتی میتواند از آن جدا شود و مرز آن تنها به یقین و گمان محدود میباشد.
مار زخمی که همچو مهره مار
ملک را هست بی خلاف به کار
هوش مصنوعی: مار زخمی که به مانند مهرهاش برای پادشاه بدون هیچ گونه مشکلی مورد استفاده قرار میگیرد.
حاشیه ها
1399/06/16 16:09
صدرا فراست
شاعر از لحاظ فرمی شعر چشمگیری را به نمایش می گذارد اما افسوس که شاعر درباریست و جز مدح پادشاهان (در اینجا عضدالدوله ی دیلمی ) هیچ مفهوم والایی را به مخاطب ازائه نمیدهد