شمارهٔ ۱ - توصیف بر شکال
برشکال ای بهار هندستان
ای نجات از بلای تابستان
دادی از تیر مه بشارت ها
باز رستیم از آن حرارت ها
هر سو از ابر لشکری داری
در امارت مگر سری داری
بادهای تو میغ ها دارند
میغ های تو تیغ ها دارند
رعدهای تو کوس هاکوبند
چرخ گویی همی که بکشوبند
طبع و حال هوا دگر کردی
دشت ها را همه شمر کردی
سبزه ها را طراوتی دادی
عمرها را حلاوتی دادی
راغ را گل زمردین کردی
باغ را شاخ بسدین کردی
ای شگفتی نکونگار گری
رنگ طبعی نکو به کار بری
تو بدین حمله ای که افکندی
بیخ خشکی ز خاک برکندی
تیر بگذشت ناگهان بر ما
منهزم گشت لشکر گرما
تن ما زیر جامه های تنگ
گشت تازه ز بادهای خنک
اینت راحت که رنج گرما نیست
پس ازین جز امید سرما نیست
حبذا ابرهای پر نم تو
حبذا سبزه های خرم تو
عیش و عشرت کنون توان کردن
می شادی کنون توان خوردن
که ز گرمی خبر نگردد جان
نشود همچو چوب خشک دهان
جام باده بجوشد اندر کف
چون سر دیگ بر نیارد کف
گرچه دور اوفتد ز چشم ترم
من به وهم اندرو همی نگرم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برشکال ای بهار هندستان
ای نجات از بلای تابستان
هوش مصنوعی: ای بهار هند، تو مایه نجاتی از مشکلات و آفتهای تابستانی.
دادی از تیر مه بشارت ها
باز رستیم از آن حرارت ها
هوش مصنوعی: تو با تیر ضیاء ماه به ما پیام هایی داده ای و ما از آن گرما و تلاطم ها نجات یافته ایم.
هر سو از ابر لشکری داری
در امارت مگر سری داری
هوش مصنوعی: در هر طرف که نگاه میکنی، گروهی از ابرها به فرماندهی تو هستند، اما آیا تو رهبری برای هدایت آنها داری؟
بادهای تو میغ ها دارند
میغ های تو تیغ ها دارند
هوش مصنوعی: بادهای تو، در خود از طوفانهایی بهرهمندند و طوفانهای تو، سلاحهایی خطرناک دارند.
رعدهای تو کوس هاکوبند
چرخ گویی همی که بکشوبند
هوش مصنوعی: رعدهای تو مانند صدای زنگی هستند که بر روی چرخهای دنیا نواخته میشود و گویی آنها هر لحظه در حال کار و حرکت هستند.
طبع و حال هوا دگر کردی
دشت ها را همه شمر کردی
هوش مصنوعی: اوضاع و وضعیت طبیعت را تغییر دادی و دشتها را به زمینهای حاصلخیز تبدیل کردی.
سبزه ها را طراوتی دادی
عمرها را حلاوتی دادی
هوش مصنوعی: تو به سبزهها زیبایی و طراوت بخشیدی و به عمرها شیرینی و لذت عطا کردی.
راغ را گل زمردین کردی
باغ را شاخ بسدین کردی
هوش مصنوعی: تو به سرسبزی و زیباییِ باغ، مانند گل زرق و برقدار و درخشانی، روح و جان تازهای بخشیدی و به شاخههایش زندگی و طراوت دادی.
ای شگفتی نکونگار گری
رنگ طبعی نکو به کار بری
هوش مصنوعی: ای شگفتی نیکوکار، رنگ و روح نیکو خود را در کارها به نمایش بگذار.
تو بدین حمله ای که افکندی
بیخ خشکی ز خاک برکندی
هوش مصنوعی: تو با این حملهای که انجام دادی، به خشکی و بیبارانی زمین آسیب زدی و آن را از ریشه برداشت کردی.
تیر بگذشت ناگهان بر ما
منهزم گشت لشکر گرما
هوش مصنوعی: ناگهان، تیر گرما بر ما فرود آمد و لشکر گرما در هم شکست.
تن ما زیر جامه های تنگ
گشت تازه ز بادهای خنک
هوش مصنوعی: بدن ما در زیر لباسهای تنگ، تحت تاثیر وزش نسیمهای خنک تازه شده است.
اینت راحت که رنج گرما نیست
پس ازین جز امید سرما نیست
هوش مصنوعی: این آرامش را داریم زیرا دیگر گلایهای از گرما نیست و از این پس، تنها امید به سرما وجود دارد.
حبذا ابرهای پر نم تو
حبذا سبزه های خرم تو
هوش مصنوعی: چه خوب است ابرهای پربار تو و چه خوب است سرسبزی و خرمی تو!
عیش و عشرت کنون توان کردن
می شادی کنون توان خوردن
هوش مصنوعی: حالا وقت شاد بودن و لذت بردن است، میتوانی از زندگی و خوشیهایت بهره ببری و از نوشیدنیهای خوشمزه لذت ببری.
که ز گرمی خبر نگردد جان
نشود همچو چوب خشک دهان
هوش مصنوعی: اگر خبر خوشی نرسد، جان نمیتابد و مانند چوب خشک بیحالت خواهد شد.
جام باده بجوشد اندر کف
چون سر دیگ بر نیارد کف
هوش مصنوعی: زمانی که جام شراب در دست میجنبند، مانند سر دیگ به جوش میآید و کف نمیآورد. این اشاره به لذت و هیجان شراب نوشی دارد، که شادی و سرخوشی را به همراه میآورد بدون اینکه به اوج و افراط برسد.
گرچه دور اوفتد ز چشم ترم
من به وهم اندرو همی نگرم
هوش مصنوعی: اگرچه از نظر دور شده است، اما من همچنان در خیال خود به او نگاه میکنم.