شمارهٔ ۱۵ - صفت عثمان خواننده
باز عثمان عندلیب آواز
کرده از قول جادویی آغاز
دست زد چون به خفچه ایقاع
بگذراند ز اوج چرخ سماع
بانگ ناگه چو بر سرود زند
آتش اندر دماغ عود زند
خواجه ناگه چو در سماع آید
عشرت و خرمی بیفزاید
ساتگینی بزرگتر خواهد
زو سرود و سماع درخواهد
خواهد از وی زمان زمان بازی
گاهگاهش کند هم آوازی
گر نبودی گریز پای و دنس
بزم ها را چو او نبودی کس
مطربان را به هم بر آغالد
از میانه سبک برون کالد
تا کند گنده ای درشت به کف
راست با هره ای چو چنبر دف
تا بخسبد به کنجی اندر مست
با یکی قحبه کلنده کست
هرگز آن شوخ دیده بی شرم
زلت خادمان نگردد نرم
آن کسانی که دشمن اویند
بیهده چیزکی نمی گویند
آنچه گویند من چرا گویم
عیب آن بی هنر چرا جویم
او نبوده ست کودک نیکو
خوش نبوده ست لحن و نغمت او
به سرای کجک نرفته است او
مست هرگز به شب نخفته است او
گرد بازار و کوی گم گشتست
به سر مرغزار بگذشته ست
من سخن گر همی نگردانم
وز طریقی دگر همی رانم
حلقه گوش او همی گوید
که زبان زین سخن چه می جوید
یک اشارت کفایتست او را
بنده را درخورست زخم عصا
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز عثمان عندلیب آواز
کرده از قول جادویی آغاز
هوش مصنوعی: پرندهای به نام عثمان، با صدایی دلنشین و زیبا خوانده و از یک داستان یا افسانه جادویی خبر میدهد.
دست زد چون به خفچه ایقاع
بگذراند ز اوج چرخ سماع
هوش مصنوعی: هنگامی که به مکان و لحظهای خاص رسید، چنان به تپش درآمد که گویی در حال رقص و شوقی بیپایان است.
بانگ ناگه چو بر سرود زند
آتش اندر دماغ عود زند
هوش مصنوعی: ناگهان وقتی صدای آواز بلند میشود، آتش در مغز مانند بخار عود شعلهور میشود.
خواجه ناگه چو در سماع آید
عشرت و خرمی بیفزاید
هوش مصنوعی: وقتی خواجه ناگهان در حال شادی و سرور وارد میشود، لذت و خوشحالی زیاد میشود.
ساتگینی بزرگتر خواهد
زو سرود و سماع درخواهد
هوش مصنوعی: نغمه و رقص از او بیشتر خواهد شد.
خواهد از وی زمان زمان بازی
گاهگاهش کند هم آوازی
هوش مصنوعی: او میخواهد گاهی و به طور متناوب با او بازی کند و همنوا شود.
گر نبودی گریز پای و دنس
بزم ها را چو او نبودی کس
هوش مصنوعی: اگر تو در این مجالس شاد و پرجنب و جوش نبود، هیچ کس به اینگونه نمیرقصید و حال خوش نمیکرد.
مطربان را به هم بر آغالد
از میانه سبک برون کالد
هوش مصنوعی: نوازندگان را به یکدیگر نزدیک کن و از میانه، سبکی و بیپروایی را دور کن.
تا کند گنده ای درشت به کف
راست با هره ای چو چنبر دف
هوش مصنوعی: به نظر میرسد شخصی به دنبال ایجاد گودالی عمیق و بزرگ است و این کار را با استفاده از ابزاری خاص و گرد شبیه به نوعی دایره انجام میدهد.
تا بخسبد به کنجی اندر مست
با یکی قحبه کلنده کست
هوش مصنوعی: او در گوشهای دراز کشیده و در حال خواب است، در حالی که با یکی از زنان بیعفت به سر میبرد.
هرگز آن شوخ دیده بی شرم
زلت خادمان نگردد نرم
هوش مصنوعی: هرگز آن شخص بازیگوش و بیخیال در برابر خدمتگزاران نرم و مهربان نمیشود.
آن کسانی که دشمن اویند
بیهده چیزکی نمی گویند
هوش مصنوعی: دشمنان او به راحتی و بدون دلیل نمیگویند.
آنچه گویند من چرا گویم
عیب آن بی هنر چرا جویم
هوش مصنوعی: آنچه دیگران میگویند، چرا باید من هم بگویم؟ عیب و نقص کسی که در هنر توانایی ندارد را چرا باید جستجو کنم؟
او نبوده ست کودک نیکو
خوش نبوده ست لحن و نغمت او
هوش مصنوعی: او هرگز کودک خوب و نیکویی نبوده و لحن و نغمهاش هم زیبا نیست.
به سرای کجک نرفته است او
مست هرگز به شب نخفته است او
هوش مصنوعی: او هرگز به خانهی کوچک نرفته و شبها هیچ وقت خوابش نبرده است.
گرد بازار و کوی گم گشتست
به سر مرغزار بگذشته ست
هوش مصنوعی: در جستجوی راه خود، بیهدف در بازار و محلهها wandering بودم و حالا از میان مرغزار عبور کردهام.
من سخن گر همی نگردانم
وز طریقی دگر همی رانم
هوش مصنوعی: اگر من سخن را در جای خود نگردانم و از راه دیگری آن را پیش نبرم، کارهایم به درستی انجام نخواهد شد.
حلقه گوش او همی گوید
که زبان زین سخن چه می جوید
هوش مصنوعی: حلقه گوش او میگوید که زبانش چرا به دنبال این کلمات است.
یک اشارت کفایتست او را
بنده را درخورست زخم عصا
هوش مصنوعی: یک اشاره کافی است برای او، چون برای بنده زخم عصا مناسب است.