گنجور

شمارهٔ ۷۵ - یک زمان در بهشت

یک زمان در بهشت بودم دوش
نوش کردم ز گفته های تو نوش
گر نبودم برسم معذورم
در جمال تو بسته بودم هوش
گاه بودم به مدحتت گویا
گاه بودم ز حشمتت خاموش
گاه چون بحر طبعم اندر موج
گه چو خورشید ذاتم اندر جوش
ای فلک رأی مهتری که تو را
نام پیغمبر است و طبع سروش
هر چه اقبال بدهدت بستان
وآنچه دولت بگویدت بنیوش
آمدی دی تو از پی کاری
بنده ام گشته حلقه اندر گوش
قدم من همی ببوسد فخر
تا گرفتی مرا تو در آغوش
من نیابم چو تو یقین گشتم
تو نیابی چو من مرا مفروش
دوش دیدم سلامت و شادی
این همه شادی و سلامت دوش
تا همی لاله باشد و باده
روی باده ببین و باده بنوش
همچو باده به طبع لهوانگیز
همچو لاله لباس شادی پوش
رأی عالی رضای تو جسته ست
تو به جان در رضای عالی کوش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک زمان در بهشت بودم دوش
نوش کردم ز گفته های تو نوش
هوش مصنوعی: مدتی در بهشت بودم و دیشب از سخنان تو لذت بردم.
گر نبودم برسم معذورم
در جمال تو بسته بودم هوش
هوش مصنوعی: اگر در زیبایی تو قرار نداشتم، معذورم؛ زیرا در جذابیت تو، تمام حواسم را از دست داده‌ام.
گاه بودم به مدحتت گویا
گاه بودم ز حشمتت خاموش
هوش مصنوعی: گاهی مشتاق به بیان زیبایی‌ها و فضیلت‌هایت بودم، و گاهی به خاطر عظمت و جلالت در سکوت به سر بردم.
گاه چون بحر طبعم اندر موج
گه چو خورشید ذاتم اندر جوش
هوش مصنوعی: گاهی روح و طبیعت من مانند دریا در حال تلاطم و هیجان است و گاهی نیز همچون خورشیدی که به اوج می‌رسد، در حال درخشش و فعالیت.
ای فلک رأی مهتری که تو را
نام پیغمبر است و طبع سروش
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو که به خردمندی و بزرگواری شناخته شده‌ای و نامت با پیامبر گره خورده است، و به نوعی خویش را در دل سروش می‌بینی.
هر چه اقبال بدهدت بستان
وآنچه دولت بگویدت بنیوش
هوش مصنوعی: هرچه فرصت و شانس به تو می‌دهد، آن را بپذیر و هر آنچه خوشبختی به تو می‌گوید، به دقت گوش کن.
آمدی دی تو از پی کاری
بنده ام گشته حلقه اندر گوش
هوش مصنوعی: تو برای انجام کاری به سوی من آمدی، و اکنون من در دام عشق تو گرفتار شده‌ام.
قدم من همی ببوسد فخر
تا گرفتی مرا تو در آغوش
هوش مصنوعی: قدم من به احترام تو بوسه می‌زند، زیرا که تو مرا در آغوش گرفتی.
من نیابم چو تو یقین گشتم
تو نیابی چو من مرا مفروش
هوش مصنوعی: من به یقین فهمیدم که تو هرگز نمی‌توانی مانند من مرا پیدا کنی. پس مرا به فروش نرسانید.
دوش دیدم سلامت و شادی
این همه شادی و سلامت دوش
هوش مصنوعی: دیشب دیدم که پر از خوشی و سلامتی بودم. این همه شادی و تندرستی را دیشب تجربه کردم.
تا همی لاله باشد و باده
روی باده ببین و باده بنوش
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل‌های لاله وجود دارند و شراب در دسترس است، از زیبایی و لذت باده لذت ببر و آن را بنوش.
همچو باده به طبع لهوانگیز
همچو لاله لباس شادی پوش
هوش مصنوعی: همچون شراب، خوشایند و دلپذیر باش و مانند گل لاله، لباسی از شادی و سرزندگی به تن کن.
رأی عالی رضای تو جسته ست
تو به جان در رضای عالی کوش
هوش مصنوعی: نظر بلند و مهم تو را جستجو کرده است، پس برای رسیدن به رضایت و خوشحالی آن، جان خود را در این راه صرف کن.