شمارهٔ ۶۲ - مدح خواجه بوسعد
خواجه بوسعد عمدة الملکی
همچنین سالها بمانی دیر
عقل را دانش تو گیرد دست
آز را بخشش تو دارد سیر
عدل را ظلم خواست کرد تباه
در جهان خواست کشت فتنه دلیر
حشمت تو دو رویه کرد مصاف
هیبت تو دو دسته زد شمشیر
باز بأس تو یافت کوهه پیل
چشم زخم تو یافت پنجه شیر
این به پستی بایستاد ز کار
وآن ز بالا در اوفتاد به زیر
آفت یأس رفت بر من دست
انده خواست گشت بر من چیر
خورد بشکستیم کنون شاید
که کنی این شکسته را کفشیر
شمارهٔ ۶۱ - به ابوالفرج نوشته: بوالفرج ای خواجهٔ آزاد مردشمارهٔ ۶۳ - ایام شادخواری: ای بسا شب که تا به روز سپید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجه بوسعد عمدة الملکی
همچنین سالها بمانی دیر
هوش مصنوعی: خواجه بوسعد، فرمانروای بزرگ، از تو سالها میخواهم که درگذران زندگیام بمانی و در کنارم باشی.
عقل را دانش تو گیرد دست
آز را بخشش تو دارد سیر
هوش مصنوعی: عقل با دانش تو به کنترول درمیآید، و دست بخشش تو به رفع نیازها میپردازد.
عدل را ظلم خواست کرد تباه
در جهان خواست کشت فتنه دلیر
هوش مصنوعی: عدالت به خاطر ظلم نابود شد و در جهان فتنهای بزرگ به راه افتاد.
حشمت تو دو رویه کرد مصاف
هیبت تو دو دسته زد شمشیر
هوش مصنوعی: جلال و شکوه تو باعث شد که دشمنان به دو دسته تقسیم شوند و در برابر هیبت تو به ستیز بپردازند.
باز بأس تو یافت کوهه پیل
چشم زخم تو یافت پنجه شیر
هوش مصنوعی: باز، که نشانی از قدرت و توانایی دارد، در برابر تو تسلیم شده و کوه به بزرگی و استقامت خود میبالد. چشم زخم تو، مانند پنجهی شیر، توانست به قدرت و اثرگذاری بر دیگران دست یابد.
این به پستی بایستاد ز کار
وآن ز بالا در اوفتاد به زیر
هوش مصنوعی: یک نفر از پایین ایستاده و به کار خود ادامه میدهد، در حالی که دیگری از بالا به پایین افتاده و در وضعیتی ناپایدار قرار دارد.
آفت یأس رفت بر من دست
انده خواست گشت بر من چیر
هوش مصنوعی: یأس و ناامیدی بر من حاکم شده بود، اما حالا تلاش کردم و بر این احساس غلبه پیدا کردم.
خورد بشکستیم کنون شاید
که کنی این شکسته را کفشیر
هوش مصنوعی: ما خوردهایم و شکسته شدهایم، اکنون شاید تو بتوانی این شکسته را ترمیم کنی.