شمارهٔ ۶۰ - شکوه از دوری مظفر
ای مظفر فراق یافت ظفر
بر تن من نکرده هیچ نبرد
خنجری ناکشیده در حمله
باره ای نافکنده در ناورد
فرقت خیره روی روبا روی
از منت در ربود مردا مرد
فلک هجر خوی سفله مرا
فرد کرد از من ای بدانش فرد
وصل تابنده را فرو شد روز
هجر تاریک را بر آمد گرد
دل بر توست و با تو خواهد بود
من بی دل چگونه خواهم کرد
بود خواهم ولیک سخت به رنج
زیست خواهم و لیک نیک به درد
بر تن سست کوفته غم سخت
وز دل گرم خاسته دم سرد
چشم من آب روی خواهد برد
روی من آب چشم خواهد خورد
نقش کار فراق پیدا شد
اینک از اشک لعل و چهره زرد
دهر بی شرم چون بخواست نوشت
فرش شادی ما چرا گسترد
چرخ بی رحم چون بخواست برید
شاخ امید من چرا پرورد
ای هنر سنج مهتری که فلک
در فنون فلک چو تو ناورد
دل سپردم تو را به غزنین بر
بر آن دوستان به راه آورد
شمارهٔ ۵۹ - مدح سید محمد ناصر: شعر سید محمد ناصرشمارهٔ ۶۱ - به ابوالفرج نوشته: بوالفرج ای خواجهٔ آزاد مرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مظفر فراق یافت ظفر
بر تن من نکرده هیچ نبرد
هوش مصنوعی: ای مظفر، جدایی بر من غلبه پیدا کرده است و هیچ جنگی در دلم وجود ندارد.
خنجری ناکشیده در حمله
باره ای نافکنده در ناورد
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به شخصی اشاره دارد که علیرغم اینکه به ظاهر در میانهی نبرد و در موقعیت خطرناکی قرار دارد، اما توانایی یا ارادهی لازم برای اقدام و ضربه زدن به دشمن را ندارد. به عبارتی، او همچنان فقط در حال مشاهده اتفاقات است و هیچ عمل خاصی انجام نمیدهد.
فرقت خیره روی روبا روی
از منت در ربود مردا مرد
هوش مصنوعی: دوری از دیدن چهره محبوب، به شدت انسان را تحت تأثیر قرار میدهد و از دست رفتهها را با ارزشتر میکند. در این شرایط، مردانگی و شجاعت انسانها نمایان میشود.
فلک هجر خوی سفله مرا
فرد کرد از من ای بدانش فرد
هوش مصنوعی: آسمان ابر جدایی مرا تنها و بیکس کرده است، ای کسی که به دانشت فخر میکنی.
وصل تابنده را فرو شد روز
هجر تاریک را بر آمد گرد
هوش مصنوعی: در روزگار جدایی، تاریکی و اندوه به وجود آمده، اما در عوض، نور وصالی که پیش از این بود، اکنون برای همیشه غروب کرده است.
دل بر توست و با تو خواهد بود
من بی دل چگونه خواهم کرد
هوش مصنوعی: دل من به تو وابسته است و همیشه با تو خواهد بود. من بدون دل چطور میتوانم زندگی کنم؟
بود خواهم ولیک سخت به رنج
زیست خواهم و لیک نیک به درد
هوش مصنوعی: میخواهم زنده باشم، اما زندگیام پر از رنج است. با این حال، از درد و سختی نیز تجربههای خوبی به دست میآورم.
بر تن سست کوفته غم سخت
وز دل گرم خاسته دم سرد
هوش مصنوعی: غم سنگینی بر بدن ناتوانم فشار میآورد، در حالی که از دل گرم، نفس سردی به وجود آمده است.
چشم من آب روی خواهد برد
روی من آب چشم خواهد خورد
هوش مصنوعی: چشم من اشک خواهد ریخت و به همین دلیل، چهره من هم تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و غم و اندوه را نشان خواهد داد.
نقش کار فراق پیدا شد
اینک از اشک لعل و چهره زرد
هوش مصنوعی: کار جدایی تاثیر خود را نشان داده است؛ اکنون اشکهای زردرنگ و چهره بیرنگ به وضوح نمایان هستند.
دهر بی شرم چون بخواست نوشت
فرش شادی ما چرا گسترد
هوش مصنوعی: دنیا بیشرم است، وقتی خواستهاش را نوشت و آنگاه فرش شادی ما را بیدلیل پخش کرد.
چرخ بی رحم چون بخواست برید
شاخ امید من چرا پرورد
هوش مصنوعی: دنیا با بیرحمی هر چه میخواهد، میکُند و امیدهای من را از بین میبرد. چرا باید اینگونه با آرزوهای من برخورد کند؟
ای هنر سنج مهتری که فلک
در فنون فلک چو تو ناورد
هوش مصنوعی: ای هنرمند بزرگ و ماهر، که آسمان در هنر و مهارت به اندازه تو کسی را نداشته است.
دل سپردم تو را به غزنین بر
بر آن دوستان به راه آورد
هوش مصنوعی: دل خود را به تو سپردم و در غزنین، دوستان را به راه درست هدایت کردم.