شمارهٔ ۴۰ - موعظه
آگاه نیست آدمی از گشت روزگار
شادان همی نشیند و غافل همی رود
دل بسته هواست گزیند ره هوا
تن بنده دل آمد و با دل همی رود
گر باطلی به بیند گوید که هست حق
حقی که رفت گوید باطل همی رود
ماند بر آن که باشد بر کشتیی روان
پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آگاه نیست آدمی از گشت روزگار
شادان همی نشیند و غافل همی رود
هوش مصنوعی: انسان از تغییرات و چرخشهای زندگی بیخبر است و در حالی که خوشحال و شاداب به زندگی خود ادامه میدهد، از واقعیتها و سختیهای آینده غافل میماند.
دل بسته هواست گزیند ره هوا
تن بنده دل آمد و با دل همی رود
هوش مصنوعی: دل به زیباییها وابسته است و در پی خوشیها و لذتها میگردد. جسم بنده به همراه دلش به سوی این خوشیها حرکت میکند.
گر باطلی به بیند گوید که هست حق
حقی که رفت گوید باطل همی رود
هوش مصنوعی: اگر چیزی نادرست را ببیند، میگوید که حقیقتی وجود دارد؛ اما حقیقتی که از دست رفته، میگوید که نادرست نیز در حال رفتن است.
ماند بر آن که باشد بر کشتیی روان
پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود
هوش مصنوعی: کسی که بر روی یک کشتی در حال حرکت است، فکر میکند که خود او ساکن است و ساحل به سمت او میآید و این احساس را دارد که در حال حرکت نیست.
حاشیه ها
1392/05/23 14:07
امین کیخا
غافل ، خفته دل می باشد با نادان اندکی دگرسان است