شمارهٔ ۳۶ - ناله از گرفتاری
ای خداوند رای سامی تو
مملکت را همی بیاراید
عزم تو ملک شاه را تیغ است
که چو تیغش ز زنگ بزداید
از غم و رنج و انده و تیمار
این تن من همی بفرساید
چشم سمج سیه همی بیند
پای بند گران همی ساید
بسته اندم چو شیر و بر تن من
چرخ دندان چو شیر می خاید
بند من مار گَرزه گشت و فلک
هر زمانم چو مار بفساید
شد تن من چنان که گر خواهد
مگس آسان ز جای برباید
این همه هست و محنت پیری
هر زمان سستیی درافزاید
کار اطلاق من چو بسته بماند
که همی ایزدش به نگشاید
مر مرا حاجتی همی باشد
وز دلم خارشی همی زاید
محملی باید از خداوندم
که ازو بوی لووهور آید
که همی ز آرزوی لوهاور
جان و دل در تنم همی پاید
گرچه او میر محمل شاهی
پر پهن و بزرگ فرماید
اندرین سمج شدت سرما
این تنم را چو زهر بگزاید
چون امیدم بریده نیست ز تو
همه رنجی که بایدم شاید
اهل بخشایشم سزد که دلت
بر تن و جان من ببخشاید
جز ز من هیچ کس بود که تو را
به سزا در زمانه بستاید
بنده تو هزار دستانیست
که همی جز ثنات نسراید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خداوند رای سامی تو
مملکت را همی بیاراید
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، تو با حکمت و درایت خود، به زیبایی و رونق این سرزمین کمک میکنی.
عزم تو ملک شاه را تیغ است
که چو تیغش ز زنگ بزداید
هوش مصنوعی: عزم و ارادهی تو برای شاه مانند یک شمشیر قوی است که به محض اینکه از زنگ و کثیفی پاک شود، تواناییاش را به نمایش میگذارد.
از غم و رنج و انده و تیمار
این تن من همی بفرساید
هوش مصنوعی: از درد و ناراحتی و غم و رنج این بدن من، به شدت خسته و رنجور شدهام.
چشم سمج سیه همی بیند
پای بند گران همی ساید
هوش مصنوعی: چشم مصممی که سیاهتر است، به دنبال مشاهدهی بندهای سنگین و تحمیلکننده است.
بسته اندم چو شیر و بر تن من
چرخ دندان چو شیر می خاید
هوش مصنوعی: من در دام و سختی گرفتار شدهام، مانند شیری که در قفس است، و بر تنم نشانههایی از قدرت و تیزی مثل دندانهای شیر وجود دارد.
بند من مار گَرزه گشت و فلک
هر زمانم چو مار بفساید
هوش مصنوعی: بند من به اندازهای تنگ و دردناک شده که مانند مار میپیچد و دنیا هر لحظه مرا به شدت میفشارد.
شد تن من چنان که گر خواهد
مگس آسان ز جای برباید
هوش مصنوعی: بدن من به حالتی در آمده که اگر مگسی بخواهد، به راحتی میتواند از آن دور شود.
این همه هست و محنت پیری
هر زمان سستیی درافزاید
هوش مصنوعی: زندگی پر از چالشها و مشکلات است و در هر زمانی که به پیری نزدیک میشویم، این مشکلات بیشتر و بیشتر میشوند.
کار اطلاق من چو بسته بماند
که همی ایزدش به نگشاید
هوش مصنوعی: اگر کار من به هم بسته بماند، زیرا که خداوند آن را باز نکند.
مر مرا حاجتی همی باشد
وز دلم خارشی همی زاید
هوش مصنوعی: در دل من آرزویی وجود دارد و از درون احساس نیاز و تنگی میکنم.
محملی باید از خداوندم
که ازو بوی لووهور آید
هوش مصنوعی: به یک وسیله یا ابزاری نیاز دارم که به وسیله آن، عطر و بوی خوش از حضور خداوند به مشام برسد.
که همی ز آرزوی لوهاور
جان و دل در تنم همی پاید
هوش مصنوعی: من به خاطر آرزوی لوهاور، جان و دلام در تنم همواره باقی میماند.
گرچه او میر محمل شاهی
پر پهن و بزرگ فرماید
هوش مصنوعی: هرچند او به عنوان فرمانده و رهبر، احکام و دستورات بزرگی صادر میکند و به نظر میرسد که قدرتمند و با عظمت است.
اندرین سمج شدت سرما
این تنم را چو زهر بگزاید
هوش مصنوعی: در این سرمای طاقتفرسا، بدنم همچون زهر آزرده میشود.
چون امیدم بریده نیست ز تو
همه رنجی که بایدم شاید
هوش مصنوعی: هر پیوندی که با تو دارم هنوز برایم امیدبخش است و به همین خاطر میتوانم تمام مشکلات و سختیهایی که با آنها روبرو هستم را تحمل کنم.
اهل بخشایشم سزد که دلت
بر تن و جان من ببخشاید
هوش مصنوعی: من فردی بخشنده هستم و شایسته است که دل تو بر من و جانم رحم کند و ببخشد.
جز ز من هیچ کس بود که تو را
به سزا در زمانه بستاید
هوش مصنوعی: تنها من هستم که شایستهی ستایش تو در این دنیا هستم و هیچ کس دیگری نمیتواند تو را به اندازهی من ستایش کند.
بنده تو هزار دستانیست
که همی جز ثنات نسراید
هوش مصنوعی: من بندهای هستم که هزاران هنر و توانایی دارم، اما فقط میتوانم درباره تو و ویژگیهای خوبت سخن بگویم.