گنجور

شمارهٔ ۲۶ - پیشگوئی منجم

مرا منجم هشتاد سال عمر نهاد
ز عمر دوستی امید من بر آن افزود
خدای داند من دل در او نمی بندم
که باد پیمود آن کس که آسمان پیمود
تو خود چنین گیر آخر نه پنجه و دو گذشت
هر آنچه خوشتر گیتی ز عمر من بربود
امید خوشه چه دارم دگر که داس فنا
دو بخش تازه از گشت عمر من بدرود
فلک بفرسود آن قوت جوانی من
چو ضعف پیری آمد نداندش فرسود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا منجم هشتاد سال عمر نهاد
ز عمر دوستی امید من بر آن افزود
هوش مصنوعی: منجمی به من گفت که تا هشتاد سال عمر کرده‌ام، اما امید من به دوستی باعث شد که به عمرم افزوده شود.
خدای داند من دل در او نمی بندم
که باد پیمود آن کس که آسمان پیمود
هوش مصنوعی: خدا می‌داند که من دل به او نمی‌سپارم، چرا که کسی که آسمان را طی کرده، به راحتی می‌تواند از دنیای ناپایدار بگذرد.
تو خود چنین گیر آخر نه پنجه و دو گذشت
هر آنچه خوشتر گیتی ز عمر من بربود
هوش مصنوعی: در نهایت، تو همانی هستی که به یادگار می‌مانی، نه اینکه فقط به گزراندن زمان بپردازی. هر چیزی که از زندگی‌ام زیباتر و دلپذیرتر باشد، آن را از من گرفته‌ای.
امید خوشه چه دارم دگر که داس فنا
دو بخش تازه از گشت عمر من بدرود
هوش مصنوعی: دیگر چه امیدی می‌توانم داشته باشم، وقتی که جای درخت زندگی‌ام در حال چیده شدن است و لحظات عمرم یکی یکی در حال سپری شدن هستند.
فلک بفرسود آن قوت جوانی من
چو ضعف پیری آمد نداندش فرسود
هوش مصنوعی: زمان جوانی و قدرت من از بین رفت، اما وقتی که ضعف پیری به سراغم آمد، هیچ کس نفهمید که این قدرت چگونه از من رخت بربسته است.