گنجور

شمارهٔ ۱۹ - به عمر کاک فرستاده

عمر کاک را که خواهد گفت
کای عزیز و گزین برادر دوست
در هوای من اردل تو دوتاست
دل من در هوای تو یک توست
مهر هر کس کهن کهن گشته
در دل من زمان زمان نو نوست
برگ و پوست گشته ای با من
چون توانم نشست به برگ و پوست
به تو محتاج گشته ام که مرا
پای بی زور و دست بی نیروست
آنکه محتاج او نیم همه روز
مانده در پیش من چو دست آهوست
برود آنکه زوست راحت من
نرود آنکه غصه من ازوست
شدن او چو مهر بر آبست
ماندن این چو نقش بر زیلوست
تو بر من به آمدن خو کن
که مرا خوست باز جستن دوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمر کاک را که خواهد گفت
کای عزیز و گزین برادر دوست
هوش مصنوعی: زندگی کاک را کسی نمی‌تواند بگوید، ای عزیز و انتخاب شده، برادر دوست.
در هوای من اردل تو دوتاست
دل من در هوای تو یک توست
هوش مصنوعی: در حال و هوای من، احساس تو دو بخشی است، اما دل من فقط یکسره در فکر و محبت توست.
مهر هر کس کهن کهن گشته
در دل من زمان زمان نو نوست
هوش مصنوعی: عشق و محبت هر فردی که در دلم جا دارد، همچنان تازه و نو به نظر می‌رسد، حتی اگر سال‌ها از آن بگذرد.
برگ و پوست گشته ای با من
چون توانم نشست به برگ و پوست
هوش مصنوعی: برگ و پوست به من شبیه شده‌اند، پس چطور می‌توانم به برگ و پوست تکیه کنم و از آنها حمایت بگیرم؟
به تو محتاج گشته ام که مرا
پای بی زور و دست بی نیروست
هوش مصنوعی: من به تو نیاز دارم چون بدون توان و قدرت، به تنهایی نمی‌توانم بر آنچه پیش رو دارم غلبه کنم.
آنکه محتاج او نیم همه روز
مانده در پیش من چو دست آهوست
هوش مصنوعی: شخصی که به او نیاز دارم، همیشه در برابر من حضور دارد و مانند دستی ظریف و زیباست.
برود آنکه زوست راحت من
نرود آنکه غصه من ازوست
هوش مصنوعی: آن کس که سبب آرامش من است باید برود و آن کس که غم من به خاطر اوست نباید برود.
شدن او چو مهر بر آبست
ماندن این چو نقش بر زیلوست
هوش مصنوعی: شکل‌گیری او مانند ماهی است که بر آب می‌درخشد، اما ماندن این مانند نقش و نگاری است که بر روی زیلو (فرش بافی) باقی مانده است.
تو بر من به آمدن خو کن
که مرا خوست باز جستن دوست
هوش مصنوعی: به خودت عادت بده که به سوی من بیایی، چون من در جستجوی دوستی هستم.