گنجور

شمارهٔ ۱۳ - مدیح

ای بزرگی که حسن رای تو را
هر زمان بر من اصطناعی نوست
ابر کف تو تند و پر گهرست
بحر فضل تو ژرف و پر لؤلؤست
دل شادت چو عقل بی زللست
کف رادت چو علم بی آهوست
جز تو از مهتران خطاب که کرد
بنده خویش را برادر و دوست
هم رگ و پوست خواندیم شاید
وین تمثل ز روی عقل نکوست
زآنکه چون خون و استخوان شد طبع
مر مرا خدمت تو در رگ و پوست
گر مرا جان و دل ز خدمت تو
سال و مه با صفا و با نیروست
چون تخلف کنم ز خدمت تو
که مرا اصل زندگانی اوست
یاد پشتم ز بار رنج دو تاه
گرنه در مهر تو دلم یکتوست
تربیت کردیم به نظم و تو را
تربیت کردن چو من کس خوست
آن قصیده به جنب این قطعه
راست گویی که نامه مانوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بزرگی که حسن رای تو را
هر زمان بر من اصطناعی نوست
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، هر لحظه به من افکار و نظرات تازه‌ای می‌دهی که باعث خوشنودی و شگفتی‌ام می‌شود.
ابر کف تو تند و پر گهرست
بحر فضل تو ژرف و پر لؤلؤست
هوش مصنوعی: ابرهایی که در دستان تو هستند، سریع و پر از جواهراتند، و دریای فضیلت تو عمیق و پر از مروارید است.
دل شادت چو عقل بی زللست
کف رادت چو علم بی آهوست
هوش مصنوعی: وقتی دل شاد و خوشبخت باشد، مانند عقل است که هیچ خطایی ندارد. و وقتی دست یاری‌کننده‌ات بی‌نقص و درست عمل کند، همچون علمی است که بی‌هیچ شک و تردیدی درستی‌اش را ثابت کرده است.
جز تو از مهتران خطاب که کرد
بنده خویش را برادر و دوست
هوش مصنوعی: جز تو هیچ‌کس به من نگفته که برادر و دوست من است.
هم رگ و پوست خواندیم شاید
وین تمثل ز روی عقل نکوست
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به تأمل در ارتباط عمیق میان روح و جسم اشاره می‌کند و از آن می‌گوید که شاید آنچه را که حس می‌کنیم، نتیجه‌ای از درک صحیح عقل باشد. به عبارتی، او به ارتباط میان درون و برون توجه می‌کند و از این می‌گوید که شناخت ما از خود و دنیای اطراف می‌تواند به معنای عمیق‌تری از وجود ما منجر شود.
زآنکه چون خون و استخوان شد طبع
مر مرا خدمت تو در رگ و پوست
هوش مصنوعی: زیرا که احساس من به گونه‌ای شده که خدمت به تو در وجود من مانند خون و استخوان جریان دارد.
گر مرا جان و دل ز خدمت تو
سال و مه با صفا و با نیروست
هوش مصنوعی: اگر جان و دل من در خدمت تو باشد، سال‌ها و ماه‌ها با صفا و قدرت سپری می‌شوند.
چون تخلف کنم ز خدمت تو
که مرا اصل زندگانی اوست
هوش مصنوعی: اگر از خدمت تو تخطی کنم، چون تو اساس زندگی منی، زندگی‌ام تحت تاثیر قرار می‌گیرد.
یاد پشتم ز بار رنج دو تاه
گرنه در مهر تو دلم یکتوست
هوش مصنوعی: جوانی و سختی هایی که تحمل کرده‌ام، باعث می‌شود که همواره به یاد آن‌ها باشم، اما در اعماق دل من تنها عشق تو وجود دارد و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جای آن را بگیرد.
تربیت کردیم به نظم و تو را
تربیت کردن چو من کس خوست
هوش مصنوعی: ما تو را به انظباط و نظم تربیت کردیم، اما هیچ کس نمی‌تواند به خوبی من تو را تربیت کند.
آن قصیده به جنب این قطعه
راست گویی که نامه مانوست
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که آن شعر بلند و زیبا به اندازه‌ای جذاب و خوب است که می‌توانیم آن را مانند نامه‌ای از مانو (شخصیتی در ادبیات) در نظر بگیریم. در واقع، این بیت به عظمت و شگفتی آن قصیده اشاره دارد و آن را با نامه‌ای ارزشمند مقایسه می‌کند.