گنجور

شمارهٔ ۱۲۹ - مدیح خواجه ابوالفتح

این دو شغل برید و عرض به تو
یافته خرمی و زیبایی
روی این را همه بیفروزی
صدر آن را همه بیارایی
چون پدید آمدی تو بر هر کس
چون که بر من پدید می نایی
در حق کار من کجا کردی
آن شگرفی و آن نکورایی
مهتر چرخ همتی ز چه رو
همت مهترانه ننمایی
چه گماری حسود را بر من
که شدم زین زحیر سودایی
خنده ها می زند به خوش منشی
طنزها می کند به رعنایی
زیبدت گر کنی چرا نکنی
داری اصل و جمال و برنایی
هر چه خواهی همی توانی کرد
دستگه داری و توانایی
تو مرا چون که شادمان نکنی
کاسمان جاه و مشتری رایی
خشک رودی چرا کنی بر من
چون تو را هست خوی دریایی
اصل فتحی بلی که بوالفتحی
کارک من چرا به نگشایی
آن رشیدی رشید را مطلق
آنچه می بایدم بفرمایی
از تنم بار رنج برداری
وز دلم زنگ ننگ بزدایی
دفتر نظم را که پیش منست
بابی از مدح خود درافزایی
من به اقبال تو برآسایم
تو ز گفتار من برآسایی
شکر من شکر یک جهان انگار
که منم یک جهان به تنهایی
دولت اهل فضل بر جایست
تا تو در دولتی و بر جایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این دو شغل برید و عرض به تو
یافته خرمی و زیبایی
هوش مصنوعی: این دو کار را رها کن و به تو خوشی و زیبایی دست داده است.
روی این را همه بیفروزی
صدر آن را همه بیارایی
هوش مصنوعی: به این معناست که با زیبایی و درخشش خود، فضای اطراف را روشن و جذاب کنی، و بر صدر کارها و امور، نظم و آراستگی ببخشی.
چون پدید آمدی تو بر هر کس
چون که بر من پدید می نایی
هوش مصنوعی: هرگاه تو در وجود هر کسی ظاهر می‌شوی، همانگونه که برای من نمایان می‌گردی.
در حق کار من کجا کردی
آن شگرفی و آن نکورایی
هوش مصنوعی: در مورد عملکرد من، آن شگفتی و خوبی که انتظار می‌رود کجا رفته است؟
مهتر چرخ همتی ز چه رو
همت مهترانه ننمایی
هوش مصنوعی: چرا به جای تلاش و اراده‌ی بزرگ، به سادگی قناعت می‌کنی و همت والای خود را نشان نمی‌دهی؟
چه گماری حسود را بر من
که شدم زین زحیر سودایی
هوش مصنوعی: حسود چه بدخواهی برای من دارد که به دلیل این درد و رنج، به حالتی دیوانه‌وار دچار شده‌ام.
خنده ها می زند به خوش منشی
طنزها می کند به رعنایی
هوش مصنوعی: خنده‌ها نشان‌دهنده‌ی خوش‌اخلاقی‌اند و شوخی‌ها زیبایی را به نمایش می‌گذارند.
زیبدت گر کنی چرا نکنی
داری اصل و جمال و برنایی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جمال داری، چرا از آن استفاده نمی‌کنی؟ تو هم اصالت و هم زیبایی و شکوهمندی را داری.
هر چه خواهی همی توانی کرد
دستگه داری و توانایی
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی، می‌توانی انجامش دهی؛ چون ابزار و توانایی لازم را داری.
تو مرا چون که شادمان نکنی
کاسمان جاه و مشتری رایی
هوش مصنوعی: شما اگر مرا شاد نکنید، هیچ ارزشی در مقام و مرتبت اجتماعی ندارید.
خشک رودی چرا کنی بر من
چون تو را هست خوی دریایی
هوش مصنوعی: چرا با من مانند یک رود خشک رفتار می‌کنی، در حالی که تو طبیعتی مانند دریا داری؟
اصل فتحی بلی که بوالفتحی
کارک من چرا به نگشایی
هوش مصنوعی: فتحی واقعی از آن بوالفتح است، اما چرا تو در کارهای او را باز نمی‌کنی؟
آن رشیدی رشید را مطلق
آنچه می بایدم بفرمایی
هوش مصنوعی: من باید تمام چیزهایی را که لازم است به آن مرد رشید بگویم.
از تنم بار رنج برداری
وز دلم زنگ ننگ بزدایی
هوش مصنوعی: بار رنج و مشکلات را از دوشم بردار و لکه‌های ننگ و عیب را از دلم پاک کن.
دفتر نظم را که پیش منست
بابی از مدح خود درافزایی
هوش مصنوعی: کتاب شعری که در دست دارم، بخشی از آن را به ستایش خود اختصاص داده‌ام.
من به اقبال تو برآسایم
تو ز گفتار من برآسایی
هوش مصنوعی: من با خوش‌شانسی تو آرام می‌گیرم و تو نیز از سخنان من آرامش می‌گیری.
شکر من شکر یک جهان انگار
که منم یک جهان به تنهایی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که فردی به قدری سپاسگزار است که احساس می‌کند تمام دنیا به او تعلق دارد، و این احساس شکرگزاری او را در مقامی بالاتر قرار داده است. او حس می‌کند که با نعمت‌ها و شکرگزاری‌اش، تمام جهان را در خود دارد.
دولت اهل فضل بر جایست
تا تو در دولتی و بر جایی
هوش مصنوعی: اگر اهل دانش و فضیلت بر سر جای خود باشند، تو نیز در موقعیت و مقام خود قرار خواهی گرفت.