گنجور

شمارهٔ ۱۲۸ - مدح خواجه ابوالقاسم

ای قلم دست خواجه را شایی
که بر آن دست نامدار شوی
در کف همچو ابر بوالقاسم
تو همی ابر تندبار شوی
درج او نوبهار گردد و تو
دایه بال و نوبهار شوی
پرنگاری و چون شدی افکار
تیز سیر و سخن نگار شوی
گاه در مرغزار عاج ایی
گاه در آبگاه قار شوی
شب شوی گاه و گاه گردی روز
گل شوی گاه و گاه خوار شوی
بند بر پای داری و گه گاه
همچو محبوس در حصار شوی
دیو وارون شود نهان که تو باز
چون شهاب از وی آشکار شوی
آن کمر بند لعبتی که همی
خدمت ملک را به کار شوی
تیغ بی رحمت است سخت و تو باز
رحمت آری که کامگار شوی
ملک را پایگاه چرخ و همی
چون تو با تیغ دستیار شوی
بر عدو نیک تیز خشمی تو
بر ولی سخت بردبار شوی
از برای فروغ خاطر شاه
معدن در شاهوار شوی
چون تو را دست خواجه بردارد
بر همه عز و افتخار شوی
خلق را در هنر پیاده کنی
چون بر انگشت او سوار شوی
یادگار زمانه باد و مباد
که ز دستش تو یادگار شوی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای قلم دست خواجه را شایی
که بر آن دست نامدار شوی
هوش مصنوعی: ای قلم، بر آن دست توانمند کار کن که به واسطه آن، نام و مشهوریت داری.
در کف همچو ابر بوالقاسم
تو همی ابر تندبار شوی
هوش مصنوعی: در دست تو مانند ابر، بوالقاسم، تو نیز می‌توانی به ابرهای پرسرعت تبدیل شوی.
درج او نوبهار گردد و تو
دایه بال و نوبهار شوی
هوش مصنوعی: بهار با آمدن تو تازه و شاداب می‌شود و تو مانند مادری به پرورش و رشد آن می‌پردازی.
پرنگاری و چون شدی افکار
تیز سیر و سخن نگار شوی
هوش مصنوعی: وقتی که به تفکرات عمیق و تیز می‌رسی، توانایی بیان و نوشتن سخنانی زیبا و هنرمندانه پیدا می‌کنی.
گاه در مرغزار عاج ایی
گاه در آبگاه قار شوی
هوش مصنوعی: گاهی در دشت‌های سرسبز و زیبا حضور پیدا می‌کنی و گاهی در مکان‌های آبی و درخشان نمایان می‌شوی.
شب شوی گاه و گاه گردی روز
گل شوی گاه و گاه خوار شوی
هوش مصنوعی: گاهی شب می‌شوی و گاهی روز،گاه در اوج شادی و زیبایی هستی و گاهی در پایین‌ترین سطح و مذمت قرار می‌گیری.
بند بر پای داری و گه گاه
همچو محبوس در حصار شوی
هوش مصنوعی: تو به دقت و سختی خود را محدود کرده‌ای و گاهی اوقات احساس می‌کنی که مانند یک زندانی در قید و بند هستی.
دیو وارون شود نهان که تو باز
چون شهاب از وی آشکار شوی
هوش مصنوعی: دیو در نهایت پنهان خواهد شد، اما تو همچون ستاره‌ای درخشان از پس آن نمایان می‌شوی.
آن کمر بند لعبتی که همی
خدمت ملک را به کار شوی
هوش مصنوعی: آن کمربند زیبا و جذابی که همیشه به خدمت پادشاه می‌آید و کارها را به خوبی انجام می‌دهد.
تیغ بی رحمت است سخت و تو باز
رحمت آری که کامگار شوی
هوش مصنوعی: تاریخ نشان می‌دهد که برخی مواقع سختی‌ها و دشمنی‌ها وجود دارند، اما تو باید با مهربانی و بخشندگی رفتار کنی تا به موفقیت و پیروزی دست پیدا کنی.
ملک را پایگاه چرخ و همی
چون تو با تیغ دستیار شوی
هوش مصنوعی: تو هم می‌توانی چون من، با نیروی اراده و تلاش، به مقام عالی و قدرت دست یابی.
بر عدو نیک تیز خشمی تو
بر ولی سخت بردبار شوی
هوش مصنوعی: اگر در برابر دشمن خود بسیار تند و خشمگین هستی، در مقابل دوست و ولی خود باید بسیار صبور و آرام باشی.
از برای فروغ خاطر شاه
معدن در شاهوار شوی
هوش مصنوعی: برای روشنی دل شاه، مانند معدن در تهیه جواهرات پرشکوه باش.
چون تو را دست خواجه بردارد
بر همه عز و افتخار شوی
هوش مصنوعی: وقتی که مقام و افتخار تو به دست کسی بزرگ و محترم قرار بگیرد، توانایی و ارزش تو نزد دیگران بیشتر می‌شود.
خلق را در هنر پیاده کنی
چون بر انگشت او سوار شوی
هوش مصنوعی: اگر توانایی‌ات را در هنر به مردم نشان دهی، مانند این است که بر روی انگشتان آنها به راحتی سوار می‌شوی.
یادگار زمانه باد و مباد
که ز دستش تو یادگار شوی
هوش مصنوعی: بگذار یادگار زمانه باشی و نگذار که تو نیز به یادگاری از آن تبدیل شوی.