گنجور

شمارهٔ ۱۲۵ - به غرابی شاعر فرستاده

ای غرابی غریب نظمی تو
آن غرابی که اهل دام نه ای
گر تمامی ء آدمی به فناست
تو بدین نکته خود تمام نه ای
نیستی اهل لاف و کم سخنی
کهنه پوشی و مرد لام نه ای
نیستی بوالفضول چون راوی
نیز چون یار بوالکلام نه ای
بد کنند این دو به تو نکنی
زانکه با حقد و انتقام نه ای
ور چو ایشان نه ای لئیم ظفر
شکر این کن که از لئام نه ای
نیستی نیک تنگ چشم به خرج
کدیه را بس فراخ کام نه ای
فلکی را همی بری با خود
تات گویند بی دوام نه ای
خوش حدیثی و نیستی بدخو
جلف طبع گران سلام نه ای
به شراب و مقامری و زنا
تازه و تر و شادکام نه ای
در خور خود تو را حلالی هست
زین سبب راغب حرام نه ای
دوستان را تو نیک واسطه ای
گرچه خواهان رود و جام نه ای
پاره فحش را که بر تو کنند
نیک تندی و هیچ رام نه ای
ور به اندام طیبتی خیزد
نیز نوزین و بد لگام نه ای
سوخته روی تو همی گوید
که تو در هیچ کار خام نه ای
غول شبهی چو شد نه ای الحق
برده زنگی چو شد غلام نه ای
هر کسی گویدت که شو نبری
پس چرا هیچ پی به کام نه ای
شفق سرخ رنگ شد چشمت
که تو جز تیره چهرشام نه ای
اختران سپید در خنده
چه نمایی اگر ظلام نه ای
تو چو عنبر سیاه رو
که چو صابون سپید فام نه ای
گر چو خیری کبود رویی تو
نیست غیبی که زشت نام نه ای
شکر کن کردگار عالم را
که چو لاله سیاه کام نه ای

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای غرابی غریب نظمی تو
آن غرابی که اهل دام نه ای
هوش مصنوعی: ای کلاغی غریب، تو آن کلاغی هستی که اهل فریب و دام نیستی.
گر تمامی ء آدمی به فناست
تو بدین نکته خود تمام نه ای
هوش مصنوعی: اگر همه انسان‌ها به زوال و نابودی دچار می‌شوند، تو به این نکته توجه کن که تمام وجود تو هم درگیر این سرنوشت نیست.
نیستی اهل لاف و کم سخنی
کهنه پوشی و مرد لام نه ای
هوش مصنوعی: تو اهل گفتگوهای بی‌مورد و ادعای گزاف نیستی، بلکه فردی هستی با شخصیت و با صداقت که در عین حال تجربه و خرد را در خود داری.
نیستی بوالفضول چون راوی
نیز چون یار بوالکلام نه ای
هوش مصنوعی: شما در مقام کسی که بدون اجازه و بی‌دلیل سخن می‌گوید، نیستی. همچنین، مانند کسی که فقط گزافه‌گویی می‌کند، نیستی.
بد کنند این دو به تو نکنی
زانکه با حقد و انتقام نه ای
هوش مصنوعی: اگر این دو نفر به تو بدی کنند، تو نباید پاسخ بدهی؛ زیرا تو انسان حسود و انتقام‌جو نیستی.
ور چو ایشان نه ای لئیم ظفر
شکر این کن که از لئام نه ای
هوش مصنوعی: اگر مثل آن‌ها خسیس نیستی، پس شکرگزار پیروزی‌ات باش که از خستگی دوری.
نیستی نیک تنگ چشم به خرج
کدیه را بس فراخ کام نه ای
هوش مصنوعی: این بیت نشان می‌دهد که در وجود انسان، اگرچه برخی چیزها می‌تواند محدود به نظر برسد، اما در واقع دنیای وسیع و امکانات گسترده‌ای در اختیار اوست. نباید به قیود و محدویت‌ها توجه کرد و باید از فرصت‌ها و نعمت‌های زندگی بهره‌برداری کرد.
فلکی را همی بری با خود
تات گویند بی دوام نه ای
هوش مصنوعی: آیا می‌توانی از آسمان نیز بگذری؟ آن را به همراه خود ببر، اما بدان که این دنیا پایدار نیست.
خوش حدیثی و نیستی بدخو
جلف طبع گران سلام نه ای
هوش مصنوعی: در این شعر به ویژگی‌های یک گفتار نیکو اشاره شده است و همچنین به نوعی از انسان‌ها که بدخلق و بی‌ادب هستند، اشاره می‌کند. در واقع، شاعر می‌خواهد بگوید که داشتن سخنی خوب و رفتار خوشایند بسیار ارزشمند است و برعکس، افرادی که رفتار ناپسند و سبک‌سرانه دارند، جایی در این محیط نیکو ندارند.
به شراب و مقامری و زنا
تازه و تر و شادکام نه ای
هوش مصنوعی: تو در شراب و لذت و زیبایی‌های عاشقانه تازه و شاداب نیستی.
در خور خود تو را حلالی هست
زین سبب راغب حرام نه ای
هوش مصنوعی: در وجود تو آنچه لازم و مناسب است وجود دارد، به همین دلیل نسبت به چیزهای ناپسند و ممنوع تمایلی نداری.
دوستان را تو نیک واسطه ای
گرچه خواهان رود و جام نه ای
هوش مصنوعی: اگرچه تو نه از دوستانی که به دنبال نوشیدن و لذت هستی، اما می‌توانی میانجی خوبی برای دوستانت باشی.
پاره فحش را که بر تو کنند
نیک تندی و هیچ رام نه ای
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو ناسزا بگوید، خوب و باجدیت به آن پاسخ بده و هرگز تسلیم نکن.
ور به اندام طیبتی خیزد
نیز نوزین و بد لگام نه ای
هوش مصنوعی: اگر کسی با اندام خوب و خوش‌ساخت به میدان بیاید، حتی اگر جوان و ناپخته باشد، نیکو به چشم خواهد آمد و مورد توجه قرار می‌گیرد.
سوخته روی تو همی گوید
که تو در هیچ کار خام نه ای
هوش مصنوعی: چهره سوخته من به وضوح نشان می‌دهد که تو در هیچ اموری ناپخته و سست نیستی.
غول شبهی چو شد نه ای الحق
برده زنگی چو شد غلام نه ای
هوش مصنوعی: وقتی که غول به شکل یک خواب یا دیدگاه می‌شود، حقیقتاً انسان مانند برده‌ای در دست او قرار می‌گیرد.
هر کسی گویدت که شو نبری
پس چرا هیچ پی به کام نه ای
هوش مصنوعی: هر کسی به تو می‌گوید که چرا تلاش نمی‌کنی، پس چرا هنوز به خواسته‌هایت نرسیده‌ای؟
شفق سرخ رنگ شد چشمت
که تو جز تیره چهرشام نه ای
هوش مصنوعی: چشمانت مانند افق سرخی شده است، اما تو جز چهره‌ای تیره و حزین نیستی.
اختران سپید در خنده
چه نمایی اگر ظلام نه ای
هوش مصنوعی: اگر تاریکی وجود نداشته باشد، ستاره‌های سپید در خنده چه معنایی خواهند داشت؟
تو چو عنبر سیاه رو
که چو صابون سپید فام نه ای
هوش مصنوعی: تو مانند عطر خوشبو و خوش رنگی هستی، اما در واقع مانند صابونی بی رنگ و ناپیدا نیستی.
گر چو خیری کبود رویی تو
نیست غیبی که زشت نام نه ای
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ات چون آسمان بی‌نقص و زیبا نیست، پس هیچ‌کس به خاطر زشتی‌ات بد را بر تو نسبت نخواهد داد.
شکر کن کردگار عالم را
که چو لاله سیاه کام نه ای
هوش مصنوعی: خوشحالی کن از خالق جهان که مانند گل لاله سیاه نتوانسته‌ای به کام تلخی دست یابی.