گنجور

شمارهٔ ۱۲۶ - مدح عبدالحمید بن احمد

ای فلک ار جای فرشته شدی
چند از این عادت اهریمنی
هر چه خوری از نفس من خوری
وآنچه زنی بر جگر من زنی
خون رود از دیده من روز و شب
تا که به سوزنش همی آژنی
ای دل سوزنده مگر آتشی
وی تن تابدیده مگر آهنی
از تو بدردم که همی نفسری
وز تو برنجم که همی نشکنی
تا نکند صاحب یاری مرا
کم نکند چرخ فلک ریمنی
صدر همه عالم عبدالحمید
آن به محل عالی و دولت سنی
نیست جدا خاطر او از هنر
نیست ز خورشید جدا روشنی
از همه کافی و ننازد به فخر
وز همه بی مثل و نیارد منی
گیتی بی او ندهد خرمی
گردون با او نکند توسنی
ای به هنر چرخ و به رای آفتاب
سایه همی بر سر خلق افکنی
فکرت اسرار فلک را دلی
قوت اقبال جهان را تنی
رایت مجدست که می برکشی
بیخ نیازست که می برکنی
هر چه جهان کرد همه یک زمان
ممکن باشد که تو بپراکنی
از پس یزدان جهان آفرین
در همه احوال امید منی
تا چو دلیری نبود بد دلی
تا چو فصیحی نبود الکنی
معدن هر دولت صدر تو باد
زآنکه تو هر دانش را معدنی
حشمت تو باقی و دولت بلند
دولت تو صافی و نعمت هنی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای فلک ار جای فرشته شدی
چند از این عادت اهریمنی
هوش مصنوعی: ای آسمان، اگرچه به مقام فرشتگان رسیدی، اما باز هم از این عادت شیطانی دور نیستی.
هر چه خوری از نفس من خوری
وآنچه زنی بر جگر من زنی
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو از من دریافت می‌کنی، در واقع از نفس من است و هر آسیبی که می‌زنی، بر روی دل من می‌زنی.
خون رود از دیده من روز و شب
تا که به سوزنش همی آژنی
هوش مصنوعی: روز و شب از چشمانم اشک می‌ریزد تا زمانی که به سوزن یادش بیفتم.
ای دل سوزنده مگر آتشی
وی تن تابدیده مگر آهنی
هوش مصنوعی: ای دل نازک‌دلت، مگر این آتش چقدر می‌تواند تو را بسوزاند؟ و ای تن زجرکشیده، مگر تو چه‌قدر استحکام داری که همچون آهن مقاوم باشی؟
از تو بدردم که همی نفسری
وز تو برنجم که همی نشکنی
هوش مصنوعی: از تو ناراحتم اما نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم و در عین حال از تو رنج می‌برم اما نمی‌توانم به تو بی‌اعتنایی کنم.
تا نکند صاحب یاری مرا
کم نکند چرخ فلک ریمنی
هوش مصنوعی: می‌گوید تا زمانی که یارم مرا تنها نگذارد، چرخ فلک و روزگار نمی‌تواند بر من تاثیر منفی بگذارد.
صدر همه عالم عبدالحمید
آن به محل عالی و دولت سنی
هوش مصنوعی: بالاترین مقام در عالم، مقام عبدالحمید است که به محل رفیع و قدرت اهل سنت تعلق دارد.
نیست جدا خاطر او از هنر
نیست ز خورشید جدا روشنی
هوش مصنوعی: دل او از هنر جدا نیست، همان‌طور که نور خورشید از خودِ خورشید جدا نیست.
از همه کافی و ننازد به فخر
وز همه بی مثل و نیارد منی
هوش مصنوعی: بهترین و بی‌نظیر در همه چیزم و به خودم فخر نمی‌کنم و ناز نمی‌کنم.
گیتی بی او ندهد خرمی
گردون با او نکند توسنی
هوش مصنوعی: جهان بدون او خوشی ندارد و آسمان نیز با او سازگاری نمی‌کند.
ای به هنر چرخ و به رای آفتاب
سایه همی بر سر خلق افکنی
هوش مصنوعی: ای که با هنر خود مانند چرخ و با دانایی‌ات همچون آفتاب، سایه‌ات را بر سر مردم می‌افکنی.
فکرت اسرار فلک را دلی
قوت اقبال جهان را تنی
هوش مصنوعی: تفکر تو می‌تواند به درک رازهای آسمان بینجامد، و دل تو با امید و شانس، می‌تواند بر جهان تسلط یابد.
رایت مجدست که می برکشی
بیخ نیازست که می برکنی
هوش مصنوعی: به خاطر توانمندی و استعداد خود، بر بلندی‌ها می‌روید، اما برای به دست آوردن نیازهایت باید تلاش کنید و دست از کوشش برندارید.
هر چه جهان کرد همه یک زمان
ممکن باشد که تو بپراکنی
هوش مصنوعی: هر چه در دنیا اتفاق می‌افتد، ممکن است به یکباره بگذرد و تو در این میان نقش خود را ایفا کنی.
از پس یزدان جهان آفرین
در همه احوال امید منی
هوش مصنوعی: پس از خداوند جهان‌آفرین در تمام شرایط، امید من فقط به توست.
تا چو دلیری نبود بد دلی
تا چو فصیحی نبود الکنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی شجاع نباشد، نیکو جمع کردن کلمات و زیبایی صحبت نیز بی‌فایده است.
معدن هر دولت صدر تو باد
زآنکه تو هر دانش را معدنی
هوش مصنوعی: تو منبع هر کامیابی و موفقیتی هستی، زیرا تو خود سرچشمه‌ی هر دانشی و معرفتی.
حشمت تو باقی و دولت بلند
دولت تو صافی و نعمت هنی
هوش مصنوعی: مقام و بزرگی تو همواره پایدار است و خوشبختی و نعمت تو خالص و بی‌نقص است.