گنجور

شمارهٔ ۱۱ - ناله از روزگار

دست بر زخم من فلک نگشاد
تا درین سمج بی درم نه ببافت
کس چو من گوهری به نظم نسفت
کس چو من حله ز نثر نبافت
از چنین کارهای بی ترتیب
دل من خون شد و جگر بشکافت
سخن خوب و نغز طوطی گفت
خلعت و طوق مشک فاخته یافت
دل به تیر عنا نباید خست
جان به تف بلا نباید تافت
نه سهی سرو گشت هر چه دمید
نه غنیمت گرفت هر که شتافت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست بر زخم من فلک نگشاد
تا درین سمج بی درم نه ببافت
هوش مصنوعی: آسمان نتوانست بر زخم من دست بردارد، تا اینکه در این سختی و بی‌پولی، هیچ چیزی برای بافتن نداشتم.
کس چو من گوهری به نظم نسفت
کس چو من حله ز نثر نبافت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به زیبایی من در نظم شعر نگفت و هیچ‌کس هم مانند من جامه‌ای از نثر ندوخت.
از چنین کارهای بی ترتیب
دل من خون شد و جگر بشکافت
هوش مصنوعی: از این کارهای نامرتب و بی‌نظم، دل من به شدت ناراحت و آزرده خاطر شد و احساساتی عمیق از درد در وجودم شکافت.
سخن خوب و نغز طوطی گفت
خلعت و طوق مشک فاخته یافت
هوش مصنوعی: طوطی با صدای زیبا و دلنشین حرف‌های خوب و دل‌فریب زد و در عوض، فاخته لباس زیبا و گردن‌بند مشکین دریافت کرد.
دل به تیر عنا نباید خست
جان به تف بلا نباید تافت
هوش مصنوعی: دل نباید از تیر محبت آسیب ببیند و جان نباید در برابر سختی‌ها تسلیم شود.
نه سهی سرو گشت هر چه دمید
نه غنیمت گرفت هر که شتافت
هوش مصنوعی: نه هر درخت باروری به ثمر می‌رسد و نه هر کسی که تلاش کند، به موفقیت دست می‌یابد.